مأموریت مرموز جوخههای عملیاتی غرب
تحریف، تخریب و تهمتپراکنی بهگونهای است که مجال سالم و ضروری نقد را از بین میبرد و بستری از یأسآفرینی را فراهم میکند. جالب اینکه این یگان عملیاتی علنا به تخریب و ترور شخصیت میپردازند.
به گزارش مشرق، محمد ایمانی در یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
1- از پیامبر اعظم (ص) نقل است که فرمودند «حُسنُ المَسألَهًًِ
نِصفُ العِلم. خوب پرسیدن، نیمی از دانش است». شبیه این حکمت، از امام حسن (ع) روایت شده است: «حُسنُ السُؤالِ نِصفُ العِلمِ. پرسش خوب، نصف علم است». در مقابل، در حکمت 320 نهجالبلاغه روایت شده؛ «قَالَ لِسَائِل سَأَلَهُ عَن مُعضِلَهً: سَل تَفَقُهاً، وَ لَا تَسأَل تَعَنُتاً؛ فَاِنَ الجَاهِلَ المُتَعَلِمَ شَبِیه بِالعَالِمِ، وَ اِنَ العَالِمَ المُتَعَسِفَ شَبِیه بِالجَاهِلِ المُتَعَنِتِ. امیرمومنان (ع) به کسی که از او مسئله غامضی را پرسید، فرمود: برای فهمیدن بپرس، نه به قصد جدل و به رنج و زحمت انداختن، زیرا نادانی که چیزی میآموزد، همانند داناست و دانایی که پای از دایره انصاف بیرون مینهد، شبیه نادان مغرور است».
هرقدر پرسش منطقی، روشنگر است، سؤال مغالطهآمیز، مقدمه تحریف و جهل مرکب است. بهعنوان مثال، سران جبهه ائتلافی جمل، امیرمومنان (ع) را در ماجرای کشته شدن خلیفه سوم، به سؤال و اعتراض و اتهام گرفتند. این در حالی بود که یک دسته از شورشیان جمل - کسانی مانند مروان بن حکم، سعید بن عاص، ولید و مُغیره- از بانیان نارضایتی مردم در حکومت خلیفه سوم بودند؛ و طیف دوم، دارودسته طلحه و زبیر، که با نقاب عدالتخواهی شورش کرده و با وجود مخالفت امیرمومنان (ع)، خلیفه را به قتل رسانده بودند. این دو گروه
چه بهخاطر اشرافیگری و غارت بیتالمال و چه بهخاطر مشارکت در قتل خلیفه، در مظان اتهام بودند و باید محاکمه و مواخذه میشدند؛ اما چون میدانستند گریبانشان گیر است مناصب و اموال غارت شده از آنها پس گرفته خواهد شد، پیشدستی کردند و امیرمومنان (ع) را بهزعم خود به چالش و پرسش کشیدند. آنها بر همین مبنا، شورشی را تدارک کردند که معاویه و عمروعاص، کارگردان پنهانش بودند.
2- در حالی که 8 ماه از تشکیل دولت سیزدهم و کمتر از دو سال از تشکیل مجلس یازدهم میگذرد، تقریبا هفتهای نیست که یک یا چند فضاسازی گسترده علیه این دو نهاد - و سایر نهادها و شخصیتهای انقلابی حاضر در میدان - از سوی اردوگاه معارض انجام نشود. تحریف، تخریب و تهمتپراکنی بهگونهای است که مجال سالم و ضروری نقد را از بین میبرد و بستری از ترور شخصیت و یأسآفرینی را فراهم میکند. جالب اینکه اگر یک جوخه این یگان عملیاتی علنا به تخریب و ترور شخصیت میپردازد، جوخه دیگر مأموریت دارد مهاجمان را به گروههای داخل نظام نسبت دهد و موجب بدبینی و درگیری در میان طیفهای انقلابی شود. از پربسامدترین اقدامات این طیف
- در کنار ترور شخصیت - این قبیل شبههافکنیهاست: «چرا دولت و مجلس و دستگاه قضایی پس از یک دست شدن حاکمیت، کاری برای مقابله با تورم و گرانی و ساماندهی اقتصاد کشور نمیکنند؟ چرا هیچ برنامه اقتصادی روشنی ندارند؟ اگر فروش نفت افزایش یافته، چرا اوضاع اقتصادی همچنان نابسامان است؟ و چرا با آمریکا توافق نمیکنند
تا اقتصاد رونق بگیرد؟ و...».
3- علت بیشفعالی و به دست و پا افتادن محافل مذکور، هراس از موفقیتهای تدریجی جمهوری اسلامی در دو عرصه سیاست خارجی و مهار خسارتهای مدیریت اشرافی است. در حالی که دولت آمریکا بدترین روزگار زوال اقتدار خود در 76 سال گذشته را میگذارند،
دو سیاستمدار انگشتنما، حیثیت ایالات متحده را به حراج گذاشتهاند. آمریکا که قرار بود در پایان تاریخ، کدخدای جهان باشد، اکنون در وضعیتی قطبی شده، میان دلقکبازی ترامپ و بایدن گیر افتاده است. آن از ترامپ که رسما درباره او گفته میشود فاقد تعادل روانی است؛ این هم از جو بایدن چُرتی که در لحظه فراموش میکند کجا ایستاده و اطرافیانش چه کسانی هستند! با آدمهای خیالی دست میدهد، نامها را تابهتا میگوید، در جمع مورد بیاعتنایی حاضران قرار میگیرد و حتی ناتوان از مهار باد شکم خود است! تصویر گویای این بحرانزدگی را میتوان لابهلای سخنرانی ترامپ در اوهایو دید: «مخالفانم به من گفتند که ممکنه احمق باشم! من هم به دکتر رانی، نماینده خوب تگزاس گفتم من دوست ندارم مردم به من بگویند احمق! حالا واقعاً تست هوشی وجود دارد که من بتوانم به این چپگراهای رادیکالِ دیوانه ثابت کنم از آنها باهوشترم؟ دکتر رانی هم گفت آره؛ بهش میگن
تست ایکس... کشور ما در حال ویران شدن است و به جهنم میرود. دلیل این اتفاق، بایدن است. ما رئیس جمهوری داریم که اصلاً نمیداند چه خبر است؛ با هوا دست میدهد و گیج راه میرود. سردرگمی او، آمریکا را به جهنم خواهد برد».
4- در مقابل، ایرانِ امروز از نظر افزایش اقتدار و عبور از چالشها، اصلا قابل قیاس با دو سه سال پیش نیست. نقشه پیچیدهای از میانه دولت اوباما به اجرا درآمده و در دولت ترامپ تبدیل به فشار حداکثری شده بود که طبق پیشبینی، ایران را دچار جنگ داخلی و فروپاشی میکرد. مستندات بسیاری هست که با مرور آنها میتوان فهمید کشور ما برخلاف القائات خط تحریف، پیروزیهای خیرهکنندهای به دست آورده است. از یاد نبردهایم که تا همین 9-8 ماه قبل، کارویژه برخی مدیران، دامن زدن به مجادلات تند روزانه و ملتهب کردن فضای عمومی، اصرار بر کار نکردن و مشروط کردن مسئولیتها به بعد از مذاکره و توافق با آمریکا بود.
5- بهعنوان یکی از صدها سند خوداظهاری، سردبیر نشریه صدا
(ارگان حزب اتحاد ملت) در تاریخ 16 آذر 98 و درباره علت شوک بنزینی به مردم گفت: «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین آنگونه سخنرانی میکند؟ کدام رئیسجمهور اعلام کرده بود که فلانقدر کسری بودجه داریم؟ او در یزد از کسری بودجه گفت و یکسری حملات هم به رئیسی انجام داد. همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. مهمتر از همه اینها اعلام کرد به توافقات پشت پرده هم پایبند است؛ همه اینها، یعنی روحانی میخواهد به هر قیمتی شده، دوباره با آمریکا مذاکره کند. اینجا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانهزنی کنند که مذاکره انجام شود. میگویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، جامعه به هم میریزد و روحانی خندیده است. اینکه میگویند گران کردن بنزین تصمیم غیرکارشناسی و اطلاعرسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاعرسانی - درواقع اطلاعنرسانی - درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود»! (شبیه این تحلیل تلخ را سایت خبرآنلاین، بهمن 92 درباره عمدی بودن افتضاح توزیع سبد کالا و زیر دست و پا ماندن مردم و ربط آن به کارگردانی مذاکره با آمریکا منتشر کرد).
6- سند بعدی، درباره انتظار طراحان امنیتی دشمن، از نتایج اجرای یک اَبَرپروژه است. مدیر کانال ضدامنیتی آمدنیوز که بهعنوان ترمینال ارتباطی جریان معارض عمل میکرد و تحت بالاترین حفاظتهای امنیتی در پاریس قرار داشت، از آینده سیاهی سخن گفت که قرار بود در ایران رقم بخورد. «زم»، سال 97 در گفتوگو با یکی از شبکههای ضدانقلاب، تحلیل کار فرمایان خود درباره انتخابات سال 96 را اینگونه بازگو میکند: «ما در انتخابات تحلیل داشتیم. اینجوری نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاحطلبیم، یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. میخواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصلتر با هم صحبت بکنیم. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سر کار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی (دی 96) که ایجاد شد، آیا بود؟ ما براساس تحلیل امنیتی... (مجری: میشود اینطور تعبیر کرد که شما خواستید روحانی بیاید، تضاد درونی حاکمیت و عدم تدبیر و مدیریت روحانی، سبب این بشود که مردم معترض شوند؟ تدبیر شما این بود؟). میشود اینجوری هم تعبیر کرد. با توجه به شرایط سیاسی داخلی و خارجی،
ما به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشتسر یک فردی مثل روحانی. ما شیفته و دلباخته کسی نبودیم. من همین الان هم از کاری که آمدنیوز در انتخابات 96 کرد، دفاع میکنم. کشور باید به نقطه جوش میرسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سر کار میآمد، کار به نقطه جوش نمیرسید. آن وقت روند چهل سال ادامه پیدا میکرد».
7- یکی دیگر از مهرههای نشاندار افراطیون مدعی اصلاحات و اعتدال، اکبر گنجی است. او با همه سوابق سیاهش، اسفند 98 درباره مأموریت جریان غربگرا نوشت: «ما کارمندان دولتهای راست افراطی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. ما کارمند رسمی بخش پروپاگاندای دولت ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی هستیم. وظیفه ما وحشتافکنی پیرامون شیوع کرونا در ایران است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و... هستیم... ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریمهای تاریخ نتوانست با ایران انجام دهد، ما موظفیم با کرونا هراسی انجام دهیم».
8- مستندات فراوان، نشان میدهد که پرسشگران طلبکار امروز، قرار بود ایران را به چه ویرانه و میدان جنگی تبدیل کنند. فتنه بنزینی در اواخر آبان 98 اتفاق افتاد و کمتر از دو ماه بعد، شهید سلیمانی ترور شد. به تعبیر علی مطهری: «حوادث آبان 98 که بیشتر ناشی از بیتدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکایی پدید آورد که پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی کاهش یافته و وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، به خود جرأت این کار را نمیدادند. البته با تشییع پرشکوه آن عزیز، واقعیت را دریافتند».
دو ماه پس از این ترور، پای بحران کرونا به کشور باز شد. معالاسف برخی دولتمردان تا روزهای آخر مدیریتشان، نابسامانی در واکسیناسیون را به توقف برجام و عدم همکاری با FATF ربط میدادند و حال آنکه دولت بعدی ثابت کرد آن ادعاها صرفا بهانهجویی بوده است. دقیقاً یک سال پیش (6 اردیبهشت 1400)، تعداد قربانیان روزانه کرونا در کشور به 496 نفر رسید. این وضعیت بحرانی، تأثیر منفی در تشدید رکود اقتصادی و کاهش 15 درصدی مشارکت در انتخابات داشت. وبسایت بیبیسی در حالی که هر روز، روی قتلعام کرونا در ایران موجسواری میکرد، 17 مرداد 1400 (پایان عمر دولت دوازدهم) تیتر زد «رکورد مرگ در اثر کرونا در ایران شکسته شد؛ بیمارستانها پر شده است». آمار اول شهریور 1400 هم، فوت 709 بیمار کرونایی را نشان میداد. آمار شناسایی مبتلایان به بیش از 37 هزار نفر و بستریشدگان روزانه به بالای چهار هزار نفر رسیده بود. اما هفت ماه پس از آن روزهای سیاهِ صف و مرافعه و اضطراب در بیمارستانها و گورستانها، همت دولت جدید موجب شده امروز تعداد قربانیان به زیر 20 نفر برسد و کمتر کسی به یاد داشته باشد که بحرانی به نام کرونا هم بوده است. به همین دلیل هم هیچ گزارشی در رسانههای اردوگاه تحریف و دروغ، درباره این موفقیت بزرگ نمیبینیم. علت لالمانی آنها دو قبضه است، چه اینکه آمریکا و انگلیس و برخی کشورهای اروپایی، ماههاست رکوردداران تلفات کرونا هستند.
9- اغلب شاخصهای اقتصادی در پایان دولت روحانی و در مقایسه با دولت قبل از آن، منفی و همراه با پسرفت شدید بودهاند. از جمله نرخ تورم، رشد اقتصادی، تولید و درآمد سرانه ملی، اشتغال، کسری بودجه، صادرات نفتی و غیرنفتی، ضریب جینی (شکاف طبقاتی)، سهولت یا سختی کسبوکار، میزان سرمایهگذاری، حجم نقدینگی، ارزش پول ملی، کسری بودجه، و بدهیهای دولت. در همین دوره، دریافت حقوقهای نجومی، واگذاری رانتی 60 تن طلا (سکه) و 60 میلیارد دلار ارز دولتی، حراج بیتالمال یا تعطیلی ده ها کارخانه (کشتوصنعت مغان، نیشکر هفتتپه، ماشینسازی تبریز، هپکو اراک، آلومینیوم المهدی، پالایشگاه کرمانشاه و...)، خروج از خودکفایی و تبدیل کشور به واردکننده گندم، افزایش یک درصدی ضریبجینی (شکاف طبقاتی)، ایجاد صفهای اعصاب خردکن واکسن و دارو و مرغ و روغن، کاهش درآمد سرانه ثابت ملی از بالای 6 میلیون تومان در سال 92، به زیر 5 میلیون تومان، رساندن نرخ ارز از 3700 تومان به بالای 26 هزار تومان (در مقطعی 33 هزار تومان)، افزایش بدهی بانکی دولت از 13 هزار میلیارد به 96 هزار میلیارد تومان، تحمیل رکود به بخش مسکن و تولید تورم 730 درصدی، کوتاهی در اصلاح نظام بانکی تورم ساز و نُه برابر کردن نقدینگی تورمساز، واگذاری تسهیلات کلان به رانتخواران و بیمیلی در بازپسگیری آن، دمیدن در رشد حبابی بورس و سپس سقوط سرسامآور آن، فساد دهها هزار میلیارد تومانی در واگذاری برخی شرکتها، و اختلاس 16 هزار میلیاردی در صندوق ذخیره فرهنگیان.
10- کشوری که طبق نقشه آمریکا و همراهی اروپا قرار بود نتواند حتی یک بشکه نفت بفروشد و دستها را برای مذاکره بالا ببرد، ظرف یک سال اخیر توانسته تدریجا صادرات نفت را از چند صد هزار بشکه به 1 تا 1/5 میلیون بشکه برساند، صادرات غیرنفتی را 40 درصد افزایش دهد و حجم تجارت خارجی را بدون برجام و FATF، به حدود سال 96 یعنی سال اوج اجرای برجام برساند. انعقاد 8 میلیارد دلار قرارداد سرمایهگذاری، جبران کسری بودجه 450 هزار میلیاردی، توقف استقراض و تسویه بدهی 90 هزار میلیاردی، و تورم 60 درصد و کسری بودجه 450 هزار میلیاردی، کاهش 13 درصدی تورم (از 60 درصد به 43 درصد) از دیگر کارهای مهم انجام شده در همین دوره کوتاه مدیریتی است. آن چنانکه حتی ارزیابیهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی نشان میدهد، ایران در سال جدید میتواند ضمن عبور از رکود چندساله، رشد اقتصادی 4 درصد و مهار 15 درصدی تورم را تجربه کند. براساس گزارش اخیر صندوق بینالمللی پول، تولید ناخالص داخلی ایران طی سال جاری میلادی، رشد 22 درصدی داشته است. همچنین در همین سه چهار ماه، صادرات ایران به چین و برخی کشورهای دیگر، رشد بیش از 30 درصدی را تجربه کرده است.
11- شرط ادامه موفقیتها، تمرکز نیروهای انقلابی و مسئولان و قوا بر موضوع راهبردی «نبرد نقشهها» است. دشمن با کمک و خدمت گرفتن عناصر خائن و افراد غافل، تمام توان خود را به کار گرفته تا همدلی و همافزایی نیروها در داخل نظام تداوم پیدا نکند. این، یک عملیات اطلاعاتی - رسانهای همهجانبه است. هدف، درگیر کردن افراد و نهادهای داخل نظام با هم، و عقب راندن امید احیاشده در مردم است. خطای بزرگی است اگر تصور شود نقشه کشاندن کشور به درگیریهای فرصتسوز و امنیتبرانداز داخلی، منحصر به دوره مدیریت غربگرایان بود و اکنون متوقف شده است.
مقتدای حکیم انقلاب 24 مهر 1391 در دیدار بسیجیان خراسان شمالی فرمودند «بصیرت به معنای این است که شما خط درگیری با دشمن را تشخیص دهید؛ کجا با دشمن درگیری است؟ بعضیها نقطه درگیری را اشتباه میکنند؛ خمپاره و توپخانه خودشان را آتش میکنند به سمت یک نقطهای که آنجا دشمن نیست، آنجا دوست است... خط درگیری با دشمن را مشخص کنیم. گاهی هست که یک نفری در لباس خودی است، اما حنجره او سخن دشمن را تکرار میکند! خب، او را باید نصیحت کرد؛ اگر با نصیحت عمل نکرد، انسان با او باید حد و مرز تعریف کند؛ خط فاصل. جدا میشویم. اگر بناست شما با همان احساساتی که رژیم صهیونیستی نسبت به جمهوری اسلامی دارد - ولو با یک ادبیات دیگری - بخواهی در مقابل جمهوری اسلامی بایستی و حرف بزنی، خب با رژیم صهیونیستی چه فرقی داری؟ اگر با همان منطقی که آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی عمل میکند، شما بخواهی با آن منطق با جمهوری اسلامی تعامل کنی، خب شما با آمریکا فرقی نداری».
ایشان همچنین در دیدار مردم قم (19 دی 95) متذکر شدند: «اگر نشناختیم، گاهی ممکن است به دشمن کمک هم بکنیم. بارها من عرض کردهام، اگر در جبهه جنگ، سرباز رزمنده خوابش ببرد، بعد از خواب بیدار بشود، گیج و ویج، نمیداند چه کار میکند، توپخانه را روشن کند، ممکن است به خودی ضربه بزند. شما اگر ندانی دشمن کدام طرف است، دوست کدام طرف است، توپخانه را که روشن کردی، به جای اینکه به دشمن بخورد، به دوست میخورد؛ بصیرت که لازم است، برای این است».
منبع: کیهان