جمعه 2 آذر 1403

عزم جدی ایران و قوه قضاییه برای صلح و عدالت جهانی

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
عزم جدی ایران و قوه قضاییه برای صلح و عدالت جهانی

قاضی دادگاه منافقین گفت: جمهوری اسلامی ایران و قوه قضاییه عزم جدی را برای ایجاد صلح، عدالت و امنیت در جهان دنبال می‌کنند.

- اخبار اجتماعی -

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم، نوزدهمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات 104 نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سه‌شنبه (3 مهرماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجت‌الاسلام والمسلمین دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آنها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) به‌صورت علنی برگزار شد.

همچنین شاهدان پرونده نفاق از کشورهای انگلیس و فرانسه بهصورت برخط ضمن ادای سوگند در دادگاه علنی نفاق، اظهارات و مشاهدات خود را بیان کردند.

آزادی 5000 عضو منافقین در سال 1365 توسط کمیته عفو

قاضی دهقانی، رئیس دادگاه در ابتدا با رسمی اعلام کردن جلسه دادگاه، گفت: با توجه به وصول لایحه از یکی از وکلای متهمان که قادر به حضور در دادگاه نبود، یکی دیگر از وکلای پرونده به لحاظ رعایت قانون، وکالت متهمان این وکیل را تقبل کرده است.

وی اظهار کرد: باتوجه به اینکه ملت ایران از بزرگ‌ترین قربانیان ترور در جهان محسوب می‌شود و شهدای بسیاری را در این مسیر تقدیم کرده است، این نکته مهم است که مخالفان انقلاب مردم، کسانی که با مردم ایران دشمنی دارند و از استقلال ملت ایران خشنود نبودند و به اسم آزادی و مخالفت با ملت ایران به دنبال سرسپردگی و وابستگی به قدرت‌های مستکبر بودند، اتفاق‌های مهیبی را در ایران رقم زدند.

رئیس دادگاه با بیان اینکه با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران و قوه قضاییه بنای بر ایجاد یک رژیم قانونی برای مبارزه با تروریسم دارند تا بتوان براساس این اقدام قانونی برای صلح و عدالت و امنیت در جهان اقدام کرد، عنوان کرد: اسناد بین‌المللی متعددی برای مبارزه با تروریسم در کنوانسیون‌های متعدد به تصویب رسیده است.

وی با اشاره به اینکه کنوانسیون 1937 ژنو، کنوانسیون 1963 توکیو و کنوانسیون 1969، کنوانسیون 1970 لاهه، کنوانسیون 1971 مونترال، کنوانسیون 1972 نیویورک، کنوانسیون 1979 مبارزه علیه گروگانگیری توسط گروه‌های تروریستی، کنوانسیون 1980 مراقبت از مواد هسته‌ای با جهتگیری مبارزه با تروریست، کنوانسیون مقابله با اعمال غیرقانونی برضد ایمنی دریانوردی مصوب سال 1985، پروتکل مبارزه با جرایم تروریستی برضد سکو‌های ثابت واقع در فلات‌های قاره‌ها مصوب 1988، کنوانسیون سال 1997 در سرکوب تروریسم، کنوانسیون 1998 عربی برای مبارزه با سرکوب تروریسم، کنوانسیون 1999 برای سرکوب و حمایت مالی از تروریسم، کنوانسیون 1996 برای مقابله با جرایم تروریستی هسته‌ای و شورای امنیت سازمان ملل و مجمع عمومی این سازمان تا سال 2001، موضوع تروریسم را به صورت کلی مورد توجه قرار داده است، بیان کرد: مبارزه جدی ازسوی دولت‌ها برای مقابله با گروه‌های تروریستی به ویژه گروه‌هایی که در ایران علیه کودکان، زنان، اصناف، مردم ملت و اقدام به کشتار کرده بودند، تا سپتامبر 2001 کمتر مورد توجه بود.

قاضی دهقانی، ادامه داد: به‌عنوان رئیس دادگاه خطاب به مجمع عمومی سازمان ملل عرض می‌کنم، قطعنامه‌های شورای امنیت به تنهایی نمی‌تواند حقوق بین‌الملل را برای مبارزه با تروریسم و برای دستیابی به صلح و امنیت و عدالت ایجاد کند و به موجب منشور سازمان ملل برای دولت‌های عضو و کنوانسیون‌های بسیاری که برخی را برشمردند، الزامات هنجاری بسیاری باید ایجاد شود؛ جمهوری اسلامی ایران و قوه قضاییه آن عزم جدی برای ایجاد صلح، عدالت و امنیت در جهان دنبال می‌کنند.

قاضی همچنین خطاب به دبیرکل سازمان ملل و نمایندگان حاضر در مجمع عمومی سازمان ملل، تاکید کرد: برای مبارزه با تروریسم نمی‌توان معاهدات را تصویب، عضو کنوانسیون‌ها بود و هم خلاف مفاد کنوانسیون‌ها عمل کرد؛ نمی‌توان ملزم به کنوانسیونی شد که براساس آن چنانچه دادگاه صالحی اقدام به محاکمه متهمان و رسیدگی به کیفرخواست درباره متهمان اقدامات تروریستی می‌کند، به میزبانی آن‌ها اقدام کرد.

قاضی دادگاه اظهار کرد: متهمان این کیفرخواست در کشور‌های اروپایی میزبانی می‌شوند که عضو این کنوانسیون‌ها و معاهدات هستند؛ این دادگاه در کمال اقتدار اعلام می‌کند که برابر مقررات مکلف به استرداد است و باید به این دادگاه مسترد شوند.

وی تصریح کرد: این دادگاه با رعایت تمام حقوق لازم برای متهمان از جمله حق تعیین وکیل و علنی بودن، اقدام به رسیدگی کرده است؛ نمایندگان حاضر در مجمع عمومی در نظر داشته باشید که گروهی متهم به اقدامات تروریستی بسیار خشنی هستند، اما حق انتخاب وکیل دارند، وکیل تسخیری برای آن‌ها تعیین شده است و تعیین وکیل تسخیری مانع از استیفای حق تعیین وکیل آن‌ها نیست.

قاضی همچنین خطاب به متهمان پرونده، گفت: این دادگاه از تمام ظرفیت‌های قانونی برای استرداد آن‌ها، برابر مقررات و رسیدگی عادلانه استفاده خواهد کرد.

وی خطاب به میزبانان متهمان نیز اعلام کرد: بسیاری از شکات و سازمان‌های مردمنهاد می‌دانند که می‌توانند از حق قانونی خود براساس قوانین کشور‌های میزبان از آمرین، مسببین و مرتکبین میزبانی که هم برخلاف قوانین آن کشور‌ها و هم برخلاف کنوانسیون‌های بین‌المللی و حتی معاهدات دوجانبه بین ایران و آنهاست، استفاده خواهند کرد.

قاضی دهقانی، عنوان کرد: این دادگاه با رعایت بی‌طرفی کامل در مقابل دوربین‌ها با رعایت تشریفات دادرسی در امور کیفری به رسیدگی خود ادامه خواهد داد.

قاضی دادگاه همچنین در ادامه از وکیل شاکی دعوت کرد تا در جایگاه قرار گرفته و به بیان اظهارات خود بپردازد.

در ادامه کاظمی، وکیل شکات، گفت: اجازه می‌خواهم درباره آثار جرم تروریستی که مطرح کردید، توضیحاتی مختصر و گذرا داده و عناصر قانونی این جرم را با توجه به قوانین دیگر کشور‌ها و مواد قانونی که در کشور ما وجود دارد، توضیح دهم.

وکیل شکات با بیان اینکه درباره جرم تروریسم که در این دادگاه مطرح است، با بررسی اسناد و موازین حقوق بین‌الملل می‌توان نتیجه گرفت که در حال حاضر تعریف واضحی از مفهوم تروریست در عرصه بین‌المللی وجود ندارد، اظهار کرد: اسناد بین‌المللی متفاوتی از جمله معاضدت منطقه‌ای به تناسب به بیان تعریف‌هایی از تروریسم پرداختند که در قالب آن‌ها تروریسم را شامل اعمال مجرمانه‌ای دانستند که همراه با ایجاد رعب و وحشت در میان مردم بوده و قصد آن در اکثر موارد وادار کردن یک مرجع یا بی‌ثباتسازی در ساختار‌های سیاسی و اجتماعی است.

کاظمی، افزود: از جمله آن‌ها می‌توان به کنوانسیون پیشگیری و مقابله با تروریسم در سازمان وحدت آفریقا، کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی در مورد مقابله با تروریسم بین‌المللی، معاهده همکاری بین‌المللی، معاهده همکاری میان کشور‌های عضو دولت‌های مستقل مشترکالمنافع در مقابله با تروریسم، کنوانسیون شورای همکاری خلیج فارس در مقابله با تروریسم، کنوانسیون مربوط به مقابله با تروریسم در آفریقای مرکزی، کنوانسیون شانگهای برای مقابله با تروریسم، جداییطلبی و افراط‌گرایی و کنوانسیون شورای اروپا در مورد پیشگیری از تروریسم اشاره کرد.

وکیل شکات با اشاره به اینکه سازمان ملل که همواره یکی از اهداف اصلی خود را برقراری صلح و امنیت در جهان و مقابله با تروریسم بین‌المللی معرفی می‌کند، اگرچه تعریف واحدی از تروریسم ارائه نکرده است اما در مواردی به بیان معیار‌ها و ارکان تروریسم و اقدام تروریستی پرداخته است، اضافه کرد: از جمله در اعلامیه 1994 در مورد معیار‌های نابودی تروریسم بین‌الملل، سه رکن اصلی برای تروریسم مطرح شده است که عبارتند از 1- فعل ارتکابی باید به موجب حقوق بین‌المللی مجرمانه باشد، 2- این فعل برای ایجاد رعب و وحشت در میان عامه مردم و یا اشخاص و یا گروه‌هایی از اشخاص ارتکاب شده باشد. 3- این فعل باید برای انگیزه سیاسی ارتکاب شده باشد. همچنین شورای امنیت در قطعنامه 1966، تروریسم را اعمال مجرمانه‌ای می‌داند که علیه غیرنظامیان با قصد ایراد مرگ یا صدمه شدید جسمانی یا گروگانگیری با هدف برانگیزش یک حالت وحشت در میان عامه مردم و یا گروهی از اشخاص خاصی ایجاد رعب و وحشت در میان مردم یا اجبار دولت و سازمان بین‌المللی به انجام یا عدم انجام کاری ارتکاب می‌کنند.

وی با بیان اینکه امروزه در بسیاری از کشور‌ها در بُعد داخلی، تعریفی از تروریسم ارائه شده است، گفت: برای نمونه تعدادی از کشور‌ها را مطرح می‌کنم؛ برای مثال در کشور عراق بر اساس قانون ضد تروریسم مصوب 2005، تروریسم عبارت است از هر اقدام مجرمانه‌ای که به وسیله فرد و یا گروهی از افراد یا گروه‌های رسمی یا غیررسمی و سازمان‌ها انجام می‌شود که سبب بروز خسارت به اموال عمومی و یا خصوصی با هدف برهم زدن وضعیت امنیت و یا ثبات و وحدت ملی یا ایجاد وحشت، ترس و ارعاب در میان مردم باشد یا سبب تحریک اغتشاشات در تعقیب اهداف تروریستی می‌شود.

وکیل شکات، اظهار کرد: در ماده 86 کل جزایی کشور مصر نیز تروریسم اینگونه تعریف شده است که هرگونه استفاده از زور، خشونت تحقیر و یا ارعاب که مرتکب برای اجرای برنامه کیفری فردی و یا گروهی با هدف برهم زدن نظم عمومی و به خطر انداختن ایمنی و امنیت جامعه انجام می‌شود و باعث صدمه به اشخاص می‌شود و یا در میان آن‌ها وحشت ایجاد می‌کند، زندگی، امنیت و آرامش آن‌ها را به خطر اندازد، به محیط زیست لطمه بزند، از کار مقامات عمومی، عبادتگاه‌ها یا نهاد‌های آموزشی پیشگیری و یا ممانعت کند و مانع اجرای قوانین اساسی و یا قوانین عادی و مقررات شود.

کاظمی، همچنین بیان کرد: در قانون کل جزای افغانستان، جرایم تروریستی عبارتند از ارتکاب اعمال مجرمانه مندرج در این فصل از قانون افغانستان بهمنظور تحت تاثیر قرار دادن سیاست دولت جمهوری اسلامی افغانستان یا دولت خارجی یا موسسه‌ها و سازمان‌های ملی و بین‌المللی یا بی‌ثبات ساختن نظام دولت جمهوری اسلامی افغانستان و یا دولت خارجی که در بند 2 این ماده ذکر شده که تروریسم و سازمان تروریستی عبارت است از شخص حقیقی که یکی از جرایم مندرج این فصل را مرتکب شده باشد، یا مطابق قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، تروریسم یا سازمان تروریستی شناخته شود، مشروط بر اینکه قطعنامه از طرف شورای ملی تصدیق شده باشد.

وی با اشاره به اینکه برخی از مهمترین این جرایم عبارتند از حمله انتحاری در ماده 265، جرایم مربوط به استفاده از مواد منفجره یا وسایل کشنده در ماده 266، جرم گروگانگیری در ماده 270 و تشکیل سازمان تروریستی و همچنین عضویت و همکاری با آن در ماده 277 است، عنوان کرد: با بررسی و مداقه در قوانین کشور‌های منطقه که معمولاً درگیر بحث تروریسم هستند، ما می‌توانیم بگوییم که عناصر تشکیلدهنده عمل مجرمانه که عمل تروریستی محسوب می‌شود، شامل این موارد که عبارتند از 1- اعمال مجرمانه‌ای که موجب ایجاد رعب و وحشت در میان شهروندان می‌شود که از رایج‌ترین این اعمال می‌توان به موارد قتل، ایراد جراحت، شکنجه، اخاذی، بمبگذاری، استفاده از مواد منفجره یا کشنده، آدمربایی یا گروگانگیری اشاره کرد 2- هدف و انگیزه این اعمال مجرمانه در قالب موارد اعم از اجبار مراجع یا مقامهای دولتی یا بین‌المللی یا تخریب و بی‌ثباتسازی ساختار‌های سیاسی یا اجتماعی به این معنا که انگیزه شخص تروریست یا گروه تروریستی از انجام اعمال مجرمانه مد نظر شخصی نبوده و دارای انگیزه اعتقادی یا سیاسی است و بر اثر این عمل، قصد اجبار نهاد یا مرجع و یا مقامهای دولتی یا سازمان‌های بین‌المللی بر انجام یا عدم انجام کاری را دارد.

وکیل شکات، گفت: با توجه به مطالبی که بیان کردم در حال حاضر اگر در حقوق ما بخواهیم بدانیم تروریسم چه جایگاهی دارد و گروه تروریستی چگونه تعریف شده است، باید گفت واقعیت این است که ما در قوانین کیفری خود تعریف زیادی از جرم تروریسم نداریم؛ در برخی موارد به اقدامات تروریستی در قوانین مختلف اشاره شده است که از جمله آنها میتوان به قانون تخریب اموال دولتی و عمومی، خرابکاری در تأسیسات آب، برق و گاز و مخابرات کشور مصوب 52، اخلال در صنایع نفت مصوب 1339، تخریب بر وسایل راه آهن مصوب 1320 و اخلال در امنیت پرواز مصوب 1349 اشاره کرد.

کاظمی با بیان اینکه با توجه به عناوین و جرم‌هایی که در قوانین کلی ما به عنوان اعمال مجرمانه جرمانگاری شده‌اند بهنظر می‌رسد که تروریسم را می‌توان یکی از مصادیق این موارد 1- محاربه، 2- افسادفیالارض و 3- بغی دانست، اظهار کرد: شاید بتوان گفت بهترین معادل تعریف تروریسم در حقوق ایران تعریف معنا و مفهوم محاربه و افسادفی‌الارض از منظر فقهی و قانونی است؛ ماده 286 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 درباره افسادفی‌الارض بیان داشته هرکس به طور گسترده مرتکب جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور، نشر اکاذیب، اخلال در نظام اقتصادی کشور، احراق و تخریب، پخش مواد سمی و میکروبی و خطرناک یا دایر کردن مراکز فساد و فحشا و یا معاونت در آن‌ها شود، بهگونه‌ای که اخلال شدید در نظم عمومی کشور، ناامنی یا ورود خسارت عمده به تمامیت جسمانی افراد یا اموال عمومی و خصوصی یا سبب اشاعه فساد یا فحشا در حد وسیع شود، مفسدفی‌الارض محسوب شده و به اعدام محکوم می‌شود.

وکیل شکات با اشاره به اینکه همچنین ماده 279 قانون مجازات اسلامی درباره بحث محاربه اینگونه تعریف می‌کند: محاربه عبارت است از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آن به نحوی که موجب ناامنی در محیط شود، اگر این عملیات تروریستی در قالب شخصیت حقوقی صورت بگیرد یا به صورت گروهی باشد می‌توانیم آن را از مصادیق ماده 287 قانون مجازات اسلامی تحت عنوان بغی بدانیم، بیان کرد: در این ماده، گروهی که در برابر اساس نظام جمهوری اسلامی ایران قیام مسلحانه کند، باغی محسوب می‌شود و در صورت استفاده از سلاح، اعضای آن به مجازات اعدام محکوم می‌شوند؛ با توجه به این توضیحات به نظر می‌رسد که اعمال مجرمانه و تروریستی گروهک منافقین و سازمان مجاهدین دارای شاخصه‌ها و عناصر ذکرشده در قوانین فوقالذکر از جمله بحث در صدر ماده 286 درباره عنوان مجرمانه افسادفی‌الارض با جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی، احراق و تخریب و همچنین از مصادیق ماده 279 به عنوان محاربه و مصداق اجرا و اَتَم جرم بغی محسوب می‌شود.

یاسر ضیایی، استاد حقوق بین‌الملل در ادامه ضمن توضیح مطالبی در مورد جایگاه تروریسم در حقوق بین‌الملل، گفت: تروریسم به عنوان یکی از جنایتهایی است که مورد توجه جامعه بین‌المللی و اسناد بین‌المللی بوده است؛ از این رو معاهدات و قطعنامه‌ها و آرای قضایی متعددی در پیشگیری و تعقیب مرتکبین این جرم وجود داشته است.

وی با بیان اینکه مرز مبهم میان تروریسم و حق مقاومت جنبش‌های آزادیبخش سبب شده اجماع در تعریف تروریسم با مشکلاتی مواجه باشد، افزود: در 13 کنوانسیون ملل متحد مربوط به تروریسم با رویکرد مصداقی به تعریف تروریسم اقدام شده است، اما با این حال عناصر مادی جرم تروریسم که مورد وفاق جامعه بین‌المللی و در اسناد ذکرشده، بهصورت استقرایی قابل استخراج است که بدین شرح است 1- تهدید یا اقدام علیه جان، مال یا آزادی اشخاص خصوصی و عمومی که اشخاص عمومی می‌تواند نهاد‌ها و اماکن دولتی نیز باشد، 2- با هدف رعب و وحشت در جمعیت خاص، در میان عموم و یا دولت، 3- با هدف انجام یا ترک فعل معین از سوی دولت و یا عموم،4- با هدف برهم زدن شدید نظم عمومی و 5- با هدف توقف خدمت عمومی شخص مورد ترور یا شورش.

استاد حقوق بینالملل، اظهار کرد: در تعریف جامع می‌توان اینگونه بیان کرد که تروریسم یعنی تهدید یا اقدامات خشونت‌آمیز علیه جان، مال یا آزادی اشخاص خصوصی و عمومی با هدف رعب و وحشت مردم یا با هدف انجام یا ترک فعل معین ازسوی دولت یا با هدف برهم زدن نظم عمومی یا با هدف توقف خدمت عمومی و شورش است؛ در این تعریف سه مولفه کلی از تروریسم مورد تاکید است.

وی در توضیح سه مولفه کلیدی، گفت: مولفه اول تهدید یا اقدام به خشونت است، مولفه دوم علیه جمعیت غیرنظامی است و مولفه سوم با هدف سیاسی است که این هدف می‌تواند نظم عمومی یا تحت فشار قرار دادن دولت باشد.

ضیایی با اشاره به اینکه ارتکاب به اقدام تروریستی موجب مسئولیت مدنی و کیفری برای فرد تروریست، گروه تروریستی و دولت عامل تروریسم است، عنوان کرد: مسئولیت بین‌المللی کیفری فرد ناشی از نقض تعهدات بین‌المللی فرد و عدم اقدام تروریستی است که در مراجع ملی و بین‌المللی قابل طرح است و حتی طرح مسئولیت این افراد در مراجع ملی اولویت دارد (که از این قاعده به عنوان صلاحیت تکمیلی یاد می‌شود) و در نهایت مسئولیت گروه تروریستی فراتر از فرد نیز امکان‌پذیر است - همانطور که دیوان بین‌المللی کیفری برای نورنبرگ، گروه نازی و اساس در آلمان را بهعنوان یک موجودیت در یک کلیت مورد رسیدگی قرار می‌دهد.

استاد حقوق بین‌الملل با بیان اینکه دولت زمانی مسئولیت بین‌المللی دارد که دو رکن در آن احراز شده باشد، یکی انتصاب و دیگری نقض تعهد، ادامه داد: در مورد نقض تعهد می‌دانیم که تعهداتی برای دولت‌های عضو معاهدات مقابله با تروریسم وجود دارد و همینطور تعهدات زیادی برای همه دولت‌های ناشی از شورای امنیت وجود دارد و طبق ماده 25 منشور ملل متحد همه کشور‌ها ملزم به رعایت این تعهدات هستند.

ضیایی با توضیح این موضوع که 102 قطعنامه مجمع عمومی برای مبارزه با تروریسم و 81 قطعنامه شورای امنیت داریم که از جمله آن‌ها تعهد دولت‌ها به رسیدگی قضایی به اعمال تروریستی، کنترل مرز‌ها در مقابله با تروریسم، تبادل سریع اطلاعات برای کنترل تروریسم، همکاری با نهاد‌های صالح برای جلوگیری از تروریسم، ممنوعیت انتقال سلاح به تروریست‌ها، ممنوعیت عبور و یا ورود تروریست‌ها به کشور، تلاش برای شناسایی و تعقیب تروریست‌ها، ممنوعیت ارائه خدمات اینترنتی، تعهد رسیدگی قضایی به تامین‌کنندگان مالی تروریست‌ها و بهدست عدالت سپردن عاملان تروریستی است، اظهار کرد: لذا دولت‌هایی که به تعهدات خود طبق معاهدات بین‌المللی و قطعنامه شورای امنیت عمل نکرده باشند، مرتکب نقض تعهدات بین‌المللی شده‌اند.

وی با اشاره به اینکه در موضوع انتصاب، انتصاب تروریست به دولت‌ها را می‌توان در 4 دسته تقسیم کرد، دولت حامی تروریسم، دولت میزبان تروریسم، دولت ناتوان در مبارزه با تروریسم و دولت بیاطلاع از وجود تروریسم، بیان کرد: در دولتی که حمایت از تروریسم دارد، معیار برای انتصاب در دیوان بین‌المللی دادگستری، کنترل موثر ذکر شده است، در قضیه فعالیت‌های نظامی و شبه نظامی در نیکاراگوئه و دیوان بین‌المللی دادگستری این معیار به این نحو معنا شده که عمل باید بهگونه‌ای باشد که اگر آن حمایت نبود آن اتفاق رخ نمی‌داد؛ البته دولت بدون مسئولیت هم نیست و از باب اعراض از مسئولیت، نقض تعهد، عدم مداخله در امور داخلی یا توسل بهزور می‌تواند مسئول باشد؛ همچنین طبق قطعنامه‌های شورای امنیت، کشور‌ها باید از رضایت دادن به استفاده از سرزمین خود برای فعالیت‌های سازمانیافته تروریسم، اجتناب می‌کردند.

وی ادامه داد: اینکه میزبانی از تروریست، در مجموع مسئولیت بینالمللی فرد، گروه و دولت پیامد‌های حقوقی را بهدنبال دارد که این پیامد‌ها شامل جبران مجازات‌هایی می‌شود؛ جبران از طریق دفاع مشروع و اقدام متقابل مانند تحریم که در سطح قوای مجریه انجام می‌شود و مجازات که در سطح قوه قضاییه امکانپذیر است اما مجازات افراد از مسیر درخواست استرداد از طریق کشور‌های میزبان تروریست محقق می‌شود و این درخواست به برخی از معاهدات بین‌المللی مانند معاهدات معاضدت قضایی استرداد مجرمان امکانپذیر است و برای دولت‌ها لازم‌الاجرا است؛ برخی از معاهدات مبارزه با تروریسم متضمن اصل «محاکمه کن» یا «مسترد بدار» هستند که باید در این رابطه نیز همکاری لازم را داشته باشیم.

ضیایی با بیان اینکه چند اشکال احتمالی موجود در موضوع را مورد اشاره قرار می‌دهم، اضافه کرد: برخی از کنوانسیون‌ها در بین‌المللی بودن تروریسم تاکید دارند و اینکه یک عنصر بینالمللی در اقدامات تروریستی باید وجود داشته باشد تا اعمال شوند؛ کنوانسیون بمبگذاری تروریستی و یا تامین مالی تروریسم اینگونه هستند و باید توجه داشت؛ همچنین پناهندگی مرتکبین این جنایتها در کشور‌های خارجی و یا حمایت دولت‌های خارجی از این اقدامات به بین‌المللی شدن این اقدامات تروریستی منجر می‌شود؛ مورد بعد درباره مرور زمان است؛ مرور زمان در حقوق بینالملل به این معنا که در حقوق داخلی وجود دارد برای جرایم بینالمللی وجود ندارد و در این رابطه رویه‌هایی وجود دارد؛ اسپانیا درخواست استرداد یک محکوم را که آرژانتینی بود، به اتهام ارتکاب شکنجه به مکزیک داد و وزارت خارجه مکزیک بهرغم قانون مرور زمان در مورد جرم مورد نظر اعلام کرد که طبق حقوق بین‌الملل شکنجه شامل مرور زمان نمی‌شود، دولت‌هایی که اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری را امضا کردند در ماده 29 نیز پذیرفتند که نباید موضوع مرور زمان، رسیدگی به جرایم بینالمللی را محدود کند.

وی همچنین در مورد عدم اعمال مرور زمان در جرایم بین‌الملی، گفت: مرور زمان در جرایم بین‌الملی منتفی شده است.

استاد حقوق بینالملل در ادامه درباره سیاسی بودن جرم نیز با بیان اینکه استنادی که برای استرداد مجرمان به کشور داریم، سیاسی بودن جرم است، اما باید توجه کنیم تصویب 13 کنوانسیون بین‌المللی حاکی از اهمیت این موضوع است، اظهار کرد: لذا تعهداتی که سازمان ملل برای مبارزه با تروریسم دارد برای کشور‌ها استنادی به سیاسی بودن جرم نمی‌کند.

وی اضافه کرد: مورد دیگر در مورد قانونی بودن جرم و مجازات است؛ قاعده قانون حاکم بر زمان وقوع عمل وجود دارد، با این حال تروریسم یکی از قدیمی‌ترین جرایم است و اولین کنوانسیون برای مبارزه با تروریسم مربوط به سال 1937 است؛ ضمن اینکه دادگاه نورنبرگ اشاره کرد که برخی جرایم آنقدر فاحش هستند که هر وجدان بیداری به محکومیت آن حکم می‌کند.

در ادامه کاظمی، وکیل شکات با اشاره به اینکه باید دو نکته درباره انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران بیان کنم نکته اول این است که اقدام تروریستی صورت گرفته بحث بمبگذاری و انفجار است که بمبگذاری و انفجار در مصادیقی که بیان کردم جزو مصادیق اتم و اجرای عمل تروریستی محسوب می‌شود، افزود: نکته دوم بحث جایگاه و شخصیت افرادی است که در این حمله مدنظر بوده که به عنوان قربانی این حمله تروریستی قرار گرفتند؛ اشخاصی که در این حمله به شهادت رسیدند از افراد تاثیرگذار و رده بالای نظام جمهوری اسلامی بودند که با هدف جلوگیری از ارائه خدمات این افراد و تاثیرگذاری بر نظام سیاسی صورت گرفت.

وکیل شکات با بیان اینکه افراد شاخص که در این انفجار به شهادت رسیدند، سید محمد حسینی بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور، چند نفر از وزرا، حسن عباسپور، وزیر نیرو، محمود قندی، وزیر پستوتلگرافوتلفن، موسی کلانتری، وزیر راه و ترابری، محمدعلی فیاضبخش، وزیر مشاور و سرپرست سازمان بهزیستی و 13 تن از معاونان و مشاوران وزیر بودند، ادامه داد: حسن عضدی، معاون وزیر فرهنگ آموزش عالی، غلامعلی معتمدی، معاون رفاه تعاون و وزارت کار، علیمحمد مجیدی، مشاور عمرانی وزارت کشور، محمد صادق اسلامی، معاون پارلمانی وزیر بازرگانی، عباس شاهوی، معاون وزارت بازرگانی، حبیبالله مهمانچی معاون امور پارلمانی وزارت کار، محمود تفویضی زواره، معاون وزارت راه و ترابری، ایرج شهسواری، معاون وزیر آموزش و پرورش، جواد اسداللهزاده، معاون بازرگانی خارجی وزارت بازرگانی، سید کاظم موسوی، معاون وزارت آموزش و پرورش، مهدی امین‌زاده، معاون بازرگانی داخلی وزارت بازرگانی، هاشم جعفری معیری، معاون امور درمانی وزارت بهداری، جهانبخش حمزهنژاد، معاون آموزش سازمان توانبخشی، 27 نفر از نمایندگان مجلس، سیفالله عبدالکریمی، نماینده لنگرود، سید محمد جواد شرافت، نماینده شوشتر، علی اکبر دهقان، نماینده تربت جام، علی هاشمی سنجانی، نماینده اراک، سید نورالله طباطبایی، نماینده اردستان، سید محمد باقر حسینی لواسانی، نماینده تهران، غلامحسین حقانی، نماینده بندرعباس، میربهزاد شهریاری، نماینده رودباران، غلامرضا دانش آشتیانی، نماینده تفرش، عباسعلی ناطق نوری، نماینده نور، عبدالوهاب قاسمی، نماینده ساری، عبدالحمید دیالمه، نماینده مشهد، عباس حیدری، نماینده بوشهر، علیرضا چراغ‌زاده دزفولی، نماینده رامهرمز، محمد منتظری، نماینده نجف آباد، مهدی نصیری لاری، نماینده لارستان، قاسم صادقی، نماینده مشهد، محمد حسن طیبی، نماینده اسفراین، سید رضا پاکنژاد، نماینده یزد، سید فخرالدین رحیمی، نماینده لرستان، سید محمد تقی حسینی طباطبایی، نماینده زابل، سید محمد کاظم دانش، نماینده اندیمشک، محمد حسین صادقی، نماینده درود و ازنا، عمادالدین کریمی، نماینده نوشهر، سید شمس الدین نائینی، نماینده نائین، محمدعلی حیدری، نماینده نهاوند، رحمان استکی، نماینده شهرکرد از دیگر افراد بودند که به شهادت رسیدند؛ بهجز این اشخاص علی اکبر سلیمی جهرمی به عنوان دبیرکل سازمان اداری و استخدامی کشور و حبیب مالکی، فرماندار شهرستان ایرانشهر در این اقدام تروریستی به شهادت رسیدند؛ مسلماً شهادت این تعداد زیاد از نخبگان سیاسی می‌توانسته صدمه جبرانناپذیر به نظام اسلامی که در آن زمان نوپا بوده است، وارد کند.

در ادامه جمال امیری، از اعضای جداشده منافقین در جایگاه قرار گرفت و قسم یاد کرد که جز راستی در دادگاه مطلبی دیگری را عنوان نکند.

امیری با بیان اینکه به همه قضات به مناسبت هفته دفاع مقدس تبریک میگویم و به روح پرفتوح شهدای 8 سال دفاع مقدس درود و سلام میفرستم، گفت: اگر ما هستیم به خاطر رشادت و شجاعت‌های بیبدیل آنهاست؛ همچنین سلام و درود به رهبر عظیمالشان انقلاب اسلامی که مصداق و مظهر عطوفت و رحمت اسلامی در جمهوری اسلامی است و بنده هم مورد عفو ایشان قرار گرفتم.

وی در ادامه ضمن معرفی خود به محضر دادگاه، اظهار کرد: من در سال 1367 در کشور آلمان غربی بر اثر یک اتفاق با این سازمان آشنا شدم؛ من به این دلیل که اعلام پناهندگی کرده بودیم، انتخاب کردم که کیس همین سازمان باشم و آشنایی چندان هم با این سازمان نداشتم.

عضو جداشده منافقین، اضافه کرد: من از زمانی که 17 ساله بودم در دفاع مقدس حضور داشتم، در جبهه بودم و مجروح شدم، زیاد با مسائل سیاسی آشنا نبودم؛ در دوره دبیرستان هم که سنم پایین بود ولی به هرحال الان که به گذشته برمیگردم، چیزی بهجز فریب نبوده است، چون یک سری عکس‌های غیرواقعی به ما نشان دادند.

امیری با اشاره به اینکه کارشناسی حقوق دارد و در دادگستری فعالیت دارد، عنوان کرد: آن هم به خاطر عطوفت رهبری بوده است؛ ایشان اجازه دادند که ما جزئی از این ملت باشیم؛ قبلا مهندسی کامپیوتر هم خواندهام، اما به اتمام نرساندم. با توجه به همه مطالعاتی که داشتم این را به صراحت و با سوگندی که اکنون خوردم خدمت شما و حضار عرض می‌کنم، اگر ما به سابقه تاریخی بشریت بازگردیم از زمانی که این سازمان‌ها و تشکلات تشکیل شدهاند، من می‌توانم بگویم در جنایت، خیانت، شقاوت و هر چیزی که ضد بشری باشد این سازمان یک سازمان بیبدیل بود؛ یعنی سازمان نمی‌شود اسم آن را گذاشت و حالا ما در اینجا از آن به عنوان سازمان یاد می‌کنیم.

عضو جداشده منافقین، توضیح داد: واقعا این‌ها در همه ابعاد چیزی کم نگذاشتند، مثلا یکی از جرم‌های حقوقی این‌ها که خیانت به اعتماد مردم هم به شمار می‌رود این است؛ ما در آلمان از شهرداری قلک‌های پلمب شده‌ای تحویل می‌گرفتیم و این‌ها را به عنوان اینکه برای یتیمان در ایران از مردم در خیابان پول جمع کنیم، تحویل می‌گرفتیم، سپس این پول‌ها را جمع می‌کردیم و شب‌ها به شگرد‌هایی که پلمب این‌ها پاره نشود، باز می‌کردیم و پول‌ها را تحویل می‌دادیم اما آن‌ها این قلکها را مستقیم به عراق می‌فرستادند.

وی میگوید: بهصورت غیرقانونی مشاهده می‌کنیم که یک سازمان در ابتدا خط مشی تروریستی را پیش گرفت که همان ترور مردم عادی در شهر‌ها و بمبگذاری در نشست‌های مختلف بود که مسعود رجوی به آن‌ها اعتراف کرد. در خارج از کشور مشاهده می‌کنیم که بسیاری از این‌ها پولشویی داشتند و به عنوان خیریه در جا‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کردند، اما متاسفانه تمام این پول‌ها با خیانت به اعتماد کسانی که به آن‌ها کار می‌کردند، به عراق فرستاده می‌شد؛ قسمت اعظم تامین مالی نیز با خیانت به ملت ایران بود.

امیری، ادامه داد: من خودم تا مقطعی که اعلام آتشبس شد، نمی‌دانستم که چه اتفاقی افتاده، فقط گفتند ما دیگر نمی‌خواهیم در عراق بمانیم؛ می‌خواهیم به داخل ایران برویم؛ من نیز یک هفته قبل از عملیات مرصاد به عراق اعزام شدم و در همانجا از پناهندگی در آلمان غربی انصراف دادم.

عضو جداشده منافقین با اشاره به اینکه همکاری کامل این گروهک با کشور‌های غربی و استعماری مانند آمریکا و انگلیس یا آلمان به این دلیل بود که کسانی که برای دریافت پناهندگی اقدام می‌کردند، اگر نامه‌ای به این کشور‌ها می‌دادند و مورد تایید قرار میگرفت، به شخص پاسپورت داده می‌شد، افزود: اگر در نامه کدی برای رد کردن می‌دادند، کشور پناهنده، فرد را رد می‌کرد و این گروهک به شخص می‌گفت به منطقه برود و مدتی در آنجا مستقر شود و برگردد تا پاسپورتش را دریافت کنیم؛ شاهد این بودم که با دولت آلمان به این صورت افراد را طعمه خود قرار می‌دادند.

وی ادامه داد: زمانی که اعزام شدیم یک هفته قبل نشستی در اشرف برگزار شد و رجوی گفت که آتشبس داده است و وجود ما در عراق دیگر ضرورتی ندارد و ما می‌رویم که ایران را فتح کنیم؛ افراد سادهلوح بودند باور کردند که چنین چیزی وجود دارد و در ایران مردم منتظر ما هستند؛ بسیاری از افرادی که در این نشست بودند اصلا نمی‌دانستند اسلحه و فنون نظامی چیست اما اصلا برای رجوی مهم نبود که این افراد می‌روند و کشته می‌شوند؛ برای من که نظامی بودم خیلی واضح بود از این ستون بیدفاعی که در این جاده حرکت می‌کنند حتما کسی زنده برنمی‌گردد.

امیری، اضافه کرد: به دلیل القائات ذهنی که به ما کردند و شستوشوی مغزی که شده بودیم، راه افتادیم و رفتیم؛ خود من بسیار وحشت داشتم و کسانی را می‌دیدم که اصلا نمی‌دانستند چه اتفاقی دارد می‌افتد؛ من می‌دانستم که همگی به کام مرگ می‌رویم و وحشت داشتم بهطوری که در منطقه چهارزبر اسلحه خود را گم کردم و برگشتم که مورد اصابت آرپیجی قرار گرفتیم و من بیهوش شدم؛ نمی‌دانم چگونه من را برگرداندند، اما وقتی برگشتیم یک لشکر شکستخورده و به قول مسعود رجوی فشل بودیم که دیگر حتی قدرت تصمیمگیری را نداشتیم.

بهگفته عضو جداشده منافقین، پس از آن نشست‌هایی برگزار کردند و به من گفتند: «تو میخواهی بروی یا بمانی»، چون جانباز اعصاب و روان بودم، با وقوع این اتفاق حال مساعدی نداشتم و از ناحیه کمر هم مجروح شده بودم، بنابراین من گفتم، نمی‌دانم.

امیری، میگوید: چیزی که برای من در آنجا بسیار واضح شد، این بود که اصلا برای مسعود رجوی مهم نبود که این افرادی که فرستاده، کشته شوند یا برنگردند، بلکه هدفش این بود که موقعیت سیاسی خود را حفظ کند، چون به ما هم در آنجا صراحتا گفت که من همه شما را فرستادم که یک نفر از شما هم برنگردد، اما برگشتید و حالا وبال گردن من شُدید؛ همینگونه صراحتا البته به حالت شوخی گفت اما حقیقت کامل بود، یعنی فرستاده بود که همه کشته شوند و فقط امیال سیاسی و موقعیت سیاسی خودش مهم بود.

وی با بیان اینکه در سازمان هم با وجود اینکه شعار دموکراسی می‌داد و دم از آزادی می‌زد، اما تحمل اینکه حتی یکی از کسانی که خودش داوطلبانه به این سازمان آمده و فریبخورده و نسبت به افکار سیاسی این فرد فکر کند، نداشت، اضافه کرد: یعنی به محض اینکه کسی می‌آمد و حالا در گزارش‌هایی که همه مجبور بودند هر شب تفتیش عقاید شوند و هر چیز دیگر را که در ذهنشان است، بگویند، بهمحض اینکه کسی کدی می‌داد که مخالف این سازمان بود، فرد را به جا‌هایی می‌بردند که به صورت انفرادی تحت فشار‌های روانی قرار می‌گرفت.

به گفته عضو جداشده منافقین، آن موقع من نمی‌دانستم، اما بعدا که خود نیز جزئی از این‌ها شدم، متوجه شدم که مورد شکنجه، آزار و اذیت قرار می‌گرفتند؛ اول آن‌ها را به جمع‌هایی کوچکتر می‌بردند که از مرکزیت بودند؛ به این‌ها فشار روحی وارد می‌کردند که تو خیانتکار هستی و سپس آن‌ها را به نشست‌های بزرگتری می‌بردند و در آنجا نیز همه به فرد فحش و ناسزا می‌گفتند که «تو خیانتکار هستی» و تا حدی به فرد اعمال فشار می‌کردند که تسلیم می‌شد و می‌گفت که من خیانتکار هستم.

وی با اشاره به اینکه افراد را اینگونه شستوشوی مغزی می‌دادند و تحت فرمان خودشان قرار می‌دادند، تاکید کرد: این یکی از مصداق‌های بارز ضد بشری است که علیه بشریت اعمال می‌شد؛ این مصداق بارز یک جنایت است که سال‌های سال با همین منوال در سازمان ادامه داشت.

امیری با بیان اینکه از دیگر جنایت‌های منافقین، «عملیات مروارید» بود، یادآور شد: ابتدا به ما گفتند که اخباری داریم که افراد جمهوری اسلامی و پاسداران با لباس مبدل کُردی قصد دارند بیایند و ما را محاصره کنند و به ما حمله کنند؛ آن موقع ما در آنجا در یک منطقه به نام (کفری) در سنگر‌ها بودیم که ما را شبانه بیرون آوردند و یک سازماندهی که از قبل برنامهریزی کرده بودند را اجرا کردند و ما را راهی مناطق جنگی کردند؛ من شاهد بودم اصلا یک نفر که پاسدار باشد و یا با لباس نظامی پاسدار وجود نداشت، همه با لباس کردی بودند و حتی در سهراه جگوار، منطقه‌ای در شمال عراق، خودم به عنوان راننده تانک شاهد بودم و دیدم خودروهایی که خودشان درست می‌کردند و ضد هوایی روی آن‌ها سوار بود، به سمت مردم نشانه گرفتند و شروع به شلیک کردند که افراد تکه تکه می‌شدند.

عضو جداشده منافقین، گفت: من خودم دیگر نتوانستم ببینم و همانجا اوضاع و احوالم بههم ریخت؛ سپس از همانجا به سمت کلار رفتیم؛ این در حالی است که عراق از قبل با همکاری همین نیرو‌های رجوی، آنجا را کاملا بمباران کرده بود و همه سکنه از بین رفته بود؛ خود مریم رجوی و مسعود رجوی از پشت بیسیم گفته بودند که هر حرکتی در هرجا و هر جنبنده‌ای در هر روستا وشهری که در بین راه است، باید منهدم کنید.

جمال امیری، بیان کرد: ژنرال صابر الدوری پس از «عملیات مروارید»، گفته بود که ما به سرباز‌های شما افتخار می‌کنیم؛ سرباز‌های ما اصلاً روحیه نداشتند در مقابل اینکه شما توانستید آن مناطق را برای ما حفظ کنید و از رجوی بسیار تشکر و تقدیر کرد و ثمره آن این بود حتی زمانی که عراق در برابر غذا پول دریافت می‌کرد 20 درصد آن را به همین سازمان میدادند که این مصداق خیانت به مردم عراق، تاراج ثروت آن‌ها و بهکارگیری آن‌ها علیه کشوری بود که در حال جنگ بود. وی با تاکید بر اینکه کشوری که در حال جنگ باشد و یک نیروی خودی با دشمن، دست دوستی دهد، مصداق بارز خیانت بوده و بهلحاظ بین‌المللی حکم آن مرگ است، اظهار کرد: افراد سازمان پس از «عملیات مروارید»، همیشه نسبت به سیاست‌ها حالت دوگانه‌ای داشتند؛ رجوی هر مدت یکبار نشستی برگزار می‌کرد و مطالب گوناگونی بیان می‌کرد و ما نیز ارتباطی با بیرون نداشته و اخباری نداشتیم و هرچیزی که رجوی می‌گفت را یا باید باور می‌کردیم یا زیر فشار قرار می‌گرفتیم. عضو جداشده منافقین، اظهار کرد: در نشست «حوض»، کسانی که سال 67 در زندان بودند و زنده برگشته بودند، خائن خطاب شدند و رجوی به آنها گفت «شما چرا باید زنده برگردید؟ من در آن زمان گفتم که شما همگی باید سرتان را به باد دهید، چطور شما توانستید آزاد شوید و بیایید»، این افراد را مورد فشار قرار دادند و در انتها کلمه خیانت را به آن‌ها منتسب کردند؛ این نشاندهنده آن بود که برای او مهم نبود حتی کسانی که در بند بودند، کشته شوند و از بین بروند. امیری، ادامه داد: مدتی در مقر سازمان در بغداد مستقر بودم و شاهد بودم که آنها همکاری مستمر با استخبارات صدام داشتند و هر روز گشت‌های مشترک داشتند و مردم را مورد آزار قرار می‌دادند؛ هر کسی را که میگفتند مشکوک است، نفر استخبارات آن را زیر کتک میگرفت و مورد اهانت قرار می‌داد؛ باوجود این، مردم عراق از این‌ها متنفر بودند بهطوری که حتی یکبار شاهد بودم یکی از افراد میخواست در مقر این سازمان در بغداد عملیات انتحاری انجام دهد، اما قبل از اینکه به مقر برسد بر اثر اشتباه، بمب در اختیار او منفجر شد. عضو جداشده منافقین در بخشی دیگر گفت: چون ما به عنوان فرد مسئله‌دار بودیم در قرارگاه موسوم به اشرف ما را ایزوله کرده بودند؛ آنها ما را مورد شکنجه قرار می‌دادند؛ سپس ما را منتقل کردند و مدتی در مقر بغداد بودم و چون از دیدگاه آن‌ها امکان فرارم وجود داشت، من را به قرارگاه ابوغریب منتقل کردند.

امیری با بیان اینکه فقط یکی دو بار داخل قبرستان نزدیک ابوغریب رفتم و افرادی را که قبلا در تشکل‌های کوچک علیه مواضع سازمان صحبت می‌کردیم، دیدم، اظهار کرد: افرادی که خیلی مسئلهدار بودند و خبری از آن‌ها نداشتیم، آنجا دفن شده بودند و هنوز هم آنجا هستند؛ کسانی که دلیل کشتهشدن و یا فوتشدن آنها مشخص نبود.

وی ادامه داد: ما در آنجا با یک نفر دیگر که بعدا با او دستگیر شدیم، صحبت کردیم به ما گفتند که مهوش سپهری با کتاب به سر این فرد زده بود و وی ضربه مغزی شده و مرده بود و همانجا او را دفن کردند.

امیری، خاطرنشان کرد: بعد از آن هم که آمریکا به عراق حمله کرد، باز یک سری نشست‌ها را برگزار کردند که دیگر در آنجا من بازداشت شدم، 3 ماه در یک بازداشتگاه بودم که یک سوله بزرگ بود؛ من را در وسط محوطه گذاشته بودند و یک تخت هم گذاشته بودند و 12 نفر هم در اطراف من قرار داده بودند؛ این افراد بهنوبت نگهبانی می‌دادند و من نمی‌دانستم که به چه دلیل این کار را کردند.

عضو جداشده منافقین با اشاره به اینکه مهوش سپهری و مهدی ابریشمچی یک جمع را تشکیل دادند و شروع به اهانتکردن و ناسزا گفتن و فحشدادن کردند و به من گفتند که «تو خیانتکار هستی» و من هنوز خودم نمی‌دانستم که جرمم چیست و پرسیدم که جرم من چیست؟

امیری، ادامه داد: به من گفتند که تو نقشه کشیده‌ای که با فردی به نام «فتحالله» از مرز اردن فرار کنید؛ صحبتی در این باره بین ما شده بود، اما به نقشه کشیدن نرسیده بود؛ چون آن فرد رفته بود و اعتراف کرده بود من را تحت فشار قرار دادند و در آنجا فهمیدم که جرمم چیست.

وی با بیان اینکه اسدالله مثنی که دم از آزادی می‌زند، به من آب می‌دادند که بخورم و بعد با مشت به سر و صورت و شکم من میزد و می‌گفت «فردا که نشستیم می‌خواهم آدم باشی و اگر نباشی کاری را با تو می‌کنم که با کسانی کردیم که دیگر نیستند.»

به گفته امیری، من در آنجا فهمیدم بسیاری از افرادی را که در اشرف برده و شکنجه کردهاند و برخی را کشتهاند؛ بعد‌ها آمریکایی‌ها آمدند و این‌ها را از جا‌های مختلف با اعتراف برخی افراد درآورده بودند؛ آنقدر ما را شکنجه دادند که اعتراف کنیم و بگوییم که خیانتکار هستیم، بعد آمریکایی‌ها وارد اشرف شدند و من بلافاصله از آن‌ها جدا شدم.

عضو جداشده منافقین با اشاره به اینکه من فقط یک نکته را می‌خواهم بگویم که کشوری که در حال جنگ است این‌ها (منافقین) رفتند و دست خود را در دست دشمن ما گذاشتند و این خود خیانت است، اضافه کرد: نکته دوم اینکه 8 سال با کل نیرو‌های جهان با ایران جنگیدند و سوم اینکه اموال مردم عراق را به ناحق فروختند؛ همان بحث فروش نفت عراق که برای مایحتاج مردم بود، 20 درصد از آن را می‌گرفتند و این هم یک جرم دیگر است.

وی ضمن اشاره به کشتار افراد در درون منافقین، تاکید کرد: اکنون سوال من این است که واقعا چرا کشور‌های اروپایی و امپریالیسم و استعمار و آمریکاییها که خود ادعای دموکراسی می‌کنند، آن موقع که این‌ها داخل اشراف از همه افراد بازجویی کردند و از همه جنایت‌های این‌ها آگاه بودند، کجا بودند؟

امیری با بیان اینکه آمریکا جنایتهای مسعود رجوی را می‌داند، ولی باز هم از منافقین حمایت می‌کند، افزود: این برای من یک علامت سوال بسیار بزرگ است خود من تمام چیز‌هایی که می‌دانستم از من بازجویی کردند و به آن‌ها گفتهام؛ واقعا تعجب می‌کنم چرا باید از این‌ها حمایت کنند و جواب سوال خود را نیز دادم؛ برای اینکه منافع آمریکا و صهیونیسم که در حال حاضر با حمله کردن به مردم بی‌گناه غزه آنها را می‌کُشند، نسبت به این جنایتها هیچ واکنشی نداشتند.

وی افزود: شما اگر به دنبال آزادی‌خواهی و دموکراسی هستید، پس چرا علیه این همه کشتار بی‌رحمانه موضع‌گیری نمی‌کنید که حتی سازمان ملی که تحت پوشش آمریکاست و از آن دستور می‌گیرد نیز مخالف است؟ چگونه است که شما موضع نمی‌گیرید؟ چگونه می‌خواهید در این دنیا بگویید ما آزادیخواه هستیم؟ این علامت سوال بزرگی برای همه باید باشد که چگونه این‌ها نمی‌آیند موضع‌گیری کنند؛ بخاطر اینکه این‌ها از اول برای اینکه موجودیت خفیف خائنانه خود را حفظ کنند با همه دست دوستی دادند.

عضو جدا شده منافقین بیان کرد: حتی با صدام که خود آمریکا به عنوان جنایتکار جنگی اعدامش کرد، همدست بودند. به عنوان اینکه فقط موجودیت سیاسی داشته باشند؛ تمام اعضای خائنی که در حال حاضر در سازمان هستند که از نظر من نیز همه محکوم به مرگ هستند چراکه می‌دانند آگاهانه خیانت می‌کنند؛ این افراد بهخاطر حمایت آمریکا و اروپا هستند چرا به خاطر اینکه آن‌ها می‌خواهند استقلال و اقتدار و تمامیت ارضی ما را تصرف کنند.

وی ادامه داد: از نظر شخص من این افراد سازمان نیستند و این‌ها یک مزدور آدم‌کش و قاتل بی‌رحم هستند که اصلاً هیچ نمونه تاریخی نداشتند؛ شما اگر در تاریخ نمونه‌ای از جنایت‌های این‌ها پیدا کردید من حاضر هستم تمام حرف‌هایم را پس بگیرم.

در ادامه قاضی خطاب به امیری، یکی از اعضای جداشده منافقین، سوال کرد با توجه به اینکه گفتید دو سال در جنگ دفاع مقدس حضور داشتید و داوطلبانه رفتید چه چیزی باعث شد که عضو این سازمان شوید؟

امیری، گفت: من خودم فردی بودم که اولا حالت طبیعی و اعصاب درستی نداشتم.

قاضی: چرا حالت طبیعی و اعصاب درستی نداشتید؟

امیری در پاسخ به این سوال قاضی، گفت:، چون من موج انفجاری هستم؛ از نظر اعصاب و روان موج انفجاری هستم و آن موقع که تازه از جنگ برگشته بودم هم اصلا وضعیت درستی نداشتم؛ آن موقع با نشان دادن عکس‌ها و اظهارات کذب من را تحت تاثیر قرار دادند بهخاطر اینکه من در آنجا می‌خواستم پاسپورت بگیرم و با خود گفتم حالا این‌ها که آزادیخواه هستند من هم پاسپورتم را از این راه بگیرم؛ بعدا فهمیدم آن‌ها، همان کاری را کردند که درخواست پناهندگی من رد شود و آن موقع هم به من همین قول را دادند و گفتند که «یک عملیات است آن را برو و برگرد پاسپورتت را بگیر.»

قاضی: یعنی گرفتن پاسپورت را به انجام عملیات منوط کرده بودند؟

امیری با دادن پاسخ مثبت به این سوال قاضی و در پاسخ به سوالی که درباره نوع عملیات پرسیده شده بود، بیان کرد: همین عملیاتی که گفتند می‌خواهیم داخل ایران برویم؛ گفتند اگر رفتیم که رفتیم و اگر نرفتیم و هر اتفاقی افتاد به اینجا برمی‌گردی و ما تو را بازمی‌گردانیم و من هم متاسفانه در آن موقع سنم کم بود و مشکل اعصاب و روان هم داشتم و پذیرفتم.

وی با بیان اینکه نمی‌خواهم خودم را تبرئه کنم، یادآور شد: اما واقعا بهخاطر فریب بود و همه را این چنین فریب می‌دادند و فقط من نبودم و اگر از بسیاری از افراد جداشده بپرسید، همین را می‌گویند؛ در یک مقطعی آنقدر روی روان فرد کار می‌کنند که فرد فریب می‌خورد و ما هم در شرایطی بودیم که فریب خوردم.

امیری در پاسخ به سوال قاضی درباره مدت عضویتش در سازمان منافقین پاسخ داد که 16 سال عضو این گروهک بوده است.

وی در بخشی دیگر در پاسخ به سوال قاضی درباره مسئولیت‌هایی که در منافقین داشته، گفت: اکثرا من عضو دسته و این‌ها بودم؛ یک مقطع کوتاهی هم به عنوان فرمانده تانک بودم، پدر من مقیم خارج از کشور بود؛ آن‌ها روی من خیلی حساس بودند و من هیچ وقت پست مهمی در سازمان نداشتم و تنها در بخش نظامی آن‌ها یک مدت را همانگونه که گفتم فرمانده تانک بودم و یک مدت هم به عنوان گشت‌های حفاظتی به دفتر مرکزی سازمان در بغداد رفتیم؛ همچنین یک مدت هم گشت‌های حفاظتی ابوغریب بودیم و توضیح دادم که چرا من را به این دو محل فرستادند.

امیری در پاسخ به سوالی که درباره عامل جدایی وی از منافقین پرسیده شد، گفت: من همیشه دنبال فرصتی بودم که از سازمان جدا شوم بهخاطر همین جنایت‌هایی که می‌دیدم و همیشه برای من تناقض بود.

عضو جداشده از منافقین با بیان اینکه اولا خط مشی سیاسی آن‌ها کاملا اشتباه بود، افزود: دوما اینکه من به اشتباه خود پی برده بودم که اشتباه کردهام، اما این‌ها زمانی که ما اظهار می‌کردیم که دیگر نمی‌خواهیم باشیم تهدید کرده بودند که به قول خودشان طعمه تحویل جمهوری اسلامی نمی‌دهیم و شما را به زندان ابوغریب تحویل می‌دهیم و ورود به زندان ابوغریب هم به معنای مرگ بود و هیچکس قبول نمی‌کرد که اعلام بُریدگی کند و بگوید که می‌خواهد جدا شود؛ کما اینکه چندین نفر این کار را کرده بودند و ما دیده بودیم و از این قضیه بسیار می‌ترسیدیم؛ خودرو هم شب تا صبح با پروژکتور می‌چرخید و امکان فرار برای کسی وجود نداشت.

عضو جداشده منافقین با تاکید بر اینکه اشراف در چند لایه به طور کامل حفاظت می‌شد، گفت: یکی حفاظت بیرون قرارگاه بود و یک حفاظت داخل قرارگاه و یکی هم داخل خیابان‌ها بود؛ یک خفقان و یک زندان کامل بود، از زندان هم بدتر بود، الان ما در زندان گشت داخلی نداریم، اما آن‌ها در آنجا گشت داخلی هم داشتند و چندین نفر هم که موفق به فرار شده بودند این‌ها را دوباره دستگیر کرده بودند و آورده بودند و ما از سرنوشت آن‌ها خبر نداشتیم که آن‌ها را کشتند، تحویل ابوغریب دادند یا تحویل صدام دادند؛ چیزی مشخص نبود.

وی با بیان اینکه اوایل این امکان وجود داشت، گفت: در اوایل برای اینکه چهره خوبی از خود در داخل ایجاد کنند افرادی را که جدا می‌شدند به صورت معدود فرستادند، اما زمانی که آن افراد رفتند و واقعیت درون سازمان را گفتند، این‌ها هم بستند و کسی را اعزام نکردند.

قاضی از این عضو جداشده منافقین پرسید: آیا درباره انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی به عنوان شاهد اعلام موضعی از سوی این سازمان یا رجوی شنیده‌اید؟

امیری از اعضای جدا شده منافقین، اظهار کرد: بله از خود رجوی شنیدم.

قاضی، گفت از اعضای درونی و مرکزی نیز شنیدید؟

امیری، گفت: بله از اعضای درونی نیز کسانی بودند؛ شخصی به نام «فتحالله فتحی» که آن زمان در سازمان بود می‌گفت؛ از موقع انفجار می‌گفتند که کار ما بوده است، ولی خود رجوی در نشست «حوض» علنا گفت که ما از آن اول دنبال کسانی مانند بهشتی، باهنر و رجایی و کسانی که احساس می‌کردیم دنباله نظام جمهوری اسلامی هستند، بودیم؛ ما خودمان سر‌ها را زدیم که در حال حاضر منجر به این رژیم بیدنباله شده است و چون جایگزین ندارد که حکومت را ادامه دهد عاقبت دچار شبهه می‌شود؛ این حرف‌ها بخاطر فریب ما بود و چنین واقعیتی نبود.

قاضی، بیان کرد: بر اساس اعلامی که در دادگاه شد و آمادگی داریم هرکس درباره کیفرخواست و متهمان آن در هر کجای دنیا آماده باشد و شهادت درباره این وقایع را اعلام کند، دادگاه آماده استماع است؛ چون یکی از شاهد‌ان از لندن به صورت الکترونیکی با رعایت تشریفات آماده شدند؛ برای شهادت، ادامه سوالات از این شاهد توسط وکلای متهم، نماینده داستان و وکلای شاکی پس از استماع این شهادت موکول می‌شود.

مسعود خدابنده، یکی دیگر از اعضای جداشده منافقین که در حال حاضر در انگلیس مستقر است، به صورت برخط با رعایت تشریفات قانونی برای شهادت در دادگاه منافقین حاضر شد.

قاضی بیان کرد: رده و جایگاه سازمانی و اینکه در حال حاضر از کجا شهادت خود را برای دادگاه اعلام می‌کنید، توضیح دهید.

خدابنده، بیان کرد: من الان در انگلیس هستم و شهادتم مربوط به سوالاتی است که دادگاه میخواهد بپرسد و بخصوص حضورم در زمانی است که کلاهی در سازمان حضور داشت.

قاضی، گفت: آیا حاضرید به عنوان شاهد شهادت دهید و آیا حاضرید قسم بخورید؟

مسعود خدابنده، بیان کرد: بله

قاضی، ادامه‌داد: مطلع باشید اگر مشخص شود که اظهارات شما به عنوان شاهد مطابق واقع نبوده و کذب باشد برابر قوانین تحت تعقیب و مجازات شهادت کذب قرار می‌گیرید، مطلع شدید؟

مسعود خدابنده، بیان کرد: بله.

قاضی، اظهار کرد: کتاب قرآن نزدیک شما قرار دارد؟ هر چند سوگند در قوانین ما فقط به نام خداوند متعال باید انجام شود، اما طبق رویه قضات در ایران و احترامی که به کتاب آسمانی می‌گذارند این سوگند انجام می‌شود.

وی در ادامه بیان کرد: قسم می‌خورم به قرآن کریم به خداوند متعال بالله و تالله جز به راستی نگفته و تمام حقایق را مطابق واقعه بیان کنم.

خدابنده در پاسخ به این سوال که آیا افراد دیگری هم هستند که از انگلیس یا کشور‌های دیگر بخواهند شهادت دهند، گفت: حتما هستند، یک تعداد در انگلیس و کشور‌های دیگر هستند که حتی با جمهوری اسلامی بغض دارند، ولی این‌ها هم در این مورد بهخصوص شاهد هستند، حالا من نمی‌دانم قوانین باید به چه صورت اجرا شود، یعنی الان افرادی هستند که بغض و کینه ندارند، ولی افرادی هستند که می‌خواهند سر به تن کسی در ایران نباشد، ولی در این یک مورد مشخص آن‌ها شاهد هستند.

قاضی: یادداشت کنند که شاهد به صورت الکترونیکی از کشور انگلیس با رعایت تشریفات و ادای سوگند آماده اظهار شهادتند؛ درباره اینکه این افراد را هم گفتند، دادگاه برای استماع شهادت شهود مجددا اعلام می‌کند هیچ منعی برای استماع شهادت شهود از کشور‌های دیگر ندارد و آماده هاست شهادت برابر مقررات قانونی ولو به صورت الکترونیکی انجام شود؛ قوانین دادرسی در ایران برای دادرسی الکترونیک نیز تنظیم، وضع و سالهاست توسط دادگاه‌ها در حال اجراست و برای همین این دادگاه هیچ منعی برای استماع برابر مقررات قانونی ندارد.

خدابنده، ادامه داد: در سال 1994-1995 توانستم از سازمان جدا شوم، در آن زمان مسئولیت حفاظت نزدیک بهاصطلاح رهبری این سازمان را داشتم؛ عضو شورای ملی مقاومت بودم و زمانی که رفتم کارتهایم را در فرانسه تحویل دادم و در انگلیس چند کارت اعتباری، 2 پاسپورت جعلی و 3 جواز حمل سلاح تحویل دادم.

عضو جداشده منافقین در ادامه بیان کرد: زمانی که دانشجو بودم، وقتی که مسعود رجوی و بنیصدر به پاریس آمدند، من به آنجا رفتم و از آنجا من با سعید شاهسوندی برای انتقال رادیو مجاهد از طریق فرودگاه بغداد به فرودگاه سلیمانیه و از سلیمانیه به سردشت رفتیم که رادیو را نصب کردیم؛ مدتی این رادیو فعال بود تا زمانی که دو سال بعد در درگیری با ستاد ما را بیرون کردند و ما به عراق بازگشتیم.

به گفته وی، پس از بهمن 1360، زمان درگیری‌های تهران، کشته شدن موسی خیابانی را در راه شنیدم؛ زمانی که رسیدم کلاهی آنجا بود البته آن موقع من کلاهی را نمی‌شناختم با اسم دیگری به من معرفی شد؛ بعد‌ها متوجه شدم که همان کلاهی است.

وی ادامه داد: یادم است سعید شاهسوندی آن زمان به من گفت «شب قبلش در تهران با علی زرکش بودیم. علی زرکش گفت که ما امشب خبر داریم این اتفاق افتاد و روز بعد که قرار بود کلاهی با نام مستعار دیگری به کردستان بیاید. ما به دنبال کلاهی رفتیم و وقتی که برگشتیم کلاهی در آنجا بود.»

مسعود خدابنده، اظهار کرد: آن زمان ابراهیم ذاکری، مسئولیت کلاهی را داشت و من را برای حفاظت به پاریس فرستاد؛ از آن موقع بحث حفاظت از استفاده من به وجود آمد، ولی «کریم» که همان کلاهی بود همان جا ماند و چون دیگر نیازی به رادیو نبود بنابراین دیگر به تخصص کلاهی و من هم نیازی نبود و من برگشتم اما چون رجوی اجازه نمی‌داد کلاهی در عراق ماند و مسئولیت تجهیزات الکترونیکی را برعهده گرفت؛ تا آن زمانی که یادم است کار‌های مربوط به برق و الکترونیک را انجام میداد و هیچ وقت رده و یا مقامی در سازمان به او داده نشد.

عضو جداشده منافقین با اشاره به اینکه زمانی که در کردستان بودم یکی از چیز‌هایی که برای من باعث تعجب بود، این مسئله بود که من یکسری چیز‌هایی را می‌دانستم که او (کلاهی) نمی‌دانست، بیان کرد: حتی سلوکها و دعا‌های بعد از نماز مجاهدین را من به کلاهی یاد دادم؛ در زمانی که آنجا بودم حتی در مواردی با ابراهیم ذاکری و محمدرضا کلاهی سر مسائل فنی خیلی صحبت می‌کردیم؛ یکی از مواردی که صحبت می‌کردیم بحث جابهجایی فرکانس در پخش رادیو بود؛ از طریق تغییر سایز خازن‌ها شبکه‌های کمیته و شبکه‌های پلیس را رصد می‌کردند که بدانند چه کاری انجام می‌دهند.

خدابنده با بیان اینکه من به عملیات داخل اشراف پیدا کردم و رجوی به عملیات داخل، یک سری چیزها اضافه می‌کرد که عراقی‌ها نمی‌فهمیدند، گفت: اما رجوی چیزهایی اضافه می‌کرد که عملاً عملیات که انجام نمی‌شد، طرف خودش کشته شود و من آن موقع فهمیدم که این افراد را می‌فرستاد که کشته شوند تا به قول رجوی بانک خونش پر شود؛ یعنی افراد کشته شوند و بقیه به خاطر افرادی که کشته شدند بمانند و ادامه دهند؛ متاسفانه این کارها را زیاد انجام میداد.

وی افزود: در عملیات «فروغ جاویدان» به عنوان نفر پشت بیسیم و شبکه مخابراتی فعالیت داشتم ولی در مابقی عملیات‌ها کارم حفاظت بود.

قاضی گفت: این عبارت «بانک خون» را رجوی به چه تعبیری می‌گفت؛ توضیح دهید؟

خدابنده، گفت: رجوی می‌گفت سگ و گربه نیز می‌میرند؛ آن کسی که خونش به این بانک می‌آید مهم است و میماند؛ من بانکدار این خون هستم این خون‌ها جمع می‌شود؛ من بر روی میز در صحنه سیاست میبرم و از آن استفاده می‌کنم؛ اگر شما به این بانک نیایید چه فرقی می‌کند خون سگ و گربه هم ریخته می‌شود.

قاضی گفت: شما اظهار می‌کنید که رجوی، کلاهی را در هلند کشته است، درست است؟

خدابنده، ادامه داد: نمی‌توانم بگویم که او حتماً کشته است اما کس دیگری را پیدا نمیکنم که هم انگیزه، هم امکان و هم ابزار داشته باشد؛ قتل کلاهی بهدرستی دنبال نشد و آنهایی که باید متهم می‌شدند، نشدند؛ سازمان امنیت هلند اعلام کرد که احتمال دارد ایران این کار را انجام داده باشد دستگاه قضایی هلند اطلاعیه داد که ما هیچ ردی از ارتباط این باند با ایران پیدا نکردیم و عنوان نکردند اگر ایران این کار را نکرد پس چه کسی انجام داده است؛ بنابراین غیر از رجوی کس دیگری نیست.

قاضی دادگاه: آقای خدابنده گفتید که محافظ مسعود رجوی بودید که رئیس این سازمان بوده، درباره دستورهای رجوی به اعضا برای انجام عملیات چیزی دیدید و یا شنیدید؟ توضیح دهید.

خدابنده در پاسخ به این سوال قاضی، گفت: اکثر کسانی که برای عملیات ارسال می‌شدند، از مسعود رجوی یا کادو می‌گرفتند و یا اگر که امکان بود می‌رفتند و شخصا با او روبوسی می‌کردند و این یکی از افتخاراتی بود که رجوی به دیگران می‌داد، این مراسم را می‌رفتند و سپس ارسال می‌شدند.

وی یادآور شد: یکی از مشکلاتی که من با رجوی داشتم این بود که بدون هیچ علمی، دستور زیاد می‌داد.

عضو جداشده منافقین، تصریح کرد: رجوی می‌خواست فردی را به عملیات بفرستد، دستورهایی را اضافه می‌کرد.

قاضی، گفت: می‌توانید نام چند عملیات را بگویید که خود شما شاهد بودید؟ رجوی تقدیر کرده، نظارت مستقیم کرده و یا به قول شما دخالت بیجا کرده است.

خدابنده، گفت: روزی که من از منافقین در سال 1996 جدا شدم، مریم رجوی را از عراق به پاریس آورده بودند که به آمریکا برویم و اجازه ورود ندادند و در همانجا ماندیم، یعنی من یک بار رفتم عراق و برگشتم و جدا شدم.

وی ادامه داد: من نزد مقامهای فرانسه رفتم و پاسپورت خودم را تحویل دادم و کارت‌هایم را تحویل دادم و گفتم که با این‌ها نیستم و رفتم لندن و در آنجا صحبت کردم و با کاغذ‌ها و کارت‌ها گفتم که من دیگر با این‌ها نیستم، به شمال انگلیس رفتم تا من را پیدا نکنند و از طرق مختلف من را پیدا کردند و آن زمان مریم رجوی آمد و نتوانست کار‌های خود را انجام دهد و به عراق بازگشت.

وی یادآور شد: حدود 300 نفر با خود آورده بود که 200 نفر از آن‌ها جدا شدند و 100 نفر بازگشتند، من در جایی که بودم، در محل کارم با من تماس گرفتند و گوشی را که برداشتم دیدم مسعود رجوی است، به من گفت که «تو بیا بغداد به عنوان شورا و من گفتم اگر بازگردم که به من اجازه بازگشتن نمی‌دهی وعصبانی شد و شروع به دادوفریاد کردن به مریم رجوی که در کنارش نشسته بود.»

وی افزود: آن‌ها وقتی که برگشتند دنبال این بودند که عملیات انجام دهند و آن افتضاحی را که در پاریس به وجود آورده بودند، ماستمالی کنند؛ من هم که در یک روستا در انگلیس نشسته بودم می‌دیدم که این‌ها نفر می‌فرستند به داخل کشور اما نفرات قبل از اینکه به داخل برسند، ایران مطلع است.

وی گفت: در جلسات مسعود رجوی بار‌ها شنیدم که به اسم انفجار حزب از انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی صحبت نمی‌شود، اما بیشتر از «خشم خلق» استفاده می‌کردند؛ واژه خشم خلق هم از فایل صوتی موسی خیابانی برداشت شد که موسی خیابانی آنجا گفته بود انفجار ساختمان حزب سیلی مجاهدین خلق به جمهوری اسلامی است؛ بار‌ها و بار‌ها کلاهی و کشمیری در جلسات مختلف از این کلمه استفاده کردند.

قاضی پرسید: شما شاهد بودید که انفجار ساختمان حزب به کلاهی نسبت داده شد و مورد تقدیر قرار گرفت؟

خدابنده، گفت: بله در جلسات مختلف مسعود رجوی این موضوع را گفت و با افتخار مدعی شد. مسعود رجوی جلسات متفاوتی برگزار می‌کرد که تعداد هر کدام متفاوت بود فقط در جلسات عمومی همه می‌آمدند. در جلسات خصوصی راحتتر صحبت می‌کرد و در این جلسات بار‌ها در مورد کلاهی مسائل مختلفی اعم از ازدواجش و کار نکردنش مطرح بود؛ بار‌ها رجوی گفته بود که کلاهی انفجار حزب را انجام داده است. کلاهی، چون نه شورای بیرونی بود و نه عضو چسبیده درونی؛ مسعود رجوی همیشه اشاره میکرد که انفجار حزب را انجام داده است.

قاضی دهقانی در ادامه خطلاب به امیری، عضو جدا شده منافقین، گفت: در صحبت‌های خود به وقایع سال 67 نیز اشاره کردید. با توجه به اینکه مسعود رجوی در آن زمان رئیس سازمان بوده آیا از سوی وی دستوری به افراد حاضر در زندان صادر شده و آیا اطلاعی در این خصوص دارید که توضیح دهید؟

امیری: سال 74 و در نشست‌های مختلف این موضوع را عنوان کردند. افرادی که بعد از سال 67 زنده از زندان برگشته بودند مسعود رجوی آن‌ها را به عنوان خائن اطلاق می‌کرد. این نشست‌ها نشست اعضای مرکزی بود که در آن افراد آزادشده از زندان را به صورت سوژه قرار می‌دادند و از آن‌ها اعتراف می‌گرفتند که در ازای آزادی خیانت کرده‌اند یا خیر. حتی در مواردی از آن‌ها تعهد می‌گرفتند.

وی ادامه داد: رجوی به این زندانی‌های آزادشده می‌گفت که «شما خائن هستید و اگر کسی بر سر موضع خود می‌ماند الان زنده نبود.» چیزی که برای مسعود رجوی مهم بود این بود که خونی ریخته شود. او در برخی نشست‌ها می‌گفت که من صاحب همه خون‌هایی هستم که در این راه از آن‌ها استفاده می‌کنیم. او می‌گفت هر جایی که خونی ریخته شود باید از آن استفاده کامل ببریم.

عضو جداشده منافقین، بیان کرد: برای اجرای هر عملیات منافقین تا زمانی که استخبارات عراق طراحی عملیات را تایید نمی‌کرد هیچ عملیات برون مرزی و در داخل ایران انجام نمی‌شد. بعد از جنگ بعضی جا‌ها که عراق می‌خواست در نقطه‌ای از ایران تضعیف ایجاد کند با این گروهک قراردادی می‌بست و این‌ها نیرو می‌فرستادند و نیرو‌های ایرانی را که از مرز‌ها پاسداری می‌کردند، مورد حمله قرار می‌دادند.

امیری، ادامه داد: به خاطر دارم یکی از افرادی که برای این عملیات‌ها به مرز ایران رفته بود همه افراد خودی منافقین را به رگبار بسته بود. یعنی بعضی افراد سازمان در این حد مردد بودند که در عملیات‌ها چرا باید نیرو‌های مرزی ایرانی را بزنیم؟ گاهی دستور ترور شخصی می‌آمد که، چون فرد سرشناسی بود نیرو‌های منافقین می‌پذیرفتند و با ترور شخص مشکلی نداشتند، اما اینکه سرباز بی‌گناه لب مرز را بزنی واقعاً برای خیلی از آن‌ها قابل قبول نبود و در برخی موارد پیش آمده بود که اعضای منافقین در این عملیات‌ها به نیرو‌های خودی شلیک کرده بودند. یکی از این افراد در عملیات مشابهی فرار کرده بود و به داخل ایران آمده بود که اسم این شخص در حال حاضر در خاطرم نیست. اما کسانی که از این عملیات‌ها برمی‌گشتند، مورد تشویق قرار می‌گرفتند و از آن‌ها حمایت می‌شد.

امیری در بخشی دیگر، گفت: معمولا این‌ها در عملیات‌های شناسایی کسانی را می‌فرستادند که می‌خواستند از شر آن‌ها خلاص شوند، آن‌ها را به نقاطی می‌فرستادند که می‌دانستند مورد محاصره قرار می‌گیرد، چندین مورد اینگونه پیش آمد که ما رفتیم و در محاصره قرار گرفتیم، افراد ایرانی حاضر نشدند به روی ما شلیک کنند.

وی با بیان اینکه من خودم مکالمه آن‌ها را که بالای سر ما بودند می‌شنیدم، اظهار کرد: این‌ها بیرحمانه می‌رفتند و به سرباز‌ها شلیک می‌کردند، ولی از طرف دیگر زمانی که ما گرفتار شدیم آن‌ها به ما شلیک نکردند و وقتی که برگشته بودیم این مسئولی که در قرارگاه بود و فکر می‌کنم که همین مهوش سپهری بود، بسیار تعجب کرده بود.

عضو جداشده منافقین، ادامه داد: همه چیز را می‌دانستند، همه طراحی‌های عملیات‌هایی که با هماهنگی استخبارات عراق بود و در مقابل آن هم پول می‌گرفتند؛ ابریشمچی طی دیداری که با وزیر دفاع عراق داشت، برسر گرفتن درصد پول نفت در برابر غذا چانهزنی می‌کرد، فیلم‌های دوربین‌های مخفی که بعد از سرنگونی صدام لو رفت این را نشان می‌دهد و چیزی نیست که ما بخواهیم ازسوی خود بگوییم، چیز‌هایی است که وجود دارد و مستند است.

قاضی: اظهارات شما درباره مهوش سپهری در زمان خودش استماع خواهد شد.

عضو جدا شده منافقین، افزود: چون پدر و مادر من در انگلیس بودند از سال 84 می‌توانستم به آنجا بروم و در هر صورت خودم را از پیش آمریکایی‌ها به آنجا برسانم، اما تصمیم گرفتم که برگردم، چون نمی‌خواستم با این عذاب وجدانی که داشتم بروم و در آنجا زندگی کنم و این را هم می‌دانستم که آن‌ها دیگر من را رها نخواهند کرد.

به گفته وی، وقتی برگشتم طی این 18 سال به عنوان شاهد می‌گویم هیچگونه فشار و اضطرابی وجود نداشته و مثل همه شهروندان در اینجا زندگی کردم و اینجاست که همه باید تفاوت بین جمهوری اسلامی و رجوی و آن دارودستهاش را بدانند.

امیری با اشاره به اینکه ما را شکنجه می‌کردند، گفت: به خاطر این ما را شکنجه می‌کردند که مخالف یک نظریه بودیم؛ من در آنجا یک فرد سیاسی بودم؛ من مخالف هستم، من با این حرفی که تو می‌گویی مخالف هستم، چرا باید شکنجه شوم، اما اینجا به من بیاحترامی نشد، تفاوت را من دارم می‌بینم، اگر من امروز می‌گویم که به رهبر اعتقاد کامل دارم، برای این است که با گوشت و پوست و استخوانم آن را در این 18 سال حس کردم، تفاوت‌ها را به عینه دیدم، خیلی‌ها از اینجا این تفاوت‌ها را ندیدند؛ خیلی کمبود‌ها اینجا پررنگ‌تر است اما واقعیت این است که اگر ما می‌توانیم حرف از اسلام و ایدئولوژی بزنیم به آن معتقدیم و من این را دیدهام.

قاضی: آقای امیری پدرتان بعد از شما در انگلیس ساکن شدند یا قبل از شما؟

امیری، پاسخ داد: قبل از من ساکن شدند.

قاضی، گفت: پس چرا شما برای اقامت انگلیس به دنبال پناهندگی بودید؟

عضو جداشده منافقین در پاسخ به این سوال قاضی، تصریح کرد: به خاطر اینکه زمانی که من می‌خواستم بروم سن من از 18 سال گذشته بود، دولت انگلیس اعتماد نکرد و گفتند که، چون خانواده این فرد در انگلیس است اگر او به انگلیس بیاید در اینجا می‌ماند، معمولا در مورد اقوام درجه یک به کسانی ویزا می‌دهند که مطمئن شوند فرد برمیگردد.

قاضی: شما از قبل از رفتن از ایران با منافقین آشنا شده بودید؟

امیری، گفت: خیر، من اصلا اطلاعات دقیقی در مورد این سازمان نداشتم، مثل همه مردم.

قاضی، پرسید: آیا ازسوی دولت انگلیس پناهندگی در قالب عضویت سازمان به شما پیشنهاد شد یا از طریق دیگر؟

امیری: من اصلا زمانی که دیدم سفارت انگلیس درخواست ویزای من را نپذیرفت که پیش خانوادهام بروم (چون هم مجرد بودم و هم خیلی جوان بودم و نپذیرفتند)، ضمن اینکه من مجروح جنگی بودم و در آن مصاحبه‌ای که کردند و از این سوالات پرسیدند برای آن‌ها قابل پذیرش نبود و به من مظنون بودند؛ سپس من به صورت قاچاقی به آلمان و برلین شرقی رفتم و از آنجا به برلین غربی رفتم و در آنجا اعلام پناهندگی کردم، چون نمی‌خواستم دیگر به ایران بازگردم.

قاضی: شما قاچاقی به آلمان رفتید و از برلین شرقی به صورت قاچاق وارد برلین غربی شدید و این به نظر من کار دشواری است.

امیری: در ترکیه کسانی بودند که پول می‌گرفتند و همه این کار‌ها را انجام می‌دادند؛ پیشنهاد را می‌دادند و در ازای دریافت پول این کار را انجام می‌دادند، من واقعا در آن زمان نمی‌خواستم وارد سیاست شوم، حتی به پدرم پیشنهاد دادم که به سوئد بروم، اما پدرم نپذیرفت.

وی با بیان این که قصد تبرئه کردن خود را ندارد، گفت: من در تمام مقاطع عقل و هوش و ذکاوت داشتم و این انتخاب را کردم، اما این انتخاب اشتباه بود.

قاضی: اظهارات دیگری دارید؟

امیری: صحبت دیگری ندارم.

قاضی: شما در حال حاضر مشغول به کار هستید؟ شما عملا جزو عفو شده‌ها هستید

امیری: بله من 18 سال پیش مورد عفو قرار گرفتم و به من اعلام کردند که می‌توانی مانند یک شهروند عادی زندگی کنی، با ارگان‌های اطلاعاتی نیز دیگر رابطه خاصی نداشتهام، همان اوایل بود و دیگر با من کاری نداشتند و هیچ وقت من را احضار نکردند و فقط زمانی که می‌خواستم وکیل دادگستری شوم از من سوالاتی را پرسیدند و من توضیحاتی دادم و مانند یک شهروند عادی با من برخورد کردند.