افشای ادعای غلط زنگنه توسط کرسنت / این ژستها به شما نمیآید خانم کریمی!/ دهه 90 یادگار شماست

هر روز اخبار فراوانی در رسانهها منتشر میشود که دنبالکردن آنها حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند کار دشواری است. بسته خبری تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیلهای صورتگرفته، مخاطبان خود را از مهمترین وقایع روز آگاه میکند.
پیام رصد ناو هواپیمابر آمریکا چیست؟
روزنامه قدس نوشت:
کمتر از یک هفته پس از بازدید رئیس ستاد کل نیروهای مسلح از یگانهای دریایی ارتش و سپاه در استان هرمزگان، روز گذشته فرمانده کل سپاه نیز از آمادگی رزمی یگانهای عملیاتی سپاه در جزایر خلیج فارس بازدید کرد. سرلشکر پاکپور در بازدید از جزایر نازعات، بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک بر آمادگی کامل نیروهای مسلح برای مقابله با سناریوهای مختلف تأکید کرد و گفت: همان طور که نیروهای مسلح در جنگ تحمیلی 12روزه، رژیم صهیونیستی و آمریکا را به زانو درآوردند اگر حرکتی از جانب دشمنان در دریا و جزایر صورت گیرد نیروی دریایی سپاه با آمادگی کامل جواب آن را خواهد داد.
حضور فرماندهان ارشد ایرانی در میان سربازان خط مقدم دفاع دریایی از آبهای سرزمینیمان در شرایطی است که در چند روز اخیر بنگاههای رسانهای غرب با انتشار اخباری در مورد ارسال دستکم هشت سوخترسان آمریکایی به پایگاههایی در قطر و همچنین ورود «یو. اس. اس جرالد آر. فورد» (بزرگترین ناو هواپیمابر ایالات متحده) به دریای مدیترانه، موج رسانهای شدیدی علیه جمهوری اسلامی را کلید زدهاند. به این بازی رسانهای حضور روز گذشته دونالد ترامپ روی ناو هواپیمابر «جورج دبلیو بوش» در نورفک ویرجینیا را نیز باید افزود. این دست نمایشهای رسانهای، به بحث و گمانهزنی درباره تحرکات نظامی آتی آمریکا در خاورمیانه دامن زده است و از سوی عدهای به عنوان نشانهای از جمعآوری نیروها تعبیر شده و برخی گزارشها آن را «غیرمنتظره و غیرمعمول» توصیف کردهاند و حتی رویترز اهداف حمله احتمالی آمریکا به خاورمیانه را از افغانستان برای بازپسگیری پایگاه بگرام تا حمله به یمن و ایران ردیف کرده است!
همزمان با این رخدادها، بسیاری حضور سردار پاکپور در سواحل جنوب و بررسی توان دفاعی دریایی کشور، تنها یک هفته پس از بازدید امیر سرلشکر موسوی از یگانهای تهاجمی در خلیج فارس را معنادار میدانند. به ویژه انتشار عکسهایی که سردار پاکپور را در حال تماشای ناو هواپیمابر آمریکا از دید دوربین پهپاد ایرانی نشان میدهد جلب توجه کرده است. اینکه چرا خلیج فارس در مقطع کنونی حساس شده، چند پاسخ برای آن محتمل است؛ نخست اینکه جمهوری اسلامی پس از جنگ 12روزه در یک گام قابل پیشبینی تقویت آمادگی نظامی خود را به عنوان یک سرفصل مهم مورد توجه قرار داده است. با این اوصاف به نظر باید نخستین هدف بازدید فرماندهان ارشد نظامی از یگانهای تهاجمی دریایی را در همین زمینه و تکمیل کمربند امنیت در سواحل جنوبی ارزیابی کرد.
قدرت دریایی ایران تاکنون امکان عرض اندام از دشمن را گرفته است. حتی در هنگامه جنگ 12روزه، آمریکا از ترس موشکهای ایرانی و قایقهای تهاجمی ایران، ناوگان هواپیمابر خود را با دور کردن از ساحل ما در دریای مدیترانه و دریای عرب مستقر کرده بود، اما در شرایطی که دشمن گذرگاههای زمینی برای ضربه زدن به خاک ایران را به روی خود بسته دیده و پیادهنظام نفوذی داخلی آنها هم تا حد زیادی شناسایی و مجازات شدهاند، ناامنسازی سواحل کشور و ایجاد مزاحمت برای کشتیهای ایرانی میتواند یکی از سناریوهای آمریکا باشد بنابراین آمادگیهای صورت گرفته برای مقابله با آن هم قطعاً دیده شده است. از سویی پس از فعال شدن مکانیسم ماشه و رو شدن سیاست خصمانه جدی غرب علیه کشورمان، تغییر رویکرد تهران به ویژه در قبال اروپا و بازرسی کشتیهای آنها در خلیج فارس میتواند یکی از سناریوهای مقابلهای ایران باشد.
******
این ژستها به شما نمیآید خانم کریمی!
روزنامه فرهیختگان نوشت:
انتشار عکس جدید نیکی کریمی در اینستاگرام و همچنین تغییر شمایل پروفایل او در این شبکه اجتماعی، به ایجاد حواشی جدید در مورد این بازیگر پُرسابقه سینما دامن زده است. اما همه ماجرا صرفاً به رسانهای شدن مسأله کشف حجاب نیکی کریمی بازنمیگردد، چون او در پاسخ به یکی از نظراتی که زیر پُست وی همرسانی شده بود نوشت: «من سه سال است (یعنی از 1401 تا امروز) که تصمیم گرفتم بازی نکنم!» این حرف، بهشکلی تلویحی یا به بیان دقیقتر: «محافظهکارانه» تمایل گویندهاش به جانبداری از جریان «زن، زندگی، آزادی» و تصمیم قطعی او برای خداحافظی از سینمای ایران را بیان میکند. این درحالی است که سال گذشته قرار بود، نیکی کریمی با فیلم «زمانی در ابدیت» در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشد، ولی به دلیل اختلاف با سرمایهگذار - کارگردان فیلم مجبور به کنارهگیری از فستیوال شد.
آنطور که بهنظر میرسد، «نیکی کریمی» قصد دارد با انتشار عکسهای جدید در فضای مجازی چهره خود را در میان کاربران اینستاگرامی و همینطور مردم عادی ریبرند کند تا با قرار گرفتن در حاشیه امن بتواند به حیات هنری و رسانهایاش در خارج از کشور ادامه دهد. حال باید این سؤال را از او و کسانیکه همچون نیکی کریمی فکر میکنند پرسید که چرا برای همراه نشان دادن خویش با افرادیکه خود و اندیشهشان را نماینده کلیت ملت ایران خطاب میدهند از پیش نقشه راه مشخص و معین نمیکنند که در چنین بزنگاههایی مشتشان باز نشود و پایشان در گِل فرو نرود؟ موضوع از آن قرار است که در ابتدا قرار بود نیکی کریمی در اولین سریال پلتفرم تازهتأسیس و پُرحاشیه شیدا، یعنی «آبان» بهجای «مینا ساداتی» بازی کند ولی در میانه راه و با وجود ضبط سکانسها و پلانهای بازیاش در جلوی دوربین این مجموعه و گرفتن بخشی از پول خود؛ به علت بروز اختلاف با «مجید مولایی» و «رضا دادویی»، تهیهکننده و کارگردان اثر از حضور در آبان انصراف داده و کار را رها کرده تا گردانندگان مجموعه مجبور شوند پلانهای او را از نو با مینا ساداتی ضبط کنند! پرونده اختلاف نیکی کریمی و مجید مولایی نیز همچون فیلم زمانی در ابدیت در خانه سینما باز و در حال بررسی است.
نیکی کریمی اکنون در انگلیس بهسر میبَرد و هنوز برای قطع رابطه همیشگیاش با جریان رسمی و اصلی سینمای ایران با رسانههای فارسیزبان آنطرف آبی مصاحبه نکرده است؛ اتفاقی که با توجه به نمونههای پیشین بهنظر نمیرسد چندان دوامی داشته باشد و هر لحظه باید منتظر ترکیده شدن بمبی خبری از طرف یکی از شبکههای غربی در این خصوص باشیم؛ البته تا همین حد، یعنی انتشار محتوای بصری متفاوت توسط کریمی در اینستاگرام و پاسخی که او به یکی از دنبالکنندگانش مبنی بر کنارهگیری خودخواسته از فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی - لااقل در جغرافیای ایران - داده تکلیف را تا حدود زیادی مشخص کرده است. بازیگر فیلم سینمایی «سلطان» میگوید سه سال است - یعنی درست از هیاهوی 1401 به اینطرف - که در هیچ پروژهای حضور نیافته و دوربین هیچ فیلمسازی چهرهای از وی ثبت نکرده است، اما با توجه به مستنداتی که در این میان وجود دارد میتوان با ضرس قاطع عنوان کرد که نیکی کریمی حد فاصل سالهای 1401 تا 1404 دست کم در یک پروژه بهعنوان بازیگر حضور داشته و در یک کار سینمایی هم نقش تهیهکننده را برعهده داشته که با توجه به مسائل مالی و حقوقی پیشآمده عطای زندگی و کار در کشور را به لقایش بخشیده و عدم حضور غیرارادی و تاحدودی اجباریاش در سینما و محصولات پلتفرمی را به حساب جریان «زن، زندگی، آزادی» فاکتور کرده است.
نه فرخنژاد آنطور که در جلوی دوربین اینترنشنال نشان میداد غمخوار مردمش بود و نه کرمی و ارجمند تا پیش از اتفاقات شهریور 1401 تصمیمی مبنی بر عدم بازگشت به ایران گرفته بودند. در فقره نیکی کریمی هم اینطور در نظر جلوه میکند که او میخواهد مسائل مالیاش در داخل را با نذر روغن ریخته برای اهالی «صنعت مخالفت» و بلواکنندگان جریان بهاصطلاح اعتراضی زن، زندگی، آزادی تسویه کند.
******
افشای طرح تجزیه ایران با نقاب هستهای
روزنامه خراسان نوشت:
گزارش «سیتیزنلب» از دانشگاه تورنتو نشان میدهد جنگ 12 روزه اسرائیل علیه ایران تنها یک تقابل نظامی نبوده بلکه بخشی از یک عملیات چندلایه براندازی و تجزیه ایران است. این پروژه، از سال 2023 با ایجاد شبکههایی در فضای مجازی آغاز و از ژانویه 2025 وارد فاز گسترده شد. به نوشته نورنیوز، استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی برای تولید محتوای ساختگی و هدایت افکار عمومی در طول جنگ، نشاندهنده عمق طراحی دشمن در حوزه رسانه و روانجنگی است. این اقدامات هدفی فراتر از پرونده هستهای داشته و به براندازی ساختاری ایران و تقویت روایتهای تجزیهطلبانه ختم شده است.
یکی از محورهای مهم گزارش، افشای نقش گروههای خارجنشین مدعی حمایت از مردم ایران مانند پهلوی و برخی اپوزیسیونهای سیاسی است که عملاً در هماهنگی با پروژه اسرائیل و آمریکا عمل کردهاند. این گروهها در حالی شعار حمایت از آزادی و دموکراسی سر دادهاند که در عمل با استفاده از شبکههای ساختگی، نقش پیادهنظام پروژه براندازی را ایفا کرده و منافع شخصی خود را بر منافع ملی ترجیح دادهاند. این دست از اقدامات نشان میدهد که مبارزه رسانهای امروز، عرصهای برای آشکارسازی ماهیت واقعی مدعیان آزادی و نهانکردن اهداف تجزیهطلبانه آن هاست.
تحلیل گزارش «سیتیزنلب» آشکار میسازد که هدف اصلی آمریکا و رژیم صهیونیستی، نه پرونده هستهای بلکه براندازی و تجزیه ایران بوده است. استفاده از موضوع هستهای به عنوان پوشش عملیات اطلاعاتی و روانی، یادآور تجربه سوریهسازی و بهکارگیری قطعنامههای شورای حکام برای تحقق اهداف سیاسی - امنیتی است. این رویکرد نشان میدهد که مذاکرات بینالمللی با چنین طرفهایی صرفاً ابزاری برای پیشبرد پروژههای بحرانسازی و نه حل مسئله واقعی ایران است.
یکی دیگر از دستاوردهای مهم گزارش، هشدار درباره جایگاه رسانهها در شکلدهی به امنیت ملی و روانی جامعه است. افشای همکاری رسانههای غربی با شبکههای ساختگی نشان میدهد که جنگ رسانهای به اندازه نبرد نظامی اهمیت دارد. بنابراین، نیاز فوری جامعه ایران و نهادهای مسئول، تقویت سواد رسانهای عمومی و تدوین سیاستهای کلان برای مقابله با جنگ روانی است. این اقدام نه تنها به حفظ امنیت روانی کمک میکند، بلکه از فروپاشی وحدت ملی و تحقق پروژه تجزیه جلوگیری خواهد کرد.
******
آمریکا اگر بداند حداقل 500 سربازش کشته میشوند، به ایران حمله نمیکند
فواد ایزدی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل بینالملل گفت و گویی را با سایت نامهنیوز درباره مناقشه کنونی ایران و اروپا و همچنین احتمال حمله آمریکا به ایران انجام داده که بخشهایی از آن به شرح زیر است:
* وقتی اروپایی ها و آمریکایی از دیپلماسی سخن می گویند، معنای حرف شان این است که بین نهادهای اطلاعاتی ما درباره میزان ضربات وارده به تأسیسات هسته ای ایران اختلاف وجود دارد، از این رو می خواهند که ما در قالب مذاکره برویم و این اطلاعات را در اختیار آنها بگذاریم تا وقتی خواستند دوباره به ایران حمله کنند دقیق بدانند کجا را هدف بگیرند. آمریکایی ها و اروپایی ها شرط کمکردن برد موشک ها را به این علت هم مطرح کردند تا ما نتوانیم در پاسخ به حملات آنها حیفا و تلاویو را بزنیم.
* البته مقامات ایران نیز صحبت از دیپلماسی می کنند اما این دو علت دارد. نخست آنکه از روی عادت این حرف را می زنند چون کار و شغل وزارت خارجه و دیپلمات مذاکره است. علت دیگر آن است که وقتی غربی ها از دیپلماسی سخن می گویند، ما هم بگوییم دیپلماسی تا یک وقت نزد افکارعمومی جهان متهم به مخالفت با مذاکره نشویم. ایران قطعا نمی تواند به غربی ها اطلاعات بدهد چون اگر این کار را کند تصمیم آنها برای حمله به کشور ما تسریع می شود. وقتی غربی ها ندانند که دقیق کجا را باید بزنند، حمله نمی کنند تا اطلاعات دقیق بدست آورند.
* دفعه پیش جنگ شد چون آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که هزینه حمله به ایران برای آمریکا قابل تحمل است بنابراین حمله کرد و دیدیم قریب به 20 سردار سپاه، 15 دانشمند هسته ای و 1000 غیرنظامی ترور و شهید شدند. هدف نهایی آمریکا سرنگونی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران بود که البته به این اهدافش نرسید.
* امروز آمریکا باید به این نتیجه برسد که محاسبات مقامات ایران عوض شده است و این بار اگر حمله کند 500 تا 1000 سرباز آمریکایی کشته می شوند. اگر آمریکا به چنین جمع بندی برسد قطعا به ایران حمله نمی کند اما برعکس اگر ببیند مواضع جمهوری اسلامی ایران با قبل از حمله اول تفاوتی نمی کند قطعا حمله دوم و سوم را نیز انجام خواهد داد بنابراین ادبیات مقامات ما باید اصلاح شود، ضمن آنکه سیگنال هایی به طرف مقابل بدهند که اگر دوباره حمله کنند حداقل 500 سرباز آمریکایی کشته می شوند یعنی فرماندهان جدید نظامی ایران تصمیم گرفتند چنین کاری را انجام دهند.
******
افشای ادعای غلط زنگنه توسط کرسنت
خبرگزاری فارس نوشت:
قرارداد موسوم به کرسنت در سال 1381 میان شرکت ملی نفت ایران و شرکت اماراتی کرسنت برای برداشت از میدان گازی سلمان منعقد شد که هزینههای این قرارداد خسارتبار همچنان پس از گذشت بیش از دو دهه ادامه دارد. پس از مصادرههای سریالی شرکت کرسنت از اموال شرکت ملی نفت در لندن و رتردام در سال گذشته، این بار این شرکت به سراغ اموال دیگر شرکت ملی نفت ایران در کشور مالزی رفته است و مبلغ نجومی 2.305 میلیارد دلار را از بانک FIIB متعلق به بابک زنجانی به نفع شرکت کرسنت وصول شد.
برداشت مبلغ 2.305 میلیارد دلاری در حالی اتفاق افتاد که بیژن زنگنه، وزیر نفت دولتهای یازدهم و دوازدهم بارها وجود پول در حساب بابک زنجانی و بانک FIIB را منکر شده بود. زنگنه در تاریخ 19 خرداد 1398 زمانی که سکاندار وزارت نفت بود درباره بدهی بابک زنجانی اینگونه عنوان میکند که باقیمانده طلب وزارت نفت از بابک زنجانی به جز بهره آن بیش از دو میلیارد دلار است و زنجانی باید این مبالغ را پرداخت کند.
وی ادعای خود را اینگونه بیان کرده بود: «بعید میدانم (زنجانی) چنین پولی نیز داشته باشد، پول دارد اما نه در این حد و اندازه، چراکه اکنون دو میلیارد دلار میشود 25 هزار میلیارد تومان که به یقین زنجانی چنین پولی ندارد».
زنگنه حدود یک ماه بعد در تاریخ 22 تیر 1398 در پاسخ به سوال خبرنگاری همچنان ادعاهای خود را مطرح میکند و درباره خودداری وزارت نفت در اعلام شماره حساب برای پرداخت بدهی بابک زنجانی پاسخ میدهد که اصلا پولی وجود ندارد که بخواهد آن را پس بدهد. حالا بر خلاف ادعاهای چندباره بیژن زنگنه پول در حسابهای بانک FIIB موجود بوده و این پول به جای اینکه در شرایط تحریمی به اقتصاد کشور کمک کند، صرف خسارات قرارداد کرسنت شده است.
******
جبهه اصلاحات گرفتار حلقه تکرار / چرا نوبت جوانها نمیرسد؟
سایت رویداد24 نوشت:
مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران در روزهای آغازین پاییز 1404 برگزار شد و بار دیگر آذر منصوری به ریاست این تشکل انتخاب شد. در نگاه اول، این انتخاب میتواند نشانه ثبات مدیریتی باشد، اما بانگاهی دقیقتر، تداوم یک ساختار بسته و تمرکز قدرت در میان حلقهای محدود از چهرههای شناختهشده اصلاحطلبی را آشکار میکند. ترکیب هیاترئیسه جدید، همان چهرههای قدیمی را شامل میشود: آذرمنصوری، محسن آرمین، سیدحسن رسولی، بدرالسادات مفیدی و جواد امام. این انتخابها، در حالی که از ثبات تشکیلاتی حکایت دارد، هیچ نشانهای از نوسازی و ورود نسل جدید یا بازتعریف نقش اصلاحطلبان در سپهر سیاسی کشور ارائه نمیکند. محمد قوچانی، از اعضای شورای مرکزی کارگزاران، پیشتر این روند را محصول مهندسی سیاسی داخلی دانسته بود و اشاره کرده بود که انتخاب رئیس جبهه اصلاحات بیشتر با اشارت و وصایت تعیین میشود تا انتخاب آزاد اعضا. انتخاب مجدد همان فرد، این نقد را بار دیگر زنده کرده است.
ابقای منصوری در ریاست جبهه اصلاحات، در واقع تداوم گفتمانی است که پس از بیانیه معروف این جبهه در پی جنگ دوازدهروزه شکل گرفته بود؛ گفتمانی که بر تجدیدنظرطلبی و نقد بنیادین ساختار سیاسی تأکید دارد و کمتر به مصالحه یا بازتعریف راهبردی تمایل نشان میدهد. دلیل انتقاداتی که امروز در رسانههای اصولگرا به این انتخابات جبهه اصلاحات مطرح شده نیز همین است. نگرانی جریان سیاسی رقیب از تدام رویکرد مردممحور جبهه اصلاحات است. طبیعی است که اصولگرای مایل بودند هیات رئیسه این جریان سیاسی به روزنهگشایان واگذار شود تا به قول آنها به بازخوانی واقعگرایانه از نقش خود در سیاست ایران بپردازند.
ابقای اعضای قبل در هیات رئیسه جبهه اصلاحات، اما نشان داد که ادبیات «پارادایم شیفت» که در سالهای اخیر مطرح شده، هنوز در میان تصمیمسازان جبهه خریدار دارد. منصوری نماینده همان گفتمان تحولخواهی بنیادین است که بیش از اصلاح تدریجی، بر تغییر چارچوبهای کلان تأکید دارد. نظریهای که اگرچه موجب مورد هجمه قرار گرفتن این جریان میشود، اما پیوند این جریان سیاسی و مردم را حفظ میکند چرا که مشکلات گسترده کنونی در کشور، بخش قابل توجهی از مردم را به این نتیجه رسانده که بدون تغییرات کلان و جدی نمیتوان به اصلاحات تدریجی دلخوش کرد.
تداوم حضور چهرههای شناختهشده، اما از از جهاتی هم قابل نقد است و صدای اصلاحطلبان را نیز درآورده است. مثلا نشان میدهد که جبهه اصلاحات هنوز نتوانسته حلقه تصمیمگیری خود را باز کرده و نسل جدید را وارد فرآیند کند. این رویکرد، که به نوعی محافظهکاری تشکیلاتی نیز تعبیر میشود، باعث شده نوسازی و بازتعریف راهبردی اصلاحطلبان به تعویق بیفتد. در حالی که تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور نیازمند انعطاف و پاسخگویی سریع است، انتخاب هیاترئیسه جدید نشان میدهد که اصلاحطلبان همچنان گرفتار ساختارهای بسته و فرسودهاند.
******
طرح استیضاح وزیر کار در چه مرحلهای است؟
سخنگوی هیئت رئیسه مجلس آخرین روند استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی را تشریح کرد.
عباس گودرزی در جمع خبرنگاران درباره آخرین روند استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، گفت: «سخنگوی هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی ادامه داد: با توجه به لزوم حفظ همبستگی و اتحاد مقدس مورد تأکید مقام معظم رهبری و تلاش برای حمایت از دولت، تمایل داشتیم که موضوع در قالب استیضاح مطرح نشود و مسائل در یک نشست با امضاکنندگان استیضاح پیگیری و رفع شود».
گودرزی ادامه داد: «با وجود دعوت از وزیر کار، وی در جلسه حاضر نشد و با وجود تلاش برای تغییر زمان جلسه، باز هم این امر محقق نشد. بنابراین چارهای به جز ارجاع استیضاح به هیئت رئیسه نداشتیم. پس از ارجاع، اختیار نمایندگانی که برای استیضاح امضا جمع کرده با سایر نمایندگان برابر است و هیچ تفاوتی بین نفر اول و آخر امضاکننده وجود ندارد».
نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای اسلامی با اشاره به سایر استیضاحهایی که در مجلس مطرح است، گفت: «تلاش برای ساماندهی چهار استیضاح از جمله وزرای راه و شهرسازی، نیرو، کار و جهاد کشاورزی با تدبیر و برنامهریزی خواهد بود تا مصالح نظام، منافع مردم و رعایت قانون همزمان مورد توجه قرار گیرد».
وی در مورد روند قانونی بررسی استیضاح در مجلس، اظهار داشت: «پس از ارجاع استیضاح به کمیسیون ذیربط، گزارش باید ظرف یک هفته به هیئت رئیسه ارائه شود و در صورت عدم رفع مشکل، استیضاح با حداقل 10 امضا، اعلام وصول خواهد شد و وزیر ذیربط 10 روز فرصت دارد تا در مجلس حاضر شود».
******
دهه 90 یادگار شماست
سایت جهاننیوز نوشت:
تصمیمات مدیریتی یکی از مهمترین مولفههایی است که در ایجاد پیشرفت و یا حتی پسرفت کشورهای مختلف تاثیرگذار است. از این روست که گفته میشود مدیران باید افرادی برنامهپذیر، کارشناس و متخصص و کارآمد باشند و نسبت به سناریوهای مختلف تصمیماتشان که آینده را رقم میزند آگاهی داشته باشند و دلسوزانه برای رشد و رفاه مردم تصمیم بگیرند. در همین راستا، «محمود واعظی» رئیس دفتر حسن روحانی در زمان ریاستجمهوریاش درگفت وگو با یکی از رسانهها درباره هنر مدیریت سخن گفته است و مدیران را حائز ویژگیها و شاخصههایی دانسته که غیر از این موارد باعث ایجاد مشکلاتی برای کشور میشوند.
واعظی با اشاره به اینکه مدیران باید داری تخصص لازم باشند، گفته است: «بهترین شیوه این است که فردی که مسئولیت میپذیرد، در حوزه مربوطه صاحب تخصص باشد. نباید فرد مدیر وارد عرصهای شود که نسبت به ابعاد فنی آن بیگانه است. تخصص و تجربه، به همراه مشورت با اهل فن، از ارکان اساسی مدیریت موفق هستند. مدیر باید بهگونهای تصمیم بگیرد که سطح رفاه عمومی ارتقاء یابد و آثار مثبت تصمیمات او در زندگی مردم ملموس باشد. تصمیمگیری درست نه تنها باید مشکلات جاری را برطرف کند، بلکه باید آینده را نیز بیشتر ببیند و برای نسلهای بعدی دستاوردی پایدار بر جای بگذارد. مدیر نمیتواند موضوعی را بلاتکلیف رها سازد. یکی از هنرهای مدیریت این است که مدیر بتواند در زمان مناسب، تصمیم درست اتخاذ کند.» رئیس دفترحسن روحانی درحالی درباره هنر مدیریت سخن میگوید که حاصل و طعم دوران مدیریت وی و نزدیکانش را هنوز هم پس از حدود 4 سال بعد از دولتهای یازدهم و دوازهم کشور و مردم میچشند. دهه 90 به دهه سوخته معروف شده است. زمانی که کشور معطل برجام و متعلقات آن بود و بعد از سالها شاهد آن هستیم که هنر دیپلماسی تیم سیاست خارجی حسن روحانی وضعیتی به وجود آورد که با وجود عمل ایران به تعهداتش در برجام و سالها انتظار و با وجود بیتعهدی و بیعملی طرف مقابل، سه کشور اروپایی اقدام به فعال سازی مکانیسم ماشه کردند. نکته حائز اهمیت در فعال سازی اسنپ بک این بود که طوری طراحی شده بود که دو کشور چین و روسیه که عضو دائم شورای امنیت بودند با وجود اینکه تا امروز مصرانه این اقدام تروئیکای اروپایی را غیرقانونی دانسته و آن را بارها تکرار کردند نتوانستند از حق وتو خود برای رد مکانیسم ماشه استفاده کنند. این در شرایطی بود که حسن روحانی مدعی بود که زبان دنیا را بلد است اما برجام که نتیجه آن از زمان اوباما «تقریباً هیچ» اعلام شد با 1500 تحریم جدید دیگر تمام شد و تیم دیپلماسی در برابر فرمایشات رهبر معظم انقلاب که فرمودند از طرف مقابل تضمین بگیرید عنوان میکردند که «امضای جان کری تضمین است.» این داستان برجامی بود که اقتصاد کشور و حتی آب خوردن و اشتغال و ازدواج جوانان نیز بدان متصل و وابسته شد و تا به امروز یک بیماری اقتصادی به نام اقتصاد شرطی شده و وابسته به مذاکره هستهای به جای گذاشته است.
در دهه از دست رفته 90 با هنر مدیریت روحانی و واعظی اتفاقات مهمی در کشور رخ داد از جمله اینکه حتی در توزیع بستههای کمکی معیشتی به مردم کرامت آنان زیر سئوال می رفت. به افرادی که حقوق نجومی میگرفتند ذخیره نظام گفته میشد و دولت شب واریز یارانههای نقدی را شب عزای خود عنوان میکرد و بارها به مردم نسبت به دریافت یارانههای نقدی بی حرمتی شد.
در سیل و بحرانها مدیران همواره عقب بودند و مدیریت را بعد از بحران انجام میدادند و حتی استانداران و مدیران نه تنها در حوزه مدیریتی خود بلکه در کشور نبودند و با فرمان معاون اول دولت برکنار میشدند. معاون اولی که عنوان میکرد حتی توان تغییر منشی خود را ندارد و مدیران اجرایی در آن زمان را خسته و آویزان میخواند.
در بحرانهایی مانند شیوع ویروس کرونا به گونهای عمل شد که متاسفانه بعضاً روزی 500 الی 700 تن از هموطنان جان خود را از دست میدادند و واردات واکسن آن را منوط به مسائل سیاسی از جمله FATF میخواندند یا اعتقاد به ایمنی گلهای داشتند. درحالی که در دوره بعد ریاستجمهوری با واردات واکسن و واکسیناسیون سریع مردم این بیماری از بین رفت. واعظی درحالی عنوان کرده که در زمان جوانی و بیتجربگی خطاهایی داشته و در دوران پختگی آنها را اصلاح کرده است که در دولت حسن روحانی وی و مدیران دیگر انواع و اقسام خطاهای مدیریتی داشتند که باعث تلنبار شدن مشکلات و ناترازیهای فراوانی شد که امروز کشور به شدت درگیر آن است.
- برچسبها:
- آمریکا
- ازدواج جوانان
- استان هرمزگان
- اقتصاد کشور
- انگلیس
- اینستاگرام
- بابک زنجانی
- تهران
- جشنواره فیلم فجر
- جمهوری اسلامی
- جنگ تحمیلی
- جهاد کشاورزی
- چین
- حقوق نجومی
- خانه سینما
- خلیج فارس
- راه و شهرسازی
- رژیم صهیونیستی
- روسیه
- سیاست خارجی
- شبکه اجتماعی
- فیلم سینمایی
- کشف حجاب
- محمود واعظی
- واکسیناسیون
- وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی
- وزارت نفت
- هوش مصنوعی
- یمن
- FATF
- برجام
- دونالد ترامپ
- ستاد کل نیروهای مسلح
- سیل
- شورای امنیت سازمان ملل
- مقام معظم رهبری
- حسن روحانی
- مجلس شورای اسلامی
- ویروس کرونا