شنبه 3 آذر 1403

اسدالله علم، بذر عرب در زمین پارس

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
اسدالله علم، بذر عرب در زمین پارس

یکی از مشهورترین سیاستمداران عصر پهلوی پسر و از نوادگان خزیمه بن مدرکه از اعراب مشهور جنوب خلیج فارس، سلسله مراتب قدرت را به جای عربستان در ایران و با وزارتخانه های کشاورزی، کار و کشور آغاز کرد و با نخست وزیری و وزارت دربار محمدرضا شاه به اوج رساند و رفاقت با خاندان سلطنت را با کولی دادن به دختران کوچک شاه به حد اعلا رساند و تاسیس ساواک، سرکوب قیام 15 خرداد 1342 و طرح انقلاب سفید شاه...

به گزارش ایسنا، امروز 19 آبان ماه پنجاه و پنجمین سالروز انتصاب اسدالله علم به وزارت دربار پهلوی دوم در سال 1345 است.

کمتر کسی خبر دارد که این شخصیت طراز اول سیاسی عصر پهلوی پسر، عرب‌تبار و از ریشه‌دارترین خاندان‌های عرب عربستان سعودی است.

او و اجدادش جزو خاندان خزیمه از کهن‌ترین و سرشناس‌ترین خاندان‌های عرب‌تبار جنوب خلیج فارس و بودند. خاندانی که 10 نسل قبل از پیامبر اسلام از خزیمه بن مدرکه به دنیا آمدند و طبق فرمایش رسول مکرم اسلام، خاستگاه 10 پیامبر الهی بود.

در عصر منصور دومین خلیفه عباسی، خازم بن خزیمه از سرداران عرب، در سال 153 شمسی برای سرکوب شورش خراسان مامور به ایران شد و این لشکرکشی و سرکوب موجب استقرار و سکونت همیشگی نوادگان خازم در منطقه کهستان یا قهستان در حد فاصل جنوب استانهای خراسان رضوی و جنوبی و ورود تدریجی آل خزیمه به تمدن و فرهنگ ایران‌زمین و راهیابی به سلسله مراتب قدرت در عصر پادشاهان شد.

طایفه خزیمه در طول تاریخ دو دسته شد. شاخه اصلی نام خزیمه را حفظ کرد و شاخه انشعاب یافته نیز نام امیر علم خان را بر خود گذاشت.

معروف‌ترین عضو خاندان خزیمه در ایران، امیر اسماعیل خان خزیمه حاکم قائن و فراه در عصر نادر شاه افشار بود که در اواخر قرن هجدهم میلادی سه نفر از روسای این طایفه پی در پی نام امیر علم خان را بر خود گذاشتند و از خاندان اصلی، منشعب شدند و شاخه امیر علم خان را بنیان گذاشتند.

معروف‌ترین امیر علم خان، پدر اسدالله علم، امیر محمدابراهیم خان علم ملقب به شوکت الملک دوم در عصر پادشاهی مظفرالدین شاه، امیر بیرجند و قائنات و از مباشران و معتمدان رضا شاه پهلوی بود.

اسدالله کیست؟

اسدالله در سال 1298 شمسی در دوره سلطنت احمدشاه قاجار در بیرجند به دنیا آمد و در سن 5-6 سالگی مکتب‌دار خصوصی، خواندن و نوشتن فارسی، عربی، انگلیسی و فرانسه به او آموخت.

او در سال 1313 به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه عالی کشاورزی کرج درس خواند و دیپلم گرفت و ادامه تحصیلش را در همانجا گذراند و در پنجم مرداد 1321 لیسانس کشاورزی گفت.

پدرم پیشنهاد رضا شاه پهلوی مبنی بر ازدواج با دختری از خاندان قوام‌الملک شیرازی را ناغافل داد و من حیرت زده در پی فهمیدن چرایی مطرح شدن این پیشنهاد، استدلال های پدر را گوش کردم و در نهایت خواسته اش را اجابت کردم.

اسدالله علم و ملک تاج قوام الملک

و به این ترتیب اسدالله در سال 1318 با ملک‌تاج ازدواج کرد و سال ها بعد دخترانش رودابه و ناز در سال های 1323 و 1326 متولد شدند.

فرهنگ سیاسی علم

مهمترین اثر فرهنگی که اسدالله علم به جا مانده، یادداشتهای روزانه اوست. علم در ماه هشتم از سال اول دوران 10 ساله وزارت دربار محمدرضا پهلوی، نوشتن یادداشتهای روزانه را شروع کرد و این یادداشتها سال ها بعد توسط علینقی عالیخانی که خود در نوشته نوشته شدن‌شان، وزیر اقتصاد دولت هویدا و دوست نزدیک اسدالله علم بود و بعدها به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد و سرانجام مدیریت یک بانک و چند موسسه بزرگ اقتصادی را به عهده گرفت، تصحیح و منتشر شد.

او یادداشت های روزانه علم را سال ها پس از مرگ علم و محمدرضا پهلوی با همکاری انتشارات ایبکس در مریلند آمریکا چاپ کرد.

سیاست علم

نقطه اتصال این نواده خزیمه بن مدرکه با خاندان پهلوی، ازدواج علی‌محمد، برادر ملک‌تاج با اشرف‌الملوک پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا بود. این وصلت موجب شد خاندان امیر علم خان با یک تیر دو نشان بزند. هم رابطه فامیلی با خانواده قوام‌الملک شیرازی از خاندانهای صاحب نفوذ و قدرتمند استان فارس پیدا کرد و هم با خانواده قدر قدرت، سلطان پهلوی پیوند خورد و جایگاه و موقعیت سیاسی خود در ساختار قدرت آن روزگار ایران را بیش از پیش تحکیم بخشید.

البته بعد از اخراج رضا شاه توسط انگلیس از ایران در شهریور 1320 اشرف پهلوی از این فرصت استفاده کرد و از شوهر اولش علی محمد قوام‌الملک شیرازی جدا شد.

اسدالله و ملک تاج پس از فارغ‌التحصیلی اسدالله در سال 1321 برای رسیدگی به املاک خانوادگی و مباشرت پدر، راهی بیرجند شدند و تا سال 1328 که اسدالله به وزارت کشاورزی کابینه محمد مساعد رسید، در بیرجند ماندند و دخترانشان به دنیا آمدند.

به دلیل شناخت خوب از وضعیت خانوادگی و نفوذ خاندان امیر علم خان در شرق کشور به خصوص شمال استانهای سیستان و بلوچستان و جنوب استان خراسان، اسدالله جوان در شهریور 1326 با حکم احمد قوام السلطنه صدراعظم وقت محمدرضا شاه، فرماندار استان سیستان و بلوچستان شد.

او این سمت را تا سال زمستان 1328 حفظ کرد. کاردانی و توانایی اسدالله جوان در اداره امور توجه سلطان و صدراعظم را به خوب جلب کرد به خصوص گزارش‌هایی که او از اوضاع شرق کشور و استان سیستان و بلوچستان به همراه گزارشهای تکمیلی و کلی‌تر به صورت مستقیم برای سلطان می فرستاد. با این گزارش‌ها، اعتماد محمدرضا و صدراعظم به اسدالله را بیش از گذشته کرد. با تقویت اعتمادها، اسدالله در تاریخ 24 دی 1328 در سن 30 سالگی به عنوان وزیر کشاورزی به کابینه محمد مساعد وارد شد.

این اتفاق برای علم به پله ای برای ارتقاء سازمانی و نزدیک شدن هر چه بیشتر به دربار و شخص محمدرضا تبدیل شد. اسداله در دولت منصورالملک که پس از دولت مساعد روی کار آمد نیز وزیر کشاورزی باقی ماند. او در سومین کابینه که دولت سپهبد علی رزم‌آرا بود به عنوان وزیر کار منصوب شد اما با ترور رزم آرا در اسفند همان سال توسط خلیل طهماسبی از اعضای گروه فداییان اسلام، از ترکیب کابینه دولت کنار رفت.

علم در حوادث سیاسی منجر به ملی شدن نفت کشور در سالهای 1329 و به دنبال آن کودتا انگلیسی - آمریکایی 28 مرداد 1332 و سرنگونی دولت دکتر مصدق، وفاداریش به شاه جوان که هم سن خودش بود را حفظ کرد و به پاس این وفاداری در تیر 1331 به عنوان سرپرست املاک و مستغلات خانواده پهلوی منصوب شد و از این تاریخ به بعد نفوذش در دربار پهلوی روز به روز بیشتر و بیشتر شد.

از جمله مهمترین اقدامی که علم پس از منصوب شدن به عنوان سرپرست املاک و مستغلات پهلوی انجام داد، تقسیم زمین‌های سلطنتی استان گرگان بین کشاورزان بود. این اقدام با چراغ سبز محمدرضا انجام شد و مقدمه ای برای اصلاحات ارضی تحت عنوان انقلاب سفید بود.

البته علم در پست سرپرستی املاک پهلوی فقط به این کار نمی پرداخت، بلکه در فعالیت‌های سیاسی و ملاقات‌های پشت پرده شاه هم دخالت داشت. اقدامات پشت پرده شاه که از طریق اسدالله علم انجام می گرفت در موارد متعددی به منافع ملی و اقدامات دولت در تضاد بود و موجب نابسامانی در اداره کشور بود به همین دلیل دکتر محمد مصدق او را محترمانه به بیرجند تبعید کرد

جهانگیر تفضلی، وزیر مشاور اسدالله علم در یادداشت‌هایش نوشت: «... دکتر مصدق گفت شایعه‌ای که می‌گویند دولت می‌خواهد علم را به بندرعباس تبعید کند، دروغ است. به او بگویید که پدرش حق عظیمی به گردن من داشت. وقتی رضا شاه مرا به بیرجند تبعید کرد، امیر شوکت‌الملک از من پذیرایی بسیار گرم و محترمانه‌ای کرد تا جایی که رضا شاه از او رنجید و رنجش وی در آن دوران دیکتاتوری برای شوکت‌الملک خطرناک بود. رضا شاه به شهربانی بیرجند دستور داد مرا به زندان ببرند و امیر شوکت الملک برای زندان من لوله‌کشی کرد و اگر محبت او نبود، من در آن زندان تلف شده بودم. به او بگویید دست از سیاست‌بازی‌های خود با خارجی‌ها بردارد و لزومی هم ندارد به اروپا برود. از قول من به او بگویید برو سر املاکت و عوض سیاست‌بازی برو شکار....»

با سقوط دولت مصدق، علم به تهران بازگشت و از بار دیگر سرپرست املاک و مستغلات پهلوی شد و بیش از گذشته مورد اعتماد شاه قرار گرفت. او در انتخابات هجدهمین دوره مجلس شورای ملی در بهمن 1332 به همراه رقیب خود جهانگیر تفضلی از شهرستان زابل شرکت کرد و در این رقابت پیروز شد، اما از رفتن به مجلس منصرف شد و به جای او تفضلی وارد مجلس شد.

محمدرضا شاه در فروردین سال 1334 تصمیم به برکناری رییس دولت کودتا یعنی سپهبد فض الله زاهدی گرفت. او علم را مامور ابلاغ درخواست خود و قانع کردن زاهدی به استعفا کرد. اسدالله بعد از موفقیت در انجام این مسؤولیت به عنوان وزیر کشور در کابینه حسین علاء منصوب شد.

او در این مسؤولیت که تا فروردین 1336 ادامه یافت، استانداران و فرمانداران سراسر کشور را به نحوی تغییر داد که اوامر محمدرضا شاه به اجرا درآید.

با پایان کار دولت حسین علاء، اسدالله علم تا تابستان 1341 که به عنوان نخست وزیر منصوب شد در سه کابینه منوچهر اقبال، جعفر شریف امامی و علی امینی هیچ مسؤولیتی نداشت.

علم یک ماه بعد از روی کارآمدن کابینه دکتر منوچهر اقبال در فروردین 1336 «حزب مردم» را تاسیس کرد و دبیرکل حزب شد و با پایان دوره نخست وزیری منوچهر اقبال در شهریور 1339 و در پی رخدادهای منجر به انتخابات تابستان 1339 از این سمت استعفا داد.

علم در این دوره، انتخابات مجلس نوزدهم را برگزار کرد، کنترل مطبوعات و جلوگیری از انتشار مطبوعات مخالف را انجام داد، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را اجرا و لایحه تاسیس ساواک را تقدیم مجلس کرد.

بنیانگذار ساواک

28 شهریور 1335 لایحه تأسیس ساواک در دولت حسین علاء تدوین و برای تصویب به نوزدهمین دوره مجلس شورای ملی ارایه شد و پس از بحث فراوانی در این مجلس، به تصویب رسید سپس در 10 بهمن ماه در دستور کار دومین دوره مجلس سنا قرار گرفت و به دلیل جنجالی بودن لایحه، مورد انتقادها و مخالفت های فراوان نمایندگان این مجلس قرار گرفت اما در نهایت مورد تصویب این مجلس قرار گرفت و برای اجرا به دولت علاء ابلاغ شد.

اسدالله علم وزیر کشور لایحه مذکور را در تاریخ 21 مهر 1335 در صحن علنی دومین دوره مجلس سنا، تقدیم هیات رییسه این مجلس کرد و هیات رییسه این مجلس نیز لایحه مذکور را اعلام وصول کرد.

تا پیش از تأسیس ساواک، شهربانی و به‌طور مشخص، اداره اطلاعات شهربانی، مسؤول برقراری امنیت کشور بود و روشی که اداره اطلاعات شهربانی برای برقراری امنیت اعمال می کرد با روش ساواک بسیار تفاوت داشت.

قانون تأسیس ساواک که سه ماده داشت، این سازمان را زیر مجموعه نخست‌وزیر می دانست که رییس آن توسط شخص شاه انتخاب می شد و رییس سازمان، جایگاه معاونت نخست‌وزیر را پیدا می کرد.

طبق مواد این قانون، وظیفه ساواک کسب اطلاعات لازم برای حفظ امنیت ملی، کشف جاسوسی، مقابله با ناقضان قوانین ضد سلطنت و ضد مبارزه مسلحانه، مرتکبان جرائم نظامی و عاملان سوءقصد به جان شاه و ولیعهد بود.

او در دوره وزارت کشورش اقدامات دیگری هم انجام داد از جمله طرح شش ماده‌ای محمدرضا شاه معروف به «انقلاب سفید» مشتمل بر شش طرح دیگر شامل لایحه لغو رژیم ارباب و رعیتی با تصویب لایحه اصلاحات ارضی، لایحه ملی کردن جنگل‌ها، لایحه فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات، لایحه سهیم کردن کارگران در صنایع کارگاه‌های تولیدی و لایحه ایجاد سپاه دانش را با رفراندومی که برگزار کرد به تایید مردم رساند.

علاوه بر اینها در نشستی فوق‌العاده در اسفند 1341 با هیات وزیرانش قانون حق رأی زنان را که چند ماه قبلتر به دلیل اعتراضات شدید امام خمینی (ره) و سایر علما و همراهی مردم مجبور به کنار گذاشتن آن شده بود را در کابینه تصویب کرد. البته این اقدام علم این بار با مخالفت شدیدتری از سوی امام و مراجع تقلید قم روبرو شد.

نخست وزیری اسدالله

به دنبال مخالفت سلطان وقت با درخواست علی امینی، نخست وزیر برای کاهش بودجه ارتش، محمدرضا، امینی را کنار گذاشت و یک روز بعد از استعفای علی امینی در تاریخ 29 تیر 1341، علم 43 ساله به حکم محمدرضا شاه به عنوان نخست‌وزیر جدید ایران منصوب شد.

کابینه علم کارش را با صدور اعلامیه ای به این مضمون که دولت ایران به هیچ کشوری اجازه ایجاد پایگاه موشکی در ایران را نمی دهد، آغاز کرد و این پیامی روشن و مثبت برای زدودن تیرگی روابط بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی بود.

محمدرضا شاه علم را مامور کرد تا در این پست هم رفرم بنیادین اجتماعی و همان انقلاب سفید را از طریق برنامه اصلاحات ارضی به سرانجام برساند و هم جلوی اعتراضات روحانیون و مردم را بگیرد.

اولین مخالفت های مردمی با انقلاب سفید شاه از استان فارس آغاز شد که موجب بروز درگیری‌های شدید بین شهربانی و مردم شد که البته اعتراضات بعد از دو ماه سرکوب شد. گرفتاری دیگر کابینه علم تظاهرات پراکنده گروه‌های مخالف در شهرهای تهران و قم بود. مخالفان نخست وزیر مرکب از گروه‌های چپ، جبهه ملی و برخی بازاریان و روحانیون با حمایتهای پیدا و پنهان بعضی خان‌ها و ملاکین بزرگ بودند.

واکنش امام خمینی

در بین مخالفان شاه و علم نقش سید روح‌الله موسوی خمینی بسیار پررنگتر بود. ایشان اعلامیه‌ای بسیار تند علیه شاه و اقدامات اصلاحی او منتشر کرد. امام (ره) در اردیبهشت سال 1341 در واکنش به اقدامات علم گفت: «مادامی که این دولت علم مصدر کار است، داخل هیچ قسم مذاکره صلح و مصالحه‌ای نخواهیم شد. ایشان در آبان 1341 نیز طی تلگرافی از عملکرد اسدالله علم به محمدرضا پهلوی با اعتراض شدید به استفاده ابزاری شاه و علم از دختران و زنان در پوشش حق رای قائل شدن برای آنان در انتخابات، نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کرد و در فروردین همان سال در نامه ای به علمای سراسر کشور، خواستار استیضاح نخست وزیر شد.

در اواسط بهار 1342 گزارش‌هایی مبنی بر تظاهرات احتمالی روحانیون و مردم در خرداد ماه به دربار و دفتر نخست وزیر رسید. پیش بینی علم این بود وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور بغرنج تر از قبل شود، از این رو هم شاه و هم دستگاه های امنیتی و انتظامی را برای مواجهه با معترضان آماده کرد.

او در گفت و گویی با شاه گفت: «... باید بزنیم» و در برابر پرسش شاه که چگونه باید زد؟ پاسخ داد: «... یعنی با گلوله بزنیم. اگر موفق شدیم که چه بهتر وگرنه مرا مسؤول، معرفی کنید.»

به دنبال حمله ماموران گارد به مدرسه فیضیه قم رهبر فقید کشورمان در 13 خرداد 1342 سخنرانی تندی علیه شاه کرد. در بامداد 15 خرداد اطراف بازار بزرگ تهران تظاهرات مردم و روحانیون آغاز شد. علم که آمادگی کامل برای رویارویی با تظاهرکنندگان را داشت به سپهبد علی نصیری، رییس وقت شهربانی، تلفنی دستور تیراندازی به مردم را داد و در برابر تردید نصیری به تیراندازی به وی متذکر شد که به عنوان نخست‌وزیر، این دستور را می‌دهد و بعد از آن خود را به دفتر رییس شهربانی رساند. بعد از کشتار مردم کمیسیونی بی‌طرف متشکل از رضا مجد از بازاریان معتمد و خوش‌نام، ستاره فرمانفرمایان و یک قاضی بلندپایه، شمار جانباختگان را 86 نفر و زخمی ها را 193 اعلام کرد.

سر آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلیس و دوست نزدیک اسدالله علم در کتاب خاطراتش نخست وزیر را مسؤول اصلی سرکوب قیام 15 خرداد 1342 معرفی کرد و نوشت: «... علم شخصا دستور تیراندازی را صادر کرده بود» و خود او در سال 1975 ضمن صحبت درباره حوادث آن زمان گفت: «من چاره‌ای جز این کار نداشتم.... اعلی حضرت خیلی رقیق‌القلب هستند و از خون‌ریزی خوش‌شان نمی‌آید.»

داریوش همایون، از فعالان سیاسی عصر پهلوی نیز نقش قاطع علم در سرکوب قیام 15 خرداد 1342 را مورد تصدیق قرار داد و گفت: «اگر در آن هنگام ثبات و قاطعیت شخص اسدالله علم نبود چه بسا رژیم پهلوی با خطر سقوط مواجه می‌شد.»

علم به وزارتخانه های اقتصاد، دادگستری و کشور دستور داد از خانواده قربانیان 15 خرداد، حمایت کنند. بر پایه گزارش کمیسیون سه نفره مذکور، برای هزینه زندگی خانواده‌هایی که در این واقعه سرپرست خود را از دست داده بودند، مقرری تعیین شد و این مقرری تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال 1357 از بودجه نخست‌وزیری به صورت ماهیانه به این خانواده ها پرداخت شد.

نخست وزیر پس از مخالفت ها، سخنرانی ها و اعتراضات متعددی آیت الله سید روح الله موسوی خمینی به اقدامات و تصمیمات شاه و نخست وزیر، ایشان را در آبان 1343 در قم دستگیر کرد و به تبعید 14 ساله فرستاد.

مأموریت دیگر علم در مقام نخست‌وزیری برگزاری انتخابات مجلس در جهت اهداف انقلاب سفید بود، در این انتخابات ترکیب نمایندگان با دوره‌های پیشین، متفاوت شد. برای نخستین بار چند زن به مجلس راه پیدا کرده بودند و گروهی از کشاورزان و کارگران نیز نماینده شده بودند و دیگر از زمین‌داران و متنفذان محلی خبری نبود.

بعد از سرکوب مردم در قیام 15 خرداد 1342 حذف اسدالله علم از پست نخست وزیری، کلید خورد. آمریکایی‌ها با همکاری عناصر داخلی خود، حسنعلی منصور را به عنوان لیدر جریان اصلاح طلب و روشنفکر وارد بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی کردند و فراکسیون کانون مترقی با حضور 40 نفر از نمایندگان همفکر منصور اکثریت مجلس را در اختیار گرفتند و بستر نخست وزیری حسنعلی منصور را به وجود آوردند. به موازات انتخابات مجلس، حزب ایران نوین با دبیرکلی حسنعلی منصور تاسیس شد و اکثر نمایندگان مجلس به عضویت این حزب در آمدند و اسدالله علم در 17 اسفند سال 1342 از نخست وزیری استعفا داد.

علم بعد از استعفا از نخست وزیری به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز انتخاب شد و این مسؤولیت را تا 19 آبان 1345 که به عنوان وزیر دربار انتخاب شد، در اختیار داشت.

علم و وزارت دربار

علم در این منصب بسیار به شاه نزدیک شد. این دو، هر روز با یکدیگر گفت و گو می‌کردند و چند روز در هفته یکدیگر را می‌دیدند. آنان اغلب با یکدیگر شام و ناهار می‌خوردند. او به حدی به شاه، همسر و فرزندان او نزدیک بود که برای شهبانو هدیه میفرستاد یا گاهی با فرحناز پهلوی، دختر شاه هم بازی می شد و فرحناز بر شانه های علم کولی می گرفت. این رابطه تنگاتنگ باعث شد دامنه روابط شاه و علم از حد مسایل کاری فراتر رود و نزدیکی عاطفی پیدا کردند.

او در طول 10 سال وزارت دربار، چند مقام تشریفاتی دیگر از جمله آجودانی مخصوص محمدرضا شاه‌، نمایندگی ویژه شاه در هیات مدیره بنیاد پهلوی‌، عضویت در هیات مدیره بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، مدیریت عامل کمیته پیکار با بی‌سوادی، عضویت در هیات مدیره سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و دبیرکلی مجدد «حزب مردم‌» را هم عهده دار شد. تاجگذاری محمدرضا شاه و برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی در تخت جمشید نیز در این دوره کلید خورد.

راست: امیرعباس هویدا چپ: اسدالله علم

نفوذ علم بر ساختار قدرت در ایران در این دوره افزایش فراوانی یافت. او در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های کشور دخالت داشت. این رفتار علم به شدت بر عملکرد امیرعباس هویدا، نخست وزیر وقت تاثیر منفی گذاشت و از نفوذ هویدار بر شاه کاست. علم در این سمت محرک شاه در برکناری سرلشکر پاکروان رئیس ساواک و انتصاب سپهبد نصیری به ریاست این سازمان بود. با این انتصاب‌، سازمان اطلاعات و امنیت کشور به مراتب بیشتر از گذشته تحت کنترل و نظارت مستقیم دربار شاه درآمد. در مراحل بعد به تدریج وزارتخانه‌های خارجه‌، دفاع‌، کشور و نفت نیز تحت نفوذ و کنترل مستقیم دربار درآمدند.

با انتصاب او به وزارت دربار، امیرعباس هویدا که نفوذ زیادی در دربار داشت تا حد زیادی از تصمیم‌گیری‌های مهم و سیاست‌گذاری‌های کلان کشور کنار گذاشته شد و نقش او محدود به نخست وزیری شد. اما رقابت بین این دو در دربار همواره شاهد فراز و فرودهای زیادی بود.

در سال 1356 نیز که علم برای معالجه بیماری سرطان خون بارها و بارها مجبور به ترک کشور و بستری شدن در بیمارستان‌های اروپا شد، به عنوان وزیر دربار، مسائل سیاسی اجتماعی کشور را پیگیری می‌کرد.

سرطان و مرگ

بیماری سرطان که منجر به مرگ اسدالله علم شد، در سال 1347 توسط پزشکان ایرانی و سوییسی شناسایی شد. او به نوعی از سرطان خون مبتلا بود که طبق پیش بینی پزشکان بیشتر از 15 سال زنده نمی‌ماند. او بزرگترین علامت بیماریش را کاهش تدریجی وزن بدنش عنوان کرد به طوری که وزن او در آخرین روزهای عمرش به 47 کیلوت کاهش یافت. با رو به وخامت گذاشتن سلامت نخست وزیر، محمدرضا شاه از او خواست استعفا دهد و علم هم این کار را کرد و امیرعباس هویدار در روز استعفای علم جانشین وی در پست وزارت دربار منصوب شد.

در سال 1350 به توصیه پروفسور عباس صفویان، پروفسور میلیز، استاد بیماری‌های داخلی دانشگاه پاریس به عنوان پزشک معالج علم منصوب شد. بعد از مدتی پروفسور ژان برنار، کارشناس سرطان خون شناسی فرانسوی به همکاری فراخوانده شد.

اسدالله علم در حالی که دوران نقاهتش را در شهرستان بیرجند می گذراند در تاریخ 19 آبان 1356 دچار خونریزی داخلی شد و برای ادامه معالجه به تهران انتقال یافت و روز بعد به پاریس اعزام شد و بعد از چند روز به ایران بازگشت‌. او بار دیگر در اواخر دی 1356 در بیمارستانی در پاریس بستری شد و با وجود انجام چندین عمل جراحی، حالش رو بدتر شد.

او اواخر سال 1356 برای معالجه بیشتر به آمریکا اعزام شد و در بیمارستانی در شهر نیویورک بستری شد و سرانجام در ساعت 11 روز جمعه 25 فروردین 1357 درگذشت‌. جسدش روز بعد به تهران انتقال داده شد و در روز یکشنبه 27 فروردین 1357 در آرامگاه خانوادگی خاندان علم در حرم امام رضا (ع‌) دفن شد.

انتهای پیام

منابع:

صحیفه امام، جلد یک، ص 177 - 179

مجلسی، بحار الانوار، ج 15، ص 140 - 145

در دامگه حادثه، انتشارات شرکت کتاب، 1390 ص212

عباس میلانی، معمای هویدا، نشر اختران، 1380، ص 193

یادداشت‌های علم، جلد اول، انتشارات مازیار 1387، ص 49

ع. باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، قم: نشر تفکر، 1373، ص335

آنتونی پارسونز و ویلیام سولیوان، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، چاپ دوم، تهران: نشر علم، 1373، ص293

انتهای پیام

اسدالله علم، بذر عرب در زمین پارس 2
اسدالله علم، بذر عرب در زمین پارس 3