هشدار درباره فعال شدن محکومان و متهمان فتنه 88/ گرانی چاره دارد اگر...
نگاهی به سرمقاله روزنامه های کثیرالانتشار و چاشنی که هر کدام از رسانه های مکتوب به محتوای امروز نشریات اضافه کردند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
گرانی چاره دارد اگر...
کمال احمدی در کیهان نوشت:
این روزها اخبار گرانیها از حبوبات و تخممرغ گرفته تا خودرو و مسکن، افکار عمومی جامعه را به شدت آزرده کرده و بر همین مبنا نیز برخی مسئولان اجرایی اقداماتی برای کنترل گرانیها انجام دادهاند. مثلا به طور مشخص آقای رئیسجمهور در سه موضوع خودرو، مسکن و لوازم خانگی دستورات تلفنی جداگانهای دادند که البته باید این دستورات را به فال نیک گرفت اما به نظر میرسد تحقق این دستورات منوط به رعایت الزاماتی است که ذیلا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- مسئولین مربوطه خصوصا رئیسجمهور محترم باید بپذیرند برخی از سیاستهای اعمالشده در 7سال اخیر اشتباه بوده و باید اصلاح شود؛ به طور مثال شرطیسازی اقتصاد و گره زدن معیشت مردم به موضوعات خارج از مرزها و مسائلی همچون برجام و مذاکره با آمریکا و... اشتباه فاحشی بود که بایستی به طور جدی از آن پرهیز کرد. متاسفانه همین مسئله طی سالهای گذشته سبب شد اولا از آغاز مذاکرات تا انجام توافق برجام، رکود سنگینی بر صنایع کشور حاکم شود که حتی دولت مجبور شد برای رونق چرخ کارخانهها، کارتهای اعتباری خرید به مردم بدهد تا بلکه اندکی از ظرفیتهای غیرفعال کارخانهها که بیش از دو سال معطل نتایج برجام بود کمی فعال شود ثانیا وقتی برجام امضا شد باز هم رکود تشدید شد زیرا تا مدتها بسیاری از شرکتهای خارجی فقط وعده حضور در ایران و سرمایهگذاری را میدادند و کارخانههای داخلی هم منتظر نتیجه این وعدهها بودند و در نهایت هم با خروج آمریکا از برجام همین رفت و آمدهای صوری هم بینتیجه ماند و حتی در بعضی موارد مانند قرارداد با شرکت توتال خسارتی هم به کشور وارد آمد و وزارت نفت ما سر کار رفت! لذا باید از این تجربه تلخ درس گرفت و بدانیم گره اقتصاد کشور با توان داخلی باز میشود نه خارجی مثل تکمیل پالایشگاه عظیم ستاره خلیج فارس با همت متخصصان قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) و تولید روزانه 36 میلیون لیتر بنزین با کیفیت بالا.
البته شاید برخی دوستان بگویند اینها شعار است و برای ارزآوری چارهای جز مذاکره با کدخدا نداریم. در پاسخ به این شبهه باید گفت اولا نتیجه هفت سال مذاکره و درخواست از کدخدا چیزی جز افزایش گرانیها و کاهش قدرت خرید مردم نبود؛ برای اثبات این ادعا هم میتوانیم به اتفاق حامیان مذاکره با کدخدا سری به بازار بزنیم و قیمتهای نجومی این روزها را با هفت سال پیش مقایسه کنیم مثل پراید 16/5 میلیون تومانی سال 91 که این روزها به 75 میلیون تومان رسیده است و هم میتوانیم به آمارهای مراکز رسمی از جمله مرکز پژوهشهای مجلس اشاره کنیم که درآمد سرانه هر ایرانی در سال 90 را 7 میلیون و 370 هزار تومان اعلام کرده که این رقم در سال 98 به زیر 5 میلیون تومان تنزل یافته است، که باید کاهش شدید ارزش پول ملی را هم به آن اضافه کرد!
ثانیا تجربه ثابت کرده ارزآوری فقط در گرو پیوند با قدرتهای استعماری نیست بلکه میتوان با تقویت برخی رویکردها از جمله همکاریهای اقتصادی با همسایگان، اوراسیا و یا کشورهای آمریکای لاتین، منابع جدید درآمدی برای کشور ایجاد کرد نظیر آنچه طی ماههای اخیر در صادرات بنزین به ونزوئلا یا برق به عراق صورت گرفت و لافزنیهای آمریکاییها هم هیچ تاثیری بر این امور نداشت.
2- تقویت بخش عرضه یکی از اقدامات مهمی است که برای کاهش گرانیها و افزایش قدرت خرید مردم ضروری است. نکته مهم در این باره اینکه، تقویت عرضه لزوما پیوندی با افزایش واردات ندارد زیرا جریانی در کشور وجود دارد که با استفاده از ابزارهای رسانهای خود مدام به مسئولان القا میکند برای کنترل قیمتها باید واردات بیشتری صورت گیرد، در حالی که واردات جز در موارد ضروری یقینا به رکود بخشهای تولیدی و افزایش مشکلات اقتصادی منجر میشود. بنابراین تقویت عرضه با استفاده از توان داخلی راهکار اساسی برای کنترل قیمتهاست. تعبیر دیگر این مفهوم همان موضوع کلیدی «جهش تولید» است که حضرت آقا به عنوان شعار محوری سال انتخاب کردند.
به طور مثال اگر میخواهیم قیمت مسکن حداقل به ثبات برسد و از التهابات فعلی دور شود چارهای جز افزایش چند برابری عرضه مسکن انبوه نداریم، این گزاره هم جز با دخالت دولت در تولید انبوه میسر نمیشود. متاسفانه طی 7 سال گذشته سیاست مهم حضور دولت در حوزه مسکن با تعابیر عجیب و غریبی نظیر اقدامات کمونیستی به حاشیه رفت و طرح کلیدی مسکن مهر با الفاظی نظیر شهربرانداز، مزخرف و... فراموش شد و حتی جناب آقای روحانی در بهمن 96 گفت «اینکه یک قوطی به نام مسکن مهر درست کنیم، مسکن نیست».
معالاسف همین اظهارات و سیاستها سبب شد تا روند تولیدو عرضه مسکن به شدت کاهش یابد و حتی وعده تکمیل باقی ماندههای مسکن مهر هنوز پس از 7 سال محقق نشده و روند ساختوساز به رکودی دچار شده که بانک مرکزی در گزارش اخیر خود درباره رشد اقتصادی سال 98 اعلام کرد رشد بخش ساختمان به منفی دو دهم درصد رسیده و نقش آن در تولید ناخالص داخلی صفر بوده است. طبیعی است نتیجه این وضعیت، گرانی سرسامآور قیمت خانه در دولت تدبیر و امید بوده که بیش از 350 درصد افزایش یافته است. البته جای امیدواری است که ظاهرا دولت این روزها به این نتیجه رسیده که مواضع قبلیاش درباره عدم حضور دولت در بخش مسکن اشتباه بوده است تا جایی که دو روز پیش، رئیسجمهور عرضه مسکن کوچک را از برنامههای دولت برای کنترل بازار مسکن اعلام کرد. بههرحال آنچه مسلم است اینکه تقویت بخش عرضه و تولید چند برابری نقش مهمی در کاهش قیمتها دارد.
3- به جای «حرفدرمانی» باید آستین همت بالا زد و کار جهادی کرد. با پشتمیزنشینی و دستورات تلفنی صرف نمیتوان بخش عرضه را تقویت کرد و تولید را به چند برابر وضع فعلی رساند. اگر امروز شاهد پیشرفت خیرهکننده صنعت موشکی هستیم به طور قطع با تلاش شبانهروزی و بیخوابیهای فراوان و پشتکار زایدالوصف سرداران مظلوم سپاه و همکاران گمنامشان این توفیق حاصل شده است.
سردار حاجیزاده فرمانده دلاور نیروی هوافضای سپاه، اخیرا اصلیترین عامل رسیدن به خودکفایی در صنعت موشکی را روحیه جهادی دانسته است. بهراستی آیا نمیتوان همین نسخه یعنی روحیه جهادی را در عرصههای مختلف اقتصادی بهکار بست؟ به طور مثال، مسئولان محترم اجرایی قریب به چهار سال است میخواهند با راهاندازی سامانه املاک ضمن شناسایی خانههای خالی نسبت اخذ مالیات از این خانهها اقدام کنند، آیا واقعا راهاندازی این سامانه این همه زمان نیاز دارد؟ یا اصلاح ساختار بودجهریزی که به اذعان همه کارشناسان اقتصادی امری حیاتی برای کشور است و دو سال پیش هم دولت و مجلس وعده اجرای آن را دادند و تا الان فقط در حد همان وعده باقی مانده است! مگر چقدر دیگر باید زمان بگذرد تا این امر حیاتی محقق شود؟ از این نمونهها میتوان فهرست بلندی ارائه کرد که فقط با عزم جهادی امکان عملیاتی شدن پیدا میکنند ولاغیر.
4- تحول در نظام توزیع شرط دیگر کاهش گرانیهاست. سالهاست با رسوخ دلالان در بازارهای مختلف شاهد ظلم آشکار به تولیدکننده و مصرفکننده هستیم. به این نمونهها که اندکی از بسیار است توجه کنید: «مدیرعامل سازمان مرکزی تعاون روستایی چندی پیش گفت دلالی خرید زعفران در دستان چند نفر است و آنها این محصول استراتژیک و ارزآور را به کمترین قیمت از کشاورزان خریداری میکنند. آنها زعفران را از کشاورزان کیلویی هشت میلیون تومان خریداری میکنند، ولی آن را در بازار به کیلویی 18میلیون و 500 هزار تومان میفروشند یعنی 10 میلیون تومان در هر کیلوگرم به جیب دلالان میرود.» «مدیرعامل شرکت عمران پرند 17 خردادماه امسال گفت: یک دلال بیش از 500 تا 600 واحد مسکن مهر را به صورت غیرقانونی خریداری کرده است.»
مثالهای فوق درد کهنهای است که نظام توزیع را به شدت رنج میدهد و متاسفانه بخش مهمی از گرانیها هم محصول همین درد قدیمی است در حالی که میتوان با تقویت ابزارهای مختلف نظارتی و نیز بهکارگیری دانش روز به علاج این درد و یا حداقل کاهش اثرات زیانبارش اقدام کرد. مثلا این روزها در بازار محصولات کشاورزی شنیده شده جوانانی با ابتکار و نوآوری اقدام به حذف واسطهها از زنجیره تولید تا مصرف کردهاند. چه بسا این نسخه با تغییراتی قابلیت اجرا در سایر بازارها نیز باشد هرچند این اقدام، یکی از کارهای پیشنهادی است و مسئولان ذیربط با بهرهگیری از نظرات کارشناسان دلسوز میتوانند راههای دیگری را برای حذف واسطهها از نظام توزیع و کاهش اثرات آنها بر قیمتها داشته باشند.
انتخاباتی با ابهامات فراوان در آمریکا
امیرعلی ابوالفتح در خراسان نوشت:
هر چهار سال یک بار در چنین روزهایی، یک سوال مهم در عرصه مطالعات روابط بینالملل مطرح میشود، این که چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی میرسد؟ از آن جایی که مستاجر کاخ سفید همواره داعیه دار نقش رهبری جهانی است و با تصمیمات خود بر زندگی چند میلیارد انسان در جهان تاثیر مثبت و منفی میگذارد، انتخاب مستاجر جدید کاخ سفید همواره مورد توجه افکار عمومی، رسانهها و ملتهای جهان بوده است. امسال نیز قرار است سرنوشت صندلی ریاست جمهوری آمریکا که هم اکنون در اختیار دونالد ترامپ است، تعیین شود. به طور سنتی این صندلی برای دو دوره چهار ساله در اختیار یک فرد قرار میگیرد. به همین دلیل رئیس جمهور مستقر در آمریکا عموما از شانس بالایی برای پیروزی مجدد در انتخابات برخوردار بوده است البته به استثنای جیمی کارتر دموکرات و جورج هربرت واکر بوش جمهوری خواه. با این حال، حضور در کاخ سفید تضمین کننده پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری نیست. جدا از سنت دو دورهای ریاست جمهوری در آمریکا، آن چه رای دهندگان آمریکایی را ترغیب میکند به رئیس جمهوری مستقر رای دهند یا این که کرسی ریاست جمهوری را در اختیار فرد دیگری قرار دهند، ویژگیهای فردی نامزدها، برنامههای انتخاباتی و رضایتمندی از وضعیت جاری کشور است. اکنون قرار است کمتر از پنج ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار شود. با این حال، شرایط کنونی آمریکا و ویژگیهای شخصی دو نامزد اصلی انتخابات بر پیچیدگی و احتمالا شگفتی سازی انتخابات سوم نوامبر 2020 افزوده است. کرونا: همه گیری بیماری کووید -19 که برای نخستین بار در تاریخ آمریکا، این کشور را در وضعیت قرنطینه سراسری و تعطیلی بسیاری از فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی قرار داده، انتخابات پیش رو را پیچیدهتر کرده است. در این روزها که بر اساس تقویم انتخابات، موعد برگزاری انتخابات مقدماتی احزاب و تدارک برای برگزاری کنوانسیونهای ملی است، هیچ شور و هیجان انتخاباتی دیده نمیشود. ویروس کرونا برگزاری انتخابات مقدماتی را در برخی از ایالتها متوقف کرده یا به تعویقانداخته و در برخی دیگر از ایالتها، انتخابات بدون هیجانهای مرسوم به شکل پستی برگزار شده است. این در حالی است که برپایی دو کنوانسیون ملی برای جمهوری خواهان و دموکراتها در هالهای از ابهام قرار دارد و چه بسا به خاطر کرونا، این تجمعات انتخاباتی برگزار نشود. از آن مهمتر، برای نخستین بار در تاریخ آمریکا، اگر این کشوردر پاییز امسال با موج بزرگ تری از ویروس کرونا مواجه شود، چه بسا امکان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و حضور رای دهندگان در پای صندوقهای رای وجود نداشته باشد. در این صورت، تکلیف تشکیل دولت بعدی و سلامت انتخابات روشن نخواهد بود؛ موضوعی که میتواند به درگیریها و تنشهای شدید سیاسی در آمریکا منجر شود. این در حالی است که بحران اقتصادی ناشی از ویروس کرونا، به ویژه بیکاری حداقل 44 میلیون آمریکایی و تعطیلی کسب و کارها، شرایط را برای پیروزی رئیس جمهوری مستقر در آمریکا به مراتب دشوارتر کرده است تا جایی که دونالد ترامپ به تازگی در مصاحبهای برای نخستین بار از برنامههای آتی خود در صورت پیروز نشدن در انتخابات سوم نوامبر سخن به میان آورد. جنبش عدالت خواهی: گسترش جنبش اعتراضی در آمریکا که جرقه آن با مرگ دردناک جورج فلوید در شهر مینیاپولیس آغاز شد، انتخابات 2020 را با پیچیدگیهای بیشتری مواجه کرده است. این جنبش که در ابتدا رویکرد ضدیت با نژادپرستی و خشونت ورزی پلیس داشت، به سرعت تغییر ماهیت داد و به ضدیت با هرگونه نابرابری در جامعه بدل شد. هم اکنون افرادی که در خیابانها، تظاهرات برگزار میکنند، خواهان تغییرات اساسی در کلیه امور کشور از نگاه به شخصیتهای تاریخی تا اصلاح رفتار پلیس، رفع تبعیض نژادی و مقابله با نابرابریهای اقتصادی هستند. میزان مواجهه هر یک از احزاب اصلی آمریکا و نامزدهای آنان در انتخابات نوامبر، محکی برای ترغیب رای دهندگان به شمار میآید. این وضعیت برای دولت مستقر و شخص رئیس جمهور آمریکا که مسئولیت مدیریت کشور و مواجهه با بحرانهای حادث شده را دارد، از اهمیت بیشتری برخوردار است. از آن جا که مدیریت دولت فدرال به ریاست دونالد ترامپ در 18 روز اعتراضات گسترده نژادی و عدالت خواهانه این روزهای آمریکا ضعیف، ناکارآمد و مخرب ارزیابی شده است، قابل انتظار خواهد بود که جمهوری خواهان در انتخابات پیش رو با ریزش آرا مواجه شوند. با این حال، این که آرای خارج شده از صندوق جمهوری خواهان در نهایت به صندوق دموکراتها ریخته شود، بیش از هر عامل دیگری به برنامههای انتخاباتی جو بایدن بستگی دارد. از این رو چه بسا به دلیل وخامت بحران سلامتی - اقتصادی ناشی از همه گیری ویروس کرونا و همچنین بحران هویتی - امنیتی ناشی از تنشهای نژادی در آمریکا، میزان آرای به صندوق ریخته شده جمهوری خواهان و دموکراتها در مقایسه با انتخابات گذشته، کمتر باشد. پیش بینی: همواره پیش بینی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دشوار و تقریبا غیر ممکن بوده است؛ به ویژه این که انتخابات امسال با دو موضوع کرونا و تنشهای نژادی همزمان شده است. با این حال، آن چه قابل مشاهده است این که شانس دونالد ترامپ، رئیس جمهور کنونی آمریکا برای پیروزی در انتخابات در مقایسه با اوایل سال جاری میلادی کاهش یافته اما هنوز به مرحله شکست قطعی نرسیده است. هشدار درباره فعال شدن محکومان و متهمان فتنه 88 سید عبدالله متولیان در جوان نوشت: این روزها شاهد افزایش تحرک رسانهای محکومان و متهمان کودتای امریکایی و فتنه سبز اموی در سال 88 هستیم. عقل سلیم و تجربه فتنههای گذشته حکم میکند که این تحرکات را تصادفی و بدون برنامهریزی قبلی ندانسته و باور کنیم که بر اساس سناریوهای از پیش طراحی شده و با هدف بهره برداری در مقاطع خاص در آینده (نظیر انتخابات 1400) و به چالش کشیدن نظام و اجرای فتنههای بعدی انجام میشود. حقیقت این است که انقلاب اسلامی طی سه دهه «پساجنگ تحمیلی» هر 10 سال (سالهای 78، 88 و 98) با یک فتنه کودتاگونه و بزرگ، پنجه در پنجه شده و در هر سه فتنه در کنار لطف بی حد خداوند متعال، حداقل سه عامل مشتمل بر «مدیریت و رهبری بیبدیل و معنوی حضرت امام خامنهای»، «حضور آرمانی و متعهدانه مردم در صحنه دفاع از آرمانها و ارزشهای نظام اسلامی» و «حضور پررنگ و ایثارگرانه بسیجیان و صاحبان تفکر انقلابی در کنار مردم» سبب شکست توطئه و فتنه و پیروزی نظام اسلامی شده است. فتنه اول - فتنه بالکانیزه کردن و تجزیه ایران (موسوم به فتنه کوی دانشگاه تهران)، در تیرماه 78 بود که بر اساس اسناد موجود و از جمله کتاب خاطرات خانم تاچر (نخست وزیر وقت انگلیس) پس از تحمیل آتش بس و قطعنامه 598 در سال 67، با الگوگیری از فروپاشی شوروی با یک برنامه ریزی پیچیده و چند لایه و استقرار دولت غربگرای موسوم به اصلاحات (که نامش را از همان گلاسنوست و پروسترویکای شوروی گرفته است) و نفوذ جریانی در میکروفیزیک قدرت و ارکان حاکمیت طراحی شده بود که با حضور مردم در راهپیمایی 23 تیرماه 78 شکست خورده و رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالگرد آن حادثه تلخ در 19 تیرماه 79 در جمع مسئولان نظام فرمودند: «اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایران یکپارچه، شوروی متشکل از سرزمینهای به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بیبدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.» بلافاصله پس از شکست فتنه 78، موج دوم براندازی با استفاده از «تجربیات فتنه ماضی»، «ظرفیتهای گسترده نفوذ جریانی» و «ظرفیتهای جدید مجازی» بر اساس دکترین 96 بندی جورج سوروس موسوم به انقلابهای مخملین یا رنگی علیه نظام اسلامی بر بستر انتخابات به پرچمداری و مدیریت جبهه مشارکت و تندروهای جریان اصلاحات برای سال 88 آغاز شد. نسخه انقلابهای (بخوانید کودتاهای) مخملین و رنگی جورج سوروس با اسم رمز مشترک «اعتراض به تقلب در انتخابات» از سال 1382 در کشورهای متعدد «کودتای صورتی و گل رز گرجستان 1382»، «کودتای نارنجی اوکراین 1383»، «کودتای سبز سدری لبنان 1384»، «کودتای جینی یا آبی کمرنگ بلاروس 1385»، «کودتای زعفرانی میانمار 1386» و «کودتای انگوری رنگ مولداوی 1388» به مرحله اجرا گذاشته و همگی با اسم رمز مشترک اعتراض به تقلب، دولتهای مردمی را ساقط و دولت طرفدار غرب در این کشورها زمام امور را در دست گرفته و عملا کشورشان به دست غرب افتاد. برخلاف «تبلیغات مسموم امپراتوری رسانهای غرب با مدیریت شبکه ملکه انگلیس»، «سطحینگری سهل اندیشان داخلی» و «شبکه همکار غرب در داخل ایران»، وقایع انتخابات 88، به هیچ وجه پسامد یک منازعه انتخاباتی بین دو رقیب بر بستر تقلب نبوده بلکه یک کودتای تمام عیار و فتنهای مرکب، پیچیده، بزرگ و حاصل یک برنامه ریزی دقیق 10 ساله به منظور جبران ناکامی فتنه 78 و با هدف گیری اصل نظام به بهانه انتخابات بود. بهعنوان مثال میرحسین موسوی که پس از سالها سکوت ظاهری و با طراحی و تدوین کتاب «جمهوری مسلمانان» طرح براندازی جمهوری اسلامی و هضم در الگوی نظام سلطه را پیریزی و پا در میدان انتخابات گذاشته بود، دو روز قبل از انتخابات 88 در مصاحبه با روزنامه تایم تصریح میکند: «تظاهرات خیابانی ماهیت ساختار قدرت در ایران را تغییر خواهد داد؛ و هنگامی که خبرنگار میپرسد اگر شکست بخورید چه میشود؟ میگوید: تغییر آغاز شده و تنها بخشی از این تغییر، پیروزی در انتخابات است. هیچ عقبنشینیای در کار نیست». به هرحال استکبار غرب در دومین تجربه براندازی خود در ایران پس از انقلاب (در حالی که در تمام نمونههای مشابه در سایر کشورها به پیروزی رسیده بود) ضمن تحمیل هزینههای سنگین مادی و معنوی به ایران، طعم تلخ شکست را مجددا تجربه کرد. کودتاچیان امریکایی و فتنه گران داخلی، پس از ناکامی در تحقق و پیشبرد اهداف شیطانی و براندازانه خود، نه تنها دست از شرارت و توطئه برنداشتند بلکه پس از روی کار آمدن دولت متمایل به غرب، با قوت و شدت بیشتری مسیر موج سوم براندازی در سال 98 را با استفاده از ظرفیتهای موجود در دستگاه اجرایی دنبال نمودند. موج سوم براندازی با تأکید بر «تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی بنا به درخواست عوامل و شبکه همکار داخلی سرویسهای جاسوسی غرب»، «ایجاد بحران معیشتی برای مردم»، «تعطیلی کارخانجات و بنگاههای تولیدی و از کار انداختن چرخهای اقتصادی و تولیدی کشور»، «تشدید و تکثیر مفاسد اقتصادی» و... بهمنظور به زانو درآوردن و به تسلیم کشاندن مسئولان نظام و در نهایت براندازی جمهوری اسلامی از طریق «تخریب باورها و اعتقادات و ایمان و ناراضی سازی مردم»، «راهاندازی موج اعتراض عمومی و جنبشهای اجتماعی بی سر» و «تشدید فشارهای مردمی برای تسلیم شدن در برابر خواستههای ظالمانه استکبار» استمرار یافت، اما این موج نیز از تابستان 97 تا آبان ماه 98 (در حالیکه خود را حتی آماده برگزاری جشن براندازی در تهران کرده بودند) حاصلی جز شکستها و ناکامیهای پی در پی برای نظام سلطه در پی نداشت وجه مشترک همه فتنههای سه دهه گذشته «حضور مؤثر و تمام عیار تندروهای اردوگاه اصلاحات اعم از احزاب منحله جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب بهعنوان مجری دستورات و فرامین خارجی»، «برنامه ریزی و مهندسی چند لایهای بلند مدت»، «کنترل و هدایت فتنه از سوی بیگانگان»، «پازل سازی و داشتن طرحهای یدکی و فریب» و «آماده سازی افکار عمومی برای حمایت و همراهی با فتنهگران» بوده و هیچ فتنهای را نمیتوان یافت که بدون مقدمهچینی و انجام اقدامات زمینهای محقق شده باشد. مدت زمان نهفتگی فتنهها مانند سرطان چندین برابر دوره ظهور آن است و منطقی این است که حلقههای فتنه از سالها قبل و به تدریج بر بستر افکار عمومی شکل گرفته و واقعه مورد نظر تنها بهانهای برای ظهور و تحقق فتنه است. بر این اساس میتوان گفت مواضع این روزهای تندروهای اصلاحات در فضای مجازی و مصاحبههایی که در روزنامهها و رسانههای زنحیرهای با طیف تندرو و محکومان و متهمان فتنه 88 صورت میگیرد از یک برنامه ریزی فرصت محور جهت درگیر کردن نظام در فضاهای پساکرونا و یا فضاسازی برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری 1400 حکایت میکند و بر دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی، انتظامی و قضایی است که با رصد دقیق خطوط تماس و ارتباطات و مواضع محکومان و متهمان فتنه 88 و تقدم پیشگیری بر اقدام از تحمیل هزینههای سنگین مادی و معنوی به کشور، نظام و مردم جلوگیری کنند. گزارش آژانس، لابی دیپلماتیک یا مساله حقوقی؟ یوسف مولایی در آرمان نوشت: ملاحظات سیاسی دولتها در موضوعاتی که بهخصوص جنبه امنیتی در شورای حکام دارد خیلی مطرح است. چرا که در آنجا رایگیری خیلی بر مدار یا محور حقوقی نمیچرخد. به هر حال معمولا کشورهایی مثل کانادا، آمریکا یا متحدین آن که پیشتازند و پیشنویس تهیه میکنند اول از میزان رای در جلسه شورای حکام برآوردی میکنند و زمانی که ببینند توازن به نفع آنها برقرار است این پیشنویس را به شورای حکام میبرند. هر چند که بهنظر میرسد پیشنهاد آژانس 18 رای شورای حکام را میآورد چون آمریکا همیشه تیم فعالی از کشورها مثل کانادا، ژاپن، استرالیا و سایر کشورها دارد که با آمریکا همکاری میکنند. در مسائل امنیتی اروپاییها نیز خیلی کنار آمریکا هستند. البته ترجیح ما بر این است که در شورای حکام قطعنامهای علیه کشورمان صادر نشود. چرا که اگر هرگونه قطعنامهای در شورای حکام صادر شود اجرا و رعایت آن برای ایران الزامی است. اگر به هر دلیلی این رعایت نشد ایران با آژانس مشکل پیدا میکند و در نهایت مثل دفعات قبل که شورای حکام پرونده ایران را به شورای امنیت فرستاد اگر ایران نتواند با رایزنی و از طرق دیپلماتیک جلوی تصویب قطعنامه را بگیرد ممکن است مراحل سختتری برای ایران در پیش باشد. بیان برخی مواضع از سوی برخی کشورها مثل روسیه که نیز صرفا بیانی دیپلماتیک است که اگر قطعنامهای صادر شد ایران عکسالعملی نشان ندهد. یعنی روابط خود را با آژانس محدود نکند و آن نوع از همکاری که اکنون دارد و آن پروتکل الحاقی که داوطلبانه اجرا میکند به خطر نیفتد. لذا درصدند ایران را به نحوی ترغیب کنند که اگر هم شورای حکام قطعنامهای صادر کرد ایران باز هم به همکاری خود ادامه دهد. البته آژانس بینالمللی انرژی اتمی به خودی خود قدرت اجرایی ندارد و نهایتا میتواند همکاریهای فنی خود را محدود کند یا به عنوان یک شاخصی برای راستیآزمایی و اعتماد سازی استفاده کند. اگر قطعنامهای صادر شود بعد از این فشارهای دیپلماتیک علیه ایران بیشتر میشود و نهایتا کسانی که مایل هستند پرونده ایران بازهم به شورای امنیت برود از این فرصت استفاده میکنند. گرچه برای ایران اهمیت دارد که تلاش کند قطعنامهای به تصویب نرسد. باید اذعان داشت مسائل بیشتر سیاسی است و ایران باید در حقیقت در راستای ارتقای سطح دیپلماتیک در جهان و دیپلماسی عمومی تلاش کند تا این سطح را بالا برد و چهره بهتری از خود در دنیا نشان دهد و ابهامات و سوء تفاهمات موجود را برطرف کند. مشکل این است که تصویری که به ایران کمک کند افکار عمومی از دیدگاههای ایران حمایت کنند این تصویر وجود ندارد و بنابر این ایران باید در این حوزه بیشتر تلاش کند. آخرین تلاش در آخرین ماهها جلال خوش چهره در ابتکار نوشت: دولت «دونالدترامپ» در ماههای پایانی دوره کنونی خود تلاش میکند آخرین تیرهای ترکش «فشار حداکثری» را به ایران وارد کند. هدف کاخ سفید در این مرحله، تخریب روابط ایران با جامعه بینالمللی است. گزارش اخیر دبیرخانه سازمانملل درباره منشا موشکهای به کار گرفته شده در حمله به تاسیسات نفتی عربستان در سال 2019، اعلام تهیه پیشنویس قطعنامهای برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران و توزیع آن به اعضای ثابت شورای امنیت سازمان ملل، گزارش مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره مخالفت تهران با بازرسی از برخی سایتها که ادعا شده در سالهای 2002تا 2004 میلادی (83 تا 1381) درگیر فعالیتهای هستهای بوده و سرانجام تلاش جمهوریخواهان کنگره آمریکا برای افزایش دامنه تحریمهای ایران که بهطور مستقیم بر روابط خارجی این کشور (ایران) تاثیر میگذارد، مواردی است که دولت ترامپ در ماههای نزدیک به انتخابات سوم نوامبر (13 آبان امسال) و در راستای سیاست «فشار حداکثری» علیه تهران به اجرا گذاشته است. اهداف راهبردی کاخ سفید از یکسو، تلاش برای تخریب روابط ایران با جامعه بینالمللی است و از سوی دیگر میکوشد حتی با احتمال شکست در انتخابات نوامبر آینده، ضربه نهایی را به برجام وارد کند. ماهیت سیاست راهبردیدولت ترامپ نه تنها نزد تهران، بلکه جامعهجهانی و بهویژه اعضای ثابت شورای امنیت سازمان ملل شناخته شده است. با اینحال، آنچه اوضاع را میتواند برای تهران سختکند، تخریب روابط خارجی آن است. این روابط تاکنون توانسته از شدت تاثیرگذاری سیاست فشار حداکثری کاخ سفید بکاهد. حرکت بر مدار عصبی تهران، کارویژه دولت ترامپ در سالهای خروج از برجام بوده است. اکنون نیز کوشیده میشود با ایجاد تنش میان ایران با نهادهای بینالمللی، بستر لازم برای جلوگیری از لغو تحریم تسلیحاتی ایران در اکتبر آینده (مهرماه) فراهم شده و تهران از کمترین دستاورد برجامی خود محروم شود. طرفه اینکه کاخ سفید پنهان نمیکند که در صورت موافقت تهران با گفتوگو، اوضاع میتواند تغییر کند. البته این تغییر به گونهای است که امتیازهایش تنها متوجه اعتبار ترامپ و دولتش خواهد بود نه الزاما برای تهران و یا شریکهای اروپایی او. نقطه قوت تهران در حال حاضر، درک اعضای غربی و شرقی شورای امنیت سازمان ملل از ماهیت اقدامهای کاخ سفید است. از اینرو طرفهای اصلی روابط خارجی تهران، کجدار و مریز به وقتکشی مشغولند تا انتخابات نوامبر، چه آیندهای را رقم بزند. تهران با نگاه به فرصت جاری نیاز به مراقبت از روابط خارجی خود دارد. گزارش پنجم ژوئن (16خرداد) آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهرغم برخی اشارات که از نظر تهران ناشایست تلقی شده، تاکید کرده است که ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای تلاش نمیکند. این تاکید میتواند در کنار استدلالهای حقوقی مقابل ابهامهایی که مدیرکل آژانس پیش از شروع اجلاس سالانه شورای حکام درباره برنامه هستهای ایران بیان کرده، مورد توجه قرار گیرد. هدف راهبردی کاخ سفید در حالحاضر تخریب روابط خارجی ایران است. این اقدام آخرین تیر ترکش ترامپ در مقابله با تهران در چارچوب پرهیز از رویارویی مستقیم است. انتهای پیام / ک