خیانت به کشور با پروژه «نفوذ»، مشقی از حقوق بشر آمریکایی
پروژه نفوذ از ابتدا توسط آمریکا رقم خورد و توسط عمال و بازیگران شیطان بزرگ در کشور ما به اجرا درآمد تا شاهد توطئهها و جنایات عظیم علیه ملت ایران و کشورمان باشیم. نفوذیهایی که از انفجار دفتر نخست وزیری و حزب جمهوری گرفته تا فروش اطلاعات حساس هستهای ایران را در سابقه خود دارند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به گزارش صاحب نیوز؛ هفتم تیرماه، سالروز به شهادت رساندن آیتالله سید محمد حسینی بهشتی و 72 تن از یاران وی در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی است؛ یکی از روزای تلخ سال 1360 که دهها تن از یاران ناب انقلاب و نخبگانی همچون شهید بهشتی و شهید دیالمه به ظاهر از انقلاب گرفته شدند. چقدر هنوز تاریخ به خاطر معرفی نکردن و نشناساندن چنین گوهرهای نابی به جهان بدهکار است.
*نفوذ محمدرضا کلاهی و حادثه هفت تیر
در این ماجرا یکی از نیروهای نفوذی منافقین در حزب جمهوری به نام «محمدرضا کلاهی» و با نام سازمانی «کریم رادیو» که موفق شده بود به ردههای بالای حزب برسد، با قرار دادن بمبی در محل برگزاری یکی از جلسات حزب، این فاجعه را رقم زد.
فردی برخاسته از تفکری آلوده که به خود اجازه میدهد دهها تن از نخبگان و منتخبان ملت را به خاطر آن چه ایدئولوژی میخواند به قتل برساند.
مسألهای که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت ضعفی در نظام است که سبب میشود یک منافق که عامل چنین جنایتی میشود به جایگاه حفاظت حزب جمهوری اسلامی برسد و آن قدر دسترسی زیادی پیدا کند که بتواند چنین حادثهای را به وجود آورد.
عامل نفوذی و اجرای عملیات تروریستی در دفتر حزب جمهوری اسلامی محمدرضا کلاهی صمدی نام داشت. وی در سال 1357 به سازمان منافقین پیوسته بود. کلاهی از جمله افرادی بود که از همان ابتدای جذب توسط سازمان برای نفوذ در مراکز حساس نظام انتخاب شده بود و به همین دلیل نیز با دستور سازمان هیچگاه عضویت وی در تشکیلات منافقین علنی نشد. وی ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت عضویت داشت و پس از مدتی با خطدهی سازمان از انجمن اسلامی جدا شد.
با هدایت سازمان، کلاهی توانست خود را وارد کمیته انقلاب اسلامی ولیعصر (عج) تهران در خیابان پاستور کرده و از آنجا نیز توانست به حزب جمهوری اسلامی وارد شود. رفتار برنامهریزیشده کلاهی برای جلب اعتماد باعث شد تا کمکم به عنوان جوانی باانگیزه و معتقد در تشکیلات حزب جمهوری اسلامی رشد کرده و در نهایت به سِمت مسئول دعوتها برای کنفرانسها، میزگردها و جلسات برسد.
شش روز قبل از این واقعه عزل «سید ابوالحسن بنی صدر» رخ داده بود. بعد از انقلاب بالاترین جایگاه حکومت که توسط عوامل دشمن به دست آمد جایگاه ریاست جمهوری بود.
*نفوذی به بزرگی رئیس جمهور کشور
ابوالحسن بنی صدر متولد 1320 بود که در سن بیست سالگی از سوی دولت نامشروع اسرائیل برای شرکت در کنگره سازمان جهانی جوانان در حیفا دعوت شد و با پذیرش دعوت و با اجرای سخنرانی و بازدید و دریافت پیشنهاد همکاری از سوی وزارت امور خارجه اسرائیل به ایران بازگشت و دو سال بعد در سال 1342 برای تکمیل تحصیلات دانشگاهی خود عازم فرانسه شد.
در دوازدهم بهمن 1357 پس از پانزده سال اقامت در پاریس به ایران بازگشت و در دوازدهم مرداد 1358 به نمایندگی مردم تهران در مجلس خبرگان (تدوین قانون اساسی) انتخاب شد. او همچنین در پانزدهم بهمن 1358 حکم تنفیذ ریاست جمهوری را از دست امام (ره) دریافت کرد.
بنی صدر از همان ابتدا، مستقیم و غیر مستقیم با حضرت امام خمینی (ره) و یاران و طرفدار امام، خط امام و عناصر خدوم و مبارزان حزب اللهی به مخالفت برخاست و مغرور از آرای مردم به کمک دوستان همفکر و طرفداران خود که در دفتر جمهوری گردآوری هیچ کدام از آنها سابقه خوب و سالمی نداشتند، بلکه با انقلاب اسلامی مخالف بودند، توطئه ها و کوبیدن شخصیت های اسلامی و انقلابی را علیه انقلاب اسلامی و امام و مردم آغاز کردند؛ مانند: «درگیری با حزب جمهوری اسلامی و شهید مظلوم آیت الله بهشتی و یارانش؛ درگیری با شهید رجائی، نخست وزیر پیرامون مسئله تعهد و تخصص و ایجاد مشکل در راه اداره امور نخست وزیری و اجرای مرتب برنامه ها و امور کشور؛ تلاش برای ایجاد درگیری و اختلاف بین نیروهای ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شرایطی که رژیم عراق به کشور حمله کرده بود.
بنی صدر باعث شد که ترور شخصیتها و ایجاد ناامنی در اماکن مهم و عمومی قوت بگیرد که فاجعه هفتم تیر سال 1360 و شهادت مظلومانه دکتر بهشتی و 72 تن از یاران امام و شهادت شهیدان رجائی و باهنر، از جمله مهم ترین آن بود و خود به آنها اعتراف کرد و مسئولیت ترورها و را به عهده گرفت. تخریبهای فراوان، ترورهای شخصیتی و افراد، شایعات فراوان و بی اساس، از دیگر اقدامات منحصر به فرد بنی صدر و طرفدارانش در سال های 1358 تا 1360 به شمار میرود.
غائله 14 اسفند 1359 در دانشگاه و ایجاد اغتشاش و جو رعب و وحشت توسط بنی صدر را چه کسی فراموش می کند؟ تشکیل گارد حفاظت ریاست جمهوری برای سرکوب مردم حزب اللهی و حفظ بنی صدر و تأسیس روزنامه انقلاب اسلامی برای ایجاد اغتشاش و اختلاف و التهاب کشور، آوردن افراد خبیث و کثیف و ضد انقلاب مانند مسعود رجوی، سرکرده سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در دفتر ریاست جمهوری، آن قدر اقدامات پنهان و آشکار او در مقابل امام و خط امام و انقلاب اسلامی در دوران مسئولیتش و در مقاطع و مسئولیت های مختلف تا زمان ریاست جمهوری اش فراوان و پیچیده است که خود دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران قصه و غصه دیگری است که اهم مطالب در این دوران مد نظر هست:
یک شب قبل از 31 شهریور 1359 شروع رسمی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بنی صدر رسماً شهید علی صیاد شیرازی را از فرماندهی قرارگاه عملیاتی غرب برکنار کرد که در جای خود قابل تأمل بود.
عملکرد بنی صدر در زمانی که هم رئیس جمهور بود و هم رئیس شورای عالی دفاع و فرمانده کل قوا از زبان شهدا، زوایای پنهانی را آشکار می کند. شهید کاظمی که زمانی فرمانده سپاه و فرماندار پاوه بود، می گوید: «از لحاظ مهمات جنگی، در زمانی که بنی صدر فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت، مشکلات ما بسیار زیاد بود. من خودم نامه آقای بنی صدر را دیدم که نوشته بود به سپاه مهمات ندهید. حتی یک روز که آقای ظهیرنژاد آمد و نوشت که به سپاه مهمات بدهید، فردای همان روز یک نامه به آن ضمیمه شد که به سپاه مهمات ندهید.
در جایی شهید علی اکبر قربان شیرودی پس از نخستین روز جنگ رسمی با عراق، اواخر شب در جلسه مشورتی محرمانهای که با چند برادر روحانی، سپاه و بسیج تشکیل داد از آنان تقاضا کرد چون خودش نمیتواند میدان نبرد را خالی بگذارد، اگر آنها نیز صلاح میدانند نمایندهای به تهران بفرستند تا کارشکنیهای بنی صدر و بیتفاوتیهای بعضی فرماندهان را در مرحله اول به عرض امام خمینی (ره) برسانند و اگر مقدور نشد با سایر روحانیون مورد اعتماد تماس بگیرند.
گزارشهای حساس و مداوم مسئولین و فرماندهان نظامی، اعم از سپاه و ارتش و گزارشهای مردمی نشان از همراهی بنی صدر با منافقین و ضد انقلاب که از آمریکا و اسرائیل هدایت و یاری میشد و شکست همه عملیاتهایی که بنی صدر خائن فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت و دستورات لازم را در عدم همراهی با سپاه و بسیج و نیروهای مردمی که به کمک شتافته بودند تا جلوی تجاوز صدام و رژیم بعث عراق را بگیرند، در حالی که بنی صدر باعث سقوط خرمشهر، محاصره شدن آبادان، سقوط پادگانها و مقرهای نظامی و همکاری با نیروهای عراق و انتقال نقشههای جنگی و مکانهای حساس نظامی و غیرنظامی و دادن اطلاعات محرمانه نیروهای ایرانی به نیروهای بعث عراق و سقوط بخشهای مهم و مناطق حساس از خاک ایران توسط عراقیها و تلاش در جهت تضعیف سپاه و ایجاد اختلاف بین سپاه و ارتش و جلوگیری قاطع و در عین حال نامردانه از حضور نیروهای مردمی در جبههها و ایجاد جو التهاب سیاسی و اجتماعی و نظامی و غیره.
جمع بندی مسائل این چنینی که فقط قسمتی از خیانتهای بنی صدر به عنوان رئیس جمهور و فرمانده کل قوا می باشد، باعث شد حضرت امام (ره) ایشان را از فرماندهی کل قوا عزل نمایند. 10 روز پس از برکناری بنی صدر از فرماندهی کل نیروهای مسلح توسط حضرت امام (ره) مجلس شورای اسلامی هم در جلسه ای مهم و تاریخی در 31 خردادماه 1360 و با حضور 190 نفر با 177 رأی موافق و 1 رأی مخالف و 12 رأی ممتنع به بی کفایتی ریاست جمهوری بنی صدر رأی داد و او را عزل نمود. روز بعد هم حضرت امام خمینی (ره) بنی صدر را از ریاست جمهوری عزل نمود.
اسناد همکاری گروهک منافقین و بنی صدر با رژیم بعث عراق منتشر شد که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اتفاق افتاد. خبرگزاری فارس در یک گزارش خبری در هشت اوت 2004 میلادی چنین اسنادی را منتشر کرد: «... اسناد کشف شده از مرکز آندلس که مربوط به ابوالحسن بنی صدر است، به ارتباط و تماس های وی با رژیم صدام در هنگام تصدی سمت ریاست جمهوری ایران شده است. این تماس ها طی دو نوبت در اردیبهشت و خرداد سال 1360 با واسطه گری برخی سرکردگان گروهک منافقین، بین بنی صدر و رژیم بعث برقرار شده اند. بخش دیگری از این اسناد، مربوط به اطلاعات نظامی و وضعیت نیروهای ایرانی در جبهه های غرب و جنوب است که پس از فرار رئیس جمهور مخلوع ایران، مسعود رجوی، سرکرده گروهک منافقین و سرهنگ بهزاد معزی، خلبان اختصاصی شاه ملعون در 29 جولای 1981 نهم مرداد 1360 به فرانسه، به وسیله بنی صدر و توسط منافقین به مأمورین سفارت عراق در پاریس تحویل داده شده اند. آخرین بخش از اطلاعات نظامی مهم ایران، پیش از آغاز عملیات بزرگ نیروهای ایرانی در منطقه مرزی فکه العماره] نبرد والفجر مقدماتی [در زمستان 1361 توسط بنی صدر با واسطه گری اعضای گروهک منافقین به منابع اطلاعاتی سفارت رژیم عراق در کشور بلغارستان تحویل داده شد. اسناد مالی و رسیدهای بانکی موجود در مرکز آندلس استخبارات بغداد نشان می دهد رئیس جمهور مخلوع ایران، در قبال ارائه این اطلاعات، طی شش نوبت و از طریق بانک های شهر موناکوی فرانسه، از رژیم بعث عراق پول دریافت کرده است.»
با استناد به اخبار و روزنامه هایی که از سال 1360 باقی مانده عذرا بنیصدر، همسر ابوالحسن بنی صدر» نیز در حالی که در یک بنز ضد گلوله نشسته بوده و در حال رهبری گروه مجاهدین و مهاجمین مسلح بوده است دستگیر شد اما در نهایت به دستور سید محمد بهشتی آزاد میشود و ایران را ترک میکند. او پس از ترک ایران کشف حجاب کرد.
رئیس جمهور مخلوع ایران در ششم مردادماه 1360 از ترس خشم ملت (در حالی که از لباس مبدل و آرایش زنانه استفاده کرده بود) از ایران به پاریس گریخت و به گنداب غرب پیوست و تا سالها علیه ایران به نفرت پراکنی مشغول بود.
بنی صدر را میتوان یکی از موفق ترین نیروهای نفوذی دشمن نام برد که تا بالاترین جایگاه حکومت بعد از رهبری یعنی به ریاست جمهوری دست پیدا کرد و توانست ضربات مذکور را به انقلاب اسلامی وارد کند.
*دبیر شورای عالی امنیت ملی نفوذی و انفجار دفتر نخست وزیری
تنها دو ماه بعد از واقعه هفت تیر، در ساعت 15 مورخ 8 شهریور 1360 در خیابان پاستور تهران در حین برگزاری جلسه شورای عالی امنیت ملی کشور در دفتر نخست وزیری انفار عظیم دیگری در اثر بمب گذاری رخ داد که در این اتفاق محمد علی رجایی رئیسجمهور و محمدجواد باهنر نخستوزیر و چند نفر دیگر به شهادت رسیدند.
در آغاز چنین تصور شد که مسعود کشمیری که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود نیز در این انفجار کشته شده و قطعاتی از اجساد دیگران به عنوان بازمانده جسد وی دفن شد ولی پس از مدتی معلوم شد که وی از مرتبطان با سازمان مجاهدین و عامل اصلی انفجار بوده و به خارج از ایران گریختهاست.
مسعود کشمیری متولد 1329 در کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود. او پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در شرکت «سایبرنتیک» و شرکت انگلیسی «رایدر هند» کار میکرد. با پیروزی انقلاب و بازگشت خارجیها به کشورهایشان شرکت مذکور منحل شد و مسئول شرکت با برجای گذاشتن اموال خود فرار کرد. شرکت سایبرنتیک متعلق به اسماعیل داوودی شمسی بود. «قدسی خرازیان» و «رضیه آیتاللهزاده شیرازی» از اعضای شاخص سازمان مجاهدین خلق معرف کشمیری به داوودی شمسی بودند. از دیگر معرفین او علیاکبر تهرانی از متهمان اصلی در پرونده انفجار دفتر نخستوزیری در روز هشتم شهریور بود.
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، «مسعود کشمیری» بهعنوان مسئول کمیته اداره دوم [اطلاعات] نیروی هوایی ارتش، «سعید حجاریان» بهعنوان مسئول کمیته اداره دوم نیروی دریایی ارتش، «حبیبالله داداشی» مسئول کمیته نیروی زمینی ارتش و «محمدکاظم پیرو رضوی» معروف به محمد رضوی مسئول کمیته اداره دوم ستاد مشترک ارتش میشوند.
اداره دوم ارتش (رکن دوم ستاد ارتش) سازمان اطلاعات ارتش شاهنشاهی بود و به دلیل پیوندهایش با سازمانهای اطلاعاتی ارتشهای متحد حکومت پهلوی، بهویژه برای ارتشهای آمریکا، بریتانیا، ترکیه و سایر اعضای پیمان ناتو و نیز ارتش اسرائیل، اهمیت فراوان داشت. این نهاد اطلاعاتی، بسیار با اهمیت و دارای شبکههای مخفی مرتبط با سازمانهای همتای غربی و نیز تجهیزات فنی و اسناد و اطلاعات طبقهبندیشده بسیار مهم بود.
عملکرد کشمیری در رکن دوم ارتش، برای وی اعتبار ویژهای به همراه آورده بود به صورتی که «خسرو تهرانی» مسئول اطلاعات نخستوزیری که کشمیری در زمان انفجار دفتر نخستوزیری جانشین او بوده، در این خصوص میگوید: «هنگامیکه قرار شد کشمیری را جهت دبیرخانه شورای امنیت به نخستوزیری بیاوریم، بحثی بین من و محسن رضایی درگرفت که وی را با خود ببریم چرا که در آن زمان نیروی کارآمد و مؤمن کم بود».
تقریباً در نیمهی دوم سال 1359، مسعود کشمیری در ستاد مرکزی اطلاعات سپاه حضور پیدا میکرد و مورد اعتماد شدید فرمانده واحد اطلاعات سپاه پاسداران قرار داشت؛ بهگونهای که به دستور محسن رضایی، مسعود کشمیری دسترسی گستردهای به اطلاعات داشت. کشمیری فروردین 1360 وارد نخستوزیری میشود، خرداد 1360 به شورای امنیت کشور میرود و قائممقام و عملاً دبیر شورا میشود. سه ماه بعد نیز، انفجار نخستوزیری رخ میدهد.
*از نفوذ برای ضربات فیزیکی تا نفوذ برای ضربات اطلاعاتی و اعتقادی
موارد فوق تنها بخشی از مهمترین اقدامات نفوذ دشمن برای ضربه به کشور ما بود. متاسفانه افرادی به واسطه فعالیتهای ظاهرا انقلابی چندین ساله موفق شدند به درجات بالای کشور دست پیدا کرده و ضربه خود را وارد کنند. از این دست اقدامات در تاریخ انقلاب در سطوح پایینتر بسیار زیاد است.
آن چه در این بین خیلی اهمیت دارد این است که راه در سیستم اداری کشور برای پیشرفت این خائنان و نفوذیها برای رسیدن به بالاترین مراتب حکومتی باز است.
اعتماد به افراد بدون تحقیق و مطالعه پیشینه ایشان و زیرنظر داشتن آنها سبب شد این اتفاقات تلخ در کشو رقم بخورد و به این راحتی دستگاههای مهم حکومت نفوذپذیر شوند که البته بخشی از این مسأله برمیگردد به مشی مردمی بودن حکومت جمهوری اسلامی و این که این حکومت مردمی بودن و ارتباط با مردم را حتی با خریدن این ترورها به جان خود، پذیرفته است.
اما این همه ماجرا نیست. نیروهای نفوذی دشمن تنها برای ترور و انفجار به حکومت نفوذ نمیکنند بلکه برخی برای کارشکنیهای دیگر از انواع متفاوت وارد حکومت و وارد جامعه میشوند.
یکی از این نفوذها نفوذ در مذهب است. مطالعه تاریخ مذاهب من درآوردی نظیر بابیت و بهائیت نشان میدهد که دشمنان اسلام چگونه با صبر و حوصله و با برنامهریزی بعضاً 10 الی 20 ساله با فرستادن نیروی نفوذی خود، این مذاهب انحرافی را ایجاد کرده و در بین مردم گسترش دادهاند.
در سالهای اخیر نمونه چنین انحرافی در تشیع شیعه انگلیسی است که با بودجه ملکه انگلیس و با پشتیبانی آمریکا و هم پیمانانش در حال به انحراف کشاندن اعتقادات تشیع است.
در حوزه اطلاعاتی نیز الی ماشاءالله نیروی نفوذی دشمن تاکنون شناسایی و کشف شدهاند که از پوشش خبرنگاری گرفته تا مشاور وزیر و تا درون تیم مذاکره کننده هستهای راه پیدا کرده و به اقدامات علیه منافع ملی کشور ما پرداختهاند.
نازنین زاغری، جیسون رضائیان، نزار زاکا، باقر و سیامک نمازی، عبدلارسول دری اصفهانی، کاووس سید امامی و غیره تنها بخشی از مشهورترین جاسوسان و نفوذیهایی بودند که در دولت حسن روحانی نفوذ کرده و به اطلاعات محرمانه و سری کشور دست پیدا کرده و در حال خرابکاری علیه منافع ملی ایران بودند.
پروژه نفوذ از ابتدا توسط آمریکا رقم خورد و توسط عمال و بازیگران شیطان بزرگ درون کشور به اجرا درآمد تا شاهد توطئهها و جنایات عظیم علیه ملت ایران و کشورمان باشیم.
انتهای پیام /
- برچسبها:
- آمریکا
- انگلیس
- ترکیه
- تهران
- جمهوری اسلامی
- جنگ تحمیلی
- حقوق بشر
- دانشگاه تهران
- رژیم صهیونیستی
- عراق
- فرانسه
- کرمانشاه
- کشف حجاب
- مجاهدین خلق
- مجلس خبرگان
- محسن رضایی
- مسعود رجوی
- نیروی هوایی ارتش
- سپاه پاسداران
- سید روح الله خمینی
- شورای امنیت سازمان ملل
- شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
- اطلاعات سپاه
- حسن روحانی
- مجلس شورای اسلامی