چهارشنبه 7 آذر 1403

فدوی: به مرحله سوم توان دفاعی یعنی بعد از بازدارندگی رسیده ایم

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
فدوی: به مرحله سوم توان دفاعی یعنی بعد از بازدارندگی رسیده ایم

سردار علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با حضور در برنامه دستخط به گفتگو درباره مسائل مختلف پرداخت.

به گزارش ایسنا، متن کامل برنامه تلویزیونی دستخط با حضور سردار فدوی بدین شرح است:

مهمان ارجمند این هفته ما از افراد شاخص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند؛ متولد 1340 در اردستان استان اصفهان. سال 59 به ستاد جنگ‌های نامنظم و نیروهای شهید چمران پیوست و از نیروهای اطلاعات و عملیات ستاد جنگ‌های نامنظم بوده است. سال 60 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. باز هم در حیطه اطلاعات و عملیات فعالیت کرد و بعد به قرارگاه نوح رفت و مسئول اطلاعات و عملیات قرارگاه نوح شد و سال 64 با تشکیل نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رسما وارد نیروی دریایی سپاه پاسداران شد و تقریبا تا سال 97 به صورت مداوم مسئولیت‌های مختلف در نیروی دریایی سپاه پاسداران داشت. بعد از آن به عنوان معاون هماهنگ‌کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتخاب شد و الان یکی از مهمترین مسئولیت‌ها را در سپاه برعهده دارد. قطعا حرف‌های گفتنی برای ما از 8 سال دفاع مقدس و همچنین شرایط امروز کشور خواهد داشت. این را هم در ذهن خودتان داشته باشید که قرابتی با ما صداوسیمایی‌ها دارد. سال 60 قبل از این که به سپاه پاسداران بپیوندد، مدتی معاون اجرائی شبکه دو تلویزیون آن زمان بود. در خدمت سردار حاج علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستیم که بخشی از سوابق ایشان را ذکر کردم. *سلام عرض می‌کنم و خیلی خوش آمدید. سلام علیکم بر شما و بر همه بینندگانی که ما را خواهند دید. *سردار اوضاع کشور چطور است؟ از جایگاه جانشینی فرماندهی کل سپاه پاسداران بخواهید مقایسه با 40 سال پیش که جنگ شروع شد، داشته باشید ما کجای راه هستیم و با قبل چه تفاوت‌هایی داریم؟

به برکت انقلاب اسلامی که الان 41 سال و 7 ماه از انقلاب گذشته است، در مورد هر موضوعی اعم از امنیت، نظامی، تسلیحاتی، علمی و... قابل قیاس با قبل نیستیم. در خیلی از مواقع و موارد در سال 57 و 58 و 59 که جنگ شروع شد، در ذهن‌ها هم خیلی از مواردی که الان بعنوان یک موضوع عادی در بین همه مردم از آن مطلع هستند و دیده‌اند، نبود.

اگر تحقیقی درباره جایی کنید که همه فناوری‌هایی بزرگ آمریکایی از آنجا بروز کرد که دره سیلیکون آمریکا است، همه دنیا این را قبول دارند که مردم ما از بالاترین بهره هوشی برخوردار هستند. کتابچه‌ای هست که کسی از دانشگاه شریف به آنجا رفته بود چاپ کرده بود، تعداد زیادی از شرکت‌ها را عنوان کرده بود که همه ایرانی هستند.

لازمه هر نوع پیشرفتی در هر زمینه‌ای موضوعی است که ایران بیش از نیاز خودش دارد؛ یعنی آدم.

اگر روال‌های مدیریتی ما طبق روال انقلاب اسلامی و امام و آن چیزی که در اسلام عنوان شده، باشد همه این توانمندی‌های آدم‌ها بروز پیدا می‌کند. ولی متاسفانه در خیلی از سیستم‌هایی که در خیلی از کشورها وجود دارد تغییری حاصل نشد.

یعنی بهره ویژه‌ای که باید برده شود...

یعنی سیستم‌گذاری که آمریکایی‌ها در سال 36 به بعد کرده بودند تغییر خاصی نکرد. در این سیستم‌ها از این موضوعات اصلا نیست که بتوانید از توانمندی‌های جوانان داخل کشور بالاترین بهره را ببرید. آن‌ها سیستم‌سازی که می‌کردند برای اهداف خودشان بود، نه برای اهداف این جغرافیا و این مرز و بوم. هنوز متاسفانه گریبان گیر این موضوع هستیم. آیا گرفتاری‌های معیشتی داخل کشور در شأن ملت مسلمان ما هست؟ مشکل از آن سیستم‌هایی است که هنوز کارکرد دارد، آن ساختارهایی که هنوز هست.

آمریکایی‌ها بعد از 41 سال حضور فیزیکی در اینجا ندارند، ولی چون سیستمگذاری کرده‌اند آن سیستم‌ها برقرار است. سختترین کار دنیا چه کاری است؟ کاری است که آدم برای انجام آن اگر لازم شد باید جان بدهد. شما اگر برای کارهایی که سخت نیست و برای انجام آن نباید جان بدهید، مثلا همین مسائل اقتصادی که برای کار درست انجام دادن در این زمینه نباید جان بدهید، در سیاست و فرهنگ نباید جان بدهید، ولی باید طبق قاعده‌هایی که خداوند بیان کرده، عمل کنید؛ اگر می‌خواهید پیروز شوید. وقتی عمل به قاعده‌هایی خدا نمی‌کنید ما پیروز می‌شویم؟

الان یکی از مواردی که بحث می‌شود و آمریکایی‌ها در هفته اخیر تلاش کردند مکانیسم ماشه را عملیاتی کنند تا از توان دفاعی ایران جلوگیری کنند، به خصوص که مسئله آن‌ها مسئله منطقه‌ای و موشکی است. الان چقدر جلو رفته ایم؟ آخرین آزمایشی که انجام دادیم فکر می‌کنم 400-300 کیلومتر اضافه کردیم.

برای ما مسئله مسافت و این‌ها موضوعیت ندارد؛ برای ما دستور مقام معظم رهبری درباره برد موشک 2 هزار کیلومتر مطرح است. ما بر اساس این دو هزار کیلومتر همه موضوعات را تنظیم کرده ایم و هر دستور دیگری باشد، همه لازمه‌های آن فراهم می‌شود؛ اصلی‌ترین لازمه‌اش آدم است.

برخی گمان می‌کردند بعد از شهادت سردار طهرانی مقدم خیلی عقب می‌افتیم.

نه، مهم نیست چه موضوعاتی مطرح است. چندین سال پیش آقا فرمودند درباره دقت موشکی کار کنید. موشکی که می‌زنید برای کشتار جمعی نیست؛ بلکه هدف‌زن است مثل این که تک تیرانداز بخواهد تیری بزند، باید اینچنین موشک بخورد. چه موشکی باشد؟ موشکی که برد آن 2 هزار تا باشد، سرموشکی هزار و 500 کیلوگرم است و مثلا این 6 متر مربع هدف است. الان موشک‌های ما در این وضعیت هستند.

در همه زمینه‌ها اینچنین است. در موضوع دریایی هنوز در سال 1399 شمسی یا 2020 میلادی در هیچ نیروی دریایی در دنیا سرعت‌های بالاتر از 35 نات معنا و مفهومی جاری و ساری ندارد.

ما الان در 80 نات هستیم.

من دو سال و یک ماه است که از نیروی دریایی بیرون آمده ام. من در نیروی دریایی که بودم شناور موشک‌انداز با 92 نات سرعت را در فورس 3.4 دریا تست کردیم. یعنی 176 کیلومتر سرعت! این دریا است. در اتوبان زمین صاف است، در دریا موج در اختیار کسی نیست و به زودی به 100 نات می‌رسیم. طراحی، ساخت، مواد اولیه، موشک، سیستم‌های کنترل آتش و ارتباطی همگی ایرانی است. می‌گویند امریکایی‌ها به خصوص ناوهای آن‌ها از این شناورهای ما خیلی وحشت دارند. درست است؟

بحث این طولانی می‌شود، ولی چون مطرح کردید بیان می‌کنم. نیروی دریایی سپاه در حالی که حکم ما برای شهریور سال 64 است که نیروهای زمینی، دریایی و هوایی در سپاه تشکیل شود. آن زمان قرارگاه نوح بودیم. یک مطلبی پیش آمد، می‌دانید بعد از عملیات بیت المقدس که قبل از آن چندین عملیات بود تا عراقی‌ها را بیرون کردیم، از بیت‌المقدس تا عملیات والفجر 8 که نزدیک 4 سال طول کشید تحلیلی ایجاد شد و روی این تحلیل بیشتر آمریکایی‌ها و غربی‌ها تاکید می‌کردند که این جنگ غالب و مغلوب ندارد.

وقتی عملیات والفجر 8 انجام شد که خود غربی‌ها می‌گویند توسط نیروهای جوان سپاه و بسیج که طبق روال‌های معمول دنیا عملیات نمی‌کنند. هنوز هم در دنیا کسی جرات ندارد آنچنان عملیات کند. این عملیات یک تلقی در دنیا درست کرد که این چه توانمندی است که توانسته این عملیاتی که هیچ کسی در دنیا قادر به انجام آن نیست، انجام دهد. اروند رودخانه عجیبی است؛ خود عملیات والفجر 8 و اجرای آن برنامه دو ساعته را می‌طلبد. این عملیات این مسئله را در دنیا تثبیت کرد که این جنگ غالب و مغلوب دارد.

یعنی آن تحلیل را زیر سوال برد.

نه تنها این تحلیل را زیرسوال برد، بلکه دنیا و مخصوصا آمریکایی‌ها را مطمئن کرد که غالب و مغلوب وجود دارد. این دقیقا زمانی است که آمریکا مستقیما وارد جنگ شد و ظرف مدت چند ماه تعداد ناوهایشان را به 86 فروند ناو جنگی رساندند. الان چند ناو جنگی در خلیج فارس است؟ الان 20 و چند ناو جنگی است! آن زمان 86 ناو جنگی آوردند.

در همین شرایط بخاطر همین تغییر استراتزیک ایجاد شده که امریکایی‌ها خود وارد جنگ شدند، صادرات نفت ما به زیر 100 هزار بشکه رسید. این وضعیت نامطلوبی بود. آن زمان ما همه کالاها را وارد می‌کردیم. همه این کالاها را با کشتی وارد می‌کردیم. همه نفتی که صادر می‌کردیم می‌زدند، همه واردات ما را می‌زدند. عراقی‌ها به دستور آمریکایی‌ها می‌زدند. منطقه عملیات را در شمال خلیج فارس تا تنگه هرمز گسترش دادند.

تا آن زمان هم نیروی دریایی سپاه در دریا نبود. روز هشتم اسفند سال 65 در اوج عملیات کربلای 5 در شلمچه، جلسه‌ای تشکیل شد و آقای هاشمی گفت بررسی کنید که می‌توانید وارد خلیج فارس شوید. می‌دانید اولین عملیات نیروی دریایی سپاه در آب‌های خلیج فارس در چه تاریخی انجام شد؟ در اول فروردین سال 66؛ یعنی 20 روز بعد عملیات انجام شد و بلافاصله تا زمان قطعنامه ادامه پیدا کرد. بیش از 140 عملیات دریایی، بیش از 18 عملیات موشکی ساحل به دریا، بیش از 5 عملیات ویژه که هنوز نمی‌توانیم درباره ابعاد آن عملیات صحبت کنیم، انجام شد.

ما آمریکایی‌ها را در سال 66 و 67 به خاک مذلت نشاندیم. همه مردم سال گذشته را به یاد دارند که یک هواپیمای بدون سرنشین خیلی پیشرفته آمریکایی را رزمندگان هوافضای سپاه در منطقه شرقی تنگه هرمز مورد اصابت قرار دادند و سقوط کرد. آمریکایی‌ها در دهه 70 از ایران به دادگاه لاهه شکایت کردند. اصل لایحه 160 یا 260 صفحه بود، خیلی دقیق به یاد ندارم. 10 هزار صفحه پیوست دارد. در اینجا با عکس و نقشه و تصویرهای رنگی مدعی شدند که نیروی دریایی سپاه این همه کار با ما کرده است که بعد ما سکوی آن‌ها را زدیم. این را خبیثانه گفتند.

چون شروع با آن‌ها بود، ولی ما این طوری پای کار رفتیم. مدعی شدند ناو «ساموئل بی رابرتز» یک میلیارد دلاری آمریکا، هلی کوپترهای ما، هواپیمای ما، کشتی‌های بی‌شمار پشتیبانی ما را زده اند؛ همه این‌ها را لیست کردند. این بلاها سر آمریکایی‌ها آمد.

با همین شناورهای تندرو؟

نه این شناورهایی که الان داریم، آن زمان شناور تندرو نبود. ما شناور برای کجا ساخته بودیم؟ برای اینکه عملیات والفجر 8 را انجام دهیم و از این سوی رودخانه به سوی دیگر آن برویم.

نه در دریا و خلیج فارس!

برای کربلای 3 ساخته بودیم؛ 24 کیلومتر از ساحل این سکوها فاصله داشت. برای بدر و خیبر این شناورها را ساخته بودیم، برای آب‌های هور که مانند آب‌های استخر است. در دریای خلیج فارس که 250 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و چند صد کیلومتر عرض دارد، هزار و خرده‌ای کیلومتر طول دارد، موج‌های بسیار بزرگی در اثر بادهایی که وجود دارد، تولید می‌شود، ولی با همین شناورها رفتیم؛

و آن توانمندی که آن زمان داشتید شاید نسبت به الان قابل قیاس نبود.

اصلا به حساب نمی‌آمد. ما هیچ سلاح دریایی، موشک، اژدر، توپ دریایی، سیستم الکترونیک در دریا نداشتیم. سیستم الکترونیک در دریا خیلی مهم است؛ هیچ سیستم جنگ الکترونیک نداشتیم. همه این‌ها برقرار است در حالی که همه ایرانی است.

گفته بودید اطلاعاتی که آمریکایی‌ها از توان دریایی ایران دارند، اطلاعات کمی است و آن‌ها زمانی متوجه قدرت واقعی ما می‌شوند که یا شناورهای آن‌ها غرق شده یا دچار وضع وخیمی شده است.

آمریکایی‌ها فکر می‌کردند ما شناور تندرو داریم. وقتی شناور حرکت می‌کرد 20 نات سرعت داشت. یعنی سرعت امریکایی از سرعت شناور ما بیشتر بود. از تاکتیک استفاده می‌کردیم از عهده ما برنمی آمد. در همین قضیه سرعت 20 نات، بیش از 90 نات! موشک را در سال 66 نمی‌فهمیدیم؛ آنهم روی شناور. موشک 100 کیلومتری داریم. وقتی دشمن این را می‌شنود احساس مرگ می‌کند.

قایق تندرویی که در 100 کیلومتری است شناور امریکایی هیچ اقدامی علیه آن نمی‌تواند انجام دهد. نه خود ناو، نه هواپیمایی که پشت ناو است، ولی او می‌تواند موشک بزند.

اشاره‌ای به سال 65 داشتید که آمریکا تحلیل کرد غالب این جنگ عراق نیست، الان هم تحلیل این چنینی می‌کنند که آمریکایی‌ها به خصوص در حوزه منطقه‌ای کم آوردند و کارهایی می‌کنند و برخی می‌گویند این کارها نمایشی است و برخی می‌گویند این‌ها عمق‌هایی دارد که بعدا مشخص می‌شود. همین پیمان‌هایی که امارات و بحرین و احتمالا عربستان با اسرائیل دارند. با این پیمان‌ها اسرائیل را نزدیک‌های آبی ما می‌کنند تا بتوانند کارهایی انجام دهند. این شدنی است؟

در دهه 80 باور آمریکایی‌ها شد که ما به قدرت بعد از بازدارندگی دست یافته ایم. قدرت بعد از بازدارندگی چیست؟ یعنی طرف مقابل باید دنبال توان بازدارنده در مقابل شما باشد. این جمله وزیر دفاع آمریکا است، آخرین وزیر دفاع آمریکا در دولت اوباما که کارتر بود؛ یعنی ما در مرحله سوم هستیم. کشورهای کمی هستند که قدرت دفاعی از خودشان دارند، تعداد کمتری هم قدرت بازدارنده دارند، معدود کشور هستند که در مرحله سوم قرار بگیرند و خداوند به وعده خودش عمل کرده و دشمنان ما باور دارند که ما در مرحله سوم هستیم.

گفته بودید در خلیج فارس همه کشتی‌های خارجی که رد می‌شوند را مجبور کردید به فارسی صحبت کنند؟

یک روزی در دهه 90، گفتیم اینجا خلیج فارس است و چرا باید انگلیسی حرف بزنید، در خلیج فارس باید فارسی صحبت شود. گفتیم این را می‌گوییم و ابلاغیه هم نبود. در نیروی دریایی به مرکز کنترل که دائم با آمریکایی‌ها ارتباط برقرار می‌کردند، گفتیم اینجا خلیج فارس است و از این به بعد باید فارسی صحبت کنید. از آن به بعد آمریکایی‌ها و بعدا غیرآمریکایی‌ها فارسی زبان در ناوهای خود دارند. ایرانی نیستند، یعنی فارسی زبان هستند یعنی آمریکایی‌ها مانند بلبل فارسی حرف می‌زنند.

همین الان هم اینطور است؟

همین الان هم اینطور است. البته به طور 100 درصد این کار را نکردیم، چون اگر به صورت 100 درصدی این کار را می‌کردیم، بچه‌های ما انگلیسی را رها می‌کردند. (می‌خندد)

برای اینکه توانمندی انگلیسی نیروها از بین نرود! (می‌خندد)

بله. نیروهای ما باید مسلط به زبان انگلیسی باشند و به این دلیل گفته شد گاهی انگلیسی صحبت کنند و گاهی فارسی صحبت کنید، ولی غالبا فارسی باشد که این برادر پاسدار ما آقای زنگویی از منطقه دوم نیروی دریایی سپاه روزی که خدمت آقا بودیم، من معرفی کردم. گفتم کسی که با آمریکایی‌ها صحبت می‌کرد ایشان بود که به زبان انگلیسی، هندی و بقیه مسلط است. آقا نگاهی کرد و گفت خدا را شکر فقط صدای آقای زنگویی را شنیدند و اگر ایشان را می‌دیدند زهره ترک می‌شدند. (خنده میهمان و مجری). آن خنده در عکس‌ها سر همین موضوع است.

آقای زنگویی بسیار مسلط صحبت کرد و بلافاصله بیشترین چیزی که بیان می‌کنند می‌گویند چشم! این ناو هواپیمابر آمریکا هست که خود را ابرقدرت دنیا می‌داند.

چند برنامه پیش امیر سرتیپ پورشاسب مهمان ما بود، این سوال را پرسیدم و جواب قابل تاملی دادند. پرسیدم زمانی که برجام مطرح بود برخی درباره توان موشکی اظهار نظر کردند که این توان موشکی طوری دردسرساز شد و اذعان داشتند به نوعی تناقض بین آن چیزی که می‌خواهیم ارتباط با دنیا برقرار کنیم با توان موشکی که داریم. ایشان پاسخ پخته‌ای دادند و بیان کردند هر کسی سیاست را بداند می‌فهمد که توان دفاعی و قدرت سیاسی مکمل همدیگر هستند.

حالا برخی از افراد می‌گویند بعد از این که سپاه موشکی که روی آن شعار نقش بسته بود را نمایش داد، خیلی از تئوری‌ها و مذاکرات ما بهم ریخت. این را قبول دارید؟

به طور مسلم قبول ندارم، چون فشل‌ها و آدم‌های ضعیف این حرف‌ها را بیان می‌کنند. روز 24 بهمن سال 57 تا الان شیطان بزرگ، آمریکایی‌ها به این کشور، به این ملت و به این انقلاب تهاجم کرده، خباثت کرده، تحریم کرده است. داروهای مردم بیمار را که بعضا حال آن‌ها وخیم است، تحریم کرده است. کسی که این چنین رفتاری دارد باید با آن‌ها مذاکره کنیم؟ اصل قضیه این است که خداوند قاعده‌ها را مشخص کرد و اگر طبق قاعده عمل کنیم خدا نتیجه را رقم می‌زند.

اگر طبق روال خودمان جلو برویم نتیجه هم برای ما است نتیجه را گرفتیم. آن‌هایی که طبق روال و قاعده خداوند نبود، خوب بود؟ نتیجه گرفتیم؟ دنیایی که دم از حرف‌های مختلف می‌زند، اصلی‌ترین عاملی که در روابط بین المللی که خداوند نیست نقش دارد، «قدرت» است.

آمریکایی‌ها خدا را می‌فهمند؟ نمی‌فهمند. اسلام را می‌فهمند؟ نمی‌فهمند. حق را می‌فهمند؟ نمی‌فهمند. شهید را می‌فهمند؟ نمی‌فهمند. این‌ها را نمی‌فهمند، ولی قدرت را می‌فهمند. موشک را می‌فهمند، شناور تندرو را می‌فهمند. وقتی ناو ساموئل بی رابرتز در معرض غرق شدن قرار گرفت در اعماق وجود تک تک امریکایی‌ها این موضوع لمس می‌شود، ولی مسئله دیگر را نمی‌فهمند. آن‌ها قائل بر عدالت هستند؟ قائل بر حق مساوی در مذاکره هستند؟ آن‌ها دنبال اهداف خود هستند.

متولد 1340 در اردستان استان اصفهان هستید.

تاریخ تولد من 40 نیست. من 8-7 سال بعد از پیروزی انقلاب در شناسنامه‌ام دیدم که تاریخ تولد را 22 بهمن سال 39 نوشته است.

پدر چه کاره بودند؟

کشاورز بودند.

چه کشاورزی می‌کردند؟ محصول آنجا چیست؟

منطقه اردستان منطقه کویری است و مناطق کویری همه چیز کشت می‌شود، ولی محصولات باغی ما عمدتا انار است، ولی همه محصولات باغی را داریم، گندم، جو، سبزیجات و... داریم و در حاشیه کویر همه این‌ها عمل می‌آید.

هنوز هم به آنجا سر می‌زنید؟

بله. مادرم همچنان آنجا هستند.

خدا حفظشان کند.

هر کاری می‌کنیم به تهران بیاید، قبول نمی‌کند. برخی مواقع چند روزی هم می‌آید سریع می‌خواهد به اردستان برگردد.

چند برادر و خواهر هستید؟

ما سه برادر بودیم و هستیم و یک خواهر!

چه سالی ازدواج کردید؟

من در سال 61 ازدواج کردم.

چطور با حاج خانم آشنا شدید؟

حاج خانم یکی از اولین نویسندگان کتاب‌های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هستند. سال 60 حاج خانم این کتاب را نوشت و من آن کتاب را خواندم.

حاج خانم در جنگ بودند و از خاطرات جنگ می‌نوشتند؟

حاج خانم چند سال زودتر از من پاسدار بودند. جزو اولین کسانی بودند ک با شهید بروجردی به کردستان رفتند. حاج خانم این کتاب را بعد از این که همسرشان شهید شد، نوشتند. من کتاب را خواندم و حاج خانم را پیدا کردم. در حوزه هنری ایشان را پیدا کردم.

مهریه چقدر بود؟

آن زمان اردستانی‌ها در دفتر امام (ره) زیاد بودند و من هم صداوسیما زیاد می‌رفتم، خداوند عنایت کرد که خدمت حضرت امام عقد کنیم. امام هم عقد می‌کردند 14 سکه تعیین می‌کردند.

توصیه‌ای نداشتند؟

بله. حضرت امام هم به من و هم به حاج خانم توصیه کردند. ایشان توصیه کردند که مراقب خانمتان باشید، محبت به خانمتان کنید. وقتی هیچ چیزی برقرار نباشد، ولی محبت برقرار باشد همه چیز برقرار است.

گفتید 4 شهید را ویژه دوست دارید. شهید خرازی، شهید علیرضایی، شهید سلیمانی و شهید کاظمی.

کسی را حتما دوست دارید، آدم کسی که دوست دارد به آن فکر می‌کند. شهدا بخاطر این که به مرتبه‌ای رسیده اند که دوست داشتنی هستند.

فکر می‌کنید حاج قاسم شهید شود؟

آمریکایی‌ها عددی نبودند که شهید سلیمانی را ترور کنند، یا عراقی‌ها منشا اثر اصلی نبودند که شهدای ما را شهید کنند. خداوند بیان کرده است برای مومنین تا وقتی خودشان نخواهند آن‌ها را نمی‌برم. شهید سلیمانی و همه شهدا اول دل شان نزد خداوند رفت و از این دنیا کنده شد، بعد جسم آن‌ها رفت.

در کار خانه به حاج خانم کمک می‌کنید؟ اصلا نیستید که کمک کنید.

چه کمکی؟

اینکه غذا بپزید، جارو بزنید، ظرف بشورید.

تخم مرغ قشنگ می‌پزم. دوغ خوب درست می‌کنم که آن هم با ماست اردستان است و مادر همچنان برای من می‌فرستد.

5 فرزند دارید.

بله.

13 نوه دارید و گفتید می‌خواهید تا 25 نوه بروید.

آن زمان 13 نوه بود و الان 14 نوه دارم. اولی به 5 تا فرزند رسیده است.

یکی از دامادهای شما پسر سردار کوثری است.

بله.

یکی دیگر از آقا دامادها از دوستان خوب ما، پسر آقای علی عسگری است و داماد سوم چطور؟

داماد سوم پسر شهید موسوی است. پدر ایشان عالم روحانی و خودشان هم عالم روحانی هستند. ایشان هم اهل آبادان و جنوب هستند.

اهل چه تفریحی هستید؟

آنقدر کارهای ما تنوع دارد که احساس اینکه تفریح نمی‌کنیم نداریم. برخی مواقع به جوانان می‌گویم شاید 100 سال دیگر نمی‌توانید روالی که ما داشتیم را انجام دهید؛ از زمان جوانی تا الان. در مقاطع مختلف می‌خواستیم پاراگلایدر برویم که همواره فکر می‌کردیم در عملیات به چه کار ما می‌آید. برخی مواقع روزی 15 پرواز انجام می‌دادم، الان سعی می‌کنم در هفته چند روزی را راه بروم.

اهل سینما و تلویزیون هستید؟

هر وقت پیش بیاید سینما می‌روم، ولی الان یادم نمی‌آید.

آخرین فیلمی که در سینما دیدید چه بود؟

هر سال مجموعه اوج فیلم‌هایی که خودش دست‌اندرکار است، نمایش می‌دهد و در سالن اوج با خانواده تماشا می‌کنیم.

صحبت این است که اوج از سپاه جدا شود. درست است؟

نه. رابطه تنگاتنگی بین قرارگاه فرهنگی بقیه الله (عج) که سردار جعفری مسئول آنجا هستند و سپاه وجود دارد. مجموعه بهم تنیده‌ای هستند که نمی‌توان گفت این جدا از سپاه یا داخل سپاه است.

از محصولات اوج تا الان راضی هستید؟

کدام کار را می‌توان نام برد که بی‌عیب و نقص است.

اشاره به قبل از انقلاب کردید. به غیر از این که پای منبر بودید، فعالیت‌های دیگری علیه رژیم پهلوی داشتید؟ دستگیر هم شدید یا خیر؟

وقتی انقلاب پیروز شد 17 ساله بودم. در ایامی که پائیز و زمستان سال 57 بود همه جای کشور انقلاب بود و هر روز تظاهرات بود، در سال 57 یک روز هم نبود که در اردستان تظاهرات نباشد. مدارس هم تعطیل کردیم و برقرار نبود. این‌ها کسانی که فعال در تظاهرات بودند را می‌فهمیدند چه کسانی هستند. کسانی که میکروفون در دست داشتند. بعدا فهمیدیم لیست مشخص شد که روز 17 شهریور 20 نفر را در اردستان بکشند. اسم من هم در این لیست بود.

در سال 60 معاون اجرائی شبکه دو شدید. چه کسی به شما پیشنهاد داد که به این شبکه بیایید؟

یکی از علمایی که داخل دفتر امام بودند گفت که شبکه دو بروید. اتفاقا آن زمان رئیس شبکه دو اقای کرباسچی بود.

به شبکه دو رفتید. درگیری با آقای همتی که الان رئیس کل بانک مرکزی است، پیدا کردید.

درگیری نبود. شبکه قبلا شبکه آموزشی بود. آن را به نام شبکه آموزش می‌شناختند. آقای همتی بر شبکه دو بسیار تاکید داشت و می‌خواست در آموزش فعال شود و آن را سمت و سویی بدهند. ما گفتیم قبلا شبکه دو شبکه آموزش بود و الان شبکه کامل است. باید بخش خبر داشته باشد. گفتیم می‌خواهیم بخش خبر راه بیندازیم.

این را فهمیده بودند و گفتند خبر به شما مربوط نمی‌شود و خبر در شبکه یک پخش می‌شود. من گفتم شبکه دو هم خبر پخش می‌کند. بحث ما اینچنین بود. درگیری نبود.

اختلاف سلیقه کاری بود.

ولی بخش خبری را راه انداختیم. بخش اخبار فرهنگی و هنری در ساعت 19:30 داشت که راه انداختیم و دیگری هم ساعت 22:30 بود که ما راه انداختیم.

بعد گفتید می‌خواهم به جبهه بروم. هر کسی خط عملیاتی می‌آید بسم الله.

در عملیات طریق‌القدس صداوسیما 6 دانگ پای کار آمد. از شبکه یک و شبکه دو همه مراکز استانی گفتند باید تیم‌های فیلمبردار، خبرنگار و صدابردار به جبهه بیایند. فکر کنم 28 گروه آمده بودند. شبی که می‌خواست عملیات انجام شود دم غروب گفتم بچه‌ها چه کسی می‌خواهد از عملیات فیلمبرداری کند؟ فردا که عملیات انجام شد، بخواهیم فیلمبرداری کنیم فایده ندارد؛ گفتم همراه رزمندگان برای فیلمبرداری برویم.

کسی حاضر نشد و فقط یک نفر از شبکه یک آمد. گفت من تنهایی به درد نمی‌خورم، باید صدابردار و دستیار می‌خواهم. گفتم صدابردار یکی بیاید و کسی قبول نکرد، گفتم دستیار بیاید کسی قبول نکرد. گفتم این‌هایی که می‌خواهید چقدر طول می‌کشد تا کسی یاد بگیرد؟ گفت باید دانشکده بروند و بیاموزند. من گفتم به من یاد بدهید، من انجام می‌دهم. آن زمان 4 ساعت و نیم فیلم گرفتیم تا زمانی که مجروح شدم. هم من و هم آقای لسانی مجروح شدیم. از 4 ساعت و نیم 3 ساعت و نیم پخش شد؛ درصد خیلی بالایی است. مقداری هم می‌تواند پخش شود، ولی هنوز پخش نکرده اند، چون روال احساسی خاصی دارد، از صحنه‌هایی است که من تاکنون ندیده ام پخش کنند.

ما در چزابه مجروح شدیم. آن جایی که لشگر امام حسین (ع) در تنگه چزابه جلوی عراقی‌ها ایستاد، همه پاتک‌های عراقی‌ها از آن سو بود. لشگر امام حسین (ع) یکی از پاتک‌ها را هم اجازه نداد موفق شود. خاکریز هم کوتاه بود و عراقی‌ها هم روی تپه‌های شنی، مسلط بودند. تانک‌ها به سمت پایین تیر می‌زدند. یکی از این تیرها لبه خاکریز خورد. ما می‌خواستیم بخوابیم و فکر می‌کردیم هر بار می‌خوابیم و بلند می‌شویم می‌توانیم بلند شویم. خواستیم بلند شویم، اما نمی‌توانستیم.

در این چند سال اخیر هر سال شبکه BBC فارسی محملی درست می‌کند که مثلا از دید خودش به صورت زیرپوستی به سپاه و بچه‌های جنگ خدشه‌ای وارد کند. همان تحریفاتی که حضرت آقا در سخنرانی هفته‌های اخیرشان صحبت کردند، است و تاکید کردند مراقب باشید تحریف نکنند. یک نوار سه ساعت و خرده‌ای را که معلوم نیست از کجا بدست آن‌ها رسیده، درباره اختلافات بین برخی از بچه‌های جبهه و جنگ که برخی مانند اکبر گنجی تقریبا حال فعلی آن‌ها مشخص است...

خیلی وقت است که حال آن‌ها مشخص شده است. این که حال آن‌ها خراب است، خیلی وقت است که اینچنین شده است.

در این زمینه صحبت کردند که در آن جلسه چه گذشته است و چه مباحثی مطرح شده است. برخی با این که در جنگ سابقه‌ای نداشتند به آن‌ها سمت داده می‌شد، برخی را به نوعی گروهی و تیمی نگاه می‌کردند. اصل مطلب آن‌ها این است که به نوعی نشان دهند در سپاه باندبازی بوده است. تحلیل شما در این زمینه چیست؟

مگر در طول تاریخ همین روال نبوده؟ بالاتر از پیامبران خدا کسانی بوده اند؟ این اتهامات را به بهترین بندگان خداوند و فرزندان رسول خدا می‌زدند. ما وقتی حرف اسلام را می‌زنیم، دشمنان اسلام چه چیزی می‌خواهند بگویند؟ آمریکا، انگلیس و همه خبائث عالم وقتی کسانی از داخل ما با آن‌ها یکی می‌شوند، می‌خواهید حرف خوبی بزنند؟ الان هر کسی کار کند یک چیزی پیدا می‌شود که بتوانند بر اساس آن اختلاف‌افکنی کنند و گرفتاری درست کنند. با این منظر نگاه کنید، نه در آن صحبت ها.

همین الان مگر اختلاف نیست؟ مگر در جنگ می‌توان گفت خیل عظیمی که از رزمندگان و پاسداران در جبهه هستند، مگر ما ماشین یا کپی هستیم که همه مثل هم باشیم؟ مشخص است که نظرات مختلفی وجود داشت.

اتفاقا این نشان می‌دهد چقدر فضای باز فکری وجود داشته و بحث می‌کردند.

بله. هیچ گونه فاصله‌ای بین رزمنده و فرمانده وجود نداشت که مانع شود تا حرفی نزنند. فرمانده کل سپاه می‌نشست و آدم‌ها به آزادترین وجه ممکن هر حرفی می‌خواستند بیان می‌کردند. معلوم شد آن‌هایی که با دل ناپاک حرف می‌زنند چه آخر و عاقبتی داشتند. یکی‌شان را مثال زدید، برخی هم دلسوز بودند. این افراد دلسوز به هیچ وجه از روی شرارت حرف نمی‌زدند. دلیلش این بود که در سمت فرماندهان ما شهید شدند.

شهید رستگار شهید بزرگی بود. فرمانده لشگر سیدالشهدای سپاه بود. یک حرف ممکن بیان شود و از روی نیت پاک، اخلاص و با صدق باشد. ممکن بود نظر او با دیگری هم متفاوت باشد.

*برخی سوال می‌کنند آخر جنگ چه شد قطعنامه پذیرفته شد؟ بسیار صحبت شده و برخی به نامه آقای محسن رضایی اشاره می‌کنند، رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر فرمودند امام مدبرانه‌ترین تصمیم را برای قطعنامه گرفتند. از زبان شما که از فرماندهان جنگ بودید این مطلب شنیدنی است.

یک جمله معروف حضرت امام (ره) است که ولایت فقیه همان ولایت معصوم، همان ولایت رسول الله (ص) است. آقا هم این مطلب را در سخنرانی اخیر عنوان کردند که وقتی امام دارید، امام گفت الان باید صلح کنید. جالب است آدم‌هایی که حرف می‌زنند، در قانون اساسی هم یکی از وظایف رهبری را جنگ و صلح تعیین می‌کند.

اتفاقا روزی که قطعنامه امضا شد، به یاد دارم خیلی‌ها ناراحت بودند، خیلی‌ها گریه می‌کردند، من آن روز فرمانده منطقه یکم نیروی دریایی سپاه بودم. حاج خانم احساس کرد من ناراحت هستم و می‌خواستند به من دلداری بدهند. من گفتم اصلا من ناراحت نیستم، همین الان امام دستور بدهد با ریگان صحبت کنید من این کار را می‌کنم، چون امام گفته است.

این قصه بسیار مهم است. الان هم گرفتاری ما از این است. اگر کسی عمق اعتقادات اسلام و شیعه را داشته باشد مخالفت با، ولی خدا می‌فهمد مخالفت با خداست. برخی مواقع که فشلی کردیم ما را تحریم کردند، یکسری گرفتاری درست شد از اوایل سال 58 امام می‌گفت خام فروشی نفت نکنید. یک خبیثی همچون امریکا می‌گوید خرید نفت ایران تحریم است و بزدلان عالم هم می‌ترسند نفت ما را بخرند و ما کاسه چه کنم چه کنم دست بگیریم که نفت ما را نمی‌خرند ما منابع بودجه‌ای نداریم. به اندازه 10 میلیون بشکه نفت هم می‌توانیم یک قطره را صادر نکنیم و همه را تبدیل به انواع مختلف محصولات با قیمت‌های خیلی زیادتر، ارزش افزوده بی نظیر به همسایه‌های خود صادر کنیم.

برخی از دوستان جوان ما بعد از صحبت‌های حضرت آقا نوشتند دقت کنیم چه کسانی با بی‌کفایتی باعث شدند امام چنین تصمیمی بگیرد.

فرایند تصمیم، ولی فقیه مهم نیست و نباید توجه کنید. به هر دلیلی، مهم نیست. برخی مواقع متاسفانه دوستان بیان می‌کنند که در چه فرایند امام و یا آقا دستور داده اند و به فرایند توجه می‌کنند؛ این گرفتاری است.

همان بی‌توجهی است.

بله. این بی توجهی ممکن است بسیار خطرناک باشد. چه کار به فرایندی دارید که، ولی به تصمیم رسیده است؟ اگر این مطلب باشد خبیث‌های عالم که درباره امیرالمومنین (ع) هم حرف می‌زنند می‌گویند در فرایندی پیامبر (ص) تصمیم گرفته است تا جانشین ایشان امیرالمومنین باشد؛ این بسیار خطرناک است.

شما اشاره کردید پنج جا در زمان فرماندهی نیروی دریایی سپاه با آمریکایی ها، انگلیسی‌ها و یکبار با استرالیایی‌ها مواجه شدید. هر کدام را خیلی مختصر توضیح دهید.

اولا این‌ها یک روالی داشته اند و دارند، 6 کشور به مثابه یک کشور و ائتلافی عمل می‌کنند. چه کشورهایی هستند؟ همواره به فرماندهی شیطان بزرگ، امریکا، عمل می‌کنند. آمریکا، کانادا، نیوزلند، انگلیسی ها، فرانسوی ها، استرالیا بودند که به مثابه یک نیرو بودند. این‌ها در خلیج فارس مستقر شدند و عراق را ظالمانه اشغال کردند، در عراق مستقر بودند.

به لحاظ روال، اروندرود نصف برای ما و نصف دیگر برای عراق است. خط تالوگ که پائین‌ترین نقطه عمق رودخانه قرار می‌گیرد و تقسیم می‌شود. آمریکایی‌ها می‌خواستند از اروند به عراق بروند، این اولین بار بود. بچه‌های ما در دریا بودند و دو قایق را دیدند و طرف آمریکایی‌ها رفتند. این در دهانه‌های اروند بود یعنی در دریا و طرف‌های سکوی الامیه بود. وقتی رسیدند، دیدند دست‌های این‌ها بالاست، بچه‌ها این‌ها را گرفتند و به اروند آوردند. پایگاه اروند نیروی دریایی سپاه که همان قصه باعث شد سربازان خودشان را خراب کنند.

این اولین بار و برای آمریکایی‌ها بود. دفعه اول رویارویی با انگلیس‌ها زمان دولت اصلاحات بود و من جانشین بودم. به من زنگ زدند که انگلیسی‌ها را گرفتیم. به بچه‌ها گفتم غذایی که این‌ها می‌فهمند چه غذایی است را پیدا کنید و به این‌ها بدهید، چون امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها به خودشان و سربازان خود دروغ می‌گویند. مثلا می‌گویند ایرانی‌ها سر شما را می‌برند و می‌کشند. این دروغ است. این دروغ بر سربازان اثر دارد. برای همین می‌ترسیدند.

یکی از مدیران کل وزارت خارجه به علاوه نفر دوم سفارت انگلیس به ماهشهر آمدند؛ این نفر دوم سفارت انگلیس یک دو سه دقیقه توانست ظاهر خود را حفظ کند. 16 بار تلفنی صحبت کرد؛ در تلفن سومی که به او شد حالت طبیعی خود را از دست داد و مانند مادری که بچه او مرده است در گوشه‌ای می‌نشست و التماس می‌کرد که اجازه دهید ما یک خبر 5 ثانیه‌ای از BBC پخش کنیم که نفر دوم سفارت انگلیس در تهران نیروهای انگلیسی را دیده است.

گفتم از اول تا آخر هیچ یک من را ندیده اند، ولی گفتم به او بگویید اگر این خبر در BBC پخش شود، یعنی خبر دروغ پخش شود، العالم و المنار اینجا هستند و فوری تکذیب می‌کنند. این دفعه اول بود. دفعه دوم هم انگلیسی‌ها بودند...

که در مجموع دفعه سوم می‌شود.

بله. زمان دولت آقای احمدی نژاد بود. گفتند ببرید مرز شلمچه تحویل بدهید. گفتم شلمچه کجاست؟ گفتند شلمچه عراق منظور است. گفتم شلمچه عراق چه ربطی به انگلیس دارد؟ گفت ما عراق را گرفته ایم. گفتیم بیخود گرفته اید، اگر اشغال کردید اشتباه کردید. ما این را قبول نداریم. گفتند چطور باید منتقل شوند؟ گفتم باید هواپیما باید مستقیم از تهران برای انگلیس بگیرید. بالاخره خبر کردند و با هواپیما به کشور دیگر بردند و از آنجا به انگلیس رفتند.

دفعه اول انگلیسی‌ها در دولت اصلاحات بود که صفر تا صد این امر دست خودمان بود. تحویل سفارت شد دست خودمان بود. دفعه دومی که دولت احمدی نژاد بود اول تحویل ستاد سپاه دادیم و آنجا هم تحویل دولت دادند که ماجرای کت و شلوار هاکوپیان و این‌ها پیش آمد. این خیلی خوب نبود که با هیئت دولت ملاقات آن‌ها رفتند. این‌ها مشتی سرباز بودند که تخلف کرده بودند؛ حالا تخلف به عمد یا به سهو. اشتباه کرده بودند و دستگیر شدند.

دفعه بعدی هم آمریکایی‌ها بودند.

دفعه بعدی روزی بود که می‌خواستند اعلام برجام کنند، بود. آن زمان عنایت خاص خداوند بود. آن روز در بندر عباس مراسمی داشتیم. هواپیمای آب‌نشین بخش.. حمایت کرده و ساخته بود. معاون علم و فناوری دولت، آقای ستاری، درگیر قضیه بود و حمایت کرده بود. وقتی برنامه جدا شد از قبل برنامه داشتیم که به بوشهر برویم. من در ماشین آقای رزمجو نشستم و تلفن زنگ زد. فرمانده جزیره فارسی به آقای رزم جو می‌گوید دو قایق نزدیک فارسی هستند و باید چه کار کنیم؟

من گفتم ببینید قایق برای کی است. 500 متر تا یک کیلومتر بیشتر از فرودگاه نرفته بودیم. خبر دادند آمریکایی بودند و آن‌ها را گرفتیم. دو شناور از توپ 20 میلیمتر و... داشتند. وقتی اسلحه آن‌ها را روی میز گذاشتیم وحشت بود.

هلی کوپترها تحرک کردند؟

اصلا تا ساعت‌ها نفهمیدند دو قایق آن‌ها چه شد. از مکالمات دو شناور ما فهمیدند این‌ها اسیر شده اند. بی‌عقلی کردند به لحاظ اینکه تصور ابرقدرتی می‌کنند. چند حرکت کردند مثلا 18 هواپیمای اف 18 از روی ناو هواپیمابر بلند کردند. ناو هواپیمابر آمریکایی 40 مایلی جزیره بود. هواپیمای اف 18 را بلند کردند و حرکاتی روی جزیره انجام دادند. 18 هواپیمای اف 18 بود که من این جمله را از آقای ظریف شنیدم که می‌گفت من داشتم با جان کری صحبت می‌کردم و او با تندی نهیب می‌زد که این چه احمقی بود که هواپیما را روی جزیره برده است.

ما هم سریع به سامانه‌های موشکی ساحل به دریا و بچه‌های شناور در دریا دستور آماده‌باش دادیم. نیم ساعت اول که این‌ها روداری کردند، بلافاصله یک پیامی را نوشتم و برای آن‌ها خوانده شد.

چه مطلبی را نوشتید؟

نوشتم اگر کوچکترین حرکتی کنند، همه شما در معرض اصابت سامانه ما هستید و حتما شما را می‌زنیم. خدا مقرر کرد که آن‌ها سریع تمکین کردند و دائم دنبال می‌کردند که این اسرا آزاد شوند. دستورالعمل در اسلام دارید که وقتی اسیر گرفتید باید طبق آن عمل کنید. این بچه‌ها را داخل اتاقی برده بودند که خوب بود، ولی یکسری ساختمان جدید ساختیم و گفتیم حتما داخل اتاق‌های جدید ببرید.

مثلا یک خانم 20 ساله بود که ابتدای عمرش است، اول تجربه‌های کاری اوست. مشخص است او می‌ترسد. در دنیا یک نفر در عالم دیده اید یک نیرو گرفتار ما شده کسی سر او را ببرد؟ این خانم تنها بود و گفتیم این خانم را تنهایی بازجویی نکنند و یک نفر از آن‌ها نیز همراه این خانم باشد که نترسند. به این‌ها گفتیم این‌ها پاسدار هستند و اولین موضوعشان دین است. همه زن و بچه دار هستند. نگران نباشید.

انتهای پیام