سه‌شنبه 6 آذر 1403

اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم

خبرگزاری فارس گروه کتاب و ادبیات  نفیسه اسماعیلی: حدود 5 ماهی است که مسؤولیت انتشارات علمی و فرهنگی را پذیرفته است؛ مدیر جوانی که در بدو ورودش از سوی بسیاری از رسانه‌ها مورد هجمه قرار گرفت و سعی شد این انتصاب با رویکردی سیاسی پررنگ و اغلب در خبرها مطرح شود. بسیاری او را خواهرزاده «شهیندخت مولاوردی» از فعالان اصلاح‌طلب می‌دانند، اما خودش آن را رد می کند و می‌گوید هیچ گونه نسبت نسبی و سببی با هیچ کدام از مسؤولان قبلی و فعلی نظام ندارم.

یکی از بانوانی است که پس از سال‌ها فعالیت کاری و تخصصی در حوزه اجتماعی و مدیریت چند ساله در حوزه مسؤولیت اجتماعی «ایران خودرو» با یک پیشنهاد به انتشارات علمی و فرهنگی پا گذاشت و با بیان اقدامات و فعالیت‌ها و برنامه‌های پیش رو معتقد است که توانسته در همین مدت کوتاه، مدیریت قابل قبولی داشته باشد. این ادعا را از خروجی کارها مطرح می‌کند.

اما شاید مهم‌ترین نکته درباره انتصاب او که بسیار هم تیتر رسانه‌ها شد، نامه‌ای به اوباما در خصوص تحریم‌ها علیه ایران بود که اشاره شده بود «نادره رضایی» هم جز امضاءکنندگانش بوده است. او در این باره می‌گوید: من هیچ نامه‌ای را امضا نکرده‌ام و ضمن تکذیب رسمی از تمام کسانی که در چند نوبت این اتهام را زده‌اند، شکایت کرده‌ام.

دو نامه در فضای مجازی وجود دارد. یکی خطاب به اوباما در راستای ضرورت توقف تحریم‌های یک جانبه و ظالمانه علیه ایران توسط جمعی از فعالان اجتماعی و مدنی و سیاسی و اساتید دانشگاه... و نامه دوم خطاب به ترامپ و درخواست از سرگیری و تشدید تحریم‌ها به منظور تحت فشار قرار گذاشتن دولت و مردم ایران و در معاندت با نظام از سوی تعدادی از پناهندگان سیاسی و معاندین نظام خارج از کشور که در یک بی‌اخلاقی و استناد دروغ به متن نامه دوم منجر به هجمه‌ها و انتشار اخبار کذب شد.

«نادره رضایی» در این باره اما حرف‌هایی دارد که معتقد است برخی رسانه ها علیرغم تکذیب موضوع و توضیح اصل ماجرا طالب شنیدن واقعیت نیستند و اصرار بر انتشار این اخبار کذب و هجمه‌های ناروا دارند.

او می‌گوید: مستندات موجود است و علیرغم اینکه بنده مکرر این مسأله را توضیح داده‌ام و امضای نامه را تکذیب و در چندین نوبت شکایت حقوقی کرده‌ام که منجر به صدور حکم و قرار نهایی شده و برخی پرونده‌ها هم در حال پیگیری است، اما به نظر می‌رسد عده‌ای نمی‌خواهند تکذیبیه‌ها را ببینند و بر تکرار ماجرا و انتشار اخبار کذب و ادامه بداخلاقی‌ها اصرار دارند. نمی‌دانم چرا برخی رسانه‌ها کماکان قضاوتی اینگونه دارند و حاضر به تصحیح خبر جعلی نیستند و بداخلاقی‌ها ادامه دارد.

به عقیده رضایی، جوانگرایی مهم و ثمربخش خواهد بود و هنگامی که با تخصص، جدیت و پشتکار، سلامت، شفافیت، خلاقیت و البته آگاهی از دشواری‌های مسیر همراه شود و با بهره‌گیری از تجارب و اندوخته‌های دیگران توام شود، بی‌شک در مسیر ترقی یاری دهنده است. او معتقد است همه جا مشکلات وجود دارد و اگر ما فکر کنیم فرش قرمز برایمان پهن شده نباید مسؤولیت بپذیریم. می‌گفت: اولین نفری هستم که وارد ساختمان می‌شوم و آخرین فردی هستم که محل کار را ترک می‌کنم.

این حرف بدین معنا نیست که لزوما ساعت کاری، شاخص مدیریت درست است. بدین معنا که نمی‌توان مدیر از راه دور و بدون تسلط بر شرایط سازمان یا مدیر آرزوهای شعاری تعالی سازمان با فرمان و توصیه از راه دور و بدون اهداف مشخص و برنامه‌ریزی و تلاش و جدیت در جهت اصلاح فرآیندها و بهبود امور بود.

حدود دو ساعتی با او گپ زدیم؛ از انتشارات شصت و اندی ساله علمی و فرهنگی تا امور دیگر و تلاش برای اجرای ایده‌ها و طرح‌هایی برای احیای هویت این نشر غنی و باسابقه مثل خیابانی به نام «علمی و فرهنگی» یا صحبت با سازمان نوسازی برای برگزاری یا...؛ آنچه در ادامه می‌خوانید، مشروح گفت و شنود چند ساعته خبرنگار فارس با این مدیر جوان «انتشارات علمی فرهنگی» است.

* در همین ابتدای ماجرا برسیم به 5 ماه گذشته‌ای که این مسؤولیت را پذیرفتید. دقیقا چه مدتی مدیر انتشارات علمی فرهنگی هستید؟

5 ماه و 26 روز است.

* چه شد که این پیشنهاد برای ورود به یک انتشارات را قبول کردید؟

حوزه تحصیلی و کاری من اجتماعی است و اغلب در سازمان‌هایی که کار کردم، در حوزه اجتماعی بوده است. پیش از این 4 سال در «ایران خودرو» بودم و حوزه مسؤولیت اجتماعی را در صنعت تاسیس کردم. ابتدا آنجا زیرمجموعه روابط عمومی بودیم، اما در مسؤولیت‌های اجتماعی یک اداره شدیم و بعد هم به خاطر فعالیت‌ها (حوزه گسترده‌ای بود) و گستردگی حوزه صنعت جای کار بسیار وجود داشت با توجه به فعالیت‌هایی شد و خروجی قابل قبول و تعاریفی که در دنیا روی این حوزه و مسؤولیت اجتماعی می‌شود، مجموعه در جلسات مکرر با معاونت سیستم‌های شرکت اقناع شد که باید حوزه‌هایی را که پراکنده هستند، تجمیع کند و برای اولین بار در کشور به چنین سطح ساختاری در سازمان‌های صنعتی برای موضوع مسؤولیت اجتماعی ایران خودرو رسیدیم که در کشور بی‌سابقه بود و موفقیت چشمگیری برای حوزه اجتماعی در صنعت بود.

هر فرد اگر می‌خواهد در جایی اثر گذار باشد، بازه زمانی بین 3 تا 5 سال برای این امر کافی است. به این دلیل که هم انگیزه‌اش را دارد و هم ایده‌های خلاقانه‌ای برای اجرا و هم حرف‌هایی برای گفتن که می‌تواند اجرا کند

از زمانی که وارد کار در آنجا شدم و ساختار اجتماعی را تأسیس کردم تا زمانی که به مدیریتی مستقل با مدیرعامل گروه تبدیل شد، 4 سال زمان برد و با توجه به اینکه معتقدم هر فرد اگر می‌خواهد در جایی اثر گذار باشد، بازه زمانی بین 3 تا 5 سال برای این امر کافی است. به این دلیل که هم انگیزه‌اش را دارد و هم ایده‌های خلاقانه‌ای برای اجرا و هم حرف‌هایی برای گفتن که می‌تواند اجرا کند، بیشتر از آن فرد ممکن است وارد وادی تکرار شود و به نظرم باید صندلی را به افراد با انگیزه دیگری برای اجرای ایده‌های نو واگذار کند، تصمیم گرفتم پیشنهاد مدیریت انتشارات را قبول کنم و کارهای قبلی در گروه صنعتی را به افراد دیگری بسپارم و در جایگاه مرتبط دیگری تجربه فعالیت اجتماعی فرهنگی جدیدی کسب کنم.

* پیشنهاد چگونه بود؟

پیشنهادهایی از قبل در مجموعه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بود. از سوی دیگر هم به پیشنهاد مدیران قرار بود به دلیل مشکلاتی که وجود داشت در انتشارات اصلاحات و تغییراتی ایجاد شود. با توجه به علاقه‌ام به موضوع و سوابق و شناختی که داشتم وقتی مدیریت انتشارات علمی و فرهنگی پیشنهاد شد، بررسی‌هایی انجام دادم و با دوستان مشورت کردم و مدیریت این مجموعه را پذیرفتم.

* وقتی که اسم شما مطرح شد، از یک صنعت خشن و سخت به یک کار نرم و فرهنگی بیایید، واکنش‌ها خیلی زیاد بود. برای شما مهم بود که این واکنش‌ها چیست و آیا درصدد پاسخ هم برآمدید؟

من در صنعتی که سخت و خشن تعبیر می‌کنید، کار اجتماعی و فرهنگی کردم. قبل از آن هم در کمیته اجتماعی شورای شهر بودم و قبل‌تر از آن در موسسات و مجموعه‌های مرتبط با شهرداری تهران و در مجموعه‌های مرتبط در پارک فناوری دانشگاه تهران که کارشان اجتماعی و پژوهشی بود، کار می‌کردم. اتفاقا تجربه صنعت کمک کرد که من وقتی وارد یک مجموعه مرتبط شدم، آن تجارب سخت و کار در آن فضا یک تجربه و نگاهی به من بدهد که در آن حوزه مرتبط با کارم، از آن تجارب استفاده کنم. حتی موجب شد کار برای من راحت‌تر شود و بتوانم ایده‌هایم را راحت‌تر اجرایی کنم.

* با واکنش‌ها چه کردید؟

به هر حال ما در یک فضای عمومی و اجتماعی زندگی می‌کنیم و حتما این واکنش‌ها مهم است. مهم تا حدی که شما آگاه‌تر نسبت به فضا و اتمسفر ایجاد شده، به دور از حاشیه با دقت و تدبیر بیشتری به امور محوله با توجه به مسؤولیت‌تان بپردازید. چون کار فرهنگی آرامش می‌طلبد و نیاز بود تا به دور از هیاهو با رصد دقیق شرایط و احصای وضع موجود اولویت‌ها را تعیین و در تجمیع با برنامه‌هایی که مدنظر داشتم به برنامه نهایی برای اجرا برسیم و به خاطر همین خیلی مهم نبود چون برای خودم مسجل بود که عمده این فضاسازی‌ها به خاطر دلسوزی برای وادی فرهنگ و حوزه اجتماعی نیست و عاملان پشت صحنه کسانی بودند که منافعشان به خطر افتاده بود. اگر آدم به کار خودش و راهی که در آن قدم برمی‌دارد، ایمان راسخ داشته باشد، مطمئنا با صبر و گذشت زمان شاهد تحقق برنامه‌ها، اهداف و ایده‌ها در راستای شرح ماموریتش خواهد بود. همین مسأله پاسخی به آن نگرانی‌ها است که ان‌شاءالله از سر دلسوزی برای این حوزه بوده. امیدوارم افراد براساس عملکردها قضاوت کنند که این اتفاق، اتفاق خوبی برای این حوزه بوده است یا نه.

پیشنهاد می‌کنم همه افرادی که در حوزه فرهنگ و اجتماعی کار می‌کنند حتما دوره‌های مدیریتی متناسب را بگذرانند

* سال‌ها در حوزه صنعت بودید. آیا آدم کتاب‌خوانی هستید؟ در آن سال‌ها میانه‌تان با کتاب چطور بود؟

بله البته در سال‌های اخیر به دلیل مسؤولیت‌های اجرایی بیشتر کتا‌ب‌خوان حوزه تخصصی خودم و حوزه مدیریت بوده‌ام. البته عادت خواندن رمان را هم حفظ کرده‌ام و به عنوان کسی که روانشناسی بالینی خوانده و در ارشد و دکتری جامعه‌شناسی انتخابش بوده، طبیعتا مطالعاتم بیشتر به این سمت و سو کشیده شده. حوزه صنعت به من این فرصت را داد تا در مدت 4 سال کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی (MBA) و دکترای حرفه‌ای مدیریت کسب و کار (DBA) با گرایش مدیریت استراتژیک دریافت کنم و این آموزش‌ها به نگاه مدیریتی و رویکرد مدیریت امور بسیار به من کمک کرد و به نظرم اگر من سیاستگذار باشم و بتوانم برنامه‌ریزی کنم، پیشنهاد می‌کنم همه افرادی که در حوزه فرهنگ و اجتماعی کار می‌کنند حتما دوره‌های مدیریتی متناسب را بگذرانند. به خاطر اینکه این گروه از افراد عمدتا کسانی هستند که در حوزه علوم انسانی تحصیل می‌کنند و وارد رشته‌های دانشگاهی مرتبط می‌شوند و عمده فعالیت‌ها و توانمندی‌های کسب شده‌شان در حوزه‌های نظری است و بعد که فارغ‌التحصیل می‌شوند، مستقیما وارد حوزه‌های کاری مرتبط می‌شوند.

آن نگاه فکری خیلی کمک‌کننده است ولی کافی نیست. به نظرم این دوره‌ها و آموزش‌ها هم تجربه‌ای مفید بود که من این فرصت را پیدا کردم از آن مجموعه اینها را هم بیاموزم و با تلفیق آنها بتوانم با رویکرد مدیریتی حرفه‌ای‌تری به کار در حوزه احتماعی و فرهنگی بپردازم.

به نظرم چون سخت‌گیری در واگذاری مدیریت‌ها به نسل جدید و جوان وجود دارد (فکر می‌کنم چون به سختی حاضرند کرسی‌ها را به جوان ترها بسپارند و به همین دلیل مدام بازه زمانی جوانی نسل ما کش می‌آید)، اگر مقایسه‌ای با مدیران نسل اول داشته باشیم درمی‌یابیم که ما دیگر خیلی هم جوان نیستیم! 

انتشارات علمی فرهنگی ناشری با این سابقه و با پیشینه‌ای قریب به 70 ساله است، امسال 66مین سال تاسیس این نشر است. در این سال‌ها و به خصوص در این 42 سال بعد از انقلاب که افراد مختلفی آمدند و در دوره‌های مختلف زحمت کشیدند، اما به نظرم چون سخت‌گیری در واگذاری مدیریت‌ها به نسل جدید و جوان وجود دارد (فکر می‌کنم چون به سختی حاضرند کرسی‌ها را به جوان ترها بسپارند و به همین دلیل مدام بازه زمانی جوانی نسل ما کش می‌آید)، اگر مقایسه‌ای با مدیران نسل اول داشته باشیم درمی‌یابیم که ما دیگر خیلی هم جوان نیستیم!

فکر می‌کنم اگر نسل ما متاخرتر وارد مدیریت شود، کم‌کم چون هم تجربه نکرده و فرصت نداشته و از طرفی سن و سال او دارد می‌گذرد و از تحرک و انگیزه جوانی او کاسته می‌شود نمی‌تواند آن خروجی مفید و ثمربخش را داشته باشد. به نظرم تلفیق استفاده از تجربه بزرگان و اینکه جوانان در آن سن و سالی که باید بیایند و کار را یاد بگیرند و جانشین‌پروری صورت پذیرد، ترکیب این تجربه، جوانی، تحرک، انگیزه و خلاقیت می‌تواند خروجی‌ای برای حوزه به خصوص مهم و ظریف فرهنگ داشته باشد.

* پس تجربیات در کنار جوانی شما در علمی و فرهنگی به کار می‌آید یا اینها تنها ملزومات نیست؟

من فکر کردم انتشارات علمی و فرهنگی جایی است که ما می‌توانیم با رویکرد و نگاهی جوان و نو، تحرک و نشاط را به مجموعه برگردانیم و از ظرفیت‌های مجموعه بهتر استفاده کنیم و بهره‌ورتر باشیم.

در انتشاراتی که چنین سابقه طولانی و زیادی دارد، طبعا افکار عمومی با دید دیگری به شما می‌نگرند. بنابراین اگر خودتان را روزآمد نکنید و خلاقیت در مجموعه نباشد و خودش را با ذائقه مخاطب همراه نکند، ممکن است دچار مشکل شود ولو اینکه مجموعه خیلی معتبر باشد من منهای خودم، رویکرد و نگاه جدید را یک فرصت برای انتشارات با سابقه «علمی فرهنگی» می‌دانم.

* برای پذیرش مسؤولیت مشورت هم کردید؟

بله، با بعضی از افراد مثل دوستان و اساتیدم در حوزه اجتماعی و رسانه صحبت کردم. با شناختی که از ظرفیت‌های مجموعه بود و و خلأها و نیازها و البته مشکلاتی که در این سال‌ها پیش آمده بود، تصمیم مدیران سازمان تأمین اجتماعی بر تغییر مدیریت انتشارات بود که براساس سوابق، شناخت و لطفی که بنده داشتند، آنها هم توصیه‌شان این بود که بپذیرم؛ چرا که حتما این تغییر می‌تواند یک تحرکی به انتشارات بدهد و اصلاحات مدنظر در رویه‌ها را ایجاد و تغییر فرایندها و اجرای بهتر امور را به دنبال داشته باشد. در واقع آنها هم معتقد بودند اینجا نیازمند تغییراتی است و باید روح جدیدی در آن دمیده شود.

به طور مثال مجموعه 150 نفری انتشارات در دوره قبل بیش از 130 نفر جذب و تعدیل نیرو داشته‌ایم که این تغییرات زیاد و جذب‌های عمدتا غیر تخصصی به انتشارات ضربه می‌زند. از این رو این روند در دوره 5 ماهه حضور بنده رعایت شد.

* با توجه به صحبت‌هایتان شما با جوان‌گرایی موافقید. در بدو ورود و طی این پنج ماه چند نفر با شما وارد انتشارات شدند؟

این توضیح ضروری است که منظور و تاکیدم روی سن و سال نیست. ما مدیرانی در سنین بالا داریم در حالیکه رویکرد و نگاه‌شان جوان است، لزوما بحثم سن و سال نیست، منظورم نگاه است. لزوما منظورم از نگاه نو این نیست که ما یک تیم و تعداد قابل توجهی از افراد را با خود به مجموعه‌ها بیاوریم. این رویکرد و نگاه شخصی خودم بود و از طرفی بخشنامه‌ای که از یک ماه و نیم قبل از ورود بنده به انتشارات از سوی سازمان تأمین اجتماعی ابلاغ شده بود که با توجه به اینکه مدیران در این سال‌ها تغییرات بسیار و جذب بیش از حد به مجموعه را داشته‌اند و از طرفی سازمان‌های دولتی به اندازه کافی فربه شده‌اند و ممکن است ما مدیران در این آمد و رفت‌هایمان افرادی را بیاوریم که اتفاقا در آن حوزه تخصصی کارآمد و متخصص نباشند و مجموعه آنقدر بزرگ شود که گرفتاری‌هایش زیاد شود و از لحاظ کمی گسترش پیدا کند و به لحاظ کیفی مجموعه متضرر شود، محدودیت جذب افراد را ابلاغ کردند. به طور مثال مجموعه 150 نفری انتشارات در دوره قبل بیش از 130 نفر جذب و تعدیل نیرو داشته‌ایم که این تغییرات زیاد و جذب‌های عمدتا غیر تخصصی به انتشارات ضربه می‌زند. از این رو این روند در دوره 5 ماهه حضور بنده رعایت شد.

انرژی بسیاری روی حوزه سرمایه انسانی و پرسنلی انتشارات صرف کردم

به دلیل اعتقادم به اولویت استفاده از ظرفیت‌های موجود و بکارگیری و ارتقای کارکنان در پست‌های مدیریتی از بدنه مجموعه و ظرفیت‌های داخلی و از طرفی محدودیت‌های بخشنامه ابلاغ شده‌ای که اشاره شد، تا حد ممکن از ظرفیت مجموعه بهره برده‌ایم و افرادی که پس از حضور بنده به انتشارات آمده‌اند بنا به ضرورت و موردی بوده است و طبیعتا در انتشارات علمی فرهنگی هم چون محدودیت ورود نفرات بوده و نگاه و رویکرد شخصی به اولویت بهره‌گیری از سرمایه انسانی داخلی، از این رو این امر در دوره من اتفاق نمی‌افتد. معتقدم اگر می‌خواهید تحول داشته و اثرگذار و ماندگار شوید، اتفاقا باید با مجموعه و با ظرفیت‌ها و محدودیت‌های آنجا (همان مجموعه) کار کنید.

زمانی که به «انتشارات علمی فرهنگی» آمدم خیلی روی این مساله تاکید و انرژی بسیاری روی حوزه سرمایه انسانی و پرسنلی انتشارات صرف کردم. به هر حال نشر باسابقه‌ای است و علیرغم اینکه ما در حوزه فرهنگی خیلی شعار می‌دهیم، ولی فرهنگ حوزه مظلومی است و فعالین و کارکنانش هم همینطور! به همین دلیل برنامه‌های جدی‌ای در این زمینه دارم که بخشی اجرا شده و در ادامه ان‌شاءالله تکمیل و اجرایی خواهد شد. مثل ایجاد واحد آموزش و برگزاری دوره‌های عمومی و تخصصی به منظور نوآموزی موضوعات جدید و بازآموزی حوزه‌های تخصصی کارکنان، دوره‌های توسعه شخصی و...، پرداخت حقوق و دستمزد بر مبنای کارمزدی و نه صرفا وقت‌مزدی و حضور، تعریف فرایندها و سیستمی کردن امور و به‌روزرسانی اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل که در این سال‌ها اجرایی نشده بود و نارضایتی‌های بسیار ایجاد کرده بود، ارائه خدمات مشاوره و روانشناسی به کارکنان، برگزاری نشست‌های فصلی، ماهانه و مناسبتی و ایجاد فضای گفت‌وگو و تعامل و... از جمله اقدامات انجام شده در این مدت است.

تاکیدم بر این است که نیازمند «نو کردن ایده‌ها و فعالیت‌ها» هستیم. باید بپذیریم ما در این حوزه و صنعت نشر به نسبت صنعت‌های دیگر در یک حوزه‌هایی فقیریم. طبیعتا رویکرد تخصصی به این حوزه‌ها و آن نگاه جوان، می‌تواند کمک‌کننده باشد تا اگر خلاءهایی وجود دارد، پر شود و اگر ضعف‌هایی وجود دارد، ترمیم کنیم و پوشش دهیم.

باز هم تکرار می‌کنم که خیلی تأکید من روی حوزه سن و سال نیست؛ چون فکر می‌کنم در این تاکیدها علیرغم نیتی که پشت آن است، اگر تاکید بر حوزه سنی شود، اختلاف و شکاف بین نسلی را زیاد می‌کند و این نگاه کمک کننده به مدیریت کشور و در راستای منافع ملی نیست. نکته حائز اهمیت و کلیدی بحث من در این خصوص این است که این تجربه‌ها بایستی منجر به انتقال تجربیات به نسل بعد و پرورش نسل جدید مدیران در راه اعتلای کشور شود.

از این رو ضروری است خود ما نیز عامل به این مهم باشیم و به همین دلیل تلاشم بر این است که امکان بروز توانمندی‌ها و ایجاد فرصت‌ها را در همین مجموعه که نیروهایش تقریبا به صورت میانگین جوان هستند ایجاد کنم.

*در دوره قبل از شما مقداری فعالیت انتشارات کند بود. یعنی خروجی انتشارات تنها از راه نمایشگاه کتاب و یا جایزه و نشان دهخدا بود. روز اولی که به انتشارات آمدید اولویت حضور شما در انتشارات چه بود؟ آیا برآوردی از سال‌های قبل داشتید؟ آسیب‌شناسی کرده بودید؟ طبق آنها پیش رفتید یا اهداف خاصی مدنظر شما بود که در اولویت قرار داشت؟

سوال بسیار خوبی است. هم چون مجموعه سازمان و وزارت را می‌شناختم و هم دوستانی که بودند و با آنها مشورت کردم، بازخوردی از فضایی که قرار بود ورود کنم پیش از ورود گرفتم.

طبیعتا وقتی شما در این حوزه فعالیت می‌کنید تا حدی رصد کرده و برنامه‌هایی برای خودتان دارید، اما هنگامی که وارد مجموعه می‌شوید، واقعیت‌هایی هم وجود دارد و ممکن است یکسری از آنها اولویت‌های شما را تغییر دهد، یا برخی مسائل و خلاءها برای شما اولویت‌های جدیدی تعریف کند. ترکیب اینها برنامه‌ای می‌شود که شما برای خودتان ترسیم می‌کنید. برای من هم همینطور بود، مواردی را اینجا دیدم که شاید قبل از آمدن فکر نمی‌کردم وجود داشته باشد، اولویتم نبود ولی اولویت من شد.

* مصداقی می‌فرمایید؟

چند مورد را مصداقی می‌گویم. یکی از موارد این بود که حوزه اصلی ما «حوزه کتاب» است. حالا ممکن است به لحاظ اینکه شرکت و ماموریت سازمان تامین اجتماعی هم باشیم، کاری به ما محول شود که طبیعتا آن باید فرع قضیه باشد و ما به لحاظ زمانی، وقت محدودی را باید به آن اختصاص دهیم، اما اگر خدایی ناکرده فرع‌ها اصل شود، طبیعتا حوزه فرهنگ و کتاب متضرر می‌شود و مظلوم واقع می‌شود.

ابتدا اولویت‌بندی‌ها را رصد کردم. به سبک و سیاق شخصی، همان روز به همه طبقات رفتم و با تک تک همکارانم گفت‌وگو کردم و شرح ماموریت آنها و مشکلاتشان را از زبان خودشان شنیدم و از آنها خواستم برای اصلاح امور و تعریف و تغییر فرایندها فکر کنند و پیشنهاد کنند. می‌خواستم به مشارکت وادارمشان! هفته اول که جلسه هیات مدیره داشتیم، اعضای هیأت مدیره را به طبقات مختلف و اتاق همکاران بردم و ضمن معرفی، وظایف‌شان را برای هیات مدیره شرح دادم، به هر حال اینجا یک تیم تصمیم‌گیر هیات‌مدیره دارد، باید بگوییم اینجا چه ظرفیت‌ها و خلأهایی وجود دارد و اولویت‌ها چیست و بتوانیم در آنجا در موردش تصمیم بگیریم.

موضوع دیگر «تعهدات کتاب» بود که یکی از مسائل اصلی ماست و انرژی بسیاری را برای آن گذاشتیم و ما را به شرایط اینجا واقع‌بین کرد. 1261 تعهد کتاب از قبل در مجموعه وجود داشت. البته نه به این شکلی که من به راحتی تحویل بگیرم، 4 ماه به دلیل نبود اسناد و قراردادها برای احصای تعهدات انرژی گذاشتیم، من در ابتدا فکر نمی‌کردم این حجم از تعهدات و این زمان‌بری برای رسیدن به اینها را داشته باشم.

تولید روزانه به هر قیمت و کیفیت را حداقل زیبنده انتشارات علمی و فرهنگی نمی‌دانم

اگر کسی می‌خواهد اثری را از انتشارات ببرد با حفظ احترام به صاحبان اثر عودت می‌دهیم تا معطل ما نشوند

بگذارید اینگونه توضیح دهم که ما در انتشارات به طور میانگین سالانه 150 کتاب چاپ اول و 150 تا تجدیدچاپ، تقریبا در بهترین حالت 300 و اندی کتاب داریم. ضروری است که این را بگویم که شخصا در مورد این شعار و متعاقبا تعیین هدفی که در وادی کتاب افتاده یعنی تولید «روزی یک کتاب»، (که ممکن است متناسب و همخوان با رویکرد برخی نشرها باشد) حرف دارم و این تولید روزانه به هر قیمت و کیفیت را حداقل زیبنده انتشارات علمی و فرهنگی نمی‌دانم. تحقق این شعار و هدف برای ما در علمی و فرهنگی ضرورتا راهگشا، زیبنده و متناسب با رسالت و پیشینه نشرمان نیست.

اگر مبنا را همان میانگین 150 تا بگیریم این عددی که از تعهدات قبل گفتم، یعنی بیش از 9 سال تصمیم‌گیری و تعهدات از قبل برای انتخاب کتاب در این حوزه که نیک می‌دانید که چقدر این عدد بالایی است!

احصا و اولویت‌بندی آنها و جلسات و کمیته قراردادهایی که متشکل از قراردادها، فرهنگی، حقوقی، مالی و... بود همگی با حضور خودم برای حل و فصل موضوع برگزار شده و کماکان ادامه دارد که این امر از مجموعه بسیار انرژی گرفت. اینها تعهدات یک نشر است و با رفتن و آمدن یک مدیر برای مولف و مترجم تغییری ایجاد نمی‌کند و ما متعهد هستیم این کار را انجام دهیم، اما تلاش کردیم در تعامل درست با صاحبان اثر قرار گیریم و واقعیات را به آنها بگوییم، اینکه انتشار آنها زمان‌بر است و طبیعتا به راحتی ما در یکی دو سال نمی‌توانیم آنها را منتشر کنیم، اگر کسی می‌خواهد اثری را از انتشارات ببرد ما با حفظ احترام و ادب به صاحبان اثر عودت می‌دهیم تا معطل ما نشوند. طبیعتا یکی از اولویت‌ها برای حل و فصل موضوع قرار گرفت، که از قبل به این حجم از تعهدات فکر نکرده بودم. موضوع دیگری که جزو برنامه‌های ماست و برای آن وقت می‌گذاریم بحث «آرشیو کتاب» است.

* اصلا انتشارات علمی فرهنگی مگر آرشیو دارد؟

اینجا یک نشر 66 ساله است و در ترکیب آن با بنگاه ترجمه و نشر و سازمان کتاب‌های جیبی، طبیعی است که تعداد عناوین کتابی ما قابل توجه باشد. بیش از 5 هزار عنوان و بیش از 7 هزار جلد کتاب (چون تکرار بعضی از جلدها در مجموعه‌ها مثل مجموعه تاریخ تمدن که 13 جلدی است هم وجود دارد)

طبق شواهد و اظهارات همکاران در سال 95 طی تصمیمی «آرشیو» از بین می‌رود! به این صورت که در یک پنجشنبه و جمعه‌ای که همکاران نبودند، تعدادی از خریداران کتاب می‌آیند، انتخاب می‌کنند و تعداد محدودی از کتاب ها هم در اتاق منفی یک باقی می‌ماند و آن کتابخانه و طبقه دوم ما به سالن جلسات تبدیل می‌شود!

در سال 62 در زمان مدیرعاملی آقای «مهندس جزنی» به پیشنهاد آقای «هرمز همایون‌پور» پیشنهاد تاسیس یک «آرشیو» در انتشارات داده می‌شود که این در اسناد موجود است. بخشی از کار در آن دوره انجام می‌شود و کار ادامه می‌یابد و به صورت کامل‌تر در دهه 70 در زمان مدیرعاملی «آقای صحابه» به یک طرح جدی اجرایی برای تکمیل تبدیل می‌شود، که ایشان به یک تیمی ماموریت می‌دهند که از مجموعه بنگاه ترجمه و نشر و انتشارات فرانکلین و در ادامه کتاب‌های بعد از انقلاب، از یک جلد کتاب تا هر تعدادی که می‌توانند خریداری و جمع‌آوری کنند و طبقه دوم ما «آرشیو انتشارات» می‌شود و کل طبقه تبدیل به کتابخانه نشر می‌شود، کتابخانه‌ای که هم از انتشارات علمی و فرهنگی و هم از سایر ناشران به همراه تعدادی نسخ خطی، کدگذاری و رده‌بندی می‌شود و از همکاران متخصص هم به عنوان کتابدار استفاده می‌شود و کتابخانه با نظم جدی فعالیت داشته و امکان استفاده و امانت کتاب فراهم بوده است.

طبق شواهد و اظهارات همکاران در سال 95 طی تصمیمی «آرشیو» از بین می‌رود! به این صورت که در یک پنجشنبه و جمعه‌ای که همکاران نبودند تعدادی از خریداران کتاب می‌آیند، انتخاب می‌کنند و تعداد محدودی از کتاب ها هم در اتاق منفی یک باقی می‌ماند و آن کتابخانه و طبقه دوم ما به سالن جلسات تبدیل می‌شود!

این هم از موارد بسیار ناراحت‌کننده و هم شوک‌آور بود که اولویت ما شد. به خاطر اینکه همکارانی که قدیمی‌تر و دست‌اندرکار بودند و خودشان آرشیو را تکمیل کرده و ماموریت داشتند، این خاطره را به صورت دردناک تعریف کردند و من همانجا به آنها قول دادم که با همکاری خودشان و تلاش مجموعه حتما آرشیو را احیاء می‌کنیم و در سطح بالاتری یک موزه و مرکز اسناد راه‌اندازی می‌کنیم.

اتفاقات کرونا به ما نشان داد ما یک زیست جدیدی را تجربه می‌کنیم و این نشر به عنوان نهاد ملی آنقدر ظرفیت دارد که می‌تواند اسناد و کتاب‌هایش را با دسترسی‌هایی مختلف عرضه کند، که هم این آرشیو را به صورت «فیزیکال» و هم به صورت «دیجیتال» در اختیار داشته باشیم و چون یک آرشیو خوب دیداری و شنیداری از مجموعه عکس‌ها و فیلم‌ها و یک آرشیو صوتی وجود دارد می‌توانیم همه اینها را در قالب یک «موزه و مرکز اسناد» داشته باشیم.

در این راستا کارهایی انجام شده است، جلساتی را با مدیران مربوطه «مرکز اسناد و کتابخانه ملی ایران» داشتیم، بلافاصله «کمیته‌ای» برای این کار تشکیل شد، ظرفیت‌ها برآورد شد و دوستان ما شروع به کار کردند، در مسیر احیای آرشیو از همکاران فعلی و همکارانی که «بازنشسته» بودند در خواست کردیم به ما کمک کنند، چون آنها هم به کار واقف و هم دلسوز هستند، حتما بودن آنها راهگشا است. به یاری خدا در مسیر احیا به جاهای خوبی رسیده‌ایم و در حال گردآوری کتاب‌ها و پیگیری امور برای اسکن اسناد و کتاب‌ها با کمک کتابخانه ملی هستیم.

یکی از کارهای سخت البته گردآوری آثار از جاهای مختلف با تلا‌ش و ارتباط های بسیار است، جستجو می‌کنیم تا یکی یکی آثار را پیدا کنیم تا انشالله در این دوره مدیریت «موزه و مرکز اسنادی» به یادگار گذاریم، تا هیچ فردی نتواند به راحتی آن را مبدل به سالن جلسات کرده و یا آن را از بین ببرد. * فکر می‌کنم کار طاقت فرسا و سختی باشد، البته آرشیو بسیار مهم است. با پیشکسوتان نشر هم ارتباطاتی گرفته‌اید؟ البته نکته مهم اینکه ما بزرگان بسیاری داریم که در این قریب به 70 سال، «به عنوان پدیدآورندگان آثار» با ما همراه بوده اند. در سال‌های گذشته در تعامل با این صاحبان اثر و حفظ ارتباط و تکریم شان کم کاری‌هایی صورت گرفته و این بزرگواران مقداری از ما رنجیده‌اند.

در حال گردآوری فیزیکی آثار هستیم، هنوز کامل نشده و جای کار دارد

احیای آرشیو و راه اندازی موزه و مرکز اسناد

ما در این مدت برای این موضوع هم بسیار برنامه‌ریزی کرده‌ایم و با همه محدودیت‌های کرونا و اینکه این بزرگان در محدوده سنی هستند که باید بیشتر مراقبت کنند و ما هم باید بیشتر به خاطر خود این بزرگواران مراقبت کنیم، سعی کردیم ارتباطات را از سر بگیریم، با حفظ پروتکل‌ها از آنها دعوت کردیم و یا به خدمت آنها رسیدیم و کارهای متفاوتی در این حوزه صورت گرفته و این هم جز برنامه‌های جدی ما بود که با توجه به خلاء موجود برای ترمیم روابط و اعتماد مجدد برنامه‌ریزی و پیگیری کردیم. و از آنها هم برای احیای آرشیو و راه اندازی موزه و مرکز اسناد مشورت و کمک گرفته‌ایم.

* پس در واقع مرکز اسناد و آرشیو به زودی افتتاح می‌شود؟

ما یک بازه زمانی برای آن گذاشتیم، به خصوص قسمت دیجیتال کردن کار زمان‌بری است، چون دستگاه‌های اسکن و امکانات را نداریم، کتابخانه ملی به میدان آمده، کارها شروع شده و چون عناوین و تعداد کتاب‌ها زیاد است، یک گزارشی به این دوستان دادیم که یک برآوردی کنند و با توجه به محدودیت‌های دستگاه‌ها، (چون جاهای مختلف از آنها می‌خواهند و فقط ما نیستیم) باید دید در چه بازه‌ای می توانند این حجم کار را به ما تحویل بدهند. * چند درصد کار انجام شده است؟ بعضی از صاحبان اثر و کسانی که در مجموعه بودند به ما قول دادند، در حال گردآوری فیزیکی آثار هستیم، هنوز کامل نشده و جای کار دارد، در قسمت دیجیتال هم یک مقداری اطلاعات داریم و از سال 93 به بعد داده‌های کتاب وارد نشده بود که برنامه‌ریزی کردیم و همکارانم در حال وارد کردن داده‌ها هستند، اگر عمری باشد و ما باشیم در دوره مدیریت ما حتما این بخش را تحویل خواهیم داد، با تلاش همکارانم پروژه پیشرفت خوبی داشته است.

از ابتدای آمدنم مشکلات مطرح شده توسط همکارانم و بررسی مجموعه و گزارش‌های سازمان بازرسی کل کشور واقعیت‌هایی را به ما نمایاند که ترجیح می‌دهم درباره آن صحبت نکنم

* سال 94 و 95 سال حساسی برای انتشارات بوده است؟ هم کتاب‌ها در یک روز تعطیل فروخته شد هم آرشیو و...

از ابتدای آمدنم مشکلات مطرح شده توسط همکارانم و بررسی مجموعه و گزارش‌های سازمان بازرسی کل کشور واقعیت‌هایی را به ما نمایاند که ترجیح می‌دهم درباره آن صحبت نکنم و محور گفتگو رو به آینده و با رویکرد و شعاری باشد که در مجموعه با همکارانم داریم که «رو به جلو» و «سلام دوباره علمی و فرهنگی به جامعه». ماندن در گذشته و مشکلات راهگشا نیست. در حد آگاهی از وضع موجود و فهم مشکلات به منظور آسیب شناسی و ارائه راهکار و تعیین اولویت‌ها و اهداف و برنامه‌ریزی رو به آینده و بهبود و اصلاح امور مفید است و نه بیشتر. مختصرا در پاسخ به سوال شما می‌توانم بگویم اقدامات خوبی صورت گرفته اما به دلایلی بعد از مدتی در سال‌های اخیر یک شیب نزولی داشته و یک افولی در عملکرد دیده می‌شود، البته به لحاظ فردی تحلیل مشخصی روی آن دارم و بررسی مجموعه ما را به دلایل و واقعیت‌هایی رسانده؛ ولی ترجیح می‌دهم درباره آن صحبتی نکنم. بر می‌گردم به سوال شما که پرسیدید چرا به اینجا آمدید و پذیرفتید؟ یک بخشی از انگیزه من به خاطر این بود که احساس کردم که با وجود این حجم از مشکلات و بی‌انگیزگی‌ها، با بهره‌گیری از ظرفیت‌های مجموعه می‌توان بهره برد و شرایط فعلی به فرصت تبدیل کرد و کار کرد و اثر گذاشت. * یک نکته که برایم جای سوال است هنوز هم موضوع تعهدات است. شاید شورای کتاب کمبودش حس می‌شود. یکی از مسائلی که این حجم از تعهد را ایجاد می‌کند به خاطر اینکه در دو سه سال اخیر شوراهای تخصصی کتاب در انتشارات از بین رفته و فعالیت آنها متوقف شده است.

* فکر می‌کنم سه سالی می‌شود شورایی ندارید؟

بله در بخش کودک سه سال و در حوزه بزرگسال هم حدود دو سال و نیم تا سه سال فقدان این شورا حس می‌شود؛ نبود این شوراهای تخصصی طی این سال‌ها موجب شده بود که یک نفر بعنوان مدیر به همراه یک نفر در واحد مربوطه در مورد همه حوزه‌ها تصمیم بگیرند، این امر مشکلات فراوانی را ایجاد کرده و نتیجه این نگاه سلیقه‌ای و عدم وجود فرآیند ارزیابی، دست را باز گذاشته در پذیرش اثر که منجر به قرادادهای کتاب بیش از حد و انباشت تعهدات شده که نتیجه اش را در عدد تعهدات از قبل انتشارات می‌بینیم که پیش‌تر توضیح داده شد.. ما در اولین کار «شورای تخصصی کودک» را احیاء کردیم، کسانی که در این حوزه صاحب نظر و اثر هستند و حضور آنها برای ما دلگرم‌کننده است، باید بگویم حداقل از تاریخی که ما هستیم مانع شدیم بدون ارزیابی کتابی وارد فرآیند تولید شود.

* افراد حاضر در شورا همان افراد قبل هستند یا جدید؟ اعضای شورای تخصصی کودک آقایان و خانم‌ها «فریدون عموزاده‌خلیلی»، «فرهاد حسن‌زاده»، «شهلا انتظاریان»، «مرجان فولادوند» و «مریم مومن خانی» هستند و دبیر مجموعه هم که مدیر واحد کودک ماست.

تماس‌هایی با صاحبان اثر می‌گیریم تا حمل بر بی‌توجهی نشود و آزرده نشوند و به آنها محدودیت خودمان را می‌گوییم * پس موفق به تشکیل شورای تخصصی در بخش بزرگسال نشده‌اید؟ در حوزه بزرگسال مشکل برای احیای کار از جانب ما نبود، محدودیت‌ها باعث شد، چون وقتی شما این بزرگواران را صدا کنید و بگویید 1261 تعهد دارید، (یعنی شما قرارداد دارید و به این راحتی‌ها نمی‌توانید حل و فصل کنید،) یک مقدار برای آنها سنگین و غیرقابل هضم است چراکه نفس تشکیل شورای تخصصی برای تصمیم گیری است حالا کتابی که منجر به قرارداد شده و شما در برابرش تعهد دارید برای آن چه تصمیمی خواهند گرفت؟ خیلی برای افراد برجسته که انتظار دارند مشورت در بدو امر از آنها گرفته شود این مسأله سخت است و کار ما را سخت می‌کند. ما در واقع آن کمیته را قرار دادیم برای اینکه خودمان یک وضع موجود دقیق‌تری را بدانیم و دریابیم چقدر می‌توانیم در تعاملات بدون بار حقوقی حل و فصل کنیم، متاسفانه چون این تعهدات از همان ابتدای امر قراردادها قطعی هستند و مقطوع به آنها پرداخت شده کار را سخت‌تر کرده، یعنی تعداد درصدی‌ها کم است. البته به لحاظ قانونی و حقوقی تبعاتی هم دارد، با وجود اینکه اگر ما کتاب را چاپ نکنیم حداقل خسارت کمتری به لحاظ کیفی برای ما دارد و می‌دانیم آنها وارد انبار می‌شوند ولی چون مبلغی پرداخت شده به لحاظ حقوقی خیلی مسائل پیرامونی خواهد داشت و من خیلی با دقت روی آنها کار می‌کنم. از طرفی ما گفتیم به هر حال نشر هستیم و نیاز بازار روز به روز تغییر می‌کند و ما نمی‌توانیم در اینجا را به لحاظ پذیرش اثر ببندیم، آن راه را نبستیم، گفتیم البته با سخت‌گیری های بسیار و در کارهای جدید که به ما ارجاع می‌شود نمی‌گوییم نمی‌پذیریم، ملاحظات را می‌گوییم اما اگر بدانیم اثری است که قابل توجه است و می‌توانیم روی آن فکر کنیم.

شورای تخصصی را با ترکیبی از ظرفیت‌های داخلی و بیرونی تشکیل دادیم. از میان مدیران مجموعه، افراد مطلع، مسلط و دغدغه مند که عمدتا دکتری تخصصی دارند و در این حوزه کار کرده‌اند را با این نگاه که روزی باید اینها جای آن بزرگان باتجربه را برای ارزیابی بگیرند و باید این فرصت را به آنها بدهیم را در کنار یک یا چند استاد و سرویراستار (به عنوان متخصص بیرونی) بر اساس موضوع کتاب‌های مورد ارزیابی قرار می‌دهیم و ارزیابی اولیه صورت می‌گیرد. در ادامه هر اثری که تأیید اولیه دارد را به دو یا سه ارزیاب خواهیم داد، اثری که تایید شود دوباره به شورا برمی‌گردد و با رعایت ملاحظات و سیاست‌هاس نشر، تعداد محدودی اثر را که به لحاظ کیفی برای ما در اولویت و در شأن نشر هستند در اولویت قرار می‌دهیم. در کل اولویت‌بندی در تعهدات داریم، اگر هم انتشار آثار مورد تعهد به تاخیر می‌افتد تماس‌هایی با صاحبان اثر می‌گیریم تا حمل بر بی‌توجهی نشود و آزرده نشوند و به آنها محدودیت خودمان را می‌گوییم؛ توضیح می‌دهیم که این تعهدات چیزی است که ما تحویل گرفتیم و خودمان هم ناراحت هستیم اما در صددیم حل کنیم.

شاید امسال به آن شکلی که مدنظر ما بود نمی‌توانستیم در این مدت کم مهیای نمایشگاه کتاب شویم و دلچسب حضور یابیم، ولی نمی‌گذاشتیم شرمنده حوزه نشر باشیم 

* چند درصد خروجی شما طی این مدت از تعهدات پیشین انتشارات بوده است؟ البته باید بپذیریم میزانی کمی هم نیست و این نکته تامل برانگیز است که تسویه هم شده!

همه کتاب‌ها در فرآیند است، کار را متوقف نکردیم و پاسخگو هستیم، ولی هرکسی اثری به انتشارات بیاورد این ملاحظات را برایش می‌گوییم؛ از جانب دیگر ما افرادی را داریم چون سال‌هاست با آنها کار کردیم اصرار دارند همچنان کارشان در انتشارات علمی فرهنگی باشد و منتشر شود، آنها را در پروسه ارزیابی می‌بریم ولی هر آنچه الان در فرآیند است با ارزیابی و اولویت‌بندی است.

زمانی که من آمدم بحث نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران مطرح بود (هنوز کرونا نیامده بود)، البته فضای اینجا اصلا متناسب با نشری که دو ماه و نیم دیگر باید در نمایشگاه حضور یابد نبود، ما همان هفته اول کمیته نمایشگاه کتاب را تشکیل دادیم، دو روز در هفته جلسه داشتیم و چاپخانه را فعال کردیم، شاید به آن شکلی که مدنظر ما بود نمی‌توانستیم در این مدت کم مهیای نمایشگاه کتاب شویم و دلچسب حضور یابیم، ولی نمی‌گذاشتیم شرمنده حوزه نشر باشیم و علمی و فرهنگی در نمایشگاه غایب باشد، حتما حضور داشتیم ولی شاید آن کیفیت مطلوب را نداشتیم. از 461 کتاب دارای قراردادی که در فرآیند بود، اولویت‌بندی A.B.C کردیم که بتوانیم برای نمایشگاه برسانیم و از چاپ اولی‌ها و تجدیدچاپ‌ها و... عمده از آن کارها منتشر شده اما پس از آغاز دوران کرونا اولیت‌بندی‌ها تغییر کرده است.

* درباره فعالیت انتشارات در دوره کرونا بگویید؟ چقدر از فعالیت‌تان راضی بودید؟ در کدام عرصه موفق‌تر بودید؟

ما زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی هستیم و ماموریت چاپ دفترچه‌ها با ماست، در شرایط کرونایی که مراجعات مردم بسیار بود و شرایط اضطراری برای کشور حادث شد، سازمان هم از ما انتظاراتی داشت، (فراتر از آن تعهدی که در حوزه دفترچه‌های بیمه داشتیم)، از ما خواستند که در اواخر اسفند با تحویل تعداد دفترچه‌های اسفند و فروردین و اردیبهشت را هم داشته باشیم، از آن طرف هم هنوز عدم برگزاری نمایشگاه کتاب قطعی نشده بود و ابعاد کرونا و واقعیت‌ها بعدها برای ما آشکار شد و این کار را برای ما سخت کرد. برای همین ما در ایام کرونا علیرغم اینکه خیلی نهادها و سازمان‌ها و ادارات، مجموعه‌های دولتی در دو هفته آخر سال حضور کاری کمرنگ‌تر و با ساعات کاری کمتری داشتند و از سویی چون انتشارات همیشه در این سال‌ها از پانزدهم فروردین شروع به فعالیت کرده بود، تصمیم گرفتیم از پنجم فروردین، با حفظ پروتکل‌های بهداشتی و با حضور تعدادی از همکاران کار را پیش ببریم و لذا از پنجم فروردین کار از ساعت هفت صبح تا 9 شب شب کار را پیگیری کردیم.

تهیه دفترچه بیمه در ایام کرونا سهم ما در این بحران ملی است

چاپخانه ما هم برای کار کتاب و هم برای دفترچه‌ها‌ی بیمه فعال بود، سازمان برای تهیه دفترچه‌ها یک درخواستی ارائه کرد و ما با توجه به شرایط کرونا و رعایت همه ملاحظات برای سلامت همکارانم، با تاکید به اینکه تامین دفترچه‌ها نیاز ملی است، خدا را شکر در حوزه دفترچه‌ها موفق بودیم و سهم ما در این بحران ملی این مسأله است.

* آمار دارید؟ چه تعداد در فروردین و اردیبهشت دفترچه بیمه تحویل دادید؟

تقریبا ماهی نزدیک به 2 میلیون دفترچه به سازمان تامین اجتماعی می‌دهیم، ما حتی اسفند متوقف نشدیم و همچنان پویا بودیم، من از حوزه صنعتی به انتشاراتی آمده‌ام، در حوزه دفترچه‌ها اگر زودتر به لحاظ برنامه‌ریزی تولید فکر می‌شد کار به شکل کیفی‌تر و بهتری می‌توانست انجام شود، حتی می‌توانیم در سال جهش تولید این مسأله را به شکل مجزا تشریح کنم چرا که اتفاقاتی در کتیبه (شرکت زیر مجموعه انتشارات) در این مدت افتاده است که بسیار قابل دفاع و اعتناست.

در مجموع 4 میلیون و 700 یا 800 هزار دفترچه بیمه را که باید در دو ماه و نیم تحویل می‌دادیم در یک بازه تقریبا یک ماهه تحویل دادیم

تقریبا می‌توانم بگویم ما در مجموع 4 میلیون و 700 یا 800 هزار دفترچه را که باید در دو ماه و نیم تحویل می‌دادیم در یک بازه تقریبا یک ماهه تحویل دادیم، یعنی آن نیاز را براساس انتظاری که سازمان برای مردم داشت، توانستیم محقق کنیم.

* پس مدیر جوان جواب داده است دیگر! حالا باید این را دیگران قضاوت بکنند و بعد با خروجی‌هایی که مستند است و می‌توانید به سازمان مراجعه کنید و تحویل‌هایی که در کشور گرفتند و توزیع شده را با آمار بیان کنند. در حوزه کتاب اگر ما بستر IT بهتر و برنامه‌ریزی‌هایی در حوزه رسانه داشتیم و آن رویکرد از قبل پررنگ بود، ما خیلی موفق‌تر عمل می‌کردیم، انگیزه‌ای در همکارانم در حوزه فروش ایجاد شد و ما در سال جهش تولید به نسبت میانگین بازه زمانی سال گذشته ما با وجود کرونا و مسائل بسیاری که داشتیم (تغییر تیم مدیریتی که زمان‌بر است)، ما افزایش فروش داشتیم و این اتفاق خوبی برای نشر محسوب می‌شود. * چند درصد؟ ما در این حوزه فعالیت جدی انجام دادیم، هم در ارتباط ما برسانه‌ها، هم با حضورمان در فضای مجازی، هم در نحوه فروش به صورت آنلاین، در ارتباط گرفتن با این حوزه‌ها، در برنامه ePUB کردن کتاب‌ها و ارائه نسخه‌های دیجیتال کتاب، صوتی کردن کتاب‌ها، ارتباط با مخاطب، حضور در فضای مجازی، شبکه‌های مختلف فضای مجازی هم برای نشر و هم برای فروشگاه‌ها، تحول در سایت که در این مسیر تا پایان تیر به یک شکل و سبک و سیاق و شمایل جدیدی خواهیم رسید و حضور پررنگ‌تری خواهیم داشت.

4 فروشگاه داریم؛ در «جردن» گلفام، در «انقلاب» روبروی دانشگاه تهران، «کریم‌خان» و «جمهوری» که البته دنبال تغییر مکان و محل یکی از فروشگاه‌ها و توسعه دیگر فروشگاه‌ها هستیم

با بسترهایی که فراهم کردیم حتما تا پایان سال رکورد خواهیم زد

البته فروش آنلاین، حفظ ارتباط با مخاطب و همکاری‌هایی که با دیجی‌کالا و فیدیبو را مدنظر داریم و در آنها فعالیم؛ ما تا پایان سال با وجود اینکه اسفند و فروردین و اردیبهشت که برگزاری نمایشگاه بود را از دست دادیم، افزایش فروش داشتیم و ان‌شاءالله با بسترهایی که فراهم کردیم و در ترکیب و تعاملاتش با حوزه رسانه و ارتباط بهتر با مخاطب حتما تا پایان سال رکورد خواهیم زد. * چند فروشگاه دارید؟

4 فروشگاه داریم؛ در «جردن» گلفام، در «انقلاب» روبروی دانشگاه تهران، «کریم‌خان» و «جمهوری» که البته دنبال تغییر مکان و محل یکی از فروشگاه‌ها و توسعه دیگر فروشگاه‌ها هستیم، چون بعضی از مناطق جغرافیایی را پوشش نمی‌دهیم، در همین مدت کوتاه با محدودیت منابعی که بوده در فروشگاه‌ها تغییراتی هم به لحاظ مدیریتی و بهره گرفتن از نیروهای علاقمند حوزه کتاب و دیزاین فروشگاه داشتیم که تغییرات ملموس است، البته کرونا مشکلاتی را ایجاد کرد وگرنه برنامه‌ریزی‌هایی شده بود که ما رویدادهای فرهنگی خیلی بیشتری را در این حوزه در فروشگاه‌ها ببینیم که ان‌شاءالله با حفظ پروتکل‌ها و محدودیت‌ها این کار را خواهیم کرد. * فروشگاه تخصصی کودک هم دارید؟ «گلفام» که به نام پرنده آبی افتتاح شد حوزه تخصصی کودک ماست که باید به لحاظ رویکردی و فرآیندی و سبک و سیاق کار هم تخصصی کودک شود که کارهایی انجام دادیم و شما خروجی‌های آن را خواهید دید. * یکی از بخش‌هایی که انرژی زیادی از شما خواهد گرفت شرکت‌ها و موسسات وابسته به انتشارات است، در مورد اینها صحبت کنید. چقدر همت شما بر این است که اینها دوباره احیاء شوند و سرپا بشوند؟ اینکه چقدر خودم به لحاظ نگاه فردی نقد دارم به اینکه ما در دل شرکت‌ها شرکت‌های متعدد به وجود بیاوریم و بعد در سازوکار یک شرکت دولتی می‌توانیم اینها را بهره‌مند و سودده کنیم، مفصل است. این بهره‌وری و سوددهی مستلزم یکسری اتفاقاتی است که ممکن است با توجه به موانعی که به لحاظ ساختاری و رویه‌هایی مدیریتی داریم (که مدیران کمتر برنامه‌ریزی می‌کنند و بیشتر مدیر هزینه‌کرد هستند تا مدیر درآمدزا) قابل دفاع نباشد؛ اما آنچه می‌شود الان در مورد آن صحبت کرد این است که این نشر یک نشر ملی است و ظرفیت‌هایی دارد و باید در کارهای تخصصی از این ظرفیت‌ها استفاده شود.

سه شرکت زیر مجموعه انتشارات علمی و فرهنگی

* شرکت «فرهنگ فیلم» چرا شکل می‌گیرد؟

به خاطر اینکه ما اینجا در ساختمانی هستیم که از بدو تاسیس اصلا ساختمان نشر نبوده است، چون من معمار ساختمان را پیدا کردم و (در این سال‌ها کسی سراغ او نرفته بود) که بدانم فلسفه اینجا چه بوده، ما دیدیم این ساختمان چقدر ساختمان دقیق و تخصصی است، اینجا برای یک پروژه مشترک با یونسکو برای تولید محتوای آموزشی و استفاده آنها در مناطق کم‌برخوردار (مستعد توسعه در کشور) احداث می‌شود، این ساختمان با مشورت‌های بسیار و با مدیریت پروژه توسط مرحوم «هوشنگ پیر‌نظر» راه می‌افتد و بهره‌برداری آن بعد از انقلاب صورت می‌گیرد، بعد از انقلاب چون آن پروژه منتفی می‌شود، از این ساختمان به عنوان ساختمان انتشارات استفاده می‌شود.

‌اگر می‌خواهیم کارهای نوآورانه مثل پادکست، کتاب صوتی و... تولید بکنیم یا به دنبال این هستیم که پروژه تاریخ شفاهی نشر از سابقه و پیشینه اینجا داشته باشیم، جای همه اینها در فرهنگ فیلم است

در این ساختمان استودیوهایی داریم که بعد از گذشت 50 سال هنوز جزء استودیوهای خوب کشور است، بنابراین مجموعه ساختمان و امکانات مدیران دهه 70 را به این سمت برده است که از این مجموعه استفاده تخصصی کنند، مجوزهایی را می‌گیرند و «شرکت فرهنگ فیلم» تاسیس می‌شود.

چاپخانه هم که «کتیبه» نام دارد و کار تخصصی چاپ را انجام می‌دهد و «شرکت کتاب‌گستر» هم کار پخش و توزیع کتاب را... به نظر من در این سال‌ها به لحاظ مدیریتی نتوانسته‌ایم از این شرکت‌ها خوب استفاده کنیم و اگر زیان‌ده بودند به رویکرد مدیریتی و نحوه برنامه‌ریزی برمی‌گردد. من منهای اینکه چقدر اعتقاد دارم این شرکت‌ها باشند یا نباشند، به خاطر مشکلاتی که از قبل وجود داشت، معتقدم ما باید مشکلات را رفع کنیم _با این مسائل اگر بماند و بخواهد تصمیم دیگری برای آن گرفته شود_ ممکن است ضررهایی را متوجه انتشارات کند. با برنامه‌ریزی می‌شود از «کتیبه» استفاده‌های بهتری کرد و این مجموعه ظرفیت دارد که علاوه بر کارهای کتاب (که عمدتا در سال‌های گذشته خیلی از کارهای چاپ کتاب هم برون‌سپاری می‌شده) کارهای تخصصی چاپی دیگر را هم در مجموعه انجام دهد و بهره ور باشد.

در مورد «فرهنگ فیلم» باید بگویم، باید نگاه مان را در بهره‌گیری از ظرفیت‌هایش نو کنیم. ما اگر می‌خواهیم کارهای نوآورانه مثل پادکست، کتاب صوتی و... تولید بکنیم یا به دنبال این هستیم که پروژه تاریخ شفاهی نشر از سابقه و پیشینه اینجا داشته باشیم، جای همه اینها در فرهنگ فیلم است، فرهنگ فیلم مجوز ساخت فیلم سینمایی را هم دارد و در این سال‌ها اتفاقاتی افتاده و هزینه‌هایی هم شده و ما نتوانستیم از آن خوب بهره‌برداری کنیم که باید با رویکرد جدید ایده‌هایمان را پی بگیریم.

حتما برنامه جدی برای استان‌ها و شهرستان‌ها داریم

«کتا‌ب‌گستر» هم که به نحوه اداره فروشگاه‌ها مربوط است این هم با تغییراتی همراه بوده، البته تاکید بر شهرستان‌ها هم هست، ما نشری هستیم که مزیت ما می‌تواند در شهرستان‌ها باشد. در حال حاضر از 18 درصدی که فروش ما در شهرستان‌ها بود آن را به 26 درصد رساندیم، ما دوست داریم سراسر ایران مخاطب ما باشند و کتاب‌های ما به دست آنها برسد چون یک نشر ملی هستیم. معتقدم ظرفیت ما آنجاست و رقبای ما در تهران زیاد هستند و شاید صرف هزینه و انرژی در اینجا نتواند مزیت ما باشد، حتما برنامه جدی برای استانها و شهرستان‌ها داریم، حتی دوست داریم بتوانیم فروشگاه‌هایی را در برخی شهرها داشته باشیم و در این راستا مذاکراتی هم با سازمان صورت گرفته تا بتوانیم از ظرفیت‌های سازمان برای فروشگاه‌ها استفاده کنیم و امیدواریم بتوانیم این کار را انجام دهیم.

سه شرکت زیر مجموعه انتشارات علمی و فرهنگی؛ اگر از این شرکت‌ها آنها درست استفاده شود می‌توانند تبدیل به فرصت شوند و اگر نه حتما زیان انباشت خواهند داشت.

به نظرم نوع مدیریت ما، برنامه‌ریزی ما، تعریف فرآیندهای ما می‌تواند شرکت‌ها را بهره‌ور کرده و از زیان‌دهی خارج کند و در مسیر درستش قرار دهد.(اینها ابزار ما هستند و شرکت‌های ماموریتی ما برای انجام کار هستند)، اگر از این شرکت‌ها آنها درست استفاده شود می‌توانند تبدیل به فرصت شوند و اگر نه حتما زیان انباشت خواهند داشت.

* شما در مورد کتاب‌هایی که با آن‌ها شناخته می‌شوید، برنامه‌هایی دارید؟ برخی ناشران با سابقه با مجموعه یا کتاب‌های خاصی شناخته می‌شوند، برای آن دسته آثار که مورد سوالم هست برنامه خاص انتشار دارید؟ در قالب جدید یا شمایلی دیگر؟ در واقع نکته دقیق این است ما نشری هستیم که کارهای خاص منتشر کردیم، از قضا مزیت ما هم هست؛ چون علمی و فرهنگی نشری است که کارهایی می‌تواند منتشر کند و جزء رسالتش هم محسوب می‌شود، که سایر ناشران نمی‌توانند یعنی کمتر ناشری توان آن را دارد،(به لحاظ سابقه و اعتبار و امکان و منابع و انتظاری که از او می‌رود) مثلا می‌تواند «سیری در هنر ایران» را منتشر کند، مثلا «تاریخ تمدن ویل دورانت» منتشر کند یا «دایره‌المعارف فارسی» را منتشر کند، این کارها را علمی و فرهنگی می‌تواند منتشر کند؛ از سوی دیگر من می‌گویم ما هر کاری را نباید چاپ کنیم، ما مسابقه سرعت نداریم، ما نشری هستیم که به لحاظ کیفی برند شده‌ایم و اعتبار کسب کرده‌ایم. ما باید به پیشینه و تبار و سابقه خودمان برگردیم و بگوییم نشری هستیم که هر کاری را چاپ نمی‌کنیم، چون ما کتاب‌های ممتاز چاپ کردیم و البته بررسی و آمار فروش هم همین را می گوید وقتی در سال گذشته 18 درصد یعنی تقریبا یک پنجم فروش را «تاریخ تمدن ویل دورانت» شامل می‌شود یعنی شما هنوز دارید از گنجینه‌تان ارتزاق می‌کنید و گذشتگان انتخاب درست داشته‌اند که ثمره آن را تا دهه‌های بعد می‌توان چشید.

وقتی در سال گذشته 18 درصد یعنی تقریبا یک پنجم فروش را «تاریخ تمدن ویل دورانت» شامل می‌شود یعنی شما هنوز دارید از گنجینه‌تان ارتزاق می‌کنید و گذشتگان انتخاب درست داشته‌اند 

اگر خودمان را روزآمد نکنیم جا می‌مانیم

به همین خاطر داریم در تجدید چاپ‌ها در حال بازنگری هستیم، حتما آثار خوب ما که متقاضی هم دارد، مخاطب ما را با آنها می‌شناسد و با آنها ما را دنبال می‌کند را خواهیم داشت و سعی کردیم دسته‌بندی موضوعی داشته باشیم.

اگر خودمان را روزآمد نکنیم جا می‌مانیم و طی سال‌های گذشته جا هم مانده‌ایم، بسته‌بندی‌ها برای ما مهم است حتما در تجدید چاپ‌ها و نیاز بازار در کنار نگاه مخاطب و اینکه دیگر 66مین سال نشر ماست باید به مواردی اهمیت دهیم، مردم از ما خاطره و انتظار دارند پس به نگاهشان احترام گذاشته و خلاء‌ها را پر می‌کنیم.

* آیا فکری برای مجموعه‌هایی چون «ویل دورانت» که مخاطبان با آنها انتشارات را شناخته‌اند یا مجموعه‌هایی از این دست کرده‌اید که با سبک و شمایل جدید آنها را منتشر کنید؟ تغییرات مدیریتی و عدم دقت‌ها مشکلاتی را به لحاظ بصری برای ما و مخاطب ایجاد می‌کند، البته خوشبختانه این موارد خیلی نادر است، ولی بی‌دقتی‌هایی بوده مثلا در میان مجموعه‌کتاب‌ها دیده شده قطع یکی از شمارگان با دیگری متفاوت است که در تجدید چاپ‌ها اصلاح شده است. در تلاشیم و فکرهایی هم شده تا اولا کارهای مجموعه‌ای را به همان شکل «مجموعه‌» عرضه کنیم و اینکه می‌خواهیم نسخه‌های Epub داشته باشیم، اگر منابع اجازه دهد آنچه که از قبل منتشر شده را باز هم چاپ می‌کنیم، ولی از الان به بعد باید با یک دقت بیشتر و با یک فلسفه دیگری کار را پیش ببریم، مثلا در مورد کتاب‌های جیبی چون بحث کاغذ اکنون مطرح است و می‌گوییم باید تا جایی که ممکن است از داخل تامین شود و با توجه به این نکته که عموم مردم بتوانند با قیمت پایین کتاب را تهیه کنند، ما گفتیم چه اشکالی دارد که مثلا این کار با کاغذ داخلی و قیمت پایین چاپ شود، حتی ما برچسب ساخت داخل را هم می‌زنیم، از این رو برای دسته‌ای از آثارمان که دوست داریم در راستای مسؤولیت اجتماعی مان نسبت به جامعه و ترویج کتاب (ولو بدون سود) با کاغذ داخلی منتشر می کنیم و آن را در اختیار مخاطبان قرار دهیم. * اگر نمایشگاه در مرداد برگزار شود آماده حضور هستید؟ بله. * شما در علمی‌فرهنگی بانک اطلاعاتی یا نرم‌افزار مدیریت نشر دارید؟ از آن کارهایی است که از قبل مدنظرم بود، وقتی اینجا آمدم دیدم خلاء آن در صنعت نشر خیلی زیاد است و اگر ما بتوانیم این کار را انجام دهیم، یک کار مهم از سوی انتشارات علمی و فرهنگی برای صنعت نشر خواهد بود. ان شاءالله یک «نرم افزار مدیریت نشر» به یادگار می‌گذاریم که ما اسم آن را «سامانه جامع کتاب» گذاشته‌ایم.

«نرم افزار مدیریت نشر» به یادگار می‌گذاریم که ما اسم آن را «سامانه جامع کتاب» گذاشته ایم

همانطور که می‌دانید ما در قسمت‌های مختلف به خصوص در تولید کتاب نرم‌افزار داریم، ولی نرم‌افزاری که بتواند تمام فرآیندهای پسین و پیشین این زنجیره را به همدیگر مرتبط کند و مثلا چاپخانه، تولید، فروش، روابط عمومی و فرهنگی و... همه اینها بهم وصل شود را نداریم. بخشی از این موضوع به ضعیف بودن این صنعت باز می گردد و بخشی هم به مظلومیت حوزه فرهنگ، البته ناگفته نماند نشرهای خصوصی منابع آن را ندارند و در بخش دولتی هم _با حفظ احترام _ مدیران حال این کارها را ندارند، اصولا رویکرد و نگاه سیستمی شدن را به قضیه ندارند و ضرورت سیستمی شدن را نمی‌بینند.

در دوره مدیریت‌مان بتوانیم سامانه جامع کتاب را راه‌اندازی کنیم تا بعد هم کل نشر بتواند از آن منتفع شود انتشارات «علمی و فرهنگی» در این زمینه خیلی فقیر بود و البته کلیت نشر همین گونه است. ما روی این فکر کردیم ان‌شاءالله عمری باشد در دوره مدیریت‌مان بتوانیم سامانه جامع کتاب را راه‌اندازی کنیم تا بعد هم کل نشر بتواند از آن منتفع شود و علمی و فرهنگی هم با همان رسالت پیشین خودش که ما کارهایی را می‌کنیم که بقیه نمی‌توانند بکنند در حوزه نرم‌افزاری هم بتواند چیزی را به یادگار بگذارد که همه از آن منتفع شوند و دیگران نتوانسته باشند تا الان آن را انجام بدهند.

* برسیم به جنجال بزرگی که همیشه گرد نام شما بوده است؛ یعنی «نامه به اوباما»، اصلا این نامه چه بود و از کجا اسم شما زیر آن نامه آمد؟

بارها در این باره توضیح و تکذیبیه‌هایی منتشر کرده‌ام، برخی نمی‌خواهند متوجه اصل موضوع از زبان خودم شوند؛ من باز هم متذکر می‌شوم اهالی رسانه با یک سرچ ساده می‌توانستند به ماهیت آن پی ببرند. * سکوت شما موجب تشدید ماجرا شد. من سکوت نکردم و تکذیب رسمی کردم، اما به هر دلیلی دیده نشد و اصرار بر تکرار این اخبار از سوی برخی رسانه‌ها بود.

مثلا برخی اصرار دارند بنده را خواهر زاده خانم مولاوردی بدانند! در حالی که تاکنون در چند نوبت این نسبت را تکذیب و اعلام کرده‌ام که هیچ گونه نسبت نسبی و سببی با ایشان و هیچ کدام از مسؤولان قبلی و فعلی نظام ندارم. در مورد نامه هم همینطور مکرر تکذیب شد و توضیح داده شد اما اثری نداشت! من هیچ نامه‌ای را امضا نکرده‌ام و ضمن تکذیب رسمی از تمام کسانی که در چند نوبت این اتهام را زده اند شکایت کرده‌ام. بگذارید موضوع نامه‌ها را دقیق توضیح دهم. دو نامه در فضای مجازی وجود دارد. یکی خطاب به اوباما در اوایل دولت آقای روحانی و در آستانه اولین سفر ایشان به نیویورک است که در راستای ضرورت توقف تحریم‌های یک جانبه و ظالمانه علیه ایران توسط جمعی از فعالان اجتماعی و مدنی و سیاسی و اساتید دانشگاه... نوشته شده که در آن ضمن برشمردن آثار نگران کننده تحریم‌های اعمال شده علیه ایران از رئیس جمهوری آمریکا خواستند تا از فرصت به دست آمده پس از انتخاب حسن روحانی برای حل مشکلات میان دو کشور استفاده کنند. امضا کنندگان نامه آورده اند: تحریم‌های اقتصادی، به ویژه تحریم‌های یک جانبه دولت آمریکا حیات مردم ایران را به گروگان گرفته‌اند. این فعالان سیاسی و مدنی ضمن تاکید بر "کاهش چشم گیر درآمدهای نفتی، نابود شدن بخش بزرگی از صنایع، افزایش سرسام آور قیمت‌ها، کاهش نرخ اشتغال"، متذکر شدند که موارد یاد شده نه تنها در اثر "سوء تدبیر دولت ایران" بلکه بر اثر اعمال "تحریم‌های کمر شکن" حاصل شده است. امضاکنندگان نامه تاکید کردند: "در حالی که هدف تحریها تغییر برنامه اتمی ایران اعلام شده، با این حال در هشت سال گذشته برنامه هسته‌ای ایران متوقف نشده و تنها امکان معیشت مردم عادی است که به محاق رفته است". این فعالان سیاسی و مدنی با یادآوری محاصره اقتصادی عراق تاکید کردند: این تجربه شکست خورده نتیجه‌ای جز مرگ یک میلیون انسان بی‌گناه، فروپاشی جامعه عراق، رشد بنیاد گرائی و تحکیم استبداد صدام حسین در برنداشت. در ادامه امضاکنندگان نامه نگرانی خود را از بابت افزایش تحریم‌ها به دلیل فشارهای کنگره بر دولت باراک اوباما ابراز کرده و خاطرنشان کردند: شکست مذاکرات آینده، به بلندترشدن صدای تندروها در هر دو طرف کمک می‌رساند. در پایان، ضمن ابراز امیدواری نسبت به "اتخاذ سیاست‌هائی معقول با اولویت قرار دادن منافع ملی از سوی دولت جدید ایران"، تاکید کردند: در طی سی سال گذشته، عدم ارتباط رسمی میان ایران و آمریکا امکان هرگونه توافق برسر مسائل مورد مناقشه را سلب کرده است. این فعالان سیاسی و مدنی تاکید کردند:"اولین گام در بهبود این رابطه اعتمادسازی متقابل است و توقف تشدید تحریم‌های کمرشکن می‌تواند روشن‌ترین گام امریکا در این راستا باشد» * متن قابل دفاع است؟ بله همانطور که ملاحظه می‌کنید محتوا کاملا در راستای منافع ملی است، اما نامه دومی هم هست که مربوط به اوایل دولت آقای ترامپ است، 30 نفر از افرادی که بعد از 88 دستگیر شدند، معاند بوده و در حال حاضر در کشور نیستند و پناهنده شد‌ه‌اند نامه‌ای خطاب به آقای ترامپ نوشتند؛ نویسندگان مدعی می‌شوند جمهوری اسلامی ایران با حمایت از گروه‌هایی مثل حماس و حزب الله «موجب کشته‌شدن هزاران سرباز شجاع! آمریکایی» شده است.(اینجا بخوانید) که در یک بی‌اخلاقی و با استناد دروغ به متن نامه دوم و ادغام و ترکیب جعلی متن دو نامه منجر به هجمه‌ها و انتشار اخبار کذب شد. برخی رسانه ها علیرغم تکذیب موضوع و توضیح اصل ماجرا، طالب شنیدن واقعیت نیستند و اصرار بر انتشار این اخبار کذب و هجمه‌های ناروا را دارند. مستندات موجود است و علیرغم اینکه بنده مکرر این مسأله را توضیح داده‌ام و امضای نامه را تکذیب و در چندین نوبت شکایت حقوقی کرده‌ام که منجر به صدور حکم و قرار نهایی شده و برخی پرونده‌ها هم در حال پیگیری است اما به نظر می‌رسد عده‌ای نمی‌خواهند تکذیبیه‌ها را ببینند و بر تکرار ماجرا و انتشار اخبار کذب و ادامه بداخلاقی‌ها اصرار دارند و نمی‌دانم چرا برخی رسانه‌ها کماکان قضاوتی اینگونه دارند و حاضر به تصحیح خبر جعلی نیستند و بداخلاقی‌ها ادامه دارد.

من همان نامه اول را هم که در چارچوب منافع ملی و با تأکید بر توقف تحریم‌های یک جانبه و ظالمانه علیه ایران هست را هم امضا نکرده‌ام باز هم تأکید می‌کنم که من همان نامه اول را هم که در چارچوب منافع ملی و با تأکید بر توقف تحریم‌های یک جانبه و ظالمانه علیه ایران هست را هم امضا نکرده‌ام و هیچ گونه مبنای حقوقی و مستندی بر امضا وجود ندارد. چه برسد به نامه دوم که سراسر معاندت و ضدیت با نظام و منافع ملی و کشور است. به نظر من رسانه‌ها با توجه به رسالت مقدس حرفه‌ای شان و به طور خاص رسانه‌هایی که مدعی نگاه ارزشی و اخلاقی هستند درست نیست غیر منصفانه و بدون مستندات تهمت‌های ناروا بزنند و به راحتی منتشر کنند.

* ممنون از وقتی که اختصاص دادید اگر نکته پایانی وجود دارد بفرمایید. مدعی هستم هر جایی که کار کرده‌ام تمام توانم را به کار بسته‌ام تا در آن جایگاه اثر گذار باشم و با کمترین منابع و با حفظ سلامت و رعایت حرفه‌ای‌گری فعالیت کنم. و تا زمانی که فرصت خدمت داشته باشم، رویکردم جز خدمت صادقانه با تکیه بر آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی و مبارزه با رانت و فساد نخواهد بود.

گام دوم انقلاب نیاز به حضور جوانانی دارد که بر سر آرمان‌ها، اصول و دغدغه‌هاشان برای ایران و برای اسلام ایستاده‌اند

گام دوم انقلاب نیاز به حضور جوانانی دارد

گام دوم انقلاب نیاز به حضور جوانانی دارد که بر سر آرمان‌ها، اصول و دغدغه‌هاشان برای ایران و برای اسلام ایستاده‌اند و دل در گروی این مرز و بوم دارند و تمام قد پای اعتقاداتشان می‌ایستند. در این مسیر همه باید یاریگر هم و کشور باشیم. و بی‌شک رسانه‌ها که دیده بان جامعه و چشم بینا و زبان گویای مردم هستند، بسیار اثرگذارند و نقش بی‌بدیلی دارند. لذا اگر رسانه‌ای بدون اطلاع از واقعیت‌ها و مستندات و بدون در نظر گرفتن چارچوب و موازین اخلاقی خبر منتشر می‌کند هم به کشور و اصل نظام ضربه می‌زند، هم به اعتماد به کلیت رسانه و هم به اعتبار خودش صدمه می‌زند. در شرایط سختی هستیم که اگر مدعی دلسوزی و نیک اندیشی و نیک اثری برای این مرز و بوم هستیم، همگی ما باید همدلانه تر، منصفانه‌تر و روادارتر در جهت حل مشکلات و اعتلای کشور عزیزمان گام برداریم... * ممنون و خدا قوت خسته نباشید

انتهای پیام /

نادره رضایی انتشارات علمی فرهنگی نامه به اوباما
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 2
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 3
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 4
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 5
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 6
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 7
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 8
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 9
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 10
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 11
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 12
اتفاق شوک‌آور برای یک ناشر در روز تعطیل / امضاکننده نامه به اوباما نبودم 13