ایران چگونه توانست مراکز فرهنگی اسرائیل در قاره سیاه را حذف کند
طی سالهای 1982 تا 1984 میلادی جمهوری اسلامی ایران توانست با یک حرکت منسجم و پرشتاب فرهنگی و با حذف کردن مراکز فرهنگی اسرائیل، مراکز فرهنگی خود در جنوب صحرای آفریقا را افزایش دهد.
طی سالهای 1982 تا 1984 میلادی جمهوری اسلامی ایران توانست با یک حرکت منسجم و پرشتاب فرهنگی و با حذف کردن مراکز فرهنگی اسرائیل، مراکز فرهنگی خود در جنوب صحرای آفریقا را افزایش دهد.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: علی معروفی آرانی، منتقد و پژوهشگر عرصه فرهنگ در گزارشی به فعالیتهای فرهنگی ایران در قاره آفریقا که مواجه شده با تبلیغات روزافزون رژیم صهیونیستی در این منطقه، پرداخته است.
مشروح این گزارش را در ادامه بخوانید:
صرف نظر از حضور تاریخی ایران در قاره آفریقا که به دوران صفویه باز میگردد، وجود آبراهها و گذرگاههای دریایی و دسترسی به آبهای آزاد از جمله مهمترین دلایل اهمیت قاره آفریقا برای ایران در دوران معاصر است، به همین دلیل شاهد حضور دریایی ایران در نزدیکی تنگه راهبردی «باب المندب» هستیم. بههمان اندازه که روابط با آفریقا در سطح سیاستگذاری و تصمیمگیری ایران به یک تصمیم بزرگ نیاز دارد، آفریقاپژوهی در ایران نیز به یک توجه متمرکز دانشگاهی و پژوهشی نیاز دارد. توجه و تمرکز پژوهشی میتواند بستری ضروری بخش باشد. از این جهت که پیگیری منافع و آغاز روابط مستمر بدون شناخت دقیق آفریقا ممکن نخواهد بود. از اینرو، کمک به شناخت بهتر آفریقا به سیاستگذار و تصمیمگیر کمک میکند جهتگیری خود را بهدرستی ریلگذاری کند. این درحالی است که در این کشورها از جمله در کشور آفریقای جنوبی بیش از دهها مرکز کانون شیعی مانند مسجد و حوزه علمیه و مؤسسات و مراکز آموزشی بزرگ وجود دارد و مشغول به فعالیت هستند.
غرب آفریقا به این دلیل که کمربند اسلامی بزرگی را در قاره سیاه تشکیل میدهد، یکی از مهمترین مناطق مورد توجه ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی محسوب میشود.
آفریقا به لحاظ ژئوپلیتیکی از اهمیت شایانی برخوردار است. دسترسی به کانال سوئز، تنگه جبل الطارق، باب المندب و دماغه امیدنیک، این قاره را به مرکزی برای رقابت همه کشورها تبدیل کرده و به ویژه در سالهای اخیر برخی بازیگران منطقهای نیز بر دامنه حضور خود در این قاره افزودهاند. ترکیه از یک سو و قطر، امارات عربی متحده و عربستان از سوی دیگر که عمدتاً اهداف اقتصادی را در کار با این قاره مدنظر قرار دادهاند. البته در این میان نباید حضور رژیم صهیونیستی را در این قاره از نظر دور نگه داشت.
برخی مواقع فرصتسازی را به فرصتسوزی مبدل ساختهایم
هرچند سیاستمداران و مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی ایران همواره برای قاره آفریقا اهمیت و جایگاه خاصی قائل بودهاند ولی سیاستهای اقتصادی، اقدامات عمرانی و انجام پروژههای صنعتی ایران در کشورهای مختلف این قاره پهناور همواره مقطعی و منقطع بوده و سیاست جامعی برای تداوم این فعالیتها در دولتهای مختلف پس از انقلاب اسلامی وجود نداشته است. این امر که در برخی مواقع فرصتسازی را به فرصتسوزی مبدل ساخته، علاوهبر کاهش نسبی اعتماد دولتهای آفریقایی به ایران، عرصه و میدان فعالیتهای اقتصادی را به دیگر کشورها نظیر چین، هند، برزیل و ترکیه واگذار کرده و جمهوری اسلامی ایران خودخواسته و تنها در اثر بیتدبیری برخی مدیران و عدم طراحی برنامه جامع میانمدت و درازمدت خود راز این بازار جذاب توام با فرصتهای والای تجاری و ضریب ریسک کم خطر محروم ساخته است.
تنها طی سالهای 1982 تا 1984 میلادی جمهوری اسلامی ایران توانست با یک حرکت منسجم و پرشتاب فرهنگی و با حذف کردن مراکز فرهنگی اسرائیل، مراکز فرهنگی خود در جنوب صحرای آفریقا را از 9 مرکز به 18 مرکز افزایش دهد
اغلب مردم این منطقه مسلمان و اسلام مذهب رسمی کشورهای این منطقه است، طوری که 95 درصد جمعیت اغلب کشورهای این منطقه مانند سنگال و مالی و گامبیا را مسلمانان تشکیل میدهند. در کشور گینه مسلمانان 85 درصد جمعیت و در نیجر مسلمانان 80 درصد جمعیت کل کشورهای خود را تشکیل میدهند. نیجریه، مالی، نیجر، موریتانی، سنگال، ساحل عاج، گینه، گینه بیسائو، غنا، زامبیا، سیرالئون و گامبیا، همگی کشورهایی هستند که در غرب آفریقا قرار دارند و هدف ایران جهت صدور انقلاب اسلامی بودهاند.
اما صرف نظر از بُعد دینی و مذهبی، دلایل دیگری همچون؛ وجود مشترکات سیاسی و فرهنگی متعدد بین کشورهای منطقه غرب، شرق و شمال آفریقا باجمهوری اسلامی ایران و بهرهمندی و برخورداری از روابط گسترده منطقهای و بین المللی، به ویژه در جهان اسلام و حضور ایران در آن برگ برندهای برای تهران در محافل بین المللی است که به گسترش نفوذ ایران در آفریقا تاکنون نقش داشتهاند.
افکار و اندیشههای انقلابی و اسلامی حضرت امام خمینی (ره) هنوز کارساز است
با این توصیف برای ایران یافتن جای پایی در مناطق مورد علاقه و هدف درآفریقا کار ساده و راحتی نیست، چون با اینکه اکثریت جمعیت کشورهای این منطقه را مسلمانان تشکیل میدهند، اما اغلب آنها از مسلمانان اهل سنت هستند، به همین دلیل، ایرانیها کار خود را با احداث ساختارهای زیر بنایی مانند ساخت مساجد و شبکههای خیریه و مؤسسات آموزشی و پرورشی آغاز کردند و جامعه هدف آنها به طور خاص مسلمانان اهل سنت این کشورها بودند، بدون اینکه خواهان تغییر مذهب و دیدگاهها و اعتقاداتشان شوند، افکار و اندیشههای انقلابی و اسلامی حضرت امام خمینی (ره) به ویژه در زمینه رهایی و نجات از ظلم و استبداد را ترویج کردند که بر اغلب کشورهای قاره سیاه سایه افکنده است و نتیجه این اندیشهها، نهالها و رویشهای انقلابی و اسلامی را در سیرالئون، کنیا، نیجریه، اوگاندا، آفریقای جنوبی، اتیوپی، تونس، مصر و... درحال رشد و تکثیر میبینیم.
جالب اینکه ترکیه 20 سال پیش کار جدی را با این قاره آغاز کرد و در حال حاضر دارای 42 سفارتخانه در آفریقا است و از سوی دیگر ترکیه اقدام به برقراری پرواز از این کشور به 52 شهر در آفریقا کرده است.
«ارهان باروت اوغلو» رئیس هیأت روابط اقتصادی خارجی شورای تجارت ترکیه - رواندا در سال 2020 در اظهاراتی با اشاره به اینکه حجم تجارت بین ترکیه و آفریقا حدود 26 میلیارد دلار است, گفت: در سالهای اخیر ورود سریالهای ترکی به آفریقا، گشایش سفارتخانهها و مراکز مشاوره تجاری و اقتصادی در این قاره و همچنین در سایه 42 مطالعه فشرده در زمینه روابط دوجانبه با آفریقا, علاقهمندی به ترکیه افزایش یافته است.
بر اساس آمار شورای روابط اقتصادی خارجی ترکیه، حجم سرمایهگذاری شرکتهای ترک در کشورهای آفریقایی در سال 2018 با 11 درصد افزایش نسبت به سال پیش از آن به 46 میلیارد دلار رسید.
رویشهای انقلاب اسلامی را میتوان در آفریقا دید
اندیشههای آرمان گرایانه و انقلابی حضرت امام خمینی (ره) باعث شد تا هر روز بر محبوبیت مردمی امام خمینی (ره) افزوده شود و انعکاس دیدگاههای ایشان، که حکومت اسلامی را با اقتصاد سوسیالیستی در آمیخته بود، طنین انداز میشد. با هدایت و ترویج و تکثیر رویشهای انقلابی و جهان شمول این مرجع عالیقدر جهان تشیع، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) 30 تا 60 میلیون آفریقایی به تشیع در آمدند.
البته برخی از ناظرین و فعالان دینی و فرهنگی در قاره سیاه درگزارشی مدعی شدهاند؛ جمهوری اسلامی ایران برای گسترش نفوذ خود در قاره آفریقا از همه ساز و کارها بهره گرفته، اما معروفترین آنها سه ساز و کار «شیعیان لبنان»، «مراکز فرهنگی» و «مبلغان مذهبی» یا همان «روحانیون» بودهاند.
از سوی دیگر عربستان سعودی که تا پیش از این مباحث فرهنگی و ترویج وهابیت را در دستورکار خود قرار داده بود، مدتی است توجه ویژهای به لحاظ اقتصادی به این قاره کرده و در همین راستا نیز اقدام به انتصاب وزیر مشاور در امور آفریقا کرده است. امارات عربی متحده نیز در حال فعالیتهای اقتصادی در آفریقاست و در زمینه تاسیس بندر فعالیت گستردهای را دارد. خبرگزاری رویترز هم پیش از این گزارش داده بود که امارات سالانه میلیاردها دلار طلا از آفریقا قاچاق میکند و از این کشور به اروپا، آمریکا و دیگر کشورها میرود. «ثانی بن احمد الزیودی» وزیر مشاور تجارت خارجی امارات عربی متحده در اظهاراتی در این باره گفت: ارزش تجارت غیرنفتی بین امارات و آفریقا در 9 ماه اول سال 2020 بالغ بر 40.7 میلیارد دلار بوده است.
رژیم صهیونیستی فقط به دنبال تحقیر میراث معنوی و چپاول ذخایر معدنی است
رژیم صهیونیستی هم در حوزههای کشاورزی، امنیتی و آموزشی در این منطقه فعال است. روزنامه «رأیالیوم» چندی پیش به نقل از یک نماینده کنست (پارلمان) رژیم صهیونیستی نوشت که این رژیم مقادیر زیادی سلاح به سودان جنوبی فروخته و تجربیات امنیتی در اختیار این کشور قرار داده است. علاوه بر این آفریقا برای اندونزی، مالزی، پاکستان و سریلانکا نیز این روزها در اولویت قرار گرفته و بر میزان مراودات خود با کشورهای این قاره افزودهاند.
بازتاب و تأثیر تبلیغ طولانی مدت و مستمر دیدگاهها و افکار و اندیشههای حضرت امام خمینی (ره) با ظهور مسلمانان و شکل گیری گروههایی حامی و تأیید کننده دیدگاههای انقلابی امام راحل، به عنوان پرچمدار پیروزی مردم بر رژیم فاسد و سرکوبگری که غرب از آن حمایت می کرد، کم کم خود را در غرب و شمال آفریقا نمایان ساخت.
به گفته شبکه تلویزیونی اورینت، بیش از 150 هزار لبنانی که اغلب آنان را شیعیان تشکیل میدادند، «اسب تروآی» جمهوری اسلامی ایران برای نفوذ در کشورهای غرب قاره سیاه شدند.
سازمانهای جاسوسی سیا و موساد در این باره ادعا میکنند که بسیاری از لبنانیها دارای روابط بسیار نزدیک و دوستانه با نخبگان سیاسی و تجار و بازرگانان کشورهای غرب آفریقا بودند و در این زمینه برخی از تجار و بازرگانان و سرمایه داران لبنانی دو تابعیتی آمادگی خود را اعلام کردند تا حلقه ارتباط و تأمین کننده منافع سیاسی و مذهبی و تجاری - بازرگانی ایران در آفریقا باشند.
مبلغان بومی عامل نشر فرهنگ انقلاب اسلامی
ایران در این مدت بیکار و تماشاچی صحنه سیاسی و فرهنگی تحولات قاره سیاه نبود. تنها طی سالهای 1982 تا 1984 میلادی جمهوری اسلامی ایران توانست با یک حرکت منسجم و پرشتاب فرهنگی و با حذف کردن مراکز فرهنگی اسرائیل، مراکز فرهنگی خود در جنوب صحرای آفریقا را از 9 مرکز به 18 مرکز افزایش دهد تا در کشورهای این منطقه به کانون تبلیغ و ترویج شعارها و ایدئولوژی انقلاب اسلامی تبدیل شوند، که مهمترین وظیفه آن بسترسازی برای نشر فرهنگ انقلاب اسلامی در کشورهای دیگر بود.
عربستان سعودی که تا پیش از این مباحث فرهنگی و ترویج وهابیت را در دستورکار خود قرار داده بود، مدتی است توجه ویژهای به لحاظ اقتصادی به این قاره کرده و در همین راستا نیز اقدام به انتصاب وزیر مشاور در امور آفریقا کرده است
استراتژی روابط با آفریقا در حال بروز رسانی است و سطح جدیدی برای افزایش حجم روابط تجاری و اقتصادی با آفریقا در پنج سال آینده هدف گذاری شده است. جمهوری اسلامی ایران در چشمانداز خود، تبدیل شدن به بازیگری اصلی در عرصه بینالملل و نقشآفرینی در جایگاه یک قدرت مدعی را در برنامه دارد. حضور در آفریقا و رقابت با بازیگران اصلی این قاره بهخصوص ترکیه، چین، عربستان و ژاپن وسیلهای برای کسب تحقق آرمانهای جهان شمول جمهوری اسلامی ایران است.
بنابراین، جمهوری اسلامی ایران یکی از طرفهایی است که در سایه سابقه دیرین خود در ارتباط با کشورهای آفریقایی، باید جدیت بیشتری در زمینه حضور در آفریقا و رقابت با کشورهای منطقهای در این قاره به خرج دهد. همچنین میتوان استدلال کرد که از آنجاییکه مهمترین دریچه نفوذ ریاض به آفریقا، فقر گسترده در این قاره و عدم وجود زیرساختهای مناسب برای بهرهبرداری از ظرفیتهای داخلی است، انتظار میرود که سعودیها از طریق سرمایهگذاریهای کلان تا یک دهه آینده در صدد تثبیت جای پای خود در آفریقا باشند.
حضرت آیتالله خامنهای مرداد 1393 در جمع سفرا و روئسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور عنوان کردند: در کنار بازیگران سنتی، بازیگران جدیدی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین وارد عرصه شدهاند و در تلاشند جایگاه خود را در نظم جدید پیش رو، تثبیت کنند. در این دوران، دیپلماسی قوی و کارآمد اهمیت مضاعفی مییابد و به همین علت، امروز کار وزارت خارجه از گذشته حساستر است.
آفریقا با 55 کشور و یک میلیارد و 300 میلیون جمعیت که 60 درصد آنها جوان هستند، دارای ظرفیتهای بیشماری است و بازاری بکر برای صادرات محصولات ایرانی، علاوه بر این، سرزمینهای بکر این قاره بستر مناسبی برای کشت فراسرزمینی است. البته آنگونه که باید و شاید، از ظرفیتهای اقتصادی این قاره استفاده نشده که در این راستا، عدم شناخت دو طرف از همدیگر از جمله موانع در این زمینه بوده است.
در حال حاضر 22 سفارتخانه متعلق به جمهوری اسلامی ایران در کشورهای آفریقایی مستقر است و 18 سفارتخانه متعلق به کشورهای آفریقایی نیز در ایران فعالیت میکنند.
کار جدی با آفریقا نیاز به یک عزم ملی و ورود جدی همه نهادها و سازمانهاست
باید تلاش کنیم سهم خود را از بازار آفریقا به دست آوریم. اگر در چارچوب سیاست مقاومتی، به دنبال رونق اقتصادی و افزایش تولید و اشتغال هستیم در حوزه خارجی، قاره آفریقا مستعدترین منطقهای است که میتواند در این زمینه جهش ایجاد کند. آفریقا بازار بسیار گسترده با حجم بیش از یک هزار میلیارد دلار است که ما سهم بسیار ناچیزی از آن را در اختیار داریم که میزان آن به یک میلیارد دلار نیز نمیرسد. در عین حال و اگر چه همه قدرتهای بزرگ و رقبا مدتهاست در این عرصه حضور گسترده و قوی دارند، ولی همچنان در برخی حوزهها بکر و دارای ظرفیتهای گسترده است. کار جدی با آفریقا نیاز به یک عزم ملی و ورود جدی همه نهادها و سازمانهای ذیربط کشور در این روند دارد، ایران میتواند شریک قابل اعتمادی برای کشورهای این قاره باشد و با استفاده از ظرفیتهای آفریقا در جهت رونق اقتصادی و توسعه کشور استفاده کند.
جمهوری اسلامی ایران سیاست ثابتی نسبت به توسعه روابط با آفریقا دارد و این سیاست در چهار دهه گذشته ثابت بوده و تابع شرایط نبوده است. عدم آشنایی تجار و صاحبان سرمایه ایرانی از ظرفیتهای آفریقا و به نوعی آفریقا هراسی که به واسطه تبلیغات منفی رسانههای غربی از این قاره در اذهان ایرانیان نقش بسته و از دیگر سو دوری مسافت، نبود پرواز مستقیم و از همه مهمتر تحریمهای یکجانبه علیه ایران را میتوان از جمله دلایلی برشمرد که در مناسبات ایران با کشورهای این قاره اثرگذار بوده است.
تنظیم روابط با کشورهای آفریقایی و با ملتهای آنها و تبادل در حوزههای دانشجویی، اساتید، کارهای علمی و فعالیتهای مشترک، پیمانهای منطقهای و فرامنطقهای در خصوص موضوعات محوری از جمله بحث فلسطین میتواند افق گستردهای در روابط سیاسی ما با آفریقا ایجاد کند که به اعتقاد کارشناسان جای آن خالی است و باید در این زمینه کار شود.
چون این کشورها دارای ظرفیتهای بسیاری هستند و توان اقتصادی خوبی دارند و میتوانند همپیمانهای خوبی برای جهان اسلام باشند و به همدیگر و به استقلال هم کمک کنند و این یک فرصتی است که باید در حوزه سیاست خارجی فعالیت خود را افزایش دهیم.
آفریقا دارای فرصتهای سرزمینی زیادی است که به ما اجازه کشت فراسرزمینی را میدهد، بخش زیادی از نیازهای ما که از نقاط مختلف دنیا تامین میشود میتواند از آفریقا تامین شود، هم کمکی به این کشورهاست و هم نیاز ما را تامین کند، ولی این یک اراده ملی میخواهد که اجزا با همدیگر هماهنگ شوند و از این ظرفیت و پتانسیل و امکانی که داریم در جهت تحقق این نگاه و افق آینده استفاده کنیم.
اگر بخواهیم در یک افق نگاه ملی کار اساسی انجام دهیم، ایران باید آفریقا را به عنوان موضوع مهم و اساسی در استراتژی و راهبرد خود در 1402 قرار دهد و همه دستگاهها در این فضا یک اقدام جهشی و یک مدیریت جهادی و انقلابی انجام دهند و از این ظرفیت موجود آفریقا که ظرفیت قابل استفادهای است، بهرهبرداری کنیم.
جمهوری اسلامی ایران در همه جا روابط سیاسی و حضور سیاسی و دستگاه دیپلماسی را دارد و فعالیت خود را انجام میدهند، ما یک مقدار در منطقه درگیر هستیم، آن هم با توجه به مشغلهها و ناامنیها و تهدیدها و شرایط موجود که بخش زیادی از انرژی جمهوری اسلامی ایران را به طور طبیعی درگیر خود کرده است و هم میتوان گفت تهدیدهای نزدیک و فرصتهای نزدیک و در اولویت ناگزیر به این سمت میآیند. ولی براین باور هستیم افق و نگاه به آفریقا میتواند در آینده برای ما ظرفیتسازی کند، حتی در حوزه منطقهای و فرامنطقهای و اگر نگاه شود، میتوان یکسری مولفههای جدید را به شرایط فعلی اضافه کرد.
جنبش عدم تعهد و سازمان همکاریهای اسلامی بازوی ایران در آفریقا
ارتباط ما با آفریقا یک ارتباط سیاسی و راهبردی است و آفریقا را به عنوان یک شریک مهم تلقی میکنیم. کشورهای آفریقایی هم در جنبش عدم تعهد و هم سازمان همکاری اسلامی بسیار با جمهوری اسلامی ایران همراهی میکنند، از طرف دیگر بازار آفریقا یک حوزه بسیار مستعد برای حضور فعال بخش خصوصی ایران است.
همچنین در این گزارش جا دارد اشاره شود به نوشتار دکتر رسولی؛ وی در مقاله «بررسی اهداف، سیاستها و راهبرد رژیم صهیونیستی در قاره آفریقا»، بر این نکته تأکید میکند که علاوهبر نقش برجسته نتانیاهو و لیبرمن در گسترش روابط با کشورهای قاره آفریقا، هدف نهایی این رژیم را میتوان طبیعی جلوه دادن دولت اشغالگر به مانند سایر بازیگران دولتی در جهان دانست. مسئله دیگری که نمیشود از آن غفلت کرد اهمیت نقش یهودیهای بومی آفریقایی در تسهیل نفوذ رژیمصهیونیستی در بازارهای آفریقاست؛ بهگونهای که تمرکز فعالیت اقتصادی رژیم را میتوان در شرق آفریقا ملاحظه کرد. باتوجه به ظرفیتهای معدنی و کشاورزی آفریقا برای رژیمصهیونیستی مانند حجم صادرات مواد کانی و معدنی همچون بوکسیت و طلا و الماس از آفریقا به سرزمینهای اشغالی و همچنین در تبادلات تجاری رژیم با کشورهای آفریقایی، واردات مواد خام و اولیه نسبت به صادرات کالاهای صنعتی و تمام شده سهم بیشتری دارد.
به نظر میرسد آفریقا در حال حاضر به عرضه رقابت مخفیانه میان ایران و حزبالله لبنان از یک طرف و رژیم صهیونیستی از طرف دیگر تبدیل شده است. شهروندان لبنانی از مدتها پیش حضور گستردهای در غرب آفریقا داشتند. این حضور به دوره پایان قرن نوزدهم میلادی میرسد
یکی از ارکان سیاست خارجی رژیم صهیونیستی از دیرباز افزایش ارتباط با کشورهای قاره سیاه است که از گذشته به عنوان ذخایر غنی معادن الماس و سرزمینهای بکر کشاورزی و منابع و کانیهای زمینی و زیرزمینی معروف بوده است. تلآویو طی سالهای گذشته تلاش کرده با تمام ابزارهای ممکن و پتانسیلهای سیاسی و دیپلماتیک، دامنه نفوذ خود در میان کشورهایی را که همچنان در برابر رابطه با رژیم صهیونیستی مقاومت میکنند، گسترش دهد. گرچه فتنههای داخلی و فشار بر افکار عمومی و حاکمان کشورهای آپارتاید آفریقایی از مهمترین عوامل تاثیرگذاری سیاست اسرائیل در آفریقا بوده، اما طی سالهای گذشته و با بهبود مناسبات امنیتی رژیم صهیونیستی با تعدادی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی، پتانسیل این کشورها نیز در راستای آغاز مناسبات رژیم صهیونیستی با کشورهای آفریقایی به کار گرفته شده است.
نفوذ رژیم صهیونیستی در آفریقا بخشی از راهبرد استراتژیک تلآویو برای از بین بردن انزوایی است که کشورهای اسلامی طی دهههای گذشته به این رژیم تحمیل کردند. در واقع اسرائیل از طریق فعالیتهای تجاری و امنیتی خود در آفریقا به دنبال رویکردهای انساندوستانه نیست، بلکه علاوه بر از بین بردن انزوای خود، کشورهای آفریقایی را بازاری مناسب و بکر برای کالاهای اسرائیلی میداند و تلاش دارد از این بازار علاوه بر چیدن منافع اقتصادی، وجهه ضد انسانی خود در سرکوب ملت فلسطین را نیز بهبود بخشد.
رژیم صهیونیستی به دنبال جلوگیری از تایید کشور فلسطین در آفریقاست
به صورت کلی می توان گفت رژیم صهیونیستی از تقویت مناسبات خود با کشورهای آفریقایی سه هدف عمده را دنبال میکند: توسعه سطح مناسبات دیپلماتیک با این کشورها، افتتاح بازارهای جدید به روی شرکتهای اسرائیلی و جلوگیری از تایید کشور فلسطین در این دولتها و رأی آنها به نفع اسرائیل در محافل بینالمللی از جمله سازمان ملل متحد.
به نظر میرسد آفریقا در حال حاضر به عرضه رقابت مخفیانه میان ایران و حزبالله لبنان از یک طرف و رژیم صهیونیستی از طرف دیگر تبدیل شده است. شهروندان لبنانی از مدتها پیش حضور گستردهای در غرب آفریقا داشتند. این حضور به دوره پایان قرن نوزدهم میلادی میرسد. تعداد اقلیت لبنانی مستقر در آفریقای غربی را بالغ بر 300 هزار نفر ارزیابی میکنند. این موضوع باعث شده است رژیم صهیونیستی و سرویسهای جاسوسی این رژیم فعالیت قابل توجهی را در زمینه اقدامات تجاری و مالی لبنانیهای مستقر در آفریقا در پیش گیرند. تلآویو مدعی است که لبنانیهای مستقر در کشورهای آفریقایی نقش قابل توجهی در حمایت مالی از حزبالله دارند. در همین رابطه رژیم صهیونیستی تلاش کرده موسسات سرمایه گذاری زیادی را برای رقابت با لبنانیهای مستقر در این کشورها به ویژه در ساحل عاج برپا کند. این رژیم به همین علت شرکتهایی برای حفاظت و فعالیتهای امنیتی و جمعآوری اطلاعات از لبنانیهای مستقر در این کشورها و نقشه حضور آنها و فعالیتهای اقتصادی آنها تاسیس کرده است.
در اواسط دهه اول هزاره دوم میلادی و با افزایش حملات رژیم صهیونیستی ضد مسلمانان فلسطینی و حمایت حزبالله لبنان از این مسلمانان، ترور تجار لبنانی ساکن غرب آفریقا در دستور کار موساد قرار گرفت. در حقیقت در این زمان رهبران رژیم صهیونیستی و مخصوصاً آریل شارون بر این باور بودند که بازرگانان شیعه در آفریقا که در تجارت الماس اشتغال دارند، مهمترین منبع مالی حزبالله هستند. از این رو ترور آنها جزو اولویتهای جوخههای ترور رژیم صهیونیستی قرار گرفت. در اجرای این سیاست تروریست های موساد در کشورهای الماس خیز غرب آفریقا نظیر سیرالئون، لیبریا و ساحل عاج فعال شده و طی نزدیک به دو سال 30 بازرگان شیعه در این کشورها را ترور کردند.
رژیم صهیونیستی همچنین از نفوذ به قاره آفریقا اهداف فرهنگی قابل توجهی را دنبال میکند. تل آویو از طریق ورود به آفریقا سعی دارد علاوه بر بهبود وجهه خود در میان آفریقاییهایی که از دانش و اطلاعات کافی برخوردار نیستند، با افزایش رویکردهای اسلامی در کشورهای مختلف آفریقایی مبارزه کند. تلآویو در این زمینه از برخی موسسات دینی نظیر کلیسای انجیلی در آفریقا سود میبرد تا بتواند نفوذ خود را در آفریقا برخلاف رویکردهای اسلامی و مسیحیت کاتولیک گسترش دهد. گفته میشود عناصر این کلیسا از افراطیترین افرادی هستند که به دنبال کمک به اسرائیل برآمده و هرگونه عقبنشینی این رژیم در برابر فلسطینیان را رد میکنند.
در آفریقای مرکزی کلیساهای انجیلی و کاتولیک حامی مراکز صهیونیستی شدند
عناصر این کلیسا که از حمایتهای بیدریغ آمریکا نیز برخوردار هستند، استراتژی مدرن و فعالیتهای گستردهای برای جذب عناصر دیگر دارند، به گونهای که پیروان رویکردهای انجیلی طی دهههای گذشته در نتیجه این فعالیتها افزایش قابل توجهی داشته است. تا جایی که به نظر میرسد در آفریقای مرکزی تعداد هواداران کلیسای انجیلی و کلیسای کاتولیک چندین برابر شده است. در حال حاضر حدود 1070 کلیسای انجیلی تنها در گابن فعالیت دارند. این در حالی است که در نیجریه و غنا و بنین نیز فعالیتهای گستردهای توسط این بخش انجام میشود. نفوذ این کلیسا در میان حاکمیت آفریقا تا حدی است که عناصر این کلیسا در حال حاضر به یکی از لابیهای فشارهای دینی و مردمی حامی رژیم صهیونیستی در این کشورها تبدیل شده است.
از سوی دیگر هم اکنون صدها نفر از دیپلماتهای نخبه اسرائیلی در آفریقا سرگرم طراحی و اجرای طرحی هستند که هدف آن، تقسیم قاره سیاه از لحاظ جغرافیای سیاسی است. استفاده از واژه آفریقای سیاه برای کشورهای غیر عربی واقع در جنوب این قاره و واژه آفریقای سفید برای کشورهای عربی واقع در شمال این قاره، حکایت از تلاشهای نژادپرستانه رژیم صهیونیستی دارد.
به نظر میرسد در حال حاضر تقویت و برقراری روابط سیاسی - امنیتی برای صهیونیستها بسیار مهم است. علت آن این است که یکی از چالشهای اساسی صهیونیستها از زمان اعلان موجودیت تاکنون که ریشه در غیر طبیعی بودن وجود آنها در منطقه دارد، موضوع مشروعیت و پذیرش سیاسی و بالتبع آن روابط عادی با سایر کشورها به ویژه کشورهای منطقه است.
این موضوع در جنگ 51 روزه خود را بیشتر نشان داد، به گونهای که محکومیت ملتها و برخی از سازمانهای بین المللی را برای صهیونیستها در بر داشت. به بیان دیگر صهیونیستها سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل را مانعی اساسی برای زیادهخواهی و اشغالگری خود میدانند و هر ساله نتانیاهو انتقادهای شدیدی به سازمان ملل در سخنرانی سالانه خود میکند.
صهیونیستها برای رفع این مشکل دست به اقداماتی زدند که میتوان موضوع نفوذ در دبیرخانه و مراکز مدیریتی و تصمیم سازی سازمانهای بین المللی و احیای روابط دیپلماتیک با کشورهایی که دارای مواضع محکمی نیستند و میتوان رای آنها را با دادن امتیازاتی به نفع خود تغییر داد را نام برد.
استفاده از آرای کشورهای آفریقایی در سازمان ملل: نفوذ رژیم صهیونیستی در آفریقا، به ویژه در جنوب صحرای آفریقا، در دهه ششم قرن بیستم به اوج خود رسید و تا آغاز دهه هفتاد ادامه داشت. اما پس از جنگ سال 1973 (1352 ش) اعراب و اسرائیل، کشورهای عضو سازمان وحدت آفریقا در اقدامی گروهی هر گونه روابط با رژیم صهیونیستی را قطع کردند و به این ترتیب آفریقا به قارهای خالی از رژیم اشغالگر قدس تبدیل شد. این امر سبب شد تا 52 کشور عضو اتحادیه آفریقا، که حق رای بالایی در سازمان ملل دارند، همواره به نفع اعراب و علیه این رژیم عمل کنند. بر همین اساس رژیم صهیونیستی کوشید تا این موازنه قوا را به نفع خود تغییر دهد.
حمایت از جریانهای حامی صهیونیسم برای تصاحب قدرت: سیاست خارجی رژیم صهیونیستی با حمایت از جریانها و اقلیتهای یهودی در کشورهای آفریقایی آنها را به هرم قدرت نزدیک میکند و سپس با تشکیل ائتلافی با حضور این رژیم از نفوذ کشورهای عربی در کشورهای آفریقایی میکاهد.
حضور شرکتهای بزرگ یهودی در این کشورها، رژیم صهیونیستی را به براندازی حاکمیت کنونی کشورهای یاد شده، با هدف تسریع در فعالیتهای ضد عربی و اسلامی مشتاق کرده است. اقلیت یهود در آفریقای جنوبی یکی از ثروتمندترین اقلیتهای یهود در جهان به شمار میآیند.
مقابله با فعالیتهای ایران در قاره آفریقا: همانطور که پیشتر نیز گفته شد مبارزه با فعالیتهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران یکی از اولویتهای راهبردی رژیم صهیونیستی در احیای مناسبات با آفریقا است. درسال 1387 و تنها چند ماه بعد از سفر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت کشورمان به شرق آفریقا و دیدار با مقامات کشورهای جیبوتی، کنیا و کومور، آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی برای تحت الشعاع قرار دادن این سفر و جلوگیری از نفوذ ایران در شرق آفریقا، در رأس یک هیئت بلندپایه سیاسی، اقتصادی و نظامی، راهی منطقه شد و تلاش کرد ضمن رایزنی با مقامات کشورهای اتیوپی، کنیا، غنا، اوگاندا و نیجریه به یک راه حل جامع جهت جلوگیری از نفوذ ایران در آفریقا دست یابد.
جلب نظر سران کشورهای آفریقایی برای عدم حمایت آنها از انتفاضه مردم فلسطین و تشکیلات خودگردان: یکی دیگر از اهداف رژیم صهیونیستی در آفریقا، جلب نظر سران کشورهای آفریقایی برای عدم حمایت از انتفاضه مردم فلسطین است. دولتهای آفریقایی به سبب برخی مسائل سیاسی و مصالح اقتصادی، هنوز نتوانستهاند به یک جمع بندی مشخص در قبال مسئله فلسطین برسند.
یعنی اگر چه رهبران آنها به مناسبتهای مختلف حمایت خود را از مردم فلسطین اعلام میکنند و یا سازمانهای غیر دولتی زیادی در سراسر آفریقا به مسئله فلسطین حساس بوده و به هر نحو ممکن حمایت خود را از انتفاضه اعلام میدارند، ولی تا به حال هیچ اقدام عملی علیه اسرائیل در این قاره صورت نگرفته است.
جلب نظر شخصیتهای سیاسی و روشنفکری آفریقایی در مخالفت با آرمان فلسطین: یکی دیگر از اهداف رژیم صهیونیستی در برقراری روابط با کشورهای آفریقایی، تلاش همه جانبه برای جلب همکاری روشنفکران و نخبگان سیاسی این قاره برای کاهش فشار علیه این رژیم و رفع بحران مشروعیت بینالمللی و جلوگیری از تشکیل جبهه ضد اسرائیلی در قاره آفریقا است. تلآویو ضمن این تلاشها سعی دارد مانع تشکیل جبهه ضد اسرائیلی در مناطق مختلف آفریقا شود.
مهاجرت یهودیان این کشورها به سرزمینهای اشغالی: یکی از اهداف رژیم صهیونیستی از گسترش نفوذ در آفریقا، انتقال یهودیان این کشورها به سرزمینهای اشغالی است، جایی که صهیونیستها برای پیشبرد طرح و برنامه خود نیازمند بیشترین ساکنان صهیونیست هستند. البته یکی از موانع اساسی این هدف، سیاستهای تبعیض آمیزی است که از خوی برتری طلبی صهیونیستها نشأت گرفته و حتی خود یهودیان را نیز قربانی خود کرده است.
در حال حاضر حدود 1070 کلیسای انجیلی تنها در گابن فعالیت دارند. این در حالی است که در نیجریه و غنا و بنین نیز فعالیتهای گستردهای توسط این بخش انجام میشود. نفوذ این کلیسا در میان حاکمیت آفریقا تا حدی است که عناصر این کلیسا در حال حاضر به یکی از لابیهای فشارهای دینی و مردمی حامی رژیم صهیونیستی در این کشورها تبدیل شده است
فلاشاها یهودیان آفریقاییتبار سرزمینهای اشغالی هستند که همواره از تبعیض نژادی در سرزمینهای اشغالی رنج میبرند. به علت رویکردهای نژادپرستانهای که در میان اسرائیلیها رواج دارد، آنها روابط خوبی با آفریقاییها از خود نشان نمیدهند. در سال 2011 حدود 45 درصد از فلاشاها کار در اختیار نداشتند. این موضوع را گزارش آکادمی میریس جی دی سی بروکدال (Myers-JDC-Brookdale) نشان می دهد. این در حالی است که میزان بیکاری در میان اسرائیلیها حدود 5.6 درصد است. آمار بیکاری فلاشاها در سال 2014 بالغ بر 65 درصد بود. از نظر اسرائیلیها، آفریقاییها نباید در آموزش و پرورش و حق مسکن با سایر ساکنان سرزمینهای اشغالی برابر باشند. حتی برخی مدارس رژیم صهیونیستی فرزندان فلاشاها را نیز جزو شاگردان خود نمیپذیرند.
مناطق مختلف آفریقا به ویژه کشورهای آفریقای شرقی اهمیت استراتژیک و فوقالعاده ای برای رژیم صهیونیستی دارند. چرا که گذرگاهها و منافذ حیاتی دریایی در اختیار دارند که مرتبط با اقیانوس هند و دریای سرخ است. این موضوع برای منافع اسرائیل از اهمیت تجاری و استراتژیک قابل توجهی برخوردار است. حدود 20 درصد از تجارت رژیم صهیونیستی از سواحل شاخ آفریقا و تنگه بابالمندب عبور میکند و رژیم صهیونیستی در تجارت خود به آفریقا و آسیا و استرالیا و برقراری مناسبات دیپلماتیک با تعداد قابل توجهی از کشورهای آفریقایی نیازمند این گذرگاهها است. علاوه بر اینکه فعالیتهای اقتصادی و امنیتی تلآویو در قاره آفریقا نیز از طریق همین گذرگاهها انجام میشود.
با توجه به موقعیت جغرافیایی اسرائیل، تسلط بر دریای سرخ برای این رژیم اهمیت بالایی دارد. به همین دلیل اسرائیل قصد دارد با نفوذ در منطقه شاخ آفریقا، قدرت کشورهای همسو با خود را افزایش دهد چراکه اگر کشورهای همسو با تلآویو در شاخ آفریقا قدرت را در اختیار داشته باشند، میتوانند با سیطره بر دریای سرخ، امنیت اسرائیل را افزایش دهند از طرف دیگر سیطره بر شاخ آفریقا به معنای کنترل و سیطره بر کشتیهای عبوری از تنگه باب المندب است که اهمیت باب المندب از لحاظ راهبردی و اقتصادی کمتر از تنگه هرمز نیست.
یکی از دیپلماتهای باسابقه رژیم صهیونیستی درباره اهمیت امنیتی آفریقا برای اسرائیل گفته است: روابط با کشورهای آفریقایی پشتیبان مهمی برای تلآویو در نهادهای بینالمللی است و میتواند پوشش امنیتی استراتژیک در قبال کشورهای متخاصم ایجاد کند و علاوه بر آن موجب تقویت روابط اقتصادی با این قاره شود.
بررسیهای اسرائیلیها نشان میدهد، این رژیم در آینده با مشکل عمده تامین آب شیرین روبرو خواهد بود و بنابراین باید منابع مطمئنی از واردات آب شیرین برای خود فراهم کند. این سیاست البته مربوط به سالهای اخیر نیست و در عمق اندیشههای صهیونیسم ریشه دارد، به گونهای که تئودور هرتزل از موسسان جنبش صهیونیسم در طرحی که درسال 1903 به انگلیس ارائه کرده، موضوع تشکیل دولت یهودی در شبه جزیره سینا را مطرح کرد تا این رژیم به منابع کافی آبهای زیر زمینی و سطحی از رود نیل دسترسی داشته باشد. اسرائیل در نیم قرن گذشته نیز تلاشهای فراوانی به کار بسته تا بتواند حداقل بر یک درصد از آبهای رود نیل مسلط شود و آن را به سرزمینهای اشغالی هدایت کند، این موضوع در امضای معاهده سازش میان این رژیم با مصر تا حدی محقق شد.
چهار کشور کنیا، اتیوپی، اوگاندا و روآندا در حاشیه رود نیل قرار دارند و به عنوان رقبای مصر و سودان در استفاده از آبهای این رود میتوانند منافع راهبردی رژیم صهیونیستی را تامین کنند. مناسبات خوب رژیمصهیونیستی با این کشورها برای تحریک آنها ضد مصر و سودان دنبال میشود تا اختلافات و فتنهها در کشورهای حاشیه رود نیل افزایش پیدا کند و رژیم صهیونیستی که همواره به دنبال برتری بر جنگ آب است، از این طریق بتواند نفوذ خود را در میان این کشورها افزایش دهد. علاوه بر اینکه رژیم اسرائیل از این بستر برای ایجاد پروژههای کشاورزی و برداشت از دریاچه ویکتوریا استفاده میکند که مالکیت آن در اختیار چندین کشور شرق آفریقا قرار دارد.
به علت احساس نیاز رژیم صهیونیستی به منابع آبی است که عمده نفوذ این رژیم در آفریقا مربوط به کشورهای سرچشمه و حاشیه رود نیل است؛ در همین راستا چندین دیدار بین مقامات این کشورها با سران تلآویو انجام شده و در سال 2009 نیز توافقنامهای مربوط به آبها میان این کشورها با رژیم صهیونیستی با حضور آویگدور لیبرمن به امضا رسیده است.
اسرائیل از نفوذ خود در کشورهای سرچشمه و حاشیه نیل به دنبال دستیابی به میزان ثابت آب این رود است که از مصر میگذرد، این نیاز به ویژه در سالهای اخیر که بیثباتی در مصر به اوج خود رسیده، ملموستر از قبل شد. به ویژه اینکه سران صهیونیسم جنگ آینده را جنگ بر سرمنابع آبی میدانند.
در حال حاضر رژیم صهیونیستی تجارت مواد غذایی به اتیوپی و لبنیات به اوگاندا و بیشتر کشورهای شرق آفریقا را در دست دارد. اسرائیل با افتتاح دفاتر تجاری در آفریقا فعالیتهای تجاری خود را گسترش داده به گونهای که گزارشهای موسسه صادرات اسرائیل، آفریقای جنوبی را به عنوان شریک تجاری اسرائیل نام میبرد. همچنین اقداماتی مانند حفاری در معادن سیرالئون، آفریقای مرکزی، کامرون و در کنگو موضوع بسیار مهم تجارت الماس را که از عوامل تاثیر گذار در اقتصاد اسرائیل است، میتوان نام برد.
در موضوع واردات هم اسرائیل از «آدیس آبابا» روغن و حبوبات وارد میکند و در مقابل وسایل برقی خانگی، مکانیکی و سموم حشرات را صادر میکند. در اواسط دهه اول قرن بیست و یک 48 درصد از صادرات اتیوپی به اسرائیل بود. کشورهای اتیوپی، اوگاندا و کونگو در شاخ آفریقا از جانب اسرائیل حمایت میشوند.
در شرق آفریقا نیز در زمینههای اقتصادی و تجاری هزاران نفر از اسرائیلیها مراکز اقتصادی مهم این مناطق را در زمینه تجارت و مدیریت مزارع و پروژههای خدماتی را در دست گرفتهاند. شرکتهای اسرائیلی فعالیت بخشهای قابل توجهی از اقتصاد کنیا و اوگاندا و اتیوپی را در اختیار دارند. از جمله این شرکتها میتوان به شرکت «سولیل بونیه» رژیم صهیونیستی اشاره کرد که فعالیتهای ساخت و ساز و تاسیس فرودگاه و بندرگاه و احداث واحدهای مسکونی و دولتی را در این کشورها در اختیار گرفته است. شرکت «آگرید آپ» در زمینه فعالیتهای کشاورزی و شرکت «کور» در زمینه تولید تجهیزات الکترونیک و معدنی و شرکت «موتورلا» در زمینه شبکههای آبرسانی و برق رسانی فعالیت قابل توجهی در کشورهای آفریقایی دارند. شرکت «کرمل» متخصص در زمینه مواد شیمیایی نیز پروژه های قابل توجهی در شرق آفریقا دنبال میکند.
بازارهای شرق آفریقا یکی از مهمترین بازارهای تاجران سلاح اسرائیل است
بازارهای شرق آفریقا یکی از مهمترین بازارهای تاجران سلاح اسرائیل به شمار میرود. این موضوع تنها منحصر به دهههای اخیر نیست، بلکه از دهه شصت قرن گذشته میلادی صدق میکند. چرا که در این کشورها همواره منازعات نژادی و فرقهای و دینی ادامه داشته است. حتی به اذعان کارشناسان، برخی از این منازعات نیز ساخته و پرداخته فعالیتهای جاسوسی رژیم صهیونیستی است. تسلیحات اسرائیلی در تعداد قابل توجهی از منازعات موجود در آفریقا از جمله جنگ جزیره حنیش بین اریتره و یمن و جنگ داخلی خونین میان شمال سودان و جنوب آن مشاهده شده است.
کشورهای آفریقایی که به دنبال عادی سازی روابط خود با اسرائیل هستند، عموماً تلاش دارند در پی این روابط به مطالبات اقتصادی، کشاورزی، فرهنگی، نظامی و تکنولوژی های روزدست پیدا کنند.
رژیم صهیونیستی خود را برای کشورهای آفریقایی به عنوان یک کشور با تجربه در زمینه فعالیتهای امنیتی و مبارزه با تروریسم معرفی میکند. تلآویو ابزارهای تکنولوژیک پیشرفتهای را برای مراقبت و شنود و نظارت بر فعالیتهای گروههای فلسطینی در سرزمینهای اشغالی تولید کرده و شرکتهای ویژهای دارد که توسط افسران سابق ارتش رژیم صهیونیستی مدیریت میشود و میتواند عملکرد گارد ریاست جمهوری و یگانهای ویژه دولتهای آفریقایی را بهبود بخشد. گارد ریاست جمهوری در بسیاری از کشورهای آفریقایی که از دموکراسی و تبادل قدرت میان احزاب و محبوبیت عمومی حاکمیت برخوردار نیستند، مهمترین تشکیلات نظامی و با تجربهترین و مسلحترین یگانها است که از افراد ویژهای تشکیل شده است که آموزشهای نظامی قابل توجهی را دیده اند.
عمده این آموزشها به ویژه در کشورهایی که روابط خوبی با تلآویو دارند، توسط رژیم صهیونیستی انجام میشود. این رژیمها که عمدتاً رویکردهای استبدادگرایانه و غیر دموکراتیک دارند، به دنبال دستیابی به این تکنولوژیها هستند. علاوه بر اینکه بیشتر کشورهای آفریقایی دچار چالشهای امنیتی هستند و برای مهار شورشهای مردمی نیازمند چنین تجهیزاتی هستند. رهبران کشورهای آفریقایی تلاش دارند جاسوسی از مخالفان و منتقدان خود را به بالاترین حد خود برسانند و تکنولوژیهای پیشرفته را در این زمینه به دست بیاورند تا بتوانند امنیت خود را برای طولانی مدت تامین کنند. رژیم صهیونیستی همچنین در مبادلات خود با کشورهای آفریقایی حمایتهای لجستیک امنیتی از رژیمهای حاکم در این کشورها را ارائه میدهد و اطلاعات امنیتی که توسط سرویسهای جاسوسی این رژیم جمعآوری شده است را به آنها میفروشد.
رژیم صهیونیستی در دسامبر سال 2006 میزبان کنفرانس کشاورزی ویژه دولتهای غرب آفریقا بود تا راهکارهای تولید مستمر در مناطق بیابانی و نیمه بیابانی را با این کشورها بررسی کند. وزرای خارجه کشورهای نظیر نیجریه، توگو، کنیا، گامبیا، سیرالئون و مسئولان ارشد بنین و ساحل عاج غنا و گینه بیسائو و سنگال در این کنفرانس شرکت داشتند.
رژیم صهیونیستی طی سالهای اخیر برخی پروژههای کشاورزی و توسعهای را در کشورهای آفریقایی به اجرا گذاشته است. تلآویو در اتیوپی پروژه تولید نیشکر را ضمن عقد قراردادی بین شرکت تولید شکر اتیوپی و شرکت نتافیم رژیم صهیونیستی دنبال میکند. این پروژه ارزشی بالغ بر 200 میلیون دلار دارد و مسئولیت آبرسانی و کشت نیشکر در این کشور را بر عهده گرفته است. سرمایهگذاریهای رژیم صهیونیستی در بازارهای کشاورزی اتیوپی شامل تولید و پرورش گل و سایر صنایع کشاورزی نیز میشود. بر اساس آمار ارائه شده از سوی مرکز سرمایهگذاری اتیوپی تعداد پروژههای اسرائیلی در اتیوپی بالغ بر 187 پروژه است که ارزش مالی آنها حدود 58.4 میلیون دلار است.
وزارت کشاورزی رواندا نیز با شرکت ابونی رژیم صهیونیستی قرارداد امضا کرده است تا طرحهای کلی آبرسانی در رواندا را به سرانجام برساند. امضای این توافقنامه در روز 22 ژانویه 2007 در شهر کیگالی انجام شد. رژیم صهیونیستی همچنین در پروژه سه جانبه با آلمان و کنیا برای تصفیه آب دریاچه ویکتوریا به مساحت حدود 69 هزار کیلومتر مربع همکاری میکند.
در روز 17 آگوست 2012 توافقنامهای در نایروبی میان سه کشور به امضا رسید تا دریاچه ویکتوریا که از بزرگترین منابع آب شیرین در آفریقا به شمار میرود، احیا شده و منابع آبی به آن بازگردد و گیاهان دریایی مضر آن از بین برود. رژیم صهیونیستی همواره تلاش دارد فعالیتهای خود در آفریقا را دارای ابعاد انسانی معرفی کند. به عنوان مثال در این پروژه مدعی است که اقدام اسرائیل میتواند حدود 5 میلیون فرصت شغلی برای کشورهایی که در حاشیه این دریاچه قرار دارند یعنی بنین و اوگاندا و تانزانیا ایجاد کند.
دولت سودان جنوبی نیز در سال 2012 اولین توافقنامه میان دو طرف برای آغاز پروژه های کشاورزی در اراضی حاصلخیز سودان جنوبی را با رژیم صهیونیستی به امضا رساند. رژیم صهیونیستی همچنین پروژه تولید انرژی خورشیدی را در این کشور کلید زده است.
اسرائیل در اوگاندا نیز پروژههای متعددی را به ویژه در زمینه کشاورزی و فناوری آب و پروژههای خدماتی دیگر در زمینه پزشکی و آموزشهای نظامی و ارائه راهبرد مبارزه با تروریسم و افراطگرایی دینی در دست انجام دارد.
علاوه بر اینها بسیاری از کشورهای آفریقایی که روابط خوبی با تلآویو برقرار کردهاند، امیدوار هستند که از طریق احیای مناسبات خود با اسرائیل بتوانند توجه آمریکا و سایر دولتهای غربی را که اسرائیل در میان آنها نفوذ دارد، به خود جلب کنند.
ارتباط رژیم صهیونیستی با صحرای بزرگ آفریقا را می توان در اواخر دهه 1950 جستجو کرد؛ زمانی که اسرائیل در سال 1957 استقلال غنا را به رسمیت شناخت و در سال 1958 موسسهای تحت عنوان آژانس همکاریهای توسعه بین المللی اسرائیل برای حمایت از کشورهای مستقل آفریقایی تاسیس کرد. در سال 1963 نیز اولین سفارت رژیم صهیونیستی در کنیا تاسیس شد و به این ترتیب راه برای نفوذ اسرائیل در قاره آفریقا از دروازه دیپلماتیک باز شد. در سطح اتحادیه آفریقا، سازمان وحدت آفریقا که پیش از این اتحادیه تشکیل شده بود به رژیم صهیونیستی اجازه داد تا به عنوان عضو ناظر در این سازمان حضور داشته باشد. اما بعد از انحلال سازمان مذکور در سال 2002 و تشکیل اتحادیه آفریقا اسرائیل این جایگاه خود را از دست داد. از آن زمان تاکنون رژیم صهیونیستی تلاش زیادی برای عضویت در اتحادیه آفریقا کرده است.
معاملات میان رژیم صهیونیستی و کشورهای آفریقایی نشان میدهد که قوی ترین روابط اسرائیل در این قاره با کشورهای غربی و مرکزی و شرق بوده و در حال حاضر با 46 کشور از 55 کشور عضو اتحادیه آفریقا روابط دیپلماتیک دارد. تصمیم اخیر این اتحادیه برای دادن جایگاه عضو ناظر به اسرائیل نیز گام جدیدی در راستای بهبود چهره رژیم صهیونیستی و تقویت نفوذ آن در قاره آفریقا بود.
فلسطین، چین، انگلیس، کویت، امارات متحده عربی، مکزیک، کویت و یونان در حال حاضر به عنوان عضو ناظر در اتحادیه آفریقا فعالیت میکنند. کشورهایی که جایگاه عضو ناظر را در اتحادیه آفریقا دارند قادر به تصمیم گیری و یا رای دادن در اتحادیه مذکور نیستند اما این جایگاه به آنها امکان میدهد تا با سیاستمداران آفریقایی ارتباط نزدیکتری برقرار کنند و هم چنین در تصمیمات آنها تاثیر بگذارند.
فلاشاها یهودیان آفریقاییتبار سرزمینهای اشغالی هستند که همواره از تبعیض نژادی در سرزمینهای اشغالی رنج میبرند. به علت رویکردهای نژادپرستانهای که در میان اسرائیلیها رواج دارد، آنها روابط خوبی با آفریقاییها از خود نشان نمیدهند
از طرف دیگر ظهور چین و روسیه و ترکیه و همچنین کشورهای عربی مانند امارات و عربستان سعودی در قاره آفریقا و امتیازاتی که در بازارهای تجاری این قاره کسب میکنند موجب شده صهیونیستها به دنبال یک عرصه رقابتی در قاره آفریقا باشند. علاوه بر انگیزههای اقتصادی، تجارت نظامی در آفریقا حوزه مهمی برای اسرائیل محسوب میشود؛ جایی که برخی از کشورهای آفریقایی به دنبال خرید تجهیزات نظامی و فناوریهای اطلاعاتی و جاسوسی و سایر تکنولوژیها در این زمینه از رژیم صهیونیستی هستند.
در همین چارچوب وزارت جنگ رژیم صهیونیستی اعلام کرد که در سال 2016 صادرات نظامی این رژیم به آفریقا بالغ بر 275 میلیون دلار بوده است. به همین دلیل رژیم صهیونیستی جهت تحقق جاهطلبیهای خود تلاش دارد به کشورهای آفریقایی بگوید که راهکارهای زیادی برای حل چالشهای این قاره دارد. اسرائیل در همین زمینه اعلام کرده که در سطح مقابله با اپیدمی کرونا و همچنین مقابله با تروریسم افراطی در سراسر قاره آفریقا به این کشورها کمک خواهد کرد. «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی در دوره کابینه خود از توافق با آمریکا جهت استخراج انرژی و کاهش کسری برق و کشورهای آفریقایی از طریق راه حلهای نوآورانه خبر داده بود.
یکی از راهبردهای رژیم صهیونیستی در کشورهای آفریقایی تلاش برای جلب توجه مسلمانان این قاره که از آرمان فلسطین حمایت میکنند، است و در همین راستا از مناسبتهای مذهبی و شرایط وخیم زندگی آنها جهت نزدیک شدن به جوامع محلی مسلمانان در آفریقا سوء استفاده میکند. اقداماتی همچون توزیع قربانی برای مسلمانان و برگزاری مراسمهای افطار در ماه رمضان و ایجاد فرصتهای شغلی و آموزش جوانان از جمله روشهای صهیونیستها برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی مسلمانان قاره آفریقاست. به طور کلی رژیم اسرائیل برای روابط خود با آفریقا اهمیت ویژهای قائل بوده به طوری که با کمترین هزینه و با دادن کمکهای فنی، نظامی، سیاسی، امنیتی و تکنولوژی قصد دارد نفوذش را در این قاره افزایش داده و از این راه به بازار آفریقا دست یافته و با غارت منابع آن و سلطه بر شاخ آفریقا امنیت خود را در دریای سرخ تامین کند.
- برچسبها:
- آلمان
- آمریکا
- آموزش و پرورش
- امارات متحده عربی
- انگلیس
- برزیل
- بنجامین نتانیاهو
- ترکیه
- تنگه هرمز
- تهران
- جبل الطارق
- جمهوری اسلامی
- چین
- حوزه علمیه
- خلیج فارس
- رژیم صهیونیستی
- روسیه
- سازمان ملل متحد
- سودان
- سیاست خارجی
- عربستان سعودی
- فلسطین
- لبنان
- ماه رمضان
- محمود احمدی نژاد
- هرم
- یمن
- انتخابات پارلمانی رژیم صهیونیستی
- تروریسم
- سید روح الله خمینی
- ویروس کرونا