نسخه انقلاب شفابخش مشکلات / محور مقاومت پس از شهادت حاج قاسم
با شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید ابومهدی المهندس، تصور کاخ سفید و تحلیل گران امنیتی اش تغییر در رویه های منطقه ای و افزایش احتیاط مقام های سیاسی کشورها در قبال محور مقاومت است.
سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
*س_نسخه انقلاب شفابخش مشکلات _س* *س_کمال احمدی در کیهان نوشت:_س*1- این روزها در چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی قرار داریم؛ انقلاب مظلومی که با انواع و اقسام دشمنیها و تحریمهای خارجی و جنگ 8ساله و بیتدبیری و ناکارآمدی برخی مدیران داخلی و... همچنان پویا و مقاوم ایستاده و به پیشرفتهای چشمگیری دست یافته است. البته در این میان همواره عدهای در داخل با اغراض بعضا متفاوت ولی همسو با رسانههای بیگانه تلاش کردهاند این ذهنیت را به جامعه القا کنند که انقلاب اسلامی خدمت چندانی حداقل در بخش اقتصادی به مردم نکرده و وضعیت معیشتی تودهها در پیش از انقلاب بهتر بوده است!
برای پاسخ به این شبهه ابتدا لازم است وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران در قبل از انقلاب اندکی مورد بررسی قرار گیرد؛ اقتصاد کشور در دوره پهلوی وابستگی شدیدی به نفت داشت و درآمد حاصل از فروش آن عمدتا صرف خرید روزافزون تسلیحات نظامی از غربیها خصوصا آمریکا میشد این در حالی بود که بخش اعظمی از آحاد مردم با فقر شدیدی دست به گریبان بودند تا حدی که بر اساس آمار بانک جهانی 46 درصد مردم ایران در سال 56 زیر خط فقر بودند و بسیاری از خانوادهها برای تامین یک وعده غذایی در شبانهروز مشکل داشتند.
این وضع بغرنج در حالی بود که رژیم ستمشاهی دست و دلبازیها فراوانی در قبال خارجیها داشت که فقط در یک نمونه طبق گزارش وزارت خارجه انگلیس بین سالهای 54 تا 56 دولت ایران 1/2 میلیارد دلار کمک بلاعوض به فرانسه و 800 میلیون دلار به انگلیس داشته است! در زمینه صنعتی، کشور ما پیش از انقلاب تقریبا تمامی کالاهای مورد نیاز خویش را از خارج وارد میکرد و معدود کالاهای ساخت داخل آن نیز عموما از کیفیت و مرغوبیت پایینی برخوردار بود و اغلب صنایع هم مونتاژی بودند تا تولیدی؛ در زمینه کشاورزی و دامداری طبق آمار رسمی دولت، در سال 1356 دولت ایران فقط قدرت تأمین مواد غذایی مردم خود برای 33 روز را داشت و مجبور بود باقی مواد غذایی خود را از خارج وارد کند برای مثال، مرغ را از فرانسه، تخممرغ را از اسرائیل، سیب را از لبنان و پنیر را از دانمارک وارد میکرد، در حوزه گازرسانی پیش از پیروزی انقلاب تنها پنج شهر کشور از نعمت گاز برخوردار بودند و در زمینه برقرسانی هم تنها 1/3 میلیون مشترک برق - اعم از خانگی، عمومی، صنعتی و کشاورزی - وجود داشت، در حوزه بهداشت و سلامت نیز به جهت کمبود خدمات درمانی و بیتوجهی رژیم طاغوت به مسائل بهداشتی از هر هزار تولد نوزاد زنده در سال 56، 111 کودک زیر یکسال میمردند. خلاصه نظام خدمترسانی و توجه به تأمین نیازهای زندگی روزمره مردم در دوره ستمشاهی بسیار نامطلوب بود تا جایی که در اوایل دهه 50 شاه در مصاحبه با «اوریانا فالاچی» جملهای گفت که بهخوبی بیانگر نوع نگاه وی به مردم بود. وی مدعی شد در جامعهای که بیش از سه چهارم مردم آن سواد خواندن و نوشتن ندارند، بهترین شیوه حکمرانی، سرسختترین دیکتاتوریها است.
اما با وقوع انقلاب اسلامی و با وجود مشکلات و مصائب فراوان ناشی از جنگ تحمیلی و تحریمهای متعدد و... شاهد پیشرفتهای مختلفی بودهایم که بخش اندکی از آن شامل: 6 برابر شدن راههای کشور، افزایش راههای اصلی و فرعی کشور از 36 هزار کیلومتر به بیش از 210 هزار کیلومتر،20 برابر شدن ظرفیت بنادر کشور، 30 برابر شدن سدهای مخزنی کشور از 13 سد به حدود400 سد بزرگ در سال 1395، 14 برابر شدن تولید برق کشور، و برقدار شدن 99/9 درصد روستاها، افزایش سهم گاز در سبد انرژی کشور از یک درصد در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به 72 درصد، 57 برابر شدن صادرات غیرنفتی به عبارتی صادرات غیرنفتی از 543 میلیون دلار در سال 1357به 31 میلیارد دلار در سال 1395 رسید،30 برابر شدن تولید محصولات پتروشیمی، تا جایی که تولید محصولات پتروشیمی از 1/6 میلیون تن در سال 1357 به 48/1 میلیون تن در سال 1394 افزایش یافت، 24 برابر شدن تولید فولاد خام و... همچنین نرخ رشد اقتصادی که در سال 1356، حدود 3/7- درصد بود، در سال 1395 به 4/5 درصد رسید که بیانگر آن است که سرعت پیشرفت اقتصادی در سالهای بعد از انقلاب به مراتب بیشتر از سال 56 بوده است. از سوی دیگر امروز بالغ بر 90 درصد نیاز کشور به محصولات کشاورزی و استراتژیک نظیر گندم، برنج و جو در داخل تامین میشود و در مرز خودکفایی قرار داریم بهطور مثال میزان تولید گندم نسبت به قبل از انقلاب اسلامی 5 برابر شده و تولید برنج هم بهعنوان دومین محصول پرمصرف کشور (پس از گندم) رشدی بالغ بر 60 درصدی نسبت به قبل از انقلاب اسلامی داشته که تا حد بسیار قابل توجهی از واردات آن کاسته شده است. همچنین در طول سالهای پس از انقلاب با وجود 2 برابر شدن جمعیت ایران و افزایش مصرف سرانه، واردات اقلامی نظیر گوشت قرمز، مرغ و تخممرغ و شیر تقریبا قطع شده است.
2- شاید عدهای در مقابل بیان پیشرفتهای چشمگیر انقلاب اسلامی در چهار دهه اخیر مدعی شوند که اگر این انقلاب هم رخ نمیداد باز این پیشرفتها صورت میگرفت. این در حالی است که اولا این رژیم اگر واقعا قصد توسعه و پیشرفت ایران را داشت بیش از پنج دهه زمان داشت تا با بهرهگیری از درآمدهای بالای نفتی (فروش بیش از چند میلیون بشکه در روز) این قصد را تحقق بخشد در حالی که نه تنها این اتفاق رخ نداد بلکه شاه و همسرش حتی در حین فرار از کشور نیز دست به سرقتی بزرگ از داراییهای ملت ایران زدند و در دیماه 57 بیش از 35 میلیارد دلار از پول این مردم و 384 چمدان طلا و جواهرات و عتیقه را از کشور خارج کردند!
بنابراین با توجه ماهیت ضد مردمی رژیم طاغوت و نگاه ارباب رعیتیشان، آنها هرگز به فکر پیشرفت واقعی ملت ایران نبودند. ثانیا مقایسه وضعیت ایران با کشورهای مشابه نظیر مصر نشان میدهد اگر انقلاب اسلامی در اینجا رخ نمیداد در خوشبینانهترین حالت، کشور ما شرایطی نظیر وضعیت امروز مصر را داشت که فقط بهعنوان نمونه، آمار تکاندهنده فقر و بیخانمانی در این کشور حاکی از زندگی بیش از 5 میلیون شهروند مصری فاقد مسکن در گورستانها و در کنار مردگان است. یک مسئول مرکز آمار و سرشماری مصر چندی پیش در این زمینه گفت: بر اساس آمار و اطلاعاتی که دو ماه قبل جمعآوری شده، بیش از 5 میلیون مصری در 25 استان این کشور در گورستانها زندگی میکنند و تعداد آنها فقط در قاهره بزرگ که شامل قاهره (پایتخت مصر)، جیزه و قلیوبیه است، به یک میلیون و 600 هزار نفر میرسد. وی خاطرنشان کرد: بهایی که شهروندان مصری برای اجاره یک قبر میپردازند ماهانه بین 500 تا 1000 جنیه مصری است و برای خرید و تملیک آن باید 75 هزار جنیه پرداخت کرد.
این وضعیت وحشتناک در حالی است که حاکمان مصر در چهار دهه اخیر اولا نگاهی مثل نگاه شاه ایران را داشتند و ثانیا کاملا در خدمت منافع غربیها گام برداشته و به عبارتی بدون اجازه آنها آب هم نخوردهاند و ثالثا با هیچ تحریم و جنگ طولانی هم روبهرو نبودهاند.
3- چه بسا این سؤال برای عدهای پیش بیاید که با وجود تمامی خدمات انقلاب اسلامی چرا الان در زمینه اقتصادی با مشکلات عدیدهای روبهرو هستیم. در پاسخ باید گفت اولا مشکلات اقتصادی فعلی ربطی به وقوع انقلاب در ایران ندارد زیرا بخشی از این مشکلات، ناشی از ساختار معیوب اقتصادی ایران است که اتفاقا ریشه در رژیم طاغوت دارد یعنی همان وابستگی به درآمدهای نفتی و خامفروشی. چراکه اگر از همان ابتدا بنیانهای اقتصادی کشور به جای تکیه بر درآمدهای نفتی به تولیدات و محصولات فرآوری شده و دارای ارزش افزوده استوار میشد چه بسا الان با این مشکلات مواجه نبودیم ثانیا در طول 41 سال اخیر هرگاه مدیران و مسئولان اجرایی به نسخه انقلاب عمل کردهاند موفق بوده و به هر میزان از این نسخه فاصله گرفتهاند کشور دچار زحمت و رنج شده است.
بهطور مثال از سال 84 تا سال 92 با روی کار آمدن دولتی که در سطح زیرین خود از وزیران و مسئولان انقلابی برخوردار بود ضریب جینی کاهش یافت، شکاف طبقاتی به تدریج کم شد، بیش از یک و نیم میلیون خانواری که هرگز فکر نمیکردند صاحب مسکن شوند با اجرای طرح مسکن مهر صاحبخانه شدند، نرخ امید به زندگی نیز جهش معناداری پیدا کرد و... اما از سال 92 به بعد و با حاکمیت تفکر لیبرالی در میان برخی مسئولان و دوری از نسخه انقلاب شاهد افزایش مشکلات اقتصادی بودیم؛ این تفکر بهجای عمل به رویکردهای انقلابی مدام به دنبال مذاکره با غرب و دیپلماسی التماسی و اجرای مو به موی اوامر صندوق بینالمللی پول و... بود. نتیجه این تفکر، گرانی بیش از 100 درصدی قیمت مسکن فقط در یکسال بود.
جالب اینکه وزیر راه و شهرسازی وقت بهدلیل همان تفکر لیبرالی که حتی در آمریکا هم منسوخ شده است ساخت مسکن مهر را مزخرف دانست و هیچ قدمی برای ساخت خانه برای مردم برنداشت یا مسئول دیگری خودکفایی کشاورزی را حرف بیهوده و مزخرف نامید که شاید همین نگاه این روزها سبب شده تا کشور ما پس از چندین سال خودکفایی در تولید گندم دوباره به واردات این محصول استراتژیک روی بیاورد. خلاصه اینکه اشکال از نسخه انقلاب نیست بلکه مشکل ناشی از تفکر عقبمانده لیبرالی و غربگراست که با گذشت 41 سال از وقوع انقلاب اسلامی هنوز سینهچاکانش دست از سر این مردم برنمیدارند.
*س_ناسازگاری متن و زمینه_س* *س_ عباس عبدی در ایران نوشت: _س*در روزهای گذشته خبری منتشر شد که یک ماهنامه ارتباطی از 59 خبرنگار زن شاغل در رسانههای ایران سؤالهایی را پرسیده که براساس آن 90 درصد از این خبرنگاران حداقل یک بار در راه تهیه خبر با مزاحمت جنسی روبهرو شدهاند. این خبر بلافاصله بازتاب داشت و برخی از همکاران که حساس هستند درخواست داشتند که انجمن صنفی روزنامهنگاران درباره این ادعا واکنش نشان دهد و این ادعا را تکذیب کند. در این باره حتما در انجمن صنفی گفتوگو خواهد شد ولی چون ممکن است به هفته آینده موکول شود، لازم میدانم که نظر خودم را بیان کنم. پیشتر باید گفت هیچ کس بهصورت پیشفرض قادر به تأیید و تکذیب این گونه اخبار و گزارشها نیست بلکه مرجع تولیدکننده باید بهصورت مستقل مستندات خود را ارائه کند. بنابراین تا زمان ارائه چنین مستنداتی فرض میکنیم که چنین گزارشی درست باشد.
با این فرض مهمترین مشکل این است که بیان چنین گزارشی با لفظ مزاحمتهای جنسی یا آزار جنسی در عرف جامعه ایرانی، نزد غالب مخاطبان ایرانی معنایی متفاوت از به کار بردن این کلمه و لفظ در محتوای گزارش دارد که بر حسب معنای کشورهای توسعهیافته تدوین شده است. اگر گزارشهای صفحه حوادث روزنامههای ایران را دیده باشید، آزار جنسی معادل تجاوز کامل جنسی به کار برده میشود که یکی از بدترین جنایات است و معلوم نیست که چرا اصولا از لفظ تجاوز استفاده نمیشود؟ گویی کلمه آزار جنسی فقط به معنای «تجاوز کامل» است و کمتر از آن آزار محسوب نمیشود!!
در حالی که آزار جنسی میتواند حتی شامل یک نگاه غیر عادی هم باشد. شامل بیان یک کلمه خارج از عرف روابط دو طرف هم باشد. حتی به کار بردن توضیحات زیباییشناسانه از یک خانم از سوی یک مرد که هیچ رابطه نسبی و سببی ندارند میتواند مصداق آزار جنسی محسوب شود. به کار بردن الفاظ رکیک یا پیشنهادی بهظاهر ساده و امثال آن نیز مصداق آزار جنسی است. لمسهای بدنی عادی نیز مصداق آن است چه رسد به مراتب بالاتر؛ در نتیجه آزار جنسی منحصر به رابطه جنسی نمیشود.
در همین گزارش نیز در جزئیات امر فقط در 3 درصد موارد به آزار لمسی اشاره شده است. پژوهشها نشان میدهد که اغلب زنان تجربههای آزاردهندهای در خیابان از شنیدن الفاظ زشت یا رفتارهای دیگر از سوی مردان دارند و همه آنان را میتوان مصداق زنانی دانست که آزار جنسی دیدهاند. بدون اینکه مفهوم هتک شدید جنسی در ایران رخ داده باشد. در همین گزارش آمده است که 65 درصد پاسخگویان گفتهاند که آزار کلامی دیدهاند. حتی کاربرد لفظی که زن را متوجه جایگاه پایینتر جنسیتی او کند، نیز مصداق این آزار است. 32 درصد نیز در فضای مجازی آزار جنسی دیدهاند و فقط 3 درصد آزار لمسی بوده که آن نیز قطعا معنای ویژه جنسی ندارد. در واقع به کار بردن لفظ و لغت آزار جنسی یا مزاحمت جنسی با معنای غربی آنکه در جوامع دیگر رایج است ممکن است که در ایران با برداشت کاملا متفاوت مواجه شود.
در جامعهای که روزانه شاهد هستیم که زنان محترم کنار خیابان ایستادهاند و منتظر تاکسی هستند ولی پیاپی خودروهای مزاحم جلوی پایشان ترمز میکنند، ولی این را آزار جنسی نمینامیم، آنگاه به کار بردن برخی الفاظ را چگونه میتوان آزار جنسی نامید؟ خوشبختانه زنان روزنامهنگار ما از چنان شهامت و جرأتی برخوردار هستند که پاسخهای مناسب را به کسانی که حقوقشان را رعایت نمیکنند بدهند و قطعا هم جامعه ما به جایی نرسیده است که کسانی بتوانند با شهروندان تا این حد بیپروا برخورد کنند. ولی فراموش نکنیم که روزنامهنگاران بویژه زنان آنان از اقشار پیشرو جامعه در استیفای حقوق زنان هستند و کمترین رفتار نامناسب به خود را بحق، نوعی آزار تلقی میکنند.
حتی آزار جنسیتی (و نه جنسی) برای آنان چنان اهمیت دارد که همیشه در ذهن آنان میماند و برای مقابله با آن اقدام میکنند. بنابراین اولین وظیفه هر پژوهشگر و گزارشگر این است که در استفاده از لغات و متن برای انتقال مفاهیم به زمینهای که آن را به کار میبرد توجه کند. اصطلاحا هر text در یک context معنای خاص خود را دارد. آزار جنسی در ذهن اجتماعی و عرف مطبوعاتی ایران معنایی متفاوت از این کلمه در جوامع توسعهیافته دارد. با این حال امیدواریم که این گزارش و این یادداشت آغازی باشد برای توسعه مفهومی کلمه مزاحمت یا آزار جنسی از معنای ساده آنکه تجاوز جنسی کامل است به معنایی دقیقتر که حتی نگاههای آزاردهنده را نیز شامل شود. با این تعریف یکی از بدترین آزارهای جنسی تهدیدی بود که چندی پیش یک میهمان برنامه صداوسیما علیه یک خانم هنرمند و دخترش انجام داد.
*س_محور مقاومت پس از شهادت حاج قاسم_س* *س_امیر مسروری در خراسان نوشت:_س*شاید روزی که پادشاه اردن برای خوش رقصی خود در تزاحم شیعه - سنی و کوبیدن بر طبل اختلافات موجود واژه «هلال شیعی» را به کار برد، تصور نمی کرد بر خلاف انتظار او این هلال یک کمربند مستحکم از مسلمانان (شیعه و سنی)، مسیحی و حتی دروزی ها و ایزدی هاست. محوری که امروز به نام جبهه مقاومت شناخته می شود و توانسته ضمن مبارزه با تروریسم، خواب را از چشمان آمریکا و رژیم صهیونیستی برباید و به مسئله اول و اصلی امنیت ملی این دو دولت تبدیل شود.
با شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید ابومهدی المهندس، تصور کاخ سفید و تحلیل گران امنیتی اش تغییر در رویه های منطقه ای و افزایش احتیاط مقام های سیاسی کشورها در قبال محور مقاومت است. آن ها تصور می کنند با زدن راس هرم، ساختار تصمیم گیری و هدایتگری محور مقاومت دچار اختلال شده و مقامات کشورها باید برای جلوگیری از افزایش تنش، محتاطانه با حوادث برخورد کنند.
این تحلیل به نوعی از گفته های برایان هوک مدیربرنامه ریزی سیاسی و مشاور سیاست گذاری وزارت خارجه آمریکا پس از ترور سردار سلیمانی و تهدید به ترور سردار قاآنی مشخص بود. با این حال پس از گذشت چند روز از شهادت سردار سلیمانی، ارتش عربستان دست به حمله آفندی در منطقه «نهم» زد و از سوی دیگر داعش در چند منطقه شرق سوریه و مناطقی از عراق ظهور مجدد داشت. از سوی دیگر گروه های تروریستی در ادلب و حلب نیز تحرکاتی را برای تسلط بر مناطق تحت حاکمیت دولت سوریه آغاز کردند. سرعت حوادث نشان می داد این اتفاقات در کنار اعلام معامله قرن از سوی کاخ سفید به نوعی ریشه در برداشت اطلاعاتی و امنیتی آمریکا از تحولات منطقه پس از شهادت سردار سلیمانی داشت و مقامات امنیتی آمریکا تصور می کردند پس از این ترور، مقامات محور مقاومت محتاط تر به حوادث واکنش نشان دهند. در حالی که چند حادثه بزرگ ماتریس تحلیلی پنتاگون و سیا را تغییر داد.
انصار ا... به عملیات بزرگ پدافندی «بنیان مرصوص» دست زد و بخشهای مهمی از شرق صنعا را آزاد ساخت. نیروهای سوریه برای اولین بار بعد از 2011 وارد مناطقی از ادلب و حلب شدند که پیشتر در اختیار تروریستها بود. حوادث در عراق به سرعت به سمت ثبات و تغییر رویه اعتراضی خیابانی رفت و همدلی میان گروههای سیاسی این کشور برای پایان همکاری با آمریکا به شدت بالا گرفت و طرح اخراج عناصر نظامی آمریکا در پارلمان عراق تصویب شد.
ایران نیز واکنش سختی به عملیات در بغداد نشان داد و با موشک های خود مرکز فرماندهی نیروهای آمریکا در عین الاسد را هدف قرار داد که تا به امروز منابع رسمی اعلام کردند بر اثر این حمله 64 نظامی آمریکایی دچار ضربه مغزی شدند. در حقیقت نه تنها سرنوشت محور مقاومت پس از سردار شهید سلیمانی دچار تغییر نشد بلکه فضای ایدئولوژیک و هم پیمانی نیروهای مقاومت به شدت افزایش یافت تا جایی که رهبران حماس در مراسم سردار شهید سلیمانی به تهران آمدند و یکی از سخنرانهای اصلی مراسم ایشان بودند. پیشتر ریاض و قاهره تلاش بسیاری داشتند تا گروه های مقاومت در غزه از جمله حماس برای ارتباط با ایران دچار مشکل شوند تا با وعده های مالی و اقتصادی این گروه را از تهران جدا کنند.
با نگاه به حوادث اخیر و تاکید فرمانده نیروی قدس سپاه در گفت وگو با رهبران ارشد مقاومت در غزه مبنی بر استمرار حرکت جمهوری اسلامی ایران در منطقه می توان چند نکته مهم را بیان کرد:
1- سازمان رزم و تشکیلاتی نیروی قدس سپاه همان طور که رهبر معظم انقلاب بدان اشاره داشتند یک سازمان فرامرزی و بین المللی است. در حقیقت نیروی قدس یک سازمان فرامرزی و سربازان بدون مرزند. سربازانی که جغرافیای سیاسی نمی شناسند و هدفشان حمایت از مظلوم و ایستادگی در برابر ظالم است. بدین معنا باید شاهد گسترش این سازمان در ماموریت های مختلف و از همه مهم تر تقویت جبهه مقاومت با طیف گسترده ای از مستضعفین و هواداران محور مقاومت باشیم. عنصری که با مجاهدت شهید سپهبد سلیمانی طرح آن ریخته شد اما جوانه زدن این نهال و میوه دادنش قرار است در فرماندهی جدید باشد. با نگاه به دایره فعالیت نیروی قدس می توان اذعان کرد که ساختار رفتاری و کنشگری نیرو در منطقه، نظم جدیدی از ماتریس امنیتی را بنا نهاد که در نتیجه آن امنیت از یک رویکرد ساختاری و مردمی برخوردار است و قدرت و حفظ آن به مردم واگذار شده است. همان رخدادی که با حمایت و مستشاری ایران از نیروهای مردمی عراق، دولت اسد، حمایت از حزب ا... و انصار ا... و اراده ملی مبارزه با صهیونیست ها در فلسطین تا به امروز به وجود آمد و طراحی امنیت توسط هر بازیگری بدون در نظر گرفتن اراده ملتها و محور مقاومت غیر ممکن است.
2- مقاومت، ساختارمند، سیستماتیک و در حقیقت یک حیات طیبه و یک زیست اجتماعی شده است. شهادت فرمانده محور مقاومت در بغداد نه تنها دستگاه محاسباتی مقاومت را دچار چالش نساخت بلکه موجب هوشمندی و همراهی بیشتر افکار عمومی با ساختار و سیاست های آن شد. راهپیمایی های چند میلیونی و تشییع بزرگ شهیدان سلیمانی و المهندس نشان دادکه مقاومت فرای شخص یا شخصیت حاکم بر آن است و در حقیقت در آغاز پنجمین دهه انقلاب اسلامی امروز می توان گفت یکی از میوه های انقلاب، رسیدن بلوغ اجتماعی و سیستماتیک شدن تفکر مقاومت در منطقه است. امروز بر ضرورت ایستادگی و مقاومت و تنها راهکار عملی آن تاکید می شود و می توان گفت «مقاومت به عنوان یک اصل اصلی پذیرفته شده است».
3- همان طور که سردار سرتیپ پاسدار قاآنی فرماندهی نیروی قدس سپاه بدان اشاره کردند، محور مقاومت در سیاست های خود تغییری نداده بلکه عزم بیشتری برای دست یابی به اهداف از پیش طراحی شده دارد. یکی از این اهداف خروج آمریکا از منطقه است. جمهوری اسلامی ایران پس از شهادت سردار سلیمانی به طور رسمی «طرح خروج اجباری آمریکا از منطقه» را با عنوان سیاست «انتقام سخت» یاد کرد و به طور مشخص در تمامی بدنه محور مقاومت دنبال می کند. در چنین شرایطی علاوه بر آن که کاخ سفید در منطقه دچار چالش جدی شده است، کشورهایی که پیشتر تصور می کردند با خروج آمریکا و چرخش آن به سمت شرق، منطقه غرب آسیا محیط پذیرش و عملیات آن هاست، دچار تردید در تصمیم گیری و حضور بیشتر از هم اکنون شدند.
باید بیان کرد، مقاومت با شهادت سردار سلیمانی نه تنها توقف نیافت بلکه شواهد نشان می دهد سرعت کنشگری مقاومت و واکنش ها به شدت افزایش یافته و با نسل جدیدی از محور مقاومت در مسیر هدفهای ترسیم شده هستیم.
*س_اصلاحطلبان عملگرایانهتر رفتار کنند_س* *س_داریوش قنبری در آرمان نوشت:_س*با توجه به وضعیت موجود، تعداد اصلاحطلبانی که تایید صلاحیت شدهاند، بسیار ناچیز است و به اندازه نصف کرسیهای مجلس هم تایید صلاحیت نشدند. گفته میشود کمتر از نصف کرسیها حدود 130 نفر تایید صلاحیت شدهاند. حتی پراکندگیشان هم طوری نیست که در شهرستانها به همین تعداد بتوانیم کاندیدا داشته باشیم. چون بسیاری از این کاندیداها در یک منطقه واقع شدهاند. از آنجا که نصف کاندیداهای تایید صلاحیت شده در تهران هستند عملا باز یک مقدار فضا برای مانور اصلاحطلبان محدودتر میشود اما به نظر میرسد اصلاحطلبان اکنون بین یک دوراهی هستند که آیا رضایت دهند تندروها مجلسی مثل مجلس نهم تشکیل دهند یا از چهرههای مستقل و معتدل حمایت کنند و حداقل تلاش کنند مجلسی شبیه مجلس دهم شکل بگیرد و از ورود تندروها جلوگیری به عمل آید. اصلاحطلبان اکنون باید تصمیم بگیرند و فرصت زیادی باقی نمانده. اصلاحطلبان همیشه زمانی توانستهاند موفق شوند که مشارکت حداکثری شکل گرفته ولی هنوز شور و نشاط انتخاباتی را در جامعه به آن معنا شاهد نیستیم. اما اصلاحطلبان در این اوضاع و احوال نباید به فکر انتظارات حداکثری باشند و باید با توجه به وضعیت موجود تصمیم بگیرند و یک مقدار عملگرایانهتر رفتار کنند تا اینکه آرمانگرایانه فکر کنند.
درحقیقت مشخص است که گزینههای درجه یک اصلاحطلبان تایید نشدهاند و در خیلی از حوزهها، حتی گزینههای درجه دو و سه هم ندارند و در این اوضاع اینکه به فکر گزینههای صددرصد اصلاحطلب باشند، امکانپذیر نیست. منتها جز اینکه وضعیت را به اطلاع مردم میرسانند باید به سمت حمایت از چهرههای معتدل و مستقل پیش روند و اعلام کنند که ما با این هویت به این چهرهها رای میدهیم. گرچه هویتشان اصلاحطلبی نیست اما احساس میکنیم این افراد کشور را از خطر، دور میکنند. حداقل باید بین بد و بدتر، بد را انتخاب کرد. به نظر میرسد جاهایی که اصلاحطلبان گزینه ندارند باید از گزینههای معتدل و مستقل حمایت کنند.
درواقع همان استراتژی که برای مجلس دهم در نظر گرفته شد را اصلاحطلبان برای مجلس آینده هم در پیش بگیرند. حمایت از چهرههای مستقل هم میتواند مطلوب باشد تا اینکه اصلاحطلبان کلا بخواهند هیچ کاندیدایی نداشته باشند. اصلاحطلبان نباید سکوت کنند. اینکه گفته میشود صرفا در حوزههایی که کاندیدا دارند حمایت کنند و نسبت به سایر جاها بیتفاوت باشند. قرائن و شواهد نشان میدهد که فعلا فضا، فضای گرمی نیست اما این احتمال وجود دارد که در روزهای پایانی تغییر و تحولاتی با توجه به شرایط تبلیغات انتخاباتی پدید آید و آن موقع هست که میتوان تحلیل درستی را ارائه داد اما به نظر میرسد در انتخاباتی که مشارکت پایین باشد، اصلاحطلبان نمیتوانند شانسی برای پیروزی داشته باشند اما در مجموع میتوان مردم را به سرنوشت کشور و سرنوشت خودشان حساس کرد و اصلاحطلبان هنوز هم این توان را دارند که با حمایت از چهرههای معتدل و مستقل تعادلی نسبی را در مجلس آینده پدید آورند.
*س_راهی که رفتیم و راهی که باید طی کنیم_س* *س_حسن رشوند در جوان نوشت:_س*انقلاب مردم ایران از روزی که حادث شد تا به امروز، در بستری از چالشها و موانع به پیش رفته است، اما در عین حال، کارنامه درخشانی برای ارائه و ارزیابی در اختیار گذارده است. انقلاب اسلامی راههای فراوانی را طی کرده، اما هنوز راههای طی نشده فراوانی نیز پیش رو دارد. بخش اندکی از راههای رفتهای که در مدت این 41 سال طی کردیم و در عین مرارتهای فراوان در طی کردن آن، امروز شیرینی آن را به نظاره نشستهایم، عبارتند از؛
1 ایجاد نظم معنوی و اخلاقی در جهان: شاید یکی از مهمترین پیامدهای انقلاب اسلامی پیریزی سازوکارهای دینی و هویتی جدید در ساخت نظام بینالملل بود. به نظر میرسد انقلاب اسلامی حاصل یک تغییر پارادایم از مدرنیته به نظم مبتنی بر اخلاق و عقلانیت بود. مؤلفههایی نظیر اسلام، معنویت، تشیع، روحانیت، مبارزه با فساد، استبداد و استکبار توانسته است مجموعهای از اخلاقیات را در محیط سیاسی ایران و در سطحی دیگر در منطقه و نظام بینالملل به وجود آورد. انقلاب اسلامی درست زمانی رخ داد که بشر از بازگشت معنویت به پیکره سیاست و اجتماع ناامید شده بود.
گزاف نیست اگر گفته شود، اساسیترین نمود و نماد انقلاب اسلامی در گستراندن روح اخلاق و معنویت بود، آن هم در شرایط و زمانی که اساسا جایگاه دین و معنویت در سپهر سیاست به کلی انکار میشد.
2 نظامسازی معطوف به مردمسالاری دینی: دادن حق انتخاب به مردم برای تعیین سرنوشت خود و جامعه از امتیازات و نقاط قوت انقلاب اسلامی محسوب میشود، چرا که در طول تاریخ ایران که همواره قدرتهای استبدادی مستقر بودهاند، اساسا رأی و نظر مردم کمترین جایگاه واقعی را نداشت، اما اینک بر اساس ترتیبات قانونی پیشبینی شده در نظام جمهوری اسلامی همه مسئولان کشور با نقش مستقیم و غیرمستقیم مردم تعیین میشوند و رهبری نظام که خود با همین سازوکار دموکراتیک به این جایگاه رفیع دستیافته، اذعان دارد که من صادقانه مردمسالاری دینی را پذیرفتهام. جمهوری اسلامی با همه سختیها و هزینههایی که قواعد و لوازم مردمسالاری برایش داشته، اما در عین حال ذرهای و لحظهای از این «اساس مطلوب» خود را بینیاز ندانسته است. امروز دوست و دشمن اعتراف میکنند که ایران تنها کشور غرب آسیاست که در عین قرار داشتن در شرایط بحرانی و جنگ، حتی یک روز انتخاباتش به تأخیر نیفتاده است.
3 استقلال و عزت ملی: استقلال سیاسی از مهمترین موضوعات مربوط به حاکمیت و سیاست خارجی هر کشوری است. در استقلال سیاسی آنچه مهم است، وابسته نبودن به قدرتهای بیرونی و تصمیمگیری مبتنی بر مصالح و منافع مردم است. بر این اساس، استقلال سیاسی به معنای مستقل بودن هیئت حاکمه یک کشور از نفوذ بیگانگان و اتخاذ تصمیمات سیاسی بر اساس منافع ملی کشور است. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، کشور ایران در طول تاریخ خود، کمتر طعم استقلال سیاسی را چشیده بود و عمدتا به قدرتهای استکباری خارجی به ویژه انگلیس و بعد امریکا وابسته بود. بررسی و رصد شاخصه استقلال در روندهای تاریخی کشور ایران در دورههای مختلف سلسله شاهان گذشته قصه پر غصه و اسفباری است که تمایل به مرور تاریخ ایران بزرگ در برخی مقاطع خاص بهویژه دوران منحوس پهلوی را به تنفر تبدیل میکند. اینکه امروز جمهوری اسلامی ایران از حیث استقلال سیاسی و امنیت در چه جایگاهی قرار دارد، به توضیح و تحلیل نیاز ندارد. مردم به چشم خود مشاهده میکنند که همه تصمیمات کشور در داخل گرفته میشود. به تعبیر دیگر، فرآیند تصمیمسازیها، تصمیمگیریها و اعمال اقدامات بر اساس شرایط و اقتضائات داخلی صورت گیرد و نه اجبار و تحمیل و خواست قدرتهای خارجی.
4 امنیت پایدار در منطقه پرتنش غرب آسیا: حوزه امنیت که با توانمندی دفاعی و اقتدار نظامی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران گره خورده است، موضوع مطلوب دیگری در ساختار نظام اسلامی است که در رویکردی مقایسهای با رژیم طاغوت اساسا قابل قیاس نیست و باید آن را با کشورهای توسعهیافته و در رقابت نزدیک با مدعیان امنیت و اطلاعات در جهان مقایسه کرد.
اقتدار منطقهای انقلاب اسلامی همه تهدیدات نظامی علیه ایران را از اعتبار ساقط کرده و همگان میدانند که انقلاب اسلامی دیگر آن ایرانی نیست که هر وقت اراده کردند اشغالش کنند و یا علیه دولت قانونیاش کودتا ترتیب دهند؛ بنابراین امنیت جمهوری اسلامی ایران در منطقه پرآشوب و پر تنش غرب آسیا در سایه رویکرد انقلابی تأمین شده است و برای استمرار امنیت راهی جز اتخاذ رویکردهای انقلابیگری باقی نمانده است.
5 دستاوردهای خیرهکننده علمی در سالهای سخت تهدید و تحریم: عقبماندگی ایران در بخش علمی و فناوری در دوران پیش از انقلاب، برای ایرانیانی که از سابقه فرهنگی و تمدنی دیرینه خود مطلع بودند، بسیار آزاردهنده بود؛ اما انقلاب اسلامی توانست، از دام نمیتوانیم و نداشتن اعتمادبهنفس برهد. غلبه بر این عقبماندگی، عبور از مرزهای دانش و دستیابی به پیشرفتهترین فناوریها با هدف ایجاد تمدن نوین اسلامی، از افتخارات انقلاب اسلامی است.
اما در عین دستیابی به این دستاوردهای بزرگ، کاستیهایی وجود دارد که باید با شتاب بیشتری به سمت آن حرکت کرد و امروز نشانههای اراده حرکت بر این مدار، کاملا مشهود است که این نشانهها، همان امید به آینده روشن در گام دوم انقلاب است. در اینجا فقط به دو محور اساسی که امروز بیش از هر زمان دیگر نشانههای آن آشکار شده است اشاره میشود:
1 ترویج روحیه جهادی در مدیریت کشور
بر اساس تجارب جمهوری اسلامی ایران طی این 41 سال این سؤال مطرح است که چه کسی یا کسانی تاب تحمل بار سنگین حل مسائل اقتصادی و به حرکت درآوردن لوکوموتیو اقتصاد کشور را دارند؟ چه جریان یا کسانی میتوانند همه ظرفیتها و استعدادها را برای شکوفایی اقتصاد فعال کنند؟
بیتردید و مبتنی بر تجارب متعدد و متنوع در چهار دهه از عمر نظام اسلامی، ایجاد تغییر و تحول در حوزه اقتصاد به مثابه پاشنه آشیل نظام و دولتهای جمهوری اسلامی به بیان رهبر معظم انقلاب نیازمند شناخت و احصای دردها و آسیبها در این ساحت و مهمتر از آن نسخهپیچی درست و متعهدانه و مجربانه برای درمان است؛ یعنی از نظر مدیریتی و نیز از نظر سیاسی باید ظرفیتی شانه زیر بار این مسئولیت بدهد تا بتواند همه ظرفیتها را بسیج کند و حداکثر اعتماد نظام را جلب کند. باید کسانی بیایند برای تغییر در اقتصاد که قادر باشند نیروهای توانمند را به کار گیرند و روحیه کار و تلاش را داشته باشند و سست و بی انگیزه نباشند. چنین اتفاقی رقم نخواهد خورد مگر اینکه از انتخابات مجلس پیش رو این حرکت را آغاز کنیم.
2- تقویت جبهه مقاومت و در تنگنا قرار دادن بیشتر رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی براساس یک نقشه طراحی شده از سوی استعمارگران و سلطهگران غربی، در جهان اسلام پدید آمد تا جهان اسلام را برای همیشه تحت نفوذ و سلطه خود درآورد و مانع وحدت و قدرتیابی آن شود. آنچه امروز در قالب معامله قرن اتفاق میافتد، برای چنین هدفی است. تعصب و پافشاری اروپاییها و امریکاییها بر تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و حفظ موجودیت آن، به همین نقشه و هدف راهبردی برمیگردد.
اکنون رژیم صهیونیستی در تنگناهای شدید استراتژیکی قرار گرفته و آینده خود را با روندهای موجود در منطقه در خطر جدی میبیند. مقاومت قدرتمند در منطقه، به کابوس رژیم صهیونیستی تبدیل شده است و هر نوع تلاش از سوی رژیم صهیونیستی و حامیان اروپایی، امریکایی و منطقهای این رژیم برای نابودی یا تضعیف مقاومت، در عمل موجب تقویت جبهه مقاومت ضدصهیونیستی شده است. اما توسعه قدرت جبهه مقاومت و روندهای موجود، نویدبخش نابودی رژیم صهیونیستی در آینده نه چندان دور است. یکی از مهمترین اهداف راهبردی غرب، از تلاش برای محدودسازی قدرت منطقهای ایران، جلوگیری از فرو ریختن رژیم صهیونیستی است.
گسترش نفوذ منطقهای ایران؛ یعنی تقویت جبهه مقاومت و در تنگنا قراردادن بیشتر رژیم صهیونیستی که نتیجه قطعی این روند، تغییرناپذیراست و به حول و قوه الهی، به نابودی رژیم صهیونیستی منجرخواهد شد.
*س_ابتکارهای پشت پرده اروپا_س* *س_جلال خوشچهره در ابتکار نوشت:_س*موضع اتحادیه اروپا در تمدید مهلت حل اختلاف برجامی با ایران را میتوان به فال نیک گرفت. با اینحال، بهسختی میشود اراده اروپا را برای جبران خسارتهای ایران از بهار سال گذشته تاکنون پذیرفت.
«جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در نخستین سفر خود به تهران اعلام کرد که مهلت اجرای راهکار حل اختلاف برجامی با ایران تا اطلاع ثانوی تمدید میشود. این نظر که بازتابی از توافق سه کشور فرانسه، بریتانیا و آلمان است، نشان از انعطافی دارد که اعضای اروپایی برجام پس از گام پنجم ایران در کاستن از تعهدات برجامی در مواضع خود بروز دادهاند. اما آیا در مذاکرات بورل با مقامهای ایرانی، توافق تازهای در کاستن از تنشها میان ایران و اروپا رخ داده است؟ آیا فرصت دوبارهای به دیپلماسی داده شده که برجام به وضع سابق خود بازگردد و راهی برای برونرفت از بنبست ایجاد شده در ماههای اخیر فراهم شود؟
هنوز اطلاعات روشنی از گفتوگوی مقامهای ایرانی و اروپایی در دست نیست، اما قرائن از توافق طرفها در کاستن از اختلافها میگوید. مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بهرغم خروج بریتانیا از این اتحادیه گفته است: «توافق کردهایم که بهطور مستقیم به سمت مهلت زمانی سختگیرانهای نرویم که ما را ملزم به رفتن به شورای امنیت سازمان ملل خواهد کرد.» این سخنان به مفهوم گشودن درهای تازهای است که طرفهای اروپایی و ایرانی را به گفتوگو برای توافق نزدیک میکند.
زود است که موضع اتحادیه اروپایی را با خوشبینی تعبیر کرد، اما گذشتن از سقف زمانی تهدید ارجاع پرونده اختلافات به شورای امنیت، میتواند برای دو طرف فضای آرامش در تصمیمسازی ایجاد کند. بدیهی است واکنش تهران در استقبال از تصمیم اخیر اروپاییان به اقدام این اتحادیه در تامین خواستهایی دارد که محقق نشدن آنها، تهران را وادار به کاستن از تعهدات برجامی کرد. بورل گفته است که هفته آینده راهی واشنگتن میشود تا نتایج گفتوگوهایش را با مقامهای آمریکایی در میان بگذارد. بنابراین بخش دیگر صورت مسئله مربوط به موضع دولت «دونالد ترامپ» خواهد بود.
مهمترین خواست تهران، مهار زدن به سیاست «فشار حداکثری» کاخ سفید است. آیا اروپائیان در تمدید مهلت حل اختلاف برجامی با ایران، پیشاپیش در کنترل و مهار سیاستهای دولت آمریکا به توافق رسیدهاند؟ یا آنکه چارهای مستقل از اهداف راهبردی کاخ سفید علیه ایران را انتخاب کردهاند؟
اعتراض تهران به اروپا؛ بهویژه اعضای اروپایی برجام، واکنشهای عافیتطلبانه و محافظهکارانه در قبال سیاست تهاجمی کاخ سفید بوده است. آیا اروپائیان برای رفع کدورتهایشان با تهران ابتکار تازهای دارند؟ آیا هنوز ترجیح اروپاییان، سیاست توقف ایران و آمریکا در نقطه اختلافها و پرهیز از گسترش آن است؟ یااینکه اروپاییان زیرکانه میخواهند با تهدید اجرای سیستم ماشه تهران را مجبور به عقبنشینی از مواضع اعتراضی خود کنند؟ اگر چنین باشد، میشود از حالا گمان کرد که تمدید مهلت ارجاع پرونده اختلافات به شورای امنیت تاثیر مستقیمی بر روند حل اختلافها نداشته و دیر یا زود اوضاع به وضع کنونی بازمیگردد.
خواست تهران؛ پاسخ راهگشا برای بازگشت به برجام است. جوزپ بورل در تهران تاکید کرده است که تمایل غالب، حفظ برجام است اما هنوز ابتکارهای اروپاییان در این باره در پردهای از ابهام قرار دارد. تاکنون برداشت تهران از رفتار اروپا، تحمیل سیاست فرساینده در مواضع ایران بوده است. ممکن است اینبار مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با پیشنهادهای عملی و واقعی به تهران آمده باشد، اما سرعت اجرای این پیشنهادها متغیر تاثیرگذار در تغییر اوضاع به نفع گفتوگو و توافق خواهد بود.
*س_صبح نو در سرمقاله خود آورده است:_س* *س_خائنین قرن_س*رییس جمهوری تاجر آمریکا با نگاه به انتخابات 2020 (برای جلب حمایت یهودی ها) با رونمایی از «معامله قرن» قصد دارد با روش تجاری یک منازعه و چالش تاریخی را - آنهم به صورت یکطرفه - حل و فصل کند، معامله ای که این روزها به «سرقت قرن» معروف شده است. طبق معامله ترامپ، کل کشور آینده فلسطین - به استثنای 12 کیلومتر مرز نوار غزه و مصر - به غیر از رژیم صهیونیستی مرز مشترکی با هیچ کشور خارجی دیگری نخواهد داشت و عملا فلسطین محصور در رژیم اسرائیل خواهد شد. معامله ای که البته با واکنش های جهانی همراه شد تا جایی که اتحادیه اروپا هم با صدور بیانیهای این معامله را رد کرد. اما تراژدی این ماجرا آن است که این واکنش های جهانی هم نتوانست کشورهای مرتجع و خودفروخته عربی را بیدار کند تا درمقابل هر اتفاقی در برابر آمریکا کرنش نکنند.
سکوت یا حمایت علنی کشورهای عربی با طرح ننگین آمریکایی تا جایی بود که کابینه سعودی از طرح «معامله قرن» به عنوان «تلاش آمریکا برای توسعه طرح فراگیر صلح» تقدیرکرد. حتی صوری بودن نشست اضطراری اتحادیه عرب برای حمایت از ملت فلسطین آنقدر آشکارا و نفرت انگیز بود که یک مقام ارشد آمریکایی تصمیم اتحادیه عرب در نشست قاهره را تنها با هدف آرام کردن مقامات فلسطینی توصیف کرد. هرچند «معامله قرن» ماسک را از چهره رژیمهای عربی خائن که زمینه ساز دخالت قدرتهای بیگانه در منطقه می شوند، را آشکار ساخت اما بار دیگر امت عربی و اسلامی را بیدار و گرد قدس و فلسطین، متحد کرد.
- برچسبها:
- آلمان
- آمریکا
- اتحادیه اروپا
- اقتصاد کشور
- انگلیس
- برایان هوک
- تمدن نوین اسلامی
- تهران
- جمهوری اسلامی
- جنبش مقاومت حماس
- جنگ تحمیلی
- راه و شهرسازی
- رژیم صهیونیستی
- سازمان ملل متحد
- سوریه
- سیاست خارجی
- عراق
- عربستان سعودی
- عین الاسد
- فرانسه
- فلسطین
- کاخ سفید
- لبنان
- مرکز آمار
- نوار غزه
- هرم
- برجام
- تروریسم
- داعش
- دونالد ترامپ
- شورای امنیت سازمان ملل
- قاسم سلیمانی
- گام دوم انقلاب
- نیروی قدس سپاه پاسداران
- وزارت خارجه آمریکا
- انتخابات مجلس