چرا سعودیها چین را دوست دارند؟
پل پیلار در مطلبی برای اندیشکده کوئینسی به چشم انداز انعقاد توافق امنیتی بین عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا پرداخت و نوشت: محمد بنسلمان یک حاکم اقتدارگراست که هیچگونه حسن همراهی ایدئولوژیک با دموکراسی غربی احساس نمی کند. اگرچه به لحاظ فکری ممکن است با دولت های خارجی در مورد نحوه حکمرانی اشتراک نظر داشته باشد اما در عمل همراه با سایر رژیمهای اقتدارگراست.
سیاست خارجی او به این صورت است که صرف نظر از ایدئولوژی میتواند آن را به هر سمتی هدایت کند. عربستان سعودی مانند بسیاری از کشورهایی که به طور کلی جنوب جهانی نامیده می شوند، در برابر انتخاب بین شرق و غرب یا به طور کلی بین قدرت های بزرگ مقاومت میکند. رژیم سعودی به دنبال این است که متعهد باقی بماند و آنچه را که می خواهد از هر طرف به دست بیاورد. بنسلمان به هیچ توافقی با یک قدرت خارجی به عنوان متضمن تعهد عربستان به جانبداری در موضوعات دیگر نگاه نمیکند. همانطور که بایدن و دیگران نیز به آن اشاره کرده اند، منطقی که برای تقویت روابط نزدیک با عربستان سعودی مطرح شده رقابت با چین بر سر نفوذ در خاورمیانه است. اما روابط گسترده عربستان و چین ریشه در منافع اقتصادی و دیگر منافع عربستان سعودی دارد و بعید است به دنبال هرگونه توافق جدید با ایالات متحده تغییر محسوسی در آن ایجاد شود.
عربستان سعودی بزرگترین منبع نفت چین است و چین بیش از هر کشور دیگری نفت عربستان را خریداری می کند. عربستان سعودی بزرگترین شریک تجاری چین در خاورمیانه است و چین به طور کلی بزرگترین شریک تجاری عربستان سعودی است. چین همچنین سرمایهگذار مهمی برای برنامه های جاه طلبانه محمدبنسلمان به منظور توسعه اقتصادی فراتر از نفت است که با عنوان چشم انداز سعودی 2030 شناخته میشود. بسیاری از پروژه های این طرح ها به طور طبیعی با ابتکار کمربند و جاده چین مطابقت دارند.
چین همچنین در مورد برخی مسائل نظامی با عربستان سعودی همکاری داشته است که مربوط به فروش موشک های بالستیک میان برد این کشور در قراردادی است که در سال 1986 منعقد شد و تنها 2سال بعد در غرب شناخته شد. این معامله مدت ها قبل از صحبت در مورد خروج ایالات متحده از خاورمیانه و ایجاد یک «خلأ» اتفاق افتاد. امروز چین به عربستان سعودی در ساخت موشک های بالستیک سوخت جامد خود کمک می کند.
یکی از جذابیت های رژیم سعودی در برخورد با چین در زمینه های اقتصادی یا نظامی این است که پکن به کمبودهای حقوق بشر کشورهای شریک خود توجهی نمی کند. در مقابل، این نقض حقوق بشر رژیم سعودی، مانند قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار منتقد بود که تا حد زیادی زمینهساز موضع قبلی جو بایدن در برخورد با عربستان سعودی به عنوان یک فرد مطرود شد.
تا جایی که رژیم سعودی به احساسات شهروندان خود توجه می کند، چین نیز مورد علاقه آنهاست. احساسات مربوطه احتمالا منعکس کننده این احساس در میان شهروندان عادی سعودی است؛ در حالی که ایالات متحده با موضوعات ترسناکی مانند تهدیدهای امنیتی سر و کار دارد، چین کارهایی انجام میدهد که ممکن است شیوه زندگی آنها را بهبود بخشد. یک نظرسنجی در سال 2022 نشان داد که تنها 41درصد از سعودی ها روابط خوب با ایالات متحده را «بسیار مهم» یا «تا حدودی مهم» میدانند، در حالی که این رقم برای روابط با چین 55درصد و با روسیه 52درصد است.
روابط عربستان سعودی با روسیه نسبت به چین کمتر گسترده است؛ فقط به این دلیل که روسیه چیزهای کمتری برای ارائه دارد. اما این روابط در سال های اخیر رشد کرده است. منافع مشترک بین ریاض و مسکو به حداکثر رساندن درآمدهای نفتی است، هدفی که آنها عمدتا از طریق مجمع اوپک پلاس به آن پرداخته اند.
برای عربستان سعودی، ایالات متحده یکی دیگر از قدرت های خارجی است که میتوان با آن بر اساس مبادلات معامله کرد و بن سلمان به دنبال به دست آوردن هر چه بیشتر است در حالی که کمترین امکان را دارد. در این راستا، ولیعهد سعودی احتمالا خود را در موقعیت چانه زنی قوی می بیند. او عجله ای برای دستیابی به توافق ندارد و میتواند خشم مردمی در مورد فاجعه در نوار غزه را دلیلی برای کُند پیش رفتن در هر توافقی که شامل عادیسازی با اسرائیل باشد، ذکر کند. علاوه بر این، عادیسازی کارتی است که بن سلمان میداند که فقط یک بار میتواند با آن بازی کند.
در عین حال، ام بیاس احتمالا پرزیدنت بایدن را مشتاق یک توافق می داند. پیش از این تغییر قابلتوجهی در موضع بایدن رخ داده است؛ از صحبت در مورد برخورد با عربستان سعودی به عنوان یک رژیم منفور و سپس صحبت در مورد ارائه تضمین امنیتی برای این کشور. بن سلمان احتمالا می بیند که وضعیت غزه و مشکلات سیاسی داخلی که برای رئیس جمهور آمریکا ایجاد کرده، دولت واشنگتن را بیش از پیش مشتاق به انعقاد توافق می کند. به طور خلاصه، ولیعهد دلایل زیادی برای انجام یک معامله سخت دارد.
واکنش عربستان به یک پیمان امنیتی
موارد فوق حاکی از آن است که هرگونه توافق ایالات متحده و عربستان احتمالا بیش از هرگونه تغییر مورد انتظار در سیاست های عربستان در زمینه مواردی مانند روابط با چین یا سطح تولید نفت، در مورد تعهدات امنیتی ایالات متحده در قبال پادشاهی صریح تر خواهد بود. در هر صورت، این سیاست های سعودی اغلب توسط سایر منافع و انگیزه های سعودی تعیین خواهد شد. پادشاهی عربستان سعودی استقلال و کنترل خود را بر قلمرواش در تمام طول عمر نزدیک به یک قرن خود بدون چیزی مانند معاهده امنیتی متقابل با ایالات متحده حفظ کرده است. بنابراین این پرسش شکل میگیرد که چرا بن سلمان با وجود این، چنین پیمانی را با ارزش می بیند؟ بخشی از پاسخ در ناهنجاری یک سلطنت موروثی مطلق نهفته است که بر دولتی ظاهرا در حال مدرن شدن در قرن بیست و یکم حکومت می کند. با درک بیثباتی ذاتی این ترکیب، هر حاکم سعودی از آغوش دیپلماتیک یک ابرقدرت به عنوان راهی برای کمک به گسترش این ناهنجاری استقبال می کند. عربستان سعودی اکنون به دنبال یک پیمان امنیتی است زیرا به نظر میرسد ترکیبی از شرایط مربوط به غزه، نفت و سیاست داخلی ایالات متحده چنین پیمانی را در دسترس قرار داده است.
بخش دیگری از پاسخ مربوط به سیاست منطقه ای فزاینده عربستان سعودی است که قبل از به قدرت رسیدن بن سلمان آغاز شد، اما او بر آن تاکید بیشتری کرده است. در سالهای اخیر، عربستان سعودی در زمینهاستفاده از نیروی نظامی فراتر از مرزهای خود، در میان قدرت های منطقه پس از اسرائیل در رتبه دوم بوده است. این استفاده شامل مداخله نظامی در بحرین در سال 2011 برای حمایت از یک رژیم سنی غیرمحبوب در یک کشور اکثریت شیعه بوده است.
این تحرکات نظامی بیشتر از همه، جنگ عربستان در یمن را شامل میشود که در سال 2015 نه به دلیل حمله یمنی ها به عربستان سعودی، بلکه برای استقرار مجدد یک رژیم در یمن که توسط حوثی ها از پایتخت بیرون رانده شده بود، آغاز شد. جنگ هوایی عربستان عامل بسیاری از ویرانی هایی بود که یمن را به یکی از بزرگترین بلایای غیرطبیعی انسانی در سال های اخیر دچار کرد. حتی بدون یک معاهده امنیتی، ایالات متحده تا حدی با ارائه اطلاعات و پشتیبانی لجستیکی وارد درگیری شد. اگر پیمان امنیتی ایالات متحده و عربستان سعودی اجرا میشد، احتمالا [آمریکا] درگیر آن می شد.
به رغم ناامیدی ها در یمن که منجر به عقب نشینی سعودی ها از عملیات های خود در آن کشور شده است، هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم جاه طلبی های منطقه ای بزرگتر بن سلمان کاهش یافته است. این جاه طلبی ها نه تنها در مداخلات نظامی، بلکه در تلاش تحت رهبری عربستان سعودی برای استفاده از محاصره و انزوا با هدف ارعاب قطر کشور همسایه اش که میزبان حضور نظامی بزرگ ایالات متحده است و برای تسلیم شدن آن، آشکار شده است.
این مساله یک خطر برای ایالات متحده است و یک تعهد امنیتی رسمی با ایالات متحده باعث میشود که محمد بن سلمان حتی بیشتر از قبل احساس آزادی کند تا اقدامات تهاجمی انجام دهد و با این فکر که ایالات متحده در صورت بروز مشکل از او حمایت خواهد کرد، احساس آرامش می کند. ایالات متحده همچنین باید به این فکر کند که از چه نوع رژیمی در انعقاد توافقنامه امنیتی با عربستان سعودی محافظت می کند. وضعیت به هیچ وجه قابل مقایسه با تاسیس ناتو نیست که شامل دفاع از دموکراسی های اروپای غربی در برابر اتحاد جماهیر شوروی استالین بود، یا پیمان دفاع متقابل با کره جنوبی که یک دموکراسی با یک رژیم توتالیتر به شدت مسلح در شمال روبهرو است؛ پیونگ یانگ از هدف خود برای کنترل بر تمام کره چشمپوشی نکرد. ایالات متحده ارزشهای مشترکی با رژیم مستبد سعودی ندارد. عربستان سعودی حتی در ارزشهای مشترک نسبت به کشورهای همسایه و دشمنان احتمالی برتری ندارد. فقدان حقوق سیاسی در عربستان سعودی همچنان با جنایات جدی رژیم در مورد حقوق بشر همراه است.
روابط با ایران
یک تهدید فرضی از سوی ایران، دلیلی است که مکررا برای گسترش تعهدات امنیتی در عربستان سعودی یا سایر نقاط خاورمیانه ذکر شده است. حادثه خاصی که اغلب به آن اشاره میشود، حمله هوایی به تاسیسات نفتی عربستان سعودی در بقیق و خریص در سپتامبر 2019 است که حوثی های یمن مسوولیت آن را بر عهده گرفتند اما ادعا شد که کار ایران بوده است. متعاقبا گزارش شد که رهبران سعودی از اینکه ایالات متحده به این حمله پاسخ نداد، ناراضی بودند.
مهمترین واقعیت در مورد این قسمت چیزی است که پس از آن اتفاق افتاد: نه یک حمله بیشتر به عربستان سعودی بلکه در عوض نزدیکی بین ایران و عربستان سعودی. چند دور گفتوگو بین دو کشور خلیج فارس در مارس 2023 در توافقی با میانجیگری چین برای احیای کامل روابط دیپلماتیک و فعال کردن مجدد پیمان همکاری امنیتی منسوخ شده به اوج خود رسید. هر دو طرف بهرغم تنش های طولانی، دلایل عملگرایانه قوی برای این تنشزدایی داشتند.
ایران می خواست روابط خود را با همه همسایگانش مستحکم کند و نشان دهد که منزوی نیست. عربستان سعودی در حالی که بر برنامه توسعه اقتصادی چشمانداز 2030 خود متمرکز شده بود، خواهان تضمین در برابر حمله خارجی بود. هر دو کشور از هرگونه تشدید درگیری در منطقه که تجارت نفت را مختل کند، آسیب خواهند دید. درس اصلی این قسمت این است که وقتی ایالات متحده از مداخله در یک رقابت محلی با پاسخ نظامی یا وعده های امنیتی خودداری می کند، هر دو طرف درگیر، انگیزه بیشتری برای حل مسائل به تنهایی دارند. این دقیقا همان نوع نتیجه ای است که بیشتر به نفع ایالات متحده است؛ زیرا اساسا برای ایالات متحده بدون هزینه و با کاهش خطر یک جنگ منطقه ای است. برعکس، اینکه ایالات متحده به گونه ای در سمت یکی از طرفین قرار بگیرد که منجر به تشدید اختلافات در منطقه شود، این مساله پیشرفت مطلوب را خنثی می کند. علاوه بر این، تشدید خطوط درگیری به گونه ای که علیه ایران باشد، به این معنا نیست که ایران راضی به تحمل انزوا خواهد بود. میتوان انتظار داشت در چنین شرایطی تهران با شدت بخشیدن به روابط خود با عراق، سوریه و لبنان و همچنین شبهنظامیان و گروه های غیردولتی که با آنها در ارتباط بوده، پاسخ بدهد. همچنین این مساله بر روابط نظامی بین تهران و مسکو نیز تاثیر دارد.
همان انگیزه هایی که تهران را به نزدیکی با ریاض سوق داد، برای آغاز اقدامات مخرب و بی ثبات کننده بازدارنده است. ایران، به عنوان یک ملت عمدتا فارس و شیعه، با چالش همیشگی تلاش برای به دست آوردن نفوذ در منطقه ای که عمدتا سنی و عرب است، مواجه است. در ماه های اخیر تا حدی با پذیرش بیسر و صدا در سازمانهای بینالمللی اجماع اعراب و مسلمانان به نفع راه حل دوکشوری برای مناقشه اسرائیل و فلسطین، این کار انجام شده است. در مورد اینکه ایران احتمالا آغازگر درگیری است، باید توجه داشت که حمله سال 2019 به تاسیسات نفتی عربستان یک مسیر پرپیچ و خم نبود. بلکه این حمله به دنبال آغاز جنگ اقتصادی نامحدود علیه ایران توسط دولت ترامپ با هدف به صفر رساندن فروش نفت ایران صورت گرفت. پیامی که ایران با این حمله ارسال کرد، این بود که اگر ایران نتواند نفت خود را صادر کند، دیگر تولیدکنندگان نباید از صادرات نفت خود اطمینان داشته باشند.
نشانه ای از نوع درگیری که ایران و عربستان سعودی در صورت فروپاشی تنش زدایی کنونی آنها احتمالا وارد آن خواهند شد، اپیزودی است که منجر به قطع روابط دو کشور در سال 2016 شد. عربستان سعودی یک روحانی برجسته شیعه را اعدام کرد. ایران طرفدار صریح منافع شیعیان سعودی بوده است که رژیم سنی با آنها به عنوان شهروندان درجه دوم برخورد میکند. این اعدام در جهان عرب و جاهای دیگر به طور گسترده محکوم شد. در تهران، گروهی خودسر به سفارت عربستان هجوم بردند. رژیم سعودی سپس روابط دیپلماتیک خود را قطع کرد و تمامی دیپلمات های ایرانی را از عربستان اخراج کرد. این قطع روابط تا زمان بازسازی روابط با میانجیگری چین در سال گذشته پابرجا بود.
--> اخبار مرتبط