سردار سلیمانی، نماد مبارزه با استکبار جهانی
تهران - ایرنا - شهید قاسم سلیمانی فرمانده محبوب و مقتدر سپاه قدس، پس از سالها مجاهدت خستگی ناپذیر در راه عزت، امنیت ایران اسلامی و نهضت مقاومت جهانی اسلام، در عملیات تروریستی حمله بالگردهای آمریکایی در منطقه ای در نزدیکی فرودگاه بغداد، به فیض شهادت نایل آمد و اجر 40 سال جهاد بیامان خود را در مسیر رضای الهی و پیشرفت انقلاب اسلامی ستاند.
بامداد 13 دی 1398 خورشیدی خبری تلخ و باورنکردنی روی خروجی رسانههای داخلی و خارجی منتشر شد، خبری با این مضمون؛ شهادت سردار سلیمانی در فرودگاه بغداد به وسیله پهپادهای آمریکایی. خبری که ابتدا باورش برای همه سخت و غیرقابل قبول بود اما با گذشت ساعاتی از حادثه و تأیید رسمی مقامات نظام، مشخص شد وقوع این فاجعه صحت دارد. سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه به همراه ابومهدی المهندس معاون الحشد الشعبی و چند تن از اعضای این سازمان که به تازگی از فرودگاه بغداد خارج شده بودند، به وسیله موشکهای آمریکایی شلیک شده از پهپاد به شهادت رسیدند. در پی این ترور ناجوانمردانه، وزارت دفاع آمریکا در بیانیهای بااعلام این که ترامپ دستور ترور این سردار ایرانی را صادر کرده بود، مدعی شد که این مقام ارشد ایرانی قصد حمله به دیپلماتهای آمریکایی و دیگر نیروهای نظامی و منطقهای را داشته است.
بررسی روزنامهها، تارنماها و خبرگزاریهای داخلی نشان میدهد که رسانههای داخلی موضوع ترور شهید سلیمانی را از زوایای مختلفی مورد ارزیابی قرارداده اند.
رسانههای اصلاحطلب
روزنامه آرمان ملی: سرانجام دونالد ترامپ که ضد ایرانیترین رئیسجمهور آمریکاست برنامه ترور سردار افتخار آفرین جهان اسلام حاج قاسم سلیمانی را اجرایی کرد و او را به همراه ابومهدی المهندس از مسئولان موثر حشدالشعبی عراق و چند تن دیگر در فرودگاه بغداد به شهادت رساند.
روزنامه آرمان ملی در یادداشتی به قلم حسین علایی کارشناس استراتژیک و موسس نیروی دریایی سپاه، نوشت: گرچه با چنین ترور وحشتناکی طبیعتا تنشها در منطقه بالا خواهد گرفت و در نهایت به خروج ارتش آمریکا از عراق منجر خواهد شد ولی باید انتظار دیوانگیهای بیشتری را از آمریکا داشت. آمریکا ممکن است ترورها و حملات بیشتری را در دستور کار خود داشته باشد که دولت عراق و مردم ایران و لبنانیها و سایر ساکنین منطقه باید مراقب آنها باشند. این ترور نشان داد که گسترش حاکمیت ملی در کشورهایی مانند عراق و سوریه و لبنان و یمن و همسویی دولتهای این کشورها، معادلات آمریکا را برای تداوم سلطه اسرائیل بر منطقه به طور کامل برهم زده است و آمریکا توان جلوگیری از گسترش آن را ندارد. اما آیا این نوع ترورها مشکل دولت آمریکا را حل خواهد کرد یا پیوند و همسویی مردم این کشورها را با هم افزایش خواهد داد؟ به نظر میرسد که نفرت مردم از شیطان بزرگ وسعت خواهد یافت و بقای اسرائیل را در دراز مدت متزلزل خواهد کرد. البته قاسم سلیمانی و همرزمانش به دوستان شهید خود پیوستند و در جوار رضوان الهی جای گرفتند ولی راه آنها در مقابله با ظلم جهانی آمریکا و اسرائیل تداوم خواهد یافت.
روزنامه اعتماد با درج یادداشتی با عنوان پیامدهای شهادت «سردار» به قلم مصطفی معین آورده است: سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس انقلاب اسلامی بامداد روز جمعه، سیزدهم دیماه در فرودگاه بغداد در حمله پهپادی نیروهای امریکایی به درجه شهادت نایل شد. شهادت سردار قاسم سلیمانی پیامها و پیامدهایی را در پی خواهد داشت. در تاریخ معاصر کشورمان، هر زمان که وحدت و همبستگی ملی ما بر اثر عدم مسوولیتشناسی و بیتفاوتی نخبگان، سوءتدبیر، بیکفایتی بعضی مسوولان و غفلتشان از توطئهبیگانگان و نفوذیهای آنها دچار ضعف و فتور شده، دچار خسارتهای سهمگینی در حد از دست دادن اصلیترین سرمایههای ملی در عرصههای فرهنگ و سیاست، دفاع و امنیت و میدان نبرد شدهایم. فقدان سرمایههای نمادینی چون امیرکبیر یا محمد مصدق، مصطفی چمران یا صیاد شیرازی و اکنون قاسم سلیمانی که پرچمدار استقلال، شرف و افتخار ملت ما بودهاند، جبرانناپذیر بوده و خواهد بود. سردار قاسم سلیمانی به بالاترین کرامت انسانی که شهادت در راه خداست، دست یافت و جانش را عاشقانه در دفاع از عزت و امنیت و منافع ملی کشورش در طبق اخلاص و ایثار نهاد.
ایران ستیزی آمریکا
این روزنامه در یادداشتی دیگر با عنوان ایرانستیزی آمریکا که به قلم سیدعلی میرفتاح می نویسد: به ایران میگویند امریکاستیز، اما اگر بر واقعیت دنیا چشم باز کنی، میبینی این امریکاست که با ایران میستیزد و با ربط و بیربط برای ایران و ایرانیان هزینه، گاه هزینههای گزاف میتراشد. میگویند نباید گرفتار گذشته شد و دائم از «تاریخ» پرغصه حرف زد. میگویند بیست و هشتم مرداد هر چه بوده، دیگر تمام شده نباید مدام نبش قبر کنیم و مصدق و دولتش را که با نقشه و پول امریکا ساقط شد، بیرون بکشیم و دادخواهی کنیم. میگویند هر چه بوده گذشته، بر گذشته صلوات بفرستید و ترک خصومت کنید. صدای رسانههای طرفدار امریکا آنقدر بلند است که خونخواهی ایران را هم از امریکا بابت بلایی که سر هواپیمای مسافربری آورد و بیگناهان را شهید کرد، امریکاستیزی تلقی میکنند. میگویند یک چیزی بوده و گذشته و نیازی نیست هر سال سر این زخم کهنه را باز کرده و داغ دل مردم را تازه کنید. امریکا به عراق و افغانستان حمله کرد و رسما این دو کشور را به خاک سیاه نشاند. از سرریز خشونت و جنگ و آدمکشی، ایران هم کم سختی ندید.
روزنامه ابتکار با درج سرمقاله ای با عنوان جهان بدون سلیمانی چگونه جهانی است؟ به قلم محمدعلی وکیلی، نوشت: بامداد جمعه، همه با بهت خبر شهادت سردار بزرگ محور مقاومت، حاج قاسم سلیمانی را شنیدیم. صبح روز گذشته تا کنون همه شبکهها و پایگاههای خبری جهانی، معطوف و متوجه این خبر بود. تقریبا همه کشورهای بزرگ جهان به این خبر واکنش نشان دادند. شهید سلیمانی، مهمترین ژنرال دو دهه اخیر در جهان بود. کشته شدن هیچ فرد نظامیای در جهان، اینسان واکنش را نمیتوانست درپی داشته باشد. گذشته از پیوندهای عاطفی میان شهید حاج قاسم با مردم ایران و طرفداران مقاومت در جهان، شهادت ایشان از این جنبه نیز مورد توجه همه جهان قرار گرفته که سرنوشت منطقه پس از ایشان چه میشود؟ بیتردید، قدرتمندترین فرد خاورمیانه شهید سلیمانی بود لذا طبیعتا جهان باید به این واقعه چشم بدوزد و مراقب آثار آن باشد. برای فهم این اتفاق و تبعات آن، ملاحظات زیر را باید درنظر داشت: گذشته از هر تحلیلی، اقدام تروریستی آمریکا و شهادت سپهبد سلیمانی نقطه عطفی در تاریخ خاورمیانه به حساب میآید و خاورمیانه پیشاشهادت و پساشهادت سردار سلیمانی تقسیم میشود. سلیمانی برای ایرانیان نقش قهرمان ملی و برای جهان اسلام نقش یک اسطوره را ایفا میکند، هیچ موضوعی با این قوت قدرت انسجام بخشی بین ایرانیان با گرایشهای مختلف را ندارد. برای همگان مسلم است که این اقدام تروریستی و شهادت حاج قاسم، نه تنها تاثیر منفی در مشروعیت حکومت ایران ندارد بلکه هم پایههای جمهوری اسلامی را در داخل محکمتر و هم نظام را در مناسبات جهانی حقبهجانبتر میکند. چراکه به طور رسمی، با نقض قوانین بینالملل به حقوق ایران و همسایگانش تجاوز شده است. با این کار، دنیا بیش از گذشته، به عدم صلاحیت آمریکا نسبت به حضور در منطقه معتقد میشود؛ کشوری که به تعبیر دکتر ظریف مبتلا به «ماجراجویی لجام گسیخته» است، مسئولیتپذیری لازم جهت نقشآفرینی در جهان را ندارد.
روزنامه همدلی با انتخاب سرمقاله ای با عنوان تو گل بدی و دل شدی، می نویسد: شهادت سردار رشید ایران، اسلام و فرمانده سپاه قدس ایران در جریان حمله تروریستی نیروهای آمریکایی در خاک بغداد داغ بزرگی برای ملت ایران و همه مسلمانان وانسان های آزادی خواه و استکبارستیز بود. سردار قاسم سلیمانی ورای سابقه نظامی، دارای منشی اخلاقی و انسانی، شخصیتی کاریزماتیک و روحیه ای فداکارانه و وطن دوست بود که باعث شد او از همان ابتدای جوانی تا لحظه شهادت در مسیر دفاع از وطن گام بردارد و پس از پایان جنگ تحمیلی با مدیریت هوشمندانه وشجاعانه سپاه قدس، یاری رسان مردم منطقه بود و در مبارزه بی امان با فتنه داعش، نقش بی بدیلی ایفا کرد. یکی از ویژگی ها ودلایل محبوبیت سردار سلیمانی در کنار جهاد چهل ساله و اخلاص و تواضع و فروتنی این بود که به رغم پایان جنگ و تهمید شرایط برای حضور در عرصه های سیاسی، اقتصادی و سایر عرصه های مدیریتی هیچ گاه از رسالت اصلی خویش غافل نشد و همواره تلاش کرد در راستای مسئولیت قانونی و تخصص خود فعالیت کند. حتی تلاش های بسیاری از جریان ها و رسانه ها برای ورود سردار سلیمانی به عرصه سیاست و سیاست ورزی در میدان های مختلف باعث نشد یار دیرین امام و انقلاب، وصیت معمار کبیر انقلاب مبنی بر عدم حضور نظامیان در بسته بندی ها و جبهه گیری های سیاسی را نادیده بگیرد و در موقعیت های مختلف سیاسی بی طرفی خود را حفظ کرد و هیچ گاه به میدان سیاست ورود نکرد.
روزنامه ایران در گزارشی آورده است: فرمانده لشکر 41 ثارالله در سالهای جنگ، سازماندهنده نیروهای حزب الله در جنگ 33 روزه لبنان و فرمانده نیروی قدس سپاه ایستاده در صف مقدم مبارزه با داعش هدف اقدام تروریستی دولت امریکا قرار گرفت و به یاران شهیدش پیوست. واکنشها به شهادت سرلشکر سلیمانی که برای بسیاری همچنان همان «حاج قاسم» سالهای جنگ بود در 63 سالگی و پس از نزدیک به چهار دهه مبارزه بی وقفه نشان از محبوبیت کمیاب یک چهره نظامی داشت. کسی که سعی کرد به رغم تلاش بسیاری از مرافقانش از وارد شدن به دعواهای سیاسی اجتناب کند و هر جا که پا گذاشت نه فقط با سلاح به جنگ تروریسم و ناامنی رفت که در قامت یک دیپلمات به میانجیگری ایستاد. قاسم سلیمانی به روایت زندگینامهنویسان به سال 1335 در روستای کوهستانی و دورافتاده «قنات ملک» در شهرستان «رابر» استان کرمان به دنیا آمد. نوجوانی و سالهای ابتدای جوانیاش به کار نهچندان آسان بنایی و البته فعالیتهای انقلابی گذشت. پیروزی انقلاب برای او آغاز پیوستن به سپاه پاسداران بود و در سالهای جنگ از فرماندهی دو گردان نیروهای کرمانی به فرماندهی لشکر 41 ثارالله رسید؛ لشکری از رزمندگان سه استان کرمان، سیستانوبلوچستان و هرمزگان که در عملیاتهای متعدد از جمله والفجر 8، کربلای 4، کربلای 5 و تک شلمچه حضور مؤثر داشتند. جنگ اما برای حاج قاسم در تابستان 67 تمام نشد. میدان نبرد او چند سالی به مرزهای شرقی منتقل و بر مبارزه با اشرار و باندهای مواد مخدر در مرزهای ایران و افغانستان متمرکز شد. تا سال 1376 که مسئولیت نیروی قدس سپاه، نیروی برونمرزی سپاه پاسداران به او سپرده شد و مسئولیت او را به گسترهای بدون مرز تسری داد. نیرویی که بر اساس مأموریت تعریف شدهاش همانقدر در همراهی با حزبالله لبنان برابر ارتش اسرائیل مسئولیت داشت که در دفاع از مسلمانان سارایوو در قلب اروپا و در جریان جنگ بوسنی. با این حال این نقشآفرینی سردار ایرانی در سازمان دادن دوباره و تقویت نیروهای لبنان و فلسطین و ناچار کردن اسرائیل به عقبنشینی در جنگ 33روزه لبنان و 22 روزه غزه از او چهرهای متفاوت در مناسبات نظامی - سیاسی خاورمیانه ساخت و حضورش در خط مقدم مبارزه با گروههای تروریستی و تکفیری در زمانه هراس جهانی از سبعیت کوری که داعش و جبههالنصره چکیدههای آن بودند او را به شخصیتی مورد توجه همه رسانههای جهان تبدیل کرد. زیرا بخش قابل توجهی از خاک عراق و سوریه جولانگاه تروریستهایی بود که نه فقط تیغشان بر گلوی مردمان آن دیار نشسته بود که تهدیدشان علیه امنیت و حاکمیت کشورهای دیگر از جمله ایران جایی برای بیاعتنایی باقی نمیگذاشت.
این روزنامه همچنین در یادداشتی با عنوان میراث حاج قاسم که به قلم مهدی شفیعی مدیر مسوول نگاشته شد،آورده است: یکجانبهگرایی امریکایی بامداد جمعه عریانتر از همیشه خود را نشان داد و آنها که مدعی مبارزه با تروریسم بودند، ملاحظه کاری و صحنهآراییهای همیشگی را نیز کنار زدند و خود واقعیشان را نشان دادند؛ ترور دولتی. حالا دولتمردان کاخ سفید دیگر ابایی ندارند که بگویند دستور حمله به سردار رشید ایران حاج قاسم سلیمانی را شخص دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا صادر کرده است. حسابکشی از قاتلان سردار سلیمانی و همراهانش حتما در وقت خود و با صلاحدیدهای ملی انجام خواهد شد اما حالا این ماییم و میراثی به جای مانده از فرمانده. فرماندهای که شهادتش نه تنها سراسر ایران زمین که کل منطقه ما را در سوگ نشانده و چه بسا برای بسیاری که آشنایی چندانی با آن شهید همام نداشتند، سؤالی در ذهن ایجاد شود که سلیمانی که بود و چه کرد که این گونه محبوب شده است. مختصات فکری، سیاسی، نظامی و البته سلوک رفتاری او چیست که یک ملت فارغ از هرگونه گرایش سیاسی در فراقش غمگین شدهاند. فضای مجازی و حقیقی از صبح جمعه پر شده بود از ابراز ارادت و تسلیت سیاسیون اعم از اصلاحطلب، اصولگرا، اعتدالی و میانهرو و چهرههای ورزشی و هنری و مردم عادی. سپهبد شهید سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه یا همان حاج قاسم مشهور که یک عمر دغدغهاش سربازی و دفاع از خاک و منافع ایران اسلامی و مقابله با افراطیگری تکفیری بود، حالا با شهادتش هم گویی در میدان دیگری عرض اندام میکند. فرمانده حالا عامل تقویت وحدت شده و نهیب میزند که بدخواهان ایران مرزبندیهای مرسوم و موجود در بین جناحهای سیاسی را ندارند. آنها همزمان که دم از دوستی با ملت ایران میزنند و با هدف جدایی انداختن بین ملت و حکومت عملیات روانی ناکارآمدی را برجسته میسازند، دایره تحریمهای ظالمانه را تا جایی پهن و پهنتر میکنند که تأمین دارو برای بیماران هم سخت و سختتر میشود. گویی از این جنگ اقتصادی هم طرفی نبستهاند که متوسل به ترور یکی از محبوبترین چهرههای ایران میشوند.
روزنامه جهان صنعت با درج سرمقاله ای با عنوان ایران - آمریکا، پیروزی یا شکست به قلم نادری کریمی، نوشت: آیا ایران به ترامپ اجازه پیروزی میدهد؟ حمله دیروز نظامیان آمریکایی به خودروهای حامل سردار شهید سلیمانی و همراهانش بنا به گفته بسیاری از منابع آمریکایی، تصمیمی یکجانبه از سوی کاخ سفید و بلکه شخص ترامپ بوده است. دیروز منابع ایالات متحده و حتی سناتورهای جمهوریخواه نیز تصریح کردند که برخی افراد در کاخ سفید و پنتاگون تصمیم به ترور سردار سلیمانی گرفته و این تصمیم را بدون اطلاعرسانی به هیات حاکمه آمریکا و حتی مقامات ارشد امنیتی و نظامی به اجرا گذاشتهاند. از این بابت این تصمیم نه یک راهبرد و برنامهریزی سیستمی که هدفگذاری هیجانی و دفعی برای پاسخ به یک نیاز بوده است. قرینه تایید این ادعا خبر برخی رسانههای آمریکایی مانند واشنگتنپست است که گفتهاند تیم اجرا و فرماندهی این عملیات از یک هفته گذشته از ایالات متحده به عراق آمده و بر اجرای این عملیات نظارت کردهاند. این بدان معنی است که ایالات متحده پس از حمله به مقر گردانهای حزبالله عراق، به عنوان یک اقدام احتمالی و برای گام بعدی ترور فرماندهان ارشد حشدالشعبی و ایران را مدنظر قرار داده بود. پیش از این و در خبری که به سرعت تکذیب شد رسانههای نزدیک به کاخ سفید و اسراییل از کشته شدن سردار حاجیزاده فرمانده هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جریان حمله به یک پایگاه نظامی در خاک سوریه خبر داده بودند. گمانهزنی مذکور که از سوی منابع رسمی سپاه تکذیب شد نشان میدهد که در واشنگتن و تلآویو، علاقه زیادی به ترور فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وجود داشته و دارد. به همین دلیل برنامهریزی برای ترور ارشدترین فرمانده نیروهای خارجی سپاه، چندان عجیب و غیرمنتظره نیست.
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله ای با عنوان لزوم حفظ خانه نوشت: لبخند سلیمانی آرامش شهروندان بود و بازوی قدرتمند نظامی که در کنار فعالیتهای دیپلماتیک توانسته بود در اغلب بازیهای سیاسی و امنیتی دولت - کشور را حفظ کند. سلیمانی به تمام معنا ایران را امالقرای جهان اسلام میدانست و زمانی که ایران در فضای بینالملل در قالب مذاکرات دیپلماتیک آمریکا، اسرائیل و کشورهای مرکز را به حاشیه کشانده بود در منطقه همه نقشههای امنیتی را به نفع ایران بر هم میزد. ایران با دو بازوی نظامی و دیپلماتیک توانست روسیه را به بازی خاورمیانه وارد کند و سرزمینهای از دست رفته عراق و سوریه را از داعش باز پس گیرد. در رفراندوم کردستان عراق به نفع دولت مرکزی عراق واسطهگری کرد و در حال تدارک ارتش ملی و مردمی برای عراق بود. بدون توان نظامی و سازوبرگهای ارتش و سپاه ملی نمیتوان از کشور دفاع کرد و لازمه سیاستورزی خردورزانه، نخبگان نظامی ثابت قدم است و سلیمانی یکی از نخبگان نظامی و سرمایه ملی ایران بود که نقش بزرگی در استقلال ایران داشت.
خبرگزاری ایسنا در گزارشی آورده است: خبر تکاندهنده صبح روز جمعه گرچه چنان تلخ و ناگوار بود که شاید سالها از ذهن هیچ ایرانی پاک نشود اما همانند حیات پرثمر «مالکاشتر زمان» ثمرات بیبدیلی برای درخت تنومند انقلاب اسلامی داشت؛ حادثهای که در یک کلام میتوان آن را نقطه عطف وحدت تمامی جریانهای سیاسی در شرایط حساس کنونی در کشور دانست. جنگ داخلی سوریه در مارس 2011، پس از به خشونت کشیده شدن اعتراضات شماری از مردم این کشور در شهرهایی همچون دمشق، حمص و درعا و برخورد گروههای مخالف نیمهمسلح با ارتش و طرفداران حکومت بشار اسد آغاز شد و بعد از گذشت نزدیک به یک سال در 23 ژانویه 2012 با تشکیل جبهه تروریستی النصره به رهبری ابومحمد جولانی و بدلشدن این سازمان به شاخه نظامی القاعده در سوریه ابعادی تازه به خود گرفت. در همین سال بود که جمعی از نیروهای فراری افسران ارشد سوری تشکیلاتی نظامی با نام «ارتش آزاد سوریه» راهاندازی کردند تا به مقابله با حکومت مرکزی شدت بیشتری ببخشند و با روی کار آمدن دهها گروه مسلح از جریان سلفی گرفته تا شبه نظامیان سکولار که تنها به سرنگونی دولت اسد میاندیشیدند، شرایطی پیش آمد که نتیجهاش به افزایش قدرت مخالفان اسد از آغاز 2013 انجامید و بخشهای بزرگی از خاک این کشور به اشغال مخالفان درآمد، از اروپا، آسیا و آفریقا «پیکارجویانی» برای پیوستن به جریانهای سلفی مخالف اسد به شام سرازیر شدند و این تحولات، و دعوت رسمی دولت سوریه حزبالله لبنان و سپاه قدس ایران را هم به حضور «مستشاری» در این کشور واداشت.
علی الموید عضو دفتر سیاسی جریان حکمت ملی عراق در گفت وگو با خبرگزاری ایلنا می گوید: طی 16 سال اخیر و به طور مشخص پس از سال 2003، یکسری خطوط قرمز میان ایران و آمریکا وجود داشت که برای دو طرف حائز اهمیت بود؛ به عبارتی دیگر حضور هر دو کشور در عراق پس از 2003 ملموس بود. در این میان در زمان حضور ایالات متحده در عراق (چه به عنوان اشغالگر و چه پس از امضاء توافق امنیتی 2007 که به تایید پارلمان عراق رسیده بود) این خطقرمزها وجود داشت اما باید متوجه باشیم که انعقاد قرارداد امنیتی در سال 2007 یک ضرورت امنیتی برای خروج آمریکا از عراق به حساب میآمد. این قرارداد تا سال 2011 و تا واپسین لحظات که آخرین سرباز آمریکایی از مرز کویت، منطقه را ترک کند به قوت خود باقی بود ولی بعد از آن به دلیل عدم حضور آمریکا در عراق این توافقنامه امنیتی عملا غیرفعال شد. فعال شدن داعش در سال 2011 باعث شد تا آمریکاییها مجددا به عراق بازگردند و در آن زمان برای مقابله با این گروه، ائتلاف ضد داعش به رهبری ایالات متحده تشکیل شد که همین موضوع باعث فعال شد مجدد توافقنامه سال 2007 شد. در این میان پایگاههای نظامی آمریکا عموما مناطق سنینشین و غرب عراق را در برمیگرفت که البته در فرودگاه بغداد هم حضور آمریکاییها مشهود بود. آنها با همراهی اسپانیاییها و استرالیاییها در فرودگاه بغداد حضور داشتند و حتی در زمان مبارزه با داعش همکاریهای غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در مورد مبارزه با تروریسم وجود داشت؛ به گونهای که حشدالشعبی روی زمین ماموریت خود علیه داعش را انجام میداد و آمریکاییها از هوا به ایفاء نقش میپرداختند که البته نمیتوان تاثیر و خروجی این دو را با یکدیگر در یک سطح ارزیابی کرد.
پایگاه خبری تحلیلی فرارو در گزارشی با عنوان چند روایت معتبر از زندگی خصوصی حاج قاسم سلیمانی، آورده است: حاجقاسم فرزند وسط حاجحسن است و یک خواهر و برادر بزرگتر دارد. حاجی قبل از انقلاب ساکن کرمان بود. بچه بود که از روستا رفت. کرمان هم ورزش رزمی کار میکرد هم بنایی. کاراتهکا بود و مربی پرورش اندام. همه میدانند که آدم جسور و نترسی بود. برادر کوچکترش هم پیش او بود. حاجقاسم و سهراب با دو پسرخالهشان در یک اتاق زندگی میکردند. حاجی همان موقع هم هوای بقیه را داشت. در طایفه سلیمانی، حاجحسن هیچگاه فرد ثروتمندی نبود، اما داراییاش کفاف زندگی فرزندانش را میداد؛ آنطور که مردم روستا میگویند، زندگی خانواده سلیمانی و پنج فرزندش از راه کشاورزی میگذشت. بزرگترین فرزند این خانواده دختری حدودا 64 ساله است که حالا در روستایی چسبیده به قنات ملک، باغشا، زندگی میکند. خانهاش تفاوتی با دیگر خانههای روستا ندارد. او اگرچه بیمیل به توضیح درباره فرمانده اینروزهای شاخه برونمرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیست، اما میگوید اجازه این کار را ندارد. این موضوع را البته بسیاری از نزدیکان و همرزمان قاسم سلیمانی هم میگویند و آن را موضوعی امنیتی میدانند. «حسین» نام مستعار یکی از همرزمان این فرمانده در دوران جنگ هشتساله است که همیشه ساکن روستای قنات ملک بوده است. او نخستینبار در دوازدهسالگی عازم خط مقدم شد و در گردانی با فرماندهی سلیمانی نخستین تجربه حضور در جنگ را پشت سر گذاشت. حسین از «کملطفیها به رزمندگان و بیعدالتیها» دلگیر است، اما به دلایل شخصی و علاقهنداشتن به «حرفهای نچسب مردم روستا» نمیخواهد چیزی از زبان او نقل شود. میگوید حاجقاسم فرزند وسط حاجحسن است و یک خواهر و برادر بزرگتر دارد: «حاجی قبل از انقلاب ساکن کرمان بود. بچه بود که از روستا رفت. کرمان هم ورزش رزمی میکرد هم بنایی.
سایت تحلیلی خبری عصر ایران با انتخاب گزارشی آورده است: باید این جنایت پاسخ داده شود؛ زود و قاطع و پشیمان کننده. ما طرفدار جنگ نیستیم و اتفاقا از همین منظر توصیه به پاسخ متقابل می کنیم که اگر صورت نگیرد، نشانه ضعف ما تلقی می شود و دشمن را برای حمله جری تر می کند. پاسخ درخور، پیام قدرت است و قدرت، بازدارنده از جنگ. برای "قاسم سلیمانی" هر مرگی جز شهادت، بی عدالتی بود و خدا، هنوز عادل است. شهادتت مبارک سردار دل ها، ای رسیده به آرزوی دیرین! امروز، برای هر که ایران را دوست دارد، روز عزاست: وطن، سرداری بی نظیر از دست داده است که جز به سربازی برای دین و میهن، به هیچ نیندیشید و برغم امکان، هرگز خود را آلوده بازی های سیاسی و تعاملات اقتصادی و حاشیه ها نکرد. او بسیار بزرگ تر از این حقارت های دنیوی بود و راز محبوبیت ملی او نیز همین است. سردار مردمی ایران، نقشی بی همانند و تاریخی در شکست بزرگ ترین گروه تروریستی معاصر داشت. هم او بود که برای مبارزه با داعش لباس رزم پوشید و نه از تهران که از خطوط مقدم نبرد، جنگ علیه داعش را فرماندهی کرد و بارها تا مرز شهادت رفت. و امروز از عجائب تلخ روزگار است که دولت تروریستی آمریکا، بزرگ ترین ژنرال ضد تروریسم جهان را ترور می کند و نامش را بسیار بسیار وقیحانه مبارزه با تروریسم می نامد. امروز، روزی است برای شرم جهانی. این که آمریکا از آن سر دنیا بیاید و در منطقه ما، سردار ما را ترور کند و ماجرا تمام شود، مقبول هیچ اندیشه ای نیست. باید این جنایت پاسخ داده شود؛ زود و قاطع و پشیمان کننده.
سردار صنیع خانی، فرمانده سابق سپاه پاسداران و برادر دو شهید، درباره شهادت سردار قاسم سلیمانی به پایگاه خبری و تحلیلی انصاف نیوز گفت: اگر انتقامی باشد خود حاج قاسم انتقام را میگیرد، اینطور نیست که بگوییم حتما ایران انتقام خواهد گرفت یا نخواهد گرفت. این حاج قاسم است که راه را مشخص میکند و فرماندهی میکند. اگر حرکتی انجام شود صلاح کشور، منافع ملت و تمام جوانب را در نظر میگیرند و تصمیم نهایی را خواهند گرفت. در ابتدا یک نکتهای که از حاج قاسم شنیدهام برای شما بگویم تا سر لوحهی صحبتهای من قرار بگیرد. ایشان گفت: شهید باشید تا شهید شوید؛ همه چیز در این یک جمله خلاصه میشود. ایشان فرمانده بود، اما فرمانده شدنش را تبدیل به رهبری کرده بود. هرجا بود رهبر شده بود نه فرمانده. مقام معظم رهبری یک روزی به فرماندهان فرمودند که «بروید و فرماندهیتان را تبدیل به رهبری کنید». یعنی کمتر از مزایای دنیا بهره ببرید، بیشتر از همه کار کنید، شما باید مظهر ایثار باشید. حاج قاسم سلیمانی همیشه و همیشه چنین ویژگی داشت. برای او خطرپذیری اصلا مهم نبود، یعنی اینکه برود و جانش را به خطر بیاندازد اصلا برایش مهم نبود. کمتر از همه از امکانات بهره میبرد و بیش از همه پیشرو بود. بچهها میپرستیدندش. یعنی فرماندهی بود که بر دلهای افراد حکومت میکرد. این کار در دست عراق نیست. عراق چه کاری میتوانست انجام دهد؟ عراق که نمیدانست آمریکا قرار است حاج قاسم را ترور کند. آمریکاییها هم در جایی اعلام نکردند که قرار است حاج قاسم را بکشیم. حاج قاسم میدانست که آمریکاییها روزی ضربه خواهند زد اما او باید راه خودش را میرفت. کار آمریکا ربطی به عراق ندارد که بخواهیم عراق را محکوم کنیم. لذا نباید عراق را هم تضعیف کنیم.
رسانههای اصولگرا
روزنامه کیهان: مردم، گروههای سیاسی و نهادهای دولتی و غیردولتی سراسر جهان، در واکنش به ترور سپهبد «قاسم سلیمانی» توسط نظامیان آمریکایی در عراق، این اقدام غیر انسانی را قمار بزرگ «دونالد ترامپ» دانستند و اعلام کردند که آمریکا باید منتظر ضربات دردناک از جانب جمهوری اسلامی ایران باشد.
روزنامه کیهان با درج گزارشی نوشت: شهادت سپهبد سلیمانی جهان را شوکه کرد و دیروز مردم، گروهها، مقامات و رسانههای کشورهای مختلف از دوست و دشمن درهر پنج قاره، این اتفاق را از زوایای مختلف، مورد توجه قراردادند و بسیاری از آنها، حتی رسانههای آمریکایی، هرگونه واکنش به این جنایت را حق مسلم ایران دانستند. علاوهبر آن، دیروز برخی کشورها و مناطقی مثل کشمیر، به طور خود جوش به خیابانها آمدند و ضمن تجلیل از رشادتها و مبارزات ضد استکباری سپهبد سلیمانی، علیه آمریکا نیز شعاردادند. شماری از کشورها مثل ترکیه و مصر، ایران را به آرامش دعوت کردند. کشورهای اروپایی و سازمان ملل هم نسبت به هرگونه واکنش ایران به اقدام آمریکا، ابراز نگرانی کردند. در اروپا البته، «جرمی کوربین» رهبر حزب کارگر انگلیس، مقابل آمریکا موضع گرفت و ترور سپهبد سلیمانی را محکوم کرد. بامداد روز جمعه 13 دی جنگندههای آمریکایی خودروی حامل سپهبد قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس (معاون سازمان حشدالشعبی عراق) را در فرودگاه بغداد هدف قراردادند. در این حمله علاوهبر این دو، هشت تن از همراهان آنها نیز به شهادت رسیدهاند. گروهها و شخصیتهای فلسطینی اقدام آمریکا در ترور سپهبد سلیمانی را به شدت محکوم کردند.
روزنامه جوان با درج یادداشتی با عنوان شهادت مالک اشتر زمان در بغداد، می نویسد: دیروز صبح، اولین خبری که روی تلکس همه خبرگزاریهای دنیا قرار گرفت و به اصطلاح خبرنگاران، «ترند» شد، هرچند کوتاه بود ولی همچون خبر ارتحال امام راحل در سال 68 که خبرگزاریهای دنیا منتشر کردند که «روح بلند امام به ملکوت اعلی پیوست»، خبر شهادت سردار بلند آوازه جهان اسلام حاج قاسم سلیمانی نیز بار دیگر همچون خبر ارتحال حضرت امام (ره) «ترند» شد. او که همیشه سخنان سراسر غرورآفرینش، همچون موجی عظیم همه شبکههای خبری داخلی و خارجی را فرا میگرفت، این بار خبر شهادتش خبرساز شد. تاریخ یک بار دیگر پس از 1400 و اندی سال به عقب بازگشت و انگار این مالک اشتر علی (ع) است که در راه عزیمت به مصر با فرمان امام خویش علی (ع)، برای نجات ملتی که آن روز مصر و امروز ملت مظلوم عراق برای رهایی از یوغ سربازان کثیف امریکایی است، وارد سرزمینی شده است. تاریخ همان تاریخ و حرکت همان حرکت و آدم همان آدم 1400 سال پیش. صحنه نیز بازسازی همان منطقه نزدیک مصر (قلزم) است. با این تفاوت که معاویه و عمال او در آن روز، پیر مردی را برای شهادت بزرگترین سردار اسلام به خدمت گرفته بودند و امروز سربازان معاویه زمان (ترامپ)، بزدلانه در اطراف فرودگاه بغداد و در آستانه ورود مالک اشتر سید علی خامنهای عزیز (مدظلهالعالی)، نه در یک میدان رزم در شمال عراق و یا سرزمین سوریه، بلکه با پهپاد و هلیکوپتر این سردار شجاع و قهرمان مبارزه با تروریسم را به شهادت رساندند.
روزنامه وطن امروز در گزارشی آورده است: تنها گذشت چند ساعت از انتشار بامدادی خبر شهادت سردار جهاد و مقاومت سپهبد حاج قاسم سلیمانی کافی بود تا دستههای متعدد مردمی در اقصی نقاط کشور برای عزاداری در غم از دست دادن این قهرمان انقلابی و راهپیمایی اعتراضی علیه ترور ایشان توسط ارتش تروریستی آمریکا شکل بگیرد. تجمعات متعدد مردمی که بدون هیچ هماهنگی قبلی در سطح میادین و خیابانها برگزار شد، بار دیگر فضای عمومی جامعه ایران را به سمت سالهای دفاعمقدس برد. کرمان بهعنوان زادگاه شهید سلیمانی از نخستین شهرهایی بود که شاهد تجمع پرشور مردمی در غم شهادت غریبانه آن سردار شد. دهها هزار نفر از مردم ولایتمدار کرمان با حضور در خیابانها به عزاداری و راهپیمایی پرداختند. صبح روز گذشته تعدادی از مردم با حرکت به سمت منزل پدری آن شهید، جهت عرض تسلیت به خانواده ایشان، مقابل آن مکان جمع شدند و سپس بعد از اقامه نماز جمعه این شهر راهپیمایی گستردهای در محکومیت شهادت این قهرمان ملی برگزار کردند. حجتالاسلام احمد شیخبهایی، امام جمعه موقت کرمان در خطبههای نماز خاطرهای نقل کرد که عشق این سردار بزرگ را به شهادت نشان داد: در دیدار آخر با حاج قاسم گفتم برای ما دعا کنید، پاسخ داد شما برای ما دعا کنید. چند سال پیش وقتی شایعه شهادت سردار منتشر شد خودش در پاسخ گفت، شهادت چیزی است که من در کوهها و بیابانها دنبال آن میگردم و حالا به آرزویش رسید.
اجر 4 دهه مجاهدت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، عنوان مطلبی است که روزنامه سیاست روز انتخاب کرده است، در ادامه آن میخوانیم: در جریان حمله به کاروان الحشدالشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد، سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بههمراه ابومهدی المهندس معاون الحشد الشعبی و چند نفر از اعضای این سازمان به شهادت رسیدند. در جریان حمله به کاروان الحشدالشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد، سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه بههمراه ابومهدی المهندس معاون الحشد الشعبی و چند نفر از اعضای این سازمان به شهادت رسیدند و برخی دیگر نیز مجروح شدند. قاسم سلیمانی در سال 1335 در شهرستان رابر از توابع کرمان به دنیا آمد، پدرش یک کارگر بنای ساده بود. او دوران نوجوانیاش را در همان مناطق گذراند و با پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران که یک تشکیلات تازهتأسیس بود درآمد. قاسم سلیمانی در آغاز جنگ، 24 سال سن داشت و در همان ابتدای کار، فرماندهی دو گردان از نیروهای کرمانی را بهعهده گرفت و اندکی بعد با پیشنهاد شهید حسن باقری، تیپ جدیدی را از نیروهای کرمان تشکیل داد و این تیپ چند ماه بعد در زمستان سال 61، با اضافه شدن نیروهایی از سیستان و بلوچستان و هرمزگان به لشکر 41 ثارالله تبدیل شد. لشکر ثارالله ازجمله لشکرهای معروف و خطشکن دفاع مقدس بود که در عملیاتهای بزرگی مثل والفجر8، کربلای 4 و 5 و... نقشآفرینی کرد.
روزنامه رسالت در گزارشی نوشت: ابومهدی المهندس، معاون حشدالشعبی عراق و چند نفر از رزمندگان ایرانی و عراقی، سپهبد سلیمانی را همراهی می کردند که همگی در پی اصابت راکت شلیک شده از بالگرد آمریکایی، به شهادت رسیده اند. شهید قاسم سلیمانی در سال 1335 در روستای کوهستانی و دورافتاده قنات ملک در شهرستان رابر استان کرمان به دنیا آمد. وی در 12 سالگی، پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی، زادگاه خود را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد و چندی بعد نیز به عنوان پیمانکار در سازمان آب مشغول به کار شد و در همان سالها نیز فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد. وی که پس از پیروزی انقلاب، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد، در ابتدای جنگ فرماندهی دو گردان از نیروهای کرمانی را برعهده داشت تا اینکه با پیشنهاد سردار شهید حسن باقری، تیپ جدیدی از نیروهای کرمان را تشکیل داد که اندکی بعد در زمستان سال 61 به لشکر 41 ثارالله ارتقا یافت که شامل نیروهایی از کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان میشد. وی در طول دوران دفاع مقدس، با لشکر تحت امر خود در عملیاتهای زیادی از جمله والفجر 8، کربلای 5 و تک شلمچه حضور مؤثر داشت. لشکر 41 ثارالله را باید جزء لشکرهای خط شکن سپاه در سالهای دفاع مقدس نامید که نیروهای آن نقش بسزایی در عملیاتهای بزرگ داشتند. اگر برای بسیاری از همرزمان قاسم سلیمانی، جنگ در تابستان سال 67 به پایان رسید، ولی برای او آغاز دوران جدیدی در میادین نبرد بود. وی به واسطه حضور در مرزهای شرقی و سابقه مبارزه با اشرار و باندهای مواد مخدر در مرزهای ایران و افغانستان، در سال 1376 از سوی حضرت آیتالله خامنهای، فرماندهی کل قوا از کرمان به تهران فراخوانده و مسئولیت نیروی قدس سپاه به او سپرده شد.
محمد جواد حق شناس رئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران در گفت وگو با خبرگزاری دانشجو، می گوید: سردار سلیمانی بعد از نزدیک به 4 دهه خدمت در حساسترین و مهمترین فرازهای انقلاب، جنگ و بعد از جنگ، در حوزه امنیت و حراست و حفاظت از مرزهای میهن اسلامی و مبارزه با تروریسم منطقهای نشان داده بود که دل در گروی امنیت، استقلال و آزادی این سرزمین دارد و سرانجام جان خود را بر سر آرمانش با ملت و امام شهیدان تقدیم کرد. این شهید گرانقدر در راه خود هرگز از پا نایستاد تا جانش را برای این هدف مقدس اهدا کرد. قطعا جای این شخصیت والا و ارزنده به سختی پر خواهد شد. امیدوارم همین طور که این چهره ارزشمند، تلاش والایی برای مبارزه با تروریسم، برقراری صلح و دفاع از استقلال کشورهای منطقه و مبارزه با حضور دشمنان خارجی از خود نشان داد، ان شاءالله همه ما در وصول به این اهداف توفیق لازم راداشته باشیم. اینجانب به عنوان رییس کمیته نامگذاری شورا در اولین نشست علنی شورا با همراهی دیگر اعضاءشورا و کمیسیون طرحی دوفوریتی را برای نامگذاری یکی از گذرهای اصلی شهر راخواهم داد تا ضمن ادای دین به این شهید والا مقام به نمایندگی از مردم شریف تهران از این انسان بزرگ قدرشناسی کرده باشیم.
مشرق نیوز در گزارشی آورده است: و راستی این مدعا را بایستی در آنجا جست که شخص سردار شهید ما زمانی در دوران حیات بابرکت خویش گفته بود: در هیچ دورهای از تاریخ، در زمان بربرها و تاتارها، حتی در حمله مغول، تاریخ شاهد این همه خشونت، توحش و سختی نبوده است. 2200 نفر از جوانان دانشکده اسپایکر عراق را دست بسته سربریدند و تیرباران کردند، هزارن زن و دختر ایزدی را بین خودشان به حراج گذاشتند و طفل نوزاد را از بغل مادرش جداکرده و جلوی چشم مادر سوزاندند. در تاریخ همچین توحشی نداشتهایم، اینها فتنههای بزرگی در برابر ما بود که سربلند از آن بیرون آمدیم و نباید این فتنههای بزرگ و خانمان سوز را با سیاست خلط کرد. نباید حرفهای ناروا از روی ترس زد، ما که در حال رفتن هستیم اما این تاریخ است که این دوره را برای آیندگان شرح خواهد داد. و هم او بود که در اشاره به قدرت دواعش اینطور گفته بود که آنها در یک روز 100 عنصر انتحاری را به جبهه نبرد گسیل میداشتند.
سایت تحلیلی و خبری رجانیوز در گزارشی آورد: پس از اعلام خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی، موج عظیمی از واکنشهای منطقهای و جهانی به این اتفاق رقم خورد. عموم واکنشهای جهانی معطوف به تحلیل این حادثه و پیشبینی وقایع بعد بود و تحلیلها را بر وجوه سیاسی و نظامی معطوف کرده بود. در این میان اما نوع واکنش ملتهای مظلوم منطقه جنس دیگری داشت و فقدان شخصیت اسطورهای حاج قاسم سلیمانی فضای احساسی و روانی دیگری را برای این ملتها تداعی میکرد. شدت واکنش مردم منطقه به حدی بود که در مدت زمان کوتاهی دو هشتگ «ایران» و «قاسم سلیمانی» به سرعت در جهان ترند شد و نگاهی به جغرافیای این توییتها نشان از عمق درگیری مردم منطقه با این قهرمان مبارزه با آمریکا دارد. گروههای مختلف مردمی و جهادی از شمال آفریقا گرفته تا شرق آسیا، همگی این اقدام دولت آمریکا را محکوم کرده و بر انتقام خون حاج قاسم سلیمانی تاکید کردند. در منطقه خاورمیانه نیز این وضعیت به طور ویژهتری در فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن وجود داشت و علاوه بر گروههای مجاهد اسلامی، شخصیتهای طراز اول سیاسی و دینی نیز با موج محکومیت و انتقام خون سردار سلیمانی همراهی کردند. این واکنشها البته همگی معلول یک چیز و آن شخصیت نمادین حاج قاسم در عرصه بینالمللی مبارزه با استکبار بوده است. شخصیتی که در اقصی نقاط عالم به عنوان قهرمان مبارزه با آمریکا و اسرائیل شناخته میشد و تمام شهرت و اعتبار و محبوبیت خود را از این ناحیه میگرفت. کسی که امید پیروزی بر زورگویان را در دل مستضعفان عالم زنده نگه داشت و در تمام این سالها مایه حیات و حرکت ملتهای منطقه بود.
جامعه خبری و تحلیلی الف، با درج گزارشی آورده است: قاسم سلیمانی افسانه نبود، او یکی از صدها ظرفیت بزرگ انسانی است که در سایه مکتب امام و رهبر انقلاب رشد کرد ؛ به بلوغ رسید و جهانی را تحت تاثیر خود قرار داد. قاسم سلیمانی با شهادتش نشان داد راهی که او و یارانش در سراسر جهان از سال ها پیش آغاز کرده اند ادامه خواهد داشت چراکه او بی تردید پایه گذار "مکتب مقاومت" است، نه به این معنا که اولین کسی است که در راس فرماندهی جریان مقاومت قرار گرفت. بلکه به این معنا که توانست مقاومت را به مکتبی قابل" تکثیر و بومی سازی" شده تبدیل کند. مدل هایی کارآمد و نشات گرفته از تجربه گرانسنگ 8 سال دفاع مقدس. مکتبی که علاوه بر عقلانیت و معرفت بر پایه محبت دل ها سامان می یابد و رمز محبوبیت سردار سلیمانی در داخل و خارج از مرزها چیزی جز این نبوده و نیست. او فرمانده دل های مردمان بی شماری بود که هرگز او را از نزدیک ندیده بودند. او همواره در آرزوی آسمانی شدن بود و برای چنین مردی"مرگ در بستر" ننگ بود. برای همین فرمانده اش رهبر انقلاب از خدا خواست تا عاقبت او را شهادت قرار دهد. آیا معرفی سردار سلیمانی دیگری (سردار قاآنی) آنهم چند ساعت پس از شهادت حاج قاسم پیامی جز این داشت که این راه، راه مقاومت و راه سردار سلیمانی همچنان ادامه دارد و ما سردار سلیمانی های بیشماری داریم؟
*س_برچسبها_س* *س_پرونده خبری_س*- برچسبها:
- آمریکا
- استان کرمان
- انگلیس
- ترکیه
- تهران
- جمهوری اسلامی
- جنگ اقتصادی
- جنگ تحمیلی
- حزب الله
- دفاع مقدس
- رژیم صهیونیستی
- روسیه
- سازمان ملل متحد
- سوریه
- عراق
- فلسطین
- کاخ سفید
- کرمان
- کمیسیون فرهنگی
- لبنان
- محمد مصدق
- مواد مخدر
- نماز جمعه
- یمن
- تروریسم
- داعش
- دونالد ترامپ
- سپاه پاسداران
- قاسم سلیمانی
- مقام معظم رهبری
- نیروی قدس سپاه پاسداران
- وزارت دفاع
- القاعده
- سید علی خامنهای
- حمله تروریستی