تضعیف اسرائیل، تحقیر آمریکا / پیامدهای رویارویی احتمالی ایران و اسرائیل
در نظرسنجی Quinnipiac که سه هفته پس از حمله حماس انجام شد، 84درصد از آمریکایی ها ابراز نگرانی کردند که ایالات متحده ممکن است به سمت دخالت مستقیم نظامی در درگیری های خاورمیانه کشیده شود و تنها یک نفر از هر پنج پاسخ دهنده به نظرسنجی پیو در فوریه 2024 موافق بود که ایالات متحده باید یک فشار دیپلماتیک «عمده» برای پایان دادن به جنگ اسرائیل و حماس در دستور کار قرار دهد.
در این میان یکی از بازیگران منطقهای بهویژه از تردید یا عدمتعامل واشنگتن سود میبرد: جمهوری اسلامی ایران. در واقع، آشوب در خاورمیانه فرصتی برای دستیابی به موفقیت در استراتژی چهار دههای تهران به منظور تضعیف یکی از اصلیترین دشمنان منطقهای خود، اسرائیل - و تحقیر ایالات متحده و کاهش شدید نفوذ آن در منطقه است.
جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب 1979 قصد الهام بخشیدن به قیام های مذهبی را داشت و به زعم بسیاری از ناظران، ممکن است ظاهرا به نظر برسد که شکست خورده است. در واقع، خرد متعارف در واشنگتن و جاهای دیگر اغلب بر این باور است که ایران مهار شده و حتی منزوی شده است. اما این هرگز درست نبود. در عوض، تهران استراتژی حسابشدهای برای توانمندسازی شبهنظامیان نیابتی و تاثیرگذاری بر عملیات در همسایگی خود در حالی که قابلیت انکار قابل قبولی را حفظ میکند، ایجاد کرد - طرحی که با دامنه ویرانگر حمله حماس و حملات بعدی شبهنظامیان وابسته به ایران در عراق، لبنان و یمن اثبات شد.
چشم انداز استراتژیک پس از 7 اکتبر در خاورمیانه، چشم اندازی است که تا حد زیادی توسط ایران ایجاد شده و بر مبنای نقاط قوت آن عمل میکند. تهران فرصت را در هرج و مرج میبیند. ایران از جنگ در غزه بهرهبرداری و آن را تشدید میکند تا جایگاه خود را بالا ببرد، منافع اسرائیل و ایالات متحده را تضعیف کند و نظم منطقه را بیشتر به نفع خود شکل دهد. حقیقت این است که جمهوری اسلامی اکنون در موقعیتی بهتر از هر زمان دیگری برای تسلط بر خاورمیانه است، از جمله با دستیابی به توانایی ایجاد اختلال در کشتیرانی در چند کانون منطقهای.
در صورت عدمکنترل، گسترش چشمگیر نفوذ ایران تاثیرات زیادی بر اسرائیل، منطقه وسیع تر و اقتصاد جهانی خواهد داشت. برای برهم زدن این تقویت قدرت ایران، بایدن فورا نیاز به بیان و سپس اجرای یک استراتژی روشن برای محافظت از غیرنظامیان فلسطینی از تحمل بار سنگین عملیات نظامی اسرائیل، مقابله با استراتژی مخرب جنگ نیابتی ایران و کاهش توانایی های متحدان تهران دارد. دستیابی به این اهداف مستلزم مجموعه ای از اقدامات پیچیده از سوی واشنگتن است و آمریکایی ها از آسیب های نظامی، اقتصادی و انسانی تعهدات کشورشان در خاورمیانه خسته شده اند. اما هیچ قدرت جهانی به جز ایالات متحده، ظرفیت نظامی و دیپلماتیک برای خنثی کردن اهداف ایران را با مدیریت درگیری مارپیچ بین اسرائیل و حماس و مهار مخربترین پیامدهای بلندمدت آن ندارد.
تئوری آشوب
از زمان تسلط حماس بر غزه در سال 2007، ایران به عنوان حامی اصلی این گروه عمل کرده است. تهران؛ پول، سلاح و سایر حمایت هایی را ارائه کرد که حمله 7 اکتبر را ممکن ساخت، از جمله فناوری های نظامی، اطلاعاتی و سالانه 300 میلیون دلار کمک مالی. پهپادها و موشک ها و همچنین زیرساخت ها و آموزش هایی را برای کمک به حماس در ساخت تسلیحات خود فراهم کرد.
پس از 7 اکتبر، شبه نظامیان مورد حمایت ایران نیز به سرعت فعالیت های خود را برای هدف قرار دادن نیروهای اسرائیلی و آمریکایی در منطقه افزایش دادند. این حملات باعث تلفات بیش از صد نفر در میان نظامیان آمریکایی شده است. حوثی ها، جنبش مورد حمایت ایران که بر اکثر مردم یمن حکومت میکنند، به کشتی های در حال حرکت در دریای سرخ حمله کرده اند که باعث شده عبور و مرور از طریق کانال سوئز در دو ماه اول سال 2024 تا 50درصد کاهش یابد. ایران همچنین در پی 7 اکتبر اقداماتی صریح برای بالا بردن وجهه دیپلماتیک خود انجام داد. چند روز پس از حمله حماس، ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران برای اولین بار مستقیما با محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی، تلفنی صحبت کرد و در ماه نوامبر نیز در نشست منطقهای در ریاض شرکت کرد. سایر مقامات ایرانی، مانند حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، در منطقه و فراتر از آن به دنبال این هستند که کشورشان را به عنوان یک میانجی مورد اعتماد قرار دهند.
هیچ یک از این تحولات صرفا نتیجه چشم اندازهای جدید ایران در آشفتگی و انجام اقدامات فرصت طلبانه و تکانشی نیست. آنها محصول بازی آزمایششده با زمان هستند. از سال 1979، ایران به هرج و مرج و نوسانات به عنوان فرصتی برای پیشبرد منافع و نفوذ خود نگاه کرده است. حتی تهاجم عراق به ایران در سال 1980 به نفع حکومت نوپا بود و موقعیتی را برای ایجاد یک صنعت دفاعی داخلی قوی فراهم کرد و دولت را قادر ساخت که دوران طفولیت خود را پشت سر بگذارد.
از نظر تاریخی، برخی از باارزشترین گشایشها در نتیجه گامهای اشتباه واشنگتن و شرکای آن در منطقه، مانند حمله آمریکا به عراق در سال 2003، رخ داده است. صدام حسین، رئیس جمهور عراق، که مهمترین تهدید موجود برای ایران بود، سرنگون شد و رژیم او با یک دولت ضعیف به رهبری شیعیان ناراضی با روابط خوب با تهران جایگزین شد. ایران در سالهای بعد، از دیگر لحظات هرج و مرج منطقهای نهایت استفاده را برد. از آغاز سال 2013، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با کمک حزبالله، بسیج تیپهای شیعیان افغانستانی و پاکستانی را برای دفاع از بشار اسد ایجاد کرد. تهران در نهایت در طول جنگ داخلی سوریه یک مشارکت موثر با روسیه ایجاد کرد که پس از حمله روسیه به اوکراین، به یک همکاری استراتژیک گستردهتر گسترش یافت. یکی از مؤلفه های کلیدی استراتژی ایران در همسایگی اش، پرورش «محور مقاومت»، شبکه ای از شبه نظامیان منطقه ای با ساختارهای سازمانی گسسته، منافع متداخل و پیوند با نهادهای امنیتی و مذهبی ایران بوده است. در طول دو دهه اول قدرت جمهوری اسلامی، صدور انقلاب در دستور کار مقامات قرار گرفت.
اگرچه این موج انقلابی هرگز محقق نشد، اما با ظهور گروه های شبه نظامی دلسوز که به دنبال حمایت دولت انقلابی بودند، محقق شد. سرمایهگذاریهای اولیه جمهوری اسلامی دارایی ارزشمندی را برای آن به همراه داشت که الگویی برای تلاشهای بعدی آن بود: حزبالله. پس از تهاجم اسرائیل به لبنان در سال 1982، سپاه نوپای ایران آموزش و هماهنگی حزب الله، یک گروه مسلح شیعه را آغاز کرد. کمک ایران فورا حزب الله را قدرتمندتر کرد.
حزبالله از طریق جناح سیاسی خود، خود را عمیقا به دولت لبنان تلقین کرد و اعضایی را در پارلمان و کابینه نصب کرد. بهرغم تلاش های اسرائیل و ایالات متحده برای از بین بردن شبه نظامیان، حزبالله ده هاهزار جنگنده فعال دارد و با کمک تهران، زرادخانه ای متشکل از 150هزار راکت و موشک عمدتا کوتاه و متوسط و همچنین هواپیماهای بدون سرنشین ضد تانک و ضدهوایی و توپخانه ضدکشتی جمعآوری کرده است. تهران به کمک سالانه 700 تا 1 میلیارد دلار به حزبالله ادامه میدهد و این گروه همچنان بازیگر اصلی اجتماعی، سیاسی و نظامی در لبنان است. حزبالله به طور فوقالعادهای برای ایران مفید بوده است. نقش حزب الله در عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان، که در سال 2000 تکمیل شد، تحسین منطقه ای و مشروعیت داخلی پایدار را برای این گروه به همراه آورد و دامنه جهانی آن همچنان به تقویت اهرم تهران کمک میکند.
بازی طولانی
ایران با پرورش حزبالله به عنوان الگو، تلاش و منابع عظیمی را برای پرورش گروههای شبهنظامی در سراسر خاورمیانه اختصاص داده است. حمایتی که ایران از گروه های شبه نظامی فلسطینی، به ویژه جهاد اسلامی فلسطین و حماس انجام داد، در دهه های بعد سودهای زیادی را به همراه داشت. این روابط سکوی پرشی را برای نفوذ ایران در نقاط عطف کلیدی برای ثبات منطقه فراهم کرد. در دهه 1990، حملات تروریستی روند صلح اسرائیل و فلسطین را مختل کرد و سیاست اسرائیل را به سمت راست سوق داد. پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003، حمایت تهران از شورای عالی اسلامی عراق و حزب الدعوه، هر دو جناح مهم شیعه، ایران را به عنوان تاثیرگذارترین بازیگر در سیاست جنجالی پس از جنگ عراق معرفی کرد.
جنگ داخلی سوریه موقعیت حزبالله را به جواهری در تاج شبکه نیابتی ایران ارتقا داد. حزب الله با همکاری نزدیک با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شبکه گسترده تری از شبه نظامیان شیعه مورد حمایت ایران را که از افغانستان، عراق، پاکستان و یمن به سوریه سرازیر شدند، آموزش و هماهنگ کرد. ایران در توسعه این شبکه انعطاف پذیر و عمل گرایانه تلاش قابلتوجهی نشان داده است و این امکان را به آن میدهد تا خود را با شرکا و جانشینان در قاره های متعدد هماهنگ کند. گاهی اوقات، تهران از گروه های چتر و اتاق های عملیات مشترک برای هماهنگ کردن جناح های مختلف استفاده میکند و در برخی مواقع عمدا گروه های موجود را جداسازی میکند تا نفوذ خود را بر آنها حفظ کند. پول و تجهیزات ایران برای مدت طولانی یکی از ابعاد اصلی روابط این کشور با شبهنظامیان بوده است. با این حال، تهران به طور فزاینده ای نهتنها تسلیحات تمام شده را منتقل میکند، بلکه ابزارهایی را برای گروه های نیابتی خود برای تولید و اصلاح سلاح ها به طور مستقل نیز منتقل میکند.
نهاد امنیت ملی ایران سرمایهگذاری در جنگ نامتقارن را ابزاری اقتصادی برای به دست آوردن اهرم فشار در برابر دشمنان قدرتمندتر بهویژه ایالات متحده میداند. نفوذ ایران بر شبهنظامیان با حذف اکثر رقبای رادیکال آن در خاورمیانه تقویت شده است. پس از برکناری دیکتاتورهای گرانقیمتی مانند صدام و معمر القذافی لیبی از قدرت، جمهوری اسلامی به یکی از معدود بازیگران منطقه ای تبدیل شد که منافع و منابع لازم برای حمایت از شبه نظامیان را در اختیار دارد.
از بسیاری جهات، رابطه بین ایران و نمایندگان آن نشاندهنده ترجیحات مشترک برای خودمختاری و منافع شخصی است. ماهیت تکاملی سرمایهگذاری های ایران در مشتریانش به نفع آن بوده است و به نهاد امنیتی امکان میدهد تا شراکت هایی با ارزش پایدار را حفظ کند که میتواند در برابر اختلالات مقاومت کنند. به عنوان مثال، حتی زمانی که حماس برای چند سال پس از شروع جنگ داخلی سوریه از ایران فاصله گرفت، ایران همچنان به تامین بودجه باقیمانده این گروه ادامه داد و به مرور زمان این روابط را دوباره احیا کرد.
کمان پیروزی
پس از تهاجم ایالات متحده به عراق، تهران تلاش کرد تا خود را به عنوان یک بازیگر موثر در منطقه ای که در آشفتگی قرار دارد، به طور کامل تثبیت کند. اسرائیل کارزاری مصمم را برای کم کردن نفوذ ایران با حمله معمول به مواضع ایران در سوریه به راه انداخت تا تلاش جمهوری اسلامی برای ایجاد یک پل زمینی برای تامین حزب الله و شبکه گسترده تر نیروهای جانشین آن را مختل کند. این کمپین موفقیت های تاکتیکی زیادی به دست آورد، اما به نظر نمیرسد که تاثیر بازدارنده معناداری بر ایران و نیروهای نیابتی آن داشته باشد.
در همین حال، ایالات متحده به دنبال تعمیق روابط خود با مراکز قدرت جایگزین و تقویت صف بندی های جدید برای مقابله با تهران بود. از «مهار دوگانه» بیل کلینتون (که به دنبال منزوی کردن ایران و عراق و در عین حال پیشبرد صلح اعراب و اسرائیل بود) تا «استراتژی رو به جلو برای آزادی» رئیسجمهور جورج دبلیو بوش (که بر پیشبرد دموکراسیسازی در خاورمیانه و فراتر از آن متمرکز بود)، واشنگتن بارها بر روی طرحهایی سرمایهگذاری کرده است که هدف آن حذف افراطگرایی خشونتآمیز در خاورمیانه بوده است، اما نتیجه چندانی نداشته است.
در سخنرانی نوامبر 2023 رهبر معظم ایران، این تلاش ها منعکس و تاکید شد که واشنگتن در تلاش برای ایجاد «خاورمیانه جدید» به طور کامل شکست خورده است. یک تحول اساسی، اما نه به نفع ایالات متحده، بلکه به نفع جبهه مقاومت رقم خورده است. بله، نقشه ژئوپلیتیک غرب آسیا تغییر کرده است - اما به نفع مقاومت تغییر کرده است.
از 7 اکتبر، ایران از وحشت و اندوه اسرائیلی ها به وجد آمده و از آن برای ارتقای جایگاه خود به عنوان چانهزنی قدرت استفاده کرده است. جنگ فرصتی را برای جمهوری اسلامی برای از سرگیری نقش رسمی در رایزنیهای فرامنطقهای فراهم کرده است. رهبران ایران دیپلماسی فعال را با نمایش قدرت همراه کردهاند که قصد دارد عزم آمریکا را آزمایش کند.
حملات شبهنظامیان نزدیک به ایران یک چالش پیچیده برای واشنگتن و جهان است. از اکتبر 2023 تا اواسط فوریه 2024، حملات توسط نیروهای نیابتی مورد حمایت ایران منجر به کشته و زخمی شدن حداقل 186 نفر در میان سربازان آمریکایی در خاورمیانه شد. این موارد شامل 130 آسیب مغزی، از دست دادن سه سرباز ذخیره ارتش در اردن، و کشته شدن دو عضو نیروی دریایی SEAL در ماموریت جلوگیری از سلاحهای غیرقانونی در سواحل سومالی بود.
قبل از 7 اکتبر، دولت بایدن زمان، انرژی و سرمایه سیاسی قابلتوجهی را برای کمک به عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی اختصاص داده بود. چنین معاملهای با گشودن فرصتهای اقتصادی جدید و به مرور زمان، کمک به به حاشیه راندن نفوذ بازیگران ضد نظم، از جمله تهران و حامیان آن، یک پیشرفت بزرگ برای دولتها و منطقه وسیعتر خواهد بود.
تلاش بایدن برای دستیابی به توافق عادیسازی بین اسرائیل و عربستان سعودی، جدیدترین مؤلفه کمپین طولانی آمریکا برای تقویت همکاری بین بازیگران منطقهای میانهرو توصیف شده بود. گفت وگوهای عادی سازی مبتنی بر موفقیت توافقنامه ابراهیم 2020 است که راه را برای برقراری روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و بحرین، مراکش، سودان و امارات متحده عربی هموار کرد و فرصت های بی سابقه ای را برای تجارت دوجانبه، همکاری های نظامی و تعاملات مردمی باز کرد. گشایش با ریاض میتوانست این روند را تقویت کند و ایران را حتی در زمانی که تلاش می کرد تا نزدیکی خود را با ریاض تضمین کند، به عقب براند.
پرونده برقراری روابط دیپلماتیک کامل بین اسرائیل و عربستان سعودی همچنان قانعکننده است. اما جنگ اسرائیل و حماس پیچیدگی های خیره کننده ای را به آنچه قبلا یک اقدام بلندپروازانه تاریخی بود اضافه کرد. برای بسیاری از اسرائیلی ها در داخل و خارج از دولت، حمله حماس تنها این باور را تقویت کرد که حاکمیت فلسطین یک تهدید امنیتی غیرقابل قبول است.
با این حال، عملیات های بعدی اسرائیل در غزه، درخواست های جدید و تلاشهای معنادار سعودی ها برای جبران رنج فلسطینیان را برانگیخت. تعهدات امنیتی آمریکا به عربستان سعودی و سرمایهگذاری در زیرساخت های هسته ای غیرنظامی پادشاهی، مستلزم تایید قانونگذاران آمریکایی است که در بحبوحه نگرانیها مبنی بر اینکه تشدید جنگ اسرائیل و حماس میتواند ایالات متحده را به سمت خود بکشاند، تضمین آن سخت تر شده است، چرا که مستقیما آمریکا را وارد درگیری دیگری در خاورمیانه میکند.
ترکیبی از اظهارات، دیپلماسی و اقدام که ایران از 7 اکتبر ماهرانه به کار گرفته است، برخی از دیرینهترین اولویتهای ایدئولوژیک و استراتژیک آن را به پیش میبرد. مانند حماس، ایران نابودی اسرائیل و پیروزی جهان اسلام بر آنچه را که غرب در حال زوال می داند، فریاد می زند. دیدگاههای آن فرصتطلبانه یا گذرا نیست. آمریکاستیزی و ضدیت با اسرائیل در بستر جمهوری اسلامی ریشه دوانده است. اما مقیاس عظیم ویرانی در غزه جان تازه ای به رویکرد ضدغربی و ضداسرائیلی تهران دمیده است.
این رویکرد اکنون جذابیت تازهای برای مخاطبان منطقهای دارد. تهران قاطعیت منطقهای را فرصتی برای همسویی بیشتر با روسیه و چین میداند. منافع این کشورها تا حد زیادی با غرق کردن واشنگتن در بحرانی در خاورمیانه تامین میشود که به اعتبار آن لطمه میزند و ظرفیت نظامی آن را از بین میبرد. از سوی دیگر چین، ایران و روسیه رزمایش دریایی مشترک کوچکی را که چهارمین رزمایش دریایی از نوع خود در 5 سال گذشته است، در اوایل ماه مارس در خلیج عمان آغاز کردند.
با خطر مبارزه کنید
از منظر تهران، جنگ اسرائیل و حماس به تغییر موازنه قدرت و دور شدن از هژمونی ایالات متحده و به سوی نظم منطقهای جدید که به نفع جمهوری اسلامی است، سرعت میبخشد. 10روز پس از حمله حماس به اسرائیل، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس ایران، هشدار داد که تهاجم زمینی به غزه میتواند دروازه های جهنم را باز کند، یعنی پاسخی قاطع نهتنها به اسرائیل، بلکه علیه منافع و داراییهای آمریکا در منطقه به دنبال داشته باشد. با این حال، برای انقلابیون ایران، بقای دولت بر هر اولویت دیگری برتری دارد، بنابراین رویکرد آنها از اکتبر تا مارس با هدف گیری دقیق هدایت می شد. پس از اینکه دولت بایدن دو گروه حمله ناو هواپیمابر را در ماه اکتبر به شرق مدیترانه اعزام کرد، ایران و متحدانش تلاش کردند تا از تشدید تنش اجتناب کنند. حزب الله حملات خود به شمال اسرائیل را به طرز ماهرانه ای تنظیم کرد، ظاهرا برای جلوگیری از کشاندن اسرائیل به جنگی که میتواند توانایی حزب الله را برای جلوگیری از حمله اسرائیل به برنامه هسته ای ایران کاهش دهد.
استقرار سریع تجهیزات نظامی آمریکا توسط بایدن در منطقه، همراه با اقدامات دیپلماتیک او در لبنان و دیگر بازیگران کلیدی منطقه، به جلوگیری از جنگ گسترده تری که حماس امیدوار بود به آن دامن بزند، کمک کرد. مجموعه ای از حملات آمریکا به شبه نظامیان مورد حمایت ایران در عراق، سوریه و یمن، توانایی های این گروه ها را تضعیف کرد و به شرکای تهران نشان داد که بهای ادامه حملات علیه آمریکایی ها را خواهند پرداخت. با این حال، خطر محاسبات نادرست آمریکاییها و اعتماد بیش از حد، به مرور زمان افزایش خواهد یافت. شبه نظامیان ایران سابقه طولانی در سرسختی و سازگاری دارند و سلاح هایی که در اختیار دارند نسبتا فراوان و ارزان هستند؛ بهویژه در مقایسه با هزینه های حملات آمریکا برای مقابله با آنها.
در طول دهه ها، ایران و نمایندگان آن تلاشهای زیادی برای دقت و صحت ریسک ایجاد کرده اند. اکنون، ایران، با سنجش کاهش علاقه آمریکا به خاورمیانه، مزیتی را به دست میآورد. آنها با حملات خود به دنبال تحریک ایالات متحده به ارتکاب اشتباهاتی هستند که به تهران و متحدانش مزیت میدهد - اشتباهاتی شبیه به اشتباهاتی که واشنگتن در دو دهه قبل انجام داد، زمانی که به عراق حمله کرد، یا در سال 2018، زمانی که ترامپ از توافق هستهای ایران عقبنشینی کرد. یک اشتباه محاسباتی توسط هر یک از بازیگران درگیر، از جمله خود ایران، میتواند شعله درگیری بسیار گسترده تر و شدیدتر در سراسر خاورمیانه باشد و آسیب عمیقی به ثبات منطقه و اقتصاد جهانی وارد کند.
برای مقابله با اهداف ایران، دولت بایدن باید با اسرائیل و متحدان منطقه ای همکاری کند تا توانایی حماس برای حمله شوک دهنده دیگر علیه غیرنظامیان اسرائیلی را کاهش دهد و در عین حال اطمینان حاصل کند که کمک های بشردوستانه به غیرنظامیان ناامید فلسطینی میرسد و مسیری را برای آینده پس از جنگ ترسیم میکند که صلح و ثبات را هم برای اسرائیلیها و هم برای فلسطینیها تضمین کند.
از اواخر مارس 2024، واشنگتن همچنان به فشار برای توافقی ادامه می داد که حزب الله را ملزم می کرد تا نیروهای نخبه خود را از مرز لبنان با اسرائیل بیرون بکشد و بازگشت هزاران غیرنظامی اسرائیلی را که خانه هایشان از 7 اکتبر توسط راکت های حزب الله بمباران شده است تسهیل کند. دستیابی به چنین توافقی برای جلوگیری از درگیری گسترده تر حیاتی است و واشنگتن باید به شدت برای آن فشار بیاورد و از منافع آشکار همه طرف های درگیر برای جلوگیری از تشدید تنش استفاده کند. در سال 2022، ایالات متحده در مذاکره درباره توافق مرزی دریایی بین اسرائیل و لبنان برای اجازه اکتشاف گاز موفق شد، که نشان میدهد فرصتهای دیگری برای مصالحه عملی وجود دارد.
دولت بایدن در حال حاضر شروع به ایفای نقش قویتری در رسیدگی به بحران انسانی در غزه کرده است. به طور غمانگیز، این تلاشها ممکن است برای جلوگیری از قحطی بسیار کم و دیر باشد. قحطی در غزه هم برای ایالات متحده و هم برای اسرائیل یک شکست استراتژیک و اخلاقی محسوب میشود و بایدن نباید اشتباهاتی را تکرار کند که به چنین فاجعهای اجازه داده است منطقه را فرا گیرد. هرگونه تلاش واقعا موفق برای توقف تهدید حماس مستلزم کاهش پیامدهای ویرانگر برای غیرنظامیان فلسطینی است.
وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده در همکاری با سازمانهای غیردولتی و دولت های شریک، باید به مقامات غیرنظامی فلسطینی مستقل از حماس و دیگر شبه نظامیان مورد حمایت ایران کمک کنند - از جمله کمک برای اطمینان از اینکه آنها منابع لازم برای انجام تلاش های بازسازی را دارند. پس از جنگ سال 2006 بین اسرائیل و لبنان، ارسال سریع کمکهای ایران به حزبالله این امکان را داد تا با ارائه غرامت فوری و برنامههای بازسازی، پیروزی را از چنگال شکست ربوده و بر دولت لبنان غلبه کند. ایالات متحده نباید پس از پایان جنگ در غزه، به تهران یا نیروهای نیابتیاش اجازه دهد که گشایش مشابهی داشته باشند.
تشدید چالش برای واشنگتن این واقعیت است که ایران از زمان خروج ترامپ از توافق هستهای ایران در سال 2018، توسعه برنامه هستهای خود را تسریع کرده است. پرورش حس واقعگرایی برای مقامات آمریکایی حیاتی است. بازی استراتژیک بزرگ برای همسویی عربستان سعودی و اسرائیل ممکن است هنوز محقق شود. عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان راهی جذاب برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه و مقابله با نفوذ ایران در بلندمدت است، اما تحقق آن نیازمند داربستهای سیاسی پیچیدهای است که هنوز به طور کامل طراحی نشده است. دستیابی به این عادیسازی مستلزم برنامههای بازی کوتاهمدت و میانمدت موثرتری برای تامین حکومت و امنیت در غزه، باز کردن راه برای انتقال رهبری در سرزمینهای فلسطین و مهار فشارهایی است که بازیگران مختلف بهویژه ایران، برای گسترش درگیری در خاورمیانه اعمال میکنند.
اینها باید اولویتهای واشنگتن در سال آینده باشد. به یک معنا، ایران اکنون از مزیت پیشفرض نسبت به ایالات متحده برخوردار است، زیرا در واقع نیازی به دستیابی به چیزهای مادی در کوتاهمدت ندارد. هرج و مرج خود یک پیروزی خواهد بود. در مقابل، نوار موفقیت ایالات متحده بالاست. ایالات متحده بهرغم سابقه مشکوک خود در چند دهه گذشته، همچنان یک بازیگر ضروری در منطقه باقی مانده است. ایستادن در کنار متحدانش - و حفاظت از دسترسی به نفت که برای اقتصاد جهانی حیاتی است نیاز به تعهد دارد. چند رئیسجمهور ایالات متحده امیدوار بودند که نقش آمریکا در خاورمیانه را به قیمتی ارزان کاهش دهند و بر چالش چین و تهدید فزاینده روسیه تمرکز کنند اما حماس و ایران ایالات متحده را به عقب راندهاند.