دوشنبه 23 تیر 1404

معمای اتمی؛ اندیشکده‌های غربی درباره سیاست هسته‌ای ایران چه می‌گویند؟

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
معمای اتمی؛ اندیشکده‌های غربی درباره سیاست هسته‌ای ایران چه می‌گویند؟

اقتصادنیوز: خروج بازرسان هسته‌ای از ایران در روز جمعه 13 تیرماه، ابلاغ قانون «تعلیق همکاری با آژانس» از سوی رئیس‌جمهور ایران و زیر سوال بردن ادعای ترامپ مبنی بر «نابودی کامل» تاسیسات هسته‌ای ایران از سوی رسانه‌های غربی، این پرسش را مطرح کرده که آینده هسته‌ای ایران چگونه خواهد بود؟

به گزارش اقتصادنیوز، جنگ 12روزه اسرائیل علیه ایران و سپس حملات ایالات‌متحده به تاسیسات هسته‌ای ایران، این باور را در محافل و اندیشکده‌های غربی دامن زده که ایران به‌صورت پنهانی - و مصمم‌تر - در مسیر دستیابی به تسلیحات هسته‌ای حرکت خواهد کرد. خروج بازرسان هسته‌ای از ایران در روز جمعه 13 تیرماه، ابلاغ قانون «تعلیق همکاری با آژانس» از سوی رئیس‌جمهور ایران و زیر سوال بردن ادعای ترامپ مبنی بر «نابودی کامل» تاسیسات هسته‌ای ایران از سوی رسانه‌های غربی، این پرسش را مطرح کرده که آینده هسته‌ای ایران چگونه خواهد بود؟ در زیر کوشش می‌شود این مسئله از منظر اندیشکده‌های غربی بررسی شود.

"محمدحسین باقی" در شماره 597 هفته‌نامه "تجارت فردا" نوشت: آنچه در این روایت می‌آید نظر «تجارت فردا» نیست بلکه فقط و فقط برای آگاهی و اطلاعِ سیاست‌گذاران و البته کارگزاران سیاست خارجی در مورد آنچه در زمینه برنامه هسته‌ای ایران در محافل غربی می‌گذرد ترجمه شده است.

فرضیه مهم در تمام استدلال‌های مطرح‌شده از سوی کارشناسان غربیِ فعال در اندیشکده‌ها این است که برنامه هسته‌ای ایران جنبه تسلیحاتی دارد و همگی از این منظر به بررسی آن پرداخته‌اند. البته گریزی هم به رویکردهای چین، روسیه و کره شمالی در قبال حملات اسرائیل - آمریکا به ایران زده شده و محدودیت‌های حمایت «ائتلاف ضدغربی» از ایران بررسی شده است.

1) مرکز مطالعات استراتژیک بین‌المللی (CSIS)

با وجود حملات ایالات‌متحده به تاسیسات هسته‌ای ایران، جنجال بر سر تاثیر این حملات همچنان ادامه دارد. یک ارزیابی اولیه فاش‌شده از «آژانس اطلاعات دفاعی» نشان داد که برنامه هسته‌ای ایران تنها چند ماه به عقب رانده شده است، در حالی که ترامپ ادعا کرد که این تاسیسات «از بین رفته‌اند». در همین راستا، «مارک اف. کانسیان»، سرهنگ بازنشسته نیروی ذخیره تفنگداران دریایی ایالات‌متحده و «کریس اچ. پارک»، پژوهشگر در مطالعات استراتژیک بین‌المللی با صورت‌بندی چند پرسش، کوشیده‌اند ابعاد مختلف حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران را پاسخ دهند.

الف) کارزار هوایی ایالات‌متحده و اسرائیل چه میزان به برنامه هسته‌ای ایران آسیب رساند؟

این خسارت - اگر با تخریب فیزیکی و مدت‌زمان لازم برای بازگرداندن برنامه هسته‌ای به وضعیت قبل از حملات سنجیده شود - قابل توجه بود. بیشتر این خسارات ناشی از عملیات 12روزه اسرائیل علیه برنامه هسته‌ای ایران و زیرساخت‌های نظامی این کشور بود که زمینه را برای ورود آمریکا فراهم کرد. رافائل گروسی، رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اظهار داشت که ایران می‌تواند در عرض چند ماه «چند آبشار سانتریفیوژ داشته باشد که اورانیوم غنی‌شده را می‌چرخانند و به تولید می‌رسند». اشاره او به مجموعه‌ای از سانتریفیوژها بود که به هم متصل شده‌اند تا اورانیوم را تا سطحی غنی کنند که یک دستگاه واحد نمی‌تواند به آن دست یابد.

تا ماه می، ایران بیش از 100 آبشار را فعال کرده بود که هر کدام بسته به نوعشان حدود 160 تا 180 سانتریفیوژ را شامل می‌شدند. این دستگاه‌ها در برابر ارتعاشات آسیب‌پذیر هستند و گروسی ارزیابی کرد که اکثر سانتریفیوژهای ایران، اگر نگوییم همه، از حملات هوایی «آسیب فیزیکی قابل توجهی» دیده‌اند. ممکن است ایران به‌زودی «چند» آبشار را احیا کند، اما احیای تاسیسات غنی‌سازی به سطح قبل از جنگ، زمان و منابع زیادی را می‌طلبد. علاوه بر این، ازسرگیری غنی‌سازی اورانیوم کافی نیست. حرکت در مسیر تسلیحاتی به یک شبکه فعال از آزمایشگاه‌های هسته‌ای، تاسیسات تولید سلاح، ظرفیت آزمایش و برنامه‌های آموزشی نیاز دارد که اکنون ایران فاقد آن است. اکنون باید هر عنصر از این شبکه بازسازی شود.

ب) حملات هوایی ایالات‌متحده چقدر موثر بود؟

اگرچه خسارت به تاسیسات روی زمین روشن و ارزیابی آن نسبتاً آسان است، اما ارزیابی خسارت به تاسیسات زیرزمینی حدسی است. تصاویر ماهواره‌ای می‌توانند سرنخ‌هایی ارائه دهند. با این حال، نتیجه‌گیری در این زمان کوتاه، به‌ویژه با دسترسی محدود به این سایت‌ها، دشوار است. در نتیجه، ارزیابی‌ها از حمله ایالات‌متحده از اطمینان پیت هگزت، وزیر دفاع مبنی بر «تخریب... محو و نابود کردن» برنامه هسته‌ای ایران گرفته تا گزارش اولیه فاش‌شده آژانس اطلاعات دفاعی که نشان می‌دهد ایران می‌تواند در عرض 9 ماه به بازیابی برنامه هسته‌ای‌اش بپردازد، متغیر بوده است. تجزیه‌وتحلیل تصاویر ماهواره‌ای نشان می‌دهد که ایرانی‌ها ممکن است بتوانند تونل‌های فروریخته را تعمیر کنند، که به‌طور بالقوه به آنها اجازه می‌دهد هرگونه اورانیوم غنی‌شده ذخیره‌شده در زیرِ زمین را بازیابی کنند. از سوی دیگر، ایران می‌تواند با آگاهی از اینکه تحلیلگران به‌دقت این سایت‌ها را زیر نظر دارند، در حال انجام یک فریب باشد.

ج) آیا ایران به‌اندازه کافی غنی‌سازی و قابلیت‌های هسته‌ای لازم را حفظ کرده است؟

«جیمز اکتون»، متخصص سیاست هسته‌ای در موسسه کارنگی، و «جفری لوئیس»، متخصص کنترل تسلیحات در موسسه مطالعات بین‌المللی میدلبری، استدلال می‌کنند که ایران متحمل خسارات جدی شده است، اما توانایی کافی برای ساخت سلاح در یک سال را حفظ کرده است. آنها تخمین می‌زنند که ایران می‌تواند سانتریفیوژهای باقی‌مانده خود را مجدد راه‌اندازی کند، سانتریفیوژهای جدیدی بسازد، یک مرکز اضافی و اعلام‌نشده را راه‌اندازی کند و از اورانیوم غنی‌شده‌ای که قبلاً تولید کرده است استفاده کند. اکنون مهم‌ترین مسئله نامعلوم، سرنوشت ذخایر موجود 400 کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده 60درصدی ایران است.

د) آیا ایران می‌تواند برنامه خود را در یک بازه زمانی مشخص بازسازی کند؟

بله. دانش فنی از بین نمی‌رود. اگرچه ایران تعدادی از دانشمندان و متخصصان خود را از دست داد، اما می‌توان آنها را به‌مرور زمان جایگزین کرد. با این حال، توسعه سلاح‌های هسته‌ای فقط به مسئله صلاحیت فنی ارتباط ندارد، بلکه تصمیم‌گیری سیاسی نیز دخیل است. بنابراین، پرسش این است که آیا ایران با توجه به اقتصاد در حال رکود خود، «قصد» و «توانایی» را بازسازی دارد یا خیر. این واقعیت که ایران در حال پاکسازی خرابی‌هاست، نشان‌دهنده تصمیم برای بازسازی برنامه هسته‌ای‌اش نیست. با این حال، این حمله مشترک نظامی از سوی آمریکا و اسرائیل دو مسئله را روشن کرد: اول اینکه، قبح حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران شکسته شد و این سابقه را ایجاد کرد که ممکن است بار دیگر این تاسیسات مورد حمله قرار بگیرند. دوم اینکه، با توجه به ترور متخصصان هسته‌ای ایران، متخصصان باقی‌مانده در خفا کار خواهند کرد تا مبادا هدف اسرائیل باشند. آنچه بر روی زمین مشخص است این است که شاهد مدتی تاخیر در برنامه هسته‌ای ایران خواهیم بود.

2) موسسه بروکینگز

این موسسه مجموعه پرسش‌هایی را در اختیار تعدادی از کارشناسان در مورد برنامه هسته‌ای ایران و تبعات آن در منطقه و جهان قرار داده و آنها هم در پاسخ‌های کوتاهی ارزیابی خود را ارائه دادند. این ارزیابی‌ها به‌طور مختصر در زیر مورد اشاره قرار می‌گیرند.

الف) آیا این حملات ایران را دلسرد خواهد کرد؟

«رابرت آینهورن»، پژوهشگر ارشد در این موسسه، می‌نویسد: بسیاری از مفسران اظهار داشته‌اند که حملات اسرائیل و ایالات‌متحده علیه تاسیسات هسته‌ای ایران پیامدهای عمیقی برای تلاش‌های آینده به‌منظور جلوگیری از دستیابی کشورهای دیگر به سلاح‌های هسته‌ای خواهد داشت. اما آنها در مورد اینکه آیا این حملات باعث گسترش سلاح‌های هسته‌ای می‌شود یا مانع آن، اختلاف‌نظر دارند. به گفته برخی از تحلیلگران، این حملات باعث می‌شود ایرانی‌ها تصمیم بگیرند که سلاح هسته‌ای را به‌عنوان تنها راه تضمین امنیت خود تولید کنند. عربستان و شاید سایر کشورهای منطقه نیز به دنبال پیروی از این روند حرکت خواهند کرد. کشورهای غیرهسته‌ای در سراسر جهان که از سوی دشمنان مسلح به سلاح‌های هسته‌ای احساس تهدید می‌کنند نیز به دنبال بازدارندگی‌های هسته‌ای خود خواهند رفت. به گفته برخی دیگر، این حملات مسیرهای ایران را به سمت سلاح هسته‌ای مسدود کرده و این کشور را متقاعد می‌کند که از این تلاش دست بکشد. به‌این‌ترتیب، کشورهای خاورمیانه انگیزه کمتری برای دستیابی به قابلیت‌های هسته‌ای خود خواهند داشت. متحدان ایالات‌متحده از تمایل واشنگتن برای استفاده از زور اطمینان بیشتری خواهند داشت و تمایل کمتری به هسته‌ای شدن پیدا خواهند کرد. کشورهایی که در حال بررسی برنامه هسته‌ای هستند، اکنون از خطر هدف قرار گرفته شدن از طریق حمله نظامی پیشگیرانه، احساس دلسردی خواهند کرد. البته، بسیاری از موارد به نتیجه مسئله هسته‌ای ایران بستگی دارد. اگر ایران از برنامه هسته‌ای خود دست بکشد، رژیم جهانی عدم اشاعه تقویت خواهد شد. اما اگر دست نکشد، ممکن است یک‌بار دیگر شاهد حمله آمریکا و اسرائیل باشیم. در این صورت، پیامدهای آن برای عدم اشاعه بسیار مخرب خواهد بود. ابزار نظامی به‌تنهایی نمی‌تواند نتیجه مثبتی را تضمین کند بلکه یک توافق قابل تایید و قابل راستی‌آزمایی، بهترین امید را برای نتیجه‌ای ارائه می‌دهد که می‌تواند احتمال گسترش بیشتر سلاح‌های هسته‌ای را کاهش دهد.

ب) فریب، اعتماد ایران را از بین برد

«شاران گریوال»، پژوهشگر ارشد، بر این باور است که ایران ممکن است در نهایت به میز مذاکره بازگردد، اما حملات اسرائیل و ایالات‌متحده احتمال دستیابی به توافق را کمتر کرده است. از دیدگاه ایران، اسرائیل و ایالات‌متحده از مذاکرات برای فریب ایران استفاده کردند. این فریب، اعتماد اندک ایران به طرف‌های مذاکره برای مذاکره‌ای با حسن نیت را تضعیف کرد. علاوه بر این، وقتی نتانیاهو و ترامپ از تغییر رژیم در ایران سخن می‌گویند، ایران نمی‌تواند مطمئن باشد که کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای‌اش روشی درست برای جلوگیری از حمله مجدد اسرائیل و ایالات‌متحده باشد. ایران ممکن است به این محاسبه برسد که بهترین راه برای حفظ بقایش، دستیابی به سلاح هسته‌ای است که ممکن است مانند کره شمالی، بازدارندگی ایجاد کند. خلاصه اینکه، اگرچه ایران ممکن است به میز مذاکره بازگردد، اما این حملات احتمال بازگشت این کشور را با سوءنیت افزایش داده است؛ به این معنا که مذاکره و تلاش برای توافق را راهی برای حواس‌پرتی به‌منظور بازسازی مخفیانه برنامه هسته‌ای آسیب‌دیده‌اش می‌بیند. اما دلیل دیگری که احتمال بیشتری دارد ایران به دنبال سلاح هسته‌ای برود این است که جنگ 12روزه، مسائلی را آشکار کرد: انزوای ایران در صحنه جهانی همراه با تضعیف نیروهای نیابتی‌اش در منطقه که تقریباً هیچ نقشی ایفا نکردند. در همین حال، تلاش‌های اخیر ایران برای برقراری ارتباط با شرکای جدیدتر مانند الجزایر و تونس ثمره بسیار محدودی داشت. اگرچه این دو کشور از حملات اسرائیل و آمریکا به ایران به‌شدت انتقاد کردند، اما به‌طور قابل توجهی از حمله ایران به پایگاه هوایی آمریکا در قطر نیز انتقاد کردند. ایران ممکن است به این محاسبه برسد که تنها راه محافظت از خود، دستیابی به سلاح هسته‌ای باشد.

ج) ائتلاف ضدغربی، سست است

«پاتریشیا ام. کیم»، پژوهشگر ارشد چین در مرکز مطالعات سیاست آسیا، می‌گوید، حملات اخیر ایالات‌متحده به ایران به‌عنوان آزمونی برای محور ضدغربی - چین، روسیه، کره شمالی - عمل کرد. پاسخ‌های خاموش این شرکای فرضی تهران، نشان داد که این اتحاد چقدر سطحی است. چین در شورای امنیت این حملات را به‌عنوان نقض حاکمیت ایران محکوم کرد و خواستار آتش‌بس فوری شد. اما پکن از ارائه هر چیزی به تهران که ممکن است تعادل استراتژیک را تغییر دهد خودداری کرد. هیچ تلاشی برای بازدارندگی در برابر ایالات‌متحده یا اسرائیل وجود نداشت و بسیج دیپلماتیک ملموسی فراتر از بیانیه‌های رسمی صورت نگرفت. با وجود «مشارکت استراتژیک» چین با ایران، اما روابط چین با تهران همچنان محدود و عمدتاً «معامله‌محور» است؛ یعنی مبتنی بر دسترسی به انرژی، نه وفاداری استراتژیک. روسیه نیز چیزی بیش از لفاظی در چنته نداشت. کره شمالی، اگرچه دشمن آشکار واشنگتن است، اما از نظر استراتژیک در صحنه خاورمیانه بی‌اهمیت است. در واقع، حمله آمریکا به ایران نشان داد که ما شاهد ظهور یک بلوک منسجم ضدغربی نیستیم، بلکه شاهد محدودیت‌های آن هستیم. این کشورها در یک راستا عمل نمی‌کنند. آنها فرصت‌طلبانی هستند که ارتباط ضعیفی با هم دارند. آنها بیشتر به دلیل نارضایتی‌های مشترک متحد شده‌اند تا اهداف مشترک. این می‌تواند به رهبران ایالات‌متحده «اطمینان خاطر» و البته اندکی «تامل» بدهد. اطمینان‌خاطر، زیرا این محور بسیار پرسروصدا به‌هیچ‌وجه یک اتحاد کاملاً یکپارچه نیست. اما نکته این است که اکراه چین برای کمک به شرکایش نشانه ضعف نیست بلکه نشانه تمرکز استراتژیک است. پکن در حال تقویت برتری نظامی، اقتصادی و فناوری در داخل مرزهای خود و منطقه نزدیک خود است. رقابت واقعی چین با واشنگتن در هند و اقیانوس آرام است، نه در تهران. چالش واشنگتن این نیست که پکن خود را درگیر دفاع از ایران کند یا مستقیم به جنگ‌های پوتین بپیوندد، بلکه این است که چین در حال سرمایه‌گذاری برای شکل دادن به تعادل قدرت منطقه‌ای در جایی است که بیشترین اهمیت را دارد.

3) فارن افرز؛ تلاش برای مهار ایران

«جیمز جفری» (که در هفت دولت متوالی ایالات‌متحده به‌عنوان افسر خدمات خارجی خدمت کرد و در دولت اول ترامپ هم به‌عنوان نماینده ویژه برای تعامل با سوریه و فرستاده ویژه در ائتلاف جهانی برای مبارزه با داعش حضور داشت) هم در مقاله‌ای در «فارن افرز» از «مهار ایران» و به دنبال آن ثبات در خاورمیانه سخن می‌گوید. او چنان داد سخن سر می‌دهد که گویی تمام مشکلات منطقه به گردن ایران است و دیگران بی‌تقصیرند. چکیده‌ای از مقاله وی در «فارن افرز» چنین است:

دونالد ترامپ یک عملیات نظامی را علیه برنامه هسته‌ای ایران آغاز کرد که مبنای آن بر «برچیدن گسترده‌تر قدرت منطقه‌ای» ایران متمرکز بود. سپس او با برقراری آتش‌بس میان اسرائیل و ایران، تمایل خود را برای گفت‌وگو با تهران نشان داد. این شرایط نشان داد که اگر ترامپ بتواند بر مهار مداوم و تضعیف بیشتر ایران تمرکز کند و از توجه بیش‌ازحد به اهداف سیاسی دیگر منطقه‌ای اجتناب کند، خاورمیانه ممکن است به ثبات برسد. نویسنده این مقاله معتقد است که خاورمیانه فعلی با گذشته بسیار متفاوت است. در خاورمیانه فعلی، ایران و نیروهای مقاومتش ضعیف شده‌اند. رهبران جدید منطقه در غیاب تهران، پویایی قدرت منطقه را تغییر شکل می‌دهند. بنابراین، دولت ترامپ فرصتی دارد تا کاری را که اسلافش نتوانستند، انجام دهد. از زمان فروپاشی داعش، ایران دست برتر را در خاورمیانه داشته است. گروه‌های نیابتی‌اش همواره فعال بوده‌اند. اما پس از حمله 7 اکتبر 2023، ابزارهای تهران تا حدی تضعیف شد: تضعیف حماس و حزب‌الله از یک‌سو؛ فروپاشی رژیم اسد در سوریه از سوی دیگر؛ سپس حملات آمریکا و اسرائیل به ایران. تضعیف تهران با ظهور کارگزاران جدید قدرت در خاورمیانه همزمان شده است. اسرائیل، ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس به بازیگران مهم تبدیل شده‌اند. در این میان، ترکیه و کشورهای عربی خود را در اقتصاد جهانی ادغام کرده و دست به اصلاحات داخلی زده‌اند. کشورهای عربی با چشم‌پوشی از سابقه احمد الشرع در سوریه، روابط با او را نیز کلید زده‌اند.

ترامپ معتقد است وقتی دیپلماسی امکان‌پذیر نیست، برای دستیابی به اهداف محدود و قابل تعریف - مانند حفاظت از آزادی ناوبری و متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران - باید به نیروی نظامی عظیم و سریع متکی بود. ترامپ «دکترین پاول» در دهه 1980 را به‌روزرسانی کرده است. پاول معتقد بود نیروی نظامی باید آخرین راه‌حل باشد، اما باید در صورت لزوم، قاطعانه و با اهداف واضحی که از منافع ملی و حمایت مردمی حمایت می‌کنند، مورد استفاده قرار گیرد. ترامپ در همین راستا حرکت کرده است.

4- «دِ کریدِل» (The Cradle)

از زمانی که اسرائیل جنگ غیرقانونی و تجاوزکارانه خود علیه ایران را در 13 ژوئن آغاز کرد، گمانه‌زنی‌ها پیرامون نقش «موزاییک» (MOSAIC؛ ابزاری که به وسیله شرکت جاسوسی - فناوری مرموز پالانتیر ساخته شده است) افزایش یافته است. «کیت کلارنبرگ»، تحلیلگر، در همین‌باره نوشت، این نرم‌افزار عمیقاً در عملیات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)، به‌ویژه ماموریت «حفاظتی» آن، یعنی بازرسی‌ها و نظارت بر پایبندی کشورها به توافق‌نامه‌های عدم اشاعه، جاسازی شده است. نرم‌افزار «موزاییک» به مدت یک دهه در این کار نقش محوری داشته و بی‌سروصدا از سوی دولت باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق ایالات‌متحده، در توافق هسته‌ای جولای 2015 با ایران یعنی «برنامه جامع اقدام مشترک» (JCPOA) ادغام شده است.

این توافق به بازرسان آژانس دسترسی نامحدود به تاسیسات هسته‌ای ایران برای تاییدِ نبودِ برنامه تسلیحات هسته‌ای اعطا کرد. در این فرآیند، آژانس گنجینه عظیمی از داده‌ها را جمع‌آوری کرد: تصاویر نظارتی، اندازه‌گیری‌های حسگرها، اسناد تاسیسات که همه آنها به سیستم پیش‌بینی «موزاییک» وارد شدند. با این حال، نقش محوری این نرم‌افزار در این توافق تا زمان افشاگری بلومبرگ در ماه می 2018، تنها چند روز قبل از اینکه دونالد ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری خود، به‌طور یک‌جانبه این توافق را پاره کند و کمپین به‌اصطلاح «فشار حداکثری» علیه تهران را آغاز کند، پنهان ماند. با وجود اینکه ترامپ توافق را پاره کرد، اما بازرسی از تاسیسات هسته‌ای ایران ادامه یافت، همان‌طور که نظارت «موزاییک» بر برنامه هسته‌ای تهران نیز ادامه یافت. همان‌طور که بلومبرگ اشاره کرد، فناوری پالانتیر به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کمک کرد تا حجم وسیعی از اطلاعات را از منابع مختلف، از جمله 400 میلیون «شی‌ء دیجیتال» در سطح جهان، مانند «فیدهای رسانه‌های اجتماعی و عکس‌های ماهواره‌ای در داخل ایران» بررسی کند؛ قابلیتی که «نگرانی‌هایی را ایجاد کرد مبنی بر اینکه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ممکن است از مرز میان نظارت هسته‌ای و جمع‌آوری اطلاعات فراتر رود».

مقاله بلومبرگ همچنین به نگرانی مکرر ایران مبنی بر اینکه «موزاییک» به اسرائیلی‌ها در ردیابی دانشمندان ایرانی برای ترور کمک می‌کند، دامن زد: «اسناد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نشان می‌دهد که این ابزار در هسته تحلیلی پلت‌فرم جدید 50 میلیون‌دلاری موزاییک آژانس قرار دارد و پایگاه‌های داده‌ای اطلاعات طبقه‌بندی‌شده را به نقشه‌هایی تبدیل می‌کند که به بازرسان کمک می‌کند تا روابط بین افراد، مکان‌ها و مواد درگیر در فعالیت‌های هسته‌ای را پیش‌بینی کنند.» بلومبرگ به نقل از رئیس یک شرکت بریتانیایی که «به دولت‌ها در مورد مسائل مربوط به راستی‌آزمایی مشاوره می‌دهد» در مورد خطرات وارد شدن داده‌های نادرست به موزاییک «چه به‌صورت تصادفی و چه از روی قصد» نوشت: «اگر بدون تعیین معیار مناسب، فرض نادرستی را به سیستم اضافه کنید، نتیجه نادرستی خواهید گرفت... در نهایت خودتان را متقاعد خواهید کرد که سایه‌ها واقعی هستند.» نگرانی اساسی و مداوم تهران این است که «موزاییک» به‌شدت تحت تاثیر «نرم‌افزار نظارت - پیش‌بینی» پالانتیر قرار دارد. این فناوری که از سوی بسیاری از سازمان‌های اجرای قانون در سراسر جهان غرب با هزینه هنگفتی به کار گرفته می‌شود، بسیار بحث‌برانگیز است و مشخص شده که سوگیری‌های خطرناک و گمراه‌کننده‌ای را نشان می‌دهد که سبب مداخلات نادرست «پیش از جرم» می‌شود. با توجه به وجود اطلاعات مشکوک، بسیار محتمل است که چنین داده‌های مخدوشی باعث بازرسی‌های ناموجه شده باشد. نرم‌افزار پالانتیر به‌طور خاص به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کمک کرد تا «تحقیقات برنامه‌ریزی‌نشده را برنامه‌ریزی و توجیه کند»؛ حداقل 60 مورد از این تحقیقات جریان داشت، آن هم تا زمانی که حملات ایالات‌متحده و اسرائیل به بازرسی‌ها پایان داد.

5) چتم هاوس؛ چین خشنود است

حمله اسرائیل و آمریکا به ایران یک نفع برای ایران داشت. اگرچه این کشور متحمل خسارت‌هایی شد اما دریافت که چین نمی‌تواند در قالب «متحد استراتژیک» برای این کشور عمل کند. چینی‌ها منافع خود را در خاورمیانه و اقیانوس آرام بر ایران ترجیح می‌دهند. «احمد عبودوح»، پژوهشگر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا، در مقاله‌ای نوشت، چین از جنگ 12روزه اسرائیل و ایران پیروزی‌های قابل توجهی کسب کرد. این کشور اکنون می‌تواند با یک تیر دو نشان بزند: از یک‌سو، نفت بیشتری از ایران بدون تحریم شدن خریداری کند و از سوی دیگر، از اینکه ایالات‌متحده بار دیگر حواسش به رویدادهایی دور از هند و اقیانوس آرام معطوف خواهد شد، راضی خواهد بود. نکته مهم این است که چین اکنون می‌تواند تضمین کند که ایران به سمت غرب متمایل نخواهد شد. با این حال، این درگیری برخی از نقاط ضعف سیاست پکن را آشکار کرد. این کشور نه‌تنها نتوانست خود را به‌عنوان میانجی معرفی کند، بلکه اهرم فشاری هم بر ایران نداشت. پکن همچنین نشان داد که ظاهراً هیچ نفوذی بر اسرائیل ندارد. تمام سناریوهای بالقوه پساجنگ نشان می‌دهد که افزایش تنش در خاورمیانه، فشار بر منافع چین را افزایش خواهد داد.

اگرچه تجارت و سرمایه‌گذاری‌های چین در خاورمیانه تا حد زیادی آسیب ندید اما اگر جنگ بیشتر طول می‌کشید و به یک درگیری منطقه‌ای تبدیل می‌شد، فقدان نفوذ پکن بر طرف‌های درگیر، این کشور را ناتوان از مداخله موثر برای محافظت از منافعش می‌کرد. چینی‌ها بازی بی‌طرفی را شروع کردند. «وانگ یی»، وزیر امور خارجه چین، از یک‌سو در تماس تلفنی با همتای ایرانی خود در 14 ژوئن، حملات اسرائیل به ایران را محکوم کرد. اما در همان روز در تماس تلفنی با همتای اسرائیلی خود از انجام این کار خودداری کرد. رئیس‌جمهور چین نیز همین سیاست را حفظ کرد و بدون پیشنهاد صریح میانجیگری، پیشنهاد ایفای «نقش سازنده» در کاهش تنش‌ها را مطرح کرد. به نظر می‌رسد چین تصمیم گرفته بود که از یک کارزار دیپلماتیک علیه اسرائیل، خودداری کند. پکن ممکن است بر این اعتقاد بوده باشد که انجام این کار روابط اقتصادی و دیپلماتیکش را در منطقه به خطر می‌اندازد. در عوض، چین مجبور شد شرایط جدیدی را که ناشی از حذف یا تضعیف استراتژی منطقه‌ای ایران بود، بپذیرد و این را یک ضرورت استراتژیک بداند.

6- شورای آتلانتیک

الف) محدودیت‌های کرملین

عدم مداخله روسیه در حملات مشترک اسرائیل - آمریکا به ایران محدودیت‌های کرملین را هم به ایرانیان نشان داد. «النا داولیکانووا» در یادداشتی برای «شورای آتلانتیک» نوشت، در سه سال گذشته، ایران حامی اصلی جنگ روسیه علیه اوکراین بود. اما وقتی اسرائیل و سپس ایالات‌متحده حملات هوایی را علیه اهدافی در ایران آغاز کردند، این حمایت متقابل نبود. در عوض، تهران دریافت که مسکو ظاهراً تمایل یا توانایی ارائه چیزی اساسی‌تر از ژست‌های دیپلماتیک را ندارد. هنگامی‌که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در 23 ژوئن پس از حملات هوایی ایالات‌متحده به تاسیسات هسته‌ای ایران با عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، دیدار کرد، این بمباران‌ها را به‌عنوان «تجاوز بی‌دلیل» بدون «هیچ پایه و اساسی» محکوم کرد. با این حال، پوتین هیچ برنامه‌ای برای ارائه کمک نظامی اعلام نکرد. در عوض، او از تعهد مداوم روسیه به کمک به مردم ایران صحبت کرد.

این اکراه آشکار برای مداخله جدی‌تر، نه‌تنها مورد منحصربه‌فردی از خویشتن‌داری روسیه نبود، بلکه یک ویژگی تعیین‌کننده در سیاست خارجی مسکو است. می‌توانید از ارمنستان بپرسید که در سال‌های اخیر در بحبوحه خصومت‌ها با آذربایجان، چگونه بدون حمایت کرملین باقی ماند. نکته اینجاست که ارمنستان یکی از اعضای بنیان‌گذار «سازمان پیمان امنیت جمعی» (CSTO) است. وضعیت مشابهی در اواخر سال گذشته در سوریه رخ داد، زمانی که رژیم اسد در عرض چند روز سقوط کرد. بار دیگر، روسیه از دخالت مستقیم خودداری کرد و تصمیم گرفت از ارائه پشتیبانی نظامی موردنیاز به متحدش خودداری کند. در عوض، سهم اصلی مسکو ارائه پناهندگی به رهبر سرنگون‌شده سوریه بود. بنابراین، ایران اولین کشوری نیست که محدودیت‌های دوستی روسیه را کشف می‌کند.

اگرچه روسیه و ایران در ژانویه 2025 پیمان مشارکت جامع استراتژیک را امضا کردند و پوتین از این توافق به‌عنوان یک «پیشرفت واقعی» در روابط دوجانبه ستایش کرد اما مقامات کرملین تاکید می‌کنند که پیمان اخیر امضاشده روسیه با ایران، مسکو را ملزم به دفاع از این کشور در برابر حمله خارجی نمی‌کند. سابقه مسکو در عدم مداخله، نشانه محکمی است دال بر اینکه حمله همه‌جانبه به اوکراین، ارتش روسیه را به‌شدت تحت فشار قرار داده است. پوتین این حمله را در فوریه 2022 با این نیت آغاز کرد که یک پیروزی سریع و جامع به دست آورد. در عوض، نیروهای او در بزرگ‌ترین جنگ اروپایی از زمان جنگ جهانی دوم گرفتار شدند. با گذشت بیش از سه سال از آغاز تهاجم، تصور می‌شود که بخش عمده‌ای از توان نظامی روسیه در اوکراین جمع شده و ظرفیت بسیار کمی برای سایر تعهدات دارد. مخلص کلام آنکه، پوتین کاملاً درگیر اوکراین است و در حال حاضر در موقعیتی نیست که بتواند از شرکای خود محافظت کند. غرب باید به محدودیت‌های نظامی آشکار روسیه توجه کند. همان‌طور که ایران، سوریه و ارمنستان همگی می‌توانند شهادت دهند، به نظر می‌رسد که روسیه در حال حاضر ظرفیت کمی برای درگیری‌های نظامی جدید دارد. بدون شک این موضوع در تهران غافلگیرکننده بود، اما باید در پایتخت‌های غربی خبر خوشایندی باشد.

ب) روی آوردن ایران به آفریقا

«راما یاد» هم در یادداشت دیگری در «شورای آتلانتیک» نوشت، جنگ 12روزه میان ایران و اسرائیل، که ایالات‌متحده با حملات هوایی علیه برنامه هسته‌ای ایران به آن پیوست، محاسبات سیاست خارجی جمهوری اسلامی را تغییر داد. آنچه در آینده اتفاق می‌افتد، پیامدهایی برای مناطقی فراتر از خاورمیانه خواهد داشت. این تا حدودی به این دلیل است که سنگ بنای سیاست خارجی ایران، تعمیق تعامل با آفریقا، به‌ویژه در تعامل نظامی و انتقال فناوری است. تهران سرمایه‌گذاری‌های خود را در این قاره به‌عنوان بخشی از مقاومت گسترده‌تر ضد امپریالیستی در برابر غرب تنظیم کرده و این قاره را به یک اولویت استراتژیک ارتقا داده است. «دیپلماسی پهپادی» ایران سنگ‌بنای رویکرد سیاست خارجی این کشور در سال‌های اخیر بوده است. ایران چنین دیپلماسی را در سراسر قاره آفریقا، به‌ویژه در سودان، که دروازه کلیدی دریای سرخ است، به کار گرفته است. ایران همچنین به‌طور فزاینده‌ای از قدرت نرم در این قاره استفاده کرده است که مصادیق آن شامل سفرهای وزرا و روسای جمهور ایران به این قاره و همچنین کاربرد ابزار مذهب برای تقویت قدرت نرم خود است. این موارد شامل تاسیس موسسه‌های اسلامی در بیش از 30 کشور آفریقایی، ارائه خدمات اجتماعی رایگان توسط جمعیت هلال‌احمر ایران و کمیته امداد امام خمینی و فعالیت‌های تبلیغی انجام‌شده از سوی دانشگاه بین‌المللی المصطفی است. «رادیو ایران» که از سوی دولت حمایت می‌شود، در سال 2017 تلویزیون «هوسا» را در نیجریه راه‌اندازی کرد و آن را به‌عنوان اولین کانال رادیویی و تلویزیونی ایرانی اختصاص داده‌شده به قاره آفریقا معرفی کرد.

سه دلیل اصلی وجود دارد که چرا ایران بر آفریقا تمرکز می‌کند. اولین دلیل ایدئولوژیک است. ایران با تلاش برای خروج از انزوای دیپلماتیک، به تلاش برای گسترش «محور مقاومت» علیه اسرائیل و ایالات‌متحده ادامه داده است. تهران آفریقا - به‌ویژه منطقه ساحل، جایی که افزایش احساسات ضدغربی را در آن می‌بیند - را به‌عنوان یک فرصت تاریخی می‌بیند. دومین مورد سیاسی است. مشارکت‌های آفریقایی نقش مهمی در استراتژی تهران در مورد برنامه هسته‌ای و حقوق بشر ایفا می‌کنند. شایان‌ذکر است که کشورهای آفریقایی 28 درصد از آرای سازمان ملل را تشکیل می‌دهند. سفر ابراهیم رئیسی به اوگاندا و تفاهم‌نامه همکاری در زمینه کاربردهای صلح‌آمیز هسته‌ای بورکینافاسو با ایران از مصادیق آن است. سومین دلیل اقتصادی است. در سال 2024، گزارش شد که ایران یک معامله مخفی برای 300 تن اورانیوم تصفیه‌شده از نیجر انجام داده است که باعث نگرانی واشنگتن شد. علاقه ایران به دسترسی به بازارهای تجاری در آفریقا - از جمله اورانیوم از نیجر، طلا از بورکینافاسو و مالی و کبالت از اوگاندا - را می‌توان حداقل تا حدی به تلاش‌های این کشور برای دور زدن تحریم‌های سنگین اعمال‌شده از سوی ایالات‌متحده و دسترسی به اجزای کلیدی سیستم‌های دفاعی خود نسبت داد.

همچنین بخوانید ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید