استقلال سیاسی و افزایش اقتدار، تنها راه باقی ماندن در نظام «آنارشیک» بینالملل
«مسائلی که تحت عنوان عبور دنیا از نظامیگری، پایان جغرافیا و سیال شدن امنیت مطرح میشود و اساس قدرت را صرفا نرمافزاری میبیند، چندان با واقعیت مطابق نیست؛ چرا که سرانه نظامی کشورها سالانه افزایش پیدا میکند. جمهوری اسلامی ایران هم باید مسیری را انتخاب کند که بتواند بقای خود را در این نظام آنارشیک و مبتنی بر قدرت تأمین کند.»
پاراگراف بالا بخشی از سخنان سارا فلاحی، نماینده مردم ایلام در یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی است.
نماینده مردم ایلام در مجلس یازدهم به گفته خود، با عینک رئالیستی به مسائل بینالمللی مینگرد و اعتقاد دارد که «اگر در دنیا نتوانیم استقلال عمل داشته باشیم، در عرصه سیاست شکل نوینی از استعمار را تجربه خواهیم کرد که بسیار خطرناک خواهد بود. هر چند که استقلال به علت وابستگی کشورها به یکدیگر و حساسیت متقابل آنها، نسبی است اما مهم است.»
مردان و زنان سیاست در ایران، همواره از ضرورت جذب سرمایهگذاران و دانشمندان ایرانی سخن به میان آورده و از رویکردهایی که منجر به دفع این دو قشر میشود، انتقاد میکردند. آمار رسمی مهاجرت ایرانیان اما به ما میفهماند که شاید سیاستگذاری صحیحی در جذب این اقشار و عدم دفع آنها وجود ندارد. نماینده مردم ایلام در مجلس ضمن اشاره به ضرورت جذب دو قشر نامبرده، فراهم کردن شرایط اقتصادی را مهمتر از مسائل دیگر میداند و میگوید:«چندی پیش با یک متخصص خانم که به ایران بازگشته بود، حرف میزدم. ایشان گفتند که وقتی در ایران حجاب را رعایت میکنم، احساس امنیت بیشتری میکنم. در واقع مسئله حجاب برای او، مسئله بغرنج و مانعی برای کارش نبود. مسئله او کمک به ایران بود.»
فلاحی در عین حال میگوید: «ما باید به این فهم مشترک برسیم در برابر کسی که میخواهد در این سرزمین کار کند و آوردهای برای ایران داشته باشد، دال مرکزی و مشترک گفتمانی ما باید رشد و توسعه ایران باشد. این فهم باید دو طرفه باشد. در این شرایط هم ما و هم فرد متخصص یا سرمایهگذار بسیاری از محدودیتها را متقابلا میپذیریم.»
با سارا فلاحی، نماینده مردم ایلام در یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در خصوص وضعیت سیاست خارجی و جهان پساکرونا، وضعیت دانشمندان و سرمایهگذاران مهاجر، وضعیت اقتصادی و فرهنگی ایران، یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، فراکسیون زنان و چگونگی برخورد زنان راهیافته به مجلس یازدهم با ماجراهایی مثل آسیه پناهی و رومینا اشرفی به بحث نشستهایم.
گفتوگوی کامل ایسنا با سارا فلاحی، نماینده مردم ایلام در مجلس یازدهم را در زیر بخوانید:
شما در یک یادداشت در مورد جهان پساکرونا، اجتماعی شدن امنیت و سیال شدن سیاست را مقطعی دانستید و اظهار کردید که همگرایی جهانی در دوران پساکرونا بیشتر نمیشود. با این اوصاف، روابط خارجی ایران در دوران پسا کرونا چگونه باید باشد؟ نیازمند چه سطحی از تعامل یا تقابل با کشورها هستیم؟
در سال 2008، مشکلات اقتصادی و رکود بزرگ منجر به کاهش هزینه های نظامی قدرت های بزرگ شد. این روند اما مقطعی بود و ادامه نیافت و تنها بعد از چند سال دنیا مجددا به رویکرد قبلی یعنی افزایش هزینه های نظامی و نظامی گری بازگشت. ماجرای کرونا نیز به همین شکل است. کرونا همه جهان، حتی کشورهای توسعه یافته را از لحاظ اقتصادی تحت تأثیر قرار داده است. اقتصاد دنیا چندین تریلیون دلار ضرر کرده است. بنابراین وقتی اقتصاد دچار رکود میشود، کشورها در تأمین نیازهای نظامی خود با چالشهای اساسی رو به رو خواهند شد و این کاملا طبیعی است اما این چالشها مقطعی است. پارادایم حاکم بر سیاست خارجی، واقع گرایانه (رئالیستی) است؛ یعنی اساس نظام بین الملل، بر قدرت است. هر چند ما با مؤلفههای مختلف قدرت از جمله مؤلفههای غیرنظامی قدرت مواجه هستیم اما به این معنا نیست که مؤلفههای سختافزاری قدرت از بین رفتهاند. مسائلی که تحت عنوان عبور دنیا از نظامیگری، پایان جغرافیا و سیال شدن امنیت مطرح میشود و اساس قدرت را صرفا نرمافزاری میبیند، چندان با واقعیت مطابق نیست؛ چرا که سرانه نظامی کشورها سالانه افزایش پیدا میکند. هزینههای نظامی 5 کشوری که بیشترین هزینههای نظامی را دارند، در سال 2019 بیشتر از 2018 و در سال 2018 بیشتر سال 2017 بوده است. چینیها برای رقابت با آمریکا، هندی ها در رقابت با چینیها و آلمانیها به خاطر رقابت دیرینه خود با روسها و... هزینه نظامی خود را افزایش میدهند. جمهوری اسلامی ایران هم باید مسیری را انتخاب کند که بتواند بقای خود را در این نظام آنارشیک و مبتنی بر قدرت تأمین کند.
مسائلی که تحت عنوان عبور دنیا از نظامیگری، پایان جغرافیا و سیال شدن امنیت مطرح میشود و اساس قدرت را صرفا نرمافزاری میبیند، چندان با واقعیت مطابق نیست؛ چرا که سرانه نظامی کشورها سالانه افزایش پیدا میکند. هزینههای نظامی 5 کشوری که بیشترین هزینههای نظامی را دارند، در سال 2019 بیشتر از 2018 و در سال 2018 بیشتر سال 2017 بوده است. جمهوری اسلامی ایران هم باید مسیری را انتخاب کند که بتواند بقای خود را در این نظام آنارشیک و مبتنی بر قدرت تأمین کند.
رفتار همه واحدهای سیاسی دنیا، بر اساس پارادایم واقعگرایانه است. اساس این پارادایم برقدرت، توازن قوا، افزایش امنیت، خودیاری و رقابت است. در چنین شرایطی، برای نقشآفرینی در معادلات جهانی باید بعد سختافزاری قدرت را در کنار ابعاد دیگر قدرت در نظر بگیریم. بنده معتقدم که زیرساخت امنیت هم شامل سختافزار قدرت و هم و نرمافزار قدرت است. پس همان طور که نمیتوانیم صرفا در زمینه نظامی قدرت خود را افزایش دهیم، نمیتوانیم این سطح از قدرت را نیز نادیده بگیریم. بنابراین، نباید قدرت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را نادیده بگیریم. همه این ابعاد قدرت باید با هم رشد کنند. در غیر این صورت در جامعه جهانی کاریکاتوریزه میشویم. کاریکاتوریزه شدن یعنی صرفا از یک بعد قدرت برجسته میشویم و چیزهای دیگر را نادیده میگیریم. مخصوصا الان و در شرایط تحریم پایه تهدیدهای ما عمدتا اقتصادی است.
آمریکا رهبر نظم ظالمانه و لیبرال جهانی است زیرا چیزی به نام «حق وتو» دارد. هر کجا که چیزی بر اساس میل او نباشد، ابراز مخالفت میکند. نکته اینجاست که این حق را دنیا به آمریکا و سایر کشورهایی که صاحب این حق ظالمانه هستند نداده است. 5 کشورآمریکا، چین، روسیه، فرانسه و انگلیس به عنوان فاتحان جنگ جهانی این حق را برای خود تعیین کردند.
امنیت، ابعاد دیگری نیز دارد. بعد دیگر آن، فرهنگی است که سبک زندگی را میتوان در این بخش بررسی کرد. وقتی بخشی از مردم کشوری از قدرت یا قدرتهای غیررسمی تبعیت میکنند و سبک زندگی مبتنی بر تریبون های غیررسمی دارند، بحران معنای شهروندی به وجود میآید. یعنی کشور به عنوان قدرت رسمی، نمیتواند با این لایه ارتباط برقرار کند. بحران شهروندی یعنی شهروند دیگر تابع دولت و حاکمیت متبوعش نیست. امروزه، امنیت فرهنگی در بعضی از جوامع، در رأس قرار دارد. مثلا در برخی از کشورها حتی کشورهای غربی مثل کانادا بعضی شبکههای ماهوارهای آمریکایی را فیلتر میکنند چرا که سبک زندگی آمریکایی برای این کشورها یک تهدید محسوب میشود. تحقیقی در مورد مسئله طلاق در کشور انگلستان را مطالعه میکردم. متوجه شدم سبک زندگی تبلیغ شده در ماهواره، بخشی از جامعه انگلستان را با چالش مواجه کرده است و بخش عظیمی از طلاقها در اثر تضاد این سبک زندگی با زندگی مرسوم انگلیسیها بود و زنان انگلیسی معتقد بودند که ما نمیتوانیم متناسب با شرایطی که در فیلمهای غیر اخلاقی ماهوارهای تبلیغ میشود زندگی کنیم و این منجر به چالش میان ما و همسرانمان است. شاید این مقوله برای ما ایرانیها عجیب باشد که زنان انگلیسی چنین خطری زندگیشان را تهدید میکند اما این یک واقعیت زیر پوست این کشور است.
ما اگر در دنیا نتوانیم استقلال عمل داشته باشیم، در عرصه سیاست شکل نوینی از استعمار را تجربه خواهیم کرد که بسیار خطرناک خواهد بود. بنابراین استقلال سیاسی یکی دیگر از ابعاد قدرت است. هر چند که استقلال به علت وابستگی کشورها به یکدیگر و حساسیت متقابل آنها، نسبی است اما مهم است. عربستان امروز استقلال سیاسی ندارد. این کشور بیشتر بر تقویت تسلیحات نظامی متمرکز شده است. اما سبک زندگیاش، فرهنگش، اقتصاد و استقلال سیاسیاش با مشکل مواجه است. ممکن است درآمدهای نفتیاش بالا باشد اما چون اقتصاد در این کشور زیرساخت اساسی ندارد، بنابراین به توسعه اقتصادی که یک مقوله کیفی است نرسیده است. به همین خاطر است که با پرتاب یک موشک امنیتش با چالشهای اساسی مواجه میشود.
چنین کشورهایی در این نظام نوین بینالمللی نمیتوانند به بقای خود ادامه دهند. پس باید به امنیت همه جانبه نگریست. اگر جمهوری اسلامی میخواهد در برابر این نظم ظالمانه جهانی بایستد باید چهار بعد قدرت خود را تقویت کند: نظامی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. چه بنا بر تعامل و گفتوگو با قدرتها باشد و چه بخواهیم نگاهی تجدیدنظر طلبانه به این نظم جهانی داشته باشیم، تقویت این چهار بعد ضروری است. اگر در برابر قدرتها توانمند نباشیم، گفتوگوی ما خسارتآمیز خواهد بود چرا که چیزی روی میز نداریم که بخواهیم معاملهای پایاپای را تجربه کنیم.
به نظر شما جمهوری اسلامی در این چهار بعد چه وضعیتی دارد؟
ما از آغاز انقلاب تا کنون همچنان مورد تحریم هستیم. اکثر قدرتهای بزرگ زیر سایه آمریکاییها هستند. پس همه را میتوانیم در یک طیف قرار دهیم. در برجام، همه این کشورها در کنار آمریکاییها قرار گرفتند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بزرگترین جنگ قرن بیستم به ما تحمیل شد. یک طرف ما بودیم و طرف دیگر 40 کشور. از همه این کشورها اسیر داشتیم. تسلیحات نظامی این 40 کشور در جبهه عراق وجود داشت. تحمیل جنگی خانمانسوز بر کشوری که تازه انقلاب کرده است، شرایط سختی را رقم میزند. این وضعیت ما را با کشوری مثل انگلستان که قریب به هزار سال است که هیچ جنگی در آن اتفاق نیفتاده است، متفاوت میکند. برای دنیا تعجب آور بود که کشوری مثل ایران دوباره بلند شود و خود را وارد معادلات و معاملات جهانی بکند. صاحبان قدرت اما اجازه نمیدادند که ما وارد بازی شویم. پس ما مجبور بودیم که نگاه به درون داشته باشیم و به نوعی مقاومت فعال درونی را آغاز کردیم.
منظور از «نگاه به درون» دقیقا چیست؟
نگاه به درون یعنی روی داشتههای خودمان تمرکز کردیم مثلا در زمینه اقتصاد نظامی سعی کردیم که علی رغم مشکلات، با مهندسی معکوس، نگاهی به قدرت خودمان داشته باشیم. ما در این زمینه، ابداعات درونی داشتیم. در این زمینه درست تشخیص دادیم و خوب عمل کردیم. وقتی شهید تهرانی مقدم خدمت مقام معظم رهبری رسیدند و دورنمای خود را تعریف کردند، مقام معظم رهبری به ایشان میگویند:«شما پروژه را آغاز کنید، خودم مدیریت آن را به عهده میگیرم.» منظور از نگاه به درون، توجه به مغز و نرم افزار درونی است.
آقای محمدجواد ظریف در کتاب آقای سفیر میگویند که وقتی 30 سال پیش جبهه مقاومت را تشکیل دادیم، ما را مسخره کردند اما زمانی که داعش سقوط کرد همه متوجه شدند که جبهه مقاومت چه قدر میتواند مؤثر باشد. ما در این موضوع به آنچه که در داخل داشتیم، اعتماد کردیم. البته در حیطه علم و دانش نمیتوانیم به بیرون نگاه نکنیم. معتقدیم که دانش یک گفتمان است که هسته اساسی آن قدرت است. دانشی که تولید قدرت نکند، به هیچ دردی نمیخورد. بنده وقتی چگونگی توسعه کشورهای غربی از جمله آمریکا را مطالعه کردم دیدم که آمریکا روی دو عنصر مغز و سرمایه میچرخد که هر دو را هم عمدتا از جهان سوم میگیرد و در مسیر این دو عنصر هیچ فیلتری قرار نمیدهد. البته ذات سرمایهداری چون روی سود است بنابراین هر چیز که سود آور باشد بدون فیلتر پذیرفته میشوند. بسیاری از سرمایهگذاران که در کشورهای دیگر فعالیت میکنند، ایرانی هستند. ما اگر زمینه جذب این دو قشر یعنی دانشمندان و سرمایهگذاران ایرانی خارج از کشور را فراهم کنیم، اتفاقات خوبی میافتد. وقتی چگونگی توسعه کشورهای غربی از جمله آمریکا را مطالعه کردم دیدم که آمریکا روی دو عنصر مغز و سرمایه میچرخد که هر دو را هم عمدتا از جهان سوم میگیرد و در مسیر این دو عنصر هیچ فیلتری قرار نمیدهد. ما اگر زمینه جذب این دو قشر یعنی دانشمندان و سرمایهگذاران ایرانی خارج از کشور را فراهم کنیم، اتفاقات خوبی میافتد.
به نظرتان در عمل میتوانیم زمینه حضور متخصصان یا سرمایهگذاران ایرانی خارج از کشور را فراهم کنیم و از سویی زمینه ادامه حضور متخصصان و سرمایهگذاران ایرانی در داخل کشور را هم به گونهای فراهم کنیم که تمایلی به ترک کشور نداشته باشند؟ بستر چنین چیزی چگونه فراهم میشود؟
معتقدم که اگر میخواهیم به این نقطه برسیم یعنی با سرمایهگذار و مغز ایرانی پیشرفت کنیم، باید مقداری در استراتژیها و راهبردهای داخلیمان در زمینههای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی تجدید نظر کنیم.
آیا این تجدید نظر با ایدئولوژی ما در تضاد نیست؟
این مورد با هیچ کدام از مؤلفههای ما در تضاد نیست. سردار سلیمانی به عنوان یک دیپلمات و استراتژیست نظامی، نگاه بلندی داشت. ایشان میگفت همه، فرزندان ما هستند. چه آن کسی که حجاب را رعایت میکند و چه کسی که حجاب را رعایت نمیکند. در واقع منظور ایشان این بود که ما باید کاری کنیم که کسانی که از دایره خارج شدهاند با عشق و مهرورزی جذب کنیم.
وقتی به گذشته نگاه میکنیم، نگاه ما صرفا نمیتوانسته به تخصص یا سرمایهگذاری بوده باشد به عنوان مثال یک نامزد منتخب انتخابات مجلس شورای اسلامی به خاطر انتشار یک عکس از وی در فضای مجازی از ورود به مجلس بازماند.
اعتقاد من بر این است که جمهوری اسلامی این قدرت را دارد که دادههای جدید را پردازش کند زیرا هسته اساسی آن اسلام است. بحث دیگر این است که هر چیزی یک چارچوبی دارد. وقتی بنده میخواهم وارد حیطه قدرت شوم، چارچوب را میپذیرم. من با بسیاری از کسانی که میخواهند به ایران برگردند، گفتوگو کردهام بیشتر آنها تضادی با جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی ندارد. افرادی هستند که سلیقهای برخورد میکنند و تکلیفشان روشن است. اما شخصی مثل رهبر انقلاب نگاه سیالی دارد. ایشان همه را به عنوان فرزندان این سرزمین نگاه میکند و نقش پدرانهای برای همه آنها دارد. در موردی هم که فرمودید به خاطر انتشار یک عکس وارد مجلس نشدند، باید بگویم که وقتی کسی میخواهد وارد مجلس یا هر نهاد دیگری بشود، شرایطی برای او تعریف میشود. فرد، یا شرایط را میپذیرد و یا نمیپذیرد. وقتی بنده شرایط را میپذیرم باید در چارچوب حرکت کنم. چارچوبها محدودیت میآورند. فرد قطعا باید خودحفاظتی داشته باشد. فردی که از خودش حفاظت نمیکند، قطعا نمیتواند حافظ قانون اساسی باشد. بنده وقتی به مجلس ورود کردهام، میدانم که هر حرکت من به عنوان یک کارگزار سیاسی جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. پس در برابر حرکتهای خودم، مسئول هستم. شرایط من با شرایط یک فرد عادی متفاوت است چرا که من با رأی عمومی و بر اساس قانون اساسی آمدهام. نمیشود یک بام و دو هوا عمل کرد.
ممکن است دانشمندان و سرمایهگذاران هم جایگاهی را کسب کنند که مهم باشد، آیا این افراد را هم باید مثل کارگزاران سیاسی ببینیم؟ در این صورت چه انگیزهای برای فرد متخصص خارج از کشور که با درآمد خوب و امکانات دیگر در آنجا زندگی میکند، برای بازگشت به ایران باقی خواهد ماند؟
من احساس میکنم این مسئله که این روزها برجسته میشود، مسئله اصلی نخبگان ما نیست. منظور من این است مسائل حاشیهای که گاهی بزرگتر از متن میشوند، خیلی مسئله ساز نیستند. اگر با این نخبگان و متخصصان صحبت کنیم، متوجه میشویم که چنین مسئلهای ندارند. از طرف دیگر معتقدم که کسی که میخواهد این افراد را برگرداند به این درک رسیده که ما فقط و فقط به تخصص یا سرمایه این افراد احتیاج داریم.
به این درک رسیدهاند یا میرسند؟
بسیاری به این شعور رسیدهاند. ممکن است بعضی هم که اتفاقا در نقاط کلیدی فعالیت میکنند، به این فهم نرسیده باشند. ما باید به این فهم مشترک برسیم در برابر کسی که میخواهد در این سرزمین کار کند و آوردهای برای ایران داشته باشد، دال مرکزی و مشترک گفتمانی ما باید رشد و توسعه ایران باشد. این فهم باید دو طرفه باشد. در این شرایط هم ما و هم فرد متخصص یا سرمایهگذار بسیاری از محدودیتها را متقابلا میپذیریم. فرد وقتی وارد کشوری مثل جمهوری اسلامی میشود باید تابع قانون باشد همانطور که در کشورهای دیگر تابع قانون آن کشور بوده است. بحث ما بر سر این است که ممکن است محدودیتهای سلیقهای وجود داشته باشد که حتی ممکن است در قانون ثبت نشده باشد. حساب آنها جداست و باید آن ها را اصلاح کرد. چندی پیش با یک متخصص خانم که به ایران بازگشته بود، حرف میزدم. ایشان گفتند که وقتی در ایران حجاب را رعایت میکنم، احساس امنیت بیشتری میکنم. در واقع مسئله حجاب برای او، مسئله بغرنج و مانعی برای کارش نبود. ما در برابر این شخص وظیفه داریم که امنیت روحی و روانی او را فراهم کنیم. اگر ما اسلام و منطقش را به درستی فهم کنیم، میفهمیم که اسلام در تضاد با ورودهای تخصصی نیست. ما باید از اعمال تفسیرها و سلایق شخصی جلوگیری کنیم.
چندی پیش با یک متخصص خانم که به ایران بازگشته بود، حرف میزدم. ایشان گفتند که وقتی در ایران حجاب را رعایت میکنم، احساس امنیت بیشتری میکنم. در واقع مسئله حجاب برای او، مسئله بغرنج و مانعی برای کارش نبود. مسئله او کمک به ایران بود.
دفع سرمایه گذاران و دانشمندان تا چه حد ناشی از به خطر افتادن منافع شخصی برخی افراد است؟
گاهی اوقات ما افرادی را به عنوان متولی قرار میدهیم که حتی فهمی از گفتمان جمهوری اسلامی ندارند. این افراد به دلایلی به نقاطی نفوذ کردهاند و سلایق خودشان یا منافع شخصی و گروهی خود را لحاظ میکنند. در نهایت بر سر راه نخبگان مانع ایجاد میکنند. ما باید در حوزه نخبگی کشور شرایط سیالتری ایجاد کنیم. مرز آهنینی که بعضی ایجاد کردهاند باید برداشته شود. قطعا هیچ کشوری اجازه نمیدهد که افرادی که به کشورشان وارد میشود، مخل امنیت باشند. ما میخواهیم این افراد به لحاظ اقتصادی به ما کمک کنند تا ما امنیت اقتصادی خود را تقویت کنیم. میتوان قبل از ورود این افراد با آنها گفتوگو کرد و هر دو طرف از شرایط خود حرف بزنند. در چنین فضا، اگر ارتقاء جمهوری اسلامی و وطنپرستی وجه اشتراک قرار بگیرد، مشکلات حل میشود. فردی که وارد میشود به خاطر علاقه به وطن خویش باید از قالبهای فکری خود کوتاه بیاید. ما نیز در داخل باید از لحاظ روانی و اجتماعی شرایط را محیا کنیم.
چه نهادهایی متولی فراهم کردن این شرایط اجتماعی هستند؟
این مسئله، یک کار نظام مند (سیستماتیک) است. یکی از مشکلات ما این است که ما غالبا یک نهاد را متولی فرض میگیریم و در صورت عدم موفقیت، همه انگشتهای اتهام را به سمت آن نهاد میگیریم. ما باید یک نگاه نظاممند داشته باشیم. فرض کنید که یک نفر نامزد ریاست جمهوری شده و وعدهای در خصوص حل نسبی مسئله بیکاری میدهد، وقتی کسی چنین وعدهای میدهد باید همه مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی و... را به شکل سیستمی مورد توجه قرار دهد. به عبارت دیگر همه نهادهای سیاست داخلی و خارجی ما در پیوند با هم میتوانند این وعده را عملیاتی کنند. اگر میخواهیم دانشمندان و نخبگان مان در ایران بمانند و برای خدمت به ایران فکر کنند، قطعا نهادهای مختلف باید فکری برای آن بکنند. بیشک باید از نظر اقتصادی بستر کار برایشان فراهیم کنیم. به لحاظ فرهنگی، باید فرهنگ کار را در این جامعه تقویت کنیم. نخبه فرهنگی که ممکن است 15 ساعت در روز کار مفید انجام دهد، باید محیط کار بانشاطی داشته باشد. نه اینکه در فضایی تنفس کند که میزان کار مفیدش به ده دقیقه هم نمیرسد.
فرهنگ کار خیلی مهم است. شعار دادن در این زمینه هم راحت است. چرا که بسیاری میگویند که فرهنگ کار را باید تغییر داد. این افراد از ساختار اقتصاد نفتی پرسش نمیکنند. وقتی ساختار اقتصادی ما نفتی و به عبارتی مبتنی برمفتخوری است، اجازه کار به ما نمیدهد. به همین علت مقام معظم رهبری دغدغه عبور از اقتصاد نفتی دارند. رانتیری بودن اقتصاد ما بزرگترین ضربه به مسئولیتپذیری ماست.
وقتی از زیر زمین ما نفت میجوشد و پول این نفت به جیب دولت میرود، شهروندان تعلق خاطری نسبت به اموال عمومی ندارند. برای همین است وقتی تیمی در ورزشگاه آزادی میبازد، هوادارانش همه چیز را به هم ریخته و به اموال عمومی آسیب میزنند چون این اموال را متعلق به خود نمیدانند و برای ترمیم این اموال مالیاتی پرداخت نمیکند. اما اگر سیستم ما مبتنی بر گرفتن مالیات - البته از نوع صحیحش - باشد، شهروندان نسبت به آسیب دیدن اموال عمومی احساس مسئولیت میکنند. ساختار اقتصادی ما فرهنگ کار را نابود کرده است. دولتهای مختلف ما، هیچ حرکتی در زمینه تولید نمیکنند. یکی از بهترین آوردههای تحریمها برای ما همین بود که به این نتیجه برسیم که باید از نفت عبور کنیم و به سراغ کالاهای غیرنفتی برویم. مثلا یکی از مشکلات امروز ما بسته بندی محصولات است. مثلا پسته محصول کشور ماست اما همین محصول در ترکیه بستهبندی شده و با قیمتی بسیار بیشتر صادر میشود. زعفران و فرش ایرانی هم چنین وضعیتی دارند. ما همه چیز را رها کردهایم. اگر روی همین مسائل تکیه کنیم، خیلی اتفاقها میافتد. نگاه سیستماتیک یعنی برای تغییر فرهنگ کار باید خیلی کار کنیم.
من وقتی تاریخ ایران را نگاه میکنم، متوجه میشوم که 2500 سال سیستم شاهنشاهی وجود داشته است. در درون هر ایرانی هم یک شاه وجود دارد. ایرانیها حتی در خانه دوست دارند، شاه باشند. کنترل تلویزیون باید دست یک نفر باشد. ما حتی در ادبیات روزمره خود از واژگان یا عباراتی استبدادی استفاده میکنیم. مثل چاکرتم، نوکرتم، خاک پاتم و... به نظرم 41 سالی که از انقلاب اسلامی گذشته برای تغییر رویه 2500 ساله بسیار کم است. کار فرهنگی، فرآیندی بسیار طولانی است و ما باید زمان بیشتری برای کار فرهنگی صرف کنیم.
ما شاهد تاسیس شبکههای مختلف ماهوارهای ضد ایرانی از جمله شبکه ایران اینترنشنال هستیم که مخاطب جذب میکنند و در واقعیت می بینیم که صدا و سیما نتوانسته خوراکی را به مردم بدهد که آنها را پای تلویزیون داخلی بنشاند. این کار فرهنگی که شما میگویید، از کجا باید آغاز شود؟
قطعا باید از یک جا شروع کرد. من به سخنان مقام معظم رهبری استناد میکنم. ایشان میفرمایند راهکار مقابله با مطبوعات بد، رشد مطبوعات خوب است. تولید یک فکر بد، با تولید محتوای خوب به حاشیه میرود. ما در زمینه تولید محتوا به شدت ضعیف هستیم. سناریو نویسهای ما فقط از خودشان تقلید میکنند. سناریو نویسی مطابق بامسائل و مشکلات واقعیت ما نیست. دغدغههای مقام معظم رهبری، در همین راستا است و ایشان از وضعیت فرهنگی ناراحت هستند. ایشان در پیام خود به مجلس یازدهم اظهار کردند که در زمینه عدالت نمره خوبی نگرفتهایم. به نظرم، پیام ایشان هم شجاعانه و هم مشفقانه بود. در زمینه سریالسازی و کار فرهنگی هم وضعیت همین است. ما باید راه را برای کسانی که فرهنگ اسلامی و ایرانی را میفهمند، باز کنیم تا متناسب با ارزشها و واقعیتهای جامعه تولید محتوا کنند.
من معتقدم که چالش های فرهنگی خاص وضعیت ما نیست. خود جامعه آمریکا با چالشهای اساسی مواجه شده است. جهانی شدن ارتباطات و اطلاعات، عرصه مهمی است که اگر در این زمینه تلاش نکنیم، موفق نخواهیم شد. ابزار دیپلماسی عمومی، رسانه است. شما با یک فیلم یا عکس میتوانید خیلی کارها انجام دهید. جورج بوش بعد از واقعه یازدهم سپتامبر گفت که سبک زندگی آمریکایی به خطر افتاده است. منظور این است که این تهدید فرهنگی یک اتفاق جهانی است، که خاص ما نیست. چه کسانی در این جنگ از بین نمیروند؟ کسانی که پایههای محکم قدرت فرهنگی و صبر داشته باشند تا بتوانند دادههای جدید را پردازش کنند.
در مورد شبکه ایران اینترنشنال باید بگویم که پشت سر این شبکه فقط عربستان نیست. یک شبکه قدرتمند وجود دارد. اعتقاد من بر این است که ما باید در برابر این امپریالیسم رسانهای بایستیم. مثلا سالها پیش فیلمی ساختیم با نام چشمان آبی زهرا. داستان یکی از عوامل بلندپایه اسرائیل است که قصد حضور در انتخابات این کشور را دارد. او پسر نوجوان ناقصالخلقهای دارد و همین موضوع باعث میشود تا یک گروه پزشکی را برای جستجو در اردوگاههای مردم فلسطین، بسیج کند تا به دنبال تعویض اجزای بدن اشخاصی که از نظر پزشکی با فرزندش مشابهت دارند، بگردند که در این میان زهرا، دختر یکی از کشتهشدگان فلسطینی، برای جابه جایی چشمش با پسر صهیونیست انتخاب میشود. از سوی دیگر برادر زهرا که از اعضای انتفاضه فلسطین است به دنبال یافتن خواهرش درگیر ماجراهای ناخواستهای میشود. این فیلم به شدت نفوذ داشت. شبکههای بینالمللی این فیلم را فیلتر کردند یا مثلا زمانی که هواپیمای مسافربری ما را زدند، تمام تلکسهای خبری دنیا میگفتند که هواپیمای ایران نظامی بوده است. یکی از دوستان تعریف میکرد که به مصطفی رحمان دوست تماس گرفته و گفته است چه باید بکنیم؟ رحمان دوست دقایقی بعد تماس میگیرد و میگوید:«عکسی وجود دارد که در آن روی آب تصویر یک عروسک است.» و زیر آن عروسک مینویسند:«و کدام هواپیمای مسافر بری است که عروسک حمل میکند؟» تا صبح فردای آن روز همه فضای رسانهای به نفع ما برگشت.
سریال گاندو نشان داد که مخاطب اگر سریال جذابی ببیند پای آن مینشیند.
سریال گاندو فاخر بود هر چند که ممکن است ساخت این سریالها هزینهبر باشد. در دوران دانشجوییام به یک جلسه نقد کتاب دعوت شدم. افرادی که ما را دعوت کردند، کتاب را از قبل به ما نداده بودند تا بخوانیم و نقد کنیم! هنگام ناهار کتاب را تورقی کردم و آن را نقد کردم. نویسنده کتاب برنامه را متوقف کرد و گفت که قرار نبود کتاب را نقد کنیم. من گفتم که برای چه ما را به این جلسه دعوت کردهاید؟ یکی از دوستان گفت که مقداری پول به این نویسنده دادهاند و ایشان میخواسته به نوعی سرو ته این این پروژه را به هم بیاورد. ما باید از چنین فضاهایی دور شویم.
زمانه ما، زمانه جنگ رسانهای است. قدرت تصویر و فیلم مهم است. ما میتوانیم با یک فیلم ذهن مردم دنیا را تسخیر کنیم. معتقدم که میانبر ترین راه برای ما هنر و ورزش است. البته ما نباید ما نباید خودزنی کنیم و پیشرفت ها را نادیده بگیریم. مثلا سینمای ما در دنیا مطرح است. حرف ما این است که باید جلوتر از این باشیم. اینکه در بعضی زمینه آرمانی عمل میکنیم، خوب است چرا که اگر آرمان نداشته باشیم، میمیریم. برزیل اقتصاد پیشرفتهای ندارد ولی با فوتبال شناخته شده است. ببینید مدالی که یک کشور در المپیک میآورد، بسیار تأثیرگذار است. این مهم، وحدت ملی را افزایش خواهد داد. هنر هم همین گونه است. امروزه بخشی از هنر ما درگیر طنزهای سطحی و دلقک بازیها شده است. فیلمهایی که در اصل نشاط اجتماعی را به ارمغان نمیآورند و سطحی و مبتذل هستند. قرار نیست برای خنداندن مردم، فرهنگ مردم را مسخره کنیم. اگر روی این دو مورد سرمایهگذاری کنیم، خوب جلو میرویم. بسیاری از ابتذالهای فرهنگی در برخی سریالها نمایان میشود. در بعضی از سریالهای نمایش خانگی روابطی نشان داده میشود که سبک زندگیها را تغییر میدهد. سریالی را برای یک کار تحقیقی تماشا میکردم، احساس نمیکردم که این سریال برای ایران است. فضای خانواده در آن سریال، فضای خانواده ایرانی نبود.
حتی روشنفکرترین فرد ایرانی حاضر نیست فضای خانوادهاش به خطر بیفتد اما این سریالها که صرفا برای پول ساخته میشوند، فضای ابتذال را تقویت می کنند. ما نه باید نگاه متحجرانه داشته باشیم و به قول دکتر شریعتی پا در گلیم خود بپیچیم و درها را به روی هر نسیمی که در جهان میوزد ببندیم و نه این که دیوارها را یکسره برداریم و خود را در معرض آن چه از بیرون می رسد و یا می رسانند قرار دهیم که عامل شیوع نوعی زکام معنوی میشود که در آن حتی روشنفکران و متفکران یک ملت تشخیص بوهای زننده و آفت زا را از کف میدهند و رفته رفته بوی دشمن را نیز تمیز نمیدهند.
به چهار حوزه اقتصادی، نظامی، سیاسی و اجتماعی اشاره کردید. به نظر میرسد هیچ کدام از دولتها همزمان به همه این چهار حوزه نگاه نکردهاند.
موشک نقطهزن فناوری بسیار پیشرفتهتری از خودرو دارد. چرا در زمینه موشک و ابزارآلات نظامی به رشد و توسعه میرسیم اما در خودرو نه؟ به این دلیل که فرهنگ تولید ما در این دو صنعت بسیار متفاوت است. در بحث خودرو زمانی که منتخب بودم، نامهای برای بازرسی کشور در مورد بازار آشفته خودرو و وجود رانت دراین صنعت به بازرسی کشور نوشتم. در واقع تا زمانی که برخی از مسئولین ما در این صنعت و سایر صنایع پولآفرین از رانت قدرت استفاده کرده و بدون تخصص و تعهد به این زمینهها ورود میکنند، با این مشکلات مواجه هستیم. افردی که در این زمینه کار میکنند، خودشان آتشبیاران معرکه هستند. اگر فضا از این آلودهها پاک شود و افراد متخصص و متعهدی که مبتنی بر واقعیتها و نه متوهمانه عمل می کنند وارد سیستم شوند، مشکلات حل میشود. در صنعت نظامی افراد متخصصی را داریم که کار و تلاش جهادی میکنند و خودشان از لحاظ مالی در مضیقه هستند. این افراد دزدی یا همان نام شیکتر دزدی، یعنی اختلاس نمیکنند. تا زمانی که در صنایعی مثل خودرو سازی فرهنگ رانتخواری حاکم است، پیشرفت ناممکن است.
افرادی در مسئولیتهای کلان اقتصادی ما قرار دارند، فهمی از راهبرد اقتصادی ندارند. این افراد فهمی از هجوم نقدینگی به اقتصاد کشور ندارند. هر 24 ساعت 1000 میلیارد نقدینگی وارد بازار ما میشود و هر روز از یک بازار به بازار دیگری نقل مکان میکند.
ما نیازمند فرهنگ جهادی هستیم که در زمان جنگ داشتیم. امروز خیلی از آن دور شدهایم. در آن زمان فرمانده کفش سرباز خود را واکس میزد و رئیس و مرئوسی وجود نداشت. امروز اما کسانی در ساختار ورود کردهاند که از استخوان شهدای ما صندلی قدرت ساختهاند. ما شهید دادهایم که ارباب و رعیتی نداشته باشیم. گفتمان انقلاب اسلامی در اصل برای ضعفا بوده است. قرار نیست که ما اشرافیگری را رشد دهیم. قرار نیست که عدهای میراثخوار کسانی باشند که روزی زحمت کشیدهاند. قرار نیست فرد غیرمتخصص و غیرمتعهدی که رانت فلان فامیل پشت او هست، در مدیریت نفوذ کند. اگر این انسانها را بالا بگذاریم، هم خودشان را بدبخت میکنند و هم جامعه را. افرادی در مسئولیتهای کلان اقتصادی ما قرار دارند، فهمی از راهبرد اقتصادی ندارند. این افراد فهمی از هجوم نقدینگی به اقتصاد کشور ندارند. هر 24 ساعت 1000 میلیارد نقدینگی وارد بازار ما میشود و هر روز از یک بازار به بازار دیگری نقل مکان میکند. این وضعیت باعث فروپاشی اقتصاد ما میشود. وقتی برخی نگاه صرفا بیرونی دارند و معتقد هستند که همه چیز باید از بیرون تأمین شود، حتما در شرایط تحریم کم میآوریم. نگاه مبتنی بر توسعه باید درونزا باشد. ما در زمینه اقتصادی مشکلات اساسی داریم. ما در مدیریت کلان اقتصادی خود از افراد نخبه استفاده نمیکنیم. بحثی غلط در جامعه ما شکل گرفته است که میگوید اگر در زمینه نظامی رشد کردیم، بخش نظامی متوقف شود تا ما به مسائل اقتصادی خود برسیم. این رویکرد اشتباه است. سایر بخشها باید از بخش پیشرو بپرسد که تو چه کار کردی که به نقطه مناسب رسیدی؟
چرا فرزندان ایران در آنجا معبر باز به شهادت میرسند، معبرها را باز می کنند اما تیم اقتصادی ما پشت سر او به آنجا نمیرود؟ ما باید به عراقیها این مهم را تفهیم کنیم که شما را از شر داعش خلاص کردیم، بنابراین در عرصه اقتصادی باید پیمانکار و شرکت اقتصادی ما در اولویت باشد.
ما بسیاری مواقع غلط عمل میکنیم. ما از فرصت های خود استفاده نمی کنیم به عنوان مثال ایلام 423 کیلومتر مرز مشترک با عراق دارد. اگر ما در بازار عراق از طریق ایلام سرمایهگذاری کنیم، اتفاقات مثبت زیادی میافتد. من چندین بار به عتبات عالیات رفتم و هر دفعه به خاطر کمکاری در این منطقه غبطه خوردهام. چرا فرزندان ایران در آنجا معبر باز به شهادت میرسند، معبرها را باز می کنند اما تیم اقتصادی ما پشت سر او به آنجا نمیرود؟ ما باید به عراقیها این مهم را تفهیم کنیم که شما را از شر داعش خلاص کردیم، بنابراین در عرصه اقتصادی باید پیمانکار و شرکت اقتصادی ما در اولویت باشد. ما در سوریه داعش را نابود کردیم هر چند این حرکت منجر به امنیتافزایی برای خودمان نیز شد ولی در در سطح اقتصادی خوب عمل نکردیم. خود آمریکا که آنجا را تخریب کرده، برای سازندگی در سوریه همه شرکتها خود را بسیج کرده است. آمریکا از راهبرد «تخریب سازنده» استفاده میکند. خودش موشک و بمب و تسلیحات نظامی میفروشد و برای تخریب پول درمیآورد و بعد از اتمام تخریب، دوباره شرکتهای آمریکایی برای ساخت و ساز به آنجا رجوع میکنند.
دیپلماسی اقتصادی و دیپلماسی همسایگی ما ضعیف است. اروپا در اختیار آمریکاست. اروپا آمریکا را به خاطر ما کنار نمیگذارد. ما باید بدیل داشته باشیم. ما باید با همسایگان ائتلاف کنیم. به عنوان مثال افغانستان و عراق به برق ما نیاز دارند. در همان ایلام میتوان چند نیروگاه تأسیس کرد تا برق را به عراق صادر کنیم. عراقیها به ابتداییترین کالاهای ما نیاز دارند. در سفرم به عراق به خانه یک عراقی رفتم. انواع و اقسام پنیرها در سفره این فرد بود. من پرسیدم پنیر ایرانی کجاست!؟ برای من مهم است که ما در کشورهای همسایه بازار اقتصادی داشته باشیم. چرا نباید در این منطقه نفوذ اقتصادی داشته باشیم. متاسفانه ما از لحاظ فرهنگی هم خوب عمل نکردیم چرا ما باید به لحاظ فرهنگی آنقدر ضعیف باشیم که برخی از کاندیدهای عراقی برای رای آوری شعارهای ایران ستیزانه بدهند و رأی بیاورند؟ ما باید در عراق کار فرهنگی کنیم. ما باید در دنیا هزینه کنیم اگر میخواهیم قدرتمند باشیم. تا به قدرت تبدیل نشویم کسی برای ما تره خرد نمیکند. ما باید در دنیا سرمایهگذاری کنیم. سرمایهگذاریای که بازگشت سودش به داخل مرزهای ما باشد. من به ضعف خودمان در زمینه دیپلماسی همسایگی انتقاد دارم. ما به سمت کشورهای اسم و رسمداری میرویم.
اروپا بالای 1000 میلیارد دلار مراوده اقتصادی با آمریکا دارد. هیچ گاه در شرایطی تحریمی از ما حمایت نمیکند. ما نباید همسایهها را رها کنیم مثلا ما اگر در ایلام یک کارخانه بستهبندی گوشت قرمز داشته باشیم، و آن را به عراق صادر کنیم صرفه اقتصادی زیادی خواهیم داشت. تا زمانی که راهبردهای اقتصادی خود را واقع گرایانهتر نکنیم و به نخبگان اقتصادی خود میدان ندهیم و فرهنگ جهادی مبتنی بر وطنپرستی را پیاده نکنیم، به نتیجه نمیرسیم. من راجع به اقتصاد مقاومتی کار تحقیقی کردم. تمام دولتهای ما ضد این اقتصاد عمل کردند و نه تنها مقاومت اقتصادی ما را افزایش ندادهاند بلکه مقاومت اقتصادی ما را تضعیف کردهاند. خود این دولتها اسرافکارترین نهادها هستند. روز به روز فربهتر میشوند و نهادهای عریض و طویلتری میسازند. هیچ کس به این فکر نمیکند که این روند را متوقف کنیم. ما دائما در حال کشاکش سیاسی هستیم. جناحهای ما به علت تفاوت سلیقه و دیدگاه میخواهند یکدیگر را حذف کنند. این رویکرد حذفی و از صفر شروع کردنها به درد ما نمیخورد. ما باید زنجیروار عمل کنیم. ما اشتراکات بسیار زیادی داریم روی آن ها تمرکز نمیکنیم اما حاضریم به کسی که همسلیقه ما نیست، انگ کفر بزنیم. هیچ ایرانی متعهدی ضد این کشور و این سرزمین نیست اگر با هم گفتوگو کنیم، همدیگر را تقویت کنیم و به کسانی میدان بدهیم که دانایی دارند بسیاری از مسائل ما حل می شود.
مقام معظم رهبری بر میدان دادن به جوانان تأکید میفرمایند و از سویی شاهدیم در کشور که مسئولین ما هیچ گاه از مسندهای قدرت کنار نمیروند و صرفا از یک کرسی به کرسی دیگری جابجا میشوند. رویکرد جوانگرایی در این میان چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟ چگونه جوانان باید در پستهای مدیریتی به کار گرفته شوند وقتی یک تعداد افراد غیرجوان به ظاهر مشخص کرسیها را پر میکنند؟
انقلاب را جوانان به پیروزی رساندند. جنگ را نیز جوانان مدیریت کردند. ما نیازمند یک گردش نخبگان واقعی هستیم. مجلس یازدهم در این زمینه نقش اساسی دارد. قانون عدم بکارگیری بازنشستگان، خوب بود که البته تبصرههایی خورد. یکی از مفاد اصلی گام دوم انقلاب، جوانان است. در جایی گفتم که صحبتهای مقام معظم رهبری را کمتر بروشور و سمینار کنیم. بیاییم آنها را عملیاتی کنیم. بسیاری از مردان سیاسی ما، زحمتشان را کشیدهاند. ما نباید از نظر مدیریتی به سمت یک مدیریت پیر اقتصادی برویم. نشاط فیزیکی برای مدیریت بسیار مهم است. راهبردهایی که بسیاری از نخبگان قبلی ما مطرح کردند، بیشتر از این ظرفیت ندارد. ما نیازمند تفکر جدید هستیم. بخشی از این مسئولیت به عهده مجلس است. در همین مجلس یازدهم بیش از 60 جوان وجود دارد که بسیار فعال هستند و ایدههای نوینی دارند. گردش نخبگان نباید درون یک دایره خاص باشد که از این صندلی به صندلی دیگر برود. بسیاری از افراد باید از مدیریت خارج شوند و صرفا به عنوان مشاور از آنها استفاده شود. در غیر این صورت، ناامیدی و افسردگی در جامعه رایج میشود.
در چند جلسه گذشته مجلس، شاهد مجیزگویی برخی نمایندگان از رییس مجلس بودیم و گاهی نیز رفتارهایی صرفا نمایشی. این در حالی بود که سایر نمایندگان انتقادی به این رفتارها نکردند یا دست کم میتوان گفت که سکوت اختیار کردند و این سکوت موجب میشود صدایی که از مجلس شنیده شد ظاهری نمایشی و مجیزگویانه داشته باشد. نظر شما در این مورد چیست؟
مجلس 290 نماینده دارد. نمیتوانیم با اظهار نظر دو یا سه نفر، مجلس را قضاوت کنیم. بنده بارها در صحبتهای خودم گفتهام که فرقی بین نمایندگان وجود ندارد. قرار است مجلس قدرتمند شود نه یک یا دو نماینده. ما در مجلس ماشین امضاء نیستیم. بنده سیاهی لشکر نیستم. من هر چیزی را امضاء نمیکنم. در مجلس قرار نیست بالانشینها از بالا نگاه کنند. اتفاقا قرار است آنها پیشانی دعوا برای مطالبات مردم باشند. مردم ما مشکل کم ندارند. پیامکهای زیادی از از اقشار مختلف از جمله، فرهنگیان و... دارم که به مشکلات آنها باید رسیدگی کنیم. برخی از قوانین باید اصلاح شوند. مثلا در برنامه ششم توسعه حق مناطق جنگی برای بازنشسته ها لحاظ نشده است در حالی که افراد بازنشستهای هستند که جنگ را تجربه کردهاند، آنها جنگ را اداره کردهاند اما به آنها حق مناطق جنگی نمیدهند این در حالی است که حق مذکور به فرزندان این افراد بازنشسته که جنگ را تجربه نکردهاند تعلق میگیرد! یکی از وظایف اصلی مجلس یازدهم، اصلاح قوانین مزاحم و فاقد اولویت است.
معلمین ما نگران رتبهبندی و نهضتیها نگران آزمون خود هستند. زنان ما نگران وضعیت خود هستند. جوانان ما نگران اشتغال خود هستند. ما باید جامعه را از این نگرانیها خارج کنیم. اگر مردم احساس امنیت نکنند، اوضاع خطرناک میشود. مجلس یازدهم نباید طوری پیش رود که مردم امیدی به آن نداشته باشند. اگر این مجلس بازی را ببازد و نتواند امیدآفرینی کند، با چالشهای اساسی مواجه خواهیم شد. بنده به عنوان یک نماینده قول میدهم که پروانه شمع وجود کسی در مجلس نباشم. خود رئیس مجلس هم به مجیزگوییها واکنش نشان دادند. ما باید از مجلسی که جوانان در آن نقش آفرین هستند، بخواهیم که به لابی دولت تبدیل نشود. البته قرار بر مچگیری نیست من در یک گفتوگوی دیگر باایسنا گفتم که که مجلس و دولت دو بازوی نظام جمهوری اسلامی هستند. قرار است یکی قانون بنویسد و نظارت کند و دیگری اجرا کند. اگر ما این وظایف را انجام دهیم، کارآمدی نظام را بالا خواهیم برد و سرمایه اجتماعی خود را تقویت خواهیم کرد. تقویت اعتماد مردم مهم است. ما برای این انقلاب خون دادهایم. خیانت به خون شهدا شاخ و دم ندارد. همین که من به ماشین امضاء بدل شوم، به معنای خیانت است. عدم نظارت کارشناسانه، خیانت است. عدم توجه به وظایف قانونی خیانت است.
همانطور که در سخنان خود گفتید، زنان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند؛ مثلا در ایلام خودسوزی زنان مطرح است. از طرف دیگر وزن سیاسی - اجتماعی زنان راه یافته به مجلس یازدهم برای ورود به چنین مشکلاتی را چطور میبینید؟
متأسفانه در ایلام متناسب به سواد و توان زنان، فضا در اختیار آنها قرار داده نمیشود. حتی در زمینهای مثل ورزش ساعتهای مرده به زنان اختصاص داده میشود. مخالف این هستم که برای تلطیف فضا از زنان در عرصه مدیریت استفاده شود بلکه باید از زنان به خاطر تواناییشان در عرصه مدیریت استفاده شود.
به نظرم، فرستادن یک زن ایلامی به مجلس به این معناست که زن ایلامی راهکار را خودسوزی نمیداند بلکه مشارکت در قدرت و مدیریت را مهمترین راهکار عبور از مشکلات میداند. بسیاری از بانوان ایلامی ارتقاء فکری پیدا کرده و خودشان را باور کردهاند. متأسفانه در ایلام متناسب به سواد و توان زنان، فضا در اختیار آنها قرار داده نمیشود. حتی در زمینهای مثل ورزش ساعتهای مرده به زنان اختصاص داده میشود. بنده مخالف این هستم که برای تلطیف فضا از زنان در عرصه مدیریت استفاده شود بلکه باید از زنان به خاطر توانایی شان در عرصه مدیریت استفاده شود.
باید به این نکته اشاره کرد که وضعیت آموزشی زنان در سایه جمهوری اسلامی ارتقاء یافته است. زنان در زمینه تحصیلات از مردان پیشی گرفته اند. نکته اینجاست که زنان تحصیلکرده از دانشگاه به جامعه باز میگردند در حالی که متناسب با سواد و تحصیلاتشان با آنها رفتار نمیشود و به آنها امکانات داده نمی شود و این باعث سرخوردگی آنها میشود که این رویه باید اصلاح شود.
من فکر میکنم بانوان راه یافته به مجلس انسانهای توانایی هستند. دست کم میتوان گفت آن قدر توانا بودهاند که اعتماد مردم منطقه خود را جلب کردهاند. بانوان راه یافته به مجلس یازدهم نسبت به مسائل زنان حساس هستند. معتقدم که زنان یازدهمی میتوانند تأثیرگذار باشند. یکی از وعدههای من در زمانی نامزدی مجلس، رسیدگی به مسائل بانوان بود. نمیتوانم بگوییم که همه مسائل را حل میکنیم اما تمام تلاش ما بر این است که فراکسیونی تأثیرگذار در مجلس باشیم.
در چند ماه اخیر در ایران دو اتفاق برای دو زن ایرانی افتاد که احساسات جامعه را برانگیخت. آسیه پناهی و رومینا اشرفی. فراکسیون زنان مجلس در برابر این دو اتفاق خصوصا ماجرای رومینا میتواند چه اقداماتی انجام دهد؟
بینهایت ساخت و ساز غیرقانونی وجود دارد که کسی به آنها رسیدگی نمیکند. اگر لودر تخریب به سمت برخی ساخت و سازهای خاص هم برود مشکل حل خواهد شد و همه در برابر قانون یکسان نگریسته میشوند. اما وقتی این دهانه لودر تنها به سمت آلونکهای زنان بی پناهی مثل آسیه پناهی برود مسئله ساز می شود.
در مورد آسیه پناهی باید بگویم طبق اصل 31 قانون اساسی، دولت موظف است برای مردم مسکن تهیه کند. از طرف دیگر اصل 100 قانون شهرداریها میگوید که باید جلوی ساخت و ساز غیر مجاز را بگیریم. بحث این است که دولت در قبال بی خانمانها مسئول است از طرف دیگر اگر ما در همه ساخت و سازهای غیر قانونی به شکل واحد و نه سلیقهای عمل کنیم مردم به ما اعتماد میکنند. نکته اینجاست که ما در قانون هم سلیقهای عمل میکنیم. بینهایت ساخت و ساز غیرقانونی وجود دارد که کسی به آنها رسیدگی نمیکند. اگر لودر تخریب به سمت برخی ساخت و سازهای خاص هم برود مشکل حل خواهد شد و همه در برابر قانون یکسان نگریسته می شوند. اما وقتی این دهانه لودر تنها به سمت آلونک های زنان بی پناهی مثل آسیه پناهی برود مسئله ساز میشود. طبق اصل 31 و بند 9 و 12 اصل 3 قانون اساسی دولت موظف است همه برای نیازمندان مسکن تهیه کند هم رفع تبعیض نماید و هم یک اقتصاد عادلانه ایجاد کند. بنده به عنوان نمایندهای که حافظ قانون اساسی هستم، وظیفه خود میدانم که از بی پناهان و نیازمندان دفاع کنم.
در مورد رومینا اشرفی هم باید موضوع را همه جانبه نگاه کنیم. چرا جامعه ما اجازه میدهد که پسری 28 ساله فضای ناامنی را مقابل مدرسه ایجاد کند؟ چه شرایطی ایجاد میشود که پدر رومینا به این درجه از عصبانیت میرسد که جگرگوشه خود را بکشد؟ چرا سطح تحمل جامعه پایین و خشونت بالاست؟ چرا برای زمانی که دختر احساس ناامنی میکند یا زمانی که دختر از طرف مراجع قضایی به پدر تحویل داده می شود، نهادی برای گفتوگو با آنها وجود ندارد؟ چرا از آموزههای اسلام فاصله میگیریم؟ اسلام برای انسانها، جان آنها، محیط و حریم خصوصیشان، آبرویشان و... ارزش قائل است. چرا جامعه ما به جایی میرسد که اگر کسی خطایی مرتکب شود، همسایهها و مردم آنقدر به مسئله سرک میکشند که خانواده به درجهای از پریشانی و خشم برسد که برای رهایی از نگاه مردم، فرزند خود را قربانی کند؟ باید بررسی کرد که در کنار همه این موارد سریالها و فیلمهای چقدر در نادیده گرفته شدن استانداردهای زندگی مؤثرند؟
به عنوان مثال در یک سریال خانگی دختری 15 ساله با مردی مسن ازدواج میکند. روابط این ها را به گونهای نشان دادهاند که اگر بچههای کم سن و سال ببینند تصور اشتباه و غلط اندازی از این نوع زندگی در آنها شکل می گیرد. وقتی بچههای ما این فیلم را نگاه میکنند، تصورشان از جامعه بیرون همین میشود. همه جای دنیا برای روابط خصوصی بین افراد استانداردهایی وجود دارد. جامعه ما هم استانداردهای خاص خودش را دارد ما نمیتوانیم در سریال های و فیلمهای خود این استانداردها را نادیده بگیریم. متاسفانه بسیاری از سریالهای ما استانداردهای اسلامی جامعه ما را نادیده میگیرند. چگونگی ارائه این استانداردها مهم است. نکته بعدی این است که بسیاری از جوانان و نوجوانان ما لایه امنی بعد از خانواده مثلا معلمان و مشاوران مشفق و تاثیر گذاری ندارند که اگر از خانواده و فرهنگ حاکم بر آن ترسیدند موضوعات و مسائل خود را با این لایه قابل اعتماد در میان بگذارند؛ به عبارت دیگر ما نتوانستیم رابطهای عمیق بین دانش آموزان و مدرسه و محیط آموزشی برقرار کنیم. شاید اگررومینا اشخاص تأثیرگذاری مثل معلمانش در کنارش بودند این سرنوشت تراژیک برایش اتفاق نمیافتاد. ما به لحاظ نهادی و قانونی ملجأها را تعریف نکردیم. فراکسیون زنان خود را متعهد میداند که در راستای کاهش خشونت در جامعهمخصوصا کاهش خشونت علیه زنان تلاش کند.
انتهای پیام
- برچسبها:
- آمریکا
- اقتصاد کشور
- المپیک
- امپریالیسم
- انگلیس
- ایلام
- برزیل
- ترکیه
- جمهوری اسلامی
- جورج بوش
- چین
- خودسوزی
- رژیم صهیونیستی
- روسیه
- سوریه
- سیاست خارجی
- صدا و سیما
- عراق
- عربستان سعودی
- فرانسه
- فلسطین
- نقدینگی
- ورزشگاه آزادی
- اقتصاد مقاومتی
- برجام
- داعش
- قاسم سلیمانی
- گام دوم انقلاب
- مقام معظم رهبری
- انتخابات مجلس
- مجلس شورای اسلامی
- ویروس کرونا