اگر به جای چین با آلمان و ژاپن میبستیم!/ بازگشت بایدن به برجام؟! شوخی میکنید!
«جو بایدن» نامزد حزب دموکرات آمریکا در تازهترین موضع خود، ضمن تقبیح خروج دولت ترامپ از سازمان جهانی بهداشت اعلام کرد به محض بازگشت خود به کاخ سفید، به این سازمان بینالمللی بازمیگردد.
سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
*س_ اگر به جای چین با آلمان و ژاپن میبستیم!_س* *س_جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:_س*فرض کنید، ایران یک قرارداد 25 ساله با آلمان منعقد کند. یا مثلا با ژاپن یا کره جنوبی یک قرارداد 50 ساله به امضاء برساند! واکنشها به این خبر چگونه خواهد بود؟ آیا، عدهای که امروز علیه سند همکاری ایران و چین (که هنوز نه به دار است و نه به بار) هجمه میکنند، باز هم هجمه میکردند؟!
چرا این عده نام چین، روسیه و بهطور کلی کشورهای شرقی (به معنای جغرافیایی آن نه به معنای ارزشی و فرهنگی آن) که به میان کشیده میشود، بدون اینکه حتی از «محتوا» خبر داشته باشند، شروع به هجمه میکنند؟ و سؤال دیگر اینکه، اصلا چه کسانی و چرا به این سند همکاری حمله میکنند؟
در این نوشتار بدون هیچگونه غرض سیاسی و با یک مقدمه کوتاه، به دنبال یافتن پاسخی معقول برای این سؤالها هستیم. بخوانید:
1- پیش از این در همین ستون نوشتیم، در دنیای سیاست، هیچ کشوری صددرصد «قابل» اعتماد نیست اما برخی کشورها صددرصد «غیر قابل اعتمادند». در چنین دنیایی دولتها غالبا با منطق «سود و زیان» و «منافع ملی» سیاستهای خود را با دیگر کشورها تنظیم میکنند. این دولتها ممکن است به محض مشاهده شرایط جدید، با همان منطق «سود و زیان» زیر تعهداتشان هم بزنند! ممکن است به تعهداتشان پایبند هم باشند. در چنین دنیایی چه باید کرد؟ آیا باید به دور کشور حصار کشید؟ آیا نباید با آنها پیمان بست و متحد استراتژیکشان شد؟ پاسخ این سؤالها ساده و برای همه روشن است. نمیتوان دور کشور حصار کشید. باید خوب دید، تجزیه و تحلیل کرد و براساس واقعیات، سوابق کشورها و محاسبات دقیق، آنها را انتخاب و بر اساس منافع و مصالح نوع روابط را تنظیم کرد. بیش از 40 سال است که آمریکا را میبینیم، رفتارش را تجزیه و تحلیل میکنیم. نتیجه؟ از تحمیل 8 سال جنگ تا 40 سال تحریم ظالمانه بگیر تا سرنگونی هواپیمای مسافربری، ترور سپهبد سلیمانی و انبوهی تلاش شکستخورده برای راه انداختن کودتای رنگی و نظامی. بدین ترتیب، «عقل» حکم میکند به کشورهایی نظیر آمریکا صددرصد باید بیاعتماد بود مگر اینکه تغییر رویه داده و جبران خسارت کنند که، بعید به نظر میرسد.
2- پس از 7 سال «اعتماد کامل» به آمریکا و آن چند کشور اروپایی، بار دیگر بر همه حتی اعتمادکنندگان معلوم شد، آمریکا کشوری نیست که بتوان به آن اعتماد کرد. متاسفانه طبق اخباری که به دست ما رسیده، برخی دولتمردان در این 7 سال، (شاید به دلیل همان اعتماد کامل) فرصتهایی که در سایر کشورهای دنیا وجود داشت را مغتنم نشمرده و باعث به وجود آمدن دلخوریهایی نیز در میان متحدانمان شدند. حالا و بعد از این همه خسارت به منافع ملی آن هم به اسم «تامین منافع ملی» دولت، تصمیم به تغییر رویه گرفته و میخواهد از این ظرفیتها استفاده کند. یک سند همکاری از سوی ایران تنظیم و بهعنوان مقدمه یک قرارداد احتمالا 25 ساله، در رسانهها منتشر شده است. هنوز چین روی این سند نظر خود را اعمال نکرده، سند به تصویب مجلس و شورای نگهبان نرسیده و به طور کلی هنوز هیچ چیز معلوم نشده، برخی اعتراضها به آن شروع شده است.
3- چهار گروه با این جمله که «دولت با این قرارداد چوب حراج به منافع ملی ایران میزند» علیه این مسئله موضع میگیرند. یک گروه، سلطنتطلبان و اپوزیسیون خارج نشین هستند که ارزش پرداختن ندارند. اینجا درباره این گروه، فقط یک جمله میگوییم و از آن رد شویم و آن اینکه، این عده همان کسانی هستند که استان بحرین را به ثمن بخس فروختند! لذا اصلا، در جایگاهی نیستند که از منافع ملی بگویند. گروه دوم جریان انحرافی است که آنها هم برای فراموش نشدن، به این سروصداها نیاز دارند. آنها برای مطرح ماندن حتی ابایی از مصاحبه درباره خوانندگان لسآنجلسی هم ندارند. همین قدر حقیر! دسته سوم، آمریکاییها هستند که خب، مخالفت آمریکا با چرخش دولت ایران از غرب به شرق، طبیعی است. آنها منتظر تاثیر تحریمهای ظالمانهشان هستند و خوب میدانند، چنین توافقاتی در عمل به دور خوردن تحریمهای آنها منجر خواهد شد. دسته چهارم که روی صحبت ما بیشتر از همه با آنهاست، مردم و «منتقدان دلسوز» هستند. آنها با تجربه 7 سال گذشته، حق دارند نگران باشند.
بهطور سنتی، چندین دهه بود که در کشور ما (و حتی بسیاری از کشورهای دنیا) عدهای بنا به دلایلی که جای طرح آن در اینجا نیست، متمایل به شرق هستند و عدهای متمایل به غرب. جمهوری اسلامی ایران اما با شعار معروف «نه شرقی و نه غربی» به جنگ این تفکر رفت. این شعار اما، به معنای کشیدن حصار به دور کشور و قطع روابط با شرق و غرب نیست. به معنای تقبیح وابستگی است. به معنای جلوگیری از داشتن روابط نامتوازن و خلاف منافع ملی با کشورهای دنیاست و در این بین فرقی بین روسیه و چین و آمریکا وجود ندارد. اگر این سند همکاری تبدیل به یک توافقنامه نامتوازن بین ایران و چین شود، قطعا باید با آن مخالفت کرد و جلوی آن را گرفت. اما هجمه به توافقنامهای که هنوز وجود ندارد و محتوای آن آماده نشده، چه معنایی دارد؟ معتقدیم همین «هجمه عجولانه» نشان میدهد، آنها اتفاقا، نگران «تامین منافع ملی» کشور و دور خوردن تحریمها هستند.
4- عدهای از این منتقدان دلسوز ممکن است بگویند، کشورهایی مثل چین یا مثلا روسیه قابل اعتماد نیستند و مثلا، گاهی به قطعنامههایی که علیه ایران و در سازمان ملل تهیه شده، رای منفی ندادهاند، که باید گفت، روسیه یا چین اگر بر اساس همان منطق سود و زیان، در «چند جا» با سازمان ملل علیه کشورمان همراهی کردهاند، در موارد دیگری، مخصوصا طی سالهای اخیر با ما علیه آمریکا همراهی کردهاند و این یعنی، این کشور صددرصد غیرقابل اعتماد نیست. ضمن اینکه، این دو در آن «چند جا»، برگهای را امضاء کردهاند که، آمریکا آن را علیه کشورمان تهیه کرده است! یعنی پرچمدار و کارگردان بازی دشمنی با ایران، آمریکا و آن چند کشور اروپایی بودهاند. حال کدام یک از این کشورها قابل اعتمادترند؟! به روسیه و چین و هیچ کشور دیگری اعتماد صد در صدی نداریم همانطور که به هیچ کشوری نباید چنین اعتمادی داشت؛ اما تجربه سیاه برجام و دشمنی 4 دههای آمریکا و دوستانش به ما میگوید، باید به آمریکا و آن چند کشور اروپایی صددرصد بیاعتماد بود.
5- در ابتدای این یادداشت نام کشورهای آلمان، ژاپن و کره جنوبی را مطرح کرده و نوشتیم، اگر یک قرار داد 25 ساله و نامتوازن با این سه کشور یا حتی آمریکا امضاء میشد، به احتمال قریب به یقین، این عده از آن دفاع میکردند. دمدستترین دلیلمان همین سند برجام است. با اینکه برای همه مسجل شده، بخشی از وضعیتی که در آنیم، نتیجه دل بستن به این سند و غرب است، هنوز از آن دفاع میکنند. ما نه با آلمان، نه با ژاپن و نه با کره جنوبی هیچ پدرکشتگی نداریم. هیچکس راه این کشورها را به ایران نبسته جز، خودشان! حالا یا به دلیل ترس از آمریکا یا بهدلیل برخی محاسبات سیاسی و اقتصادی. حالا «مخالفان دلسوز» این سند همکاری به پاسخ این سؤال کمی فکر کنند. برخی کشورها (غالبا از جنس همین کره جنوبی و ژاپن و آلمان) از ترس آمریکا جرات همکاری با ایران را ندارند. حالا آیا با کشورهایی که جرات این همکاری را دارند هم نباید همکاری داشت؟ اگر «نه»، آیا این وضع به معنای به دور کشور حصار کشیدن نیست؟!
6- شاید عدهای ندانند اما، کشورهایی مثل ژاپن تاریخ بسیار سیاهی در جنایت علیه بشریت دارند. شاید جنایتهایی به سیاهی جنایات داعش! کافی است تاریخ اشغال «منچوری»، استانی واقع در شمال شرق چین و کشتارهایی که ژاپنیها در آنجا مرتکب شدند را مطالعه کنید. ژاپنیها وقتی برخی شهرهای کره را نیز اشغال کردند، جنایتهای بسیار فجیعی مرتکب شدند که کم از جنایات داعش در عراق و سوریه نداشت. این کشور اما پس از شکست در جنگ جهانی دوم، علاوه بر سرمایهگذاری در تکنولوژی و اقتصاد، سرمایهگذاری سنگینی را هم روی ترمیم چهره خود در دنیا کرد. نگاهی که امروز مردم ایران و شاید خیلی کشورهای دنیا به ژاپن دارند حاصل همین سرمایهگذاری است. دنیا، امروز ژاپنیها را مردمانی سختکوش، منظم و متخصص کار گروهی میداند و اینکه این کشور، تربیت مردم را از همان دوران کودکی و مدارس ابتدایی شروع میکند و... آلمانیها هم تاریخ سیاهی در جنایت دارند که فروش سلاحهای شیمیایی به صدام برای کشتن ایرانیها، برگی از این تاریخ سیاه است. اما آنها نیز با پیشرفتهایی که در حوزه صنعت یا حتی ورزش و... کسب کرده و آن را به رخ جهانیان کشیدهاند، توانستند، در افکار عمومی جایی برای خود باز کنند. این را گفتیم تا به این نتیجه برسیم که، چینیها بهرغم رشدی که در صنعت و تربیت مردم خود داشتهاند، در بهرهگیری از رسانهها برای ترمیم چهره خود در افکار عمومی مردم موفق نبودهاند و امروز - درست یا غلط - دنیا چین را با کالای بنجلش میشناسد. همینطور با سوپ خفاش و خوردن سگ و گربه! این درحالی است که در کره جنوبی، خوردن سگ، به شدت مرسوم است و جزو غذای ثروتمندان بهشمار میرود. در خیلی از کشورهای غربی و آمریکا نیز چیزهایی میخورند که شاید، در تخیل انسان نگنجد. غرض از طرح این نکته هم این بود که بگوییم، شاید علت برخی مخالفتها با نزدیک شدن به چین، همین چهره ترمیم نشده در افکار عمومی باشد. مضحک به نظر میرسد اما واقعا «نبود جذابیت» در یک کشورگاهی در اینگونه مخالفتها، به اندازه خود موثر است.
*س_اصلاح سازوکارها در خدمت مردم_س* *س_رضا اردکانیان در روزنامه ایران نوشت:_س*پویش # هر هفته _الف _ ب _ ایران در سال 1399، به هفته دهم رسیده است. ویژگی بارز هفته دهم، بهرهبرداری از یک طرح سازوکاری در صنعت برق است که مزیت آن برای مردم نیز بهسرعت آشکار میشود. ساختوسازها اعم از ساختن سد، نیروگاه، شبکه آبیاری، خطوط انتقال برق و نظایر اینها در صنعت آب و برق ایران تاریخی طولانی دارند، اما زمان تمرکز بر سازوکارهای نرمافزاری و تنظیمکننده ساخت تا بهرهبرداری از سازههای آب و برق نیز فرارسیده است.
هفته دهم پویش نقطه آغازی برای بهرهبرداری از یک سازوکار اصلاحشده برای بهرهمندی ایرانیان از خدمات بهتر بود. طرح بهبود سازوکاری دیگری در هفته هشتم پویش تحت عنوان «مرکز پایش صنعت برق» افتتاح شده بود اما آنچه در این هفته از دسته اصلاح سازوکارها به بهرهبرداری رسید، مستقیما با مردم و رضایتمندی ایشان ارتباط داشت.
برخی از مردم هر ساله بهدلیل حوادث یا ضعف در شبکه داخلی و نوسانات برق، دچار خسارت میشوند. قانون در سالهای اخیر مقرر ساخته که مبلغ ناچیزی روی قبوض برق از مشترکین دریافت شود و تماما در اختیار شرکتهای بیمه قرار گیرد تا خسارات ناشی از نقص عضو، غرامت فوت، تخریب وسایل یا آتشسوزی بر اثر حوادث برقی، توسط شرکتهای بیمه و از این محل بهمشترکین پرداخت شود. شرکت توانیر در هفته دهم پویش از سامانه «بیمه حوادث مشترکین برق» بهرهبرداری کرد. این سامانه امکان میدهد تا مردم برای اعلام خسارتهای ناشی از حوادث برقی داخل منازل، به خدمات بیمهای از طریق تلفن همراه دسترسی آسان و شفاف داشته باشند و شرکتهای بیمه را در مقابل شهروندان مسئولتر میسازد. این سامانه نیاز به مراجعه حضوری جهت ثبت و دریافت خسارت از بیمه را مرتفع کرده و همه چیز از طریق اینترنت و تلفن همراه صورت میگیرد. این طرح همچنین سبب تسریع و تسهیل پرداخت خسارت به مردم نیز میشود و صنعت برق و شرکتهای بیمهکننده شهروندان در برابر حوادث برقی را مسئولتر میسازد. سازوکارهای مربوط به چگونگی ثبت، ارزیابی و پرداخت خسارات توسط بیمه نیز بررسی و اصلاح شده است. هفته دهم پویش در کنار بهرهبرداری از یک اصلاح سازوکاری، شاهد افتتاح شمار زیادی از طرحهای ساختوسازی نیز بود. افتتاح 40 طرح فوقتوزیع در استان خوزستان با 310 میلیارد تومان سرمایهگذاری یکی از مهمترین برنامههای هفته دهم بود. ویژگیهای بارز طرحهای استان خوزستان، استفاده از هادیهای پرظرفیت و همچنین ایجاد 96 کیلومتر فیبر نوری است که ظرفیت و سرعت انتقال داده در شبکه برق را افزایش میدهد.
اصلاح صد درصد شبکه فرسوده فشار ضعیف و جایگزینی سیمهای مسی با کابلهای خودنگهدار در استان خراسان شمالی با 120 میلیارد تومان سرمایهگذاری بخش دیگری از دستاوردهای هفته دهم پویش است. پیشگیری از توسعه مشترکین برقهای غیرمجاز، حذف امکان سرقت از شبکههای مسی، ایمنسازی شبکه برق و حفظ مبلمان شهری از مزایای اقدام صورتگرفته است. این طرح که در سراسر استان خراسان شمالی انجام شده در شرایطی اجرا شده است که برای تعویض 2300 کیلومتر شبکه سیمی فشار ضعیف با کابل خودنگهدار، خاموشی نیز اعمال نشده و برای اجرای کل آن پیمانکاران بومی به خدمت گرفته شدهاند. استفاده از کابل خودنگهدار سبب کاهش تلفات فنی و غیرفنی و همچنین کاهش احتمال بروز خرابی در سیستم نیز شده است. این اقدام دارای مجموعهای از فواید محیط زیستی و اجتماعی نیز هست. عدم نیاز به شاخهزنی درختان، کاهش خطر آتشسوزی در مناطق دارای درخت و جلوگیری از تخریب محیط زیست و مرگ حیوانات بر اثر برخورد با سیمها، کاهش تلفات و در نتیجه کاهش نیاز به تولید انرژی در نیروگاه و بهدنبال آن کاهش مصرف سوختهای فسیلی و آلایندههای محیط زیست، افزایش ایمنی شهروندان بر اثر عایق شدن شبکه فشار ضعیف، حذف کانونهای خطر و ارتقای ایمنی عمومی شهروندان، کاهش حداکثری برقهای غیرمجاز و جلوگیری از آسیبهای فنی و اجتماعی ناشی از آن، افزایش رضایتمندی مشترکین با توجه به کاهش افت ولتاژ، کاهش خاموشی شبکه و ارتقای شاخصهای فنی شبکه و کاهش مدت زمان ارائه خدمت با تسریع در ترمیم شکستگی تیرها در خطوط کابل خود نگهدار و استمرار در ارائه سرویس به مشترکین از مزایای اجتماعی و محیط زیستی این طرح است.
یکی از برنامههای وزارت نیرو و شرکت تولید نیروی برق حرارتی، ارتقای توان عملی نیروگاههای موجود کشور است. سرمایهگذاری 23.5 میلیارد تومانی در نیروگاه نکا سبب شده است 23 مگاوات به ظرفیت این نیروگاه افزوده شود. این بهبود میزان مصرف آب نیروگاه را نیز 20 مترمکعب در ساعت کاهش داده است. مقدار هزینه صرفشده به اندازه 10 درصد هزینههای سرمایهگذاری برای احداث واحد بخار جدید در نیروگاه است. تابستان داغی پیش رو داریم. همکاران من در صنعت برق سخت تلاش میکنند تا با جایگزینی و بهبود شبکههای فرسوده، بهبود راندمان و عملکرد نیروگاهها، توسعه نیروگاههای جدید و بهبود تعاملات صنعت برق با شهروندان، کسب رضایت ایشان و ارائه بهترین خدمات را در اولویت قرار دهند. ما نیز امیدواریم شاهد بیشترین همکاری از سوی مردم میهندوست ایران باشیم تا بتوانیم از تابستان داغ 1399 در بهترین وضعیت و با حداکثر مدیریت بار و بدون خاموشی عبور کنیم. توسعه، رضایت و کیفیت زندگی محصول تعامل سازنده شهروندان و مسئولان است.
*س_ بازگشت بایدن به برجام؟! شوخی میکنید!_س* *س_محمدحسین مهدویزادگان در روزنامه وطن امروز نوشت: _س*«جو بایدن» نامزد حزب دموکرات آمریکا در تازهترین موضع خود، ضمن تقبیح خروج دولت ترامپ از سازمان جهانی بهداشت اعلام کرد به محض بازگشت خود به کاخ سفید، به این سازمان بینالمللی بازمیگردد. اعلام موضع صریح بایدن، مورد توجه بسیاری از رسانههای آمریکایی قرار گرفته است! این موضعگیری به تنهایی نشان میدهد بایدن هم میتواند «قاطعانه» موضعگیری کند، البته نه درباره «برجام»!
طی ماههای گذشته، بسیاری از رسانههای آمریکایی از بایدن پرسیدهاند در صورت پیروزی در انتخابات، چه تصمیمی را در قبال توافق هستهای با ایران اتخاذ میکند؟! و او نیز تنها پاسخ داده است: «خروج ترامپ از برجام اشتباه بود!».
در مقابل، افرادی مانند «ریچارد نفیو» معمار تحریمهای ایران در دوران اوباما، «ویلیام برنز» دیپلمات برجسته دموکرات آمریکایی و «جیک سولیوان» یکی از اعضای موثر تیم مذاکرهکننده هستهای آمریکا در مذاکرات برجام، تاکید کردهاند ایران باید در ازای پذیرش برخی تعهدات سختتر مانند «حذف بند غروب آفتاب» و پذیرش دائمی شدن محدودیتهای هستهای خود، نسبت به بازگشت کلی (و نه واقعی) دولت بعدی آمریکا به توافق هستهای امیدوار باشد!
1- فرمول و نحوه برخورد احتمالی بایدن با برجام (در صورت پیروزی او در انتخابات) تقریبا مشخص است. او پس از «تقبیح خروج ترامپ از برجام»، دقیقا همان مسیر ترامپ را با چاشنی نوعی پیچیدگی و تاکتیک متفاوت در قبال کشورمان اعمال خواهد کرد. برای درک این مسأله، لازم است نیمنگاهی به موضع بایدن در قبال مسأله «انتقال سفارتخانه آمریکا» در سرزمینهای اشغالی به بیتالمقدس بیندازیم! نامزد حزب دموکرات در این باره گفت: «انتقال سفارت بدون مهیا بودن شرایط، کاری کوتهبینانه و سبکسرانه بود. این کار باید در بستری از توافقی بزرگتر انجام میشد که در این فرآیند ما را در دستیابی به امتیازات مهمی برای رسیدن به صلح (!) یاری میداد. در هر حال، اگر رئیسجمهور آمریکا شوم، سفارت آمریکا را در اورشلیم (بیتالمقدس) نگاه خواهم داشت».
او از یک سو چنین اقدامی را سبکسرانه و کوتهبینانه میخواند و از سوی دیگر، تعهد میدهد پس از پیروزی در انتخابات سفارتخانه را در بیتالمقدس نگاه دارد! نباید فراموش کرد که همحزبیهای بایدن [که تحت فرمان مطلق او و دیگر سران حزب دموکرات هستند] در قبال «تمدید تحریم تسلیحاتی ایران» همپای ترامپ و پمپئو گام برداشتهاند تا نزد لابیهای صهیونیستی محکوم به کمکاری در قبال ایران نشوند! نامه اخیر 385 نماینده کنگره آمریکا - شامل اکثر نمایندگان دموکرات - در حمایت از تمدید تحریم تسلیحاتی ایران با هماهنگی و تایید کامل بایدن انجام شده است. معاون رئیسجمهور سابق آمریکا حتی جرات نداشت در مناظرههای انتخاباتی مقدماتی حزب دموکرات، سخنی از بازگشت مطلق به برجام بگوید! او صرفا خروج ترامپ از توافق هستهای را غیرعاقلانه خواند اما در این حال، بازگشت به برجام را در عمل مشروط به پذیرش همه خواستههای نامشروع منطقهای و موشکی واشنگتن از سوی ایران کرد.
2- کار به جایی رسیده که رسانههای غربی (که همواره تقویت دوگانه کاذب دموکرات - جمهوریخواه را در اخبار و تحلیلهای خود دنبال میکنند) نیز نتوانستهاند از کنار «پارادوکس برجامی بایدن» به سادگی بگذرند. به عنوان مثال شبکه «یورونیوز» در این باره مینویسد: «بایدن اولین شرط بازگشت آمریکا به برجام را پایبندی دوباره ایران به این توافقنامه هستهای عنوان کرده است. او همچنین به طرفداران خود وعده داده با همکاری متحدان آمریکا نسبت به تقویت و گسترش برجام اقدام خواهد کرد. در واقع او با اشاره تلویحی به کافی نبودن ابعاد فعلی برجام تاکید کرده همزمان باید به طور موثرتری ایران را به عقبنشینی از اقدامات بیثباتکننده در منطقه وادار کرد؛ اقداماتی که به گفته آقای بایدن، در چارچوب توافق هستهای انجام آنها از سوی آمریکا و متحدانش مجاز شده بود».
3- بازی بایدن در قبال برجام و دیگر پروندههای حساس در حوزه سیاست خارجی آمریکا کاملا مشخص است. سال 2008 میلادی، زمانی که اوباما در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا پیروز شد، «زبیگنیو برژینسکی» استراتژیست مشهور و مقبور و مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا تاکید کرد: «نباید انتظار داشته باشیم با حضور اوباما، مسیر سیاست خارجی آمریکا تغییر یابد. سیاست خارجی آمریکا، مانند یک کشتی بسیار بزرگ است که [به آرامی] در یک اقیانوس در حال حرکت است و تغییر مسیر آن بسیار سخت است». بایدن نیز در صورت پیروزی در انتخابات ماه نوامبر / آبان، دقیقا همان مسیر ترامپ را در پیش خواهد گرفت؛ «از باقی نگاه داشتن سفارت آمریکا در بیتالمقدس تا حمایت از طرح معامله قرن!»؛ «از تمدید تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران تا اعمال فشار حداکثری به کشورمان با هدف انعقاد توافقی جامع و بسیار محدودکننده!»؛ «از تقویت دوباره داعش و گروههای تروریستی - تکفیری تا حمایت از تجزیه عراق و دیگر کشورهای منطقه!».
*س_ باید هزینه - فایده کنیم_س* *س_حسن بهشتیپور در روزنامه آرمان ملی نوشت:_س*اگر ایران از NPT خارج شود، این پیمان مادر که انرژی صلحآمیز هستهای را حق همه کشورهای عضو میداند عملا با دست خود کنار میگذارد. در اینصورت حق استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای مادامی که عضو NPT هستیم به رسمیت شناخته میشود و وقتی خارج میشویم، عملا دست طرف مقابل بهانه میدهیم تا ما را متهم کند که میخواهیم سلاح هستهای تولید کنیم.
نکته دوم اینکه اگر به سمت خروج از NPT برویم، کشورهای دوست خودمان که الان از ایران جانبداری میکنند چون تمام مقررات برجام را اجرا کرده و زیر نظر آژانس هم فعالیت میکنیم از دست خواهیم داد.
کشورهایی مثل چین و روسیه به این دلیل اکنون از ایران حمایت و قطعنامههای پیشنهادی آمریکا را رد میکنند چون ایران تمام شرایط لازم برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای در برجام را پذیرفته و متعهد به اجرایش هم هست. ولی اگر از NPT خارج شود، روسیه و چین مثل سالهای 82 تا 85 که بهتدریج به قطعنامههای تحت فصل هفتم منشور ملل متحد رای مثبت دادند و عملا با آمریکا و اروپا همموضع میشدند، به دلیل اینکه احساس خطر میکردند، به قطعنامههایی رای میدهند که ایران را تهدیدکننده صلح و امنیت دنیا معرفی کنند.
برجام ایران را از این وضعیت خارج کرد و حالا دوباره اگر از NPT خارج شویم عملا میخواهیم به سالهای 1384 تا 1389 برگردیم که مهمترین قطعنامه 1929 علیه ایران صادر شد و علاوه بر اینکه از ایران خواستند غنیسازی اورانیوم را متوقف کند، در عمل ایران را تهدیدکننده صلح و امنیت دانستند و به همین دلیل تهدیدهای اقتصادی شدیدی علیه ما وضع کردند. با این وضع دوستان خودمان را به سمت دشمنان هدایت میکنیم و از آن طرف بهانه به دست دشمنان میدهیم تا فشار بیشتری بیاورند.
اکنون سوال این است که چه بهدست می آوریم؟ آیا با خروج از NPT طرف مقابل نسبت به رفتار با ایران تجدیدنظر میکند؟ وضعیت را بدتر خواهد کرد و توسط دشمنان اتحادی علیه ایران بهوجود میآید. نمایندگان محترم مجلس باید به این نکته توجه کنند که در این وضعیت به چیز میخواهیم برسیم؟ تنها تکرار تجربه تاریخی را خواهیم کرد که بین سال های 84 تا 89 بود؛ تجربهای که نه تامینکننده منافع ملی ایران خواهد بود و نه حاشیه امنی برای ایران بهوجود میآید و نه تهدیدات را کاهش میدهد بلکه ممکن است تهدیدات افزایش هم پیدا کند.
در اینصورت اولین کشورهایی که از خروج ایران از NPT استقبال میکنند، آمریکا و رژیمصهیونیستی هستند چون بهانه کافی به دست میآورند تا دوباره پرونده ایران را در شورای امنیت فعال کنند و مجددا اقدامات متعددی را تحت منشور ملل فصل هفتم از مواد 39 تا 41 و حتی 42 را که اقدام نظامی علیه ایران است تصویب کنند.
این مجموعه سناریویی است که در پیش است و میتوانیم تصور کنیم. بنابراین از اکنون که میخواهیم تصمیم بگیریم باید در مورد همه ابعاد موضوع فکر کنیم و تصمیم بگیریم و به این بیندیشیم چقدر هزینه و چه فایدههایی برای ما دارد. اگر هزینههای انجام این کار از فایدههایش بیشتر است، قاعدتا نباید دست به این کار بزنیم.
*س_ آرایش ضعیف در برابر دشمن جواب نمیدهد_س* *س_عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت:_س*مقاومت مردم ایران اگرچه دشمنان نظام را به هذیانگویی واداشته و در عین افزایش فشارها و تحریمها همچنان برای مذاکره التماس میکنند، اما تردیدی نمیتوان داشت که تشدید مواضع مسئولان امریکایی و صهیونیستها و متحدان منطقهای آنها علیه مردم و مسئولان ایران و افزایش فشارها و تحریمها و راهاندازی جنگ روانی گسترده و صراحت آنها برای دامن زدن به اعتراضات اجتماعی به بهانه گرانیها و... طبعا شرایط متفاوتی را در پیش روی کشور قرار داده و به همین دلیل عزم و اراده جدیتری را برای مقابله با این فشارها و جنگ روانی میطلبد.
اگرچه منشأ این سناریوپردازیهای جدید دشمنان ناتوانی در مهار اقتدار دفاعی و نفوذ منطقهای ایران و دیگر نیروهای مقاومت است، اما سوگمندانه باید اشاره کرد که درصحنه مقابل سازوکار دستگاههای کشور متناسب با این سناریوپردازیهای دشمنان نیست و برآیند عملکرد ما نشان میدهد که بهرغم حقانیت نظام اسلامی در مسیر پیش رو، این روند نمیتواند منافع امنیت ملی را آنچنانکه باید تأمین کند.
مروری بر مواضع اخیر دشمنان ابعادی از سناریوپردازی آنان را نشان میدهد.
- نیویورکتایمز به نقل از یک چهره امنیتی امریکا: امریکا و اسرائیل استراتژی خود را درباره ایران در سایه تحولات جاری در ایران و منطقه (عراق) پیش بردند. هدف این استراتژی از میان برداشتن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و تخریب تأسیسات هستهای است.
- دویچه وله: پمپئو وزیر خارجه امریکا گفت که واشنگتن از راههای مختلفی به تقویت توان دفاعی کشورهای عرب منطقه در مقابله با تهدید ایران کمک کرده است که یکی از آنها ترغیب این کشورها به اعمال فشار برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران و دیگری فروش تسلیحات به آنها بوده است. راههای دیگری هم به کار گرفتهشده که به گفته او، نمیتوان آنها را به اطلاع عموم رساند.
- روزنامه نیویورکتایمز در گزارشی اختصاصی به نقل از مقامهای ناشناس امریکایی نوشته به نظر میرسد انفجارهای اخیر در مناطق نظامی و هستهای ایران کار اسرائیل و با اطلاع امریکا بوده است و اینکه خسارت واردشده به تأسیسات هستهای نطنز میتواند برنامه هستهای ایران را تا دو سال به عقب براند.
- فراخوان صدای امریکا برای آغاز اعتراضات در ایران مکمل سناریوهای بالا است؛ این رسانه امریکایی در مطلبی با اشاره به گرانیهای اخیر در کشور میگوید باوجود گرانیهای لجامگسیخته و همهگیری کرونا و کاهش درآمدها، عدم پرداخت دستمزدها از سوی مقامات مسئول چه توجیهی دارد؟ معترضان برای احقاق خواستههایشان چه باید بکنند؟ و این در حالی است که اخیرا با وقوع برخی حوادث در داخل کشور خصوصا در روزهای تعطیل که رسانههای داخلی فعالیت کمتری دارند و مردم نیز در تعطیلات به سر میبرند، شاهد بمباران خبری و انتشار اخبار جعلی برای بروز ناامنی روانی در جامعه هستیم. این اخبار جعلی از حادثه کارگاهی و انفجار گرفته تا تعمدی جلوه دادن آتشسوزی پوشش گیاهی برخی مناطق کشور گسترده است و هدف آن تشویش در اذهان عمومی و گرفتن حس امنیت از مردم است.
در نقطه مقابل بهرغم تلاشهای نیروهای دفاعی امنیتی در حفظ امنیت آرامش کشور و مجاهدتهای تلاشگران عرصه بهداشت و درمان در مقابله با اپیدمی کرونا و همچنین هوشیاری مردم در برابر توطئههای دشمنان، برخی مواضع مسئولان و جریانهای داخلی تناسبی با این سطح هجمه دشمنان را نداشته و بعضا زمینهساز فشارها و تهدیدات آنها است، نظیر:
- اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور با اشاره به وضع معیشتی مردم میگوید: شرایط کشور ازنظر معیشت، بودجه دولت و شرایط ارزی بسیار بحرانی است که از بعد انقلاب تاکنون کمتر با آن مواجه بودهایم.
- آقای عراقچی، معاون وزیر خارجه در نشست مدیران ارشد وزارت خارجه که با حضور اسحاق جهانگیری، معاون اول حسن روحانی، برگزار شد عملا دستها را در برابر راهبرد دشمن بالابرده و بهرغم ناکامی امریکا در شورای امنیت میگوید: «آژانس بازی بسیار پیچیدهای را در مقابل ما ایجاد کرده و با فشار امریکا قطعنامهای علیه ما صادر کرده و احتمال ارجاع پرونده ایران در نشست بعدی شورای حکام به شورای امنیت وجود دارد». این در حالی است که باوجود حمایت روسیه و چین از ایران در نشست شورای حکام انرژی هستهای و شورای امنیت سازمان ملل، اروپاییها نیز بهشدت نگران اقدامات واکنشی ایران در صورت تشدید فشارها هستند. اظهارات عراقچی را میتوان تنها واکنش منفعلانه دستگاه سیاسی خارجی نسبت به عملکرد نمایندگان مجلس در جریان حضور وزیر خارجه در این نشست دانست.
- آقای نمکی وزیر بهداشت با اشاره به اینکه رئیسجمهور و نیروهای امنیتی به معیشت و طغیان مردم فکر کنند، با لحنی تند و گلایهآمیز از «سهلانگاری» در مقابله با این همهگیری و نداشتن برنامه اقتصادی برای ادامه محدودیتها بهشدت انتقاد میکند. وی در ادامه این سخنان که در رسانههای بیگانه انعکاس گستردهای یافت، با اشاره به مشکلات شدید اقتصادی و «خزانه خالی» دولت به دلیل تحریمهای امریکا از حسن روحانی، رئیسجمهور و نیروهای امنیتی خواسته «به معیشت و عدم شکلگیری طغیان فکر کنند.» آقای نمکی با هشدار درباره مشکلات شدید معیشتی مردم گفته «گزارشهای امنیتی برای ما میآید. اینکه دوستان از فقر و تهیدستی به سمت طغیان میروند جدی است.»
- آنچه از نشست مجلس با وزیر امور خارجه گذشت نیز نهتنها بر اقتدار نظام نیفزود، بلکه نشان داد که ظرفیت بالقوه مجلس که میتواند گرهگشای بسیاری از مشکلات کشور باشد، از همین آغاز در وضعیتی فرسایشی دچار شده است.
- در عرصه سیاسی نیز نامهنگاریها و قلمفرساییهای افراطیون مدعی اصلاحطلبی نظیر موسویخوئینیها و.. در هجمه به مبانی اقتدار نظام جز فرصتسازی برای بیگانگان و دشمنان نظام محصولی نداشته است بهگونهای که برایان هوک مدیر گروه اقدام امریکا علیه ایران با استناد به این مواضع مدعی میشود که مردم ایران دههها است به خاطر رهبری ناموفق از ترقی و پیشرفت بیبهره ماندهاند!
اگرچه بهرغم این شرایط درخواست مذاکره با ایران که برایان هوک در روزهای اخیر باز بر آن تأکید کرده است، نمایانگر اقتدار و عظمت ایران اسلامی و مسیر حقی است که در پیشگرفته است، و ترامپ و تیم همراهش ادامه حیات خود در عرصه اجرایی کاخ سفید را منوط به آن میدانند، اما تردیدی در این نیست که دست برتر ایران در این شرایط نیازمند هوشیاری نسبت به جنگ روانی دشمنان در تخریب روحیه و وحدت و انسجام ملی است و یافتن آرایشی متناسب با این صحنه است.
در این زمینه حفظ انسجام و هماهنگی دستگاهها و مسئولان در مواجهه با فشارها و پرهیز از فرصتسازی برای دشمنان در بیان مواضع، در عین اهتمام بر حل مشکلات معیشتی اقشار محروم و اتخاذ راهبرد مناسب برای خنثیسازی تحریمها و فشارها، اولویت اصلی کشور است.
*س_ بازگشت عوامفریبی و تجربه مخاطرات تجربه شده_س* *س_علیرضا صدقی در روزنامه ابتکار نوشت:_س*این روزها در سپهر سیاست ایران بیش از هر زمان دیگری طی یک دهه گذشته، ادبیات عوامفریبانه نمود و بروز یافته است. ادبیاتی که با رویکردی نه چندان اخلاقی، مشکلات و مسائل ریز و درشت جامعه را بهانه کرده و سعی در ارائه راهحلهای خطی و مستقیم به منظور حل و فصل آنها دارد.
راهحلهایی که ارائهکنندگان آنها بیش از هر فرد دیگری میدانند زمینه و زمانه اجرایی شدن نداشته و امکان عقلی پیادهسازی آنها در جامعه فعلی ایران وجود ندارد. این رویکرد که در دولتهای نهم و دهم و مجالس هفتم، هشتم و نهم در ایران تجربه شد، پیامدهای بسیار اسفبار و ناامیدکنندهای برای مردم به همراه داشت.
پیامدهایی که تا هنوز هم ادامه یافته و کماکان آحاد جامعه از آنها متاثر است. این صداها امروز بیشتر از سوی جریان پیروز در انتخابات اسفند ماه سال گذشته شنیده میشود. جریانی که سرمست از باده پیروزی پس از شکستهای پیاپی، اینبار بهارستان را فتح کرده و سعی میکند ریلگذاری کشور را به سمت و سویی مغایر با اهداف دولت مستقر تغییر دهد. این همه در حالی است که حال و روز ایران امروز نه مانند مجلسهای هفتم و هشتم و نه چون دولتهای نهم و دهم است.
ایران امروز بیش از هر زمانی با مشکل کمبود منابع مالی، رکود تورمی، تهی شدن سرمایههای اجتماعی و بحرانهای ریز و درشت بینالمللی و داخلی روبهرو است. به موضوعات پیشگفته باید رهآوردهای نامیمون متاثر از کروناویروس را هم اضافه کرد. این وضعیت دستکم جامعه ایران را به سمت نوعی «ناامیدی مطلق» کشانده است. مردمانی که نه امیدی به آینده معمول دارند و نه نگرانیشان نسبت به شیوع ویروس کرونا طی چند ماه گذشه کاهش یافته است.
به نظر میرسد مدیران دولتی نیز حال و روز چندان مناسبی ندارند و تنها تلاش میکنند تا با تکیه بر برخی فرصتها از میزان فشارها و مشکلات ناشی از مجموعه عوامل موثر بکاهند. در این میان آنچه بیش از هر موضوع دیگری اهمیت پیدا میکند، استفاده و بهرهگیری از تمام ظرفیتهای عقلانی موجود در کشور است. ظرفیتهایی که نه بر پایه رفتارهای عوامفریبانه و حداقل پوپولیستی، که مبتنی بر شیوهها و روشهای علمی، تجربهشده و کارآمد سامان یابند.
بدون تردید تنها امیدواری ممکن برای برونرفت کشور از وضعیت فعلی، توجه به این ظرفیتها و تغییر روندها و فرآیندهای موجود است؛ لیکن به نظر میرسد برای ظفرمندان انتخابات اسفند ماه سال گذشته، در هنوز بر همان پاشنه سابق میچرخد و مجلس به محفلی و محملی برای آنها به منظور رفع کینههای سیاسی بدل شده است. این وضعیت، امیدها به نهاد قانونگذاری و مهمترین رکن دموکراسی در کشور را کاهش میدهد.
گرچه به نظر میرسد مجلسیان این روزها گوش شنوایی ندارند و تلاش میکنند تا از این پیروزی سیاسی نهایت بهرههای جناحی و جریانی را ببرند، اما باز هم باید به رسم نصیحتالملوک نکاتی را به این گروه یادآور شد. چرا که بیم آن میرود کار در این مجلس به جایی برسد که تاک و تاکنشان بازنده اصلی این صحنه شوند و بیشک بروز چنین وضعیتی مطلوب هیچ ایراندوست و وطنخواهی نیست. به همین مناسبت تمامی کنشگران سیاسی کشور باید مسیرشان را از استحاله در روندهای مخرب عوامفریبانه تغییر داده و زمینه را برای ایجاد عقلانیت در عرصههای مختلف تصمیمسازی و تصمیمگیری مهیا کنند.
طبیعی است بهرهگیری از تجربه کشورهای موفق در مختصات مشابه و توزیع عادلانه منابع و همچنین توجه به موقعیت کشور و نیروهای کنشگر در عرصه داخلی و بینالمللی و در نتیجه ورود به بازی برد برد تنها راه خروج از موقعیت فعلی و ریلگذاری صحیح در کشور است. بر این نیروها است که تا دیر نشده متوجه این موقعیت شده و زمینه و زمانه را برای این تغییر سترگ و جلوگیری از رخنه بیش از حد تزویر و فرصتطلبی در نهاد قدرت مهیا و فراهم کنند.
*س_قطعه ای جدید در پازل جنگ رسانه ای_س* *س_امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت:_س*روزنامه نیویورک تایمز روز گذشته از طرح مشترک آمریکا و اسرائیل برای «ترور فرماندهان سپاه» و مقابله با «راه اندازی تاسیسات هسته ای ایران» خبرداد. نیویورک تایمز نوشت که این خبر را دو مقام اطلاعاتی آمریکایی به این روزنامه داده اند. این که این گزارش چه کارکردی دارد سوالی است که در چهار نکته کوتاه به آن پاسخ می دهیم.
1- اساسا آمریکا و اسرائیل، دشمنان درجه یک ایران هستند و خیلی عجیب نیست که کنار هم بنشینند و علیه ما استراتژی فشار و تخریب طراحی کنند؛ اگر روزی چنین اتفاقی رخ ندهد باید تبدیل به خبر شود! جنگ سوریه، نفوذ داعش به عراق، حوادث تروریستی لااقل یک دهه اخیر در برخی شهرها و مناطق ایران، فعالیت ادامه دار تروریست ها در مرزهای شرقی و غربی و... تنها تعداد اندکی از این طراحی ها علیه امنیت ایران است. لذا فارغ از میزان صحت و سقم ادعاهای این گزارش، یکی از تاثیرات اصلی آن را باید در حوزه رسانه و جنگ روانی و قطعه ای از پازل جنگ رسانه ای علیه ایران دانست.
2- نویسندگان این گزارش چهره های ضد ایرانی و حامی اسرائیل در نیویورک تایمز هستند. از جمله «رونن برگمن» که از او به عنوان تحلیل گر نزدیک به موساد یاد می شود و حتی درباره برنامه هسته ای ایران و تلاش های رژیم صهیونیستی برای مقابله با آن یک کتاب تحت عنوان «جنگ مخفی با ایران» نوشته شده است. او همچنین همان طور که خودش در صفحه توئیترش عنوان کرده مولف کتاب «بلندشو و اول بکش» است که به تاریخچه ترورهای موساد اشاره دارد. لذا دور از ذهن نیست که یکی از عناصر اصلی جنگ روانی و امنیتی تل آویو علیه تهران باشد. 3- گزارش نیویورک تایمز در شرایطی منتشر می شود که طی سه هفته اخیر رسانه های فارسی زبان معاند و اکانت های توئیتری وابسته به براندازان، تلاش کرده اند این طور القاء کنند که ایران در تامین امنیت خود منفعل و ناتوان شده و زیر ضربات امنیتی و خرابکارانه رژیم صهیونیستی قرار دارد. نیویورک تایمز حتی مدعی شده این اقدامات خرابکارانه توسط برخی نفوذی ها در ایران انجام می شود. موضوعی که بازهم از منظر جنگ روانی این روزها علیه ایران قابل تحلیل است اما به نظر می رسد لازم است دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی به بررسی احتمال آن ورود کنند و مثل گذشته اجازه ندهند که خدای نکرده، عناصر نفوذی و خود فروخته، به امنیت تمام وکمال ایران خدشه ای وارد کنند.
4- هفتم اردیبهشت ماه در گزارشی از تلاش های آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران از 175 روز داغ تهران و واشنگتن سخن گفتیم. دوره ای که هنوز 97 روز آن باقی مانده است. 97 روز تا 27 مهر که براساس برجام باید به صورت خودکار تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت سازمان ملل برداشته شود. اتفاقی که در فاصله سه هفته تا انتخابات آمریکا، قطعا یک شکست تاریخی برای کاخ سفید خواهد بود. لذا آن ها را واداشته با تمام قدرت به نبرد دیپلماتیک، امنیتی وسیاسی و اقتصادی با ایران رو بیاورند. نبردی که در حقیقت معنایی از «جنگ اراده ها» است. لذا پیش بینی این که در این سه ماه اذناب آمریکا همچون اسرائیل یا عربستان به دنبال تحریک ایران یا کشاندن پای کشورمان به یک درگیری جدید باشند تا آمریکا بتواند میوه تمدید تحریم تسلیحاتی را در شورای امنیت بچیند، اتفاقی قابل پیش بینی است.
بدون شک این 97 روز و ده ها و صدها و هزاران 97 روز دیگر هم مانند دوره های سخت گذشته، خواهد گذشت اما معادلات بین المللی نشان میدهد که گرفتار نشدن در جنگ روانی و امنیتی آمریکایی - اسرائیلی و عبور مقتدرانه از این جنگ اراده ها براساس یک استراتژی مقتدرانه، هوشمندانه و متکی بر سیاست های حکیمانه ای که در دهه های گذشته، ایران را از یک کشور وابسته به یک قدرت منطقه ای تبدیل کرده، این بار دروازه های جدیدی از قدرت را برای مردم ایران باز خواهد کرد، ان شاء ا....
- برچسبها:
- آلمان
- آمریکا
- استان خراسان شمالی
- استان خوزستان
- برایان هوک
- تهران
- جمهوری اسلامی
- چین
- حزب دموکرات
- خراسان شمالی
- رژیم صهیونیستی
- رضا اردکانیان
- روسیه
- سازمان جهانی بهداشت
- سازمان ملل متحد
- سوریه
- سیاست خارجی
- شورای نگهبان
- عراق
- عربستان سعودی
- کاخ سفید
- کره جنوبی
- محیط زیست
- وزیر بهداشت
- اسحاق جهانگیری
- امنیت ملی آمریکا
- برجام
- برنامه هستهای
- داعش
- سپاه پاسداران
- سلاح شیمیایی
- شورای امنیت سازمان ملل
- غنیسازی اورانیوم
- کنگره آمریکا
- وزارت نیرو
- حسن روحانی
- ویروس کرونا