یک‌شنبه 4 آذر 1403

به آیت الله جنتی گفتم نمایندگانی که پاک هستنند و زبان تندی دارند را رد می کنید / اگر من انتقادی به رهبری دارم، آیا ضد ولایت فقیه هستم؟/ خاتمی رد صلاحیت می شد اگر...

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
به آیت الله جنتی گفتم نمایندگانی که پاک هستنند و زبان تندی دارند را رد می کنید / اگر من انتقادی به رهبری دارم، آیا ضد ولایت فقیه هستم؟/ خاتمی رد صلاحیت می شد اگر...

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه امام خمینی (ره) در برخورد با جوانان مانند مقدس‌مآب‌ها برخورد نمی‌کردند، گفت: امام عنصر جوانی و معجزه این مقطع از سن یک انسان را کشف کرده بودند و جوانان را می‌فهمیدند و به ایمان جوانان و به قدرت جوانی اعتماد می‌کردند.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از جماران، مجید انصاری، فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگویی به بیان نکاتی درباره انتخابات ریاست جمهوری 1400، نظارت استصوابی، روی کار آمدن تندروها و... پرداخته است که در ادامه مشروح آن را می خوانید.

حال و هوای اولین حضورتان در جماران خاطرتان هست؟ 

انصاری: جماران جایی است که تاریخ انقلاب اسلامی و کانون عشق یک نسل جوانِ آرمانی، نزدیک به 9 سال در اینجا می‌تپید. اسم و فضای این حسینیه ساده جماران و شخصیت‌های بزرگی که در اینجا بودند و در این جایگاه به ظاهر ساده اما بسیار الهام‌بخش حضور پیدا می‌کردند، به مثابه درخشش یک نور و امید تازه برای همه خاطره‌انگیز است و برای من هم همینطور بود. جماران بعد از آمدن امام (ره) یک نام جهانی شد.

 اولین دیدارتان با امام در قم شکل گرفت؟

بله.

 در تهران اولین دیدارتان کی و چطور بود؟ در همین حسینیه بود یا جای دیگر؟

من هر وقت که فرصت دیدار پیدا می‌کردم چه در ملاقات‌های عمومی یا بعضاً اگر توفیق ملاقات خصوصی پیدا می‌کردم، سعی می‌کردم حتماً در منزلِ پشتی که حضرت امام (ره) آنجا تشریف داشتند، برای دست بوسی می‌رفتم و بعد به داخل حسینیه می‌آمدیم و از محضر ایشان استفاده می‌کردیم.

یکی از نکاتی که زیاد درباره حضرت امام (ره) گفته می‌شود و خود ایشان هم به آن تأکید داشتند، بحث جوانان و اینکه فطرت پاک جوان‌ها نسبت به افراد دیگر خیلی مهیاست تا بتوانند به کمک آن، در مسیر اصلاح جامعه و اسلام حرکت کنند. ایشان هم به معنای واقعی یک انقلاب در درون جوان‌ها ایجاد کردند و بعد همان جوان‌ها را در مسیر انقلاب آوردند. این چه راز و رمزی دارد؟ امام این کلید قفل دل جوانان را که خیلی هم آسان باز نمی‌شود، توسط یک مرجع عالیقدر جهان اسلام آن هم در فضایی که جوانان، مسیرهای زیاد داشتند که انتخاب کنند را چگونه به دست گرفت؟

این نکته مهمی است. این روزها بیشتر از هر زمان دیگر توجه و فهم این موضوع کلیدی برای کشور و آینده تاریخ کشور و همچنین جوانان عزیز اهمیت دارد. علت اصلی آن این است که شخص حضرت امام (ره) از ابتدای نوجوانی به دلیل شرایط خاص خانوادگی و نبوغ و استعداد ذاتی که خودشان داشتند، عنصر جوانی و معجزه این مقطع از سن یک انسان را کشف کرده بودند و لذا در ابتدا خودشان پا به پای حرکت در مسیر گذر عمر، از تمام ظرفیت‌ها و امکانات این دوران استفاده کردند. ایشان به علت حسن مشرب و برخوردی که داشتند، جوان را می‌فهمیدند و مانند این مقدس‌مآب‌هایی که با جوانان در دو عالم جدا زندگی می‌کنند، نبودند.

در تمام خاطرات نوه‌ها و اعضای خانواده ایشان هم هست که حتی در همین سنین آخر و در دوران رهبری، امام در خانه یک رفیق بسیار صمیمی و مهربان با فرزندان و نوه‌ها بودند که با آنان بازی می‌کردند و با آنان همزبان بودند و اهل تحکم و تحمیل مسئله‌ای بر آنان نبودند.

اتفاقاً در جایی نقلی از شما خواندم که گفته بودید امام با تمام ابهت و جایگاهی که داشتند ولی در برخورد با جوانان قیم‌مآبانه و پدرسالارانه برخورد نمی‌کردند. این خیلی مهم است. کسی به قدرتی رسیده و حتی پیش از رهبری، وقتی به مرجعیت رسیدند، ولی چنین روحیه‌ای نداشته است.

بله عرض کردم که اگر کسی مقتضیات جوان و جوانی را درک نکند مشکل خواهد داشت. جوان توقع دارد مانند او حرف بزند، لباس بپوشد، مانند او زندگی کند و در مقابل او کرنش کند اما اگر کسی بداند جوان و جوانی چیست، به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) می‌داند که اینها برای دوران دیگری غیر از آنچه که ما در آن زیستیم، می‌زیند و آنان را درک می‌کنند.

در خاطرات نوه‌های امام هست که اصلا در داخل منزل احساس نمی‌کردند که با یک رهبر مواجه هستند؛ بلکه او را پدر بزرگی می‌دیدند که از او درخواست می‌کردند با آنها کارتون نگاه کند یا عکس بیندازند و بازی‌های کودکانه داشته باشند و احساس می‌کنند با نزدیک‌ترین فرد که او را دوست دارند و او هم آنها را دوست دارد، برخورد دارند.

این را از داماد ایشان مرحوم آقای دکتر بروجردی شنیدم که وقتی ایشان آمده بود خواستگاری صبیه امام، ایشان در خانه امام صورتشان را تیغ می‌زدند؛ می‌گوید من بارها و بارها خدمت امام رسیدم اما حتی یکبار امام نفرمود که چرا صورتت را تیغ می‌زنی؟.

این وضعیت شاید الان یک امر عادی باشد ولی 70 سال پیش، اغلب علما اینطور بودند که اگر فردی را بدین صورت می‌دیدند از باب نهی از منکر تذکر می‌دادند. اتفاقاً ظاهراً یکبار هم به امام گفته بودند که شما چرا نهی از منکر نمی‌کنید و ایشان فرموده بودند که من منکری ندیدم. گفته بودند که چطور منکری ندیدید؛ این مغایر فتوای شماست. امام پاسخ داده بودند که شاید ایشان مقلد کسی است که تراشیدن ریش را حرام نمی‌داند. خلاصه امام اهل گیر دادن نبودند. ضمن اینکه در مسائلی مانند تربیت فرزند و تربیت جوان‌ها جدی بودند اما امام انتقال مطلب را به شیوه مثبت و غیرمستقیم انجام می‌دادند و جوری القا می‌کردند که فرد احساس نکند دارد به او تحمیل و تحکم می‌شود. بعدها این مسئله، خود را در شیوه مدیریتی امام نشان می‌دهد و واقعاً از معجزات است. جوانان ما چون امام را ندیده‌اند و فضا هم فضای دیگری است، از شنیدن اینها تعجب کنند.

با کمال تأسف باید بگویم ما جوانان را درک نکردیم. ما سال‌هاست با کج‌سلیقگی، محدودنگری، تحجرگرایی و انواع آسیب‌هایی که در بینش ما نسبت به مسائل اسلامی بوده، جوانان را به حال خودشان رها کردیم و فکر کردیم اینها از دین و خدا فاصله گرفته‌اند و از دست رفته‌اند.

ما اکتفا کردیم به یک اقلیت از کسانی که فرض کردیم حزب‌الهی و انقلابی هستند؛ یعنی انتظار ما این است که همه جوانان یک کشور 80 و چند میلیونی، باید به سلیقه و ذائقه یک اقلیت محدودی لباس بپوشند، حرف بزنند، اصلاح سر و صورت کنند، اهل هیئت و سینه‌زنی باشند؛ در حالی که جوانان خیلی چیزهای دیگر می‌خواستند. ما به نیاز روحی، عاطفی و نیاز تفریحی جوانان اصلاً توجه نکردیم و با آنها بیگانه شدیم. متأسفانه وضع ما در این زمینه خیلی خوب نیست.

اما امام (ره) وقتی که انقلاب را شروع کردند و در 14 سالی که در تبعید به سر می‌بردند و بعد از بازگشت و پیروزی، به این موضوع توجه داشتند و این مسئله موجب شد تا جوانان امام را ندیده، عاشق او شوند. امام این نسل را تربیت کرد، با آنان زندگی کرد و آنان هم متقابلاً به امام عشق می‌ورزیدند و نتیجه این شد که جنگ را همین جوانان اداره کردند، جهاد سازندگی را اینها ترتیب دادند و مدیران کشور عمدتاً همین جوان‌ها بودند. امام به ایمان جوانان و به قدرت جوانی اعتماد می‌کردند.

امام (ره) چند نکته را درباره جوانان تأکید کردند؛ یکی اینکه جوانان قلبشان پاک‌تر از افراد مسن است. دنیاگرایی، دنیاطلبی و دنیازدگی آنان کمتر است و به خدا نزدیکتر هستند؛ برخلاف ذهنیاتی که امروز هست. جوان واقعاً با خدا عشق می‌کند. اما ما جوری خدا را تعریف می‌کنیم که ترسناک و سخت است و اگر بخواهیم با او صحبت کنیم حتما باید دعای جوشن کبیر بخوانیم.

امام که یک فیلسوف تمام عیار بودند و تمام معارف و احادیث اسلامی را هشتاد سال تدریس کرده بودند، کمتر سخنرانی از ایشان پیدا می‌کنید که ایشان با جوانان یا مردم عادی داشته باشند و یک روایت یا آیه را به عربی بخوانند. همه صحبت ایشان محتوای اسلام بود ولی به زبان مردم و جوانان صحبت می‌کردند.

اولین دیداری که با امام داشتم در کتابخانه مدرسه فیضیه قم بود که یک دیدار خصوصی داشتیم و بعدش به محوطه کتابخانه آمدیم؛ اتفاقاً عده‌ای از جوانان با لباس رزمی به دیدار امام آمده بودند. امام که صحبت کردند، اینها اجازه خواستند که چند حرکت رزمی انجام دهند؛ امام قبول کردند و گفتند انجام دهید. قشنگ نشستند و برنامه آنها را تماشا کردند و خیلی هم تشویق‌شان کردند و آنها هم خیلی خوشحال از کتابخانه بیرون آمدند. همین‌ها وقتی مسئولیت‌ها را به دست گرفتند احساس کردند امام به دین و پاکدستی و سخت‌کوشی آنها اعتماد کرده است.

جوان‌های زمان انقلاب چیزی با خودشان داشتند به نام فرهنگ غربی که جذابیت‌های نفسانی زیادی دارد که شاید خیلی از جوان‌ها می‌خواستند آن سو بروند و بگویند برویم کیف‌مان را بکنیم. ولی به این سمت آمدند. یا در زمان جنگ همینطور. چند وقت پیش از فردی که در تلویزیون صحبت می‌کرد و معمولا حرف‌های عجیب و غریبی می‌زند، شنیدم که می‌گفت این جنگ رفتن و انقلاب کردن از روی هیجان جوانی بوده است! آخر مگر می‌شود هیجان جوانی، جوان را به این سمت بیاورد؟

قبل از پیروزی انقلاب در ایران، سینماها وضعیت خاص خودش را داشت و مراکز خاص فحشا و منکرات و موسیقی‌ها و عیاشی‌ها و مسافرت‌ها همه نوعش بود. اتفاقاً آنچه که بیشتر تبلیغ رسمی رسانه‌ای می‌شد، اینها بود. امام (ره) که دستگاه تبلیغاتی نداشتند. امام با اطلاعیه یا نوار کاست با جوانان ارتباط می‌گرفتند. حالا همین نوار کاست را که می‌گوییم، پر کردن و رساندنش به دست مردم یک پروسه پرخطر و طولانی بود ولی امام با زبان درست مسیری را در برابر جوانان باز کرده بودند که خودشان انتخاب کنند. البته اخلاص امام و جاذبه اسلام هم بود.

این جوانان افق‌های بزرگتری را پیش روی خود می‌دیدند و به جای آنکه خود را ببینند، ایران را و به جای سعادت شخصی خود، نجات کل ملت را می‌دیدند. برای آزادی و آبادی و مستقل شدن کشور، اینکه دست اجانب از کشور کوتاه شود و همه مردم با هم رشد کنند، تلاش می‌کردند. اینها آرمان‌هایی بود که جوانان برای آن جان خود را فدا کردند.

هیجان جوانی ممکن است باشد ولی طرف هشت سال از اول تا آخر جنگ، داوطلبانه در گرمای خوزستان شب‌ها از نیش پشه خواب نداشته باشد و صدای غرش توپ و تانک را تحمل کند، همسرش را رها کرده یا تولد فرزندش را نبیند. یکی دو تا هم نبوده، مثلا طرف اول نامزدی‌اش بوده یا فردای عروسی‌اش بوده که به جبهه رفته است؛ یا سرمای غرب کشور را تحمل کرده است. من هر وقت یادم می‌آید، به تمام معنا در برابر این عظمت‌ها احساس حقارت می‌کنم. این چه شور جوانی است؟ آیا او احساس و شهوت نداشته؟ پدر و مادر و راحتی را دوست نداشته است؟

 بعد تو بیایی این را با چند جوانی مقایسه می‌کنی که اعتراض دارند و بگویند اینها می‌خواهند هیجانشان را خالی کنند؟

متأسفانه ما امروز به جای اینکه سرمایه عظیم جوانان کشور را نعمت ببینیم، یک عده آنها را مزاحم خود تلقی کردند. اینکه جوان ما امروز اعتراض به حقی دارد، اما خیلی راحت ما به او اغتشاشگر و برانداز و خرابکار بگوییم و هزار وصله بچسبانیم، درست نیست. در یک حرکت اجتماعیکه در کشور رخ داد، ممکن است چهار نفر هم واقعاً تحریک‌شده دشمن باشند، مشکل شخصی یا سیاسی داشته باشند و عامل دشمن باشند اما یک ملت را نمی‌توان به اغتشاشگر بودن یا اینکه دنبال تجزیه هستند، متهم کرد.

برنامه برای جوانان گذاشتند اما سلیقه بنده روحانی نبوده که ارکستر برگزار شود، یا یک برنامه هنری اجرا شود؛ این جوان در این بیست سی سال مرتب نه شنیده است و با تابلوی ورود ممنوع مواجه شده و متهم شده. یک مجوزی صادر شده برای کنسرت، جوان از روی علاقه به خواننده محبوبش بلیط تهیه کرده ولی لحظه آخر از اجرای کنسرت جلوگیری شده یا یکی می‌گوید من اجازه نمی‌دهم در استانم کنسرت برگزار شود. این من کیست؟ این من شیطان است. امام فرمودند این من را کنار را بگذارید. می‌گویند به ساحت مقدس فلان امام یا این شهر اهانت می‌شود. شما مگر خدا هستید؟ مگر پیغمبر خدا هستید؟ چه کسی گفته که تشخیص فقهی فلان فرد باید برکشور یا فلان شهر حاکم باشد و مردم ناچار هستند با ذائقه فلان آقای هشتاد ساله زندگی کنند؟.

اول انقلاب اگر کسی پشت قابلمه هم ضرب می‌گرفت، می‌گفتند حرام است. به قول یکی از دوستان می‌گفت در خانواده و جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که اگر لباس در ماشین لباسشویی، دکمه‌هایش به هم برخورد کند و ریتم پیدا کند، می گویند این شبهه‌ناک است. خب با این سبک پیرمردها هم نمی‌توانند با اینها راه بیایند، چه رسد به جوان‌ها.

امام وقتی فتوا دادند که موسیقی مجاز است، از صدا و سیما هم اجرا می‌شد و خود امام (ره) هم گوش می‌دادند. برای مثال سرود آقای مطهری چون بدون ابزار بوده در حضور امام اجرا شد و ایشان راهگشایی کردند. اول انقلاب خیلی‌ها می‌گفتند سینما را تعطیل کنید، برخورد زن و مرد است و صدای زن نامحرم شنیده می‌شود اما امام اعتنا نکردند و گفتند اگر هنر در خدمت مردم و پیشرفت جامعه باشد، چه اشکالی دارد. امام (ره) سلایق شخصی که به نام دین تحمیل می‌کردند را برنمی‌تافتند.

متأسفانه صدا و سیمای ملی ما که باید صدای کل ملت باشد و سلیقه همه اقشار از آن منعکس شود، امروز تبدیل به رسانه‌ای شده است که سلیقه یک اقلیت بسیار محدود، جزم‌اندیش و متحجر در آن حاکم است که اگر هر چیزی خلاف سلیقه آنان باشد، نادرست و خلاف شرع و ضدانقلاب است. از نظر آنان جوان انقلابی، جوانی است که مانند آنان فکر کند و مانند آنان حرف بزند و یک فرد فحاش و تندخو باشد و طلبکار از همه.

از جمله مشکلات ما همین است که با وجود هزاران نفر انسان فرهیخته دانشگاهیِ تحصیل کرده و پژوهشگر در حوزه مسائل دینی، اجتماعی، اخلاقی و جهانی، افرادی را می‌بینیم در تلویزیون که نظریه‌پردازی دینی، انقلابی و ارزشی می‌کنند و پول عجیب و غریبی هم خرج می‌شود.

اگر قرار است 30 شبکه کارکرد یک شبکه را داشته باشد و همه برنامه‌ها مشابه هم باشد و همه شبکه‌ها در انحصار چند نفر کارشناس مذهبی و سیاسی باشد و سلایق بقیه مردم جایی در آن نداشته باشند و نخبگان کشور در حوزه سیاست، اقتصاد، جامعه شناسی همین چند نفری باشند که آنجا هستند، پس بقیه نخبگان کشور کجا هستند؟ نمی‌دانم واقعا چه باید گفت و چه باید کرد؟

نظریه‌پرداز سیاسی کشور در پیچیده‌ترین موضوعات دارد اظهارنظر می‌کند، در مورد برجام اظهار نظر می‌کند؛ موافقان برجام را آمریکایی و ضدانقلاب معرفی می‌کند. در مورد اف ای تی اف اظهار فضل می‌کند و طرفداران آن را مرعوب و خائن و عامل بیگانه معرفی می‌کند. خانم‌ها و دختران این مملکت را که به گفته مقام معظم رهبری، ممکن است برخی‌هاشان بی‌حجاب و بدحجاب باشند ولی قلب پاکی دارند و علاقه‌شان به ایران و اسلام نسبت به آن آقایی که این ادعا را می‌کند، بیشتر است را زیر سوال می‌برد.

 آقا در سفر معروف‌شان به بجنورد می‌فرمایند چه بسا که نیت اینها از من پاک‌تر نباشد؟

من مطئنم اگر شهید سلیمانی زنده بود، توسط همین تندروهای انقلابی‌نما به عنوان یک فرد واداده و بی‌بصیرت متهم می‌شد. کمااینکه بعد از اینکه ایشان در مورد مسائل سیاسی و مسئله حجاب و جوانان و دختران صحبت کرده بودند، این آقایان در محافل خصوصی‌شان شروع کرده بودند علیه ایشان صحبت کردن.

البته من این نکته را هم عرض کنم که بعید می‌دانم چیزی که اینها می‌گویند از روی اعتقاد باشد. من احتمال می‌دهم که خدایی نکرده یک جریان نفوذی در کشور شکل گرفته باشد که جوان‌ها را از دین، از روحانیت از نظام، از امام و رهبری متنفر کند و به جوانان بگوید که اگر بخواهید زندگی کنید باید کلا از اینها فاصله بگیرید و به راه دیگری بروید.

رسانه ملی ما جوری رفتار کرده که مرجعیت رسانه را در اختیار اینترنشنال و بی بی سی و دیگران گذاشته است. چرا باید مخاطب رسمی آنها از مخاطبان رسمی صدا و سیما بیشتر باشد؟ صدا و سیما مگر از پول این ملت اداره نمی‌شود؟ هزاران میلیارد تومان در کشور خرج می‌شود که این ملت را تحقیر و متهم کنند!

این حوادثی که در کشور اتفاق افتاد و اعتراضاتی که صورت گرفت، روز اول گفتند باید صف معترضین را از اغتشاشگران جدا کنیم. سلمنا. اما این فقط یک طرف قضیه است. بعد فقط بگیرید و ببندید و محاکمه کنید. خب اعتراض در کشور وجود دارد اما ساحت‌های آن متفاوت است. یک عده که به نظرم اکثریت هستند، در زندگی و معیشت‌شان واقعا دچار مشکل شدند و احساس می‌کنند که ایران قرار نبود اینگونه اداره شود. انقلاب قرار بود ایران را یک کشور نمونه معرفی کند.

اگر ما طبق آرمان‌های امام و شهدا و انقلاب اسلامی پیش رفته بودیم، امروز ایران باید کشور اول اقتصادی، فناوری، زندگی، آبادانی، پیشرفت و علم می‌بود که در این ساحت‌ها در دنیا بدرخشد و از منظر این پیشرفت‌ها الهام‌بخش باشد.

امام بارها فرمودند اینکه ما می‌گوییم صدور انقلاب، نمی‌خواهیم جایی را فتح کنیم و لشکرکشی کنیم. صدور انقلاب این است که ما جوری اداره کنیم که اگر کشورهای دیگر دیدند، بگویند عجب راه و رسم درستی بوده است که ایران را از یک وضعیت فلاکت‌بار در آورده‌اند.

خب وضعیت در دوران پهلوی واقعا فلاکت‌بار بود. جوانان عزیز ما دلخوری دارند و دلخوری‌شان هم به حق و صحیح است. اما مطالعه کنند که ایران سال 57 چه وضعی داشت؟ من در آن دوران جوان بودم و ایران را گشته‌ام. واقعا با همه وجود فقر و فلاکت وبی‌سوادی روستاییان را می‌دیدم. مردم سال 57 که از سر خوشی انقلاب نکردند. مردم و همه ملت به شرایط رژیم شاهنشاهی معترض بودند و بخشی از اعتراضشان به وابستگی آنها به اجانب و وضع مدیریت جامعه بود و هر کسی از زاویه‌ای اعتراض داشت و به دنبال بهبود بود. من نمی‌گویم خدایی نکرده وضعیت ما در همه عرصه‌ها بدتر شده ولی واقعاً امروز وضعیت اقتصاد و معیشت مردم خوب نیست.

من صبح میدان تره بار بودم. هفته‌ای یک روز نیاز خانه را خرید می‌کنم. کمتر هفته ای هست که انسان برای خرید برود و قیمت اجناس، قیمت هفته قبل یا کیفیت قبل باشد. مگر درآمد مردم هر هفته بالا می‌رود؟ خب یک جمع زیادی به این وضع زندگی معترضند. حقوق‌شان کفاف زندگی را نمی‌دهد. اجاره منزل، هزینه درمان و بهداشت؛ مردم فرزند دانشجو یا بیکار دارند. این وضع قابل تحمل نیست. یک عده از جوانان می‌گویند ما می‌خواهیم زندگی کنیم ولی نمی‌خواهیم با سلیقه آخوندها زندگی کنیم. من آخوند هستم که دارم این حرف را می‌زنم. ولی بنده مقتضیات محیط آخوندی را دوست دارم و عده دیگری دوست دارند هر 365 روز سال را برنامه مذهبی و سینه‌زنی و روضه‌خوانی داشته باشند. ولی مگر ما چند درصد هستیم؟

آن جوان می‌گوید من موسیقی دوست دارم، من می‌خواهم در ورزشگاه حضور پیدا کنم. من می‌خواهم بگویم چه کسی به من حق داده که به عنوان یک امام جمعه شهر بگویم دختران حق ندارند به ورزشگاه بروند؟ یا باید کنسرت‌ها را لغو کنند؟

شما می‌گویید که ابتدای انقلاب به روستاها رفته‌ام و وضعیت را دیده‌ام که از کجا به کجا رسیده‌ایم اما به دلیل یکسری ناکارآمدی‌ها و روش‌های غلط و سلیقه‌ای جوان امروز ما دیگر این پیشرفت‌ها را هم نمی‌بیند.

انصاری: نه نمی‌بیند. البته جوان ما یک حرف دارد و حرفش هم درست است. بنده سال 1358 بعد از پیروزی انقلاب، مسئول جهاد سازندگی منطقه‌ای بودم. در بزرگترین روستای آن منطقه که مرکزیت روستاهای اطراف آن قسمت بود، راه نداشت و ما از خط رودخانه با یک لندرور تردد می‌کردیم. آب آشامیدنی این روستا از یک منبع آب تأمین می‌شد که وقتی باران می‌بارید، آب در این منبع جمع می‌شد و پله داشت که مردم در تابستان به زیر آن می‌رفتند و آب برمی‌داشتند. وقتی این منبع خراب شد و ما برای تعمیر رفتیم، دیدیم انواع و اقسام حیواناتی که وارد این منبع شده و آنجا تلف شده‌اند، وجود دارد. خب آن مردم مریض می‌شدند.

این روستا که روستای مرکزی هم بود آب و برق و گاز نداشت. اکثر روستاها حمام نداشتند. یعنی یکی از کارهای ما در روستاها این بود که حمام عمومی بسازیم. اما آن روستا الان همه چیز دارد. راه آسفالته و دبیرستان دارد و الان نیازهای‌شان به خط اینترنت و اینها رسیده است.

جوانان می‌گویند که چهل سال گذشته و قرار نبود ایران ترمز کند. خب هر رژیم دیگری هم که می آمد این کارها را می‌کرد. جمهوری اسلامی خیلی کارهای بزرگی کرده و به روستاها رسیده است اما جوانان ما ایران را با کشورهای همجوار و پیشرفت‌های دیگر مقایسه می‌کنند اما در این مقایسه‌ها گاهی بی‌انصافی می‌شود و کارهایی که در ایران انجام شده را نادیده می‌گیرند. بالاخره این کشور، جمعیتش بیش از دو برابر افزایش پیدا کرده، یک جنگ هشت ساله به آن تحمیل شده و از ابتدا در تحریم مطلق بودیم.

ما طوری رفتار کرده‌ایم که امروز یک سازمان تروریستی که بنیانگذار ترورهای انتحاری بوده یعنی منافقین که با جلیقه‌های انفجاری ائمه جمعه را ترور می‌کرد یا ترورهای دسته‌جمعی مثل ترور حزب جمهوری و نخست وزیری، ترور مردم عادی. بعد از آن در جنگ مزدور مستقیم صدام شدند و بازجویی از اسرا را برعهده گرفتند و اسرا را شکنجه می‌کردند و در عملیات‌ها شرکت کردند و بعد از قطعنامه به کمک صدام دوباره حمله نظامی کردند و همیشه مزدور بودند؛ جالب اینجاست که این گروه که امروز طرفدار زن شده‌اند و شعار زن زندگی آزادی را مطرح کرده‌اند با دستور شخص آقای رجوی و مریم رجوی، ظرف یک روز، کسی که همسر فرد دیگری بود، از همسر خود جدا شد و اسم این کار را تحول ایدئولوژیک گذاشتند. بعد از آن در یک فار زن و مرد در یک حرکت انقلابی همه باید از هم جدا می‌شدند در کمپ اشرف. گفتند توحید، عشق ورزیدن به مسعود و مریم است و هر عشق دیگری که در دل باشد خلاف توحید است و خودشان را جای خدا گذاشتند و گفتند باید این طلاق عاطفی انجام شود. در فاز بعد بچه‌ها را با قساوت از مادرانشان جدا کردند. حالا ما جوری عمل کردیم که این جماعت مدعی شده است.

عرضم این است که واقعاً باید در روش‌ها تجدید نظر کنیم. اینکه بگوییم همه جوانان اغتشاشگر و برانداز هستند درست نیست. ما چقدر با اینها حرف زدیم و به درد و دل شان گوش کرده‌ایم. اصلا می‌توانیم زبان اینها را فهم کنیم؟ جوان امروز در فضای مجازی زندگی می‌کند؛ ما این فضا را فهم نکردیم و نتوانستیم جوانان را اشباع کنیم و دست به محدودیت زدیم. تنها کاری که بلدیم بستن و مسدود کردن است.

جوانان از بعد پیروزی انقلاب وارد یک فضایی شدند که همه تفکرات سیاسی فعالیت می‌کردند. از منافقین و فدائیان خلق گرفته تا توده‌ای‌ها حضور داشتند. حتی یک سری درگیری‌ها در دانشگاه‌ها اتفاق می‌افتد و جو متشنج می‌شود. اما بعد می‌بینیم آن تفوقی که حاصل می‌شود، تفوق جریان فکری امام خمینی است.

وقتی می‌گوییم جوانمان تحت تأثیر غربی‌ها نباشند و خود باختگی پیدا نکنند، هرگز به معنای قطع رابطه با دنیا نیست. این مسئله باعث ایجاد سوءتفاهم شده است. امروز یک عده انقلابی‌نماها یا سوپر انقلابی‌ها که خیلی‌هاشان جنگ را ندیده‌اند و یا به هر دلیل جبهه نرفتند، انقلابیون بزرگ گذشته مانند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی یا انقلابیون دیگر را سازش‌کار و مرعوب شده می‌خوانند و می‌گویند ما هستیم که انقلابی هستیم و انقلابی‌گری را هم فقط در رگ‌های گردن را برافروختن و فحاشی و تندی معنا می‌کنند. از این قشر که بگذریم نباید انقلابی‌گری یا خودباوری را به معنای قطع رابطه با دنیا بدانیم.

الزاماً اگر کسی به سراغ استفاده از تجربه دیگران رفت، اگر در کشور ما جایی احساس کمبود کردیم و از متخصصین، مشاورین و طراحان خارجی استفاده کردند، این به معنای وادادگی نیست.

خداوند به انسان قدرت عقل و قدرت انتخاب داده است و این دو مورد عطیه است که انسان را از سایر موجودات متمایز کرده و ابزاری مانند خرد که قدرت تشخیص است و ابزاری به نام علم که قدرت علم آموزی را به انسان عطا کرده است. با سه ابزار علم، عقل و انتخاب‌گری، انسان اگر میدان درستی برایش باز باشد به طور طبیعی و فطری معدل انتخاب‌گری او خوب خواهد بود.

وقتی انقلاب پیروز شد، یادمان نرفته است که از نحله‌های مختلف از مارکسیست‌ها گرفته تا کسانی که به غرب گرایش داشتند و بسیاری از گرایش‌های دیگر، آزاد بودند، مجله و تشکیلات و تبلیغات داشتند و در انتخابات شرکت می‌کردند.

بنده در دور اول انتخابات مجلس که حدود 26 سالگی کاندیدا شدیم و رقابت کردیم، بسیاری از افرادی که از شهرستان‌ها حضور داشتند، از گروه‌های مختلف سیاسی و عقیدتی بودند اما معدل انتخاب مردم در مجلس اول شد اکثریت قاطعی که در خط امام بود و در همان مجلس اول هم تکثر عجیبی بود. از سران نهضت آزادی مرحوم آقای دکتر یدالله سحابی، مهندس بازرگان، آقای معینی‌فر و در کنار آنان دیگر بزرگان حزب جمهوری اسلامی ایران، خود مقام معظم رهبری و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و بسیاری افراد دیگر بودند و حتی مجاهدین خلق کاندیدا داشتند و نماینده داشتند.

مردم در یک انتخابات آزاد، معدل انتخابشان اکثریت قاطع، همراه خط امام (ره) بودند. ولی از زمانی که متأسفانه در نظام انتخاباتی و گزینشی کشور، در نظامات دانشجویی و جاهایی که قرار بود مردم آزادانه انتخاب کنند، ورود کردیم، یک عده‌ای به نیابت از مردم دست به انتخاب‌گری زدند و قیم‌مآبانه وارد صحنه شدند.

عده‌ای گفتند اگر ما با نظارت استصوابی ورود نکنیم و کاندیداها را حذف نکنیم، مردم اشتباه می‌کنند و مجلس غیرانقلابی و غیراسلامی شکل می‌گیرد و عوامل نفوذی به مجلس رسوخ پیدا می‌کنند.

پابه پای محدود کردن عرصه انتخاب گری مردم، مردم هم با صندوق‌های رأی قهر کردند و این قهر به تدریج شکل گرفته است. می‌بینید که در سال 1400 برای اولین بار میزان مشارکت در کشور به زیر 50 درصد رسید. خب مردم احساس می‌کنند به آنان توهین شده است. احساس می‌کنند که چند نفر فهم و درک و دلسوزی‌شان نسبت به ایران و نظام از همه مردم بالاتر است. آنها باید تعداد چند هزار نفر را رد کنند. حالا یک موقع است واقعا افراد مسئله‌داری هستند که خلاف قانون حرکت می‌کنند، پرونده سنگین قضایی دارد یا اعتیاد به مواد مخدر دارند؛ خب کسی توقع ندارد که او را تأیید کنند ولی اتفاقا در بین تأیید شده‌گان افراد مسئله‌دار تأیید شدند و در بین رد صلاحیت شدگان افرادی با سابقه انقلابی و ایثارگری که خانواده شهید هستند و یار امام بودند، دیده شدند. اینجا مردم احساس کردند دارد به آنها توهین می‌شود.

بعد آن دستگاه ذیربط می‌گوید که ما مسئول حفظ سرمایه اجتماعی نیستیم ما باید جواب خدا را بدهیم. خب چه کسی گفته شما از طرف خدا آمده‌اید و باید به مردم بگویید که اینها را انتخاب کنید.

من خواهش می‌کنم در همین دهه فجر امسال سخنرانی امام در مجلس خبرگان را بارها پخش کنید که امام به خبرگان میفرمایند شما چه کاره هستید که اگر مردم چیزی خواستند شما بگویید نه. مردم اگر اشتباه هم کردند به شما مربوط نیست. این فرمایش امام (ره) برگرفته از آیه قران است که خدا به پیغمبر (ص) میفرماید «ما تو را سلطه‌گر بر مردم قرار ندادیم».

رنجبران: این نکته‌ای که شما می‌گویید درست اما وقتی نگاه می‌کنیم امام به مسائلی که در قانون اساسی آمده است، تأکید داشتند. مثل جایگاه‌های قانونی مانند شورای نگهبان یا مجلس شورای اسلامی که فرمودند میزان رأی ملت است یا بر مسئله تفکیک قوا تأکید ویژه داشتند. در مورد همین مسئله نظارت استصوابی هم انتخابات‌های پرشوری برگزار شده مثل سال 76 که آقای خاتمی هم تأیید شد.

دلیل این چه بود؟ اگر نظارت استصوابی با این حضرات بود آقای خاتمی را هم تأیید نمی‌کردند.

یعنی قرار بود تأییدش نکنند؟

این تعریف از خود تلقی نشود ولی اجازه دهید که بگویم بنده یکی از کارشناسان امر انتخابات و قوانین انتخابات در کشور هستم. چون چند دوره در انتخابات شرکت کرده‌ام و چهار مرتبه رأی آورده‌ام. یک دوره خبرگان هم کاندیدا شده‌ام و رأی آورده‌ام. قانون انتخابات را نوشته‌ایم و قانون اساسی را هم می‌دانم. زاویه انحراف از یک جایی شروع می شود و هر قدر جلو برود این زاویه باز می شود. در سال 76 دوستان پیش بینی نمی‌کردند آقای خاتمی پیروز شود. برخی می‌گفتند بیاید بازارگرمی کند. خود ما هم پیش بینی نمی‌کردیم. ما در مجموعه روحانیت مبارز اول به سراغ آقای مهندس موسوی رفتیم که ایشان نپذیرفت. بعد با زحمت و زور آقای خاتمی را راضی کردیم که کاندیدا بشود. در آن سال بالاخره آقای خاتمی حضور پیدا کرد و یک رقابت جدی شکل گرفت وگرنه فضای قبل از آن اینطور نبود. تلقی این بود که حاکمیت تصمیم گرفته است فرد دیگری رئیس جمهور شود البته آن فرد مورد اعتماد بنده است و فرد شریفی هم هست و اگر رئیس جمهور می شد مشکلی برای کشور پیش نمی‌آمد. اما رقابتی شکل نمی‌گرفت. بالاخره اواخر کار آقای خاتمی آمد و جلو رفت.

 ولی چه فکر می‌کردند که رأی می‌آورد و چه فکر نمی‌کردند، تأییدش کردند دیگر.

تأیید کردند و خیلی خوب بود. مجلس ششم را هم جلو رفتند ولی از آن به بعد گفتند پشت دستمان را داغ می‌کنیم.

 شما انسان منصفی هستید. نمی‌توانیم منکر این شویم که برخی‌ها فضاهای تندی را شکل دادند که حتی به امثال شما هم ضربه زد.

یک وقتی با مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی صحبت می‌کردیم. ایشان می گفت خدمت امام درباره کسی یا جریانی صحبت می‌کردیم، گفتیم آقا اینها را کنار بزنید؛ امام فرمودند چرا؟ استدلال کردیم که اینها شما را قبول ندارند. امام فرمودند که خب مرا قبول نداشته باشند. مگر من جزو اصول دین هستم؟

مگر مقام معظم رهبری چند سال پیش نفرمودند که من از کسانی که حتی نظام را و من را قبول ندارند خواهش می‌کنم که در انتخابات شرکت کنند. من سوالم این است که کسانی که نظام و آقا را قبول ندارند و ایشان می‌فرمایند اینها بیایند در انتخابات شرکت کنند، آیا اینها نباید کاندیدایی داشته باشند که به او رأی دهند؟

 آقای باهنر جای شما نشسته بود و مثال قشنگی زد. گفت وقتی می‌خواهیم انتخابات برگزار کنیم، مانند یک لیگ فوتبال، نگوییم استقلال و پرسپولیس باشند، بعد بقیه را از لیگ یک بچینیم در برابر تیم‌های برتر تا آنها قهرمان شوند خب این قهرمانی فایده ندارد چون رقابتی شکل نگرفته است. این باید در نظام حل شود یعنی عقلا بنشینند صحبت کنند تا به اینجا نرسد که در سال 1400 در عین ناباوری رهبر انقلاب هم گله می‌کنند.

ما نباید با خودمان و با مردم تعارف داشته باشیم. بعد از انقلاب، اولین بار نیست که انتخابات ریاست جمهوری انجام می‌دهیم. 13 مرتبه انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرده‌ایم. قانون انتخابات و قانون اساسی هم که خیلی تغییر نکرده است. در دوره اول مشکل داشتیم. آقای بنی صدر و دیگران کاندیدا شدند و آقای بنی‌صدر در حالی رأی آورد که امام قسم خوردند که من به بنی‌صدر رأی ندادم. در سال 1400 اصلاح‌طلب‌ها که کسی را نداشتند یعنی کسی باقی نماند. اصولگرایان هم آقای لاریجانی که 12 سال رئیس مجلس این کشور بوده، چند سال رئیس صدا و سیمای کشور و چندین سال رئیس شورای عالی امنیت ملی بوده است، وزیر ارشاد این کشور و سپاهی بوده و سمت‌های زیادی داشته است، رد صلاحیت می‌شود. درحالیکه در همان موقع عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است!

آقای مهندس جهانگیری، استاندار اسبق اصفهان، وزیر اسبق صنعت کشور، معاون اول رئیس جمهور و برادر دو شهید و پیشکسوت جهادی و خانواده‌ای که شهید سلیمانی تقریبا هر سفری که به کرمان رفتند به مادر ایشان سر می‌زدند. واقعا از خانواده های معتبر انقلابی کرمان هستند. ایشان هم رد صلاحیت شده است. به دلیل عدم اثبات التزام به اسلام! یعنی حرف‌هایی زده می‌شود که انسان باید از غصه سرش را به دیوار بزند؛ خب اگر التزام نداشته چرا تا به حال در این مسئولیت‌ها انتخابشان کردید؟.

آقای پزشکیان چندین دور نماینده مردم تبریز بوده است. یک پزشک برجسته و جراح قلب است، که اگر مثل بعضی ها میخواست دنبال دنیا برود باید الان پول پارو می کرد...

 یک انسان متدین و ساده‌زیست...

تقریباً حافظ نهج‌البلاغه و مسلط به قرآن که در سخنرانی مذهبی از امثال بنده که کارمان این هست، بهتر هستند. یک انسان ساده‌زیست که همیشه دنبال این بوده که هزینه‌های پزشکی مردم پایین بیاید. آقایان، نائب رئیس مجلس را رد صلاحیت کردند. فرزند رشید آذربایجان. خب آیا مردم آذربایجان حق دارند بپرسند که نماینده آنها چرا رد صلاحیت شده است؟

این قابل نفی نیست ولی آیا قبول دارید عده‌ای وقتی رأی آوردند عملکردشان چالش‌هایی را به وجود آوردند که چشم‌ها ترسید؟

خب آیا حضراتی که این افراد را رد می‌کنند همه بعد از مسئولیت معصوم بودند؟ افراد سر کار می‌آیند و اگر خدایی نکرده دچار مشکل شد طبق قانون با او برخورد می‌شود. من می‌گویم چرا با بی‌قانونی این افراد رد شده‌اند. اینها بد که نبودند. یک وقت هست که می‌گویید بررسی شده و این افراد پرونده قضایی داشته‌اند، خب قوه قضاییه می‌رود برخورد می‌کند و طبق قانون کسی که محکومیت قضایی دارد نمی‌تواند کاندیدا بشود. ولی می‌بینیم همزمان با رصد صلاحیت، این افراد مسئولیت بالاتری دارند.

 نظر من به نظر شما نزدیک است اما دلیل این پرسش‌های من این است که سوالی در ذهن مخاطب من به وجود نیاید؛ شاید شورای نگهبان هم این را مطرح کند که آقای فلانی و جریان فلان را تأیید کردیم ولی هزار جور مشکل و چالش علیه نظام ایجاد شد‌.

اولا در تأیید و رد صلاحیت کاندیداها توسط شورای نگهبان، قانون باید حاکم باشد نه سلیقه اشخاص. اگر آن موقع که تأیید کردید با چشم بسته این کار را انجام دادید و قانون را ندیده گرفتید بی‌خود کردید و اگر الان هم قانون را می‌بینید و رد می‌کنید باز هم بی‌خود می‌کنید زیرا باید قانون درکشور حاکم باشد. قانون می‌گوید باید کسانی از مراجع چهارگانه سوال کنند. آقایون می‌گویند باید برای ما محرز شود.

در انتخابات دور هفتم یا هشتم مجلس، حدود 30 نفر قاضی که شاغل بودند و طبق قانون یکی از شرایط قضات عادل بودن است؛ نماینده مجلس نباید عادل باشد و نسبت به قاضی سطحش پایین‌تر است اما قاضی شاغل که به قلم او حکم اعدام و مصادره اموال صادر می‌شود و بالاترین قدرت را نظام به او داده، برای نمایندگی مجلس کاندیدا شدند و به دلیل عدم احراز التزام به اسلام رد صلاحیت شدند. شورای نگهبان می‌گوید برای ما محرز نشد که اینها به اسلام التزام دارند. می‌گوییم از دید شما التزام به اسلام چیست؟ یعنی باید معصوم باشند؟ می‌گویند فلانی در جایی سخنرانی کرده و ما از این سخنرانی استنباط کردیم که نظراتش خلاف نظرات ولی فقیه است.

قانون گفته است باید التزام به ولایت فقیه داشته باشد یعنی نظام را قبول داشته باشد. من الان یک انتقادی به رهبری داشته باشم، من ضد ولایت فقیه هستم؟ خود آقا فرمودند اینطور نیست. امیرالمؤمنین فرمودند اینطور نیست.

این مسئله بسیار مهمی است که فرق است بین کسی که نظام ولی فقیه را قبول ندارد یعنی قانون اساسی را قبول ندارد. خب این فرد چون می‌خواهد نماینده مجلس شود که به این قانون اساسی سوگند بخورد و به قانون اساسی عمل کند، نمی‌تواند کاندیدا شود. اما بنده نظام را قبول دارم و اگر رهبری هم دستوری صادر کردند باید طبق قانون تابع باشیم حتی اگر آن دستور را قبول نداشته باشیم. اما اگر فردی آمد در رابطه با یک اظهار نظر کارشناسی رهبری انتقاد کرد و گفت این نظر کارشناسی ایشان به لحاظ علمی صحیح نیست، بالاتر از این که نیست. البته اگر دستوری از ناحیه امام به قانون و حکم حکومتی تبدیل شد باید تمکین کنند چون در غیر اینصورت حرج و مرج می‌شود. ولی اینکه یک سخنرانی را بیاورند بگویند آقا در این مورد اینطور فرمودند ولی شما چیز دیگری گفته‌اید، درست نیست.

همه می‌دانند آقای مجید انصاری از امنای نظام است و الان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستید. خب شاید کسی بگوید آقا بنشینید در مجمع حرفی بزنید چون دارد اعتماد اجتماعی کاهش پیدا می‌کند.

بنده این حرف‌ها را چندین بار با اعضای شورای نگهبان مطرح کرده‌ام. بنده شخصا خدمت آیت‌الله جنتی رفته‌ام و دو ساعت با ایشان صحبت کرده‌ام. گفته‌ام حضرت آقا شما اینجا سخت‌گیری‌هایی در عرصه سیاسی می‌کنید و نمایندگانی که خدایی نکرده اهل سوءاستفاده مالی نیستند و پاکند و اخلاق شان درست اما زبان صریح و تند و تیزی دارد، انتقاد می‌کنند و ممکن است در جایی هم تند صحبت کنند و حتی از حد نزاکت خارج شوند را رد می‌کنید. همین حرف‌های بنده را مقام معظم رهبری به تعابیر دیگری مطرح کرده‌اند چون بنده اخلاقیات ایشان را می‌شناسم. مگر ایشان در سال 76 از انتخابات، به حماسه تعبیر نکردند. فرمودند همان حمایتی که از آقای هاشمی داشتم را هرچند هیچ کس برای من هاشمی نمی‌شود، ولی از آقای خاتمی هم خواهم داشت و حمایت هم کردند. ولی مدعیان ولایت هم همین رفتار را داشتند یا هر 9 روز یک بحران برای آقای خاتمی ایجاد کردند؟. اینها کاتولیک‌تر از پاپ هستند. ممکن است ایشان در انتخابات ریاست جمهوری به کسی رأی بدهند که فرد انتخاب شده هم نباشد کمااینکه امام به بنی صدر رأی نداده بودند. ولی در عمل می‌گویند دولت منتخب مردم باید تقویت شود.

ولی اینکه از فردا یک گروه، یک حزب، یک جریان وقتی دید کاندیدایش رأی نیاورد، عین چهار سال شب و روز شروع کند به تخریب کردن و تهمت زدن و ناامیدی ایجاد کردن و تلاش کنند این رئیس جمهور موفق نشود تا کاندیدای آنها در دور بعدی رأی بیاورد. آیا این انصاف است؟ بنده این حرف‌ها را به آقای جنتی گفتم. من معاون پارلمانی ریاست جمهوری در مجلس بوده‌ام و می‌دانم پشت صحنه بسیاری از سوالات، استیضاح‌ها و تذکرات چه فجایعی است. ایشان هم خیلی ناراحت شد و گفتند ضبط کنید این صحبت‌ها را. گفتم من که دستگاه جاسوسی نیستم؛ این نوع نگرش انسان را متملق و منافق بار می‌آورد.

من نمی‌خواهم بگویم خدایی نکرده این موارد متوجه نمایندگان مجلس است ولی اگر در نظام گزینش به احکام شرعی یا رفتن به نمازجمعه یا حضور در تشییع جنازه شهید سلیمانی گیر بدهند، این آقا یاد می‌گیرد که یقه را ببندد ولی صدتا دروغ هم بگوید. والا کلاهش پس معرکه است. ما اصلا دنبال این نیستیم که قانون را نادیده بگیریم ما می‌گوییم قانون را رعایت کنید. قانون این اجازه‌ها را به آقایون نداده است. بنده بین خود و خدا حجت را بر همه کسانی که دسترسی به آنها داشتم تمام کرده‌ام. نامه نوشته‌ام و بارها در مجالس خصوصی و جلسات صحبت کرده‌ام.

ما در همین آسیب‌شناسی حوادث اخیر، 34 موضوع را به عنوان عوامل پیدایش اعتراضات به دست آوردیم و این موضوعات را با بیش از 10 پیشنهاد راهبردی به خیلی جاها فرستادیم. هم به عنوان مجمع تشخیص و هم به عنوان فردی از جمعیت اصلاح‌طلب. اینها هم نباشد، به عنوان یک ایرانی دلسوز کشور این کار را انجام دادم. من دلم نمی‌خواهد این کشوری که بیش از 300 هزار شهید داده است و امام اینجا خون دل خورده است آسیبی به آن وارد شود. مردم ایران واقعا زحمت و سختی کشیدند؛ ما می‌گوییم این وضعیت شایسته ایران نیست.

در همین جایی که شما نشستید، آقای باهنر نشسته بودند. ایشان با شما اختلاف سلیقه هم دارند ولی این نکته را گفتند که درست است فضا آرام شده ولی اعتراضات که تمام نشده باید آنها را بررسی و ریشه‌یابی کنیم. و سه تا راهکار و پیشنهاد مشخص مطرح کردند. پیشنهادات شما چیست؟

اولین پیشنهادم این است که دستگاه‌های حاکمیتی تا جای ممکن خودشان را از زندگی مردم به خصوص جوانان بیرون بکشند. در هر امری از مردم ورود و دخالت می‌کنیم که مزاحم است. ما خودمان را نمی‌توانیم بگذاریم جای جوان‌ها چون آنها را درک نمی‌کنیم. اول انقلاب که حجاب اینطور نبود، مردم دیدند نظام، نظام خوبی است و حجاب هم پوشش این نظام است و اکثریت هم انتخاب کردند.

 آن موقع هم تندروی‌هایی وجود داشت.

خیلی خیلی کم بودند ولی ما داریم رسمیت می‌بخشیم. بنابراین گام اول دخالت‌های بی‌جا و بی‌ثمر در زندگی مردم نکنیم. نمونه آن دیش ماهواره و گشت ارشاد؛ آیا نتیجه گرفتیم؟ از پارسال که گشت ارشاد بود تا امسال که گشت ارشاد نیست، وضعیت حجاب بهتر شده یا بدتر شده؟ این تجربیاتی است که جلوی روی ما است. برای مثال مرگ خانم مهسا امینی، مگر می شود انسان صحنه مرگ را ببیند و تکان نخورد؟ اصلا چرا اتفاق افتاد؟

چرا باید اعتراضاتی شکل بگیرد که عده‌ای اغتشاشگر و عوامل بیگانه بتوانند سوار بر موج اعتراضات مردم شوند و خون‌ها ریخته شود. خون‌هایی که در شاهچراغ ریخته شد. بالاخره وقتی دعوایی درست می‌شود از دست خارج می‌شود. ما می‌توانیم تدبیر کنیم که کار به اینجاها نرسد.

 الان فضا چه شده است؟ الان فضا به گونه‌ای شده که آدم افسوس می‌خورد...

ما هم چوب را خوردیم و هم پیاز را. من به این نکته تأکید می‌کنم که مردم می‌خواهند زندگی کنند و راحت باشند. روی اعصاب مردم نرویم. این نمی‌شود که دانشجو زحمت بکشد، درس بخواند و موقع گزینش، کسی که نه به لحاظ سن و نه سواد جای شاگرد او هم نیست، او را سین جیم کند. طرف در رشته شیمی یا فیزیک درس خوانده و می‌خواهد استاد شود یا در حفاری وزارت نفت مشغول شود؛ آنوقت 80 درصد سوالاتی که از او می‌کنند سیاسی و دینی و مذهبی است. آقا اصلاً نماز نمی‌خواند به شما چه ربطی دارد؟ چه کسی گفته برای استخدام مهندسین باید دانست که آیا او نماز می‌خواند یا نه؟ در عوض شما باید متوجه شوید که آیا این فرد، آدم سالمی است؟ دانش او در این زمینه خوب است و امین است و کشور را قبول دارد. نماز و روزه را پای خدا بگذاریم.

 فرمودید اولین گام این است که پایشان را از زندگی مردم بیرون بکشند. گام بعدی چیست؟

شاه‌بیت اندیشه سیاسی امام (ره) که میزان رأی ملت است را به رسمیت بشناسند و ببینند ملت چه می‌خواهند. در این زمینه ما کارگزاران ملت هستیم. مردم ولی نعمت هستند و ما نوکر مردم هستیم. ارباب شده ایم و مردم شده‌اند رعیت. باید جای‌مان را عوض کنیم. به اراده مردم و خواست آنان احترام بگذاریم؛ کشور را با یکصدا نمی‌شود اداره کرد. تکثر را به رسمیت بشناسیم و در اداره کشور عقل، دانش و تجربه را به کار بگیریم. بعد از چهل سال که اینهمه خرج آموزش عالی کرده‌ایم، آیا مدیران و تیم‌های اقتصادی مدیران ما بهترین‌ها هستند؟ باید شایسته‌گزینی را جایگزین کنیم.

در حوزه سیاست خارجی هم مردم اینکه کشورشان در تنش دائم با کل دنیا است را دوست ندارند. چرا کشور ما امروز با اروپا مشکل دارد؟ یا ما سفیر آنها را فرا می‌خوانیم یا آنها سفیر ما را که چرا در مسائل کشور ما دخالت کرده‌اید. با آمریکا، با اروپا، با کشورهای منطقه مشکل داریم که این مشکلات را باید حل کرد.

به لحاظ کارشناسی عرض می‌کنم که در دعوا کشور عقب می‌ماند. این گره کور را می‌شود باز کرد و روابط را با دنیا می‌شود سامان داد. البته که ما در دنیا بدخواهان و دشمنانی نیز داریم. یک عده هم بوی کباب شنیده و هشتگ وکالت می‌دهم می‌زنند. مردم ایران دنبال این بودند که تحکم را کنار بگذارند و خودشان سرنوشت خودشان را تعیین کنند. مردم ایران خودشان بلد هستند کشورشان را اداره کنند.

واقعا یکی از فشارهای روحی سنگینی که روی من بوده این است که چرا مجموعه‌های دست‌اندرکار به گونه‌ای عمل کرده‌ایم که تمام فلش‌ها به سمت عالی‌ترین مقام کشور رفته است. بالاخره رهبری، نماد حاکمیت نظام جمهوری اسلامی است. در همه جای دنیا هم بدین شکل است. مردم دوست دارند که بالاترین مقام هر کشوری قدرتمند، محبوب و نافذالکلمه باشد. امام (ره) هم همینطور بودند. ایشان بعد از تبعید با استقبال 5 میلیون نفری روبه‌رو شدند و بعد از رحلت، با بدرقه 10 میلیون نفری تشیع شدند. مردم دوستش داشتند و الان هم رهبری را دوست دارند.

البته الان فضای مجازی هم آمده و تحولات زیادی شده است و نقش دشمنان و بدخواهان را نباید نادیده بگیریم. یک جنگ رسانه ای سنگین علیه ما بوده است. اما سوء عملکرد مجموعه ها باعث شده تا اینها به پای رهبری نوشته شود.

در مجموعه شورای نگهبان این را هم گفتم که چرا کاری می‌کنید که به پای رهبری گذاشته می‌شود. چرا امام جمعه بعضی شهرها حرفی می‌زنند که تا یک هفته خوراک برای رسانه‌های ضدانقلاب و ضدنظام درست می‌شود به نام رهبر. چون ایشان را نماینده رهبری می‌دانند. اینها وقتی می‌بینند زبان مردم و جوانان را نمی‌فهمند محض رضای خدا برای دفاع از ولایت فقیه حداقل دو سال به مرخصی بروند و ببینند درست می‌شود یا نه. باید تمام مسئولان سه قوه و به طور خاص نهادهای منتسب به رهبری رفتار خود را اصلاح کنند تا مردم ببینند کشور دارد خوب اداره می‌شود.

 خیلی ممنون آقای انصاری؛ ان‌شاءالله همیشه ما شما را سر حال و تأثیرگذار ببینیم. ان‌شاءالله روز به روز شاهد پیشرفت کشور باشیم و این اعتماد عمومی بازسازی شود و حرکت‌هایی کنیم که مردم عزیزمان از این فضای ناراحت‌کننده خارج شوند. و به معنای واقعی از آنچه امام و شهیدان به ما تحویل دادند، بتوانیم محافظت کنیم.

ان‌شاءالله. امیدواریم این دهه فجر دهه تحول و فجر آینده فجر پیشرفت و آرامش بیشتر باشد. امیدوارم در این دهه فجر آقای اژه‌ای که باید از تحولات و سیاست‌های رخ داده در دوره ایشان تشکر کنم، گفتند به مناسبت دهه فجر خیلی‌ها را آزاد می‌کنند.

من خواهش می‌کنم واقعا زندانیانی که می‌توانند آزاد کنند و مرخصی بفرستند، این فرصت را به آنها بدهند. از خانواده‌های آسیب‌دیده دلجویی کنند. کسانی هم که احیانا خطایی کرده‌اند غیر از کسانی که خدایی نکرده دست به قتل زده‌اند و جنایت هولناکی کرده‌اند یا ارتباطات قطعی خارجی داشته‌اند، بقیه را مشمول عفو قرار دهند. و کسانی را که آسیب دیده‌اند، حتی کسانی که مشکل شخصی دارند و زندانی شده‌اند، خانواده‌هایشان نباید زندانی او باشند. کسی که اعدام می‌شود، نباید خانواده و فامیل او در جامعه حقوقش نادیده گرفته شود. باید حقوق همه را طبق موازین اسلامی به رسمیت بشناسیم و عمل کنیم. همه نقاط کشور از سیستان و بلوچستان عزیز و مرزداران خوب ما تا کردستان عزیز و بلندآوازه تا خوزستان سربلند و همه ایران گل ما، گلستانی شود که همه دنیا به آن غبطه بخورند.

همچنین بخوانید
به آیت الله جنتی گفتم نمایندگانی که پاک هستنند و زبان تندی دارند را رد می کنید / اگر من انتقادی به رهبری دارم، آیا ضد ولایت فقیه هستم؟/ خاتمی رد صلاحیت می شد اگر... 2
به آیت الله جنتی گفتم نمایندگانی که پاک هستنند و زبان تندی دارند را رد می کنید / اگر من انتقادی به رهبری دارم، آیا ضد ولایت فقیه هستم؟/ خاتمی رد صلاحیت می شد اگر... 3
به آیت الله جنتی گفتم نمایندگانی که پاک هستنند و زبان تندی دارند را رد می کنید / اگر من انتقادی به رهبری دارم، آیا ضد ولایت فقیه هستم؟/ خاتمی رد صلاحیت می شد اگر... 4