آمریکا در باتلاق یمن
ایالات متحده و پنج کشور از متحدانش روز پنجشنبه حملاتی علیه بیش از دهها هدف در یمن انجام دادند که تحت کنترل انصارالله است. آمریکا و متحدانش مدعیاند که قصد نداشتهاند جنگ گسترش پیدا کند و دولت بایدن بهدنبال اجتناب از گسترش جنگ بوده است.
آمریکا و متحدانش چندین نقطه از یمن را مورد حمله قرار دادند
آتش در دریای سرخ
به ادعای روزنامه نیویورکتایمز، حملات هوایی و دریایی به رهبری آمریکا در پاسخ به بیش از دهها حمله پهپادی و موشکی یمنیها علیه کشتیهای تجاری در دریای سرخ از نوامبر انجام شد و پس از هشدارهایی که در هفته گذشته از سوی دولت بایدن و چندین متحد بینالمللی به حوثیها درباره عواقب جدی در صورت عدم توقف حملات داده شد، این سری از حملات صورت گرفت.
چه نقاطی هدف گرفته شد؟
لوید جی. آستین سوم، وزیر دفاع آمریکا در بیانیهای گفت که این حملات به رادارها، سایتهای پرتاب موشک و پهپادها و مناطق ذخیره تسلیحات یمنیها اصابت کرده است. مقامات پنتاگون اواخر روز پنجشنبه گفتند که هنوز در حال ارزیابی موفقیتآمیز بودن حملات هستند و تاکید کردند که آنها بهدنبال جلوگیری از تلفات غیرنظامیان بودهاند. به گفته مقامات اسرائیلی، حمله روز پنجشنبه، ایالات متحده را به شکل عمیقی به درگیریای کشاند که پس از حمله حماس به اسرائیل در 7اکتبر و کشته شدن 1200نفر شعلهور شد. برخی از متحدان آمریکا در خاورمیانه، از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس، قطر و عمان، این نگرانی را مطرح کرده بودند که حملات علیه حوثیها میتواند از کنترل خارج شود و منطقه را وارد جنگ گستردهتر با دیگر گروههای مقاومت، مانند حزبالله لبنان و گروههای مقاومت در عراق کند. با این حال روز پنجشنبه، ایالات متحده تصمیم گرفت که اقدام به حمله کند.
بریتانیا در حمله به اهداف ارتش یمن به ایالات متحده پیوست و جتهای جنگنده از پایگاههای منطقه و از ناو هواپیمابر دوایت دی. آیزنهاور اهدافی را با بمبهای هدایتشونده دقیق مورد اصابت قرار دادند. ریشی سوناک، نخستوزیر بریتانیا در بیانیهای گفت: «بریتانیا همیشه از آزادی دریانوردی و جریان آزاد تجارت دفاع خواهد کرد.» به گفته مقامات آمریکایی، هلند، استرالیا، کانادا و بحرین نیز در جریان این عملیات، پشتیبانی لجستیکی، اطلاعاتی و دیگر موارد را ارائه کردند. مقامات گفتند که یک زیردریایی آمریکا موشکهای کروز تاماهاوک را شلیک کرده است. رئیسجمهوری ایالات متحده واکنش جامعه بینالمللی را «متحد و قاطعانه» خواند. در این میان بحرین تنها کشور عربی بود که در این عملیات نظامی شرکت کرد و تا بعدازظهر پنجشنبه شک و شبهاتی وجود داشت که آیا این پادشاهی کوچک مایل است بهطور آشکارا نقش خود را اعلام کند یا خیر؟
در نهایت این کار را انجام داد. وزارت خارجه یمن در واکنش به این حملات با بیانیهای اعلام کرد که «آمریکا و بریتانیا باید آماده باشند تا بهای سنگینی بپردازند و با عواقب جدی تجاوزات خود مواجه شوند.» مشخص نیست که آیا حملات متحدان، یمنیها را از ادامه حملات خود بازمیدارد؛ زیرا برخی از بزرگترین شرکتهای کشتیرانی جهان را مجبور به تغییر مسیر کشتیها از دریای سرخ کرده است و باعث ایجاد تاخیر و هزینههای اضافی در سراسر جهان از طریق افزایش قیمتهای نفت و سایر کالاهای وارداتی میشود. حوثیها که تواناییهای نظامیشان با بیش از هشتسال جنگ علیه ائتلاف تحت رهبری عربستان افزایش یافته است، از چشمانداز جنگ با ایالات متحده با خوشحالی استقبال کردهاند.
روز چهارشنبه، پیش از حمله، عبدالملک الحوثی، رهبر حوثیها تهدید کرد که حمله آمریکاییها با پاسخ شدید مواجه خواهد شد. وی در یک سخنرانی تلویزیونی گفت: «ما مردم یمن جزو کسانی نیستیم که از آمریکا میترسند. ما از رویارویی مستقیم با آمریکاییها ابا نداریم و از این بابت آسوده هستیم.» مقامات دولت بایدن به دنبال جدا کردن حملات حوثیها از درگیری در غزه بودند؛ اما یمنیها گفته بودند این حملات را در حمایت از حماس و مردم فلسطین در غزه انجام میدهند و اجازه نمیدهند که محصولات به دست اسرائیل برسد.
معنای جنگ یک ابرقدرت با انصارالله چیست؟
افزایش اعتبار منطقهای یمن
دنیای اقتصاد - گروه بینالملل: به گفته تحلیلگران، ارتش یمن با حملات تحت رهبری ایالات متحده به آنها در تلافی هدف قرار دادن کشتیهای مرتبط با اسرائیل در دریای سرخ، از تداوم عملیات خود در دریای سرخ منصرف نخواهد شد و در واقع آنها را بیشتر شجاع میکند.
به گزارش الجزیره، پنجشنبه شب، آمریکا و بریتانیا چندین سایت را در یمن بمباران کردند که به ادعای واشنگتن، تاسیسات حوثیها بود. این حمله یک روز پس از سرنگونی موشکهای شلیکشده توسط گروه یمنی در دریای سرخ صورت گرفت. این اولینبار است که آمریکا و متحدانش به خاک یمن حمله میکنند. کارشناسان میگویند، اما حوثیها میتوانند در پی حمله آمریکا از یک وجهه منطقهای و داخلی منتفع شوند؛ زیرا تنها ابرقدرت جهان با گروهی مقابله میکند که بهرغم کنترل بخشهای وسیعی از کشور، در سطح بینالمللی بهعنوان دولت یمن به رسمیت شناخته نمیشود. در 10ژانویه، ایالات متحده و بریتانیا 21پهپاد و موشک را در بزرگترین عملیات حوثیها در ترافیک دریای سرخ دفع کردند و شورای امنیت سازمان ملل متحد هم با همراهی قدرتمندترین کشورهای جهان، در قطعنامهای که حوثیها را محکوم میکرد، بر حملات به کشتیهای دریای سرخ تمرکز کرد؛ اما همچنین بر نفوذ فزاینده آنها بهعنوان نیرویی که باید با آنها حسابشده رفتار کرد، تاکید داشت. عبدالغانی العریانی، محقق ارشد مرکز مطالعات استراتژیک صنعا به الجزیره گفت: «حوثیها در واقع از همان روزی که آن رویارویی را آغاز کردند، پیروز شدند.»
در یمن محبوب هستند
انصارالله، نام رسمی گروه حوثی تنگه بابالمندب را که به دریای سرخ منتهی میشود، کنترل میکند؛ اما به مثابه دولت شناختهشده بینالمللی به رسمیت شناخته نشده است. اقدامات این گروه در دریای سرخ، همراه با پیامهای آن درباره حمایت از مردم غزه، در بین یمنیها محبوبیت زیادی پیدا کرده است، جذب نیرو را تقویت کرده و به آن اجازه میدهد تا راهپیماییهای گسترده در حمایت از مردم فلسطین را بسیج کند. حوثیها میگویند که کشتیهای اسرائیلی و متعلق به اسرائیل را که از تنگه باب المندب عبور میکنند، رهگیری میکنند تا این بازیگر را تحت فشار قرار دهند با این هدف که حداقل اجازه دهد کمکهای بشردوستانه کافی وارد نوار غزه شود؛ نوار غزهای که اسرائیل در سه ماه گذشته بیمحابا به آن حمله کرده است.
جنگ اسرائیل علیه غزه پس از حمله حماس و سایر گروههای مسلح فلسطینی در 7اکتبر، موجب شهادت 23هزار نفر شده است که اکثر آنها غیرنظامی بودند، برخی در بمباران مستقیم و برخی دیگر در نتیجه شرایط وخیم غزه توسط اسرائیل شهید شدهاند. حوثیها در 19نوامبر، زمانی که کشتی باری گلکسی لیدر را متوقف و متعاقبا آن را به یک جاذبه گردشگری تبدیل کردند، توجه جهانی را به خود جلب کردند. درحالیکه کشتیرانی جهانی بهشدت تحت تاثیر قرار گرفته است و شرکتهای بزرگ کشتیرانی بهطور کامل از عبور ازدریای سرخ اجتناب میکنند، رهگیریهای حوثیها باعث آسیب جزئی به اکثر کشتیها شده اما از کشته شدن یا زخمی شدن افراد سرنشین جلوگیری کرده است. در 31دسامبر، چهار قایق حوثی سعی کردند کشتیای را که از دریای سرخ عبور میکرد، متوقف و به سمت یمن هدایت کنند که هلیکوپترهای نیروی دریایی ایالات متحده به آنها حمله کردند و 10تن از نیروهای ارتش یمن را به شهادت رساندند و سه قایق را غرق کردند.
در اوایل ژانویه، یمنیها شروع به استفاده از قایقهای بدون سرنشین کردند. در گذشته، این گروه از این قایقها استفاده کرده است که در برخورد با کشتیهای دیگر منفجر میشوند. تحلیلگران میگویند این گروه تاکتیک خود را تغییر داده و به دو دلیل این امر صورت گرفته است: اول از همه اینکه به برخی از اهداف خود دست پیدا نکرد و دوم اینکه از آمریکا ابایی ندارند و حملات خود را در دریای سرخ ادامه دادهاند. الئونورا آردمگنی، محقق ارشد موسسه مطالعات سیاسی بینالمللی ایتالیا، به الجزیره گفت: «جبهه دریای سرخ وارد مرحله بعدی شده است؛ درگیری مستقیم بین حوثیها و ایالات متحده. هم آمریکا و هم حوثیها به ترتیب در حال آزمایش تاثیرات حرکتهای خود و اینکه تا چه حد مایل هستند پیش بروند.»
اقتصاد جهانی غرق خواهد شد
تلاطم جنگ در اقیانوسها
دنیایاقتصاد - گروه اقتصاد بینالملل: اکونومیست در سرمقاله خود به افزایش تنشهای ژئوپلیتیک در آبهای بینالمللی پرداخته و نسبت به تاثیر منفی این تهدیدات بر اقتصاد جهانی ابراز نگرانی کرده است. نویسندگان این نشریه هشدار میدهند که پس از دههها آرامش، توفانی درحال شکلگیری در اقیانوسهای سراسر جهان است. در دریای سرخ، حوثیها با انجام حملات پهپادی و موشکی باعث کاهش 90درصدی فعالیت کشتیهای کانتینری و فلج شدن کانال سوئز شدهاند. دریای سیاه تحت تاثیر جنگ اوکراین مملو از مین و کشتیهای جنگی آسیبدیده شده است. دریای بالتیک و دریای شمال به صحنه خرابکاری در شبکه کابلها و میدان «جنگ در سایه» در خطوط انتقال حاملهای انرژی تبدیل شدهاند. آسیا نیز به دلیل بالاگرفتن تنشها بین چین و تایوان و تلاش آمریکا برای ایجاد بازدارندگی در مقابل چین، بزرگترین تجمع نیروهای دریایی از زمان جنگ جهانی دوم را تجربه میکند.
این رویدادها نشانهای از تغییر جدی شرایط در اقیانوسها است. اقتصاد جهانی کماکان درهم تنیده است. حدود 80درصد حجم و 50درصد ارزش تجارت بینالمللی به وسیله 105هزار کشتی کانتینری، نفتکش و کشتی باری که شبانه روز در اقیانوسها درحال جابهجایی هستند، انجام میشود. با این حال، رقابت ابرقدرتها و زوال قوانین و هنجارهای جهانی منجر به افزایش تنشهای ژئوپلیتیک شده است. نتیجه اجتنابناپذیر این وضعیت آن است که اقیانوسها برای اولینبار بعد از جنگ سرد به کانون مناقشه تبدیل شدهاند. از دهه90 میلادی، اوجگیری جهانیشدن در دنیای دریانوردی منعکس شد و بر کارآمدی بالا و متمرکزسازی فعالیتها تاکید شد. امروزه 62درصد بار دریایی توسط پنج شرکت آسیایی و اروپایی حمل میشود، 93درصد کشتیها در چین، ژاپن و کره جنوبی ساخته میشوند و 86درصد آنها در بنگلادش، هند و پاکستان اسقاط میشوند.
نقش آمریکا با استفاده از بیش از 280کشتی جنگی نیز تامین تقریبا انحصاری امنیت دریاها است. این سیستم گسترده و پیچیده با دو چالش روبه رو است. اولین موضوع تنشهای ژئوپلیتیک است. تجمع نیروی دریایی چین در اقیانوس آرام، برتری آمریکا را در این منطقه به چالش کشیده است. قانون دریاها رو به افول است. چین احکام دادگاهها را هنگامی که به آنها اعتراض دارد، نادیده میگیرد و استفاده زیاد غرب از تحریمها باعث رونق قاچاق شده است. اختلالات آب و هوایی و توسعه فناوری، توفان ژئوپلیتیک را تقویت کردهاند. چین با سرمایهگذاری در ساخت موشکهای ضدکشتی، ناوگان آمریکا را مجبور کرده است که از سواحل دورتر شوند. پیشرفت فناوری باعث شده است که گروههای شبه نظامی به موشکهای کروز دست پیدا کنند. اقتصاد دانش به شبکه کابلهای انتقال داده در بستر دریاها وابسته است و این شبکه نسبت به فعالیتهای خرابکارانه آسیبپذیر است. توسعه انرژیهای سبز نیز منجر به رقابت برای استخراج مواد معدنی از بستر دریاها شده است. درنتیجه، نابسامانی دریاها را فراگرفته است.
یکی از هزینههای این آشفتگی، مختل شدن بازرگانی است. ارزش تجارت دریایی معادل 16درصد تولید ناخالص داخلی جهان است. سیستم حملونقل دریایی تاحدی انعطافپذیر است و اغلب میتواند شوکهای منفرد را جذب کند. اما هنگامی که بازارها تحت فشار هستند و چند شوک همزمان رخ میدهد، چنین بینظمیهایی تبعات بیشتری خواهند داشت. گرچه هزینه حملونقل سهم کمی از قیمت نهایی محصولات را تشکیل میدهد؛ اما نااطمینانیها در پهنه دریاها میتواند زنجیرههای تامین را مختل کند و هزینههای تولید را افزایش دهد. تمام این موارد نیاز به مهار بازیگران سرکش و دولتهای متخاصم را برجسته میکند. با این حال، راه آسانی برای بازگشت به شرایط آرام دریاها در دهه90 میلادی پیش روی جامعه جهانی نیست. درخواست از بازیگران برای احترام گذاشتن به قوانین جهانی بعید است مثمر ثمر واقع شود.
چین که به تجارت بینالمللی وابسته است، چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد؛ اما همچنان میخواهد با تحریمهای غرب مقابله کند و اهداف خود در دریای چین جنوبی را دنبال کند. آمریکا مهمترین پیمان بینالمللی درباره حقوق دریانوردی را تصویب نکرده است و این امر نیز کمکی به بهبود شرایط نمیکند. غرب هم با توجه به کمبود سرمایهگذاری مزمن، توانایی احیا سریع سیطره دریانوردی خود را ندارد. این شرایط مستلزم پاسخی متفاوت است. بهعنوان نمونه، همکاری دولتها و بخش خصوصی برای رصد وضعیت زیرساختهای دریانوردی ضروری است. همچنین نیاز است تا ائتلافهای دریایی برای تخصیص منابع بیشتر برای تامین امنیت دریاها، گسترش یابند. با توجه به درگیربودن منافع بخش بزرگی از بازیگران، حفظ نظم دریانوردی جایگاه مهمی در همکاریهای بینالمللی دارد. بدون تحقق این هدف، اقتصادی جهانی غرق خواهد شد.
هشدار فارنافرز 72ساعت قبل از آغاز جنگ:
حملات تلافیجویانه، حوثیها را تقویت میکند
دنیایاقتصاد: سه روز پیش از برقراری آتشبار بین آمریکا و یمنیها، فارنافرز بهقلم آلکساندرا استارک، در یادداشتی نسبت به بمباران حوثیها هشدار و انذار داده بود. او نوشته بود که درگیری مستقیم بین دو طرف در حال افزایش است و در خصوص اینکه چرا جنگ محتمل است، بیان کرده بود: درگیری بین ایالات متحده و حوثیها در دریای سرخ بهطور پیوسته در حال افزایش است. در 31دسامبر، قایقهای کوچک یمنیها تلاش کردند به یک کشتی تجاری حمله کنند. پس از واکنش هلیکوپترهای نیروی دریایی ایالات متحده به این حمله، حوثیها - یک گروه موثر که قلمرو ساکنان 80درصد از جمعیت یمن را کنترل میکنند - به آنها شلیک کردند. نیروهای آمریکایی نیز متقابلا به تیراندازی پاسخ دادند و سه قایق حوثیها را غرق کردند و 10 خدمهآن جان باختند.
سپس در 9ژانویه، حوثیها یکی از بزرگترین حملات خود را در دریای سرخ تا به امروز انجام دادند که شامل 18پهپاد، دو موشک کروز ضد کشتی و یک موشک بالستیک ضد کشتی بود که توسط نیروهای آمریکایی و انگلیسی رهگیری شد. این درگیری آخرین مورد از یکسری حملات در دریای سرخ بود. در واکنش به این حملات، ایالات متحده شرکای بینالمللی را بسیج کرده است و در اواسط دسامبر یک ابتکار چندملیتی را با هدف حفاظت از کشتیهای تجاری در دریای سرخ آغاز کرد. در 3ژانویه، این شرکا بیانیه مشترکی صادر کردند که به گفته مقامات آمریکایی باید بهعنوان آخرین هشدار به حوثیها قبل از اقدام شدیدتر واشنگتن در نظر گرفت. ازآنجاکه حملات حوثیها میتواند عواقب جدی برای تجارت جهانی داشته باشد، ایالات متحده برای پاسخ نظامی تحت فشار قابل توجهی قرار داشت. این یادداشتنویس فارنافرز اعتقاد داشت: «به جای حملات تلافیجویانه، ایالات متحده باید از رویکرد دیپلماتیک حمایت کند.
شاید حوثیها به تازگی وارد عناوین روزنامههای بینالمللی شده باشند؛ اما دو دهه است که ایالات متحده و شرکای خلیجفارس را به چالش میکشند. استفاده از زور علیه حوثیها در گذشته، چه توسط رژیم علی عبدالله صالح، رئیسجمهور سابق و چه با تلاش عربستان برای بازگرداندن دولتی که حوثیها در اواسط دهه2010 سرنگون کردند، صرفا به این گروه اجازه داده است که تواناییهای نظامی خود را اصلاح و تقویت کند. آنها توانستهاند نام خود را بهعنوان یکی از گروههای موثر مقاومت ثبت کنند و مشروعیتشان را در داخل افزایش دهند. در واقع، این گروه نیاز به تقویت داشت: قبل از 7اکتبر با مقاومت داخلی فزایندهای روبهرو شده بود. اما اکنون، به نظر میرسد که واکنش آنها به عملیات اسرائیل در غزه حمایتی را در یمن و در سراسر منطقه جلب کرده است.
حملات تلافیجویانه همچنین احتمال گسترش جنگ اسرائیل و حماس در سراسر منطقه و از سرگیری جنگ داخلی در یمن را افزایش میدهد. طی یک سال و نیم گذشته، آتشبس مورد مذاکره سازمان ملل، درگیریهای جدی را از یمن دور نگه داشته است؛ اما حملات مستقیم ایالات متحده به اهداف حوثیها میتواند جنگ داخلی را دوباره شعلهور کند. ایالات متحده گزینههای خوبی برای پاسخ به حملات حوثیها نداشت. اما تلاش دیپلماتیک برای برقراری صلح پایدار در جنگ یمن و در عین حال ادامه تلاشها برای جلوگیری از حملات حوثیها در کنار شرکای بینالمللی، بدترین آنها به حساب میآمد.
فارن پالیسی:
سیاست خاورمیانه ای آمریکا شکست خورده است
دنیایاقتصاد - کامران کرمی: منطقه در آتش است، واشنگتن مقصر است و سیاست خاورمیانهای آن نیز شکست خورده است. این مقدمه مختصر اما قابلتوجه جان هافمن، تحلیلگر سیاست خارجی موسسه آمریکایی کاتو، استاد دانشگاه جورج میسون و از خاورمیانه شناسان برجسته است که چند ساعت قبل از آغاز حملات مشترک آمریکا و بریتانیا به مواضع ارتش یمن، در نشریه فارن پالیسی منتشرشد.
در یادداشت هافمن آمده است: پس از حمله حماس علیه اسرائیل در 7 اکتبر، کارزار نظامی گسترده اسرائیل علیه این گروه، نوار غزه را در آستانه نابودی و خاورمیانه را در آستانه یک جنگ گستردهتر قرار داده است. از آن زمان تعداد زیادی از حوادث نشان میدهد که درگیری میتواند حتی بیشتر شود: غرق شدن سه کشتی ارتش یمن توسط ایالات متحده در پاسخ به حملات این گروه به کشتیهای تجاری در دریای سرخ، یک رشته ترور اعضای بلندپایه حماس، حزبالله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که توسط اسرائیل و ایالات متحده در لبنان، عراق و سوریه انجام شد و هشدار اخیر بنیگانتس وزیر جنگ اسرائیل مبنی بر اینکه «زمان برای راهحل دیپلماتیک در حال اتمام است.» گزارشها حاکی است که دولت بایدن در حال طراحی برنامههایی برای پاسخ نظامی ایالات متحده در چند جبهه در منطقه است.
در میان این آشفتگی، واشنگتن همچنان به دنبال بازی قدیمی خود است: ارسال پول، سلاح و اقلام نظامی به منطقه. دولت بایدن همچنان بر این موضوع تاکید دارد که پیگیری یک توافق عادیسازی بین اسرائیل و عربستان با محوریت تضمینهای امنیتی ایالات متحده برای هر دو کشور، کلید دستیابی به صلح و رفاه پایدار در خاورمیانه است. روز دوشنبه، آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه ایالات متحده، از عربستان سعودی دیدن کرد و در آنجا از ادامه علاقه ریاض برای دستیابی به چنین توافقی صحبت کرد.
این رهیافت قطعا نتیجه معکوسی خواهد داشت
واشنگتن باید با واقعیت روبهرو شود: سیاست آمریکا در خاورمیانه شکست خورده است. در قلب این شکست، مشارکتهای منطقهای اصلی ایالات متحده قرار دارد. دو شریک حیاتی ایالاتمتحده در منطقه، اسرائیل و عربستان سعودی، بدهی برای ایالاتمتحده هستند، نه دارایی. اگرچه این دو دولت اختلافات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قابلتوجهی دارند، اما هر دو به طور مداوم منافع ایالات متحده و ارزشهایی را که ایالات متحده ادعا میکند از آنها دفاع میکند، تضعیف میکنند. واشنگتن باید اساسا رویکرد خود را نسبت به این دو بازیگر تغییر دهد و از حمایت بیقید و شرط به سمت روابط بیقید و شرط حرکت کند.
جنگ اسرائیل در غزه مظهر خشونتی است که به نام ارزش های اعلام شده ایالات متحده انجام میشود و در عین حال منافع ایالات متحده در خاورمیانه را نیز به خطر می اندازد. ویرانی ناشی از این جنگ چند نسل طول میکشد تا اصلاح شود و وجهه جهانی واشنگتن برای همیشه با حمایتش از چنین اقداماتی خدشه دار شده است. در روزهای بلافاصله پس از حملات 7 اکتبر، اسرائیل متعهد شد که حماس را نابود کند و در عین حال اعتراف کرد که اگرچه نیروها «دقت را با دامنه آسیب متعادل میکنند، اما در حال حاضر ما بر آنچه که بیشترین خسارت را وارد میکند تمرکز کردهایم.» به نظر میرسد از آن زمان تاکنون تمرکز چندان تغییر نکرده است؛ زیرا ارتش اسرائیل اقدامی را انجام داده که برخی از منتقدان کمپین آن را مجازات دستهجمعی میدانند، یعنی کشتن غیرنظامیان فلسطینی با سلاحهای ساخت آمریکا. به گفته مقامات بهداشتی غزه تحت کنترل حماس، تخمین زده میشود که 70درصد جان باختگان فلسطینی توسط ماشین جنگی اسرائیل، زن و کودک بودهاند.
بر اساس محاسبات سازمان ملل متحد، حدود 1.9 میلیون نفر - بیش از 90درصد از جمعیت غزه - به دلیل جنگ آواره شدهاند و بیش از 45درصد از کل ساختمانهای غزه تا اواسط نوامبر تخریب شده یا آسیب دیده است. اگرچه اسرائیل خلاف این را ادعا میکند، اما به نظر میرسد استراتژی آن تاثیر بسیار کمتری بر حماس و تواناییهای آن داشته باشد. در عین حال، جنگ ممکن است از طریق کشتار بیرویه غیرنظامیان، بذرهای مقاومت مسلحانه آینده را بکارد.
با دخالت مستقیم ایالات متحده چشمانداز تشدید تنش به یک درگیری منطقهای گستردهتر روز بهروز افزایش مییابد. درگیری ها بین اسرائیل و حزب الله لبنان به طور چشمگیری در حال افزایش است و از 17 اکتبر تاکنون حداقل 115 حمله به پرسنل نظامی ایالات متحده در سراسر خاورمیانه توسط نیروهای نیابتی ایران صورت گرفته است. اسرائیل از ایالات متحده خواسته است که مستقیما با ایران مقابله کند. بهرغم اینکه کشیده شدن به یک جنگ گسترده تر برخلاف منافع ایالات متحده است.
به نظر میرسد واشنگتن یا نمیتواند یا نمی خواهد از روابط به اصطلاح ویژه خود با اسرائیل استفاده کند یا بر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل که اغلب به توانایی خود در تحریک ایالات متحده می بالد، تاثیر بگذارد. در عوض، واشنگتن به رویکرد چک سفید خود در قبال اسرائیل ادامه داده و اخیرا بیش از 14 میلیارد دلار کمک نظامی در قالب بستهای که در ماه نوامبر تصویب شد، ارائه و خطر تنش گسترده در این روند را تشدید کرد. دیگر شریک اصلی ایالات متحده در منطقه، عربستان سعودی، یکی از مستبدترین کشورهای جهان است. ریاض مرتکب نقض گسترده حقوق بشر در داخل کشور میشود و فعالانه از دیگر حکومتهای خودکامه که در تلاشهای مشابه در سراسر منطقه فعالیت میکنند، حمایت میکند.
به رغم اینکه ریاض و متحدانش تمام تلاش خود را میکنند تا محمد بنسلمان ولیعهد سعودی را به عنوان اصلاحطلبی که پادشاهی را به سوی آینده هدایت میکند معرفی کنند، حاکم جوان، کمپین تحکیم و تمرکز قدرت را آغاز کرده است. کنترل رژیم بر دولت و جامعه هرگز بیشتر از این نبوده است. عربستان سعودی منبع اصلی بینظمی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در سراسر خاورمیانه است. ریاض تقریبا به هر منطقه درگیری و خط گسل ژئوپلیتیک در منطقه متصل است. رابطه ایالات متحده با عربستان سعودی مظهر «افسانه ثبات استبدادی» است - این تصور که حاکمان خودکامه صلح را در منطقه حفظ میکنند. اما برعکس این موضوع صادق است: این بازیگران به جای اینکه راهحلی برای مسائل منطقه باشند، هم بزرگترین مشکلات اساسی در خاورمیانه را ایجاد و هم آنها را تشدید میکنند.
بارزترین نمونه رفتار بیثبات کننده ریاض، مداخله نظامی است که در کنار امارات متحده عربی در یمن رهبری کرد. بر اساس برآوردهای سازمان ملل، از سال 2015، این کمپین نظامی بدترین بحران انسانی جهان را ایجاد کرده و باعث مرگ بیش از 377000 نفر شده است. جنگ عمدتا به دلیل ناتوانی ریاض در شکست حوثی ها در بن بست شکننده است و پس از نزدیک به 9 سال جنگ ویرانگر، یمنیها احتمالا قوی تر از همیشه هستند. در پاسخ به جنگ اسرائیل و حماس، این گروه حملات منظمی را به کشتیهای تجاری که از دریای سرخ و تنگه باب المندب میگذرند، انجام داده و این مساله نقطه اشتعال خطرناک جدیدی را به درگیریهای جاری اضافه کرده است.
در نهایت، حمایت تزلزلناپذیر ایالات متحده، اسرائیل و عربستان سعودی را جسور کرده است تا سیاست های بی ملاحظه ای را دنبال کنند، زیرا می دانند که ایالات متحده به کمک آنها خواهد آمد و آنها را مسوول نمی داند. عقل سلیم حکممیکندکه واشنگتن باید به طور اساسی مسیر خود را تغییر دهد. متاسفانه به نظر میرسد که این چیزی نیست که دولت جو بایدن رئیسجمهور ایالات متحده در ذهن داشته باشد.
دولت بایدن سیاست های منطقه ای خود را حول محور تلاش ها برای میانجی گری عادی سازی بین عربستان سعودی و اسرائیل به عنوان تمدید توافقنامه ابراهیم متمرکز کرده است، توافقی که شاهد عادی سازی رسمی روابط اسرائیل با بحرین و امارات متحده عربی در سال 2020 بود و بعدا مراکش و سودان به آن اضافه شدند. در ازای عادیسازی روابط با اسرائیل، ولیعهد سعودی بارها خواستههای خود را به صراحت بیان کرده است: ایالات متحده باید تضمین امنیتی رسمی به پادشاهی بدهد و به توسعه برنامه هستهای غیرنظامی ریاض کمک کند. از 7 اکتبر، مقامات اسرائیلی، سعودی و ایالات متحده بارها تعهد خود را برای دستیابی به این توافق تکرار کردهاند. عادیسازی عربستان و اسرائیل در آنچه مفسر آمریکایی توماس فریدمن از آن به عنوان «فرمول واحد» یاد میکند، برای حفظ راهحل دو دولتی، توازن علیه ایران و مقابله با جاه طلبیهای چین در خاورمیانه بستهبندی شده است.
بایدن بارها مدعی شده که حماس حمله 7 اکتبر خود را با هدف از بین بردن عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل آغاز کرده است. از آن زمان بسیاری از مقامات دولت ایالات متحده بر تلاشهای مستمر خود برای میانجیگری چنین توافقی تاکید کردهاند. مقامات اسرائیلی نیز تمایل خود را برای بازگشت به چنین توافقی ابراز کرده اند و نتانیاهو در نوامبر ادعا کرد که چشم انداز عادی سازی پس از جنگ «حتی فراتر خواهد رفت.» به نوبه خود، عربستان سعودی با استفاده از لفاظیهایی که انتقادی از کارزار اسرائیل در غزه است، درگیر یک اقدام متعادل کننده بوده و در عین حال بر ادامه علاقه ریاض به عادیسازی تاکید کرده است. جیک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا اخیرا به عربستان سعودی سفر کرد تا با محمد بنسلمان دیدار کند و به فشار برای این توافق ادامه دهد.
چند ماه قبل از 7اکتبر، اکسیوس گزارش داد که شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه اسرائیل به عنوان بخشی از توافق عادیسازی برای تضمین امنیت عربستان سعودی به شریک خود ایالاتمتحده فشار آورده است. سیاستگذاران امیدوار بودند که این مساله توافق را در واشنگتن دلپذیرتر کند. این نتیجه اکنون حتی محتملتر به نظر میرسد. در چارچوب بحثهای عادیسازی قبل از حمله حماس، نتانیاهو از موضوع فلسطین صرفا به عنوان یک» چک باکس» (جعبه بررسی یکی از انواع ویجتهای رابط کاربری گرافیکی است که به کاربر اجازه می دهد از میان دو حالت انتخاب یک گزینه یا عدمانتخاب آن تصمیمگیری کند) یاد کرد و در عین حال نقشهای از آنچه به عنوان «خاورمیانه جدید» از آن نام برد را در ماه سپتامبر به سازمان ملل ارائه کرد. در این نقشه سرزمینهای فلسطینی به عنوان بخشی از اسرائیل نشان داده شد.
در واقع، نتانیاهو اخیرا به نمایندگان حزب لیکود تکرار کرد که او «تنها کسی است که پس از جنگ از تشکیل کشور فلسطینی در غزه و [کرانه باختری] جلوگیری می کند» و به گفته رسانه های اسرائیلی، او ظاهرا به صورت محرمانه واشنگتن را تحت فشار قرار داده که از تایید علنی راهحل دو دولتی خودداری کند. نتانیاهو اخیرا اعتبار فروپاشی توافقنامه اسلو را برعهده گرفت و اعلام کرد که به جلوگیری از راهحل دو دولتی - که هدف اعلامی سیاست ایالات متحده برای دههها بود - مفتخر است و متعهد شد که همچنان اطمینان حاصل پیدا میکند که چنین راهحلی پیدا نخواهد شد. اما جنگ غزه باید نشان دهد که تلاش برای دور زدن آینده مردم فلسطین یک استراتژی احمقانه است. همچنین نمیتوان آن را از نظم منطقهای گستردهتر غیرلیبرال و بیثبات جدا کرد. این امر همچنان با آرمان های گسترده تر توده های عرب برای آزادی واقعی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مرتبط است و این چیزی است که نمیتوان آن را به زور از طریق چارچوب هایی مانند توافقنامه ابراهیم کنار گذاشت.
حمایت ایالات متحده از توافقات و چارچوب عادیسازی عربستان و اسرائیل مبتنی بر این فرض نادرست است که ایالات متحده و شرکای آن قادر به حفظ اجباری نظم منطقهای غیرلیبرال در خاورمیانه بدون تحمیل هزینههای سیاسی، انسانی و اقتصادی قابلتوجه در این روند هستند. ارائه ضمانت امنیتی ایالات متحده به اسرائیل یا عربستان سعودی یک اشتباه محاسباتی فاجعهبار با پیامدهای بلندمدت برای ایالات متحده است. واشنگتن باید از این لحظه استفاده کند و رهیافت خود را به مشارکت در خاورمیانه تغییر اساسی دهد. با حرکت از حمایت انعکاسی به سمت روابط باز، ایالات متحده میتواند به همدستی در سیاست های شرکای خود پایان دهد و در عین حال سیاست خاورمیانه ای خود را اساسا جهتگیری مجددی ببخشد.
البته، چنین جهتگیری بنیادینی دشوار خواهد بود: این سیاست، برای دههها، ریشه در مجموعهای از تصورات غلط و موانع ساختاری برای تغییر داشته است. یک سیستم ریشه دار لابی گری و منافع ویژه که برای حفظ سیاست های وضع موجود طراحی شده است، فوری ترین مانع را نشان می دهد. در میان نخبگان سیاسی ایالات متحده، هزینههای سیاسی متصور تغییر روابط ایالات متحده با اسرائیل و عربستان سعودی مدتهاست که مانعی برای اصلاحات بوده است.
همراه با این مساله، مشکل دیگر دیدگاه اجماعی در داخل واشنگتن است که اغلب قادر به بررسی جدی جدایی بیشتر از خاورمیانه نیست. جست وجوی بودجه؛ جاه طلبی های حرفه ای و اجتماعی سازی، همگی برای اطمینان از این واقعیت است که افرادی که در منطقه فعالیت میکنند، تمایل دارند از سیاستهای گسترده ایالات متحده در خاورمیانه حمایت کنند. فشار برای تغییر، یک نبرد دشوار خواهد بود، اما نیاز هرگز واضحتر از این نبوده است. باوجود دهه ها ارسال نیرو به منطقه بدون استراتژی منسجم، ایالات متحده تریلیون ها دلار هزینه کرده است اما نتوانسته ثبات منطقه ای ایجاد کند یا منافع ایالات متحده را پیش ببرد. این منافع در منطقه محدود است و پیشبرد آنها مستلزم عدمحمایت بیقید و شرط سیاسی یا نظامی از هر بازیگری است.
تعهد تزلزلناپذیر واشنگتن به رویکرد کنونی خود در منطقه، چرخه معیوب ایجاد کرده است: ایالات متحده با متعهد شدن به ریشه بیثباتی منطقه ای، بارها خود را مجبور به مقابله با چالشهایی میبیند که عمدتا محصول حضور و سیاستهای خود در خاورمیانه است. هزینههای انسانی و مادی سیاست واشنگتن در خاورمیانه بسیار زیاد بوده است. میلیاردها دلار کمک نظامی بیشتر و حضور گسترده ایالات متحده در خاورمیانه در سالهای آینده چه دستاوردی خواهد داشت؟ تاریخ حاکی از آن است که منافع ایالات متحده و ثبات منطقهای لطمه خواهد خورد. زمان تغییر مسیر در خاورمیانه سپری شده است. ناکامی در انجام این مهم، تعهد واشنگتن به چرخه بی ثباتی را رسمیت می بخشد که همچنان بر منطقه تاثیر می گذارد و منافع ایالات متحده را برای نسل ها تضعیف خواهد کرد.
--> اخبار مرتبط- برچسبها:
- iOs
- آمریکا
- امارات متحده عربی
- انصارالله
- بنجامین نتانیاهو
- ترکیه
- تیراندازی
- جنبش مقاومت حماس
- جنگ سرد
- چین
- حزب الله
- حقوق بشر
- خلیج فارس
- رژیم صهیونیستی
- سازمان ملل متحد
- سودان
- سوریه
- سیاست خارجی
- عراق
- عربستان سعودی
- فلسطین
- کرانه باختری
- کره جنوبی
- گردشگری
- لبنان
- محمد بن سلمان
- نوار غزه
- یمن
- امنیت ملی آمریکا
- برنامه هستهای
- سپاه پاسداران
- شورای امنیت سازمان ملل