دو یار هم نفس
اندیشه و گفتار و رفتار خلاق نخبگان هر نسل، همچون بارانی حیات بخش، فرهنگ هر عصر و دوران را بارور میکند. فرهنگ امروز ایران زمین، مدیون شعله تابناک روح این سرآمدان سترگ تاریخ است و تنها راه سعادت و رهیابی به کاخ پرشکوه فرهنگ امروزی، بررسی زندگی و روح اندیشه این نخبگان است.
به گزارش ایسنا، سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم پژوهشگر دفاع مقدس سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران در یادداشتی به واکاوی شخصیت و حماسههای شهید دکتر مصطفی چمران و شهید ایرج رستمی پرداخته است.
در این یادداشت میخوانیم:
یکی از عرصههای مهم و جاودانه تاریخ ایران اسلامی، دوران هشت ساله دفاع مقدس است که در این عرصه ماندگار، مردان بزرگی سهیم بودهاند. نام شهیدان ایران اسلامی که با نثار جان خود و در اوج مظلومیت و گمنامی باعث شدند تا کشور عزیزمان قلههای ترقی و پیشرفت را یکی پس از دیگری فتح کند، همواره بر تارک پر افتخار میهن میدرخشد. شهیدان والامقامی که با تفکری دینی و اسلامی، برگرفته از مکتب امامان معصوم (ع)، باعث شدند تا سعادتی بزرگ برای کشور اسلامی ایران رقم بخورد و امروز ثمره آن خونهای پاک است که باعث شده، اقتدار نظام اسلامی در مقابل توطئه دشمنان و ددمنشان دنیا حفظ شود.
امروز گرچه بیش از چهار دهه از پایان دوران دفاع مقدس گذشته، اما به جرأت میتوان گفت هنوز گوشه کوچکی از رشادتها و دلاوریهای حماسهسازان و قهرمانان آن دوران با شکوه که خود میتواند درسی برای آیندگان و نسل امروز باشد به درستی در پیشگاه ملت ایران مطرح نشده است. از این رو بر خود تکلیف دیدیم که در این راستا گوشه کوچکی از زندگینامه و رشادتهای دو یار هم نفس و همراه و از این قهرمانان و حماسهسازان ایران زمین، فرماندهان ستاد جنگهای نامنظم شهیدان دکتر مصطفی چمران و سرلشکر «ایرج رستمی» را بازگو کنیم.
شهید دکتر مصطفی چمران
مصطفی چمران در اسفند ماه سال 1311 ماه سال ه. ش در خانوادهای مذهبی در محله سر پولک تهران به دنیا آمد. چمران دبستان را در مدرسه انتصاریه نزدیک پامنار و دبیرستان را ابتدا در مدرسه دارالفنون و سپس در دبیرستان البرز به اتمام رساند. در سال 32 به دانشکده فنی دانشگاه تهران در رشته الکترونیک پذیرفته شد و در سال 36 با درجه شاگرد اولی فارغ التحصیل شد. او پس از فارغ التحصیلی به مدت یک سال در دانشکده فنی مشغول - تدریس شد و سپس از قانون اعزام شاگرد اول های دانشکدهها به خارج استفاده کرد و با بورس دولتی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. فوق لیسانس خود را از دانشگاه «آ - اند - ام» تگزاس با درجه ممتاز گرفت و برای گذراندن دوره دکترا به دانشگاه کالیفرنیا در برکلی رفت و دکترای خود را در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما با درجه عالی و شاگرد اول در رشته و دانشکده خود به پایان رساند. او از ذوق هنری و عرفانی سرشاری برخوردار بود. خط خوش و نقاشی زیبا و بیان و نوشتاری منسجم و لطیف از همان دوران جوانی او را از دیگران ممتاز می کرد. با آن که ظاهری لاغر اندام داشت ولی در ورزش های میدانی و همچنین کشتی نمونه بود.
شروع فعالیتهای سیاسی شهید چمران
شهید چمران فعالیت های سیاسی خود را از سال آخر دبیرستان در مدرسه البرز در سال تحصیلی 32-1331 شروع کرد و از همان دوران به طور مرتب در اکثر جلسات انجمن اسلامی دانشجویان حضوری فعال داشت.
در دهه 30، زمانی که جو غالب فکری و سیاسی در مراکز دانشگاهی و از جمله دانشگاه تهران در اختیار توده ای ها بود و دین و سیاست دو مقوله مجزا از هم دیگر بودند و برخی از دانشجویان مسلمان حتی با ترس از هوچی گری های توده ای ها در نمازخانه دانشگاه حاضر نمی شدند، شهید چمران از همان آغاز ورودش به دانشگاه بدون آن که تبلیغات تودهایها بر اراده او تأثیری گذارد، با شجاعت تمام به تعهدات اسلامی اش عمل میکرد.
پس از کودتای 28 مرداد 32 که توسط آمریکا و انگلیس طرح ریزی و اجرا شد، نهضت مقاومت ملی به منظور بسیج مردم و مقاومت در برابر اهداف کودتا شکل گرفت که شهید چمران به عنوان عضو فعال کمیته نهضت مقاومت ملی دانشگاه نماینده دانشکده فنی در آن نهضت بود.
در دهه چهل و پنجاه شهید چمران فعالیتهای سیاسی خود علیه رژیم پهلوی را خارج از کشور تداوم بخشید. نخستین حرکت مهم سیاسی او و دوستانش در آن دوران تشکیل انجمنهای اسلامی دانشجویان و همچنین کنترل سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا بود. او با حضوری فعال و شورانگیز در تمامی صحنهها و ایراد سخنرانیهای آتشین در جمع دانشجویان و محافل جبهه ملی، انتشار مقالات سیاسی و مشارکت در اعتصابات غذایی و راهپیمایی هایی که علیه رژیم پهلوی صورت میگرفت، نقش موثر و تعیین کنندهای داشت.
پس از قیام پانزده خرداد 42، در بین عده ای از مبارزان خارج کشور و داخل کشور این فکر به وجود آمد که برخورد نهایی با رژیم شاه و تنها راه پیروزی از طریق مبارزه مسلحانه است. بدین منظور شهید چمران و بعضی از همفکرن وی برای فراگیری فنون جنگهای پارتیزانی و آمادهسازی برای نبرد مسلحانه و رویارویی با رژیم پهلوی به مصر رهسپار شدند و مدت دو سال سخت ترین دوره های چریکی و جنگ های پارتیزانی را مخفیانه فرا گرفتند.
شهید چمران در سال 1346 به دلیل مخالفت با ملی گرایی افراطی در کشور مصر، برای مدتی به آمریکا بازگشت و در اواخر سال 1349 بنا به دعوت امام موسی صدر و به منظور ایجاد پایگاه مبارزاتی جدید، راهی لبنان شد و مدیریت مدرسه صنعتی جبل عامل را که فرزندان یتیم شیعی لبنان در آن جا آموزش میدیدند بر عهده گرفت. در خاطرات وی درباره سفر به لبنان آمده است: من در آمریکا زندگی خوشی داشتم، از همه نوع امکانات برخوردار بودم، ولی همه لذ ات را سه طلاقه کردم و به جنوب لبنان رفتم، تا در میان محرومان و مستضعفان زندگی کنم، با فقر و محرومیت آنها آغشته شوم و قلب خود را برای دردها و غمهای این دلشکستگان باز کنم. از طرفی ما احتیاج به یک پایگاه در منطقه داشتیم که از آن جا بتوانیم فعالیتهای خودمان را برعلیه رژیم ایران سازمان بدهیم. فعالیتهای شهید چمران در لبنان روز به روز در حال گسترش بود تا اینکه با سفر امام موسی صدر به لیبی و مفقود شدن وی و همراهانش نقطه عطفی در مبارزات وی و سایر مبارزان لبنانی انجام گرفت و آنان را برای ادامه راهی که امام موسی صدر آغاز کننده آن بود بیش از پیش منسجم تر کرد.
فعالیتهای سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی شهید چمران
در واپسین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، دکتر چمران به عشق دیدار حضرت امام (ره) و پیوستن به امواج خروشان مردم، پس از بیست و دو سال هجرت و تبعید به وطن بازگشت و در آغاز ورودش به دیدار امام خمینی (ره) شتافت و در سمت معاونت نخست وزیر در امور انقلاب مشغول حل و فصل مسایل نقاط بحرانی کشور شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، احزاب چپ و گروههای ضد انقلاب درصدد تجزیه مناطق مختلف کشور به ویژه کردستان بودند. آنان یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اول اسفند ماه در ابتدا با تهاجم به منطقه مهاباد زمزمه جدایی و خود مختاری سردادند و در 27 اسفند 57 به سنندج یورش بردند و گروه کثیری را به شهادت رساندند. تهاجم به نقده در 31فروردین 1358 و بانه، سردشت، سقز، مریوان، اشنویه و بوکان و سایر شهرها در جهت تجزیه کردستان بود. تهاجم احزاب چپ به منطقه پاوه در 24 مرداد 1358 با شدت بیشتر و با شهادت بسیاری از اهالی منطقه و نظامیان شروع شد. در چنین شرایطی شهید چمران و شهید فلاحی با عزیمت به پاوه و همراهی با نیروهای نظامی، آنان را دلگرم به ادامه مبارزه کردند. تا اینکه با صدور اعلامیه تاریخی حضرت امام مبنی بر عزیمت نیروهای ارتشی به منطقه پاوه، نیروهای ارتشی به طور رسمی وارد معرکه شدند و تمامی مناطق اشغال شده در کردستان پاکسازی شد.
شهید چمران در 16 آبان 1358 به پیشنهاد شورای انقلاب و به فرمان حضرت امام خمینی (ره) به عنوان نخستین فرد غیر نظامی به وزارت دفاع منصوب شد.
او پاکسازی ارتش بر اساس اصول منطقی و صحیح را در رئوس کارهای خود در وزات دفاع قرار داد و حتی در مجلس شورای اسلامی در حالی که مسئول سیاسی ایدئولوژیک ارتش (حجت الاسلام حسن روحانی) بر علیه ارتش سخنرانی میکرد شهید چمران به دفاع از ارتش و تجمید نیروهای انقلابی و مخلص ارتش پرداخت.
دکتر چمران در نخستین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، به ویژه در ارتش، حداکثر تلاش خود را به کار بندد. وی سپس در 20 اردیبهشت 1359، هنگام تشکیل شورای عالی دفاع، به نمایندگی حضرت امام (ره) در این شورا منصوب شد و مأموریت یافت به طور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه کند. شهید چمران با شروع جنگ تحمیلی و حمله ارتش صدام به مرزهای ایران اسلامی به خدمت حضرت امام رسید و با اجازه ایشان، همراه با آیت الله العظمی خامنه ای به اهواز رفت و شب بعد از ورود، نخستین حمله چریکی را علیه تانکهای دشمن که تا چند کیلومتری شهر در حال سقوط اهواز پیش روی کرده بودند، آغاز کرد.
او سپس با آموزش گروهی از رزمندگان داوطلب که گرد او جمع شده بودند، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد. از دیگر اقدامات شهید چمران در اهواز، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروی داوطلب مردمی بود. شهید چمران، پس از آگاهی از تسخیر سوسنگرد با سازماندهی نیروهای مردمی و سپاه پاسداران در کنار ارتش توانست شهر سوسنگرد را از محاصره صدامیان نجات بخشد. در این منطقه بود که هنگام درگیری با نیروهای بعثی زخمی شد.
در 31 اردیبهشت سال 1360 شهید چمران همراه با رزمندگان اسلام توانستند ارتفاعات الله اکبر را فتح کند. شهید چمران و فرمانده شجاعش - ایرج رستمی - دو روز بعد از فتح ارتفاعات الله اکبر، توانستند تپههای شاهسوند را تصرف کنند. سپس شهید چمران طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و فداکاری رزمندگان ستاد جنگهای نامنظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی کرد.
در سحرگاه 31 خرداد 1360 ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه و از یاران نزدیک شهید چمران به شهادت رسید و او از این حادثه بسیار متأثر و غمگین شد و سید احمد مقدمپور را به جای شهید رستمی به رزمندگان معرفی کرد و به همه سنگرها سرکشی و با همه رزمندگان خداحافظی و دیده بوسی کرد و به خط مقدم جبهه با دشمن بعثی رفت.
در خط مقدم در حال یادآوری نکاتی به سایر رزمندگان بود که مبادا کسی از نقطهای که او هست جلوتر برود، ترکش خمپاره، به پشت سرش اصابت کرد که بلافاصله او را با آمبولانس به بیمارستان سوسنگرد منتقل کردند، لکن روح ملکوتی او به نزد خدای خویش شتافت و ندای پروردگارش را لبیک گفت.
شهید ایرج رستمی
ایرج رستمی در شهریور سال 1320 در شهر آشخانه (مرکز شهرستان مانه و سملقان) از شهرهای استان خراسان شمالی متولد شد. ایرج پسری چالاک، تند و تیز، بسیار شاد و کمی شوخ طبع بود. در سال 1327 وارد مدرسه عنصری آشخانه شد و کلاس ششم ابتدایی را در این مدرسه به پایان رساند. ایرج در مدرسه و حتی محیط روستا حامی و مدافع خوبی برای بچههای کوچک و ضعیف بود. او یک روستازاده بود و در کارهای کشاورزی و دامداری کمک حال پدر و خانواده بود. در اوایل دهه 40 به خدمت مقدس سربازی رفت و در همان دوران وارد ارتش شد. با توجه به وضعیت مناسب جسمانی و فیزیکی جزء اولین نفراتی بود که دوره چتربازی و سقوط آزاد را میگذراند. او برای یک دوره آموزشی به تهران رفت و بعد وارد یگان هوابرد شیراز شد. در شیراز به ادامه تحصیل پرداخت و در تاریخ ششم مهر 1354 به درجه ستواندومی رسید.
پس از پیروزی انقلاب و با گسترش دامنه آتش فتنه داخلی، در سال 1358 با تیپ 55 هوابرد شیراز برای برقراری نظم و آرامش فتنه ضد انقلاب به کردستان رفت. به دلیل رشادتهایی که در کردستان از خود نشان دادند سه سال ارشدیت گرفت و به درجه سروانی نائل آمد و مسئول برقراری امنیت سردشت شد. در آبان 1358 در درگیری و جنگ با کومله از ناحیه پا زخمی و حدود 9 ماه در بیمارستان بستری شد. وی پس از بهبودی به تیپ 55 هوابرد شیراز بازگشت و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
با توجه به توانمندیها، سوابق و قابلیتهای منحصر بفرد نظامی شهید رستمی در حوزه چریکی و جنگهای نامنظم و سوابق درخشان در کردستان، توسط وزارت دفاع مامور به همکاری با دکتر چمران شد و به همراه چمران ستاد جنگهای نامنظم را در جبهههای جنوب تشکیل داد که مسئولیت آن توسط دکتر چمران بر عهده شهید ایرج رستمی گذاشته شد.
به دستور شهید چمران، مرکز آموزش نیروهای ستاد هماهنگی جنگهای نامنظم را تأسیس کرد و مسئولیت آن مرکز (در خزینه) و همچنین عملیات ستاد جنگهای نامنظم به شهید رستمی محول شد. شهید چمران و رستمی با شکلدهی ستاد هماهنگی جنگهای نامنظم و طراحی چندین عملیات در منطقه، ضربات سختی به دشمن وارد آوردند.
رشادت، از خودگذشتگی و درایت شهید رستمی از دید تیزبین دکتر چمران مخفی نماند و این امر سبب آغاز یک دوستی تا پای جان بین آن دو شد. این دو یار و همرزم دلاور در عملیاتهایی همچون هویزه در 16 دی 1359 و عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا در 21 خرداد 1360 همراه هم بودند. شهید رستمی به همراه شهید چمران از اولین نفراتی بودند که با همراهی سایر رزمندگان شجاع اسلام پا به ارتفاعات اللهاکبر گذاشتند در حالی که دشمن در نقاطی، سرسختانه مقاومت میکرد آنها با فداکاری و قدرت تمام تپههای شاهسوند را به تصرف درآوردند.
در جریان هجوم دشمن به سمت سوسنگرد، رزمندگان ستاد جنگهای نامنظم به همراه سایر نیروهای مسلح، دهلاویه را که روستایی در غرب سوسنگرد است، خط مقدم خود قرار دادند. مدافعان دهلاویه، 10 روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت کردند تا این که در 24 آبان 1359 دشمن با اشغال دهلاویه خود را به سوسنگرد رساند.
پس از شکستن حصر سوسنگرد در تاریخ 26 آبان 1359، جاده دهلاویه و مرز چذابه در تصرف دشمن بود. برای آزادسازی روستا و جاده دهلاویه، عملیاتی ساعت 4:30 دقیقه بامداد 26 خرداد سال 60 با تلاش نیروهای ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی ایرج رستمی و همکاری نیروهای ارتش و سپاه از دو محور روستای دهلاویه اجرا و منجر به آزادی دهلاویه و عقب راندن دشمن تا یک کیلومتری بعد از دهلاویه شد.
متواضع و بیآلایش
«محمد نخستین» یکی از همرزمان شهید رستمی در خاطرات خود بیان میکند: «شهید رستمی فرمانده عملیات ستاد جنگهای نامنظم بود و در رشته عملیاتهای زیادی که انجام داد مانع پیشروی دشمن و حتی فرار آنان میشد. رستمی مسئول اجرایی عملیاتی بود که شهید چمران طراحی میکرد. یکی از صفات بارز شهید رستمی همان بسیجی بودن وی بود، ما و مابقی دوستان، شهید رستمی را تنها به خاطر احترام «جناب سرگرد» صدا میکردیم ولی برای وی پست، مقام و درجه هیچ اهمیتی نداشت. در دوکوهه سنگری درست کرده بودیم که اتاق شهید رستمی باشد. وی شب تا صبح برای شناسایی بیرون میرفت و نزدیکیهای صبح که برای کمی اسراحت میآمد، اتاقش پر از نیروهای بسیجی بود که خوابیده بودند لذا جایی برای خواب نداشت. شهید رستمی با یک کیسه خواب همیشه دم در سنگر میخوابید و رزمندگان که در رفت و آمد بودند باعث مزاحمت میشدند لذا من همیشه گلهمند و ناراضی بودم، اما رستمی حرفی نمیزد.»
پرواز دو یار هم نفس و همراه
سرانجام در بامداد 31 خرداد سال 1360 سرگرد ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه و جانشین شهید چمران در جریان درگیری سخت با دشمن بعثی، بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن در منطقه دهلاویه به درجه رفیع شهادت نائل شد. به فاصله چند ساعت بعد از زمانی که شهید چمران از شهادت همسنگر و فرمانده دلاورش به شدت اندوهگین بود گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد، اگر ما را هم دوست داشته باشد میبرد» شهید چمران در همان مکانی که شهید رستمی به شهادت رسیده بود مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و در راه بیمارستان در نزدیکی اهواز به شهادت رسید و به دیدار معبودش شتافت و به دوست و همرزم فداکارش پیوست و چه زود خداوند درخواست دوستی او را لبیک گفت.
این چنین بود که این دو یار هم نفس، همراه، صدیق و فداکار بعد از شروع جنگ تحمیلی نیز در کنار یکدیگر و دوشادوش هم در برابر خصم زبون زمان جنگیدند و دلاوریها و رشادتهای فراوان از خود نشان دادند که کمترین آن آزادسازی پاوه و فتح ارتفاعات اللهاکبر، دهلاویه و... بود. سرانجام هر دو در یک روز و در فاصلهای کم به شهادت رسیدند.
شهید ایرج رستمی از نگاه شهید دکتر مصطفی چمران
یادداشتی که به خط شهید چمران برای شهید ایرج رستمی ارسال شده مبین سطح علاقمندی و انس و الفت میان این دو عبد صالح خداوند است. در این یادداشت چنین آمده است:
«بسم ا... الرحمن الرحیم
.. دوست عزیزم آقای رستمی قهرمان پرافتخار من، هر وقت که به تو فکر میکنم از شدت شوق قلبم میلرزد و اشک به چشمانم حلقه میزند. امیدوارم که هر چه زودتر صحت و سلامت خود را بازیابی و با هم در کوهها و دشتها و درهها و در خطرناکترین سنگرها برای پاسداری از ایران و انقلاب فداکاری کنیم...»
شهید رستمی در کلام فرماندهی معظم کل قوا (مد ظله العالی)
رهبر معظم انقلاب اسلامی (مد ظلهالعالی) در سفر خود به خراسان شمالی در سال 91 در جمع بسیجیان و مردم شهیدپرور این خطه، با ذکر خاطرهای پیرامون مراتب مجاهدت، ایثار و شجاعت شهید رستمی فرمودند:
«معروف بود در دوران دفاع مقدس، میگفتند فلانی نوربالا میزند، روشن است؛ یعنی بزودی شهید خواهد شد. یعنی این نورانیت بسیجی بود. این را من خودم مشاهده کردم، نه یک بار و دو بار، یک مورد آن مربوط به همین استان (استان خراسان شمالی) شماست. بد نیست عرض بکنم. یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است، «سرگرد رستمی» بود به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود، در مجموعه گروه شهید چمران، آنجا فعالیت میکرد. بنده مکررا او را میدیدم؛ میآمد، میرفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهایی که فردا داشتیم، صحبت میکردیم؛ در باز شد، همین شهید رستمی وارد شد.
چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتا پایش گل آلود است؛ این پوتینها گل آلود، بدنش خاک آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه این چهره میدرخشد؛ نورانی بود. روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، میخواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. این حضور فداکارانه، ارتشی بود، اما آمده بود بسیجی وارد میدان شده بود؛ فعالیت میکرد، مجاهدت میکرد، حضور فداکارانه داشت در همان مجموعه بسیجی شهید چمران، بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلیها دیدند؛ ما هم دیدیم. دیگران هم بیشتر از ما دیدند و این ناشی از حضور فوقالعاده است.»
فرازی از نامه شهید رستمی به همسرش
شهید رستمی در آستانه اعزام به ماموریت سردشت در نامهای به همسرش چنین نوشت: «خوشحالم که در این لحظات حساس و خطیر تاریخ با قلبی آکنده از نور اسلام به یاری هموطنان کرد میشتابم. سعی خواهم کرد که در لحظات حساس دستم به خون آغشته نشود و اگر مسئولیتی دارم و یا مسئولیتی دیگر به من واگذار شود طبق فرمان مولای متقیان (ع) که زینت بخش نهج البلاغه است عمل کنم و سعی خواهم کرد اموال بیت المال را در راه صحیح و به مصرفی معقول برسانم. ابتدا حق مستضعفان را ادا خواهم کرد و سپس برای رفاه عمومی مردم میکوشم.»
در پایان یاد و خاطره شهیدان دکتر مصطفی چمران و ایرج رستمی را گرامی میداریم و امیدواریم، با الگوگیری از سبک زندگی، منش، رفتار و کردار آنان ادامه دهنده راستین راه و اهداف متعالی این قهرمانان و حماسهسازان کشور عزیرمان باشیم. انشاا..
انتهای پیام