شنبه 3 آذر 1403

آقای روحانی! تا قوزک پا بود یا بالاتر؟!

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
آقای روحانی! تا قوزک پا بود یا بالاتر؟!

مستوفی الممالک به تقی زاده گفت «قبول مسئولیت، مثل گل و شل است. غیر ممکن است زیر کفش تان گلی نشود. تا قوزک پا هم باید تحمل کنید. از قوزک به بالا را اما نباید قبول کنید.» کاش روحانی بگوید و دیگران هم داوری کنند گل و شل را تا قوزک پا تحمل کرد یا از قوزک بالا زد؟ هر چند که اگر از قوزک بالا زده باشد هم سنجه داوری پایانی تنها باید بر این پایه باشد که برای ایران بوده یا آسودگی فردای ریاست...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر - امروز یازدهم مرداد 1400 خورشیدی و واپسین روز ریاست جمهوری حسن روحانی است. دو دوره متفاوت چرا که سکه سیاست ورزی او در این 8 سال دو روی کاملا متفاوت داشت.

روی اول، چهار سال 1392 تا 1396 بود که توانست ایران را از ذیل منشور هفتم سازمان ملل (تهدید امنیت جهانی با احتمال درگیر شدن در جنگی ناخواسته) خارج کند و توافق هسته‌ای را در وین به امضا برساند و با «برجام» امیدی به جامعه تزریق کند تا اکثریت مردم به قصد بیرون راندن مخالفان برجام از مجلس، نیروهای غالبا درجه دوم سیاسی را که از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده بودند به مجلس بفرستند و انتخابات 92 را با 94 کامل کنند. طی سال های 92 تا 96 یا دولت اول روحانی، تورم افسار گسیخته سال های آخر دولت احمدی نژاد، کنترل و حتی در مقطعی تک رقمی شد که در تاریخ جمهوری اسلامی بی‌سابقه است و به سبب رفع موقت تحریم ها و از سرگیری صادرات نفت، رشد اقتصادی مثبت شد. تورم مهار شد اما منتقدان این بار ساز «رکود» را کوک کردند و بسیاری از یاد بردند که خواست اصلی کنترل تورم بوده و رونق در مرتبه بعد قرار داشته است و وقتی قیمت ها روند صعودی گرفت دل خیلی ها برای همان رکود تنگ شد! با این که با انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا در آبان 1395 و استقرار او از اول بهمن همان سال، زمزمه های فروپاشی برجام شنیده شد اما در انتخابات 96 باردیگر حسن روحانی انتخاب شد تا «به عقب برنگردیم». هر بار که انتخابات رنگ همه‌پرسی به خود می‌گیرد و «آری» یا «نه» در قالب نام ها خود را نشان می‌دهد مشارکت مردم هم بالا می‌رود و انتخابات 96 عملا به همه پرسی برجام بدل شد و نام حسن روحانی رأی به برجام و تعامل با جهان و برنگشتن به گذشته تحریمی و ترجیح صلح بر بیم جنگ بود. روحانی دولت دوم را در غیاب هاشمی رفسنجانی و با زمزمه خروج آمریکا از برجام شروع کرد ولی سخن خواجه شیراز «که عشق آسان نمود ولی افتاد مشکل‌ها» از همان تابستان 96 بر او جلوه گر شد و همان ابتدا در نماز عید فطر بیش از پیش دانست که راه تا چه حد ناهموار است و روی دوم سکه را دیدیم. مداح، از تریبون رسمی به رییس جمهوری که به تازگی با 24 میلیون رأی برگزیده شده بود طعنه می زد و یگانه واکنش او خروج زودتر از مصلا بعد از نماز بود. روحانی اما تخم مرغ‌های خود را سبد برجام چیده بود چرا که باور داشت مشکل اصلی ایران انزواست و اگر اقتصاد ایران به جهان مرتبط شود مؤلفه های دیگر در پی خواهند آمد و به جای آن که بخش‌های اصلی قدرت را با شعار دموکراسی نگران تقسیم و تضعیف قدرت کند بر خروج از انزوا تأکید داشت و معتقد بود به تبع آن امور دیگر هم اصلاح می‌شود. در همان سال 96 اما بحران مؤسسات مالی اعتباری در مشهد کلید خورد و شعار «مرگ بر روحانی» هم شنیده شد. روزنامه جمهوری اسلامی هشدار داد: «روحانی» می تواند فقط «حسن روحانی» نباشد و اصول‌گرایان را انذار داد که در آتش تحریک مردم ندمند چرا که همه را در برمی‌گیرد. پیش بینی درست درآمد و به شهرهای دیگر که رسید از آنچه در روز نخست در مشهد مطالبه و سرداده شد فراتر رفت. خبری از جنبش طبقه متوسط در سال 88 نبود و به شورش فرودستان می‌مانست. همان که احمدی‌نژاد به مثابه برگ برنده خود روی آن حساب می‌کند و می‌خواهد به نظام بقبولاند که او می‌تواند نقش ضلع سوم را ایفا کند و گرنه براندازان میدان را در دست می گیرند چرا که جایی این شعار سر داده شد: «اصلاح طلب، اصول گرا / دیگه تمومه ماجرا». آقای روحانی معتقد است ترامپ قصد خروج از برجام و کلید زدن فاز براندازی را از ابتدا نداشت اما اعتراضات دی 96 او را امیدوار ساخت و اصطلاحا از داخل «گرا» دادند و همین سبب شد سرانجام در اردیبهشت 97 فرمان خروج از برجام و در واقع جنگ اقتصادی با ایران به قصد برانداختن جمهوری اسلامی یا تن دادن به شرایط تحمیلی را کلید بزند. بعضی معتقدند این میدان دیگر عرصه حسن روحانی نبود و باید کنار می‌رفت. اما او که همواره نگاهی هم به آینده داشته کوشید به مثابه قهرمان و فرمانده جنگ اقتصادی وارد شود. اگر بحران مؤسسات مالی اعتباری را با اختصاص 30 هزار میلیارد تومان از بانک مرکزی و جبران خسارت مال باختگان فرونشاند این بار با ارز 4200 تومانی می خواست درصدد کنترل برآید اما درآمد نفت هر روز کم‌تر و کم تر می‌شد و رسید و رسیدیم به نقطه ای که می‌دانیم و بی نفت نه او که هیچ کس دیگر نمی تواند معجزه کند. تفاوت زندگی ایرانیان از دهه 50 به این سو به لطف درآمد نفت بوده و این واقعیت قابل انکار نیست. اصرار او بر تعبیر «جنگ اقتصادی» برای آن بود که مانند سال‌های جنگ دولت میدان‌دار شود ولی تنها اختیاری که توانست بگیرد تشکیل شورای عالی هماهنگی اقتصادی و فراتر از مجلس بود در حالی که مجلس دهم به نسبت هم سو بود و اگر چه فراکسیون اکثریت نداشت اما جناح لاریجانی و فراکسیون امید با دولت همراهی می کردند منتها روحانی نمی خواست زیر بار اصلاح طلبان برود و به خاطر روحیاتی که دارد حاضر نشد از علی لاریجانی هم بخواهد حداقل یک سال ریاست مجلس را به محمد رضا عارف بسپارد (با نامزد نشدن و دعوت از هممفکران برای رأی به او) و ترجیح داد از بالا حل کند. شیوه او این است: حل مشکلات و رایزنی در بالا. مدل حسن روحانی مانند دکتر مصدق نیست و با تأکید بر این که در مثل مناقشه نیست مدل قوام السلطنه یا علی امینی را می پسندد. اما نه قوام نه امینی از 24 میلیون ایرانی رأی مستقیم نگرفته بودند و در چارچوب یک نظام سلطنتی فعالیت می کردند نه در ساختاری برآمده یک انقلاب فراگیر و در قالب جمهوری.

با مکانیسم همین شورا قیمت بنزین افزایش یافت و روشن نشد اگر او تصمیم گیر نبوده چرا این قدر بر این شورا تأکید داشت و اگر بوده چرا با آن جمله مشهور (صبح جمعه با خبر شدم) از خود سلب مسؤولیت کرد هر چند توضیح داد کلیات به وزارت کشور منتقل شده بود و زمان را آنان تعیین کردند. بدین ترتیب در دوره دوم، آبان 98 هم به دی 96 اضافه شد و داستان هواپیمای اوکراین هم مثلث را کامل کرد. هر چند که قراین حاکی از آن است که اگر فشار و اصرار روحانی نبود اطلاعیه نهایی قبول خطا در پرتاب موشک صادر نمی شد ولی وعده پی‌گیری و برخورد چنان که پیش بینی می‌شد تحقق نیافت. شاید بتوان گفت روحانی در در دولت دوم، رییس جمهوری نبود. «دبیر کل جمهوری اسلامی» بود چون مدام باید با نهادهای دیگر هماهنگ می‌کرد. سازمان ملل و احزاب رییس ندارند. دبیر کل دارند. چون با ارکان مختلف باید هماهنگ کند. رییس اما فرمان می دهد. آن که نمی تواند فرمان دهد یا فرمان او تیزی لازم را ندارد رییس نیست دبیر کل است اما دبیر کل هم مسلوب الختیار نیست هر چند باید برآیندی عمل کند. مسایل و مصایب روحانی (دی 96، تحریم های فلج کننده، خروج وزرای کلیدی از دولت، آبان 98و هواپیمای اوکراین) کم بود که کرونا هم اضافه شد. پیش تر البته ترور سردار سلیمانی ایران و آمریکا را تا آستانه جنگ پیش برده بود و تشییع باشکوه سردار شهید و حضور انبوه جمعیت در شهرهای مختلف، اعتماد به نفس را به اصول گرایان بازگرداند اگرچه روشن است سردار سلیمانی فراتر از گروه های سیاسی تعریف می شد و منحصر به فرد بود. اگرچه پیدا بود مشارکت در انتخابات مجلس جدید به خاطر فضای نومیدی ناشی از مشکلات اقتصادی و سلب اعتماد در دو واقعه بنزین و هواپیما و رد صلاحیت ها اندک خواهد بود اما روحانی به انتخابات تن داد و بعد تر زیر بار قرنطینه کردن شهرها برای کنترل کرونا نرفت و قس علی هذا. طبیعی بود که چنین مجلسی شمشیر را از رو خواهد بست. با این حال منتظر ماند تا ببیند تکلیف خود ترامپ در انتخابات آبان 99 چه می شود و با این که جو بایدن به پیروزی رسید اما مجلس با طرح اقدامات راهبردی (99.9.11) در کاسه دولت و برجام گذاشت و فرصت احیای برجام و استفاده انتخاباتی از آن را گرفتند و بعد خیال خود را راحت کردند و حتی علی لاریجانی را هم رد صلاحیت کردند تا انتخاباتی مطمئن برگزار کنند و کسی با برگ احیای برجام به میدان نیاید هر چند فایل صوتی ظریف برآیند قدرت در این زمینه را روشن کرده بود. با این همه درباره عملکرد حسن روحانی در دولت دوم می توان چند گونه قضاوت داشت: اول این که با ترامپ و تحریم و کرونا بدآورد و عنوان بد شانس ترین رییس جمهوری ایران و شاید جهان در یان چند دهه بر او می نشیند اما همین که قحطی نشد و ونزوئلا نشده ایم جای شکر دارد. تورم 40 درصدی را هم نباید با 15 درصد قبل مقایسه کرد بلکه باید با احتمال 400 درصدی مقایسه شود.

طبیعی است که خود او این تحلیل را دوست تر دارد و منصفانه می داند و یادآور می شود مملکت را با 10 میلیارد دلار اداره کرده در حالی که برای اداره عادی به سالانه 50 میلیارد دلار و اداره با ریخت و پاش یا سرمایه گذاری به 100 میلیارد دلار نیاز است و همین که درآمد یک پنجم شده اما کیفیت یک پنج نشده و اثتصاد فرونپاشیده و حکومت سرپاست ولو اقتصاد یک دوم یا یک سوم شده باید شاکر بود و اگر می گذاشتند جبران می کرد و نگذاشتند. قضاوت دوم این که مأموریت مردم به او و تخصص اصلی شیخ دیپلمات، تعامل و مذاکره بود. وقتی داستان عوض شد نباید می‌ماند. قضاوت سوم اما این است که می توانست در مواردی که دشمن خارجی سوء استفاده نکند واکنش نشان دهد اما نداد یا آرمان اصلاح طلبی و تحول را به مدیرانی اداری نسپارد. بوروکرات هایی که بعضا برای دولت بعد جا رزرو می کنند. وزیرانی که آدم های خوبی بودند و هستند اما برای معاونت اداری مناسب ترند تا سیاست گذاری و عملا وزیر کشور معاون اجرایی شورای نگهبان شد و وزیران علوم و آموزش و پرورش مجریان شورای عالی انقلاب فرهنگی و از وزیر ارشاد سخنی نشنیدیم هر چند که آزاری هم نرساند. در مقابل نمی توان به مقاومت وزیر ارتباطات در قابل فشارها اشاره نکرد. اگر روحانی می گشت و از درون ساختار امنیتی چهار تا جوان دیگر مثل آذری جهرمی پیدا می کرد شاید رضایت بیشتری جلب می کرد. قطعا دریافته اید این نویسنده نمی خواهد از دایره انصاف خارج شود و مسایل و مصایب روحانی را فراموش و انکار کند و روشن است که هر قبول مسؤولیتی به تن دادن هایی نیاز دارد و اصل تعامل و مدارا را نباید نقد و نفی کرد اما اندازه آن مهم است و جان کلام این نوشته در واپسین روز 8 سالی که گذشت همین است. در مثل مناقشه نیست و نه حسن روحانی حسن تقی زاده است نه ساختار کنونی مثل دوران رضاشاه. اما سیاست در همه دوران ها تبعات مشترکی دارد. تقی زاده (برپایه کتاب "زندگی توفانی - ایرج افشار") برای قبول مسؤولیت در خراسان با مستوفی الممالک - سیاست مدار کارکشته وبا تجربه - مشورت می‌کند و می‌نویسد: «با مستوفی‌الممالک هم مصلحت کردم. او آدم پخته‌ای بود. گفت: حالا اوضاع این طور است. خلاف مصلحت است اگر قبول نکنید. این مثل گل و شل است. غیر ممکن است زیر کفش تان گلی نشود. تا قوزک پا هم باید تحمل کنید. از قوزک به بالا را اما نباید قبول کنید. من هم قبول کردم و رفتم به مشهد.» کاش روحانی بگوید و دیگران هم داوری کنند گل و شل را تا قوزک پا تحمل کرد یا از قوزک بالا زد. هر چند که اگر از قوزک بالا زده باشد هم سنجه داوری پایانی تنها باید بر این پایه باشد که برای ایران بوده یا آسودگی فردای ریاست جمهوری؟ اگر اولی، «خسته نباشید آقای روحانی» و و اگر دومی «آیا فراچنگ آمده و حسرتی باقی نمانده است»؟

لینک کوتاه: asriran.com/003L71