ناگفتههای مشاور ویژه حاج قاسم
سیزدهم دی ماه 1398 شاید یکی از تلخترین خبرها برای مردم ایران در یک قرن اخیر مخابره شد. فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرلشگر حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد با حمله پهپادی امریکاییها به شهادت رسید. حالا دو سال از آن واقعه دردناک میگذرد و همه در تکاپوی سیره و منش حاج قاسم هستند تا نسل به نسل این روایتها در تبیین مکتب سلیمانی ماندگار شود.
به گزارش ایسنا، پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» در ادامه نوشت: در آستانه دومین سالگرد شهادت شهید سلیمانی پای گفتگوی کسی نشستیم که سالیان سال در کنار فرمانده سابق نیروی قدس به مشاوره و مبارزه میپرداخت. سردار احمد کریمپور، فردی که سبقه و صبغهاش در فعالیتهای محور مقاومت به دهه شصت برمیگردد؛ زمانی که حتی نام و نشانی هم از نیروی قدس نبود. سردار کریمپور ناگفتههای فراوانی از شهید سلیمانی دارد و به عنوان مشاور ویژه حاج قاسم، این روزها به تبیین شاخصههای مکتب سلیمانی میپردازد.
بسم الله الرحمن الرحیم. ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. در ابتدا یک نگاهی به تاریخچه و چگونگی تشکیل نیروی قدس داشته باشیم. بفرمایید.
سردار کریمپور: بسم الله الرحمن الرحیم. خدای منان را شاکر هستم که جامعه ما طی یک حرکت جامع دارد سیر تاریخ انقلاب را ثبت و ضبط مینماید. این حرکت واقعا قابل تقدیر و تشکر است. این امر لازمه حیاتی انقلاب است. اگر کار تدوین تاریخ انقلاب صورت نگیرد قطعا طی مرور زمان حقایق انقلاب دچار تحریف میشود. در این باب از همه عزیزانی که زحمت میکشند تقدیر و تشکر میکنم. در این مسیر حوادث باید از زبان کسانی ثبت بشود که شاهد عینی باشند نه اینکه نقل قول از واقعهای کنند. خداوند انشاالله تمام عزیزانی که در این مسیر زحمت میکشند اجر چندین برابر عطا کند. اگر ما بخواهیم به مسئله نیروی قدس به صورت تاریخی نگاه کنیم، نمیتوانیم بگوییم که نیروی قدس از تاریخ مشخصی بوجود آمده است. وقتی به تاریخ اسلام نگاه میکنیم درمییابیم که اسلام از ابتدای ظهورش یک دین جهانی بوده است. یعنی اگر ما اسلام را جهانی ببینیم، مختص به یک منطقه و حدود نباشد و از آنطرف متصل به یک ذات لایزال باشد؛ ماهیتش جهانی میشود. محوریت جهانی در عصر پیامبر اکرم متأسفانه با محدودیت مواجه شد. یعنی جریانهای درستی که قرار بود صاحب اسلام واقعی باشد متأسفانه به انحراف رفت و رهبریت اصلی که همان امامت و ولایت بود که قرار بود این دین را جهانی کند متاسفانه دچار محدودیت شد. اسلام در آن شرایط که بوجود آمد در تنگنای بسیار سختی قرار گرفت و لیکن به لطف خدا و در اثر جانفشانیها و مجاهدتها به مناطقی همچون اسپانیا رسید. ما اگر بخواهیم تاریخچه نیروی قدس را بررسی کنیم باید این سیر تاریخی را بررسی کنیم تا به چگونگی تأسیس نیروی قدس برسیم. اگر ما بگوییم که خداوند منان اسلام را جهانی کرده و تا نزدیکی مرز اروپا گسترش داده است. فرماندهان سپاه اسلام وقتی وارد مناطق اروپا شدند قایقهای خود را در دریا غرق کردند و به همراهان خود گفتند که ما میخواهیم اینجا بمانیم و برنمیگردیم. اما یهودیصفتها و اسلامستیزان کاری کردند هیچ کدام از این فرماندهان در جنگهای صلیبی حاضر به مقابله نبودند. اسلام در آن عصر دچار فروریزی شد. این فروریزی تا جایی پیش رفت که در بین کشورهای اسلامی به یک کشوری حمله کردند و حدود 4-5 میلیون نفر را آواره کردند. هیچ کشوری جرأت مبارزه با آنها را نداشت. با اینکه عبدالناصر موشک قاهر داشت و با شلیک یکی از آنها به سمت اسرائیل کار به گونهای پیش میرفت که اسرائیل صد درصد عقب نشینی میکرد. یکی از نکاتی که مقام معظم رهبری درباره حجا قاسم بکار میبرند شجاعت ایشان است. عبدالناصر که رییسجمهور بود شجاعت این را نداشت که یک دکمه را فشار دهد و موشک شلیک کند. هنگامی که اسلام دچار افول شد و کشور مسلمان به اشغال در آمد؛ اینجا ملتی که قرآن به آنها اشاره داده است شکوفا میشود. خداوند در قرآن خطاب به مردمی که در کنار نبی اکرم بودند میگوید: شما هم اگر از اسلام برگردید مهم نیست، من یک قومی را بوجود میآورم که این قوم در مقابل دشمن میایستد... من آنها را دوست دارم و آنها نیز من را دوست دارند. در اینجا خداوند منان به این قوم یک نگاه خاص میکند. یک مأموریت ویژه به او میدهد و شخصی همچون امام خمینی را بعد از سالها برمیگزیند. امام پایهگذاری یک انقلاب را انجام میدهد.
اکنون ما اگر بگوییم این انقلاب همانند اسلام ناب جهانی است، احتیاج به توجه به ملتها داریم. اگر این شاخصه را در نظر بگیریم که مقام معظم رهبری آشکار فرمودند: تمدن اسلامی، با این اوصاف به این نتیجه میرسیم که این مجموعه احتیاج به این دارد که جهان را با نگاه خودش بررسی و برای آن برنامهریزی کند. به نظر من نقطه شروع نیروی قدس در تفکر این سیر بوده است.
اگر ما نگاه کنیم میبینیم که در اوائل انقلاب این جملات شنیده میشد که ما باید یک سپاهی داشته باشیم که نیروی قدس را نگه دارد. در اینجا منظور نیروی قدس ما نیست منظور نیرویی است که از قدس محافظت کند. شهید متوسلیان با تعدادی از رزمندگاه به لبنان میروند امام در پاسخ به این اقدام میگوید راه قدس از کربلا میگذرد. وقتی انقلاب پیروز شد همه این نهضتها آمدند داخل انقلاب و میگویند که ما میخواهیم به این انقلاب کمک کنیم. بعد از گذشت مدتی دفتر نهضتها تأسیس شد. این نهاد با نهضتهای مسلمان خارج از ایران ارتباط داشتند. نهضتها از این دفاتر امکانات میگرفتند. در زمان حضرت امام تعداد نیرویی که بخواهد تربیتکننده باشد و نیز حضور فیزیکی هم داشته باشد بسیار محدود بود. بعد از رحلت حضرت امام رهبریت انقلاب اسلامی آن فرمایشی را که حضرت امام فرمودند شمایی که به عنوان نهضت هستید دیگر نباید در ایران بمانید باید بروید در کشور خودتان پایهگذار یک اسلام ناب باشید. شما به نیجریه نگاه کنید. بیست و یک میلیون نفر شیعه داریم. روحانی که اندازه چهل دقیقه کنار حضرت امام حضور داشته کاری کرده است که در نیجریه 21 میلیون شیعه داریم. زکزاکی فرزندان و عزیزانش در جریان این نهضت شهید شدهاند اما میبینید که عمامه را از سر برنمیدارد و همچنان مستحکم ایستاده است. زکزاکی با این کار میخواهد بگوید که در تبعیت حرکت امام خمینی حرکت میکند. من یقین دارم این انقلابی که جهانی شده است از حمایت معنوی خاصی برخوردار است. لذا در یمن هم همینگونه است. در لبنان، عراق و افغانستان نیز همینگونه است. بعد از رحلت حضرت امام، مقام معظم رهبری با نگاهی که داشت به این نتیجه رسیده بود که جریان نهضتها با یک دفتر و یک حرکت کوچک پیش نمیرود و لذا دنبال این بودند که یک نیروی قوی و به تعبیری سپاهی را بوجود بیاورند که در سطح جهانی فعالیت کند. اسم این تشکیلات را هم گذاشتند نیروی قدس و اولین فرماندهی را هم به سردار وحیدی سپردند. الحمدلله حرکات به گونهای است که این انقلاب در مسیر جهانی شدن است.
تأسیس نیروی قدس به شکل امروزی نگاه شخص حضرت آقا بود یا اینکه یک مجموعهای در سپاه به این جمعبندی رسیدند؟
سردار کریمپور: به نظر من اگر فرض کنید که نظر مقام معظم رهبری این گونه نبود و نگاهشان هم به این سمت نبود با توجه به هجمههای دشمنان لازمهاش این بود که برای دفع این خطرات باید تشکیلات منسجمی با نگاه ملل اسلامی بوجود میآمد. شما در نظر بگیرید بارزانی در کردستان عراق مورد حمله قرار میگیرد و کسی را هم نمیبیند که به منطقهاش کمک کند. در اینجا خود بارزانی میگوید هیچ کسی برای کمک به ما وجود نداشت و تنها جایی که به آن امید داشتیم بدون مرز کمک کند نیروی قدس ایران بود. آن نگاه جهانی که رهبریت انقلاب به مستضعفین دارد باعث شد که ایشان جریانی را بوجود بیاورند که مرز نداشته باشد. این نکته در فرمایشات آقا با عنوان "رزمندگان بدون مرز" آمده است. وقتی پزشکان بدون مرز و خبرنگاران بدون مرز وجود دارند، رزمندگان بدون مرز هم میتواند وجود داشته باشد. واقعیت امر این است که من خودم نیز در زمان مشاورت فرمانده وقت سپاه آقای محسن رضایی شاهد بودم کسانی که به ما در جنگ کمک کردند احتیاج به هدایت داشتند. آن هدایت از یک دفتر بر نمیآمد لذا با نگاه مقام معظم رهبری بحمدالله تعالی نیروی قدس بوجود آمد.
بهترین گزینهای که در حوزه مرکزی حضور داشته و سابقه کار اطلاعاتی داشت آقای وحیدی بود. در آن مقطع کسی مثل آقای وحیدی نمیتوانست نیروها را در حوزه جهانی ساماندهی کند. زمانی که جنگ تمام شد رفتم به آقا محسن رضایی گفتم که جنگ تمام شده است و من دیگر کاری ندارم. آقا محسن به من اصرار کردند که شما بروید دانشگاه امام حسین و در آنجا تجربیات خودتان را مکتوب کنید. من هم این پیشنهاد آقا محسن را پذیرفتم. پرونده من در واحد اطلاعات بود که بعدا تبدیل به نیروی قدس شد. در آن مقطع من آمدم پروندهام را بگیرم و به پادگان (دانشگاه) امام حسین (ع) ببرم. کسی که در آن مقطع باید اجازه میداد آقای وحیدی بود. من به ایشان گفتم جنگ تمام شده و کشور به آرامش رسیده و من میخواهم به دانشگاه امام حسین (ع) بروم. همانجا سردار وحیدی دستور دادند تا پرونده من را بیاورند. یک نگاهی به پرونده من کرد و بعد آن را داخل کشو گذاشت و درب کشو را هم قفل کرد. من گفتم که چرا پرونده را آنجا گذاشتید؟ آقای وحیدی گفت: پرونده را گذاشتم تا شما از اینجا نروید. گفتم: من کار و زندگی دارم. میخواهم بروم سوابقم را تدوین کنم. آقای وحیدی گفتند: شما اینجا میمانید و به عنوان مشاور ویژه من فعالیت میکنید. اتفاقا ما به این تجربیات شما نیاز داریم چون شما در هشت سال دفاع مقدس در کنار فرماندهی سپاه حضور داشتید.
چرا حاج قاسم سلیمانی برای فرماندهی نیروی قدس انتخاب شد؟
سردار کریمپور: اینکه چرا آقای سلیمانی انتخاب شد نکته مهمی است. بعد از تمام شدن جنگ هر فرماندهای رفت تا یگانهای خود را ساماندهی کند. در این مقطع سردار سلیمانی نگاه عمیقانهای به آن سوی مرزها داشتند. این دید جهانی ایشان جلوه کرد و مقام معظم رهبری به خوبی این نکته را رصد کردند و ایشان را بعنوان فرماندهی سپاه قدس منصوب کردند. اولین کسی که در بدو ورود ایشان به نیروی قدس به ایشان خیر مقدم گفت بنده بودم.
حاج قاسم در آن مقطع با اشرار مرزی پاکستان مراوده کرد و گفت: شما برای چی در زمره اشرار قرار گرفتید؟ چرا رفتید نان دشمن ایران را خوردید؟ ایشان تمام اشرار را جمع کرد. این نکته هم بسیار مهم است که چگونه اشرار به سردار سلیمانی اعتماد کردند. اشرار بر اساس سابقه شهید بزرگوار به ایشان اعتماد کردند. این سابقه بر دو اصل مبتنی بود. ایشان دشمن را تجزیه و تحلیل میکرد اینگونه نبود که چوب را بردارد و همه را با یک چوب براند. ایشان نگاه میکرد که چرا افراد در سوریه میجنگند؟ از آنها میپرسید که فرمانده شما که چه کسی است؟ جواب میدادند ما جزء مسلحین سوریه هستیم و فرمانده ما رفعت اسد است. حاج قاسم نگاه میکرد که فرمانده این گروه از مخالفین عموی بشار اسد است. دلیل تقابل اینها چیست؟ میگفتند که بشار اسد در حق ما کوتاهی کرده است و سهم ما را نداده است. حاج قاسم میگفت بنشینید تا با هم مذاکره کنیم. حاج قاسم پای صحبت تمام مسلحین من جمله النصره به غیر از داعش نشسته بود. به داعشیها گفته بود که شما برای چه اینجا حضور دارید و از کجا آمدهاید؟ حاج قاسم وقتی ماهیت داعش را شناخت با آنها به گونه دیگری برخورد کرد. حاج قاسم چه در زمان دفاع مقدس و چه در مأموریت بعدیشان و در سپاه قدس با دقت تمام و اطلاع کامل مأموریت خود را انجام میداد.
این نگاه از دوران دفاع مقدس هم بر او حاکم بود؟
سردار کریمپور: به عنوان اولین مسئول اطلاعات و عملیات سپاه برای شناسایی به هور و بستان رفته بودیم. حاج قاسم نیز در همان مقطع با گردانی در آنجا آمده بود. در آن ایام معروف بود که هر کاری که نمیشود را به قاسم سلیمانی بدهید. برای ما سؤال شده بود که چرا قاسم سلیمانی میآید کارهایی را که سخت است دلیرانه میپذیرد؟ من به عنوان یک نیرو اطلاعات عملیاتی نگاه میکردم ایشان وقتی میخواهد عملیات انجام بدهد آنقدر به نقشه عملیات توجه کرده و زیبا بررسی میکند و کمبودها و مسیرها را دقیق پیدا میکند یعنی اینکه اطلاعات خوبی از دشمن به دست میآورد. این اطلاعات خوب را همیشه محور کار خودش قرار داده بود.
لذا یکی از مسائلی را که شما شاهد هستید سردار سلیمانی توانست خودش را خوب نشان بدهد این بود که بعد از جنگ آمد رفت با اشرار ارتباط برقرار کرد و عمده اشرار را صاحب کار و زمین کرد. اگر یکی هم مثل ریگی همچنان میان آنها وجود داشت به او هم رحم نمیکرد و آن را سر جای خودش نشاند. یک نکته بسیار عجیب است که ایشان نقل میکرد که محضر مقام معظم رهبری بودیم عرض کردم بحمدلله فلانی که از اشرار معروف هست را توانستیم به داخل کشور بیاوریم. آقا پرسیده بود چطور او را آوردید؟ ایشان گفت دعوتش کردیم به عنوان مهمان آمد و ما گرفتیمش؟ آقا میفرماید شما مهمان خودتان را گرفتید؟ ایشان میگفت همانجا تلفن زدم گفتم آزادش کنید. میخواهم این را عرض کنم شاخصه زیبایی که باعث شد سردار سلیمانی خودش را به مقام معظم رهبری نشان بدهد این بود که با دشمن - آن هم دشمن برونمرزی - خصومت داشت، آن هم نه خصومت بدون برنامه. بهترین هنر ایشان در این بود که بهترین اطلاعات را از دشمن پیدا میکرد و با اطلاعات بالا وارد میشد. این صحبت ایشان که به ترامپ گفت هر جا شما هستید ما در کنار شما حضور داریم خیلی مهم است. یعنی من اطلاعات دقیق از شما دارم میگیرم. این عامل شد که سردار سلیمانی برای نیروی قدس در نظر گرفته بشود.
کمی از منش مدیریتی شهید سلیمانی برای ما بگویید؟
سردار کریمپور: روحیات خیلی عجیب است. مثلا حاج قاسم حتی به دشمن خودش میگوید که تو بیا من را بکش عیبی ندارد ولی آیا از آن دلشکستگی مادر شهید میتوانی فرار کنی؟ از آن گریهای که بچه یتیم میکند میتوانی فرار کنی؟ از دل سوخته پدر شهید میتوانی فرار کنی؟ خیلی متن بلندی دارد.
یکی از چیزهایی که همه را عاشق خودش کرده بود این بود که جناحی و حزبی فکر نمیکرد. مثلا یک حرفی آقای ظریف زده بود علیه سلیمانی هم حرف زده بود دیگر. بلند میشود میرود آنجا دست به گردن او میاندازد میگوید ما با همدیگر اختلافی نداریم. چون میداند که با او اختلاف پیدا کند در یک جایی صحنه به نفع دشمن میشود.
من این صندلی شما را دیدم یاد قاسم سلیمانی افتادم. بارها به سردار گفتیم آقا این میز و صندلی را عوض کنید. گفت برای چی؟ گفتیم پاره شده. گفت اگر صندلی پاره شده که نباید آن را عوض کنیم باید روکش برایش بیندازیم. یعنی آنقدر در این مسئله دقت میکرد.
روح لطیفی هم داشت.
سردار کریمپور: سردار سلیمانی یک دلی داشت دوست داشت در این دل در کنار حضرت باریتعالی همه قرار بگیرند. نه اینکه بیایند خدا را از دلش بیرون کنند ها! خدا در دلش باشد. اینها همه گریه دارد اگر لازم باشد حاضرم گریه کنم. چقدر باور میکنید که بلند میشد میرفت خانه یک پدر شهید او را به حمام میبرد و کیسه میکشید. پای مادر شهید را از روی چادر میبوسید. یک مطلب من به شما بگویم ببینید رأفت ایشان چقدر زیاد بود. یکی از عزیزان میگفت (به سند معتبر این مطلب را میگویم) صدای توپ و تانک و فشنگ از کنارش میآمد. از سوریه زنگ زده بود به دفتر که فلانی میگویند تهران برف آمده. برای آهوهایی که در بالای کوههای [پادگان] هستند چیزی ریختید یا نه؟ در جبهههای جنگ به فکر آهوهاست. گفتم حاج آقا شما در حال جنگید به آهوها چه کار دارید؟ گفت من احتیاج به دعای آنها دارم. خب اگر آهو دعا میکند پدر شهید دعا نمیکند؟ مادر شهید دعا نمیکند؟ دختر شهید دعا نمیکند؟ این صحنههایی که شما دیدید که دختر شهید را بغل کرده و بچه او را به عنوان یک پدر میدید.
خاطرات زیادی از این بحثها هست. این ماجرا را خود حاج قاسم برای من تعریف کرد. گفت به فلان شهید گفتند بیا اتاق حاج قاسم میخواهد شما را ببیند. آمد دیدم اورکت را کج روی دوشش انداخته و با یک لنگه جوراب آمده. من یک لحظه خندیدم و گفتم چرا اینطور؟ گفت من با همین وضع داشتم با خدا صحبت میکردم و نماز میخواندم. وقتی گفتند شما کارم دارید پیش خودم گفتم اگر خودم را مرتب کنم چطور پیش حاج قاسم مرتب میروی ولی پیش خدا اینطوری هستی؟
بچهها نقل میکردند میگفتند در کرمان به یک نفر تشویقنامه داد. مثلا صدا زدند فلانی مقام اول را آورده است. میگفت این جلوی حاج قاسم شروع به گریه کرد. گفت آبرو و ارزش مرا بردی من کجا مقام اول دارم؟ وقتی فلانی و فلانی و فلانی هستند؟ یعنی این روحیه بچههایی است که با حاج قاسم بودند. الان هم در مجموعه همه اینطور هستند. شما نگاه کنید ببینید ایشان کاملا در سادهزیستی زندگی میکرد و همین باعث شده بود بچهها پروانهوار دور او بگردند. حالا همین را به منطقه ببرید. عین همین در منطقه پیاده میشد. من یک کتاب دارم مینویسم تحت عنوان "داعش؛ فتنه قرن را بشناسید". رفته بودم سوریه منطقه را از نزدیک ببینم. از آنها سوال میکردم که شما چرا اینقدر بشار اسد را دوست دارید؟ یک جملهای که بطور پنهانی میگفتند این بود که بشار اسد دارد با ایران همراهی و متابعت میکند. با حاج قاسم سلیمانی رفیق است و هرچه حاج قاسم سلیمانی میگوید گوش میدهد و عمل میکند. این برای ما مهم است.
حالا اینها نکاتی است که خیلی باید رویش بحث بشود. مثلا حاج قاسم در درباره حلب سوال میکند که چقدر نیرو و امکانات برای آزادی آنجا لازم است؟ فرماندهان ارشد سوری نشسته بودند میگفتند ما اطلاعی نداریم و این حرفها. چند روز بعد جلسهای با همانها گذاشته میشود. سردار سلیمانی خودش بلند میشود میرود حلب در دل دشمن برای اینها گزارش میآورد که اینجا امکانات اینطور هست و... سرلشگر سوری بلند میشود دگمه پیراهن ایشان را میبوسد و میگوید من به اندازه دگمه شما هم نیستم. یعنی این نگاهی که سردار سلیمانی به مجموعه جهانی داشت دلسوزی او بود. سید حسن نصرالله میگفت در جنگ سی و سه روزه ایشان آمد... گفتیم آقا نیا مشکلات زیاد است، گفت اگر نیایید خودم راه میافتم میآیم. یعنی عشقی که به مجموعه اطراف خودش داشت مثالزدنی بود.
درباره تواناییها و برجستگیهای نظامی حاج قاسم بگویید. بالاخره همه جهان ایشان را با عنوان ژنرال سلیمانی میشناسند.
سردار کریمپور: این مسئله یک مقدار پنهان است. بعضیها میگویند به عنوان مثال سردار سلیمانی میگوید ترامپ من در کنار تو هستم. یا حتی بعضیها نقل کردند که نامه حاج قاسم روی میز ترامپ بوده. بعضیها نقل کردند آن موقعی که ابوبکر بغدادی سخنرانی میکند حاج قاسم گفته بود من صف دوم نشسته بودم.
نکته بسیار مهم این است که حاج قاسم یک بعدی فکر نمیکرد. یعنی اینکه فقط یک لشگر به من بدهید بروم بزنم و اینها چنین چیزی نبود. من به عنوان کسی که مدتها کنار ایشان بودم به شما عرض میکنم ایشان یکی از قهرمانهای پرقدرت جنگ نرم بود. در صورتی که همه فکر میکنند ایشان اهل توپ و تانک بود. بزرگترین قدرت ایشان این بود که همه عوامل را در اختیار خودش میگرفت. چقدر باور میکنید دانشگاه را کاملا در اختیار خودش داشت؟ کاملا ها! یعنی علم را در اختیار میگرفت.
اینکه ملاحظه میکنید مرکز 9900 اسرائیل را میزند. اصلا میدانید کجا هست؟ این مرکز از 8200 جدا شده که آن هم خودش یک بحث جدا دارد. مرکز 9900 یعنی بزرگترین مرکز جمعآوری اطلاعات از مجموعه کسانی که نگاه بد به اسرائیل دارند. در رأس این مخالفان کیست؟ ایران، حزبالله لبنان، یمن و... یعنی تمام این مراکز حساس را در مرکز 9900 شما میبینید. بعد نه یکی دو موشک، ناگهان 62 موشک به آنجا زده میشود. خب این را حاج قاسم از کجا متوجه میشود؟ لذا آمد علم دیجیتال را در خدمت خودش قرار داد، بعد این را سوار موشک کرد گفته این نقاط را بزنید. اصلا هم تیر بدون مرمی شلیک نمیکند. تیری که فقط صدا داشته باشد و تخریب نداشته باشد هیچ موقع شلیک نکرد. شما فکر میکنید که عین الاسد را که زدیم چه کسی همه موارد آن را از قبل ثبت و ضبط کرده بود؟ تمام مراکز حساس دشمن اطلاعاتش در اختیار ایشان بود. گلوبال و آرکیو170 را چگونه زدند؟ یعنی تمام علم را در اختیار داشت. اینکه با قدرت جلوی ترامپ میایستد به خاطر این هست که علم را در اختیار دارد. میداند هستهای ما در چه حدود هست. هوافضای ما در چه سطحی است. لذا حاج قاسم یک نیرویی بود که در تمام ابعاد نظر داشت و همه را به خدمت گرفته بود. یکی هم بعد نظامی بود که به نظر من حداقلش نظامی بود. یعنی وقتی به کسی حمله میکرد دقیقا میدانست نقطه ضعفش کجاست؟ کجا را باید بزنند و لذا قهرمان جمعآوری اطلاعات، قهرمان جنگ نرم و قهرمان عملیاتی که طرف را به خاک سیاه مینشاند بود. نمونه هم گفتم مرکز 9900 اسرائیل را که در بلندیهای جولان زد. همه اینها جزئیترین اطلاعاتش هم هست. لذا رهبر معظم انقلاب اسلامی از ایشان به عنوان یک مکتب نام بردند. حالا این مکتب باید بررسی بشود که با دشمنش چگونه برخورد میکرد.
یکی از شعارهایی که بعد از شهادت حاج قاسم مطرح شد "کلنا قاسم سلیمانی" بود. آیا واقعا همه ما قاسم سلیمانی هستیم یا آیا کسی مانند او داریم؟ به عبارتی دیگر تحلیل شما از این شعار چیست؟
سردار کریمپور: شما نگاه کنید سید حسن نصرالله چقدر شباهت رفتاری به شهید سلیمانی دارد؟ نگاه کنید به رهبر یمنیها چقدر نگاهش به سردار سلیمانی است؟ حتی نخستوزیر پاکستان را نگاه کنید. تازه اینها کسانیاند که بیرون هستند.
جهان باور کرد که سردار سلیمانی راست میگوید که در برابر استکبار جهانی ایستاده وگرنه ترامپ نباید بیاید رسما اعلام کند که من او را کشتم. یا بایدن نباید بگوید که من یک مسیحی هستم. ولی یک مسیحی خوب باید یک یهودی خوب باشد. یک یهودی خوب این است که صهیونیست خوبی باشد. من مدال صهیونیستی به سینه زدهام و حاج قاسم حقش بود که کشته بشود. حالا این چه حرکتی به وجود آورد؟ یعنی اگر کسی میخواهد در جهان صاحب معرفتی بشود که مردم او را قبول داشته باشند باید حاج قاسم سلیمانی بشود. ممکن است ما حاج قاسم سلیمانی نداشته باشیم. ولی هزاران نفر در عالم داریم که میگویند تنها راهی که میتواند در مقابل استکبار بایستد خط و مسیر قاسم سلیمانی است. ما باید روی قطاری سوار بشویم که قاسم سلیمانی سوار بوده. حالا ممکن است واگن چهلم باشیم ولی باید جلو برویم تا به رأسش برویم. لذا اینکه میگویند همه ما قاسم سلیمانی هستیم. دو تا بحث است یکی فرماندهی مثل قاسم سلیمانی یکی نه کسانی را داریم که میگویند مسیر قاسم سلیمانی درست است و در این قطاری که دارد هدایت میکند ما هم سوار میشویم. پس وقتی که من در قطار سردار سلیمانی سوار شدم چه واگن اول و چه واگن آخر باشم در حقیقت در خط قاسم سلیمانی هستم. شخصی که رهبری انقلاب اسلامی بر جنازه اربااربای ایشان گریه میکند و این نکات خیلی مهم است. یعنی وقتی ما نگاه میکنیم میبینیم که قاسم سلیمانی همان کسی است که رهبری انقلاب اسلامی برای آن اشک میریزد همه دوست دارند جای قاسم سلیمانی را بگیرند حالا چقدر توان دارند بستگی به آن حرکتی دارد که انجام میدهند.
چه چیزی باعث شد که حاج قاسم در وصیتنامه خود اشاره به سردار قاآنی کند؟
سردار کریمپور: اصلا باید این را دنبال کنیم که چطور آقای قاآنی را به عنوان جانشین انتخاب کردند و این نکته مهم است. به نظر من آقای قاآنی از حاج قاسم در دشمنشناسی جلوتر است. به نظر من حاج اسماعیل قاآنی قبل از آقای سلیمانی به دشمن بیرونی زده است. در حال حاضر افغانیها به حاج قاسم بیشتر نزدیک هستند یا آقای قاآنی؟ به نظر من سردار قاآنی، چون آقای قاآنی در مشهد با برادران افغان بوده بنابراین با افغانستان نه در سال 60 یا 70 بلکه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط داشتند.
نکته دیگر این است که توانمندی که آقای قاآنی دارد نسبت به توانمندی که سردار سلیمانی داشته کدامش برتر است؟ من میگوییم 300 میلیون نفر بر شهادت قاسم سلیمانی یا گریه کردند یا لباس مشکی پوشیدند یا در مراسمش شرکت کردند. از این 300 میلیون نفر چند میلیون نفر میتواند سرباز بالفعل و بالقوه آقای قاآنی باشد؟ عرض من معلوم است یعنی شما در دنیا و در فرانسه نگاه میکنید که برای قاسم سلیمانی مراسم گذاشتند. در آلمان، هند، چین و در روسیه نیز چنین بود. آنها در حال حاضر قبول کردند که سردار سلیمانی مسیر درستی رفته است. آقای قاآنی ما آماده هستیم و هر کمکی که برای شما از دست ما بر میآید انجام دهیم و بحمدالله شهادت سردار سلیمانی یک لشکر عظیمی را در جهان آماده کرد و این لشکر در اختیار مقام معظم رهبری با محوریت نیروی قدس است. من گاهی اوقات میگویم خداراشکر که ترامپ سردار سلیمانی را به شهادت رساند اگر در خیابان یک شخص بیچاره یا شخصی در جبهه به ایشان تیر میزد و ایشان را به شهادت میرساند این لشکر 300 میلیونی جهانی را برای سردار قاآنی به یادگار نمیگذاشت. بحمدالله آن نکتهای که بسیار بسیار عظیم است اینکه سردار قاآنی در حال حاضر توانمندی که در اختیار دارد به مراتب یعنی توانمندی به معنی اینکه پشتیبانیهایی که در اختیار دارد به مراتب از زمان سردار سلیمانی بیشتر است.
در بحث انتقام سخت خیلیها قانع نشدند و میگفتند آن انتقامی که باید گرفته میشد گرفته نشد، تحلیل شما چیست؟
سردار کریمپور: مثلا ما مسئله انتقام را در حد همان عینالاسد دیدیم ولی آنهایی که به اصطلاح عملیات ترور حاج قاسم را انجام داده بودند در افغانستان دچار سانحه شدند البته این به ما هم هیچ ربطی نداشت![با کنایه] ولی فرمانده عملیات بنا بر گفته برادران افغانی به درک واصل شده بود.
آن نکتهای که مهم است این است که ما چند موشک به عینالاسد زدیم؟ گفتیم 35 تا. خود آنها گفتند که به 16 نقطه ضربه وارد شد. درست هم میگویند، ما 5 موشک را تست کردیم. موشک اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم را همانجا زدیم. یعنی اولی را که زدیم، دومی را هم همانجا زدیم که قدرت تخریب بیشتر باشد. لذا ما نشان دادیم که عینالاسد یک نمونه است. این که آقا فرمودند اگر اسرائیل غلطی بکند ما تلآویو و حیفا را با خاک یکسان میکنیم نمونه آن عینالاسد بود. تازه این یک موشک معمولی بوده و موشکهایی که ما برای شما [رژیم صهیونیستی] ذخیره کردیم این موشکهای معمولی نیست. من به شما این نوید را میدهم آن جا دیگر قطار موشکی راه میافتد. اینکه گفتم حاج قاسم سلیمانی علم را در اختیار گرفته یکیاش همین بوده است. مثلا شما نگاه کنید 50 تا موشک به سمت سوریه زده میشود دو تای آن به زمین میخورد. من گاهی اوقات میپرسیدم چرا میگذارید آن دو تا هم به زمین بخورد؟ میگفتند باور شود که اسرائیل دارد موشک میزند. اگر بگوییم که همه را زدیم که کسی باورش نمیشود. منتها آن را میگوییم نزنید که به یک سوله میخورد، چیزی هم در آن نیست و شاید یک نفر هم شهید شود اما چارهای نداریم و لذا بحمدالله تعالی سردار سلیمانی توانست این توانمندی را به دنیا برساند.
نکته پایانی اگر هست بفرمایید.
سردار کریمپور: یکی از نکاتی که انشاءالله باید روی آن کار شود این مجموعه کارهایی است که البته نمیشود گفت. مثلا بزرگترین کاری که الان مطرح است میگویند سردار سلیمانی داعش را زده. وقتی نگاه به گفتارهای خود سردار سلیمانی میکنیم مثلا ایشان میفرماید آزادی حلب را با هیج زبانی نمیشود بیان کرد. باید شما میرفتید حلب را میدیدید بعد میفهمیدید آزادی حلب یعنی چه! من خیلی دوست داشتم این عملیاتهایی که انجام شده ثبت و ضبط شود و بعدا پخش شود وقتی که سوال کردیم فرمودند: بیست سال دیگر.
نکته بسیار مهم این است که یک داعششناسی داشته باشیم. چقدر باور میکنید که داعش 1995 شکل گرفته است. وقتی که انقلاب اسلامی پیروز شد رفتند سراغ وهابیها که شما بیایید در مقابل ایران بایستید. عربستان سعودی را در مقابل ما قرار دادند. 1995 امریکا به این نتیجه رسید که دیگر وهابیت و عربستان سعودی از پس ایران بر نمیآید و لذا در فکر این افتاد که یک جریان جدید جهانی به وجود بیاورد. الان سوال میکنیم که فرمانده داعش چه کسی است؟ آن چیزی که در جهان معلوم است میگویند ابوبکر بغدادی است. من به شما بگویم یکبار ابوبکر بغدادی را بردند و بزکاش کردند و یک عمامه برای او گذاشتند آن هم چند تا سخنرانی کرد و تمام شد. چقدر باور میکنید که فرمانده داعش میتواند داوود اوغلو باشد و حتما هست. شما نگاه کنید ببینید چه میدانی در همین منطقه برای داعش باز شد. هزینههای داعش را چه کسانی میدهند؟ ریشهاش در قطر است. عربستان سعودی اصلا یک ریال نداد. شما نگاه کنید النصره و داعش خودشان هم با هم درگیر میشوند. لذا شاهکار قاسم سلیمانی این بود که عراق، سوریه، حزبالله و حتی جهان را توانست قانع کند که اگر داعش بیاید تمام این منطقه را میگیرد و اگر بگیرد این حوادث به وجود میآید. اگر روی این مسئله کار بشود بسیار خوب است.
انتهای پیام