پریشانحالی غرب و فلاکت اپوزیسیون ایرانی
آمریکا، که دشمن و تکلیفش روشن است. اما چرا برخی مدعیان اصلاحطلبی، در هر پروژه آمریکایی - صهیونیستی آشوب، بازیگر ثابت بودهاند؟
به گزارش مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: آمریکا، برخی دولتهای اروپایی و رژیم صهیونیستی، مدتهاست بیآنکه اختیارش را داشته باشند، با یکدیگر در زمینه نمایش بدحالی و بحرانزدگی مسابقه گذاشتهاند. طبیعی است که این پریشان حالی، از پدر و مادر غربی به فرزندان آنها (اپوزیسیون غربگرای ایرانی) منتقل شود.
هرقدر که غرب بیشتر در بحران دستوپا میزند، سرشکستگی اپوزیسیون هم شدت میگیرد.
1) در آمریکای مدعی «قرن جدید»، دیوانه ششدانگی به نام ترامپ توانست با رودست زدن به دموکراتها، سر کار بیاید و ایالاتمتحده را گرفتار دوقطبی کند.
کار به جایی رسید که صفحات پرزیدنت ترامپ را در شبکههای اجتماعی بستند و او را تحت تعقیب قرار دادند تا نتواند دوباره برگردد.
اما بعد از او، پیرمردی دچار زوال عقل سر کار آمده که قادر مدیریت بحران در دوران قدرت گرفتن رقبای جهانی نیست. او غیر از زوال عقل، میراثدار شکستهای پنج دولت است که بدهی 31 هزار میلیارد دلاری را برجا گذاشتهاند.
در همین حال به تصریح کسانی مانند جوزپ بورل، روند انتقال محور قدرت جهانی از غرب به شرق، سرعت گرفته است.
تصورش را بکنید که فرد گیج و منگی مثل بایدن، به جای آمریکا، رئیسجمهور ایران، روسیه، چین و یا کشور شرقی دیگری بود: با افراد خیالی دست میداد، یادش میرفت کجاست و چگونه باید از پشت تریبون پایین بیاید و به کجا برود. پروپاگاندای غربی قطعا از چنین زمامداری، تصویر یک دلقک را میساخت و هو میکرد!
2) در رژیم امنیتی و پادگانی اسرائیل، پارلمان و دولت در اثر تشدید بحران و اختلافات، ظرف چهار سال، پنجبار منحل شده است.
«یوال دیسکن» رئیس اسبق شاباک (سرویس امنیت داخلی اسرائیل) به تازگی در روزنامه «یدیعوت آحارونوت» هشدار داد: «اسرائیل در آستانه جنگ داخلی و لبه پرتگاه قرار دارد. اسرائیل در 3 مرحله با خطر موجودیتی مواجه بوده؛ اول و دوم طی سالهای 1948 و 1973 بود. اما سومین خطر، با دو خطر قبلی (جنگ با ارتشهای عربی) کاملا متفاوت است؛ خطر تجزیه و فروپاشی و نهایتا جنگ داخلی شدید. من هرگز به اندازه امروز نگران نبودهام، چرا که اختلافات در دو دهه اخیر، متفاوت از قبل بوده و به سمت تنفر و انزجار پیش رفته و برخی شخصیتها که دارای منافع شخصی هستند، آن را شعلهور کردند. نتانیاهو، رئیس اپوزیسیون دولت، خطری برای آینده اسرائیل است. او فقط بهدنبال تعمیق منازعات میان اسرائیلیهاست. این موج تنفر، بازی خطرناکی را آغاز کرده و دیگر کسی، تحمل دیگری را ندارد؛ چه در میان راستگرایان و چپگرایان، عربها و یهودیان، اشکنازیها و شرقیها، و مذهبیها و سکولارها».
در حالی که کمتر از ده روز به انتخابات پارلمانی مانده، یائیر لاپید نخستوزیر هم به روزنامه یدیعوت آحارونوت گفت: «نگرانم حزب لیکود در صورت شکست نتانیاهو در انتخابات، نتایج را نپذیرد و در آن تشکیک کند. همچنین ایتمار بنغفیر، فرد خطرناکی است که رهبری گروههای شبهنظامی را برعهده دارد و نظامیان ارتش را مورد حمله قرار میدهند». دو ماه قبل روزنامه تایمز اسرائیل نوشت: «شاباک هشدار داده و نگران است که بهدنبال بالا گرفتن مجادلات، شهروندان نیز مرتکب خشونت شده و آشوب برپا کنند».
3) کشورهای اروپایی در مقیاسهای دیگری، قربانی مطامع آمریکا شدهاند. اوکراین رسماُ قربانی شد اما به بیان روزنامه گلوبال تایمز، «اوکراین از نگاه آمریکا، فقط گوشت دم توپ است، نه بیشتر و نمیتواند با همه خسارتهایی که متحمل شده، عضو ناتو شود».
اما اوکراین و عربستان، تنها «گاوهای شیرده» و قربانی آمریکا نبودند. بلکه دولتهای اروپایی بسیاری هم گرفتار زیادهطلبی کاخ سفید شدند؛ چنانکه در کاریکاتور یکی از نشریات فرانسوی، به شکل «گوسفندانی سوار بر قایق، در وسط دریا» تصویر شدهاند که آمریکا بهدنبال خود میکشد.
در حالی که ظرف چند ماه اخیر، چندین دولت اروپایی سقوط کردهاند، روزنامه نیویورکتایمز مینویسد: «بحران اقتصادی و تورم، در حال بلعیدن رهبران اروپایی است». از کشورهای فقیر اروپای شرقی گرفته تا آلمان و فرانسه و اتریش و ایتالیا و سوئد و انگلیس و اسپانیا، مدتهاست دستخوش آشوب و اعتراضات و اعتصابات و البته سرکوبگری پلیس هستند. افزایش بیسابقه قیمتها، قبوض سنگین برق و گاز و آب، تعطیلی نانواییها و پمپ بنزینها و درماندگی شهروندان، بیثباتی سیاسی را در پی داشت. با این وجود، ماکرون رئیسجمهور فرانسه دیروز گفت: «آمریکا، گاز را 3 تا 4 برابر گرانتر به اروپا میفروشد».
4) در انگلیس، پس از استعفای اجباری بوریس جانسون، دولت لیز تراس هم در اثر شدت بحران اقتصادی، بیش از 44 روز دوام نیاورد و این، غیر از ماجرای عجیب مرگ ملکه و تاجگذاری شاه جدید بود.
تصور کنید ملکه الیزابت، به جای بریتانیای صغیر، در چین و یا روسیه، به مدت هفتاد سال سلطنت میکرد؛ امپراتوری رسانهای غرب، چه قشقرقی برپا میکرد و چه آبرویی از آن کشور میبرد که در قرن 20 و 21، سلطنت را با همه خرافاتش حفظ کرده است.
با اینکه مردم انگلیس در بحران اقتصادی دستوپا میزدند، نظام سلطنتی برای دفن ملکه و تاجگذاری چارلز سوم، 6 میلیارد پوند هزینه روی دست شهروندان گذاشت!
5) آمریکا، به اروپا رحم نکرد و هر دو، به اوکراین. بنابراین، چرا باید ملت ایران را که رقیب جدی تمدنی میشمارند، محترم بشمارند؟! و اگر همهچیز ملت ایران را تحریم میکنند، چرا باید اپوزیسیون ایرانی را فربه نمایند؟!
جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اروپا، هفته گذشته با ادبیاتی نفرتانگیز گفت «اروپا مثل باغ، و اغلب دنیا، مانند جنگل است. باغبانها باید از باغ محافظت کنند. جنگل، ظرفیت قوی برای رشد دارد و دیوارها به اندازه کافی برای محافظت از باغ بلند نیستند. باغبانها باید به سراغ جنگل بروند».
گروههای شبهاپوزیسیون، چرا نهتنها هیچ اعتراضی به این رویکرد مستکبرانه نمیکنند، بلکه زیر پرچم اروپاییها رفته و سوگند خوردهاند که سرباز همین دولتها باشند؟
6) فلاکت از سر و کول اپوزیسیون شبهایرانی بالا میرود. هفته قبل وقتی یک خبرنگار ایتالیایی شایعه کرد که فیفا، حذف تیم ایران از جام جهانی را بررسی میکند و مطبوعات انگلیس هم به آن ضریب دادند، اپوزیسیون در حد ذوقمرگی از شایعه استقبال کرد؛ بلکه حتی برخی از آنها پیشاپیش، خواستار تحریم تیم ایران شده بودند!
ایتالیاییها چون با حذف ایران احتمال میدادند به جام جهانی راه پیدا کنند، شایعه را ساختند. انگلیسیها نیز، همگروه ایرانند و میخواستند جنگ اعصاب علیه تیم ما راه بیندازند.
اما دلقکهای اپوزیسیون چه مرضی داشتند که خواستار حذف تیم ملی ایران شدند؟! به فرض که فقط با جمهوری اسلامی دشمنی داشتند؛ چرا باید از فشار خارجی علیه ایران - ولو در زمینه ورزش و جامجهانی - هیجانزده میشدند؟
برخی از این فسیلها، خرداد 1377 نیز هنگام مسابقه حیثیتی در مقابل با آمریکا، تیم ایران را هو کردند! و همین جریان وطنفروش، از سیزده سال قبل، گرای تحریمهای «فلجکننده» و «فشار حداکثری» علیه ملت ایران را به آمریکا و اروپا دادند.
7) «گُرز باید خورند پهلوانش باشد». اپوزیسیون غربگرا ماموریت داشت به کمک پروپاگاندای رسانهای، چیزی شبیه جنبش در ایران راه بیندازد. اما وقتی با بیمحلی مطلق مردم ایران (مگر چند دهم درصد) روبهرو شد، کاریکاتوری از آن را (با به خدمت گرفتن اتباع اوکراینی، آقریقایی و برخی شهروندان فقیر اروپایی) در برلین به نمایش گذاشت!
پایتخت آلمان، در حالی که ظرف چند هفته اخیر، دستخوش اعتراضات گسترده اقتصادی است، پریروز شاهد تجمعی با ترکیب گروهکهای تروریست، تجزیهطلب، همجنسبازان، و البته اتباع آفریقایی، اوکراینی و برخی افراد فقیر بود که با وعده ارائه غذا و محل اقامت و پرداخت پول، به محل تجمع آورده شده بودند.
همه نوع فرقهای در این سیرک حاضر شدند، به جز یک میلیون صدوهشتاد هزار شهروند ایرانی مقیم اروپا (از مجموع یک میلیون و دویست هزار نفر) که چنان نمایشی را در شأن خود نیافتند.
نکته قابل تامل، حمل هفت - هشت مدل پرچم از سوی گروههای تجزیهطلب بود که نشان میداد آرزوی بانیان نمایش، تجزیه و تضعیف ایران است و نه اقتدار آن.
آیا مسخرهتر از این میشد واقعیت اپوزیسیون ایرانی را بازنمایی کرد؟ جمهوری اسلامی چقدر باید هزینه میکرد تا این حقیقت را بازنمایی کند؟
8) شاید واضحتر و وقیحتر از کانال حزب اتحاد ملت، نمیشد درباره واقعیت اغتشاشافکنی در ایران توضیح داد: «دولتهای اوباما و بایدن، از آشوب در ایران حمایت کردند تا ایران را از طریق فشار حداکثری مجبور به مذاکره کنند».
آمریکا، که دشمن و تکلیفش روشن است. اما چرا برخی مدعیان اصلاحطلبی، در هر پروژه آمریکایی - صهیونیستی آشوب، بازیگر ثابت بودهاند؟ چرا وزیر ارشاد و معاون وزیر ارشاد دولت اصلاحات، در لندن، اتاق فکر جنبش سبز و سپس شبکه اسرائیلی - سعودی «ایران اینترنشنال» را به کمک برخی روزنامهنگاران و سیاسیون فراری راهاندازی کردند؟ چرا این طیف، همواره ابزار دست دشمن و ایستگاه تقویت فشار او علیه ملت ایران بودهاند؟!
9) علت را باید در پیشرفتهای ایران و شکست سیاستهای قبلی آمریکا و اسرائیل برای ویران کردن کشورمان جستوجو کرد.
همان که ژنرال ارشد آمریکایی وسلی کلارک اذعان کرد: «راهبرد آمریکا پس از 11 سپتامبر این بود که هفت کشور را طی 5 سال حذف کند؛ عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و ایران. و تنها کشوری که توانست این نقشه را به هم بریزد ایران بود».
دو دهه بعد، شبکه CBS NEWS گزارش داد: «ژنرال مکنزی، فرمانده پیشین سنتکام که حملات انبوه پهپادهای ایران را با چشمان خود دیده، میگوید با پهپادهای ارزانقیمتی مواجهیم که اگر با تعداد انبوه پرتاب و در ارتفاع پایین پرواز کنند، میتوانند بر سامانههای دفاعی ما غلبه کنند».
مکنزی همچنین درباره حمله موشکی به پایگاه عینالاسد گفته بود: «هرگز پیش از این، چنین حملهای را ندیده و تجربه نکرده بودم. موشکهای دقیق آنها، به هرجا که بخواهند، اصابت میکنند. ایران 300 موشک بالستیک دارد که بُرد برخی از آنها به وسط تلآویو میرسد».
10) اگر رادیو فردا ارگان رسمی سازمان سیا، زمانی نهچندان دور، پیشرفتهای ایران را «فتوشاپ» مینامید، حالا ناچار است گزارش دهد: «اظهارات جیک سالیوان درباره احتمال کاربُرد پهپادهای ایرانی از سوی روسیه، بسیاری را متعجب ساخت. تعجب از این جهت که آیا پهپادهای ایران از نظر فناوری و عملکرد، آنقدر پیشرفتهاند که به چشم روسیه بیایند؟ ایران، یکی از متنوعترین مجموعههای تولید پهپاد را دارد. انواع و اقسام پهپادهای شناسایی، هجومی و انتحاری ایران، در میدانهای واقعی جنگ در سوریه، لبنان، فلسطین، عراق، یمن و کشورهایی فراتر از خاورمیانه مانند ونزوئلا و اتیوپی به کار رفتهاند. پهپادها حتی رکورد انهدام سامانه پاتریوت عربستان را دارند و اسرائیل هم آنها را بهعنوان یکی از تهدیدهای بسیار جدی تلقی میکند. ایران، آنها را به راحتی تمام تولید میکند و شماری از آنها مانند شاهد -129، ابابیل -5، مهاجر -6، و شاهد -136 توانستهاند ارزش نظامی خود را اثبات کنند».