سه‌شنبه 6 آذر 1403

نامه 26 دفتر تشکل دانشجویی به رهبر معظم انقلاب / تحول در رسانه ملی در گرو تغییر مدیریت کلان آن است

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
نامه 26 دفتر تشکل دانشجویی به رهبر معظم انقلاب / تحول در رسانه ملی در گرو تغییر مدیریت کلان آن است

به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، 26 تشکل دانشجویی طی نامه‌ای خطاب به مقام معظم رهبری پیرامون سازمان صدا و سیما و اشکالات اساسی آن و همین طور پایان دوران مسئولیت علی‌عسکری و لزوم تغییر در ریاست آن، نکاتی را بیان کردند که متن این نامه به شرح زیر است: حضرت آیت‌الله العظمی سیدعلی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی با سلام و احترام با گذشت بیش از چهل سال از انقلاب شکوهمند اسلامی،...

به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، 26 تشکل دانشجویی طی نامه‌ای خطاب به مقام معظم رهبری پیرامون سازمان صدا و سیما و اشکالات اساسی آن و همین طور پایان دوران مسئولیت علی‌عسکری و لزوم تغییر در ریاست آن، نکاتی را بیان کردند که متن این نامه به شرح زیر است:

حضرت آیت‌الله العظمی سیدعلی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی با سلام و احترام با گذشت بیش از چهل سال از انقلاب شکوهمند اسلامی، نیاز به تحول در برخی رویه‌های حکمرانی جهت اصلاح و بهبود عملکرد آنان، امری ضروری است. با وجود اینکه تا امروز، بسیاری از سازوکار‌های حکمرانی به برکت حاکمیت جمهوری اسلامی، بهبود یافته و یا در حال اصلاح است، اما کماکان نیاز به تحولی اساسی در عرصه رسانه که یکی از مهم‌ترین عرصه‌های حکمرانی در دنیای کنونی است، احساس می‌شود. در بین رسانه‌های فعال در کشور، صداوسیمای جمهوری اسلامی با عنوان «رسانه ملی»، دارای جایگاهی به مراتب با اهمیت‌تر از دیگر رسانه‌هاست؛ چرا که تنها بستر فعالیت رسانه‌ای در فراگیرترین قالب‌های رسانه‌ای موجود در کشور است. از طرف دیگر، رسانه ملی، به علت شیوه اداره حکومتی و وابستگی به بودجه دولتی، عملا نماینده رسمی نظام در عرصه رسانه‌ای است. اما عواملی چند که بیشتر در سطوح مدیریتی قابل شناسایی هستند، باعث شده است که رسانه ملی، امروز بیشتر از آن که سردمدار تحول در میان رسانه‌ها باشد، به نماد عقب‌ماندگی تبدیل شود.

اگر ما خواهان تغییر و تحول نهاد یا ساختاری هستیم، نیاز به مدیرانی تحول‌خواه و انقلابی به معنای واقعی کلمه داریم. تعدادی از مدیران فعلی و در راس آن‌ها جناب آقای علی‌عسگری در طول دوران مدیریت خود بر سازمان صداوسیما نشان داده‌اند که رویکرد تحولی نسبت به مجموعه‌ی مسائل و چالش‌های رسانه ندارند. در دوره ریاست ایشان، حتی برخی روند‌های اصلاحی که از گذشته آغاز شده بود نیز متوقف شده است. البته مدیریت ایشان در برخی موارد نظیر استفاده از تعدادی نیروی جوان قابل تقدیر است، اما در همین مورد نیز متاسفانه با به‌کارگیری مجدد از مدیران ارشد بازنشسته عملا فرصت را برای حضور افرادی که روحیه‌ی خلاقیت و ضد محافظه‌کاری دارند، گرفته‌است تا نتیجه‌اش ایجاد فاصله بین صداوسیمای ایده‌آل و آنچه در حال مشاهده هستیم، بشود.

حال اگر به منطق حاکم بر مدیریت سازمان در این سال‌ها نگاه کنیم، بیشتر به ضعف‌های مدیریتی در این سازمان پی‌می‌بریم. دوره‌ی پنج ساله اخیر (که به نوعی، نماد تمام عیار مدیریت 27 ساله یک تفکر خاص در صداوسیما است) دوران اوج گرفتن برنامه‌های تفریحی و بی‌محتوا و در موارد متعددی دارای محتوای نامناسب و معارض با آرمان‌های انقلاب بوده است. در این سال‌ها برنامه‌ها و تولیدات رسانه ملی، اکثرا متناسب با سبک زندگی اقلیتی ثروتمند و و بی‌دغدغه بوده؛ سریال‌هایی که در خانه‌های چندصدمتری به همراه ماشین‌های چندمیلیاردی ساخته‌شدند و رسانه ملی را به صحنه تجملات تبدیل کرده‌اند. خلاصه آنکه رسانه ملی در این سالها، رسانه محرومین و مستضعفین نبوده‌است. آیا اخبار و و سایر برنامه‌های صدا و سیمای ملی، بازتاب‌دهنده دغدغه مستضعفین و محرومین جامعه بود؟ آیا از مشکلات کارگران، آلونک‌نشینان، اصناف و دیگر اقشار مردم که در این سال‌ها نسبت به مسائل معیشتی پیش آمده معترض بودند، اثری در رسانه ملی دیده می‌شود؟ متأسفانه صدا و سیمای ملی، در این سال‌ها بیش از اینکه در کنار مردم باشد، در مقابل آن‌ها صف‌آرایی کرده است.

اگرچه در دوره‌ی اخیر، سازمان صداوسیما در تامین نقدینگی مورد نیاز موفق بوده، اما متأسفانه گاهی این تامین مالی منجر به انعقاد قرارداد‌های تبلیغاتی سنگینی شده است. این تبلیغات علاوه بر اشکالات متعدد فرهنگی، از قبیل تشویق به مصرف‌گرایی، تبلیغ اشرافی‌گری و...، در برخی موارد از بمباران فکری مخاطبان استفاده می‌کند؛ یک مورد از آن‌ها قرارداد سازمان صدا و سیما با یکی از شرکت‌های لبنی بود که به شکل عجیبی سازمان در سود ناشی از فروش این شرکت سهیم شده بود، این یعنی نمایش شبانه‌روزی تبلیغ شرکت خاص جهت فروش بیشتر آن! همچنین تعطیلی شبکه‌های برون‌مرزی در حالی رقم خورد که در سال‌های اخیر، شاهد تأسیس شبکه‌هایی بودیم که تقریبا ایده و برنامه‌ای برای مدیریت آن‌ها وجود نداشت و به همین علت مخاطبی هم نداشتند و در نتیجه مصادیق بارز حیف و میل بیت‌المال بودند.

حال اگر بخواهیم به صورت ایجابی مطالبات خود را جهت تحول سازمان صداوسیما بیان کنیم می‌توانیم در 6 محور خلاصه نماییم:

1- تاکید حضرتعالی بر جوان‌گرایی در این مقطع از حیات انقلاب باید ابتدا توسط نسل‌های مختلف مدیریتی به شکل درست فهم و سپس پیگیری و محقق شود. معتقدیم اولا این تاکید راهبردی، اساسا تاکید بر جایگزینی ابتکار، شجاعت و تحول‌گرایی به جای کلیشه‌های محافظه‌کارانه بوده و هرگز نباید آن را صرفا به تغییر سن مدیران تقلیل داد. ثانیا مخاطب این تاکید و مطالبه نه فقط نسل قبلی و مدیران فعلی است، بلکه خود جوانانی که باید عزمشان را جزم کرده و خود را مهیای به دوش گرفتن بار مسئولیت‌های سنگین انقلاب و کشور کنند مخاطب اصلی این فراخوان هستند. ثالثا جوان‌گرایی در مدیریت لزوما به معنای تصاحب مناصب عالی توسط جوانان و رقابت سیاسی بین آنان برای تصدی قدرت نیست. بلکه جوان‌گرایی مساوی حضور حداکثری و مبتنی بر تکلیف‌گرایی جوانان انقلابی در عرصه‌های گوناگون خدمت است. با تمام این ملاحظات، سطوح بالای مدیریتی سازمان صداوسیما به‌ویژه در دوره اخیر، از جوان‌گرایی و تحول در بدنه نیروی انسانی گریز داشته است. در حدود سی سال گذشته اغلب پست‌های مدیریتی مهم این سازمان در دست افراد مشخصی بوده و در این میان حدود بیست پست مدیریتی مهم نیز با استفاده از استثنائات قانون بازنشستگی به‌کارگیری دوباره شده‌اند که این نشان از آن دارد تیم سی ساله حتی بعد از بازنشستگی هم حاضر به ترک این پست‌ها نیستند. به نظر می‌رسد اکنون زمان مناسبی برای بررسی عملکرد سی ساله این مدیران و مشخصا چینش اخیر آن باشد. مشکل اصلی در این بدنه عدم باور جدی به ظرفیت مبانی انقلابی و نیرو‌های انقلابی است و همین باعث عدم تحقق مطالبات حضرتعالی از صداوسیما می‌شود. صد البته یکی از اتفاقات خوب در دوره مدیریت فعلی واگذاری مدیریت برخی شبکه‌ها به مدیران جوان حزب‌اللهی است، اما از آن‌جا که این جوانگرایی بدون توجه به ویژگی‌های تحولی دیگر انجام شده، کم‌ثمر بوده است. متاسفانه فنی بودن برخی مدیران ارشد سازمان و عدم آشنایی‌شان با مبانی هویتی و فرایند‌های خلق هنری، موجب بسیاری از کج‌فهمی‌ها یا شعارزدگی‌ها در پیگیری تحولات اندک نیز می‌شود.

2- صداوسیما به‌عنوان خط مقدم جنگ نرم عملا در این میدان دچار غفلت یا تغافل است که این هم ناشی از همان عدم باور و در واقع جدی نبودن مطالبات امام و رهبری برای مدیران صداوسیماست. به جز پاره‌ای از ادبیات خبری و تحلیلی صداوسیما تقریبا در هیچ جای دیگری از سازمان، این جنگ تمام عیار ذره‌ای احساس نمی‌شود. امروزه باور‌های مردم در حوزه‌های باور به اسلام ناب محمدی (ص) و تمایز آن از اسلام امریکایی، اقتصاد مقاومتی، تاریخ انقلاب و تاریخ معاصر، سبک زندگی، جبهه مقاومت و دفاع از مستضعفان، اخلاق و معنویت و عفاف، دشمن‌شناسی صحیح و قوی، معاهدات جهانی، هویت ملی، حکمرانی مطلوب، قهرمانان و شهدای علمی و دفاع از حرم و... مورد هجمه دشمنان پیدا و پنهان قرار گرفته و اغلب برنامه‌های صداوسیما اگر نسبت به موج رسانه‌ای دشمن همسو نباشند، خنثی هستند. واقعیت این است که حتی ردپای نفوذ در سازمان به چشم می‌خورد که برنامه‌سازی‌هایی با رویکرد القای غم و اندوه، تحقیر ملی، تحریف تاریخ انقلاب و قلب واقعیت‌های اجتماعی امروز، در همین راستا قابل بررسی هستند. عقب افتادگی صدا و سیما در برابر فضای مجازی و موج‌های خبری و همچنین تبدیل شدن سازمان به تریبون سلبریتی‌ها و سکوی پرش آنان نشانه دیگری از انفعال و عدم تدبیر انقلابی و ابتکاری در این مجموعه است. مهم‌ترین تدبیر سازمان در این میان این است که به هر قیمت مخاطب را جذب کند که البته نهایتا این کار نامطلوب برای او ناممکن نیز هست.

3- فربگی سیستم و هزینه بی‌جای بودجه‌ها در مخارج ستادی یا تولیدات فاقد اولویت، باعث شده است صداوسیما با تمام امکانات خود به سیستمی سنگین و زمین‌گیر تبدیل شود که برای تامین هزینه‌های خود راهی جز فروش بیش از پیش آنتن به بنگاه‌های اقتصادی نداشته باشد. ساختار این سازمان هم از لحاظ تعداد نیرو (حدود 40 هزار نفر نیروی حقوق‌بگیر) و هم از لحاظ دیوانسالاری بسیار بزرگ و فربه است و طبق گفته مسئولان مختلف سازمان صدا و سیما، نیرو‌هایی مثل تهیه‌کنندگان استخدامی در این سازمان هستند که بدون هیچ کارکردی، حقوق دریافت می‌کنند. این البته از نتایج طبیعی گسترش بی‌رویه کمی در صداوسیما بدون لحاظ پیوست اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی آن نیز هست. در این شرایط صداوسیما مواضع غیرانقلابی و یا عدم رویکرد فعالانه خود در حوزه نظارت بر عملکرد مسئولان را نیز با این عذر که دولت گلوگاه بودجه سازمان را در دست دارد، موجه می‌بیند. در این خصوص علاوه بر آن که باید مطالعه درستی درباره راه‌های درآمدزایی و جذب آگهی در چارچوب ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی ایران اسلامی صورت گیرد، حتما مدیریت هزینه‌ها و تصمیم بر تمرکز روی تولیدات کیفی و پرمحتوا و البته جذاب راه حل مهمی است.

4- انفعال سیاسی و عدم استقلال رسانه ملی نسبت به مجلس و دولت باعث شده است عدالت رسانه‌ای نیز توسط این سازمان محقق نشود. بر خلاف تأکیدات فراوان حضرتعالی که مکررا فرموده‌اید «رسانه ملی باید محلی برای درد‌ها و حرف‌های ملت ایران باشد...»، درمسائل مختلفی که دغدغه عینی مردم بویژه در شهر‌های کوچک و روستاهاست، صداوسیما منفعلانه عمل می‌کند تا جایی که رسانه‌های معاند خارجی طمع کنند پرچمدار و جهت‌دهنده صدای مردم شریف ایران باشند. در مقابل، گاهی اوقات برنامه‌های صداوسیما محلی برای پوشش و به عبارتی توجیه کردن ضعف و خطای مسئولان شده است. دخالت‌های سایر افراد یا نهاد‌هایی که به سبب جایگاهشان خود را برای نفوذ در صداوسیما محق می‌دانند نیز از همین قبیل است. شواری عالی امنیت ملی نیز در مواقع حساس با دادن حکم سکوت به رسانه‌ی ملی، سبب ایجاد بحران‌هایی شده که بعدا برای نظام هزینه‌تراشی کرده است. این البته نه فقط از ضعف نگاه این شورا بلکه به‌سبب آن است که صداوسیما هم تا کنون راه‌های صحیح و هوشمندانه پیگیری مسائل واقعی یا غیرواقعی جاری در افکار عمومی را ارائه نکرده و به آزمون نگذاشته است.

5- متاسفانه با نگاهی کلی به شبکه‌های استانی و شبکه‌های سراسری که از مرکز اداره می‌شوند به راحتی می‌توان متوجه شد که سطح کیفی و محتوایی این شبکه‌ها بسیار پایین‌تر از شبکه‌های سراسری است و به همین خاطر تعداد بینندگان بالفعل شان بسیار کمتر از تعداد بینندگان بالقوه است. این شبکه‌ها گاهی در حدی کم‌بیننده هستند که مردم استان فقط در ماه رمضان برای پخش شدن اذان مغرب به آن‌ها مراجعه می‌کنند. این وضعیت علاوه بر اینکه نمودی از نابرابری منطقه‌ای در کشور است، به هنرمندان و برنامه‌سازان جوان القا می‌کند که برای پیشرفت و دیده‌شدن و تاثیرگذاری باید به تهران رفت و به مرکز کشور متصل شد. درحالیکه اگر شبکه‌های استانی پا بگیرند و پیشرفت کنند هم در راهبری سیاست‌های فرهنگی نقش پررنگی خواهند داشت و هم عدالت رسانه‌ای محقق می‌شود.

6- دفاع بسیاری ازمدیران صداوسیما نسبت به عملکرد خود، مستند به ارائه نمونه‌هایی پراکنده از تولیداتی است که در حوزه ارزش‌های دینی و انقلابی داشته‌اند. اشکال این گونه استناد این است که به جای در نظر گرفتن جریانات اصلی تولید، برنامه‌های پربیننده، ساعت‌ها و شبکه‌های پربازدید و... صرف تولید و پخش هرچند مکرر بعضی برنامه‌ها را نشانه عملکرد انقلابی و ارزشی خود می‌دانند. همچنین محتمل است در ذهن این مدیران، محتوای دینی و انقلابی به‌مثابه موضوعاتی در کنار ده‌ها و صد‌ها موضوع دیگر و نیز مخاطب انقلابی به‌مثابه مخاطبی در کنار اقشار دیگر مخاطبان فرض شده و طبیعتا کارنامه مثبت خود را بر اساس این که سهمی به موضوعات یا مخاطبان انقلابی نیز داده‌اند توجیه نمایند. بنابراین، این مدیران فعلا راهی جز ایجاد توازن بین دو دسته تولیدات ندارند که در ذهن خودشان یک دسته جذاب و مردم‌پسند و دسته دیگر محتوایی و ارزشی است! این برخورد کلیشه‌ای که ناشی از عدم درک آرمان‌های انقلابی و نظام جامع ارزش‌های دینی ماست، فاقد درک جذابیت‌ها و ظرفیت‌ها و مسیر‌های بی‌پایان خلاقیت هنرمندانه در امر تولید و پخش محتوای فرهنگی متناسب با هویت انقلابی و اسلامی و ایرانی است. نمونه بسیاری تولیدات در سال‌های مختلف در صداوسیما و نیز تولیدات جریان جوان انقلابی در عرصه هنر و رسانه بیرون از صداوسیما مثال نقض این تفکیک غلط است. سریال‌های مختارنامه، روزی روزگاری، یوسف پیامبر، قصه‌های مجید، وضعیت سفید، بانوی سردار، پایتخت و... در سال‌های مختلف نمونه آثاری هویتی و دارای جذبه حداکثری در سیما هستند. اگر مدیران صداوسیما جرات ابتکار انقلابی را از دست ندهند، در سایر حوزه‌های تولیدی مثل برنامه‌های ترکیبی، جنگ‌ها، طنز‌های شبانه و... البته عموم تولیدات داستانی و سریالی می‌توانند چنین الگوی کلانی را آزموده و تکامل بخشند.

7- مدیران صداوسیما غرق در روزمرگی‌های طبیعی تولید و پخش هستند و فعلا سازمان را نه رئیس سازمان و نه مدیران شبکه‌ها، بلکه در واقع عده‌ای تهیه‌کننده و ناظر کیفی اداره می‌کنند. این برنامه‌سازان هستند که تعیین می‌کنند که چه برنامه‌هایی در شبکه‌ها منتشر گردد؛ لذا اگر واحد‌های مربوطه ذیل عنوان برنامه‌ریزی، نظارت، طرح و برنامه و... در صداوسیما قدرت خود برای انجام وظیفه ذاتی‌شان را از دست داده‌اند، نیاز جدی به تحول در آن‌ها (هم از جهت فرایند‌ها و سازوکار‌ها و هم از جهت نیروی انسانی کاربلد) و یا تشکیل مجموعه‌ای بالادستی (یک هیات اندیشه‌ورز با قدرت اجرایی یا به‌عبارتی یک اتاق جنگ خلاق، هنرمند، خوش‌فکر و کاردان) برای برنامه‌ریزی، ارائه راهبرد، رصد برنامه‌ها، رتبه‌بندی تولیدکنندگان، تعیین نیاز‌ها و استاندارد‌ها احساس می‌شود. جهت‌دهی به اندیشکده‌های بیرونی و به‌کارگیری ظرفیت‌های پژوهشی متکثر داخل سازمان برای درک و حل مسائل عینی سازمان از جمله وظایف مهم سازمان در این خصوص خواهد بود. در واقع پرسش همیشگی مدیران سازمان مبنی بر الگوی عملی و راه حل کاربردی، باید با مراجعه نظام‌مند و حرفه‌ای به اهل فکر پاسخ گیرد، نه این که مدیران با طلب راه حل نهایی از منتقدین، خیال خود را از نقدپذیری راحت کنند. برخورد معمول مدیران در این حوزه، گرفتن یکی دو جلسه تشریفاتی و بیان یا شنیدن کلیاتی است که ناشی از عدم باور به امکان حل مساله یا عدم باور به ایده‌ها و ابتکارات بیرونی بوده و طبیعتا به سرانجام کاربردی نیز نمی‌رسد. همچنان که برخی اقدامات صداوسیما برای تربیت نیرو هم عمدتا متکی به روش‌های خام آموزشی یا آزمون و خطا‌های اجرایی و فاقد ابتکار راهبردی و فهم میدانی درست از استعداد‌های ملی بوده و لذا علی‌رغم بیلان‌کار‌های متعدد در حوزه تربیت نیرو، نهایتا دست سازمان از عناصر کیفی و عمیق و مبتکر خالی است. امضاکنندگان این نامه خود آمادگی دارند پیشنهاد‌های خود درخصوص حل برخی مسائل مانند الگوی درآمد و هزینه در صداوسیما و بازتعریف فعالیت‌های جانبی سازمان در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی، الگوی خلق و تولید ایده‌ها و برنامه‌های ابتکاری، نیز الگوی رصد و ارتقای حرفه‌ای استعداد‌های انقلابی هنری و رسانه‌ای کشور و... را در یک تعامل جدی و نه از سر رفع تکلیف از سوی مدیران صداوسیما، تدوین و پیگیری کنند.

با وجود چنین کارنامه‌ای، جناب آقای علی‌عسگری در دوره 5 ساله مدیریت خود به منتقدین نیز توجه‌ی خاصی نداشته و متاسفانه علیرغم دعوت‌های فراوان، حتی یک بار هم دعوت دانشجویان را جهت حضور در دانشگاه و نقد و بررسی عملکرد خود نپذیرفتند. ایشان نه تنها در دانشگاه حضور پیدا نکرده، بلکه تقریبا در هیچ برنامه انتقادی دیگری نیز حاضر به نشستن پای صحبت منتقدین و دلسوزان نشده‌اند (جز یک مورد که در روز دانشجو میزبان دانشجویان بودند و بیشتر حرکتی ریپورتاژی برای خود بود تا شنیدن صحبت‌ها و انتقادات دانشجویان). این در حالی است که خود جنابعالی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، همه‌ی مسئولین را به حضور در دانشگاه‌ها و تعامل با دانشجویان امر کرده و از آن‌ها درخواست کرده‌اید که در دانشگاه‌ها حاضر شده و به پای سخنان دانشجویان بنشینند. البته تعداد زیادی از مدیران کشور در دیدار‌های دانشجویی شرکت کرده و از نزدیک شاهد انتقادات دانشجویان و دلسوزی آن‌ها نسبت به اصلاح وضعیت کشور بوده‌اند که این حضورشان جای تقدیر دارد.

پیرو آنچه عرض شد، ما امضاکنندگان این نامه، جناب آقای علی‌عسگری را برای تصدی این مسئولیت خطیر و سرنوشت‌ساز، مطلوب نمی‌دانیم و امید داریم که پس از اتمام دوره مسئولیت ایشان، مسئولیت این سازمان به فردی تحول‌خواه، تعامل‌پذیر، پاسخگو و دارای وسعت دید سیاسی و فرهنگی واگذار شود. تجربه نشان داده است آن‌چه در رسانه ملی اهمیت دارد، رویکرد مدیران ارشد و شخص رئیس سازمان است که رویکرد کلی سازمان را شکل می‌دهد. به این بابت است که انتصاب رئیس و معاونینی با رویکرد تحولی، دارای نگاهی مبنایی، از دل و جان معتقد به کارایی تفکر انقلابی در حوزه رسانه و فرهنگ، دارای فهم و اعتقادی راسخ به عدالت رسانه‌ای، جمهوریت و آزادی، و در نهایت دارای نگاهی عمیق در زمینه فرهنگ و رسانه مهم‌ترین، اولویت‌دار‌ترین و اولین قدم اصلاح سازمان صداوسیما است. در انتها لازم به ذکر است که این نامه در امتداد سال‌ها دغدغه انقلابیون حول موضوع رسانه ملی است؛ نامه‌ای در ادامه نامه‌هایی که از 11 سال پیش در خصوص اصلاح سازمان صداوسیما به دستان مبارک شما رسیده است. به نظر سربازان کوچک شما، وقت آن رسیده که تحولی اساسی در سازمان صدا و سیما، به عنوان مهم‌ترین رکن ارتباطی مردم و جمهوری اسلامی، رقم بخورد. ان‌شاءالله

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته اسامی تشکل‌های امضا کننده: مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه شیراز مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه صنعتی اصفهان مجمع حزب الله دانشگاه علم و صنعت مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه باهنر کرمان مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه رفسنجان مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه مازندران مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه قوچان مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه فرهنگیان کرمان مجمع دانشجویان عدالتخواه اسلامی دانشگاه قم انجمن اسلامی عدالتخواه دانشگاه سبزوار تشکل قسط دانشگاه شاهرود مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه یاسوج مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه آزاد اسلامی کرج جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان تبریز جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان مشهد جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان گرگان انجمن اسلامی دانشگاه فرهنگیان شیراز (پردیس رجائی) انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان خراسان رضوی انجمن اسلامی دانشگاه فرهنگیان یزد (پردیس شهیدان پاکنژاد) انجمن اسلامی دانشگاه فرهنگیان هرمزگان بسیج دانشویی مرصاد دانشگاه صنعتی قوچان انجمن اسلامی دانشجو معلمان مستقل دانشگاه فرهنگیان هرمزگان انجمن اسلامی مستقل دانشگاه فرهنگیان بیرجند (پردیس امام سجاد علیه السلام) بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کرمان انجمن اسلامی دانشگاه فرهنگیان قزوین