2 نشانه مهم در رستاخیز میلیونی برای حاج قاسم / ایامالله، روزهای تاریخساز
رهبر انقلاب روز گذشته، هدف نهایی ملت ایران یعنی «قوی شدن» را که بارها در بیانات شان تاکید و تصریح کرده اند، تکرار کردند.
سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
*س_خطبه شکرانه_س* *س_سعدالله زارعی در کیهان نوشت:_س*خطبههای دیروز رهبر معظم انقلاب اسلامی - دامت برکاته - در نماز جمعه تهران را میتوان «شکرانه ایامالله» دانست. بجا آوردن شکر الهی به واسطه دو ایاماللهی که برای امت اسلام و ملت ایران، عظمت آفریده است و این دو ایامالله در پی استقامت ملت ایران در راه الهی خود و شاکر بودن به درگاه الهی پدید آمده است. از این رو میتوان گفت خطبههای دیروز امام خامنهای - ادامالله ظلهالشریف - از یک سو سپاسگزاری به درگاه الهی بود و از سوی دیگر تعظیم و تکریم ملت بزرگ ایران که شایسته تفضل الهی شدند و در تلاقی این دو، «ایامالله» پدید آمد.
شرکت دهها میلیونی مردم ایران و عراق در تشییع پیکرهای پاک مجاهدان در راه خدا و بویژه سردار بزرگ اسلام، قاسم سلیمانی یک رخداد «بسیار مهم» به حساب میآید. ما تشییع پرشکوه شهیدان را کم ندیدهایم اما این یکی به واسطه معنای خاصی که ایجاد میکرد و گستره آن «استثنایی» بود. دستهای فتنهگر و خائن که با وقاحت از آستین رژیمهای جنایتکار آمریکا، اسرائیل و انگلیس بیرون آمدند در طول این دهها سال تلاش زیادی کردند تا از یک سو برای ملت ایران مشکلات پیدرپی پدید آورند و از سوی دیگر این مشکلات را ناشی از استقامت آنان در راه انقلاب اسلامی و اصول و شعارهای آن معرفی کنند و از این همه بازدارند.
در واقع در این میدان، اسلام و مسلمین توأمان در معرض هجوم و تعارض کفار، مشرکین و منافقین قرار داشتند و چیزی که میتوانست آنان را به مقصد و مقصود شوم خود برساند، کمصبری و قدرناشناسی مردم بود. در طول این سالها، گرگهای آمریکایی و عوامل اروپایی، اسرائیلی و عربی آنها، توجه به فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، یمن، بحرین، کشمیر و... را که عنصر اصلی قدرت انقلاب اسلامی میباشد را برنتابیدند و برای حذف جمهوری اسلامی از این معادله قدرت از هیچ کاری فروگذار نکردند.
توجه جمهوری اسلامی و مردم آن به آلام جهان اسلام و محرومین عالم و افشای توطئههای خائنانه آمریکا و عوامل آن، ایران را در کانون توجه مردم جهان و بخصوص مسلمانان قرار داده است. امروز دو قطب الهی و شیطانی قدرت در جهان وجود دارد که جمهوری اسلامی در کانون قدرت الهی و آمریکا در کانون قدرت شیطانی قرار دارند. حضرت امام خمینی - رحمتالله تعالی علیه - انقلاب ایران را «انفجار نور» میخواندند و آمریکا را «شیطان بزرگ» خطاب میکردند و مسلمانان و مستضعفان را به مقابله با شیطان بزرگ و اعتصام حول محور «انقلاب نورانی اسلام» فرامیخواندند و این اتفاق با سرعت زیادی افتاد و امروز به واقع ما شاهد دو قطب عینی قدرت در دو سوی جبهه حق و باطل هستیم و غیر از این هم وجود ندارد مگر آنکه بگوئیم هنوز ملتهایی وجود دارند که در عین بیزاری از سلطهگری آمریکا، حقیقت رهایی بخش انقلاب اسلامی را درک نکردهاند و پس از درک آن که چندان طولانی نمیشود به صف انقلاب اسلامی میپیوندند. این راز هراس بزرگ آمریکا و عوامل آن از تلألو روز افزون انقلاب اسلامی و راه امام خمینی - سلامالله علیه - در جهان است.
شرکت دهها میلیونی مردم ایران و عراق در تشییع پیکر مطهر سردار بزرگ اسلام که مظهر استقامت و خلوص بود و نیز شرکت میلیونها انسان بصیری که در دو هفته گذشته در اجتماعات بزرگ، ارادت و علاقه خود را به این شهید بزرگ و راه شهدا نشان دادند، بخوبی نشان داد که «جبهه مقاومت» یک جریان منطقهای در برابر چند جریان منطقهای نیست بلکه تنها جریان حاکم بر قلوب و افکار مسلمانان در منطقه است. این منطقه، منطقهای مشابه مناطق دیگر نیست. به گواهی دهها رخداد بزرگی که در این حدود 300 سال در این منطقه افتاده و کانون تحولات جهان بوده است، این منطقه، قلب مناطق جهان است و مشکل آمریکا این است که انقلاب اسلامی در منطقه قلب جهان -Hartland- حکومت میکند.
«این موضوع از سیطره یک دولت یا یک کشور فراتر است. این حاکمیت یک اندیشه و راه است و جمهوری اسلامی اگرچه نقطه مبدأ آن به حساب میآید اما مالک آن نیست تا بتوان با متهم کردن به نوعی ملیگرایی جلوی عمومی و ماندگار شدن آن را گرفت. از سوی دیگر این جبهه ضمن آنکه پر از نفرت از عملکرد و انگیزه و اهداف آمریکاییها و عوامل آنان است، از «اسلام ناب محمدی (ص)» دائما آبیاری میشود و یک رهبر «جامعالشرایط» در بالای سر آن قرار دارد که صدها بار برتری فکری و توان مدیریتی خود را در مصاف با همه دشمنان جبهه مقاومت به اثبات رسانده و امروز به رهبری مقبول در بین اهل سنت و شیعیان و سایر مردم تبدیل گردیده است.
این جبهه در عین حال فرماندهان میانی و میدانی مقتدری مثل سردار شهید سلیمانی دارد که چه در مقام استراتژیسین و چه در مقام تاکتیکیسین ایدههای انقلابی و الهی را به خوبی میگیرند و به سرانجام پیروزمندانه میرسانند. این مشکل بزرگی برای جبهه استکبار و سلطه میباشد. شرکت انبوه مردم در تشییع جنازه این شهید بزرگ به وضوح تمام نشان داد که جبهه مقاومت اگرچه از پشتیبانی دهها دولت هم برخوردار است اما جبههای دولتی نیست و با عمق وجود باورها، احساسات و اعتقادات همه مردم پیوند دارد و تحت تاثیر القائات قرار نمیگیرد. این در واقع یک یومالهی بود که حقیقت عنایت الهی از یکسو و حقیقت استقامت مردم در این راه نورانی را از سوی دیگر نشان داد.
یومالله دیگر، حمله مقتدرانه جمهوری اسلامی به یک پایگاه مهم آمریکا در منطقه بود. حمله به یک پایگاه نظامی آمریکا در واکنش به اقدام جنایتکارانه و تروریستی آمریکا در معادلات نظامی، اقدامی «بسیار مهم» بود و این کاری نبود که دولت دیگری خود را قادر به انجام آن میدانست اما مهمتر از آن، شکسته شدن هیبت آمریکا بهعنوان قلب جبهه استکباری و نظام سلطه بود و به همین جهت هول و هراس ناشی از اقدام بزرگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از آمریکا فراتر رفت و به همه رگهای آلودهای که از حوزههای غربی، عربی و اسرائیلی به این قلب شریر خون میرساندند، سرایت کرد.
بهت شدید ناشی از این اقدام در ریاض، تلآویو، پاریس، لندن و برلین بهگونهای بود که از قلبهای شیطانیشان به زبان آمد و مصداق اعجبت کفار شد. صحنه فرودگاه بغداد و صحنه عملیات نظامی علیه پایگاه عینالاسد عراق در واقع مصاف و حقیقت مصاف دو جبهه مقاومت و سلطه بود. در یک جا نظام سلطه با همداستانی و بهکارگیری امکانات خود در تلآویو، امان، کویت، دوحه و... به چهره بزرگ مقاومت در یک فرودگاه غیرنظامی حمله کرد و او را به همراه هفت نفر دیگر به شهادت رساند. در این صحنه، هیچکس در تروریستی بودن و عواقب شدید داشتن آن تردید نداشت و مردم جهان خود را همدرد ملتهای ایران و عراق و بهطور کلی، جبهه مقاومت دانستند و با اجتماعات عظیم این همدردی و در واقع این هم جبهگی را نشان دادند.
اما در نقطه مقابل این، عملیات سپاه پاسداران که با اعلام قطعی قبلی صورت گرفت و به انهدام کامل مهمترین پایگاه نظامی آمریکا منجر شد و کشته شدن دهها تن از متجاوزان آمریکایی و انهدام امکانات بسیار پیشرفته نظامی آمریکا را در پی داشت، هیچ همدردی با آمریکا نشان داده نشد الا اینکه سیاهدلان تیرهبختی مثل اسرائیلیها و سعودیها گرد هم آمدند. در این صحنه هیچکس اقدام سپاه پاسداران را محکوم نکرد و به آن عنوانی نداد. در این صحنه سپاه پاسداران که از سوی آمریکاییها «تروریست» خوانده میشد، محق دیده شد و آمریکایی که خود را سرخط مبارزه با تروریزم معرفی میکرد، تروریست خوانده شد.
این راز این «یومالله» است. هیبت آمریکا در دقایق اولیه روز چهارشنبه دو هفته پیش در هم شکست و اگر تا پیش از این، آمریکا مطمئن بود که هیچ دولتی یارای حمله به مراکز نظامی و نیروهای نظامی و غیرنظامی آمریکا را ندارد، از روز چهارشنبه، این فرضیه باطل شد و مسلما از این پس آمریکا در هر کنش نظامی باید در انتظار واکنش متقابل نظامی مخالفان خود باشد. اقدام سپاه، پایان استیلای نظامی آمریکا بود و این در حالی بود که قدرت نظامی مهمترین رکن ابرقدرتی آمریکا به حساب میآمد.
*س_محور خطبههای دیروز_س* *س_در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:_س*خطبههای نماز جمعه روز گذشته مقام معظم رهبری واجد چندین نکته و موضوع بود. از یک نظر آنچه در خطبهها بیان شد سیاستهای کلی نظام بود که بازهم بر آنها تأکید و تصریح شد، شاید جدیدترین نکته این سخنرانی همین بود که برخلاف انتظار عدهای، بویژه تندروهای داخلی، ایشان کوشیدند که وحدت ایجاد شده پس از شهادت سردار سلیمانی نه تنها حفظ، بلکه تعمیق شود.
تأکید اولیه بر دو ایامالله در هفته گذشته بود که یکی تشییع میلیونی سردار سلیمانی در عراق و سپس ایران در شهرهای اهواز، مشهد، تهران، قم و کرمان بود که دنیا را در حیرت فرو برد، و دیگری حمله موشکی به پایگاههای نظامیان امریکا در عراق است. همچنین تأکید ایشان بر بزدلانه و تروریستی بودن اقدام ترامپ بیان وجه دیگری از این جنایت بود.
ولی شاید بتوان گفت موضوع سقوط هواپیما و موضع ایشان در فضای عمومی بازتاب بیشتری پیدا کند. ایشان به صراحت بر نشستن غم بر دل و دل سوختن خودشان در این ماجرا تأکید کردند. این نکتهای بود که دستاندرکاران رسانهای و داخلی باید پیشتر و در عمل آن را در حد اعلا نشان میدادند. قطعا همه ما از وقوع این حادثه متأثر و غمناک شدهایم حتی تا چند روز بهت و حیرت مردم را فراگرفته بود، ولی به هر دلیلی این احساس در حد مطلوب و ضرور در رسانه ملی بازتاب پیدا نکرد.
با اطمینان میتوان گفت که نکته محوری این سخنرانی پیامی روشن بود که به طرفهای غربی داده شد. طرفهایی که این روزها به جای انجام وظایف و تعهداتشان، خواهان رعایت مفاد برجام از جانب ایران هستند! مقام معظم رهبری با ذکر پیشینه این سه کشور اروپایی در جنگ تحمیلی و حتی تجهیز رژیم صدام به سلاحهای کشتار جمعی از طرف دولت آلمان، در عین حال تأکید کردند که از مذاکره ابایی نداریم. ولی نه از موضع ضعف، بلکه این کار حداقل باید از موضع برابر صورت گیرد. قدرت را نیز نمیتوان به قدرت نظامی تقلیل داد و این نکتهای است که باید مورد توجه قرار گیرد. ایشان بر قدرت اقتصادی تأکید کردند.
طبیعی است که قدرت سیاسی نیز مؤلفه مهم دیگر کشور برای ورود عزتمندانه به هر مذاکرهای است. به همین علت است که اعلام داشتند، حضور ملت ایران در انتخابات، کشور را بیمه میکند. بنابراین کوششها باید معطوف به حضور واقعی و نه آیینی مردم در انتخابات باشد.
همچنان که رئیس جمهوری تأکید کردند که در بررسی صلاحیتها نهایت احتیاط و خویشتنداری صورت گیرد. انتخابات اگر چه برای نظام پشتوانه سیاسی است و هر چه قویتر و با مشارکت بیشتر برگزار شود، پشتوانه سیاسی نظام نیز بیشتر میشود، ولی در عین حال انتخابات با رفراندوم فرق میکند. انتخابات باید مضمون و مصداق داشته باشد.
به عبارت دیگر باید امکان معقول انتخاب نمودن برای مردم فراهم شود. اگر محور اصلی و مهم خطبههای روز گذشته را بخواهیم تعیین کنیم، تأکید بر قوی شدن مردم و کشور و ایران است؛ قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی. با هیچ یک از این مؤلفهها به تنهایی نمیتوان موفقیت و پیروزی را به دست آورد و این مهمترین نکتهای بود که خواب تندروهای داخلی را تعبیر نکرد. آنان انتظار داشتند که بتوانند از خطبههای دیروز مستمسکی را برای سیاستهای تفرقهافکن خود به دست آورند. امیدواریم که این خطبهها توانسته باشد که آنان را در مسیر درست هدایت کند.
*س_این قیامت مردمی آغاز راه است_س* *س_ امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:_س*تاریخ پرشکوه انقلاب اسلامی حاوی روزهای مهم و تاثیرگذاری است که معادلات و طراحی های دشمن برای شرایط داخلی، منطقه ای و حتی بین المللی را برهم زده است. روزهایی که یک سرفصل مشترک دارد و آن «حضور مردم» است. حضوری که نه نتیجه دعوت های مرسوم نهادها و تشکل ها بلکه نتیجه هدایت الهی روح و جان مردم و نشانه ای از فطرت پاک و سرشت حقیقت جوی آن ها در گرایش به مفاهیم بزرگ و معنوی است.
درتاریخ ماندگار شد زمانی که هنوز پیکر سردار سلیمانی وارد ایران نشده بود، روح و جان حقیقت جو و الهی ایرانیان، سوگواره ای به عظمت ایران برپاداشت و آن زمان که پیکر مطهر شهید به اهواز، مشهد، تهران، قم و کرمان رسید، میلیون ها ایرانی در رستاخیزی قیامت گونه، این پیکر مطهر را که روضه مجسم عاشورایی بود، چونان نگین سلیمانی در برگرفتند.
حتی در شهرهایی که میزبان پیکر شهدای مقاومت نبودند نیز عزاداری های خودجوش و مردمی برپا شد تا در ایران، یک ملت، بی تاب حاج قاسم و یارانش باشد. ایامی تاریخی و تاریخ ساز که رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان «ایام ا...» یاد کردند. ایام اللهی که به تصریح قرآن «... و ذکرهم بأیام ا... ان فی ذلک لآیات لکل صبار شکور» (سوره مبارکه ابراهیم، آیه 5) در آن نشانه هایی نهفته است، اما این نشانه ها چیست و برای چه کسانی و با چه هدفی است؟
2نشانه مهم در رستاخیز میلیونی برای حاج قاسم
یکی از ویژگی های مهم تشییع و سوگواری عظیم برای حاج قاسم سلیمانی این است که در حقیقت بزرگی و عظمت خود حاج قاسم و اخلاص بی نظیر او بود که سبب شد دل های ده ها میلیون ایرانی به اراده الهی حول این شهید عزیز جمع شوند و صحنه های بی نظیر و تاریخی رقم بزنند. به تعبیر رسانه ای، این جا خود سوژه بود که دل ها را فراگرفت بی آن که هیچ ابزار رسانه ای یارا و توان رقم زدن چنین اتفاقی را داشته باشد.
ویژگی دوم این رستاخیز عظیم این بود که مردمی که سال ها و دهه ها تحت شدیدترین جنگ های رسانه ای و روانی از طرف دشمنان قرار داشته و دارند، در این حادثه بزرگ، روح حقیقت جو و فطرت پاکی را که سرمایه اصلی انقلاب اسلامی و عامل اصلی قدرت جمهوری اسلامی است بار دیگر به رخ کشیدند و بی دعوت و بانی، برای سردار دل ها بر سر و سینه زدند.
این ها نشانه های مهمی از قدرت مردمی انقلاب اسلامی در نخستین سال از گام دوم انقلاب به عنوان «فرایند بزرگ و جهانی 40 سال دوم» است. نشانه هایی که پس از 41 سال آشکارا «بزرگترین و مردمیترین انقلاب عصر جدید» را باردیگر به نمایش می گذارد و نماد مردمی است که «از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دومین مرحله خودسازی و جامعهپردازی و تمدنسازی شده است» (بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی) وقتی خون پاک شهدای ایرانی و عراقی در هم آمیخته می شود، روح و قلب مردان و زنان سرزمین های عراق و ایران و همه ملت های منطقه را به هم گره می زند تا نخستین نشان ها از «جامعهپردازی و تمدنسازی» انقلاب اسلامی در گام دوم، چشم همگان را خیره و ثابت کند که اگر به آیات الهی تمسک جوییم و در مقابل دشمنان مقاوم و صبور و شکرگزار و عارف به نعمات الهی باشیم، تحولات بزرگی که شاهدش هستیم، آغاز یک مسیر پرشکوه برای رسیدن به تمدن بزرگ اسلامی است. مسیری پرشکوه که از قوی شدن ایران می گذرد.
این نشانه ها برای چه کسانی است؟
به تصریح آیه پنجم سوره مبارکه ابراهیم، این نشانه ها «لکل صبار شکور» است. «صبار یعنی کسی که سرتاپا استقامت و صبر است. شکور یعنی آن کسی که نعمت را می شناسد و شکرگزاری می کند.» (بیانات رهبر انقلاب در خطبه نماز جمعه تهران؛ 27 دی 98) نعمت برگرفته از خون پاکی که «چشم های غبارگرفته را باز کرد» و حتی دشمنان را وادار به عقب نشینی کرد. به معنای دیگر پس از قیامت مردم در تشییع پیکر شهدای مقاومت، آن ها که به دنبال نشانه های الهی هستند، باید هم «مقاومت و صبر و ایستادگی» را پیشه کنند و هم با شناخت این نعمت، شکرگزار آن باشند.
قدر و قیمت این رستاخیز مردمی چیست؟
رهبر انقلاب روز گذشته، هدف نهایی ملت ایران یعنی «قوی شدن» را که بارها در بیانات شان تاکید و تصریح کرده اند، تکرار کردند و قوی شدن ایران را «قدر و قیمت» این حضورهای تاریخی و بی نظیر مردم دانستند: «خب حالا که ملت ایران این حادثه را شناخت، قدر و قیمت آن را دانست؛ حالا باید چه کار کنیم؟ من در یک کلمه عرض می کنم: ملت عزیز ایران باید همت شان این باشد که قوی بشوند.
تنها راه در پیش پای ملت ایران عبارت است از قوی شدن؛ باید تلاش کنیم قوی بشویم». به بیان دیگر اکنون که ملت ایران به برکت خون پاک شهید سلیمانی، بیعتی بزرگ با خط امام خمینی (ره) کرده است این همگرایی و اتحاد ملی و این قدرت مردمی آغاز مسیر قدرتمندتر برای قوی شدن ایران است، ان شاء ا....
*س_ تبعات کاهش اعتماد عمومی_س* *س_مصطفی اقلیما در آرمان نوشت:_س*این روزها اعتماد عمومی میان دولت و مردم کاهش محسوسی داشته و به پایینترین سطح خود در چند دهه اخیر رسیده است. ریشه این بیاعتمادی به چند دهه قبل باز میگردد و مردم یکباره در عرض چند ماه به دولت بیاعتماد نشدند، بلکه با وعدهها و قولهای بیسرانجام روسای جمهور، نمایندگان مجلس و دیگر مسئولان این اعتماد عمومی مورد خدشه قرار گرفت تا جایی که امروزه اعتماد میان دولت و مردم به پایینترین سطح خود رسیده است.
در این مدت هر رئیسجمهور یا نماینده مجلسی که رای مردم را گرفت و به قدرت رسید، وعدههای اساسی خود را فراموش کرد و در این شرایط سلب اعتماد مردم رویدادی کاملا طبیعی است و حالا نیز با کتمان حقایق سقوط هواپیما به مدت سه روز، تیر خلاص به اعتماد عمومی وارد شد.
سخنگوی دولت، خلبانها و... میگفتند که امکان اصابت موشک به هواپیما وجود ندارد، اما رسانههای بیگانه این اخبار را به شکل دیگری منتشر میکردند و این اخبار اعتماد مردم را به رسانههای داخلی و دولت خدشهدار کرد. اگر چند ساعت بعد از سقوط هواپیمای اوکراینی، مسئولان اعلام میکردند که موشک به هواپیما اصابت کرده، مردم نیز قبول میکردند که در شرایط جنگی این نوع خطای انسانی قابل پیشبینی است، اما وقتی شواهد چیز دیگری را نشان میداد و مسئولان بعد از سه روز، این حادثه را تایید کردند، مردم اعتمادشان را نسبت به آنها از دست دادند.
مردم این روزها مسئول پاسخگو میخواهند و البته اگر کسی هم پاسخی به خواستههایشان میدهد، امروزاین اطمینان را ندارند که سخن او راست است. سال گذشته مرکز پژوهشهای مجلس، درباره اعتماد افراد جامعه به یکدیگر پژوهشی انجام داد که نتیجه آن بیاعتمادی بیش از 75 درصد مردم به یکدیگر بود. بیاعتمادی از داخل خانواده و محیط کار آغاز میشود و در بالاترین سطوح خود به دولت میرسد.
وقتی دولت به عنوان پدر خانواده، قولهای بیسرانجام به فرزندانش میدهد، باعث افزایش بیاعتمادی در میان آنها میشود و در چنین جامعهای رشد و پیشرفت از حرکت میایستد و هر کسی سعی میکند کار خودش را به سرانجام برساند.
در حقیقت ما این روزها فقط به خودمان اعتماد داریم و این برای اجتماع مردم در جوامع میلیونی، بزرگترین آفت است. در کشوری که پایه و اساس آن دین اسلام است و اسلام همواره تاکید دارد که دروغگویی حرام و زشت است، اما افراد جامعه خیلی راحت به یکدیگر دروغ میگویند، در حالی که در هیچ جایی از دنیا این حجم از دروغ مشاهده نمیشود و بیاعتمادی از عواقب دروغ است.
اگر بیاعتمادی در جامعه افزایش پیدا کند باعث درگیری و تنش خواهد شد، کما اینکه وقتی زن و شوهر نسبت به یکدیگر بیاعتماد میشوند راهی جز طلاق پیش روی آنها نیست. همیشه در مراسمات تنفیذ ریاست جمهوری، رهبر معظم انقلاب به روسای جمهور دو مساله را تاکید میکنند: شایستهسالاری کنید و دوم افراد پاسخگو به مردم را در راس کار قرار دهید. اما کدام مسئول پاسخگوی مشکلات مردم در بزنگاههای حساس بود و اگر یک وزیر یا مسئولی که به دلیل شایسته نبودن از مقامش برکنار شد، سریعا او را در یک پست یا مقام دیگر گذاشتند.
اگر این دو رهنمود رهبر معظم انقلاب به روسای جمهور اجرایی میشد، بیش از 90 درصد آسیبهای جامعه کاهش پیدا میکرد و شکاف بین دولت و مردم به وجود نمیآمد. اگر در هر کجای دنیا چنین اتفاق بیسابقهای (سقوط هواپیما بر اثر اصابت موشک) رخ میداد حداقل چندین مسئول بازداشت و تعداد زیادی از مسئولان رده بالای کشور استعفا میدادند.
کسی که به مردم میگوید از این حادثه اطلاعی نداشتم، باید استعفا میداد، در حالی که در کشور ما هیچ کسی استعفا نداد و این امر باعث بیاعتمادی مردم به مسئولان شدهاست.
*س_ایامالله، روزهای تاریخساز_س* *س_محمدجواد اخوان در جوان نوشت:_س*رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای نماز جمعه تهران فرمودند: «این دوهفتهای که بر ما گذشت هفته پرماجرا و استثنایی است. ماجراهای تلخ، شیرین، حوادث درسآموز برای ملت ایران پیش آمد در این دو هفته. یومالله یعنی روزی که دست قدرت خدا را انسان در حوادث مشاهده میکند.
آن روزی که دهها میلیون در ایران و صدها هزار نفر در بعضی کشورها بهپاس خون فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگترین بدرقه جهان را شکل دادند این یکی از ایامالله است. آنچه اتفاق افتاد هیچ عاملی بهجز دست خدا نمیتواند داشته باشد.
آن روزی هم که موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پایگاه امریکایی را در هم کوبید آن روز هم یکی از ایامالله است. ما این دو روز را جزء ایامالله در این چند روز گذشته، دو هفته گذشته در مقابل چشم خودمان ما ملت مشاهده کردیم؛ اینها روزهای نقطه عطف تاریخند.
روزهای تاریخسازند. روزهای عادی نیستند. دیدید که یک نیرویی یک ملتی این قدرت و توان روحی را دارد که به یک قدرت متکبر زورگوی عالم اینجور سیلی بزند این نشاندهنده دست قدرت الهی است و آن روز جزء ایامالله است. روزها تمام میشوند لکن تأثیرات این روزها در زندگی ملتها باقی میمانند و روحیه ملتها در منش و مسیر ملتها آثاری که میگذارند آثار ماندگار و بعضا جاودانه است.»
حماسه تشییع میلیونی سردار رشید اسلام، سپهبد سلیمانی و همرزمانش در شهرهای مختلف عراق و ایران علاوه بر آنکه قدردانی از این مرد سلحشور و قهرمان بود، تجدید میثاقی دوباره با آرمانهای امام راحل عظیمالشأن و شهدای انقلاب اسلامی و بیعتی دوباره با ولی امر مسلمین، رهبر معظم انقلاب اسلامی به شمار میآید.
خیابانهای ایران و عراق، بار دیگر گامهای استوار ملت انقلابی و زمانشناس را به خود دید و امید دشمنان به یأس بدل شد. همچنین پاسخ عزتمندانه سپاه پاسداران در سیلی به امریکا در حمله موشکی به پایگاه عین الاسد نیز روز «تاریخساز» دیگری در صفحات قطور سرنوشت ملت ایران و امت اسلامی بود.
اینگونه حماسههای تاریخساز را تنها در قالبی همچون 23 تیر 1378 و 9 دی 1388میتوان تحلیل و ارزیابی کرد. چه زیباست که 12 بهمن 1357 ملت انقلابی تهران، آغوش خود را بهسوی بتشکن بزرگ، خمینی کبیر باز میکند و 10 سال بعد در 14 خرداد 1368 با همان حضور میلیونی او را تا دیار ابدی بدرقه میکند. 10 سال بعد حضور مردم در 23 تیر 78، آبی است بر آتش فتنه تجدیدنظرطلبان و 10 سال بعدازآن در 9 دی 1388، تومار فتنه پیچیده 88 به دست ملت، درهمپیچیده میشود.
گویی آزمونی مکرر در پیش روی ملت ایران قرار دادهشده و هر 10 سال از این آزمون خطیر سربلند بیرون میآیند. روزهای تشییع میلیونی پیکر پاک سرداران شهید مقاومت را حقیقتا باید یومالله دانست؛ روزی که بهرغم همه نارضایتیها و سختی اوضاع معیشتی، یکچیز مردم را به خیابانها کشاند و آن ارادهای که فوق ارادههاست و دلها را متوجه حق میکند. ازآنرو یومالله است که تجدید حیاتی بر حرکت چهلساله ملت در مسیر پیشرفت بهسوی تعالی و تمدن توحیدیای که به مستضعفان و مؤمنان وعده دادهشده، بود.
بیتردید در این روز اراده خداوند قادر متعال، دسیسههای همه شیاطین انس و جن را نقش بر آب کرد و جانی دوباره به اسلام و توحید بخشید. این روزها را باید متعلق به مردم و بلکه روز مردم نیز نامید. روزی که مردم صحنه را آنگونه که خود خواستند، ترسیم کردند و در امتداد این تجدید میثاقهای متوالی 10 ساله، برگ زرین دیگری در تاریخ درخشان حقطلبی ملت ایران ثبت و ضبط شد.
طیفهای مختلف با سلایق گوناگون، اما یکصدا برائت خود را از دشمنان اسلام و ایران اعلام و ادامه راه نورانی مقاومت را فریاد کردند. بدون شک کثیری از مردم حماسهآفرین ایران که روزهای یومالله را در تقویم تاریخ ایران نقش زدند، نسبت به نارساییهای معیشتی و قصور مسئولان اجرایی در حوزه اقتصادی گلایهمند بوده و هستند.
نباید هیچیک از مسئولانی که خصوصا با عملکرد خود، در دو سال گذشته سختیهای زیادی بر سفره ملت شریف ایران و اقتصاد این کشور مقتدر تحمیل کردند، تصور کنند که کارنامه ضعیفشان از یاد میروند و یا اینکه میتوانند پشت این وظیفهشناسی ملت خود را پنهان کنند.
بیتدبیرها و نجومی بگیران بیعمل باید بدانند که باید پاسخگوی اعمال خود در پیشگاه ولایت و مردم باشند و دیر یا زود مردم از مسیر قانونی و راه مردمسالارانه تکلیف آنان را مشخص خواهند کرد. حتی حماسه 27 دی ماه تهران را که تجدید بیعتی بی نظیر در طلیعه گام دوم انقلاباسلامی با رهبر معظم انقلاباسلامی است، باید برگ زرین دیگری در دفتر روزهای تاریخساز ملت ایران دانست.
ایامالله دی ماه 1398 قطعا در یادها خواهد ماند، چنانکه روزهایی، چون 12 بهمن 57، 14 خرداد 68، 23 تیر 78 و 9 دی 88 ماند و تاریخی شد. ایامالله دی ماه 98 را باید طلیعه دهه پنجم انقلاب اسلامی و حسن آغازی بر گام دوم انقلاب اسلامی دانست.
نباید از مطالبات بهحق مردم و جوشش انقلابی آنان که در این روز متبلور شد، غافل شد. سرمایه اجتماعیای که در این ایام برای انقلاب و نظام بازتولید شد فرصتی بینظیر برای تحرک هرچه بیشتر دلسوزان انقلاب و به حرکت وادار نمودن مسئولان بیتدبیر است. باید این فرصت عظیم را مغتنم شمرد.
*س_طوفانیترین دوهفته تاریخ_س* *س_محمد علی وکیلی در ابتکار نوشت:_س*ملت ایران دو هفته طوفانی را از سر گذراند. سرعت تحولات و حوادث مهم به قدری بود که مجال تحلیل و هضم وقایع را به کسی نمی داد. حوادث بزرگ از پس هم بدون وقفه آمدند و به تعبیر رهبری دو هفته طوفانی پشت سر گذاشتیم. اکنون میتوان از «درسهای این دوهفته برای همه» سخن گفت. درسهایی که میتواند نشانه و آینه این چهار دهه هم به شمار آید!
1- آمریکا سردار شهیر ایرانی را با یک عملیات تروریستی به شهادت رساند. این ترور خلاف همه مقررات بینالمللی بود. شرارتهای آمریکا اصلا تازگی نداشت، اما پذیرش رسمی مسئولیت ترور مقام رسمی یک کشور از سوی آمریکا یک اقدام جدید به حساب میآید. آمریکا هیچگاه حاضر نبود چنین چهرهای از خودش را رسما بپذیرد.
این اقدام تازه، حتما تبعات تازهای برای این کشور خواهد داشت. سالهای بعد ابعاد این موضوع روشنتر خواهد شد. 2- انتقام سریع ما، بمباران دو پایگاه هوایی آمریکا در عراق و اربیل بود. خصوصا پایگاه الاسد که گفته میشود پهپادی که شهید سلیمانی را ترور کرد از این پایگاه برخاسته بود. این پایگاه، اهمیت راهبردی برای آمریکا داشت. الاسد بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در این منطقه است. هنوز ابعاد خسارات و تلفات این حمله دقیقا مشخص نشده است.
اهمیت این حمله، بیش از این تلفات است. آمریکا در این سالیان از سوی گروههای شبه نظامی که با آنها درگیر بوده بارها هدف حمله قرار گرفته بود، اما هیچگاه پس از جنگ جهانی دوم، هیچ کشوری به طور رسمی به پایگاه های آمریکا حمله نکرده است. این حمله گویا با اطلاع قبلی بوده، اما با این حال پدافندهای آمریکا نتوانستند جلوی آن را بگیرند.
درواقع، مطابق استانداردهای نظامی، ترور سردار سلیمانی (به علت نبود پوشش سنگین امنیتی) دستاورد نظامی چندانی محسوب نمیشود اما برخورد موشکهای ما به پایگاه الاسد دستاورد نظامی مهمی به حساب میآید. دقیقا به همین دلیل، سناریوی همکاری خود آمریکا با این انتقام از اساس غیرممکن است!
3- حضور بیمانند مردم در تشییع حاجقاسم و نمایش وحدت زیر تابوت او، پیامهای روشنی از همدلی و انسجام داشت. اما چند اتفاق مهم در همان هنگامه، شوکی بزرگ به همه وارد کرد. در هنگام تشییع جنازه شهیدان ترور بغداد در شهر کرمان، چند ده نفر از جمعیت حاضر در تشییع جان خود را بر اثر ازدحام جمعیت و بیسامانی از دست دادند. این حادثه به طرز آشکاری نشان داد که تا چه سان رشد ما نامتوازن بوده است. نشان داد تا کجا در امور پیشپاافتاده حکمرانی پایمان میلنگد. این حادثه در همان بعدازظهر تشییع، شکوه حضور مردم را در کاممان تلخ کرد.
4- فردای آن روز در هنگام بمباران پایگاه الاسد، یک پدافند هوایی ما، به اشتباه هواپیمای مسافربری را هدف قرار میدهد و جان دهها نفر بیگناه به طرز دلخراش و تاسفباری گرفته میشود. این حادثه حتما از ایرادهای جدی در پدافند نیروی هوایی ما حکایت میکند. فهم دقیق این اشتباه بزرگ و مهلک در گفتمان نظامی، از عهده من خارج است. کارشناسان نظامی باید ابعاد دقیق این مسئله و اشتباه بزرگ را مشخص کنند، اما بازتاب اجتماعی آن حاوی پیامهای جدی بود.
5- سیل سیستان نیز داغ دیگری بود میان این همه حوادث داغ. حوادث سیستان بار دیگر، تبعیض تاریخی در توزیع منابع، بحران در مدیریت بحران، آسیبپذیری ما در حوزههای مختلف و عدم وجود پدافندهای مدیریتی و... را عیان کرد. سیستان نگذاشت نم چشمانمان تا پایان این دوهفته خشک شود.
6- فهم حضور مردم در تشییع شهید سلیمانی ابعاد متفاوتی دارد، اما یکی از پیامهای آن بهدرستی توسط رهبر انقلاب تصویر شد: «تمایل باطنی ملت به راه امام». با وجود تغییرات اجتماعی بنیادین در این چهلسال، اما همچنان راه اصیل مقاومت در نظر مردم جذاب است.
علتش هم این است که ملت در سیمای سلیمانی، تصویر انسانی مقاومت را دیدند. همان تصویری که رهبری در ترسیم اهداف انسانی سپاه قدس در نمازجمعه دیروز نشان داد. واضح است که این تصویر چه اندازه با آنچه امثال حسن عباسی میگویند فاصله دارد.
تحدید تشییع ملی به میتینگ جناحی توسط عدهای و قرائت غیروحدتبخش برخی از رسانههای رسمی، سهم مهمی در فشردن فنر خشم معترضانی داشت که ابتدای هفته گذشته در اعتراض به ماجرای هواپیمای اکراینی به خیابان ریختند. از نظر من اقلیتی که علیه جهانگیری شعار دادند لبه قیچیای هستند که با لبه دیگرش اهانت به عکس حاج قاسم شد.
خوانش سیاهوسفید از جامعه، از واقعیت جامعه ما بسیار دور است. این خوانش در بطن خودش خشونتی دارد که اکنون در خیابانها و فضای مجازی آثارش را میتوانیم مشاهده کنیم. مصادره کردن کنشهای اجتماعی این روزهای ایران، کاری است که امروز پارهای از رسانههای مدعی انقلابیگری به همراه رسانههای اپوزیسیون سخت نظام، به آن اشتغال دارند. فهم این کنشها در پرتو این مصادرات، تنها بر دامنه سوءتفاهمات خواهد افزود.
*س_یک ملت قوی در شأن حاجقاسم_س* *س_حسین قدیانی در رسالت نوشت:_س*تنگشده بود دلمان برای همچین بزمی، رزمی، طربی، عیش و نوشی! ازجمله مواهب ما از ولایت، همین خطبههای خامنهای بود که حدود 8 سال سهمی از آن نداشتیم؛ تنگشده بود دلمان برای خطیب گرانقدری که بارها و بارها مصطفای صدایش، اسماعیلمان کرده بود! از بس زیبا «جمعه» میخواند! و الحمدلله که هنوز زیبا میخواند! جمعهای شد دیروز از جنس «یومالله»! از جنس همان جمعههای نور و حضور و دستآخر دعای ظهور! ما بچه بودیم و حضرت خطیب، در اوج قله جوانی، چنان شعور را با شور و حکمت را باظرافت گره میزد که رسما آدینهمان را میساخت! یعنی منور میساخت!
بهتناسب کلمات و فراخور جملات، عادت داشت از دستهایش بهترین بهرهها را ببرد؛ با تمام سلولهایش «خطیب» بود و تو گویی خدا، خامنهای را آفریده برای همین «خطبه» و همین «جمعه» و همین «جماعات» و راستش حالا هم چیزی عوض نشده! ما جوان شدهایم و حتی در گذر از جوانی، وارد سنین میانسالی و حضرتآقا هم با سپیدترین محاسن ممکن، اما قصه همان است که بود؛ پروانه، پروانه ماند و شمع، شمع و جمع، جمع و جمعه، جمعه و نور، نور و شهید، شهید! چه عطر «حاجقاسم» ی میداد مهرها و مهرها! و چه تأکید مشدد داشت شمع جمع که حاجقاسم را «قوی» بنامد و «قوی» بخواند! و مگر جز این بود سلیمانی؟! میتوان دهها دوگانه ساخت و ذیل آن تا قیام قیامت به جدل پرداخت که آیا «مقاومت» بیشتر مشتری دارد یا «سازش»؟!
هرچند تشییع ممتاز، متمایز و فراملی «سیدالشهدای مقاومت» نشان داد که ملت ایران و بلکه ملل آزادهی دنیا تا چه حد از مجاهدت شجاعانه و ایستادگی عاقلانه، دفاع میکنند ولی خوب یا بد، بعضی دوگانهها بیشتر زمین بازی بیکارها و بیکارنامههایی است که استاد مسلم مغلطهاند؛ «چون روی موشک سپاه، فونت شعار، پیروی از نستعلیق اعتدال نمیکرد، پس این شما و این هم قیمت پوشک!» دیروز اما ذکاوت «سیدعلی» دگربار نشان داد که کجاندیشان با «خراسانیترین آخوند تاریخ» طرفحسابند؛ اینکه «ملت باید «قوی» باشد»، نه تفسیر میخواهد، نه گانه دیگری!
آیا کسی جرئت دارد که در مقام نظریهپردازی هم برای ملت عظیم ایران، نسخه ضعف بپیچد؟! بله! فرجام بسیاری بیتدبیریها و توافقکها همین است درنهایت که ملت برود در خط ضعف اما آن علم و علم که زین پس بیشتر باید توسط من و ما تشویق و تبلیغ شود، همین رشد و پیشرفت و قوی شدن است که گمانم اولین تمنای رهبر انقلاب از اصحاب رسانه باشد! در «امتحانات» و در «انتخابات» که بیشتر...