شنبه 3 آذر 1403

مأموریت دوگانه ائتلاف اعتدال و اصلاحات

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
مأموریت دوگانه ائتلاف اعتدال و اصلاحات

شبکه سیاسی و رسانه‌ای بازیگر در نقشه غرب، به سروش و گوگوش، یا شبکه من و تو و ایران اینتر نشنال محدود نمی‌شود. ملت ایران، با گله‌ای از وطن‌فروشان خون‌آشام طرف است.

به گزارش مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

ائتلاف مدعی اصلاحات و اعتدال، غالبا بیرون از «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت»، نقش‌آفرینی کرده است. هر چند درباره همه اعضای این ائتلاف نمی‌توان یکسان قضاوت کرد و حتما در میان آنها دوستداران اسلام و ایران کم نیستند، اما کارکرد گردانندگان اصلی این ائتلاف - بنا بر شواهدی که در ادامه خواهد آمد - تکمیل‌کننده پازل دشمنان ملت ایران بوده است. پدرخوانده‌ها و رسانه‌های این جریان غربگرا، نوعا مشغول «ترویج دودستگی و حاکمیت دوگانه، ناکارآمدسازی دولت، ناراضی‌تراشی، تضعیف اقتدار ملی، و تحریف واقعیات» بوده‌اند. آنها در حالی که آمریکا بدترین دوره خود را سپری می‌کند، در حال پمپاژ گزاره‌های تحریف‌شده هستند. ضمنا می‌خواهند انتقام «ورشکستگی به تقصیر» را با کارشکنی مقابل رئیس‌جمهور منتخب بگیرند.

1- روزنامه نیویورک تایمز اواخر بهمن 1399، با تاکید بر اینکه بایدن تحریم‌ها را لغو نخواهد کرد، نوشت: «بایدن می‌داند که برای احیای برجام باید تحریم‌ها علیه ایران را لغو کند؛ اما این کار را نمی‌کند، چون مستلزم اعتراف به حقیقتی تلخ است. با وجود تحریم‌های اوباما علیه ایران و تلاش برای براندازی در ونزوئلا و سوریه، این کشورها امروز کنترل قاطعانه‌تری نسبت به قبل دارند... چرا کنار گذاشتن سیاست‌هایی که اثبات شده بسیار ناکارآمد و غیراخلاقی هستند، دشوار است؟

پاسخ واضح است: اساسا کنار گذاشتن آنها مستلزم اعتراف به حقایقی سخت از سوی واشنگتن است. مقامات آمریکا ترجیح می‌دهند به تحریم‌ها ادامه دهند تا اینکه ناتوانی خود را بپذیرند».

همان ایام، هفته‌نامه فرانسوی «اکسپرس» از قول «برونو ترتره» (معاون مؤسسه تحقیقات راهبردی پاریس) اذعان کرده بود: «هدف غرب از دعوت به مذاکرات جدید، همانند مذاکرات برجام، فقط به دست آوردن وقت برای مهار ایران است و نه رسیدن به توافق. هدف از امضای برجام، به دست آوردن زمان جهت کند کردن فعالیت‌های اتمی ایران بود. امروز نیز همین هدف، در دستور کار قرار دارد. با وجود ختم دوره ترامپ، غرب حاضر نیست به توافق شش سال پیش بازگردد.».

بر خلاف این واقعیات روشن، غربگراها وانمود می‌کنند آمریکا، آماده لغو تحریم‌هاست و این طرف ایرانی (مجلس، شورای عالی امنیت ملی و...) است که نمی‌گذارد برجام احیا شود.

2- نامعادله قدرت میان ایران و آمریکا تغییر کرده است. اگر نشریه «امریکن اینترست» ژانویه 2017 نوشت «ایران با پیروزی‌های مهم در عراق و سوریه، در میان 7 قدرت بزرگ سال، شامل آمریکا، چین، ژاپن، روسیه، آلمان و هند قرار دارد»، نامزد ریاست سازمان سیا، چهار سال بعد، سخنان مشابهی را ادا کرد. ویلیام برنز، قبلا سفیر آمریکا در مسکو و معاون وزارت خارجه بود و در مذاکرات هسته‌ای یک دهه قبل با ایران شرکت داشت. او اواخر فوریه 2021، به عنوان نامزد ریاست سازمان CIA، در نشست کمیسیون اطلاعات سنا گفت: «در صحنه بین‌المللی که بیش از پیش پیچیده و رقابتی شده، رویکرد چین، بزرگ‌ترین چالش ژئوپولیتیک آمریکاست... روسیه و ایران، دیگر تهدیدهای بزرگ امنیتی هستند... آمریکا باید برای مقابله با تهدیدهای ایران، راهبردی فراتر از مسئله هسته‌ای داشته باشد. جلوگیری از توانمندی هسته‌ای، فقط یک جزء این راهبرد است. باید با موشک‌های بالستیک و اقدامات ایران در منطقه مقابله کرد. حتی اگر ایران به توافق برگردد، باید چارچوبی برای ایجاد محدودیت‌های قوی‌تر و طولانی‌تر برنامه هسته‌ای و سایر اقدامات ایران داشته باشیم».

روزنامه لوموند نیز 15 دی 99 در تحلیلی به قلم «ژان پیر فیلیو» (استاد دانشگاه مطالعات سیاسی پاریس)، از نفوذ منحصر به فرد ایران خبر داد و نوشت: «تحولات سال 2020 نشان داد کاهش حضور آمریکا در خاورمیانه، روندی غیر قابل بازگشت شده. آمریکا نتوانست مانع نفوذ فزاینده ایران شود. تصمیمات بی‌نظم و ترتیب ترامپ، نباید ذهن را از رویداد اصلی غافل سازد: حضور آمریکا در منطقه از زمان اوباما تدریجا رنگ باخته و این روند به شکلی برگشت‌ناپذیر ادامه خواهد یافت. در ماجرای ترور سلیمانی و حمله تلافی‌جویانه به پایگاه عین‌الاسد، آمریکا نتوانست مانع نفوذ فزاینده ایران شود... آمریکا قبل از آنکه در پرونده اسرائیل - فلسطین به کلی منفعل شود، در سوریه، یمن و لیبی به حاشیه رانده شد... در این میان، نه روسیه به رغم حضور در سوریه، و نه چین با وجود سرمایه‌گذاری گسترده در منطقه خاورمیانه، نتوانسته‌اند خلأ استراتژیک را پر کنند».

3- وقتی درباره «ائتلاف اصلاحات و اعتدال» سخن می‌گوییم، از کدام هویت و کارکرد حرف می‌زنیم؟ آقای عارف سه سال قبل، رئیس «شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان» و رئیس «فراکسیون امید در مجلس دهم» بود. او 27 مرداد 1397، در دیدار اعضای «انجمن اندیشه و قلم» گفت: «ما، گفتمان اصلاحات را برآمده از انقلاب می‌دانیم. مزیت گفتمان اصلاحات، جذب حداکثری است؛ این مثال درباره اصلاحات که از «سروش تا گوگوش» را شامل می‌شود، صحیح است و ما نمی‌توانیم کسی را حذف کنیم.... قطار ما به هر ایستگاهی می‌رسد، ابتدا دست افراد را می‌گیریم و با خود همراه می‌کنیم، سپس آنها را شناسایی می‌کنیم... براندازان در جریان اصلاحات جایی ندارند».

این تعبیر که جبهه اصلاح‌طلبان، از سروش تا گوگوش را شامل می‌شود، متعلق به حجاریان است. ابتدا گفته شد این جبهه، بین‌العباسین (عبدی و مرحوم دوزدوزانی) است، اما تدریجا نام سروش و گوگوش هم به میان آمد. سروش پس از خروج از کشور، مدتی به همراه مهاجرانی عضو اتاق فکر فتنه سبز در خارج بود؛ و نهایتا منکر رسالت پیامبر اعظم (ص) شد و وحی الهی را (نعوذ بالله) «رویاهای شاعرانه» توصیف کرد (!) او چند ماه قبل هم در اظهاراتی آمیخته با عقده‌گشایی و تحریف علیه پیامبر (ص) گفت «اسلام دین رحمت نیست؛ دین سلطه و جنگ و انتقام و اقتدار است... حتی مولوی هم هیچ مشکلی در کشتن کفار ندارد. طباطبایی هم که در سلوک شخصی ملایم و مثل حریر بود، در المیزان چنان از احکام نفی بلد و جهاد حمایت می‌کند که آدمی را به حیرت وا می‌دارد.

موسی که قدرت‌گرا و ستیزه‌جو بوده و پنجه در پنجه قدرت می‌انداخته، مطلوب محمد] ص [بود... خمینی هم در همین مسیر افتاد». چنین موجود هتاک و حقیری، چگونه توانست بخشی از جبهه اصلاحات، بلکه یکی از پنج فرمانده اتاق فکر جنبش سبز در لندن، در کنار وزیر ارشاد دولت اصلاحات باشد؟! از آن طرف، اصلاح‌طلب توصیف کردن خواننده کاباره‌ای رژیم طاغوت، تهمتی است که با چند من سریش هم به نامبرده نمی‌چسبد. وی یکی از گردانندگان «شبکه من و تو» می‌باشد که به نوشته ویکی پدیا، «حامیان آن شبکه، دولت انگلستان و عربستان سعودی هستند». او فقط برای برنامه موسوم به «آکادمی»، مبلغ 2/5 میلیون دلار دریافت کرد و رسما مجیز رژیم آدم‌کش و مرتجع سعودی را می‌گوید. عناصر این‌چنینی که از حداقل‌های تراز انسانی و ایرانی ساقط هستند، چگونه اصلاح‌طلب جا زده شدند؟

4- شبکه سیاسی و رسانه‌ای بازیگر در نقشه غرب، به سروش و گوگوش، یا شبکه من و تو و ایران اینتر نشنال محدود نمی‌شود. ملت ایران، با گله‌ای از وطن‌فروشان خون‌آشام طرف است. اکبر گنجی در ایران، بیشترین رفتار رادیکال را در خدمت نشریات اصلاح‌طلب داشت و در ماجرای فتنه سبز، در آمریکا در کنار سروش و گوگوش و کدیور فعال شد. او اواخر اسفند 98 درباره یک قلم خیانت طیف متبوعش فاش کرد: «ما کارمندان دولت‌های راست افراطی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. ما کارمند رسمی بخش پروپاگاندای دولت ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی هستیم. وظیفه ما وحشت‌افکنی است تا با فروپاشاندن سازمان اجتماعی، مردم ایران را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی» و «مدافع حقوق بشر» هستیم... تلویزیون مال بن سلمان است و «منبع معتبر» هم کسی جز خود او نیست... ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم‌های تاریخ نتوانست با ایران انجام دهد، ما موظفیم انجام دهیم».

5- مدعیان اعتدال و اصلاحات، بهتر از هر کس می‌دانند در طول ادوار مدیریت دولت، چه معامله‌ای با ملت ایران کرده‌اند. این دو اعتراف را از زبان خودشان مرور کنید:

- روزنامه شرق بهمن‌ماه 98، گزارش مستندی درباره عملکرد دولت‌های روحانی و هاشمی منتشر کرد: «تندترین اعتراضات، در دولت‌های هاشمی و روحانی رخ داده است. مطمئنا گسترده‌ترین اعتراض، مربوط به مردم حاشیه‌نشین است؛ مانند آنچه در آبان 98 رقم خورد... باید اعتراف کنیم تا قبل از آبان 98، گسترده‌ترین اعتراض، سال 71 در مشهد، و پرتلفات ترین حادثه، فروردین 74 در اسلامشهر رقم خورده‌اند. نخستین اعتراض‌ها از جنس نارضایتی مردم حاشیه‌نشین از برنامه‌های اقتصادی دولت (سازندگی)، در کوی طلاب مشهد شروع شد و تا شیراز، اراک و... پیش رفت. این موج، برآمده از تورم حدود 50 درصدی بود. نتیجه طرح تعدیل ساختاری، کوچک شدن سفره مردم بود».

- روح‌الله زم، مدیر شبکه آمدنیوز که طیفی از عناصر معارض را پوشش می‌داد، سال 97 ضمن گفت‌وگو با یکی از فعالان ضد انقلاب، از نقشه‌ای خبر داد که منحصرا با حضور مدعیان اعتدال و اصلاحات در دولت قابل اجرا بود: «ما در انتخابات 96 تحلیل داشتیم. این جور نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاح‌طلبیم یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. می‌خواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصل‌تر با هم صحبت بکنیم. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سر کار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی که ایجاد شد، آیا بود؟ ما بر اساس تحلیل امنیتی... (مجری: می‌شود این طور تعبیر کرد که شما خواستید روحانی بیاید، تضاد درونی حاکمیت و عدم تدبیر و مدیریت روحانی، سبب این بشود که مردم معترض شوند؟ تدبیر شما این بود؟)... ما به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت سر فردی مثل روحانی. کشور باید به نقطه جوش می‌رسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سر کار می‌آمد، کار به نقطه جوش نمی‌رسید».

6- باورکردنی نیست اما طیفی با این حجم از نفوذزدگی و سوابق تاریک و سوءمدیریت، برای رئیس‌جمهور منتخب و دولت آینده، تعیین تکلیف هم می‌کنند! گاهی می‌گویند ما هم باید در دولت جدید باشیم، یا فلان و بهمان وزیر باید ابقا شوند تا دولت، فراجناحی شود! گاهی می‌گویند رئیسی باید ظرف صد روز، اقتصاد را سامان دهد! ادعا می‌کنند او مجبور است به برجام برگردد و FATF را بپذیرد.

یا این تحلیل باسمه‌ای که؛ «معلوم است دولت جدید نمی‌تواند مشکلات را حل کند و باید مسیر دولت فعلی را ادامه دهد»! جماعت بی‌کفایت، که یک سرشان به «ویرانی‌طلبان ایران» ختم می‌شود، بهتر از هر کس می‌دانند ظرف هشت سال چه بلایی سر مملکت آورده‌اند و لااقل باید اظهار شرمندگی کنند، اما به جای عذرخواهی، از دولت تشکیل‌نشده طلبکاری می‌کنند (!) آنها می‌کوشند ضمن دامن زدن به اعتراضاتی که خود مسبب آن بوده‌اند، دولت سیزدهم را از برنامه‌ریزی مبنایی بازدارند و گرفتار روزمرگی کنند. این طیف باید نیمه مرداد، دولت را پس از هشت سال تحویل دهند، اما بهتر از هر کس می‌دانند که آثار - سوء - مدیریت‌شان تا سال‌ها باقی خواهد ماند. می‌دانند امید فراوانی در میان توده‌های مردم نسبت به دولت جدید پدید آمده، اما همان گونه که در مدیریت خود به امید مردم ضربه زدند، این بار هم ماموریت دارند امید مردم را هدف بگیرند. هشت سال پشت‌هم‌اندازی و خرابکاری کردند، اما هشت ماه هم حفظ ظاهر نمی‌کنند، تا حمله به دولت جدید توجیه داشته باشد، همین قدر ضایع! انگار مأمورند و معذور.