پدیده «روح الله»
سید هندی فرزند دینعلی شاه از علمای شیعه در دوره محمدشاه قاجار از کشمیر هندوستان به نجف اشرف و از آنجا به ایران مهاجرت کرد و با زاد و ولد فرزندان و نوادگانش خاندانی بزرگ تشکیل داد و یکی از نوه هایش بعد از رسیدن به مقامات عالیه زمینه ساز سقوط نظام پادشاهی و جمع شدن بساط سلطنت در ایران شد.
به گزارش ایسنا، امروز 14 خرداد ماه سی و دومین سالگرد عروج ملکوتی سیدروح الله مصطفوی معروف به سیدروح الله موسوی خمینی، ویران کننده بنیان های فکری، سیاسی و اجتماعی نظام 2500 ساله پادشاهی در ایران است.
اصالت خانوادگی
سید احمد معروف به سید هندی فرزند دین علی شاه از نوادگان میرحامد حسین هندی صاحب کتاب صد جلدی عبقات الأنوار فی امام الأئم الأطهار است. میرحامد حسین هندی از نوادگان سیدحیدر موسوی صفوی اردبیلی کردی، جد سیزدهم سیدروح الله است که سال 766 از طرف عارف بزرگ میر سیدعلی همدانی برای تبلیغ دین به کشمیر هندوستان مهاجرت کرد تا اینکه در سده سیزدهم شمسی سیداحمد هندی جد حضرت امام عازم عتبات عالیات و نجف می شوند و از آنجا به ایران و شهر خمین می آیند و... مابقی ماجرا.
سیداحمد در حد فاصل سالهای 1203 تا 1213 شمسی مصادف با آخرین سالهای سلطنت فتعلیشاه قاجار در ایران، از کشمیر هندوستان به نجف اشرف عراق مهاجرت کرد و طی سالهای اقامت در نجف و کربلا با یکی از علمای اعیان فرفهانی از اهالی روستای فرفهان از توابع شهرستان خمین به نام یوسف خان کمره ای از علمای آشنا شد. این آشنایی چنان ادامه دار شد که سیداحمد هندی داماد خانواده یوسف خان شد.
او در سال 1217 شمسی در دوره سلطنت محمدشاه قاجار دعوت یوسف خان را اجابت کرد و به خمین سفر کرد. رفتن به خمین همانا و ماندگار شدن در آن دیار همان. این سفر با ازدواج سیداحمد با سکنیه، خواهر یوسف خان در آبان 1220 شمسی به سفر مبارکی برای او مبدل شد. حاصل این ازدواج یک پسر به نام سیدمصطفی و سه دختر به نام های سلطان خانم، صاحبه خانم و آغابانو خانم بود.
سید احمد هفت سال بعد از تولد سیدمصطفی پدر سید روح الله خمینی در 29 بهمن 1241، در سال 1248 شمسی در عصر ناصری چشم از جهان فرو بست و بنابر وصیت پیکرش به کربلای معلی منتقل شد و در جواز مضجع شریف امام حسین (ع) دفن شد.
سیدمصطفی پس از رحلت پدر با حمایت خانواده نزد آقا میرزا احمد در یکی از مکتب خانه های خمین، صرف، نحو، زبان عربی و قرآن آموخت. او در دوران جوانی برای یادگیری علوم دینی به اصفهان سفر کرد و چند سالی در آن شهر سکونت کرد و در همین شهر با هاجرآغا خانم، دختر میرزا احمد مجتهد ازدواج کرد و حاصل این ازدواج سه دختر و سه پسر به نامهای مولودآغا، فاطمه، آغازاده خانم، سیدمرتضی، سیدنورالدین و سیدروح الله بود.
او مدتی بعد به همراه همسر و فرزندانش به نجف اشرف و سامراء سفر کرد و تا سال 1273 شمسی که به خمین برگشت تحصیلات دینی و حوزوی خود را کامل کرد و در زمره علما و مجتهدین به نام هم عصر آیت الله سیدمحمدحسن میرزای شیرازی صاحب فتوای تنباکو قرار گرفت و دیدگاهها و اندیشه های میرزا تأثیر به سزایی در پرورش فکر و جانش گذاشت و به فخرالمجتهدین معروف شد.
آیت الله سیدمصطفی موسوی در 32 سالگی به خمین برگشت و با اجازه اجتهادی که از مراجع عراق داشت به هدایت معنوی، مذهبی و دینی مردم منطقه و مبارزه با ظلم و ستم خانها و متنفذین محلی شهرستان خمین پرداخت. تلاش او برای مبارزه با تعدیات و ظلمهای خانهای محلی و مأموران دولتی موجب دشمن پنداشته شدنش نزد خانها و ماموران دولتی شد. او در جریان مقاومت در برابر زورگویی شاهزاده عبدالله میرزا معروف به حشمت الدوله حاکم بانفوذ و قدرتمند خمین، مدتی زندانی شد.
مخالفتها و مبارزه های آیت الله سید مصطفی با خانها و ماموران عصر مظفرالدین شاه بالأخره کار دستش داد. وقتی خانهای خمین از قصد او برای گزارش رفتار غیرانسانی خانها و نماینده شاه در خمین به عضدالسلطان، والی اراک مطلع شدند تصمیم به حذف فیزیکی او گرفتند. جعفرقلی خان و میرزاقلی سلطان که بیش از سایر خانها از پیامد این گزارش ترسیده بودند، در بین راه خمین به اراک به سیدمصطفی حمله کردند و با شلیک گلوله بر قلبش در 40 سالگی، او را به شهادت رساندند و سیدروح الله و خواهرها و برادرهایش را یتیم کردند.
پیکر سیدمصطفی همانند پدرش سیداحمد به سرزمین عراق انتقال داده شده و در جوار مضجع شریف حضرت امیرالمومنین (ع) به خاک سپرده شد. اما فرزندان سیدمصطفی به این راحتی ها از خون پدرشان نگذشتند. آنان سه سال پیگیری کردند تا قاتلانش دستگیر و در 28 بهمن 1284 شمسی در میدان بهارستان قصاص شدند.
پدیده روح الله
سیدروح الله اول مهر 1281، چهار ماه و 22 روز قبل از شهادت پدر متولد شد. او و برادران و خواهرانش پس از شهادت پدر تحت سرپرستی صاحبه خانم عمه اش و هاجر خانم مادرش و دو سال هم نزد ننه خاور دایه اش، در خمین پرورش یافتند و بزرگ شدند.
سیدروح الله که از همان کودکی تیزهوش و با ذکاوت بود، به سرعت صرف و نحو و خواندن قرآن را در مکتب خانه آخوند ملاابوالقاسم آموخت و نزد ملاهای مکتب خانه روزی نیم جزء قرآن یاد گرفت و در پایان شش سالگی حافظ کل قرآن شد. او در سن 15 سالگی از نعمت مادر و عمه محروم شد.
او در هفت سالگی برای یاد گرفتن ادبیات و عربی نزد شیخ جعفر و میرزا محمود افتخارالعلما رفت و مقدمات را پیش میرزا مهدی دایی یاد گرفت و نزد میرزا رضا نجفی منطق آموخت. سیدروح الله درس منطق، مطول و سیوطی را نزد برادر بزرگترش سیدمرتضی یاد گرفت.
آموزش های سیدروح الله جوان ادامه یافت تا در سال 1298 شمسی از خمین به سلطان آباد، اراک فعلی مهاجرت کرد و نزد شیخ محمد گلپایگانی منطق و نزد آقاعباس اراکی شرح لمعه فرا گرفت. به درخواست جمعی از روحانی های شهر قم، آیت الله شیخ عبدالکریم حائری در فروردین سال 1301 شمسی از اراک به قم مهاجرت کرد و حوزه علمیه قم که در سده هفتم هجری بنا شده بود را به نحوی بازسازی و احیا کرد که ایشان را به عنوان موسس حوزه علمیه قم مشهور کرد.
سیدروح الله چهار ماه بعد از ایشان در مرداد 1301 در 20 سالگی به قم مهاجرت کرد و در حجره ای از حجره های مدرسه دارالشفاء قم سکونت کرد و به تکمیل علوم دینی مشغول شد. ایشان در حوزه علمیه قم تتمه مطول را نزد آقا میرزا محمدعلی معروف به ادیب تهرانی و سطح را نزد سید محمدتقی خوانساری و میرزا سیدعلی یثربی کاشانی فرا گرفت و به حلقه درس خارج فقه آیت الله عبدالکریم حائری وارد شد و عملا تحصیلات خارج را در محضر ایشان گذراند.
همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت ریاضیات و هیات و فلسفه را نزد مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی را نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت الله آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی آموخت و مدت کمی هم نزد آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی تلمز کرد.
اسم فامیل سه گانه
در سال 1304 شمسی که انتخاب اسم فامیلی برای ایرانیان الزامی شد، برای سید روح الله که 24 ساله بود نام خانوادگی «مصطفوی» انتخاب شد اما ایشان همیشه در کنار امضاهایش موسوی خمینی را قید می کرد.
سیدمرتضی برادر بزرگتر سیدروح الله با اشاره به نامهای خانوادگی متفاوت فرزندان علامه سیداحمد هندی در کتاب خاطراتش چنین نوشت: در سال 1304 شمسی از طرف اداره آمار و ثبت احوال به خانه مان آمدند و قرار شد نام فامیل برای ما انتخاب شود. حسینعلی بنی آدم رییس آمار که از اشخاص بسیار فهمیده و متدین و خوش سابقه بود به من گفت «بایستی نام و فامیلی انتخاب کنی که در ایران کسی نگذاشته باشد، چون ممنوع است». ما خواستیم بر مبنای نام پدرمان، فامیلی مصطفوی را انتخاب کنیم. گفتند: نمی شود بنابراین من هندی را انتخاب کردم و اخوی کوچکتر ما سیدنورالدین نیز همین لقب را پذیرفت. بعد چون فامیل هندی شبهه وابستگی به انگلیسیها را پیش می آورد، گفتند که این فامیلی را عوض کنید. من هم با این کار موافقت کردم. ما فامیل احمدی (فامیل دایی) را پیشنهاد دادیم، گفتند: نمی شود. همچنین عربی هم نباشد. من پنج یا شش اسم فارسی نوشتم و به تهران فرستادم. در تهران از بین آنها، نام پسندیده را انتخاب کردند به همین دلیل نام فامیل ما شد پسندیده ولی نام فامیل برادر کوچکترم همان هندی ماند و نام سیدروح الله هم که از اول مصطفوی بود. ما سه برادر، سه فامیل متفاوت پیدا کردیم.
سید روح الله جوان، اولین خواستگاریش را در سن 25 سالگی رفت اما دختر سیدمحمد کمره ای ازدواج با ایشان را نپذیرفت. او بار دیگر در سن 27 سالگی و در سال 1308 شمسی به خواستگاری خدیجه ملقب به قدس ایران، دختر حجت الاسلام میرزا محمد ثقفی رفت و موفق شد پس از چندین بار پیغام و پسغام و چندین بار مراجعه حضوری بالاخره ایشان را به این وصلت راضی کند. حاصل این وصلت فرخنده سه پسر به نامهای مصطفی، علی و احمد و پنج دختر به نامهای صدیقه، فریده، سعیده، فهیمه و لطیفه شد اما علی و سعیده و لطیفه در کودکی فوت کردند.
زندگی سیاسی
دهه 1320 زندگی سیدروح الله با 40 سالگی آغاز میشود و مصادف است با دو حادثه مهم جنگ جهانی دوم و اشغال ایران و خروج رضاخان از ایران و آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی. ایشان در این دوره عالمی است کامل و جامع الشرایط، هوشیار با پشتوانه دانش و بینش سیاسی با کولهباری از تجربه دوران 20 ساله رضاخانی، که شناخت کاملی از اوضاع ایران و جهان دارد.
ایشان با صدور بیانیهای در 13 خرداد 1323 شمسی زمان مناسب قیام را یادآوری کرد و افزود: «امروز، روزی است که نسیم روحانی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزهگرد و شهوتران بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.»
فاصله سالهای 1340 تا 1368 همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز میشود یکی رحلت آیتالله بروجردی در تاریخ 10 فروردین 1340 که برای جهان اسلام ضایعه ای بزرگ بود و دیگری رحلت آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی قهرمان مبارزه با استعمار انگلیس در تاریخ 23 اسفند 1340 بود.
در این دوره همزمان با تسلط امریکا بر امور کشور، فشار بر رژیم پهلوی برای اجرای اصلاحات آمریکایی افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضی و لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی با چشماندازی مردم فریب اتفاق افتاد اما در باطن از اتحاد شوم آمریکا و اسرائیل و بهاییان و تسلط بر کلیه امور کشور حکایت داشت.
در این زمان این مرجع عالیقدر شیعه با همراه کردن سایر مراجع در برابر اصلاحات ارضی و انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی به شدت ایستاد و رژیم شاه به تلافی این اقدام، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به مدرسه فیضیه قم حمله کرد. در این حادثه تعدادی از طلاب حوزه شهید و جمع زیادی مجروح شدند.
سیدروح الله موسوی خمینی در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگری زدند و بیان کردند: «من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم.» ایشان در بیانیه تاریخی خود که در روز 13 خرداد 1342 خطاب به علما و روحانیون تهران منتشر کردند بار دیگر تهاجم عوامل رژیم شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و جرح مردم و طلاب را به شدت محکوم کردند و در این بیانیه خواستار استعفای اسدالله علم نخست وزیر شاه شدند اما شاه دستور دستگیری ایشان را صادر کرد و در سحرگاه 15 خرداد 1342 امام دستگیر و به زندان قصر منتقل شد.
صبح 15 خرداد خبر دستگیری امام به تهران و سایر شهرها رسید و مردم قم، تهران و ورامین به خیابانها ریختند و با شعار یا مرگ یا خمینی به سوی کاخ مرمر حرکت کردند اما این تظاهرات به خشونت کشیده شده و به شدت سرکوب شد. قیام 15 خرداد 1342 در ظاهر با تبعید رهبر انقلاب در سال 1343 به ترکیه و سپس به عراق و فرانسه از جوشش افتاد اما حقیقت 14 سال بعد خودش را نشان داد. رحلت آقا سید مصطفی خمینی در سال 1356 نیز روح تازه ای به جنبش امام دمید.
چاپ مقالهای توهینآمیز به امام و روحانیت در 17 دی ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شدید جامعه مذهبی را برانگیخت و قیام 19 دی ماه 1356 رقم خورد. مراسم چهلم شهدای 19 دی قم به صورت پیاپی و زنجیره ای در تبریز، اصفهان، یزد و شیراز و سایر شهرهای کشور ادامه یافت و به کشتار فاجعه 17 شهریور 1357 منجر شد.
با استقبال بی سابقه مردم از رهبر فرزانه خود در فرودگاه مهرآباد و بهشت زهرا در بهمن 1357 سخنرانی تاریخی رهبر خود را شنیدند و حکم سرنوشتساز ایشان را در لغو حکومت نظامی در 21 بهمن 1357 با جان و دل گردن نهادند و در پیشگیری از حملات نیروهای رژیم، مناطق حساس را سنگربندی کردند و در مدت 24 ساعت مبارزه بیامان، طرحهای کودتاچیان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب کردند و بالاخره تاثیر قیام 15 خرداد 1342 را در شب 22 بهمن 1357 مشاهده کردند.
بیماری و رحلت
روند بیماری رهبر فرزانه انقلاب اسلامی از روز اول خرداد 1368 به طور جدی آغاز شد و تیم پزشکی تصمیم به جراحی دستگاه گوارش ایشان گرفت، اما عمل جراحی موجب بهبود بیماری نشد و سرانجام امام خمینی 12 روز بعد در ساعت هشت و 22 دقیقه شب 13 خرداد به ملکوت اعلا پیوستند.
با ارتحال رهبر فقید انقلاب اسلامی بغض هزاران انسان ترکید و امام دوستان ایران و جهان در غم از دست دادنش گریستند. هیچ قلم و بیانی قادر نبود ابعاد این حادثه و امواج احساسات غیرقابل کنترل مردم را توصیف کند.
مجلس خبرگان رهبری روز چهاردهم خرداد 1368 جلسه فوق العاده تشکیل داد و پس از قرائت وصیت نامه امام توسط رییس جمهور خامنه ای که دو ساعت و نیم زمان برد، بحث و تبادل نظر برای تعیین جانشین امام خمینی را آغاز کرد و پس از چند ساعت، آیت الله سیدعلی خامنه ای را به اتفاق آرا برگزید.
مراسم تشییع پیکر امام و وداع مردم با ایشان در روز و شب 15 خرداد 1368 در بیست و ششمین سالگرد قیام خونین 15 خرداد 1342 با حضور میلیونها نفر از مردم تهران و سوگوارانی که از شهرها و روستاهای سراسر کشور به تهران آمده بودند، در بخش بیرونی قبرستان بهشت زهرای تهران که بعدها مصلی، مرقد و حرم ایشان بنا شد، برگزار شد.
در اولین ساعات بامداد 16 خرداد 1368 میلیونها نفر از مردم ایران به امامت آیت الله گلپایگانی (ره) با چشمانی اشکبار بر پیکر امام نماز خواندند و پیکر مطهر سیدروح الله مصطفوی معروف به سیدروح الله موسوی خمینی را به خاک سپردند.
یاد و نامش گرامی و اندیشه و سیره اش پر رهرو باد.
منابع:
روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 36
پا به پای آفتاب؛ ج 1، ص 20؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 15
کارنامه نور (زندگینامه امام خمینی)، مجله حضور زمستان 1380، شماره 38
نگرشی اجمالی بر زندگی امام خمینی؛ پیام انقلاب؛ ش 81 (13 فروردین 1362)، ص 56
یادها -9- خاطرات آیت الله پسندیده، گفته ها و نوشته ها، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ص41 و ص 1213
خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 23 رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج 1، ص 97؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 25.
مرادی نیا، محمدجواد؛ خمین در گذر تاریخ؛ ص 235؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 1718؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 37
پا به پای آفتاب؛ ج 1، ص 2123؛ برای آگاهی بیشتر به جزئیات موضوع رک: کرمانی، مجدالاسلام؛ «روح تدین و جوهر تمدن»، روزنامه ادب؛ ش 146
ستوده، امیررضا (به کوشش)؛ پا به پای آفتاب: گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی؛ ج 1، ص 17؛ مرادی نیا، محمدجواد (به کوشش)؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 12
مرادی نیا، محمدجواد؛ خمین در گذر تاریخ؛ ص 240247؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 36؛ رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج 1، ص 9697
انتهای پیام