جمعه 9 آذر 1403

جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7

ترس بر من غلبه کرده بود. خلبان‌های آمریکایی می‌گفتند وقتی موشک سام 6 روی هواپیمای شما قفل و شلیک کند هیچ راه فراری جز پریدن از هواپیما ندارید.

ترس بر من غلبه کرده بود. خلبان‌های آمریکایی می‌گفتند وقتی موشک سام 6 روی هواپیمای شما قفل و شلیک کند هیچ راه فراری جز پریدن از هواپیما ندارید.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: اولین‌قسمت مرور زندگی و خاطرات امیر خلبان عبدالحمید نجفی به‌عنوان هشتمین‌قسمت از پرونده «معرفی عقابان آسمان ایران» چندروز پیش منتشر شد. خاطرات این‌خلبان در کتاب «غرش رعد» منتشر شده‌اند.

نجفی از خلبانان هواپیمای F5 است که در پایگاه‌های مختلفی ازجمله پایگاه‌های تبریز، دزفول، اصفهان و امیدیه خدمت کرده است. در قسمت اول مرور خاطرات این‌خلبان مقطع ابتدایی زندگی و ورودش به نیروی هوایی و سپس آموزش در آمریکا و بازگشت به ایران و همچنین وقوع انقلاب و مقطع آغازین انقلاب و تحرکات نیروهای ضدانقلاب برای تجزیه مناطق غربی کشور را از نظر گذراندیم. ادامه مرور زندگی و کارنامه این‌خلبان مربوط به ماموریت‌های جنگی و عملیات‌هایی است که او از ابتدا تا انتهای دفاع مقدس داشته و مقطع پایانی مورد بررسی در این‌گزارش هم دوران پس از جنگ و بازنشستگی اوست.

قسمت اول مرور زندگی و خاطرات عبدالحمید نجفی در این‌پیوند: «ضربه‌هایی که نفوذی‌ها به اسم انقلاب می‌زدند / چرا صیاد شیرازی با بمباران مسجد موافقت کرد؟» قابل دسترسی و مطالعه است.

در ادامه مشروح دومین‌قسمت از مرور خاطرات و زندگی امیر سرتیپ خلبان عبدالحمید نجفی را می‌خوانیم؛

* شروع پروازهای جنگی و خشک‌شدن کام خلبان

با بازگشت به پایگاه دوم شکاری تبریز، نجفی متوجه شد بسیاری از دوستان خلبانش را در عملیات‌های برون‌مرزی از دست داده است. او صبح 26 مهر 59 خود را به گردان پرواز پایگاه دوم رساند؛ روزی که می‌گوید بهترین خلبانان F5 در آن‌پایگاه جمع شده بودند. در این‌جمع خلبانانی چون شهید علی اقبالی دوگاهه، شهید رحیم ذوقی مقدم، یدالله جوادپور، بهروز سلیمانی، محمدشفیع لطفعلی، هوشنگ آغاسی‌بیک و محمد دانش‌پور که سال 1385 در پی سکته قلبی درگذشت حضور داشتند.

فرمانده پایگاه تبریز در آن‌برهه، سرهنگ مرتضی فرزانه و جانشینش سرهنگ حبیب ماکویی بود. با بازگشت خلبان‌های تسویه‌شده، سه‌گردان پایگاه تبریز به‌دلیل وضعیت ویژه در هم ادغام شده و خلبان‌های این‌گردان‌ها در پست فرماندهی مستقر شدند. نجفی نیز که مدتی پرواز نکرده بود، نیازمند تست دوباره و پرواز چک بود. او طی روزهای 30 مهر، اول آبان و دوم آبان پروازهای چک خود را با جاوید دل‌انور، مرتضی خانی و شهید رحیم ذوقی‌مقدم انجام داد و به رسته پروازی بازگشت.

اولین‌ماموریت برون‌مرزی خلبان عبدالحمید نجفی، روز پنجشنبه 8 آبان 59 در قالب عملیات چهارفروندی بمباران پالایشگاه کرکوک انجام شد. او در این‌پرواز، هواپیمای شماره چهار بود اما به‌واسطه عدم هماهنگی وزن و سرعت تیک‌آف هواپیما، موفق به بلندشدن از روی باند نشد و به‌قول خودش این‌ماموریتش همراه با آبروریزی همراه بود. در هرصورت او موفق شد به‌زحمت هواپیمای خود را در انتهای باند متوقف کند و سپس تا چهار روز آینده سراغ پرواز نرفت. برای رفع ترس و اضطرابی که نجفی به‌خاطر قضاوت دیگران پیدا کرده بود، همرزمش مصطفی اردستانی به کمک آمده و به او گفت ترمز گرفتنش کار خوبی بوده است. درنتیجه نباید به بقیه کاری داشته باشد و صرفا برای خدا کار کند. نجفی می‌گوید سخنان اردستانی، آرامش را به او برگرداند و در نتیجه دوباره پرواز را از سر گرفت.

خلبان دیگر این‌پرواز، یدالله جوادپور بود که به‌گفته نجفی عادت داشت پس از عبور از مرز به زبان انگلیسی برای صدام حسین رجز بخواند و بگوید: «آماده باش، من دارم می‌آیم!» بمباران پادگان سیدکا، ماموریتی بود که روز جمعه 23 آبان 59 در قالب عملیات چهارفروندی به پایگاه تبریز ابلاغ شد و نجفی در آن، هواپیمای شماره 4 بود. او نیز در زمینه ورود به محدوده خاک دشمن در عملیات برون‌مرزی، خاطره مشابهی درباره خشک‌شدن کام یا تلخ‌شدن دهان، با خلبانان دیگر نیروی هوایی دارد؛ «به نزدیکی مرز رسیدیم. داشتم وارد خاک عراق می‌شدم. دهانم خشک شده و زبانم به سق دهانم چسبیده بود!» (صفحه 131) و جالب است که درباره بازگشت و نشستن در باند پایگاه تبریز هم چنین‌جملاتی دارد: «وقتی نشستم به اولین پرواز جنگی‌ام فکر می‌کردم. انگار تمام بزاق دهانم که 45 دقیقه بند آمده بود همه با هم می‌آمد.» (صفحه 133)

نجفی در قدم بعدی روز شنبه 24 آبان 59 خلبان یکی از دو فروند F5_E بود که برای بمباران دو مرحله‌ای پالایشگاه کرکوک (یک‌مرحله ارتفاع بالا و یک‌مرحله ارتفاع پایین) به پرواز درآمدند. خلبان دیگر این‌پرواز، یدالله جوادپور بود که به‌گفته نجفی عادت داشت پس از عبور از مرز به زبان انگلیسی برای صدام حسین رجز بخواند و بگوید: «آماده باش، من دارم می‌آیم!» جوادپور در این‌ماموریت پس از بمباران کرکوک و هنگام بازگشت به آسمان ایران گفت: «صدام، این‌گوش‌مالی را از ما داشته باش. من دارم می‌روم، ولی به‌زودی برمی‌گردم.» (صفحه 134)

پادگان حاج‌عمران هدفی بود که نجفی در پرواز بعدی برون‌مرزی خود در روز دوشنبه 3 آذر در قالب یک‌ماموریت دوفروندی بمباران کرد. این‌پادگان محل استقرار ستاد سپاه چهارم عراق بود که نیروهای دشمن را در مرز ایران پشتیبانی می‌کرد. لیدر دسته پروازی این‌ماموریت ابراهیم قربانی و شماره دو هم عبدالحمید نجفی بود.

* فرار از چنگ میگ عراقی در بمباران پنجوین

علاوه بر انجام پروازهای رهگیری هوایی، روز جمعه 14 آذر 59 نجفی احضار شد و در جریان یک‌پرواز برون‌مرزی قرار گرفت. لیدر این‌دسته پروازی یدالله شریفی‌راد بود که نجفی او را خلبانی باتجربه و عاشق درگیری هوایی معرفی می‌کند. هدف نیز بمباران پادگان پنجوین در قالب یک‌ماموریت چهارفروندی بود که شماره یک آن، شریفی‌راد و شمار دو نجفی بود. او درباره پرواز شریفی‌راد و تهور و شجاعت بیش‌از حدش می‌گوید کارهای محیرالعقولی که این‌خلبان انجام می‌داد، شاید از شجاعت بی‌حدوحصر او ریشه می‌گرفتند. در بریفینگ این‌ماموریت، ارتفاع پرواز 12 هزار پا تعیین شده بود، اما به‌روایت نجفی، شریفی‌راد تا ارتفاع 14 هزار پا بالا رفت تا خود را به رادارهای دشمن نشان دهد. او در فرازی از خاطرات خود درباره شریفی‌راد گفته است: «شریفی‌راد اشکالاتی در پرواز داشت، ولی من خیلی دوستش داشتم، چون خلبان ماهر و شجاعی بود و وظیفه محوله را بالاتر از حد انتظار انجام می‌داد.» (صفحه 139)

شریفی‌راد اشکالاتی در پرواز داشت، ولی من خیلی دوستش داشتم، چون خلبان ماهر و شجاعی بود و وظیفه محوله را بالاتر از حد انتظار انجام می‌دادبا گذشت 5 مایل از مرز عراق، نجفی متوجه گلوله‌های قرمز رنگی شد که از کنار هواپیمایش عبور می‌کردند و از پشت سر شلیک می‌شدند. او با تماس با شریفی‌راد از محل شلیک این‌گلوله‌ها سوال کرد و متوجه شد یک‌میگ عراقی در تعقیب اوست. شریفی‌راد هم در تعقیب میگ دشمن است. نجفی موفق شد از چنگ این‌میگ عراقی بگریزد اما به‌دلیل مانور شدید و گردش‌های شدید در دره‌ها و کوه‌های عراق، دچار درد شدید در ناحیه گردن شد و برای لحظاتی چشمانش سیاهی رفت.

با بازگشت به پایگاه، سرهنگ فرزانه به‌عنوان فرمانده، شریفی‌راد را به‌دلیل بمباران بد مواخذه کرد و گفت باید دوباره پرواز کرده و پادگان پنجوین را بمباران کنند چون پادگان مذکور در حال تقسیم نیروست. «سعیدی و بهمنی گفتند ما با شریفی‌راد پرواز نمی‌کنیم. من هم گفتم اگر شریفی‌راد بالای 12 هزار پا برود، من هم برمی‌گردم. برای دومین‌بار در این‌روز ولی این‌دفعه دو فروندی بلند شدیم. طبق برنامه پیش رفتیم و مجددا به پادگان پنجوین رسیدیم. البته این‌بار شریفی‌راد همه مقررات را رعایت کرد. با رسیدن به هدف عراقی‌ها که تصور نمی‌کردند ما دوباره برگردیم، اصلا آماده نبودند و ما خیلی راحت پادگان را بمباران کردیم و برگشتیم. حدود 45 روز قبل، لشکر زرهی و پیاده مستقر در این پادگان به دست دو خلبان شجاع به نام‌های علی اقبالی و شفیع حسین‌پور تارومار شده بودند و این‌بازمانده آن‌لشکر بود که بمباران آن قسمت ما شد.» (همان)

روز شنبه 15 آذر بود که نجفی مطلع شد یک‌میگ عراقی در دره‌های سردشت سقوط کرده است. این‌میگ، همان‌هواپیمایی است که به تعقیب نجفی پرداخته و نتوانسته بود در مانور میان دره‌ها به او برسد. در نتیجه با برخورد به کوه منهدم شده بود.

بامداد شنبه، نجفی و شریفی‌راد مامور شدند در قالب یک‌عملیات دو فروندی تلمبه‌خانه زاخو را بمباران کنند. در این‌ماموریت، هواپیمای نجفی از بین آتش ناشی از انفجار تاسیسات و منابع تلمبه‌خانه نفتی دشمن عبور کرد. اما مشکلی برای موتور و ورودی هوای آن پیش نیامد و دو فروند F5_E شرکت‌کننده در ماموریت، به‌سلامت به پایگاه دوم شکاری تبریز بازگشتند.

در ادامه جنگ هوایی، به‌دلیل هزینه بالای پرواز هواپیماهای F14 بنا شد خلبان‌های این‌هواپیما گشت هوایی مناطق مرزی را به عهده گرفته و خلبان‌های F5 گشت هوایی اصفهان و مناطق صنعتی کشور را عهده‌دار شوند. به این‌ترتیب نجفی و برخی دیگر از خلبانان F5 به اصفهان مامور شدند. جمعه 19 دی 59 این‌ماموریت به پایان رسید و نجفی به پایگاه تبریز بازگشت.

اواخر سال 59 که ایران در صدد بازپس‌گیری بلندی‌های بازی‌دراز بود، فرماندهان بنا را بر پرواز هواپیماهای F4 پایگاه همدان برای حمله به مواضع دشمن گذاشتند و مقرر شد F5 های پایگاه تبریز از فانتوم‌های همدان حمایت کنند. به‌این‌ترتیب 6 فروند F5 تک‌کابین صبح روز 7 فروردین 1360 از پایگاه تبریز راهی همدان شده و تا پایان ماموریت‌شان، چند پرواز دوسه‌فروندی رهگیری و درگیری هوایی انجام دادند که در نتیجه آن‌ها هواپیماهای دشمن فرار کردند. ارتفاعات بازی‌دراز نیز با تلاش رزمندگان نیروی زمینی و هوایی آزاد شدند.

* مشارکت در عملیات حمله به H3

نجفی همراه با دیگر خلبانان F5 در پایگاه همدان بود که توسط سرگرد فرج‌الله براتپور فرمانده عملیات این‌پایگاه احضار شد و به او دستور داده شد برای پرواز پشتیبانی آماده باشد. عصر روز چهاردهم فروردین بود که به خلبانان F5 اعلام شد باید صبح اول وقت فردا تعدادی F4 را تا مرز همراهی کنند.

این F5 ها پیش از تیک‌آفِ فانتوم‌ها به پرواز درآمده و در کنار مرز برای جلب توجه رادارهای زمینی عراق و هواپیماهای گشتی دشمن، مشغول گشت و حمله‌وگریز در خاک عراق شدند. نجفی در این‌پرواز، صدای محمد عتیقه‌چی خلبان یکی از فانتوم‌های شرکت‌کننده در عملیات را شنیده که به‌عنوان هواپیمای رزرو، فانتوم‌های دیگر را تا مرز همراهی کرد و در رادیو از براتپور (لیدر پرواز) درخواست کرد اجازه عبور از مرز و ادامه را به او بدهد.

در ادامه 8 فانتوم بمب‌افکن وارد خاک عراق شدند و F5 ها هم به پایگاه همدان برگشتند؛ در حالی‌که نمی‌دانستند فانتوم‌ها برای چه‌ماموریتی وارد خاک عراق شده‌اند. F5 ها دوباره در حوالی ظهرِ روز عملیات پرواز کرده و خود را به مرز رساندند. فانتوم‌های بمب‌افکن در این‌لحظه در مسیر برگشت و آماده آخرین مرحله سوخت‌گیری بر فراز دریاچه ارومیه بودند و F5‌ها در سوخت‌گیری و سپس تا فرود کامل در همدان آن‌ها پشتیبانی کردند. البته فانتوم‌های حمله به H3 از حمایت F14 ها هم برخوردار بودند.

* کمک به سروان قره‌باغی و فانتوم زخمی‌اش

نجفی در تماس رادیویی با قره‌باغی به دروغ اعلام کرد هواپیمایش موشک هوا به هوا حمل می‌کند و به‌زودی خود را به منطقه خواهد رساند. این‌دروغ برای گمراهی هواپیماهای دشمن بود چون نجفی سوار بر F5 اشکال‌دار بود و آریان‌پور خلبان F5 دیگر هم سلاحی برای دفاع یا حمله نداشت. به‌هرحال دو F5 به‌سمت فانتوم زخمی قره‌باغی پرواز کرده و در ارتفاع بسیار پایین او را شناسایی کردنددر ایام حضور نجفی در پایگاه همدان و زمانی که ماموریتش در این‌پایگاه مرز 40 روز را رد کرده بود، یکی از F5 ها دچار اشکال شد و نجفی و یک‌خلبان دیگر در قالب یک‌پرواز دو فروندی، این‌هواپیما را به پایگاه تبریز بردند. این‌پرواز در روز یکشنبه 13 اردیبهشت 60 انجام شد؛ یعنی همان‌روزی که سروان محمدرضا قره‌باغی یکی از خلبان‌های پایگاه همدان که مشغول گشت هوایی بود، در تله میگ‌های 21 دشمن افتاد و اصطلاحا ساندویچ شد. نجفی خاطره آن‌روز را این‌گونه روایت کرده است: «در حوالی بیجار بودیم که خلبان هواپیمایی درخواست کمک می‌کرد و مدام می‌گفت هواپیمای دشمن در تعقیب من است. گفتم کجا هستی؟ گفت سروان قره‌باغی هستم و در غرب بیجار پرواز می‌کنم.» (صفحه 145)

نجفی در تماس رادیویی با قره‌باغی به دروغ اعلام کرد هواپیمایش موشک هوا به هوا حمل می‌کند و به‌زودی خود را به منطقه خواهد رساند. این‌دروغ برای گمراهی هواپیماهای دشمن بود چون نجفی سوار بر F5 اشکال‌دار بود و آریان‌پور خلبان F5 دیگر هم سلاحی برای دفاع یا حمله نداشت. به‌هرحال دو F5 به‌سمت فانتوم زخمی قره‌باغی پرواز کرده و در ارتفاع بسیار پایین او را شناسایی کردند؛ در حالی‌که با سرعت زیاد به‌طور مرتب به چپ و راست مانور می‌داد و یک‌میگ 21 عراقی نیز در تعقیبش بود. نجفی و آریان‌پور برای ترساندن هواپیمای دشمن، به‌سمت میگ شیرجه رفتند که هواپیمای تعقیب‌کننده، با دیدن آن‌ها به‌سرعت گردش کرده و به‌سمت خاک عراق فرار کرد.

به این‌ترتیب قره‌باغی موفق شد در پایگاه همدان فرود بیاید و نجفی و آریان‌پور نیز به پایگاه تبریز رفته و با رفع اشکال F5 موردنظر، دوباره به همدان برگشتند.

24 اردیبهشت 60 نجفی از همدان به پایگاه تبریز بازگشت و سپس به‌عنوان خلبان جایگزین به‌مدت 2 ماه به پایگاه دزفول مامور شد. چون تعداد زیادی از خلبانان این‌پایگاه به شهادت رسیده بودند. همچنین این‌پایگاه در خطر سقوط به دست دشمن قرار داشت. به این‌ترتیب روز 28 اردیبهشت، نجفی در قالب یک‌گروه 6 نفره به دزفول رفت. ماموریت به دزفول، در نیمه دوم تیرماه با جایگزینی خلبانان دیگر، به پایان رسید.

* بمباران موفقیت‌آمیز سد دوکان در سه‌مرحله

با بازگشت به تبریز در 19 تیر 60، روز بیست و سوم تیر ماموریت دو فروندی بمباران پادگان پنجوین به خلبانان سید ابوالفضل حجازی و نجفی واگذار شد. با انجام موفقیت‌آمیز این‌ماموریت، نجفی به پایگاه بازگشت و ظهر همان‌روز ماموریت دیگری برای بمباران سد دوکان دریافت کرد. اما با گذر از مرز و ابری‌بودن آسمان منطقه سد، انجام هدف ثانویه در دستور کار قرار گرفت که بمباران یک‌پادگان نظامی در شمال سلیمانیه بود. فردای آن‌روز دستور اکید از تهران رسید که سد دوکان باید بمباران شود. در نتیجه روز چهارشنبه 26 تیر برای انجام ماموریت 4 فروندی بمباران سد در نظر گرفته شد که F5‌های این‌ماموریت، به‌دلیل سرعت زیاد و حجم پدافند نتوانستند هدف را به خوبی بمباران کنند و صبح روز جمعه 28 تیر به‌عنوان سومین‌مرحله بمباران این‌سد در نظر گرفته شد. این‌بار ماموریت با دو فروند F5_E انجام شد که نجفی و نصرالله عرفانی در آن حضور داشتند و موفق شدند دو توربین سد را به‌طور کامل منهدم کنند. ساختمان سد و دکل‌های فشار قوی برق هم آسیب دیدند و در نتیجه برق شمال عراق قطع شد. پس از اجرای موفقیت‌آمیز این‌ماموریت، به‌عنوان پاداش برای نجفی و عرفانی چهارماه ارشدیت در نظر گرفته شد.

دو روز پس از مرحله سوم بمباران سد بوکان، به خلبان‌ها اعلام شد صبح فردا یعنی روز اول مرداد 60 در حسینیه جماران حاضر باشند تا به دیدار امام خمینی (ره) بروند. با تجمع عده زیادی از خلبانان، مصطفی اردستانی اعتراض کرد که دیدار خلبانان پایگاه تبریز بنا بود خصوصی باشد. در نتیجه با پافشاری اردستانی، نجفی و خلبانان دیگر، این‌دیدار ساعتی بعد به‌صورت خصوصی انجام شد. در این‌دیدار امام خمینی (ره) از خلبانان پرسید دکمه رهاسازی بمب‌های خود را با کدام انگشت می‌فشارند که در پاسخ، خلبانان گفتند این‌کار را با انگشت شست انجام می‌دهند. امام خمینی (ره) نیز در پاسخ گفت: «پس ناز شست‌تان!» (صفحه 152)

* جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7

یکی از ماموریت‌هایی که عبدالحمید نجفی در آن، مرگ را به چشم دیده، ماموریت بمباران پایگاه هوایی موصل است که بعدازظهر روز جمعه 23 مرداد 60 در قالب یک‌پرواز دو فروندی همراه با محمد دانشپور انجام شد. در این‌ماموریت پدافند پایگاه مورد اشاره با شلیک موشک مرگبار SAM6 به استقبال F5 نجفی رفت که او با اعلام دانشپور از تعقیب موشک مطلع و به‌قول خودش آب‌دهانش کاملا خشک شد و توانایی تکلم را از دست داد. «ترس بر من غلبه کرده بود. خلبان‌های آمریکایی می‌گفتند وقتی موشک سام 6 روی هواپیمای شما قفل و شلیک کند هیچ راه فراری جز پریدن از هواپیما ندارید.» (صفحه 155)

دانشپور که تجربه بیشتری از نجفی داشت، به او سفارش کرد به فرامین هواپیما دست نزند و تلاشی هم برای فرار از دست موشک نکند. در همین‌لحظات نجفی متوجه شد زمان رهاکردن بمب‌هایش فرا رسیده و هرچهار بمب هواپیمای خود را روی هدف رها کرددانشپور که تجربه بیشتری از نجفی داشت، به او سفارش کرد به فرامین هواپیما دست نزند و تلاشی هم برای فرار از دست موشک نکند. در همین‌لحظات نجفی متوجه شد زمان رهاکردن بمب‌هایش فرا رسیده و هرچهار بمب هواپیمای خود را روی هدف رها کرد. در لحظات باقی‌مانده تا رسیدن موشک به F5 نجفی، دانشپور به او گفت منتظر لحظه‌ای باشد که در آن، به‌سرعت گردش کند. موشک SAM6 مورد اشاره به حدود 30 متری هواپیمای نجفی رسیده بود که دانشپور فریاد «حالا!» را در رادیو کشید. در نتیجه با عکس‌العمل سریع نجفی و گردش 45 درجه به پایین، موشک از کنار هواپیمایش عبور کرد. اما لحظاتی نگذشته بود که دانشپور دوباره در رادیو گفت: «سام 7! سریع به سمت راست گردش کن.» (صفحه 156) و نجفی متوجه شد هواپیمایش توسط موشک دیگری تعقیب می‌شود. با اطلاع‌رسانی به‌موقع دانشپور، نجفی از چنگ این‌موشک نیز گریخت اما در نتیجه فشار عصبی، به اشتباه به سمت خاک عراق پرواز کرد که این‌تذکر همرزمش را در رادیوی هواپیما شنید: «سالار، شصت درجه به راست گردش کن!» (همان)

با بازگشت و فرود در پایگاه تبریز، نجفی از هواپیما پیاده شد و تمام بدن خود را خیس عرق و گوش‌هایش را غرق در خون دید. پرسنل فنی پایگاه دوم شکاری اعلام کردند 11 جی فشار به هواپیمای نجفی وارد، و این‌جنگنده Over G (غیرقابل پرواز در اثر فشار جی) شده است. نجفی می‌گوید پس از فرود، آن‌قدر ترسیده بود که روز بعد به گردان پرواز نرفت و البته شرایط جسمی‌اش هم اجازه پرواز را نمی‌داد. چراکه تمام استخوان‌های بدنش به‌دلیل تحمل فشار شدید جاذبه پرواز درد می‌کرد و نیاز به استراحت داشت.

به گفته این‌خلبان، موشک زمین به هوای SAM6 بهترین موشک اتحاد جماهیر شوروی برای زدن اهداف هوایی در ارتفاع متوسط بود که در اختیار عراق قرار گرفته بود و نجفی می‌گوید به‌دعوت دانشپور ماجرای فرارش از موشک سام 6 را در جلسه 26 مرداد 60 برای خلبانان توضیح داده است. در این‌جلسه دانشپور کتابچه‌ای را خواند که در آن گفته شده بود در جنگ ویتنام، خلبانان آمریکایی به‌محض اطلاع از شلیک موشک سام 6 از زمین، اجکت و هواپیمای خود را ترک می‌کردند.

سازمان موشکی زمین‌به‌هوای SAM6

* انتقال به پایگاه چهارم شکاری دزفول

نجفی آخرین پرواز خود در پایگاه تبریز را روز 12 شهریور 60 در قالب گشت هوایی انجام داد و روز 15 شهریور همراه با 19 خلبان دیگر به پایگاه دزفول منتقل شد. در آن‌برهه 75 نفر از خلبانان پایگاه دزفول به شهادت رسیده و این‌پایگاه 50 درصد از خلبان‌های خود را از دست داده بود. با وجود انتقال خلبانان به دزفول، بنا شد خانواده‌های آن‌ها در تبریز باقی بمانند. سپس خانواده‌های 5 تن از خلبانان ازجمله نجفی، اواخر شهریور به دزفول منتقل و در هتل ستاره این‌شهر مستقر شدند. یک‌هفته بعد نیز با تحویل خانه، سامان گرفتند.

نیروهای دشمن به‌واسطه جاسوسان خود با حضور جت فالکون در پایگاه دزفول متوجه می‌شدند ماموریتی در پیش است و پدافند خود را هشیار و آماده‌باش می‌کردند. این‌مشکل با بهرام هشیار معاون عملیات نیروی هوایی و مهدی دادپی جانشین‌اش مطرح شددر 15 روز اول حضور در پایگاه دزفول، بیشتر پروازهای نجفی و همراهانش برای آشنایی با منطقه بود. او گفته یکی از معضلات این‌دوره، مربوط به اعلام ماموریت‌ها از طرف تهران بود که دستورشان اغلب توسط جت فالکون به پایگاه می‌رسید و نیروهای دشمن به‌واسطه جاسوسان خود با حضور جت فالکون در پایگاه دزفول متوجه می‌شدند ماموریتی در پیش است و پدافند خود را هشیار و آماده‌باش می‌کردند. این‌مشکل با بهرام هشیار معاون عملیات نیروی هوایی و مهدی دادپی جانشین‌اش مطرح شد که در نتیجه، بنا شد تمام عملیات‌ها توسط معاون عملیات پایگاه دزفول طرح‌ریزی و ابلاغ شود و در پایان روز گزارشش به ستاد تهران اعلام شود.

* زدن کارخانه‌های العماره و حارثیه

اول مهرماه 1360 بود که نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت بخش گسترده‌ای از تاسیسات عراق یعنی تقریبا اکثر مراکز تولید انرژی، مراکز صنعتی و پالایشگاه‌های عراق را بمباران کند. به این‌ترتیب کارخانه نورد العماره و سپس کارخانه برق حارثیه مورد حمله قرار گرفتند. زدن برق حارثیه، در روز پنجشنبه 9 مهر ماموریتی بود که به گردان شکاری پایگاه دزفول که نجفی در آن بود، محول شد. این‌ماموریت در قالب یک‌پرواز سه‌فروندی انجام شد و نجفی در این‌آن، F5 شماره دو بود.

خاطره نجفی از بمباران برق حارثیه، شناسایی F5 ها توسط رادار بصره را شامل می‌شود که به‌همین‌دلیل هواپیماهای آلرت پایگاه شعیبیه برای مقابله با آن‌ها برخواسته و پس از بمباران و بازگشت 3 فروند هواپیمای ایرانی، به تعقیب آن‌ها پرداختند. در این‌ماموریت بیژن عاصم افسر نام‌دار رادار سال‌های دفاع مقدس، به‌خوبی نجفی و دو هواپیمای دیگر را در ارتفاع پایین هدایت کرد تا با وجود خطر بالقوه برخورد به کابل‌های پالایشگاه آبادان، با سرعت زیاد از ارتفاع کمتر از 30 پایی زمین عبور کرده و به پایگاه برگردند. هواپیماهای عراقی در این‌تعقیب و گریز، دو موشک هم شلیک کردند که به F5 های ایرانی برخورد نکردند.

* پشتیبانی از شکستن حصر آبادان

زمانی‌که خاطرات نجفی به مقطع شکستن حصر آبادان و عملیات مشترک ارتش و سپاه برای این‌ماموریت می‌رسد، از تاسیس دژهای مثلثی عراق با کمک ابرقدرت‌ها در مرزهای خود با ایران صحبت شده است. نجفی اشاره جالبی دارد که در منبعی چون کتاب «ضربت متقابل» هم که کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمدرسول‌الله (ص) در عملیات برون‌مرزی رمضان را شامل می‌شود، اشاراتی درباره آن وجود دارد. این‌که این‌دژهای مثلثی به سبک اسرائیلی احداث شده بودند. به‌هرحال نقش‌آفرینی خلبانانی چون عبدالحمید نجفی در این‌برهه در پایگاه دزفول، از این‌قرار بود که از حمله سپاه از شمال و حمله ارتش از وسط، به مواضع دشمن پشتیبانی کنند. با حمایت هواپیماهای نیروی هوایی بود که لشکر 77 خراسان فرصت پیدا کرد خاکریزهای خوب و مناسبی را در کنار دژهای مستحکم برای خود بنا کند.

در همین‌مقطع و در روز چهارشنبه 4 آذر 60 بود که نجفی متوجه شد باند پایگاه دزفول با خمپاره کوتاه برد 60 میلی‌متری هدف قرار می‌گیرد. این‌مساله یعنی نوع آتش‌بار به‌کارگرفته‌شده به این‌معنی بود که فاصله شلیک‌کننده تا پایگاه بسیار کم است. با تحقیق و تفحصی که نجفی و دوستانش انجام دادند، متوجه شدند یک‌نیرو نفوذی از منافقین، قبضه خمپاره را در قسمت باربری یک‌کامیون بنز مخفی کرده و در نزدیکی پایگاه مشغول شلیک خمپاره است. این‌عنصر نفوذی نیز پس از دستگیری به همکاری با یک‌سیگارفروش اقرار کرد که مشخص شد فرد سیگارفروش، سرگرد استخبارات عراق است.

* پشتیبانی از عملیات طریق‌القدس

پس از شکست حصر آبادان، عملیات طریق‌القدس برای آزادسازی شهر بستان کلید خورد که خلبان‌های نیروی هوایی در آن، برای پشتیبانی هوایی، در پایگاه پنجم شکاری امیدیه، یک‌ستاد تشکیل دادند. نجفی در خاطرات خود درباره آزادسازی بستان و هویزه، به این‌حقیقت تلخ اشاره کرده که در دوران اشغال بستان، نیروهای دشمن با استفاده از زنان اسیر ایرانی، این‌شهر را به یک‌مرکز بزرگ فحشا تبدیل کرده بودند.

در همین‌دوره مصطفی اردستانی با گرفتن درجه سرهنگ دویی، به فرماندهی پایگاه امیدیه منصوب شد؛ انتصابی که نجفی آن را به خلاف تعدادی از ارتقای درجه‌های دیگر، به‌حق و شایسته می‌داند. او می‌گوید ارتقای ناگهانی برخی از خلبان‌ها از درجه سروانی به سرهنگ‌دومی و انتصاب‌شان به فرماندهی برخی پایگاه‌ها، کاری بود که موجب بروز برخی اختلافات اندک بین خلبان‌ها شد. به‌هرحال اردستانی از انتخاب‌های مناسبی بود که با وجودِ داشتن درجه سرهنگ دویی، درجه خود را نصب نمی‌کرد و بدون درجه در پایگاه امیدیه تردد می‌کرد.

برای پشتیبانی از عملیات طریق‌القدس، ستادی که در پایگاه امیدیه تشکیل شده بود، باید پایگاه‌های هوایی ناصریه را هدف قرار می‌داد. اقدام همزمان علیه پایگاه‌های هوایی کوت و شعیبیه هم به عهده پایگاه‌های همدان و بوشهر گذاشته شد. به این‌ترتیب بمباران پایگاه ناصریه در روز پنجشنبه 19 آذر 60 با دو فروند F5_E از پایگاه امیدیه انجام شد. حدود سه‌روز بعد نیز خبر آزادسازی بستان منتشر شد و به خلبانانی که به پایگاه امیدیه رفته بودند، ابلاغ شد به پایگاه دزفول بازگردند. به‌این‌ترتیب نجفی صبح یکشنبه 22 آذر به پایگاه چهارم شکاری دزفول بازگشت.

* حمله به اسکله‌های البکر و الامیه

در ابتدای جنگ، عراق با 380 فروند هواپیما به ایران حمله کرده بود که تا این‌مقطع از جنگ، 200 فروند از آن‌ها در نبردهای هوایی یا اتفاقات دیگر از بین رفته بودند. اما ابرقدرت‌های بین‌المللی با تجهیز دوباره رژیم بعثی صدام باعث شدند ارتش این‌کشور 600 هواپیمای شکاری در اختیار داشته باشد. با ازدیاد تعداد هواپیماها، صدام حسین تلاش کرد جنگ هوایی را به خلیج فارس بکشاند که این‌تصمیم باعث مقابله و هماوردی خلبان‌های پایگاه‌های اصفهان، بوشهر و بندرعباس با نیروی هوایی عراق شد. نجفی هم مانند دیگر خلبانان، در خاطراتش از شهدایی چون عباس دوران، علیرضا یاسینی و حسین خلعتبری یاد می‌کند که بیش از 100 ساعت پرواز جنگی از پایگاه بوشهر انجام دادند و نیروی دریایی عراق را در خلیج فارس فلج کردند.

پیش از آن‌که پایگاه دزفول برای زدن سکوهای نفتی البکر و الامیه، استخدام شود، این‌سکوها بارها توسط خلبانان فانتوم پایگاه بوشهر بمباران شدند. اما برای صبح یکشنبه 13 دی‌ماه 60 نیز یک‌ماموریت دو فروندی به پایگاه دزفول ابلاغ شد تا این‌سکوها را بمباران کند. این‌عملیات توسط دو F5_E با خلبانی عبدالحمید نجفی به‌عنوان شماره یک و شهید ابراهیم بازرگان به‌عنوان شماره دو انجام شد که در تاریخ 22 آبان 62 در درگیری هوایی با هواپیماهای دشمن به شهادت رسید.

تا پیش از شروع عملیات فتح‌المبین، حمله دیگری توسط پایگاه هوایی دزفول تدارک دیده شد که در آن دو فروند F5 به خلبانی عبدالحمید نجفی به‌عنوان لیدر دسته و ابراهیم نژادی به‌عنوان شماره دو، صبح شنبه 26 دی 60 پایگاه هوایی شعیبیه را بمباران کردند. این‌پایگاه در استان بصره، یکی از اصلی‌ترین پایگاه‌های هوایی عراق بود که اکثر حملات به جنوب ایران از آن انجام می‌شد. اکثر هواپیماهای بمب‌افکن ایرانی را هم هواپیماهای رهگیر این‌پایگاه تهدید می‌کردند. در عملیات دو فروندی مورد اشاره، تاسیسات و باند این‌پایگاه مورد هدف قرار گرفت.

اسکله نفتی دشمن در آتش می‌سوزد

* آغاز بمباران‌های ارتفاع بالا و ورود میراژهای دشمن به میدان

نجفی بهمن‌ماه سال 60 برای معلم‌خلبانی F5 برگزیده شد و 22 بهمن به درجه سروانی رسید. اسفندماه همان‌سال نیز خلبان FCF شد. او در روزهای پایانی اسفند به‌عنوان مسئول ستاد تخلیه مجروحان پایگاه دزفول هم فعالیت می‌کرد. در آن‌روزها و در آستانه انجام عملیات فتح‌المبین، نیروی هوایی آماده انجام عملیات بود. اما به‌دلیل تغییر لحظه‌ای جبهه، خلبان‌های شکاری نمی‌توانستند در ارتفاع پایین بمباران کنند. با این‌حال با تثبیت خط دشمن، پایگاه‌های سوم شکاری همدان و ششم شکاری بوشهر عملیات ویژه بمباران از ارتفاع 45 هزارپایی را آغاز کردند.

این‌بمباران‌های ارتفاع بالا که برای اولین‌بار در نیروی هوایی انجام می‌شدند، به‌شدت در کاهش روحیه نیروهای دشمن موثر بود. عراق نیز برای مقابله با این‌حملات، هواپیماهای میراژِ تازه‌به‌خدمت‌گرفته خود را به میدان نبرد هوایی آورد.

* ضربات سنگین هوایی به دشمن و پیروزی در فتح‌المبین

در روز سوم فرودین 60 که عملیات فتح‌المبین در جریان و نجفی مسئول ستاد تخلیه مجروحان بود، حدود 11 هواپیمای 747 و دو هواپیمای C130 مجروحان را از پایگاه دزفول به دیگر نقاط کشور بردند که این‌حجم از جابه‌جایی در آن‌زمان بی‌سابقه بود.

با پیروزی فتح‌المبین، ایران از لاک دفاع بیرون آمد، پایگاه دزفول از برد توپخانه دشمن خارج و هماهنگی نیروهای سپاه و ارتش بیش از بیش شدشامگاه چهارم فروردین 60 دستور حمله هوایی به سلسله‌کوه‌های حمرین که در اشغال عراق بود، صادر شد. این‌حملات هوایی، ضربه سنگینی به دشمن وارد کردند که در پی آن‌ها، کوه و ارتفاعات استراتژیک حمرین آزاد شد و لشکر خرم‌آباد از محاصره بیرون آمد و نیروهایش نجات پیدا کردند. با حملات گسترده نیروهای زمینی و هوایی ایران، عملیات فتح‌المبین طی 7 روز به نتیجه رسید و ایران در تمام جبهه‌های مورد نظر این‌عملیات پیروز شد. تا پیش از این‌پیروزی، پایگاه هوایی دزفول در برد توپخانه عراق بود. ایران نیز به اصطلاح در لاک دفاعی قرار داشت اما با پیروزی فتح‌المبین، ایران از لاک دفاع بیرون آمد، پایگاه دزفول از برد توپخانه دشمن خارج و هماهنگی نیروهای سپاه و ارتش بیش از بیش شد.

* بمباران‌های عملیات بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر

در جریان عملیات بیت‌المقدس که صبح روز دهم اردیبهشت 61 آغاز شد، به‌دلیل فشردگی نیروهای خودی و دشمن، دستور رسید نیروی هوایی از بمباران خطوط مقدم درگیری خودداری کند. در روز چهاردهم یا پانزدهم اردیبهشت دستور بمباران دشمن در جاده شلمچه - خرمشهر ابلاغ شد و صبح روز جمعه 17 اردیبهشت بود که نجفی و خلبانی دیگر در قالب یک‌پرواز دو فروندی از پایگاه چهارم شکاری دزفول پرواز کرده و دشمن را بمباران کردند. نجفی در این‌پرواز شماره دو بود.

خاطره جالبی که نجفی از این‌عملیات دارد، این است که حین پرواز متوجه پل بزرگی روی اروندرود شده است. او می‌گوید علاوه بر او، اکثر خلبان‌ها هم متوجه این‌پل شدند. او پس از بمباران با هر زحمتی که بود، خود را به پایگاه دزفول رساند و اطلاعات پرواز و وجود پل مورد اشاره را در اختیار نیروهای عملیات پایگاه قرار داد. پل مورد اشاره، پل شناوری است که توسط نیروهای دشمن روی اروندرود قرار گرفته بود و در نهایت توسط فانتومی که محمود اسکندری و اکبر زمانی خلبانانش بودند، منهدم شد. نجفی روایت کرده «همان‌روز (17 اردیبهشت) متوجه شدیم این‌پل توسط یک فروند اف 4 به خلبانی اسکندری منهدم شده است و به این‌ترتیب راه ارتباطی نیروهای دشمن با عقبه‌اش قطع شد.» (صفحه 184)

* شکار MIG23 در خاک دشمن

چهارشنبه 12 آبان 61 نجفی در یک‌ماموریت کپ دوفروندی شرکت کرد. او لیدر این‌پرواز و شماره دو نیز پرویز رضایی بود. با ورود به باند پرواز، متصدی رادار با اضطراب بالا از دو F5 روی باند خواست هرچه‌سریع‌تر به‌عنوان پرواز اسکرامبل به پرواز درآیند و جلوی دو فروند میگ 23 دشمن را که به‌سمت پایگاه دزفول می‌آمدند، بگیرند.

رهگیری و تعقیب و گریز در آسمان موجب شد میگ‌های عراقی به‌سمت خاک خود فرار کنند. «خلبان عراقی چون قصد فرود در پایگاه کوت را داشت با عبور از مرز با خیالی آسوده سرعتش را کم کرد. ولی من همچنان با حداکثر سرعت ادامه دادم و از مرز هم رد شدم.» (صفحه 188) سرعت زیاد نجفی باعث شد، بیش از حد به هواپیمای دشمن نزدیک شود. به‌همین‌دلیل دیگر امکان استفاده از موشک حرارتی را نداشت. این‌خلبان با انجام مانورهای یویو، هواپیمایش را برگرداند و با فاصله طولی بسیار کم در بالای سر MIG23 قرار گرفت. او این‌ترفند را از معلم پروازش ایرج امامی در آموزش پرواز با F5 آموخته بود و با قرار گرفتن در این‌موقعیت، از نوک تا دم هواپیمای دشمن را با مسلسل به رگبار طولی بست.

سرعت زیاد نجفی باعث شد، بیش از حد به هواپیمای دشمن نزدیک شود. به‌همین‌دلیل دیگر امکان استفاده از موشک حرارتی را نداشت. این‌خلبان با انجام مانورهای یویو، هواپیمایش را برگرداند و با فاصله طولی بسیار کم در بالای سر MIG23 قرار گرفتخلبان MIG23 عراقی که شعله‌ور شده بود، اقدام به اجکت کرد و هواپیما با چرخش حول محور طولی خود به زمین خورد و منهدم شد. یک‌روز بعد نجفی باخبر شد یک‌خلبان MIG23 از گردان پایگاه کوت اسیر شده و در اعترافات خود گفته هواپیمایش توسط یک F5 ایرانی مورد هدف قرار گرفته است. در نتیجه او اقدام به اجکت کرده است. اما این‌خبر باعث خوشحالی نجفی نشد. چون او در روز پرواز این‌خبر را به مسئولان پایگاه دزفول اعلام کرد. اما در صدق گفتارش تشکیک کردند تا خبر سخنان خلبان اسیرشده عراقی به آن‌ها رسید.

نجفی از این‌که حرفش را قبول نکرده‌اند اما سخن خلبان دشمن را تائید ماجرا دانسته‌اند، ناراحت شد و گلایه‌های خود را هم مطرح کرد. او می‌گوید دانشپور که استادش بوده، بعدها علت چنین‌رفتارهایی را با او این‌گونه بیان کرده است: «حمید تو آدمی هستی که کم‌کاری بعضی‌ها را ظاهر می‌کنی و این است که با تو این‌رفتار را می‌کنند. ولی سود کار تو برای نیروی هوایی این است که تفاوت‌ها مشخص می‌شود.» (صفحه 191)

در ادامه همین‌ماجرا وقتی نجفی به پایگاه امیدیه مامور شد، هنوز ناراحتی و دلچرکینی این‌ماموریت را با خود داشت که دوباره مصطفی اردستانی به او کمک کرد. نجفی می‌گوید در باب سخنانی که اردستانی به او گفته، تامل و تفکر زیادی کرده و در نهایت آرام گرفته است. اردستانی به نجفی گفته بود به‌جای تلاش برای داوطلبی در هر ماموریت و تبدیل‌شدن به قهرمان جنگ، تلاش کند پروازها را برای خدا انجام دهد. «حرف‌های او خیلی تکانم داد. تقریبا در اکثر پروازها هواپیمایم اشکال‌های عادی می‌آورد، اما از آن‌روز که فقط به خاطر خدا پرواز کردم دیگر هیچ اشکالی برای هواپیمایم پیش نیامد.» (همان)

MIG23 عراقی منهدم‌شده

نجفی چندبار در خاطراتش به این‌مساله اشاره کرده که اردستانی با وجودی که فرمانده پایگاه امیدیه بود، خود پرواز کرده و به ماموریت‌های برون‌مرزی و گشت هوایی می‌رفت. یکی از این‌فرازها مربوط به مرداد 62 و زمانی است که عملیات والفجر 3 در جریان بود. اردستانی در آن‌برهه، درجه سرهنگ‌دومی خود را کَند و به‌جایش درجه سروانی زد. سپس به گردان 41 پایگاه دزفول رفت و درخواست کرد در فهرست پرواز قرار بگیرد.

در روزهایی که از پی آمدند، میراژهای عراقی با ارتفاع کم به‌سمت مرز ایران حرکت می‌کردند و خود را به ماهشهر می‌رساندند. به این‌ترتیب پشت سر هواپیمای گشتی F14 قرار می‌گرفتند و آن‌ها را مورد تهدید قرار می‌دادند. به‌دلیل این‌تاکتیک دشمن، دستور رسید هواپیمای F5، منطقه بین امیدیه و ماهشهر را پوشش هوایی دهند. این‌ماموریت به عهده خلبان‌هایی گذاشته شد که در پایگاه امیدیه بودند.

در پاپ آپ وقتی بالاتر می‌روی هدف را خوب می‌بینی و بمب را از ارتفاع بالاتر و سرعت بیشتر پرتاب می‌کنی، ولی خودت هدف خوبی برای سایت‌های موشکی و پدافند دشمن می‌شوی به همین‌علت پاپ کردن در غرب کشور و خوزستان ممنوع شدنجفی در 19 آذر 61 به پایگاه دزفول بازگشت و تا دی‌ماه آن‌سال، بیشتر پروازهایش، گشت هوایی بودند. اواخر این‌سال بود که بمباران به‌صورت پاپ آپ (اوج‌گرفتن از ارتفاع پایین به بالا) ممنوع اعلام شد. «در پاپ آپ وقتی بالاتر می‌روی هدف را خوب می‌بینی و بمب را از ارتفاع بالاتر و سرعت بیشتر پرتاب می‌کنی، ولی خودت هدف خوبی برای سایت‌های موشکی و پدافند دشمن می‌شوی به همین‌علت پاپ کردن در غرب کشور و خوزستان ممنوع شد. ولی در شمال غرب و پروازهایی که از تبریز انجام می‌شد، به‌دلیل کوهستانی بودن منطقه، باید پاپ می‌کردیم تا راحت بتوانیم هدف را بمباران کنیم، چون کوه‌ها خود یک تهدید بود. ولی در خوزستان زمین صاف بود.» (صفحه 200)

کلاس معلم‌خلبانی نجفی در ابتدای سال 62 آغاز شد. در همان‌روزها به‌دلیل بارداری همسر نجفی، پزشک به او استراحت مطلق داد. چون تا پیش از آن، به‌دلیل شرایط انقلاب و جنگ دوبار سقط جنین کرده و باید تحت مراقبت ویژه قرار می‌گرفت. در این‌مقطع او به‌مدت دو ماه به‌عنوان افسر رابط زمینی به کرمانشاه اعزام شد و نیمه خرداد دوباره به دزفول بازگشت. از 16 خرداد دوباره در کلاس‌های معلم‌خلبانی حضور پیدا کرد و همزمان به ماموریت پروازهای کپ نیز می‌رفت. او در شهریور آن‌سال کلاس‌های نظری معلم‌خلبانی را به پایان رساند و شرکت در کلاس‌های هوایی این‌دوره آموزشی را آغاز کرد. نجفی در نهایت 11 آذرماه سال 62 معلم‌خلبان شد. اواخر آذرماه بود که تعدادی خلبان جدید وارد گردان پایگاه دزفول شدند و نجفی اکثر آن‌ها را به پرواز آموزشی برد.

تیرماه سال 62 که همزمان با ماه مبارک رمضان بود، خانه پدری نجفی در بمباران کرمانشاه توسط هواپیمای دشمن، ویران شد که البته در سال 65 دوباره بازسازی شد.

* آزمایش بمب ساخته‌شده توسط جهاد خودکفایی

در دوران جنگ، کشورهای خارجی بمب، موشک و سلاح‌های هواپیماهای شکاری را به ایران نمی‌فروختند. اما چندماه پیش از تیر 62، ایران تعدادی بمب از یکی از کشورهای آمریکای لاتین خرید. هوشنگ صدیق فرمانده وقت نیروی هوایی دستور داد تا زمانی‌که بمب‌ها در ایران تست نشوند، جنگنده‌های نیروی هوایی اجازه حمل‌شان را ندارند. به‌همین‌دلیل یک‌فروند فانتوم F4 با خلبانی کیان ساجدی و عباس عابدین برای آزمایش این‌بمب‌ها، به پرواز درآمد و آن‌ها را در میدان تیر کوشک نصرت تست کردند که به‌دلیل استاندارد نبودن بمب‌ها، هواپیمای آزمایش‌کننده نیز از دست رفت. دو خلبان نیز اقدام به اجکت به‌موقع کرده و به این‌ترتیب زنده ماندند. با این‌حادثه خرید این‌بمب لغو شد و نیروهای جهاد خودکفایی سپاه دست‌به‌کار ساخت بمب بومی شدند.

«شدت انفجار به حدی بود که دیده‌بان از پشت بی‌سیم فریاد کشید.» با این‌آزمایش موفقیت‌آمیز و تائید عملکرد بمب، خط تولید آن در داخل کشور راه‌اندازی شد؛ بمبی با وزن 1800 تا 3200 پوند که تا پایان جنگ وارد پایگاه امیدیه می‌شدندعبدالحمید نجفی روز 28 تیر 62 برای ماموریت آزمایش بمب‌های جهاد خودکفایی سپاه به پایگاه امیدیه فراخوانده شد. این‌آزمایش در روز سه‌شنبه 29 تیر در قالب یک‌پرواز دو فروندی با دو F5_E انجام شد که هرکدام از این‌هواپیما یک‌تیر بمب حمل می‌کردند و بنا بود یک‌بمب به‌حالت شیرجه و بمب دیگر با حالت عادی روی هدف رها شود. در این‌آزمایش موفقیت‌آمیز، مشخص شد قدرت تخریب بمب در صورت شیرجه، بیشتر می‌شود.

دی‌ماه 62 نجفی دوباره به پایگاه امیدیه مامور شد و صبح 17 دی، یک‌بمب 2000 پوندی ساخت داخل را در شمال شلمچه بالاتر از جزیره ام‌الرصاص روی نیروهای دشمن رها کرد. «شدت انفجار به حدی بود که دیده‌بان از پشت بی‌سیم فریاد کشید.» (صفحه 205) با این‌آزمایش موفقیت‌آمیز و تائید عملکرد بمب، خط تولید آن در داخل کشور راه‌اندازی شد؛ بمبی با وزن 1800 تا 3200 پوند که تا پایان جنگ وارد پایگاه امیدیه می‌شدند.

نجفی می‌گوید در سال‌های بعد که قرارگاه رعد در پایگاه امیدیه شکل گرفت، بمب‌های ساخت داخل بسیار کارساز بوده و قدرت تخریب‌شان هم بیشتر از بمب‌های غربی اعلام شد.

* فرار از مرگ در ماموریت بمباران پایگاه کوت

نیمه‌بهمن، نجفی دوباره به پایگاه دزفول بازگشت و در جریان دستوری قرار گرفت که به‌تلافی بمباران‌های شهرها و مردم بی‌گناه ایران توسط نیروی هوایی عراق انجام می‌شد. طبق این‌دستور، پایگاه دزفول مامور شد پایگاه هوایی کوت را بمباران کند. در حمله اول، دسته دو فروندی شیرافکن همتی و علیرضا آیینی این‌پایگاه را بمباران کردند و با فاصله ده روز، ماموریت بعدی انجام شد که در آن، نجفی لیدر دسته پروازی بود. خلبان F5 دوم هم مهدی ایرانمنش بود. طبق طرح عملیات، بنا شد دو فروند F14 گشتی هم عملیات را در کنار مرز پشتیبانی کنند.

انجام ماموریت مورد اشاره، مربوط به روز چهارشنبه 26 بهمن سال 62 است که با رسیدن به آسمان پایگاه کوت، نجفی متوجه دکل‌های برق دور پایگاه شد و به‌گفته نجفی صددرصد طی 10 روز گذشته کشیده شده بودند. این‌کابل‌ها به‌صورت ابرویی در ارتفاع بسیار پایین کشیده شده بودند تا هواپیماهای ایرانی حین پرواز به آن‌ها برخورد کنند. نجفی می‌گوید چون موقعیتی برای خطر و ریسک‌کردن نبوده، به شماره دوی پرواز گفته به‌سمت هدف دوم و جایگزین عملیات بروند. به این‌ترتیب نجفی و ایرانمنش به‌سمت پل استراتژیک مرکز شهر کوت که روی رودخانه دجله قرار داشت، پرواز کردند.

نجفی در ارتفاع سی‌پایی زمین پرواز و به‌شدت به چپ و راست مانور می‌کرد تا از دست هواپیمای دشمن فرار کند. در همین‌حین او متوجه صدای برخورد گلوله‌های رگبار هواپیمای تعقیب‌کننده شد که از پشت به هواپیمایش برخورد می‌کردند. با سوزشی که نجفی پشت گردن خود حس کرد، دست خود را به پشت گردن برد و با خونی‌شدن دستکشش متوجه شد گلوله‌های رگبار هواپیمای عراقی به صندلی و کاناپی‌اش برخورد کرده و تکه‌های شکسته‌شده کاناپی گردنش را زخمی کرده‌اندبا بمباران موفق پل، نجفی متوجه دو فروند میگ دشمن شد که برای رهگیری به او و F5 دیگر نزدیک می‌شدند. نجفی می‌گوید در آن‌لحظات، حداقل 10 دقیقه تا مرز و رسیدن به چتر حمایتی F14ها نیاز بود و او مطمئن بوده حتما مورد هدف قرار می‌گیرد. با شلیک اولین‌موشک، نجفی به‌سرعت و با شیب زیاد به‌سمت زمین شیرجه زد و موفق شد به‌سختی موشک هواپیمای دشمن را رد کند.

در این‌لحظات، نجفی در ارتفاع سی‌پایی زمین پرواز و به‌شدت به چپ و راست مانور می‌کرد تا از دست هواپیمای دشمن فرار کند. در همین‌حین او متوجه صدای برخورد گلوله‌های رگبار هواپیمای تعقیب‌کننده شد که از پشت به هواپیمایش برخورد می‌کردند. با سوزشی که نجفی پشت گردن خود حس کرد، دست خود را به پشت گردن برد و با خونی‌شدن دستکشش متوجه شد گلوله‌های رگبار هواپیمای عراقی به صندلی و کاناپی‌اش برخورد کرده و تکه‌های شکسته‌شده کاناپی گردنش را زخمی کرده‌اند. پس از بررسی مشخص شد اگر گلوله دو سانتی‌متر جلوتر بود، حتما به سر نجفی برخورد می‌کرد و اگر پنج‌سانتی‌متر پایین‌تر خورده بود، باعث انفجار هواپیما می‌شد. نجفی می‌گوید با فاصله کمی که هواپیمای دشمن داشت و به‌جای موشک حرارتی از رگبار مسلسل استفاده می‌کرد، یقین داشت در این‌پرواز شکار خواهد شد.

به‌دلیل امتداد شلیک‌های مسلسل، نجفی ناگهان به‌سرعت ارتفاع گرفت و خود را از 30 پایی به ارتفاع 26 هزارپایی رسانَد. این‌ارتفاع‌گیری سریع باعث تحمیل فشار شدیدی به بدن او شد اما هواپیماهای دشمن، او را که با سرعت 550 نات پرواز می‌کرد گم کرده و همچنان در ارتفاع پایین پرواز می‌کردند. او به‌سرعت روی رادیو خلبان‌های F14 را به یاری طلبید و متوجه شد باک بنزین‌اش هم مورد هدف قرار گرفته و سوراخ شده است.

در نزدیکی‌های مرز ایران، نجفی در تماس با پایگاه دزفول، با این‌پیشنهاد روبرو شد که از هواپیمای زخمی‌اش خارج شده و اجکت کند. اما مسیر خود را داده داد و وارد خاک ایران شد. در همین‌حین به‌دلیل خروج بنزین، سوخت موتور چپش تمام و این‌موتور خاموش شد. کمی بعد موتور سمت راست هواپیما هم خاموش شد.

F5 آسیب‌دیده حدود 5 و نیم‌مایل مانده به باند فرود پایگاه دزفول موتور دوم خود را از دست داد. نجفی می‌گوید در آن‌لحظات، یاد کتاب راهنمای هواپیمای F5 افتاد که در آن نوشته شده بود اگر موتور حداقل قدرت را داشته باشد، هواپیما به ازای هر هزارپا ارتفاعی که کم می‌کند، یک و نیم مایل جلو می‌رود. او با یادآوری این‌راهنمایی، دسته تی‌هندل (پایین‌آورنده مکانیکی چرخ‌های هواپیما) را به کار گرفت و چرخ‌های هواپیما را باز کرد و موفق شد هواپیما را روی باند بنشاند اما سیستم ترمز این‌پرنده عمل نکرد و نجفی با سرعت هشتاد مایل بر ساعت به تور بریر (نگه‌دارنده هواپیما در باند) برخورد و با وجود مقاومت بالای آن، تور را پاره کرد. «در حال خودم نبودم و متوجه نمی‌شدم که ترمز بدون هیدرولیک اثری ندارد و باید با قدرت پا نگهش می‌داشتم و من هم در حال لرزیدن بودم و پاهایم توانی نداشت.» (صفحه 213) در نهایت، تور بریر که از سمت راست کنده شده بود، باعث چرخش 90 درجه‌ای هواپیما و ورودش به زمین خاکی کنار باند شد و با ایجاد گردوخاک شدید، F5 سانحه‌دیده از حرکت ایستاد.

نجفی موفق شد تور بریر را که روی هواپیمایش را گرفته بود، با چاقو پاره کرده و با زحمت از کابین خارج شود. او به تصور این‌که هواپیما به‌زودی آتش می‌گیرد به‌سرعت خود را به بالای تپه کنار باند رساند. اما به‌گفته خود غافل از این‌نکته بود که هواپیما بنزینی ندارد و آتش نخواهد گرفت. از طرف دیگر دوستان نجفی با اتومبیل خود را به کنار باند رساندند و به‌تصور این‌که نجفی آسیب شدید دیده یا شهید شده، به‌شدت گریه می‌کردند؛ علی گیلانی، مصطفی اردستانی، بیرجند بیک‌محمدی، علیرضا آیینی، طهوری و احمدرضا قهرود. نجفی آن‌لحظات را این‌گونه روایت کرده است: «مصطفی داد می‌زد و به هر طرفی می‌دوید که یک‌دفعه مرا دیدند. همه به سمت تپه دویدند. و قصد زدن من را داشتند. من هم پا به فرار گذاشتم. به هر حال همه بچه‌ها عصبی شده بودند و بغضشان ترکیده بود. در پایین تپه ماشین جناب گیلانی جلوی پایم ایستاد. گیلانی گفت: حمید سریع بیا بالا.» (صفحه 214)

با ورود به پست فرماندهی، گیلانی به نجفی 3 روز مرخصی داد. نجفی نیز پس از مرخصی، اوایل اسفند 62 به پایگاه دزفول بازگشت؛ در حالی‌که هشت‌ماه بود از همسر و خانواده‌اش دور بود.

15 اسفند به تمام پایگاه‌های شکاری ابلاغ شد خلبان‌هایی که درجه سرهنگی یا بالاتر دارند، حق پرواز برون‌مرزی ندارند اما این‌دستور به‌دلیل کمبود خلبان لغو شد. کمتر از یک‌ماه بعد هم دوباره همان‌دستور اولیه صادر و بنا شد خلبان‌های سرهنگ یا بالاتر، پرواز جنگی نکنند.

با شروع سال 63، نجفی طی روزهای اول تا چهارم عید نوروز، هر روز پرواز جنگی انجام داد و پنجم فروردین به مرخصی رفت که در این‌مرخصی و در روز 8 فروردین، اولین فرزندش با نام محمدسعید متولد شد. پایان شهریور آن‌سال نیز قرارگاه عملیاتی رعد با دستور عباس بابایی معاون عملیات نیروی هوایی در پایگاه پنجم شکاری امیدیه تشکیل شد. این‌قرارگاه در جریان عملیات‌های مهم تشکیل می‌شد و با پایان عملیات، خلبان‌هایی که به آن مامور شده بودند، به پایگاه خود بازمی‌گشتند.

* انهدام پل شیخ‌سعد و برخورد با کابل فشار قوی

صبح یکشنبه 19 اسفند 63 عملیات دو فروندی انهدام پل شهر شیخ‌سعد با دو F5_E که هرکدام 4 تیر بمب 500 پوندی حمل می‌کردند، انجام شد. نجفی در این‌پرواز لیدر و حسین چگینی شماره دو بود. نجفی پیش از بمباران با دیدن کابل‌های فشار قوی برق، خطر برخورد به آن‌ها را به چگینی گوشزد کرد. اما پس از بمباران موفقیت‌آمیز هدف و برگشت به‌سمت مرز ایران، بال چپ هواپیمای چگینی به کابل‌های فشار قوی برخورد کرد و حدود 30 متر کابل به بال و دم هواپیمایش آویزان شد.

چگینی متوجه وخامت اوضاع نشد و نجفی نیز سعی کرد با آرامش او را به‌سمت مرز و سپس باند پایگاه دزفول هدایت کند. خوش‌اقبالی چگینی در این بود که کابل‌ها به بخش لانچر یعنی قسمت بین بال و مقر نصب بمب‌های هواپیما برخورد کردند و در صورتی که 30 یا 40 سانتی‌متر بالاتر، این‌برخورد رخ می‌داد، بال هواپیما از وسط نصف می‌شد و سانحه باعث سقوط هواپیما می‌شد.

* صدور اجازه اقدام متقابل برای بمباران شهرهای عراق

با آغاز سال 64، نجفی همچنان در گردان 42 پایگاه دزفول پرواز می‌کرد. در آن‌برهه به‌دلیل حمله به شهرهای خرم‌آباد، بروجرد، کرج و چندشهر دیگر ایران، اجازه حمله هوایی به شهرهای عراق صادر شد. اما هدف، شهرهایی بودند که برای ارتش عراق جنبه پشتیبانی داشتند. به این‌ترتیب بمباران شهرهای الکمیت، علی غربی، علی شرقی، العماره و شیخ‌سعد به‌عنوان پاسخ متقابل در دستور کار نیروی هوایی قرار گرفت.

در زمان شاه، بین ترکیه و پاکستان و اسرائیل و ایران مسابقه هوایی برگزار شد. در این‌مسابقه هر گروه باید تلاش می‌کرد زودتر هواپیمایی را مسلح و روشن کند و به پرواز درآورد. در این‌مسابقه اسرائیلی‌ها با هجده‌دقیقه اول شدند و ما با بیست‌دقیقه دوم شدیم. زمان گذشت و در زمان جنگ، ایران زمان مسلح‌شدن و پرواز جنگنده را به سیزده‌دقیقه رساند. اما در قرارگاه رعد ما موفق شدیم این‌زمان را به هشت‌دقیقه برسانیم که این مرهون زحمات پرسنل خط مهمات بودهمچنین در خرداد 64 دستور رهگیری میگ‌های 25 عراقی که توانایی پرواز در ارتفاع بسیار بالا را داشتند، به هواپیماهای F5 داده شد. میگ‌های 25 تا پیش از رسیدن به مرز ایران در ارتفاع بالا پرواز نمی‌کردند. به‌همین‌دلیل F5 های رهگیر برای جلوگیری از ورودشان به خاک ایران، در کنار مرز مشغول به گشت هوایی شدند.

در ادامه روند حوادث، در پاسخ به بمباران کارخانه نورد اهواز، بمباران کارخانه نورد العماره در دستور کار پایگاه دزفول قرار گرفت. به این‌ترتیب این‌ماموریت روز جمعه 17 آبان 64 در قالب یک‌عملیات دو فروندی به نجفی و قاسم ورزدار محول شد که با بمباران سوله‌های کارخانه نورد فولاد العماره و برخورد یک‌گلوله ضدهوایی به موتور هواپیمای ورزدار به پایان رسید. نجفی در ادامه و در 14 دی ماه همان‌سال برای شناسایی زمینی منطقه عملیاتی والفجر 8 به مناطق اطراف اروندرود و بهمن‌شیر رفت. اواخر دی‌ماه نیز قرارگاه دائمی رعد در پایگاه امیدیه شکل گرفت. او درباره غیرت پرسنل فنی قرارگاه رعد که مهمات و بمب‌ها را با هرحداکثر سرعت و بدون امکانات، زیر هواپیماها نصب می‌کردند، گفته است: «در زمان شاه، بین ترکیه و پاکستان و اسرائیل و ایران مسابقه هوایی برگزار شد. در این‌مسابقه هر گروه باید تلاش می‌کرد زودتر هواپیمایی را مسلح و روشن کند و به پرواز درآورد. در این‌مسابقه اسرائیلی‌ها با هجده‌دقیقه اول شدند و ما با بیست‌دقیقه دوم شدیم. زمان گذشت و در زمان جنگ، ایران زمان مسلح‌شدن و پرواز جنگنده را به سیزده‌دقیقه رساند. اما در قرارگاه رعد ما موفق شدیم این‌زمان را به هشت‌دقیقه برسانیم که این مرهون زحمات پرسنل خط مهمات بود.» (صفحه 233)

از دیگر دستاوردهای بومی نیروی هوایی و خودکفایی‌های ایران در نبرد هوایی زمان دفاع مقدس که در خاطرات نجفی به آن اشاره شده، می‌توان به یک‌سیستم پدافندی اشاره کرد. عراق با خرید موشک ضدرادار H28 از شوروی، این‌موشک را روی هواپیمای سوخو 22 نصب کرده و از فاصله دور موشک‌های ضدهواپیمای هاگ ایران را هدف قرار می‌داد. به این‌ترتیب کارایی این‌موشک‌ها در ایران به حداقل رسیده بود. اما نیروهای پدافند نیروی هوایی، سیستمی را طراحی کردند که به‌تعبیر نجفی در دنیا نظیر نداشت و در آن، یک‌فروند F14 به‌عنوان طعمه در ارتفاع پست پرواز می‌کرد و با افزایش ارتفاع، خود را در معرض دید رادارهای دشمن قرار می‌داد. طمع خلبانان عراقی برای هدف‌قراردادن F14، باعث می‌شد وارد تله‌ای شوند که در ابتدای آن، رادار موشک هاگ خاموش بود اما با گردش سریع F14 و اعلام کد رمز، به‌طور ناگهانی رادار هاگ روشن شده و هواپیمای در تله افتاده را هدف قرار می‌داد. علاوه بر این، منصور ستاری فرمانده پدافند نیروی هوایی نیز همراه با نیروهایش، سایت‌های موشکی را جابه‌جا می‌کرد که به‌گفته نجفی چنین‌کاری توسط نیروهای آمریکایی نیازمند یک‌ماه زمان بود اما ایرانی‌ها زمان این‌کار را به 24 ساعت رساندند.

* شهادت اسدزاده در تلخ‌ترین پرواز

نجفی در ادامه دوباره در بمباران اسکله‌های نفتی البکر و الامیه و قرارگاه فاو در شهر سیبه شرکت کرد. بمباران گروهی فاو برای پشتیبانی از رزمنده‌های ایرانی که در حال تصرف این‌نقطه از خاک عراق بودند، از دیگر ماموریت‌های این‌خلبان است که در قالب یک‌مجموعه‌پرواز دو فروندی انجام شد. این‌پروازها در هشت ماموریت تعریف شدند و نجفی در آن‌ها، لیدر دسته دوم بود. نجفی می‌گوید این‌پرواز، تلخ‌ترین پرواز زندگی‌اش بوده چون در آن، F5 شماره دو یعنی اسدزاده، پس از بمباران موفق در برگشت مورد اصابت پدافند قرار گرفته و به شهادت رسید.

هشت‌ماموریت دو فروندی مورد اشاره بنا بود صبح روز 24 بهمن 64 انجام شوند. طبق برنامه قرار بود در آن‌روز 30 راید پرواز انجام شود که به‌دلیل سانحه زیاد، انجام پروازها در دسته چهارم متوقف شد. نجفی و اسدزاده دومین دسته‌ای بودند که از باند پایگاه امیدیه برخاستند. نجفی در خاطراتش از نور قرمزرنگی گفته که ناگهان به زیر کابین اسدزاده برخورد کرد. همزمان با این‌اصابت، هواپیمای اسدزاده شروع به ارتفاع‌گرفتن کرد و خلبانش با وجود تذکرهای زیاد نجفی، عکس‌العملی برای کاهش ارتفاع هواپیما نشان نداد. با بررسی بیشتر نجفی متوجه شد سر اسدزاده به‌سمت راست روی شانه‌اش افتاده و به شهادت رسیده است.

نجفی در خاطراتش از نور قرمزرنگی گفته که ناگهان به زیر کابین اسدزاده برخورد کرد. همزمان با این‌اصابت، هواپیمای اسدزاده شروع به ارتفاع‌گرفتن کرد و خلبانش با وجود تذکرهای زیاد نجفی، عکس‌العملی برای کاهش ارتفاع هواپیما نشان نداد. با بررسی بیشتر نجفی متوجه شد سر اسدزاده به‌سمت راست روی شانه‌اش افتاده و به شهادت رسیده است «من داد می‌زدم اسدزاده، جان محسنت جواب بده. جان مادرت. تو را به خدا جواب بده. یک‌دفعه متوجه آتشی شدم که از یکی از موتورها زبانه می‌کشید. حدود سه یا چهارهزار پا ارتفاع گرفته بودیم. تا جایی‌که می‌توانستم به او نزدیک شدم. جلوی اشک‌هایم را نمی‌توانستم بگیرم. فریاد می‌زدم که هواپیما را ترک کند و قسمش می‌دادم که جواب بدهد. از حدود 4 هزار پایی هواپیما به‌صورت وارونه درآمد و شروع به کم‌کردن ارتفاع کرد و به زمین برخورد کرد.» (صفحه 242)

درباره سانحه شهادت ابوالفضل اسدزاده، در بخش مربوط به «عبدالحمید نجفی» جلد اول کتاب‌های «ستاره‌های نبرد هوایی» این‌توضیح آمده که هواپیمای اسدزاده مورد اصابت گلوله پدافند خودی قرار گرفت.

نجفی پس از این‌اتفاق و اتهامی که به‌خاطر عدم مواظب از شماره دوی پرواز به او وارد بود، دچار دلگرفتگی شد و یک‌ماه پرواز نکرد. پس از تعطیلات نوروز 65 هم دستور رفتن به بازرسی برای ارائه توضیحات درباره ماموریت به او ابلاغ شد. نجفی در ادامه به‌دلیل دلگیری از رفتارهایی که پس از شهادت اسدزاده با او شد، مغازه بزرگی را در کرمانشاه از پدرهمسرش گرفت و آن را تبدیل به یک‌سوپرمارکت مدرن کرد. او یک‌ماه را در این‌مغازه گذراند و سپس به‌دلیل دلتنگی برای جبهه، همراه با نیروهای بسیجی به جبهه غرب رفت. اما اوایل تیر 65 سرهنگ آرین‌نژاد فرمانده دسک کرمانشاه به او گفت از طرف عباس بایایی مامور است به نجفی بگوید دلچرکینی‌ها باید تا آن‌روز از بین رفته باشد و نجفی هم باید برای خدا پرواز کند؛ نه انگیزه‌های دیگر. آرین‌نژاد در مقابل مخالفت‌های نجفی به او گفت وقتی تنبیه نشده یعنی مقصر نبوده و نتایج بررسی سانحه هم سخنان او را تائید می‌کنند. در نتیجه نجفی دوباره به پرواز بازگشت.

با رسیدن هفته اول مرداد 65 نجفی به گردان پرواز پایگاه چهارم شکاری دزفول مراجعه کرد. اما سرسنگین بود و با کسی صحبت نمی‌کرد. دیدار با عباس بابایی و صحبت‌های او با نجفی که به‌قول او مرد با ایمان و باخدایی بود، روی نجفی اثر گذاشت و او ناراحتی و خشم خود را از برخی برخوردها کنار گذاشت. اتفاق بعدی هم در زندگی او، سفر حجی است که به‌واسطه تنها سهمیه پایگاه دزفول برای این‌سفر، قسمت او شد.

حادثه مهم بعدی در زندگی این‌خلبان بمباران دوباره کرمانشاه توسط هواپیماهای دشمن است که منجر به شهادت پدرش در سن 64 سالگی شد. این‌اتفاق روز چهارشنبه 22 بهمن 65 همزمان با اجرای عملیات کربلای 5 و به واسطه افتادن بمب خوشه‌ای در حیاط منزل پدری نجفی رخ داد که مدت کمی از بازسازی آن می‌گذشت. پس از این‌ماجرا، عباس بابایی به مصطفی اردستانی گفت برای مدتی نجفی را در فهرست پرواز نگذارد. اعتراض نجفی موجب شد بابایی علت تصمیمش را این‌گونه بیان کند: «اگر الان پرواز کنی هدفت انتقام است. شما باید بمب را برای اسلام و ایران بزنید نه برای انتقام.» (صفحه 257)

خاطره دیگر نجفی از عباس بابایی مربوط به روزی است که همراه یکدیگر به قرارگاه امام علی (ع) در جنوب اهواز رفتند و به‌دلیل تعویض کارت‌های تردد، نگهبان جلوی قرارگاه آن‌ها را دستگیر و ناچارشان کرد روی زمین دراز بکشند. نجفی روایت می‌کند در این‌موقعیت، او ناراحت بوده اما عباس بابایی می‌خندید. وضعیت‌یادشده هم با اقدام ناگهانی نجفی و خلع‌سلاح نگهبان به پایان رسید. اما بابایی همچنان خونسرد بود و از نجفی می‌خواست کاری به کار نگهبان نداشته باشد.

شهید خلبان ابوالفضل اسدزاده

* تلاش برای انهدام برج دیده‌بانی پالایشگاه بصره

صبح روز سه‌شنبه 19 اسفند 65 دو فروند F5_E برای انهدام برج پالایشگاه بصره که کاربری دیده‌بانی و آتش‌بار داشت، به پرواز درآمدند تا این‌برج را که بارها توسط نیروهای ایرانی هدف قرار گرفته اما منهدم نشده بود، بمباران کنند. سلاح‌شان هم در این‌ماموریت، بمب 750 پوندی بود. نجفی یکی از خلبانان این‌ماموریت بود و با وجود بمباران موفق و صدمه به برج، روایت کرده که برج مذکور هنوز پابرجا بود.

با انجام این‌بمباران نیروهای عراقی توپ ضدهوایی روی برج را پایین آوردند اما کاربری دیده‌بانی آن هنوز ادامه داشت. در نتیجه نجفی موقعیت این‌هدف را به ستاد فرماندهی نیروی هوایی اعلام کرد و چند روز بعد با پرواز منوچهر محققی با یک‌فروند فانتوم F4 بر فراز منطقه، برج دیده‌بانی بصره برای همیشه منهدم و غیرعملیاتی شد.

* بمباران ام‌الرصاص و کانال ماهی

چهارشنبه 20 اسفند یک‌فروند F5_F (دوکابین) با خلبانی حمید نجفی و صمدعلی بالازاده برای بمباران جزیره ام‌الرصاص به پرواز درآمد. این‌ماموریت باید پیش از حمله زمینی انجام می‌شد که در آن، یک‌بمب 3200 پوندی ساخت ایران همراه با دو تیر بمب 1000 پوندی و دو تیر بمب 500 پوندی زیر هواپیما نصب شده بود.

موفقیت این‌عملیات باعث شد نیروهای زمینی ایران، درخواست تجدید آن را با همین‌مهمات مطرح کنند. به این‌ترتیب دو روز بعد یعنی جمعه 22 اسفند، ماموریت دیگری برای بمباران ضلع شمالی کانال ماهی انجام شد که در آن بالازاده کابین جلو و نجفی کابین عقب بود.

* پروازهای پوششی در نبردهای شلمچه و فاو و روایتی از آرامش منوچهر محققی

پایگاه هوایی دزفول برای یکشنبه 24 اسفند 65 هشت‌پرواز دوفروندی را برای F5 ها تدارک دید که در این‌پروازها باید هر هواپیما یک‌فانتوم F4 را حمایت می‌کرد. منطقه هدف عملیات هم، شمال تا جنوب شلمچه بود. صبح روز دوشنبه 25 اسفند نجفی در یک‌پرواز دو فروندی همراه با منوچهر محققی خلبان F4 پرواز کرد که در این‌ماموریت هواپیمای محققی به‌دلیل رهاکردن بمب‌ها و سبک‌شدن ناگهانی، دچار وضعیت PIO شد. در این‌وضعیت، هواپیما به‌طور ناگهانی شروع به اوج‌گیری و گرفتن ارتفاع می‌کند. نجفی روایت می‌کند محققی در آن‌وضعیت هول‌آور، بدون هرگونه اضطرابی هواپیمای خود را کنترل کرد و در نهایت هر دو هواپیمای F5 و F4 به سلامت فرود آمدند.

در این‌ماموریت هواپیمای محققی به‌دلیل رهاکردن بمب‌ها و سبک‌شدن ناگهانی، دچار وضعیت PIO شد. در این‌وضعیت، هواپیما به‌طور ناگهانی شروع به اوج‌گیری و گرفتن ارتفاع می‌کند. نجفی روایت می‌کند محققی در آن‌وضعیت هول‌آور، بدون هرگونه اضطرابی هواپیمای خود را کنترل کرد و در نهایت هر دو هواپیمای F5 و F4 به سلامت فرود آمدندنجفی در فروردین 66 جانشین پایگاه دزفول شد. در این‌برهه محمد طیبی هم به‌عنوان معاون عملیات این‌پایگاه فعالیت می‌کرد. در آن‌روزها، عراق با همکاری منافقین در تکاپو برای بازپس‌گیری شلمچه بود و با شروع عملیات ایران برای مقابله، قرارگاه رعد دوباره اما این‌بار در دو شعبه تشکیل شد که یک‌شعبه آن در پایگاه دزفول و شعبه دومش در پایگاه امیدیه شکل گرفت. در این‌برهه مسئولیت فرماندهی این‌قرارگاه به‌علت شهادت عباس بابایی، به عهده مصطفی اردستانی گذاشته شد. نجفی درباره آن‌روزها این‌روایت را دارد: «نیروی دریایی آمریکا هم در حمایت از صدام اقدام به گلوله‌باران جزیره فاو کرده بود. کلیه اطلاعات جبهه به کمک آواکس‌های عربستان در اختیار عراق قرار می‌گرفت. از شهر صفوان که در مرز کویت و عراق قرار داشت به‌طور مستمر انواع مهمات و تجهیزات به‌سمت عراق سرازیر می‌شد. نیروهای امریکایی و انگلیسی هم در حال آموزش گروه‌های ضربتی در عراق بودند.» (صفحه 275)

در همین‌روزها و در حالی‌که انبار مهمات پایگاه دزفول با مشکل خالی‌شدن تدریجی تجهیزاتش روبرو و ناچار به جیره‌بندی بود، از پایگاه شیراز و یک‌پایگاه دیگر، خبر خوب وجود تعدادی زیادی بمب 500، 750 و 1000 پوندی به دزفول رسید. نجفی در خاطراتش از مجاهدت و فداکاری خلبانان C130 گفته که شب‌ها با چراغ خاموش و ارتفاع پایین این‌مهمات را به پایگاه دزفول می‌رساندند.

یکی از اتفاقات جالبی که نجفی در خاطراتش به آن اشاره کرده، برداشتن رایانه هواپیمای F5 برای سبک‌تر شدن و افزایش قابلیت حمل بمب بیشتر است. او می‌گوید در این‌حالت هواپیما رادار خود را از دست می‌داد و خلبان باید هدف را به‌صورت چشمی پیدا می‌کرد. اما خلبان‌ها در زدن بمب روی هدف اشتباه نمی‌کردند. در همان‌روزها و در قرارگاه رعد بود که شهید اردستانی چنین‌سخنانی داشته است: «ما جایی برای از دست دادن خلبان و هواپیما نداریم. همه باید دقت کنند که هر بمب، یک گردان عراقی را نابود کند.» (صفحه 279)

نجفی در روز دوشنبه 18 آبان سه‌پرواز جنگی انجام داد. در آن‌روز بیش از 35 سورتی پرواز جنگی از پایگاه دزفول انجام شد. او در ادامه روز پنجشنبه 22 بهمن 66 در بمباران فاو و اطرافش شرکت کرد که در ماموریت دو فروندی او و مجتبی فاطمی، هواپیمای فاطمی به‌دلیل تحمل فشار زیاد، Over G شد. به محض بازگشت از این‌ماموریت و با گذشت نیم‌ساعت از فرود، با درخواست رحیم صفوی از نیروی هوایی، بمباران شهر ابوخصیب عراق هم به این‌دو خلبان واگذار شد و جالب است که به‌روایت نجفی، در این‌ماموریت هم هواپیمای فاطمی اُوِر جی شد.

* جلوگیری نجفی از پرواز معاون عملیات نیروی هوایی

درباره سقوط شلمچه و افتادنش به دست عراق، نجفی می‌گوید اگر حمایت آمریکا و کشورهای دیگر از عراق نبود، شلمچه از دست نمی‌رفت. در آن‌شرایط حاد و بحرانی، اردستانی به‌عنوان معاون عملیات نیروی هوایی و حبیب بقایی (فرمانده وقت پایگاه دزفول) هم در کنار خلبانان دیگر پرواز می‌کردند. او در خاطراتش به روز چهارشنبه 5 اسفند 66 اشاره کرده که اردستانی در آن، چهار سورتی پرواز کرده و به‌علت تحمل فشار شدید پروازهای جنگی دچار خون‌ریزی گوش شده بود. همین‌مساله باعث شد نجفی از پرواز بعدی اردستانی جلوگیری کند. خلبانان دیگر نیز جلوی اردستانی را گرفتند و مانع از پرواز دوباره‌اش در آن‌روز شدند. یکی از ویژگی‌های اخلاقی شهید اردستانی که در خاطرات نجفی روایت شده، این است که اگر می‌خواست خبر بدی مانند فشار دشمن برای بازپس‌گیری منطقه شلمچه را بدهد، با خنده و خوش‌رویی آن را مطرح می‌کرد.

* بمباران الامیه با وجود حضور ناوچه‌های آمریکایی

اسفندماه 66 که ناوچه‌های آمریکایی در اسکله‌های البکر و الامیه پهلو گرفته بودند تا از قطع صادرات نفت عراق جلوگیری کنند، ماموریت بمباران این‌سکوهای نفتی توسط اردستانی به نجفی ابلاغ شد. در این‌ماموریت که روز 10 اسفند انجام شد، F5 های ایرانی در فاصله 5 متری آب دریا پرواز کرده و به‌گفته نجفی در حالی‌که پدافند سکوهای نفتی مجهز به توپ‌های 57 میلی‌متری بود، این‌هواپیماها علاوه بر آتش پدافند، از آتش شلیک ناوچه‌ها هم عبور کرده و زیر ارتفاع سکوها، خود را به آن‌ها رسانده و بمباران کردند.

پس از بمباران موفقیت‌آمیز اسکله الامیه، اردستانی به نجفی گفت باید سکوی البکر را هم بمباران کنند و این‌ماموریت صبح جمعه 14 اسفند با دو فروند F5_E انجام شد. در ادامه این‌عملیات‌های هوایی و زمینی ایران بود که فاو به‌طور روزانه توسط نیروهای دشمن به‌شدت بمباران شیمیایی شد. چون آمریکا، عربستان و متحدان دیگر عراق تصمیم گرفته بودند، این‌جزیره را از تصرف ایران خارج کنند. درباره تلاش دشمن برای تصرف دوباره شلمچه نیز این‌جملات در خاطرات نجفی وجود دارد: «ناوهای آمریکایی در دهانه خلیج‌فارس و نیروی هوایی عربستان در حوالی منطقه جولان می‌دادند، ولی جرات آمدن به آسمان و آب‌های ایران را نداشتند، چون ما بسیجی بی‌ترمز در آسمان و زمین کم نداشتیم.» (صفحه 309)

خلبانان F5 لحظاتی پیش از پرواز و انجام ماموریت

* پروازهای ممتد خلبانان در اواخر جنگ برای جلوگیری از پیشروی دشمن تا اهواز

با ورود به مقطع سال 67، در خاطرات نجفی به روز 20 اردیبهشت و جدال بر سر منطقه شملچه می‌رسیم که در آن خاطرات غمباری از شهادت سربازان نیروی زمینی روایت شده است. نجفی حین پرواز این‌صحنه را مشاهده کرده که تانک‌های دشمن، نفرات پیاده ایرانی را با توپ‌های خود مورد هدف قرار می‌دادند و خلبان‌های دیگری هم که آن‌روز بر فراز شلمچه پرواز کردند، با دیدن چنین‌صحنه‌هایی افسردگی و حال پریشانی مانند او داشته‌اند. او در روز سوم خرداد، سه‌پرواز جنگی انجام داد و روز دوشنبه 23 خرداد نیز برای جلوگیری از فشاری که دشمن برای حمله به اهواز اعمال می‌کرد، از صبح تا شب 5 پرواز بی‌وقفه انجام داد که به خستگی و کمردرد شدیدش منتهی شد. نجفی می‌گوید «آن‌روز شاید اکثر خلبان‌های حاضر در امیدیه همین‌تعداد پرواز کردند.» (صفحه 316) این‌خلبان می‌گوید اگر عراق این‌میزان امکانات و توپ و تانک را در مقطع آغاز جنگ داشت، بی‌وقفه تا تهران پیشروی می‌کرد. اما بمباران‌های منظم نیروی هوایی باعث شد دشمن فرصت آرایش‌گرفتن نداشته باشد و نتواند پیشروی کند.

نجفی روز 17 تیر 67 زمانی که نیروهای مدافع ایرانی مشغول دفاع از اهواز بودند، 4 پرواز جنگی انجام داد. غروب همان‌روز اردستانی این‌خبر را به او داد که به‌دلیل وخامت اوضاع، شاید طلوع آفتاب فردا را نبینندعبدالحمید نجفی همچنین در روز 17 تیر 67 زمانی که نیروهای مدافع ایرانی مشغول دفاع از اهواز بودند، 4 پرواز جنگی انجام داد. غروب همان‌روز مصطفی اردستانی در حالی‌که قرائت دعای جوشن کبیر را به پایان می‌برد، این‌خبر را به نجفی داد که به‌دلیل وخامت اوضاع، شاید طلوع آفتاب فردا را نبینند!

روز 18 تیر 67 چهار پرواز دوفروندی برای بمباران شمال فاو، شهر سیبه، ابوخضیب، ام‌الرصاص، کانال ماهی و پنج‌ضلعی انجام شد و روز 19 تیر هم نجفی 3 پرواز جنگی انجام داد. او روز بیستم نیز 3 پرواز جنگی داشت و روز 27 تیر نیز برای آخرین‌بار همراه با بقایی نیروهای دشمن را بمباران کرد که فردای آن‌روز قطعنامه 598 پذیرفته شد.

* تار و مار کردن منافقین در عملیات مرصاد

با شروع تحرکات منافقین برای عملیاتی که به قول آن‌ها فروغ جاویدان و به‌قول ایرانیان مرصاد نام گرفت، تعدادی از خلبانان نیروی هوایی در روز 30 تیر در دزفول جمع شدند. باتوجه به حمایت‌های ارتش و نیروی هوایی عراق از منافقین، صبح جمعه 31 تیر دو فروند F5_E با هدایت نجفی و طیبی برای بمباران توپخانه عراق در شهر کویته، از پایگاه دزفول برخاسته و هدف را با موفقیت بمباران کردند. پس از بازگشت به دزفول ماموریت دیگری برای بمباران منافقین در غرب مهران به آن‌ها محول شد و باز هم پس از بازگشت به پایگاه، ماموریت دیگری برای زدن منطقه نخجیر به نجفی سپرده شد.

با بمباران محل تجمع منافقین و بازگشت به پایگاه، نجفی برای چهارمین‌بار در آن‌روز مامور شد با همراهی F5 دیگری که خلبانش بقایی بود، دشت پایین سایت نخجیر را بمباران و از وجود منافقین پاکسازی کند. او روز اول مرداد نیز 3 پرواز جنگی برای بمباران منافقین در شمال شلمچه، شمال دریاچه ماهی و جاده اهواز انجام داد. روز دوم مرداد نیز 2 پرواز بر فراز غرب اهواز و سپس جاده اهواز انجام داد و دشمن را بمباران کرد.

روز سه‌شنبه 4 مرداد 67 با نقض قطعنامه 598 توسط عراق، پایگاه دزفول توسط هواپیماهای عراقی بمباران خوشه‌ای شد و همزمان با این‌تجاوز، پایگاه همدان نیز بمباران شد. در همین‌زمان خبر رسید کرمانشاه در حال سقوط به‌دست منافقین است. نجفی موفق شد از کناره باند آسیب‌دیده پایگاه دزفول عبور و تیک‌آف کند. با تعمیر سریع باند آسیب‌دیده که به‌جای زمان استاندارد 2 ساعته، ظرف 42 دقیقه تعمیر شد، دسته دوفروندی دیگری هم با فرماندهی اردستانی به پرواز درآمد و منافقین را بمباران کرد. پرواز بعدی نجفی، برای حمایت از رزمندگانی بود که در شلمچه گرفتار شده بودند.

با تعمیر باند پایگاه همدان، پروازهای این‌پایگاه هم از سر گرفته شد و علاوه بر پایگاه همدان و دزفول، هلی‌کوپترهای تهاجمی کبرای هوانیروز ارتش نیز منافقین را زیر آتش شدید گرفته و موجب شکست و عقب‌نشینی آن‌ها شدند. اما همزمان با شکست منافقین، نیروی هوایی عراق، ایستگاه‌های رادار دزفول و سوباشی در همدان و همچنین پایگاه‌های دزفول و همدان را بمباران کرد که در این بمباران‌ها، تعدادی از افسران رادار سوباشی و پدافند به شهادت رسیدند.

تا پایان جنگ و پس از عملیات مرصاد، عبدالحمید نجفی 1500 ساعت پرواز و 132 ماموریت برون‌مرزی را در کارنامه خود ثبت کرد. مهرماه سال 67 بود که بقایی پیشنهاد شرکت در دوره دافوس را به نجفی داد. او می‌گوید در روزهایی که صحبت از امتحان ورودی برای دافوس بود، اردستانی درباره او و صمدعلی بالازاده گفت چون امتحان خود را در جنگ پس داده‌اند، نیازی به امتحان ورودی ندارند. نجفی نیز همان‌طور که در خاطرات بالازاده در کتاب «آسمان مال من بود» خوانده‌ایم، می‌گوید بالازاده طاقت نیاورد و دوره دافوس را نیمه‌تمام گذاشت که پس از آن به‌عنوان وابسته نظامی ایران به ترکیه اعزام شد.

* دریافت مدال فتح

خرداد ماه سال 69 نجفی و عده‌ای دیگر از نیروهای ارتش مدال فتح را از دست رهبر انقلاب دریافت کردند. نجفی دراین‌باره می‌گوید: «اولین‌بار بود که بعد از جنگ احساس می‌کردم از یاد نرفته‌ایم.» (صفحه 339) او پس از اتمام دوره دافوس به تبریز رفت و به‌عنوان معاون عملیات پایگاه دوم شکاری مشغول به کار شد.

عبدالحمید نجفی در سال‌های پس از جنگ

* بازگرداندن ناو آمریکایی از دهانه ماهشهر

در سال 69 که آمریکا به عراق حمله کرد، یک ناو هواپیمابر در دهانه ماهشهر توقف کرد که اهدافی را در عراق مورد هدف قرار می‌داد. این‌موشک‌ها از روی خاک ایران عبور می‌کردند. به‌دلیل این‌شلیک‌ها منصور ستاری فرمانده وقت نیروی هوایی به ایستگاه رادار ماهشهر رفت و به 12 فروند اف‌پنجی که از تبریز به‌سمت امیدیه فراخوانده شده بودند، دستور داد به‌سمت ماهشهر بروند.

12 فروند مورد اشاره با حالت رژه و به‌صورت چهارفروندی روی خلیج‌فارس و به‌سمت ناو رفتند و چون رادیوی هواپیماهای خود را هک‌شده دیدند، به ارتفاع 2 هزار پایی رفتند تا ارتباط رادیویی برقرار شود اما در آن‌ارتفاع در برد موشک‌های ناو قرار می‌گرفتند. لیدر این‌پرواز نجفی بود که با اشاره و در سکوت رادیویی به همراهانش دستور داد ارتفاع خود را کاهش دهند. هواپیماها در 15 مایلی ناو گردش کردند و ناو نیز شروع به گردش به‌سمت آب‌های بین‌المللی کرد.

هواپیماها در 15 مایلی ناو گردش کردند و ناو نیز شروع به گردش به‌سمت آب‌های بین‌المللی کرد. پس از این‌موفقیت، ستاری از عاملان عملیات تشکر کرد و به فرماندهان گفت طوری برای پرواز برنامه کنند تا همیشه در آسمان هواپیما موجود و منطقه زیر نظر باشدپس از این‌موفقیت، ستاری از عاملان عملیات تشکر کرد و به فرماندهان گفت طوری برای پرواز برنامه کنند تا همیشه در آسمان هواپیما موجود و منطقه زیر نظر باشد. او به عاملان عملیات مورد اشاره گفت پروازشان از نظر نظامی و سیاسی اهمیت زیادی داشته است.

ماموریت دیگری که نجفی در آن ایفای نقش کرد، مربوط به روز جمعه 21 دی ماه سال 69 و شناسایی یک‌ناو آمریکایی است که به‌دلیل مسائل امنیتی فقط اردستانی، ستاری و نجفی از آن مطلع بودند. این‌ماموریت با دو فروند F5_E با لیدری نجفی و حضور جواد معصومی به‌عنوان شماره دو انجام شد. در این‌ماموریت، دو هواپیمای ایرانی به هشدارهای ناو برای نزدیک‌نشدن توجه نکرده و طوری در رادیو گفتگو کردند که گویی یکدیگر را گم کرده‌اند. در نتیجه به ناو نزدیک شده و از آن عکس‌برداری کردند. این‌دو F5 با سرعت 600 نات از روی ناو عبور کردند.

به این‌ترتیب آمریکایی‌ها تغییر تاکتیک داده و ناو خود را به دهانه جزیره بوبیان بردند و موشک‌های کروز خود را از آن‌نقطه به‌سمت عراق شلیک کردند.

* پایان کار و بازنشستگی

نجفی آذرماه سال 69 به تهران منتقل و ابتدای سال 71 با حکم مهدی دادپی فرمانده وقت پایگاه یکم شکاری مهرآباد به ریاست آموزش این‌پایگاه منصوب شد. در ادامه هم بقایی فرمانده نیروی هوایی، شهرام رستمی جانشین، سید رضا پردیس معاون عملیات و محمد دانشپور معاون هماهنگ‌کننده و رئیس ستاد نیروی هوایی شد.

در سال 79 بقایی جانشین فرماندهی ارتش و پردیس فرمانده نیروی هوایی شد. نجفی اوایل سال 81 به سمت جانشینی پایگاه چهاردهم شکاری امام رضا در مشهد منصوب شد. او تیرماه سال 83 پس از 32 سال خدمت در نیروی هوایی، بازنشسته شد.

جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7 2
جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7 3
جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7 4
جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7 5
جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7 6
جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7 7
جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7 8
جدال با مرگ در فرار از چنگ موشک‌های SAM6 و SAM7 9