یک‌شنبه 4 آبان 1404

روایت روح‌الامینی از روزی که لانه جاسوسی فتح شد / اگر شبکه جاسوسی آمریکا فرو نپاشیده بود، انقلاب به سال دوم هم نمی‌رسید / اجرای قانون حجاب فعلا متوقف شده است

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
روایت روح‌الامینی از روزی که لانه جاسوسی فتح شد / اگر شبکه جاسوسی آمریکا فرو نپاشیده بود، انقلاب به سال دوم هم نمی‌رسید / اجرای قانون حجاب فعلا متوقف شده است

عبدالحسین روح‌الامینی، از فعالان نهضت امام خمینی (ره)، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در دوره‌های یازدهم و دوازدهم در پاسخ به ادعای برخی درباره قانون حجاب گفت: وقتی رئیس مجلس اعلام می‌کند که اجرای قانون فعلاً متوقف شده، واقعیت دارد. برخی همکاران ما به‌اشتباه یا به عمد می‌گویند دروغ است؛ این همان افرادی هستند که قبلاً به آقای پزشکیان نیز اتهام می‌زدند. روایت روح‌الامینی از روزی که لانه جاسوسی فتح شد / اگر شبکه جاسوسی آمریکا فرو نپاشیده بود، انقلاب به سال دوم هم نمی‌رسید / اجرای قانون حجاب فعلا متوقف شده است / برخی هنوز به دنبال تسویه حساب انتخاباتی حساب هستند / در حق امثال ناطق نوری و لاریجانی جفا شد به گزارش جماران، در آستانه‌ی فرارسیدن سالروز تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا، یکی از دانشجویان پیرو خط امام و از چهره‌های فعال انقلاب اسلامی میهمان برنامه «حضور» بود. دکتر عبدالحسین روح‌الامینی، از فعالان نهضت امام خمینی (ره)، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در دوره‌های یازدهم و دوازدهم در گفتگو با «محمدحسین رنجبران» به بیان خاطراتی از روزهای تسخیر لانه جاسوسی، فضای انقلابی دهه شصت و دیدگاه‌های خود درباره‌ی مسائل روز کشور پرداخت.

نسل ما در بستر روحانیت انقلابی پرورش یافت روح‌الامینی با اشاره به نحوه‌ی شکل‌گیری گرایش نسل انقلابی دهه‌ی پنجاه به امام خمینی (ره)، تأکید کرد: ما به برکت روحانیت انقلابی و مبارز رشد کردیم.

وی با اشاره به دوران نوجوانی خود در آبادان گفت: در آن زمان، مرحوم آیت‌الله جمی شاخص جریان مبارز و نماینده‌ی حضرت امام در منطقه بود. از دوران دبیرستان با این مجموعه ارتباط داشتیم و در فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی مشارکت می‌کردیم.

روح‌الامینی افزود: در آبادان، جمعی از دانشجویان انقلابی مکانی به نام حسینیه‌ی اصفهانی‌ها را راه‌اندازی کرده بودند که شبیه حسینیه‌ی ارشاد تهران، جلسات علمی و مذهبی متعددی در آن برگزار می‌شد. شخصیت‌هایی چون شهید مطهری، علامه جعفری، آیت‌الله سبحانی و آیت‌الله مکارم شیرازی در آنجا سخنرانی داشتند و فضای فکری و دینی پویایی ایجاد کرده بودند.

نماینده‌ی مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: حسینیه‌ی اصفهانی‌ها کتابخانه‌ی فعالی داشت و یکی از پزشکان خیر اصفهانی در آبادان، کتاب‌های اسلامی را با نصف قیمت در اختیار جوانان قرار می‌داد. ما علاوه بر مطالعه، در جلسات مذهبی و منابر علما نیز شرکت می‌کردیم. معلم قرآن ما مرحوم کیارش بود که بعدها در مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی حضور یافت و در حادثه‌ی هفتم تیر مجروح شد.

روح‌الامینی خاطرنشان کرد: همین شبکه‌ی نشست‌ها، حلقه‌های مطالعه و ارتباط با روحانیت، نسل ما را در دوران خفقان رژیم ستمشاهی شکل و به سمت آرمان‌های امام خمینی (ره) سوق داد.

این مبارز انقلابی با اشاره به ریشه‌های فکری و عقلانی گرایش نسل انقلابی به امام خمینی (ره) گفت: حرکت ما صرفاً احساسی نبود؛ پشتوانه‌ی فکری و تربیتی عمیقی داشت. چرا که در سال‌های پایانی پیش از انقلاب، مرحوم آیت‌الله جمی علاوه بر فعالیت‌های مبارزاتی، برای ما کلاس‌های مقدماتی دروس حوزوی برگزار می‌کرد. درس مبادی‌العربیه را به صورت دو نفره می‌خواندیم و همین ارتباط نزدیک با یاران امام باعث شد از چند سال قبل از پیروزی انقلاب، با فرهنگ و اندیشه‌ی امام خمینی آشنا شویم.

ارتباط با مبارزان و چاپ اعلامیه‌های امام خمینی (ره) روح‌الامینی با اشاره به فعالیت‌های انقلابی جوانان آن دوران ادامه داد: در این مسیر با شماری از مبارزان آن زمان مانند محسن رضایی و شهید دقایقی که آن موقع دانشجو یا در شرایط فرار از ساواک بودند، ارتباط داشتیم. یکی از خاطرات آن دوران، ساخت یک دستگاه چاپ دستی برای تکثیر اعلامیه‌های امام خمینی بود که ابتدا از عراق و سپس از پاریس به دست ما می‌رسید.

حمایت مالی آیت‌الله جمی از فعالیت‌های دانش‌آموزان انقلابی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: روزی برای خرید یک دستگاه تایپ کوچک به سراغ مرحوم آیت‌الله جمی رفتیم و موضوع را مطرح کردیم. پس از نماز، ایشان دست ما را گرفتند و دیدیم که اسکناس 500 تومانی در دست‌مان گذاشتند. با افزودن مبلغی دیگر، توانستیم دستگاه تایپ را تهیه کنیم و اعلامیه‌ها را با آن چاپ کنیم. این اقدامات به ما شجاعت و انگیزه می‌داد.

روح‌الامینی گفت: خوشبختانه تا زمان پیروزی انقلاب، با وجود فعالیت‌های گسترده، هرگز دست ساواک به ما نرسید.

با گروه منصورون در ارتباط بودم / محسن رضایی با شجاعت اعلامیه‌های امام را به آبادان آورد وی با اشاره به ارتباط خود با نیروهای انقلابی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی اظهار داشت: ما با دوستان منصورون مرتبط بودیم؛ یا سمپات بودیم یا همکاری داشتیم.

روح‌الامینی افزود: در دوره‌ای که آقای محسن رضایی تحت تعقیب بود، یک‌بار به آبادان آمد و یکی از اعلامیه‌های امام را روی ورق استنلس‌استیل به‌عنوان سوغات آورد. او می‌دانست ما دستگاه چاپ دستی داریم. با همان اعلامیه از جلوی شهربانی گذشت؛ جرأت و توکلش واقعاً ستودنی بود.

فضای مدرسه ما باز و محل تضارب آرا بود وی در بخشی دیگر از سخنان خود با اشاره به فضای فکری آن دوران تصریح کرد: در مدرسه با برخی دانش‌آموزان که گرایش‌های چپ داشتند، مناظره می‌کردیم. فضای مدرسه بسته و یک‌دست نبود؛ تضارب آرا وجود داشت. گاهی هم خودمان اعلامیه‌ها را پخش می‌کردیم و وقتی یکی از دانش‌آموزان می‌گفت دیشب خانه ما اعلامیه انداختند، لبخند می‌زدیم چون می‌دانستیم کار خودمان است.

مدیر ساواکی باور نمی‌کرد علت شلوغی کلاس من باشم نماینده مجلس شورای اسلامی با ذکر خاطره‌ای از دوران دبیرستان گفت: ما بچه‌های درس‌خوان و پرانرژی بودیم. مدیر و ناظم مدرسه که به نظرم ساواکی بودند رفتار محترمانه‌ای داشتند. گاهی کلاس را به‌هم می‌ریختیم و او وقتی برای آرام کردن کلاس می‌آمد، با تعجب می‌پرسید: روح‌الامینی! چرا کلاس این‌جوری شده؟ باورش نمی‌شد که من عامل آن باشم!

جلسات مذهبی و فکری در آبادان رونق داشت روح‌الامینی در ادامه بیان کرد: در آن زمان جلسات فکری و مذهبی، از جمله برنامه‌های انجمن حجتیه، در آبادان بسیار فعال بود و چهره‌های شناخته‌شده‌ای در آن سخنرانی می‌کردند. عشق به مطالعه و فهمیدن در کنار روحیه‌ی مبارزه با ظلم و نابرابری در ما وجود داشت.

او درباره‌ی علت مهاجرت خانواده‌اش از نجف‌آباد به آبادان نیز توضیح داد: پدرم نجار بود و برای کار به مناطق مختلف می‌رفت. مدتی در کویت مشغول بود و سپس به آبادان آمد. ما خانواده‌ای کشاورز بودیم، اما به‌دلیل توسعه‌ی آبادان در آن زمان، پدرم در آنجا به نجاری پرداخت و به همین دلیل دوران کودکی‌ام در آبادان گذشت.

در سال‌های پایانی رژیم پهلوی، نشانه‌های پیروزی انقلاب آشکار شده بود وی در ادامه‌ی گفت‌وگو با اشاره به فضای سیاسی و اجتماعی ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی گفت: از همان سال‌های آخر پیش از انقلاب، با انتشار بیانیه‌های امام خمینی (ره) و اخبار مبارزات مردمی، برای ما مسجل شده بود که انقلاب در حال پیروزی است.

داشتن رساله امام جرم بود؛ جلد آن را عوض می‌کردیم این مبارز انقلابی با بیان اینکه ارتباط مستمر با روحانیت انقلابی و دانشجویان مبارز باعث افزایش آگاهی نسل جوان آن دوران شده بود، افزود: برای به‌دست آوردن رساله امام خمینی خیلی سختی کشیدیم، چون داشتن آن جرم محسوب می‌شد. من از یک کتاب‌فروشی انقلابی در قم یا نجف‌آباد رساله را خریدم، اما برای در امان ماندن، جلد آن را جدا کردیم و جلد رساله آیت‌الله خویی را رویش گذاشتیم. این نشان می‌داد تا چه اندازه خفقان حاکم بود.

کتاب‌های انقلابی را قاچاقی می‌خواندیم روح‌الامینی ادامه داد: کتاب‌هایی مثل تفسیر مرحوم طالقانی را هم به‌صورت قاچاقی تهیه می‌کردیم و می‌خواندیم. مطالعه‌ی این آثار، در کنار جلسات مذهبی و فکری، پایه‌های فکری انقلاب را در میان جوانان تقویت می‌کرد.

حسینیه اصفهانی‌ها کانون جوشش انقلاب در آبادان بود نماینده مجلس شورای اسلامی با اشاره به نقش فعالان مذهبی آبادان در شکل‌گیری اعتراضات مردمی گفت: در آبادان، تظاهرات از همان کانون جوشش انقلاب یعنی حسینیه اصفهانی‌ها آغاز شد. آنجا محل گردهمایی دانشجویان، جوانان و مبارزان بود و علاوه بر برگزاری جلسات و سخنرانی‌ها، هسته‌ی اولیه‌ی بسیاری از تظاهرات‌ها از همان‌جا شکل گرفت.

روح‌الامینی یادآور شد: من از مهر 1357 که در دانشگاه پذیرفته شدم، به تهران آمدم، اما تا پیش از آن، به‌طور مستقیم در جریان فعالیت‌های انقلابی آبادان حضور داشتم.

برخی از همسایگان ما در فاجعه سینما رکس سوختند وی با اشاره به حضور خود در زمان وقوع حادثه‌ی تلخ سینما رکس آبادان گفت: من همان ایام در آبادان بودم. پس از انقلاب، دادگاهی برای بررسی ماجرا تشکیل شد و ابعاد حادثه مشخص شد.

روح‌الامینی با ابراز تأثر از خاطرات آن روزها افزود: متأسفانه برخی از همسایه‌های ما در آن حادثه جان باختند. صحنه‌های تدفین قربانیان در گورستان آبادان بسیار دردناک بود و تعدادی از دوستان ما هم در مراسم تدفین کمک می‌کردند. فضای شهر سنگین و غم‌انگیز شده بود.

این مبارز انقلابی تأکید کرد: آن فاجعه شوک بزرگی به جامعه وارد کرد و در ظاهر، هدفش تخریب چهره‌ی نیروهای انقلابی بود، اما این توطئه نتیجه‌ای نداشت.

تسخیر لانه جاسوسی در ابتدا قرار بود فقط چند روز طول بکشد این دانشجوی پیرو خط امام با اشاره به حضور خود در دانشگاه تهران در روز 13 آبان 1357 و نقش دانشجویان در شکل‌گیری حادثه‌ی تاریخی تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا گفت: در روز 13 آبان 1357، ما در دانشگاه تهران بودیم؛ زمانی که دانش‌آموزان مقابل درِ دانشگاه به شهادت رسیدند. تنها دو ماه از ورود ما به دانشگاه گذشته بود و آن روز، دانش‌آموزان به داخل دانشگاه پناه آوردند. سال بعد، در سالگرد آن حادثه، ماجرای تسخیر لانه‌ی جاسوسی رقم خورد.

در ابتدا فقط قصد داشتیم بیانیه‌ای اعتراضی صادر کنیم روح‌الامینی با اشاره به فضای سیاسی آن دوران افزود: در آن سال‌ها در کشورهای مختلف، اشغال موقت سفارت‌خانه‌ها یا گروگان‌گیری به‌عنوان نوعی اعتراض سیاسی رواج داشت. ما هم قصد داشتیم حرکتی دو یا سه‌روزه انجام دهیم و بیانیه‌ای اعتراضی صادر کنیم تا مخالفت خود را با پذیرش شاه از سوی آمریکا و دخالت‌هایش در ایران اعلام کنیم. هدف، رساندن پیام مردم انقلابی ایران به گوش جهانیان بود، نه اشغال طولانی‌مدت سفارت.

حرکت دانشجویان به کعبه‌طواف مردم انقلابی تبدیل شد وی ادامه داد: اما چند روز بعد، شرایط تغییر کرد. از روز دوم یا سوم، لانه‌ی جاسوسی به محلی برای حضور شبانه‌روزی مردم از اقشار مختلف تبدیل شد. مردم از سراسر کشور می‌آمدند و اعلام حمایت می‌کردند. این حضور پرشور، همراه با حمایت قاطع امام خمینی (ره) که آن را «انقلاب دوم» نامیدند، باعث شد حرکت ادامه پیدا کند.

روح‌الامینی با اشاره به تحولات سیاسی پس از این حادثه گفت: در آن مقطع، دولت موقت به ریاست مهندس بازرگان در اداره کشور دچار ضعف شده بود و پیش از این نیز چند بار استعفا داده بود. اما پس از تسخیر لانه‌ی جاسوسی، برای اعتراض به این اقدام استعفا کرد و این بار امام خمینی (ره) نیز استعفا را پذیرفتند. در عین حال، مردم از این اقدام دانشجویان استقبال کردند و آن را ضربه‌ای به سلطه آمریکا دانستند.

گفتگو باعبدالحسین روح‌الامینی نجف‌آبادی در برنامه حضور

ادامه ماجرا تا 444 روز خارج از برنامه اولیه بود نماینده مجلس شورای اسلامی تأکید کرد: در ابتدا هیچ‌یک از ما تصور نمی‌کردیم این حرکت تا 444 روز ادامه یابد. هدف اصلی ما تحقق خواسته‌های ملت ایران، بازگرداندن اموال شاه و توقف دخالت‌های آمریکا بود. اما روند مذاکرات و شرایط سیاسی، باعث شد موضوع تا تشکیل مجلس و واگذاری ادامه‌ی مذاکرات به آن نهاد، تداوم پیدا کند.

روح‌الامینی گفت: شنبه، یعنی روز قبل از 13 آبان، من خودم رفتم چند وسیله ساده مثل دو بلندگو، زنجیر و قفل تهیه کردم و چند کارتن خرما. هیچ برنامه‌ریزی بلندمدت یا تدارکات اقامتی در کار نبود و امام خمینی (ره) هم از این ماجرا از قبل مطلع نبودند.

روایت خواندنی روح‌الامینی از روزی که لانه جاسوسی فتح شد این دانشجوی پیرو خط امام درباره تعداد دانشجویان حاضر در تسخیر گفت: بالای دویست نفر بودیم، نزدیک به سیصد نفر. تقسیم‌کار صورت گرفت و هر دانشگاه رابط‌هایی داشت تا هماهنگی‌ها انجام شود. پنج دانشگاه اصلی تهران، به همراه مدرسه مخابرات و مدرسه عالی ساختمان، هرکدام نماینده داشتند. نقشه ساختمان سفارت بررسی شد و روز قبل، همه گروه‌ها در دانشگاه‌ها توجیه شدند.

وی افزود: صبح روز یکشنبه 13 آبان، همراه با تظاهرات یادبود شهدای دانش‌آموز، حرکت کردیم. برای شناسایی در میان جمعیت، عکس متحدالشکلی از امام روی سینه‌هایمان نصب کردیم. در چهارراه بهار به در سفارت رسیدیم؛ بعضی که جلوتر رفتند عجله کردند و از دیوار بالا رفتند، اما ما در را باز کردیم و محترمانه وارد شدیم. یک قیچی آهن‌بُر بزرگ داشتیم که دو تن از خواهران همراه، زیر چادر پنهان کرده بودند و با آن زنجیر در را بریدیم. بعد از ورود، با زنجیری که از قبل تهیه کرده بودیم، در را دوباره از پشت زنجیر کردیم.

روح‌الامینی درباره افراد شاخص هر دانشگاه گفت: آقای بی‌طرف از دانشگاه تهران، آقای سیف‌اللهی و اصغرزاده از شریف، آقای میردامادی از امیرکبیر، آقای وطنی از شهید بهشتی بودند. مرحوم شیخ‌الاسلام به‌عنوان مترجم وارد شد و خانم ابتکار روز بعد به گروه پیوست.

راهی ساده برای لاغری! پودر جلبک سبز! سفارش با 50%تخفیف فقط تا امشب تبلیغ راهی ساده برای لاغری! پودر جلبک سبز! سفارش با 50%تخفیف فقط تا امشب مشاهده yn-ad

یاد شهدای دانشجوی لانه جاسوسی وی ادامه داد: باید از شهید افشار و حدود بیست‌وچند شهید دیگر یاد کرد؛ از جمله شهید عابدینی، شهید ترکاشوند، شهید هادی‌پور، شهید ورامینی، شهید رجب‌بیگی و شهید جمال دهشور. بسیاری از دوستان در طول 444 روز بعد از حادثه، بعدها در جنگ، دولت، سپاه یا عرصه‌های فرهنگی و هنری خدمت کردند و خیلی‌هایشان تا امروز گمنام در نظام فعالیت دارند.

اگر امام کوچکترین مخالفتی می‌کردند بی‌درنگ کار را رها می‌کردیم این دانشجوی حاضر در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا درباره نگرانی از مخالفت امام خمینی گفت: ما چون مقلد امام بودیم و خودمان را «دانشجویان پیرو خط امام» می‌نامیدیم، کوچک‌ترین اشاره امام برایمان حجت بود. اگر امام می‌فرمود تحویل دهید، بی‌درنگ عمل می‌کردیم.

وی افزود: ارتباط با امام از طریق آقای موسوی خوئینی‌ها برقرار می‌شد. حاج احمد آقا بعد از روز اول و دوم و پس از جمله امام که تأیید کردند انقلاب دوم در ایران رخ داده، برای احوال‌پرسی و سر زدن آمد و ارتباطات شکل گرفت.

امام صحبت خصوصی و عمومی نداشتند / حضرت آقا هم اینطور هستند روح‌الامینی در توضیح نقش پیغام‌های امام گفت: وقتی حاج احمدآقا به دیدار ما آمدند، پیام جدیدی از امام نیاوردند؛ اصلا امام، خصوصی و درون و بیرونشان یکی بود. رهبر معظم انقلاب هم اینگونه هستند؛ آنچه از رادیو و بیانیه‌ها اعلام شد، همان پیام و حرف اصلی امام بود.

وی درباره واکنش گروگان‌های آمریکایی گفت: از همان لحظه ورود، همه‌شان شوکه و متأثر بودند. تا ساعت 3 4 بعدازظهر، حتی در آخرین بخش که مقاومت می‌کردند و اسناد را خرد می‌کردند، ما دست این‌ها را گرفتیم و هدایت کردیم. هیکل‌های بزرگ و عضلانی‌شان مانند تفنگدارهای دریایی بود، اما همه بهت‌زده بودند.

اثر تسخیر لانه جاسوسی هنوز باقی است این نماینده مجلس تأکید کرد: اگر آن روزها ابهت پوشالی آمریکا در هم شکسته نمی‌شد، امروز نمونه‌های مقاومت در برابر آنها مانند یمن، لبنان و غزه شاید پایدار و مقاوم دیده نمی‌شدند. این جرأت و پایداری یکی از پیامدهای انقلاب بود که رژیم حامی شاه نتوانست او را حفظ کند و به دست مردم سرنگون شد. این حرکت و استمرار مشی انقلابی امام و رهبری، برای ملت‌ها درس و الگو شد.

در 13 آبان 58، هیچ‌کس مخالف اقدام دانشجویان نبود روح‌الامینی درباره مواضع متفاوت برخی شخصیت‌ها در گذر زمان درخصوص تسخیر لانه جاسوسی گفت: من با برخی از افرادی که متهم به این موضوع هستند و حالا اسم هم می‌برم، مثلا به آقای اصغرزاده، یادم هست که حدود ده پانزده سال پیش در یکی از دیدارها در بیت رهبری گفتم که چرا همیشه من دارم به صداوسیما می‌روم؟ خب شماها هم بیایید؛ آن‌ها در آن موقف زمانی در 13 آبان 58 اینها هیچ کدام، مخالف این اقدام نبودند، اما الان می‌گویند که دیگر حالا وقتش نیست و آن اقدام باید در همان شرایط خاص سنجیده شود.

اجماعی‌ترین حرکت انقلاب، 22 بهمن و 13 آبان بود وی افزود: کافی است مطبوعات آن روزها اطلاعات، کیهان و سایر نشریات رسمی مرور شود. مواضع حقیقی و حقوقی کاملاً روشن بود و اغلب از این رخداد دفاع کردند. حتی مرحوم آیت‌الله منتظری و مرحوم یزدی، وزیر خارجه وقت، در بیانیه‌های خود، جنایات آمریکا را علت این عکس‌العمل دانستند. ماه‌ها و سال‌ها بعد، عده‌ای از اصل موضوع فاصله گرفتند، اما اجماعی‌ترین حرکتی که ماندگار شد، همین بود.

تاریخ بدون روایت درست فراموش می‌شود روح‌الامینی درباره اهمیت ثبت و روایت دقیق تاریخ گفت: جنایات امروز رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان احساسات جهانی را برانگیخته است. اگر 10 20 سال دیگر این وقایع به درستی روایت نشود، مانند جنگ جهانی اول و دوم، بسیاری از واقعیت‌ها فراموش می‌شوند. آیا این مسائل در کتاب‌های درسی ما نقل می‌شود؟ مردم ما با پوست و گوشت خود دوران ستمشاهی و سرنگونی شاه را لمس کردند و بیش از 98 درصد به نظام جدید رأی دادند. همه طوایف و عقلا شاهد این تجربه بودند.

تجربه تاریخی را باید با فیلم، مستند و کتاب منتقل کنیم وی تأکید کرد: لازم نیست همه جزئیات گفته شود؛ گاهی فقط نشان دادن یک صحنه از غزه کافی است تا دنیا بفهمد چه خبر است. اگر روایت درست نکنیم، تاریخ و حقیقت‌ها از یاد خواهند رفت

اگر شبکه جاسوسی آمریکا در تهران فرو نپاشیده بود، انقلاب به سال دوم هم نمی‌رسید روح‌الامینی درباره اهمیت اقدام دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا گفت: 80 جلد اسناد لانه جاسوسی نشان می‌دهد سفارت آمریکا در تهران مرکز اصلی جاسوسی سی‌آی‌ای در منطقه بود و حتی ایستگاه لبنان را هم اداره می‌کرد. اگر این شبکه عصبی و ارتباطی آمریکا در داخل کشور نابود نشده بود، مسیر انقلاب نامشخص می‌ماند.

وی درباره تحریم‌ها و فشارهای آمریکا پس از انقلاب اظهار داشت: شاه را برده بودند، فراری‌های ارتش را در ترکیه و عراق سازماندهی می‌کردند، فروش نفت را قطع کردند و تحریم‌ها آغاز شد. هرگاه خواستیم وارد مذاکره یا تفاهم شویم، خودشان خراب کردند. ورود به طبس، جنگ صدام و تحرکات بعدی، همه نشان‌دهنده خصومت یک‌سویه آمریکا بود.

در حق امثال ناطق نوری، لاریجانی و خیلی‌های دیگر جفا شد / یکی‌یکی نیروهای مؤمن انقلاب را از قطار پیاده کردیم روح‌الامینی در واکنش به مواضع اخیر برخی شخصیت‌ها مانند حجت‌الاسلام ناطق نوری گفت: سال 88، بعد از مناظره‌ها، آقای ناطق نوری از سمت بازرسی دفتر مقام معظم رهبری استعفا دادند و کنار رفتند. آن زمان هم گفتند اگر سخنان آقای احمدی‌نژاد درباره من و فرزندانم درست باشد، نباید در این جایگاه باشم و اگر اشتباه است، او نباید این حرف‌ها را بزند. سخن منطقی‌ای بود.

عبارت «ساکت فتنه» را درباره آقای ناطق نوری قبول ندارم وی درباره آخرین دیدارهای خود با ناطق نوری گفت: یادم هست در آخرین روزهایی که ایشان هنوز در آن مسئولیت بودند، جلسه‌ای با هم داشتیم. به ایشان عرض کردم: شما باید بیشتر در دفاع از آقا و نظام فعال باشید، روشنگری کنید. البته من همان زمان هم گفتم که عبارت «ساکت فتنه» را درباره ایشان قبول ندارم و واقعاً بی‌انصافی است در حق بعضی از اصحاب انقلاب.

این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: متأسفانه ما یکی‌یکی نیروهای مؤمن انقلاب را از قطار پیاده کردیم، و این درست نیست. یا مهر به سمت یک رئیس قوه پرتاب کنیم در حالیکه الان از شورای امنیت کشور را از آب و گل درآوردند. مثل آقای لاریجانی که مهر به طرف ایشان پرت کردند. این رفتارها درست و مورد تأیید نیست و افراط و تفریط‌هایی است که کسی روی آن صحه نمی‌گذارد و مصیبتی برای جریان حزب‌اللهی اصیل است.

حزب‌اللهی واقعی مسیرش گفت‌وگو و مفاهمه است روح‌الامینی با اشاره به رفتار برخی چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای گفت: حزب‌اللهی واقعی مسیرش مسیر گفت‌وگو و مفاهمه است، همان مسیری که حضرت آقا تعیین می‌کنند. این حواشی مربوط به کسانی است که می‌خواهند به هر قیمتی دیده شوند، حتی با فحاشی از تریبون مجلس. بعضی از این افراد از تریبونی با 90 میلیون مخاطب، کلمات زشتی به زبان می‌آورند که حتی در گفت‌وگوهای عادی هم قبیح است، فقط برای اینکه فالوور جمع کنند و دیده شوند؛ یعنی دیده شدن به هر قیمت.

رفتار رهبری و امام، مدافع انقلاب است نه وسیله‌ای برای دیده شدن

وی خاطرنشان کرد: ما در حق امثال آقای ناطق، آقای لاریجانی و خیلی‌های دیگر جفا کردیم. بعضی از این افراد تازه‌واردِ «سوپر انقلابی» هم هستند که ما خیلی با مرامشان سازگار نیستیم. مرام امام و روش رهبری این نیست که برای دفاع از انقلاب یا اثبات حقانیت، به هر وسیله و ادبیاتی متوسل شویم. نمی‌شود توقع داشت همه دقیقاً مثل هم رفتار کنند.

روح‌الامینی تصریح کرد: آقای ناطق، در مسیر انقلاب یک نقطه نیست؛ همان کسی است که قبل از پیروزی انقلاب، برای جمع‌آوری اعلامیه روحانیون مبارز، خانه‌به‌خانه به دیدار روحانیون می‌رفت و امضا جمع می‌کرد و بعد از انقلاب هم نماینده رهبری در جهاد سازندگی بود؛ یکی از انقلابی‌ترین نهادهای برخاسته از دل نظام.

این نماینده مجلس توضیح داد: در همان جلسه به آقای ناطق گفتم: «شما باید فعال‌تر شوید.» ایشان هم مخالفتی نداشتند. گفتم: «من پسرم را از دست دادم، قاعدتاً باید بروم کنار، اما ایستاده‌ام و در دفاع از نظام صحبت می‌کنم.» ایشان با حالتی از غبطه گفتند: «شما حاشیه امن دارید.» پرسیدم: «چطور؟» ایشان از برخی مطبوعات و گویندگان ناراحت بودند که نمی‌شود اسم برد که هیچ حریمی را رعایت نمی‌کنند. حقیقتش، آزرده‌خاطر بودند. من اگر جای ایشان بودم، فعال‌تر می‌شدم. ولو اینکه بد و بیراه‌هایی می‌شنیدم. این آزرده‌خاطری مقداری فاصله ایجاد کرد.

جریان انقلابی را با حاشیه‌ها درگیر نکنیم روح‌الامینی درباره رفتار جریان‌های خاص با شهید باقری نیز گفت: همین طیف با شهید باقری یک هفته مانده به شهادتش چه کردند؟ جفا کردند. در پیام نوروزی در تخت جمشید به ایشان جفا کردند. ما به سرمایه‌هایی که داریم، خیلی بی‌توجه هستیم، متأسفانه.

نفوذ فقط جاسوسی نیست؛ نفوذ فرهنگی و رسانه‌ای هم هست وی با اشاره به تهدیدات داخلی و خارجی توضیح داد: در دیدار عیدانه امسال به آقای اژه‌ای و دیگر سران عرض کردم، ما وسط جنگ و درگیری با دشمن هستیم، اما هر کسی می‌آید، چادری می‌زند، تابلویی بلند می‌کند، تهمتی می‌زند و جریانی را هدایت می‌کند که معلوم نیست شاید با ده‌ها واسطه به موساد یا سی‌آی‌ای وصل نباشد. نفوذ مگر چه است؟ مهم‌تر از نفوذ فقط فردی و شخصی و جاسوسی، نفوذ فرهنگی، رسانه‌ای و جریانی است.

وی افزود: وقتی جریان انقلابی را با حاشیه‌ها درگیر کنیم، خدمت به مردم و رسیدگی به مسائل اصلی مثل آب، انرژی و اقتصاد به حاشیه می‌رود. یکی از شاخص‌هایی که خداوند در جریان 8 شهریور 88 به ما کمک کرد، این بود که اصل را رها نمی‌کنیم. اصل و فرع کردن، مشی ما در انقلاب بوده است. هر چیز باید وزن خودش را داشته باشد.

انقلابی‌گری با نقاب حزب‌اللهی بودن فاصله دارد روح‌الامینی درباره وضعیت فعلی جریان‌های انقلابی گفت: امروز با جریانی مواجهیم که از نادانی یا نفوذ ده‌ها واسطه، متن جامعه و سیاست را کنار زده و انقلابیون را به حاشیه رانده است. خدمت به مردم، دفاع از انقلاب و کار برای نظام، وظیفه ماست. انقلاب نکردیم که فقط حکومت عوض شود؛ هدف، خدمت و عدالت بود.

وی تأکید کرد: آیا همه باید عین هم فکر کنند؟ نه؛ مسئله، اصول و چهارچوب‌هاست. پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این انقلاب آسیبی نرسد. این همان توصیه حضرت امام است. مشی انقلابیون همیشه این بوده که خود را سپر بلای مردم کنند تا آسیبی به مردم و نظام نرسد. اما امروز برخی جلوتر از رهبری رفته‌اند و بلندگوی دشمن شده‌اند. کسی اگر کلاهش را قاضی کند، می‌داند که انقلابی‌گری با نقاب حزب‌اللهی بودن، فاصله زیادی دارد.

«اتحاد مقدس» مردم نباید به هم بخورد روح‌الامینی گفت: در این 12 روز، حضرت آقا بحثی که دارند، «اتحاد مقدس» است. هر کسی که در برابر ظلم رژیم صهیونیستی و آمریکا ایستاده و از ایران اسلامی حمایت کرده، در دایره انقلاب است. نباید این دایره را به هم بزنیم.

همه را بنی‌صدر نکنیم؛ مشی ما خدمت به انقلاب است وی بیان داشت: شما در انتخابات مشی رهبر انقلاب را ببینید، می‌گویند من را قبول ندارید؟ به نظام اعتقاد ندارید؟ به خاطر ایران بیایید در انتخابات شرکت کنید. درباره بنی‌صدر، امام تا زمانی که به نقطه نهایی نرسیده بود، برخورد نکردند و عزل نکردند. حالا ما هر روز همه را بنی‌صدر کنیم و بگوییم این هم بنی‌صدر می‌شود یا به سمت بنی‌صدریزاسیون شدن و سرمایه‌سوزی کنیم.

ظرفیت‌ها و همراهی بزرگان مهم است روح‌الامینی با اشاره به تفاوت در توان، سن و تشخیص افراد گفت: ظرفیت، توان، حوصله، سن و تشخیص متفاوت است. علمای بزرگی بوده‌اند که در تشخیص با رهبری تفاوت‌هایی داشته‌اند، چه زمان امام و چه الان، اما همراهی کرده‌اند. نباید همه را حذف کنیم.

شاخص ما سود رساندن به انقلاب است وی درباره راهنمود‌های رهبر انقلاب توضیح داد: این نقشه خیلی ساده است: در معادلات سیاسی، از هر زد و خورد و حاشیه و متن، باید دید چه کسی سود می‌برد. آیا این سود به جیب انقلاب می‌رود یا نه؟ این شاخص را از حضرت آقا گرفتم. فرمودند: «هر آنچه به نفع انقلاب و انقلابیون باشد، همان مسیر درست است.» من در مصاحبه‌ها، مواضعم را با همین دو شاخص می‌سنجیدم که آیا به نفع انقلاب و انقلابیون است یا به ضرر. خیلی ساده و پرهیز می‌کردم.

روح‌الامینی گفت: این مشی بسیاری از بزرگان ماست. اشکالی هم ندارد، نظری یا تحلیلی ممکن است تفاوت داشته باشد، اما در میدان عمل و بیان باید رعایت‌هایی صورت گیرد.

مبارزه با آمریکا فقط نظامی نیست؛ خدمت به مردم است این نماینده مجلس بیان داشت: امروز مبارزه با آمریکا فقط نظامی نیست؛ کار علمی است، کار خدمت به مردم است، کار عمران و آبادانی کشور است. دفاع از مردم در برابر هجمه‌ها، خودش نوعی مواجهه با آمریکاست. اگر امروز فراخوان بدهید، هر آن‌که از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام زنده است، جمع شود یا حتی در یک نرم‌افزار رأی‌گیری شرکت کند، خواهید دید که همه بر همان صراط باقی مانده‌اند.

اصل معامله امام با خدا بود وی درباره روحیه و منش رهبری امام خمینی قبل و بعد از انقلاب گفت: همان روحیه‌ای که در فیضیه خطاب به شاه گفتند «من تو را نصیحت می‌کنم، دنبال‌رو اسرائیل نباش»، همان روحیه‌ای بود که وقتی در کویت راهشان ندادند، در مرز وضو گرفتند و آماده نماز شدند.

وی افزود: امام بنا نداشت به پاریس برود، اما در مرز راهش ندادند و برگشت. در هواپیما، برخی جفا کردند به امام. وقتی از ایشان پرسیدند چه حسی دارید، امام گفت هیچ! همان امامی که میلیون‌ها نفر به استقبالش آمدند، تا لحظه رحلت، امامی که اینجا در یک حسینیه جمع‌وجور مرکز ثقل عالم بود و صحبت‌های ایشان تعیین‌کننده بود و قلب عالم در آن سال‌ها اینجا می‌تپید.

روح‌الامینی با تأکید بر ویژگی‌های شخصیتی امام گفت: آن لحظه‌ای که در بهشت زهرا وارد شدند، درحالیکه حکومت هنوز هست و سیطره دارد، می‌گوید: «من دولت تعیین می‌کنم، به پشتوانه شما مردم، توی دهن این دولت می‌زنم.» این‌ها ظاهری نبود، باطن امام بود. ضربه‌ای بالاتر از هفت تیر در این نظام نبود. روز قبلش حمله به حضرت آقا در مسجد ابوذر، و هفت تیر ترور شهید بهشتی و یارانش اتفاق افتاده بود، اما امام خم به ابرو نیاورد و با چه ابهتی صحبت می‌کنند.

وی خاطرنشان کرد: در تمام این حوادث امام خم به ابرو نیاورد. الان خود حضرت آقا. در عرض چند ساعت در مراکز فرماندهی و در خانه‌، رئوس نظامی ما را زدند، در همان چند ساعت، افراد جایگزین شدند، دستور کار دادند، عملیات آغاز شد و ظرف سه چهار روز ورق برگشت. همین پریروز در جواب چه می‌کنیم و چه خواهیم کرد ترامپ گفتند «به همین خیال باش!». این از آن معامله‌ای که با خدا کرده، ناشی می‌شود و غشی در این معامله نیست.

بازگشت به مبانی، راه علاج رونق و توسعه روح‌الامینی درباره اهمیت پایبندی به اصول امام خمینی و رهبر معظم انقلاب گفت: امام اثرگذار بود. آقای رحیم‌پور ازغدی می‌گفت: از این به بعد می‌خواهم وصیت‌نامه امام را بخواند و بدون اینکه بگوید مال امام است، چون همه فکر می‌کنند حرف‌های یک چریک جوان پابه‌کار رزمنده در آمریکای لاتین است. بعضی از این حرف‌ها همین حالا هم مصداق دارد.

امام به دنبال حقایق همیشه جاری بود روح‌الامینی ادامه داد: پرده‌هایی از حقیقت بر امام افتاده بود و حقایقی را در عالم دنبال می‌کرد که آن حقایق همیشه جاری است. صدق، صداقت، مردانگی، مبارزه و مردمداری و خدمت و فاصله گرفتن از زخارف دنیاست. اما متأسفانه در زندگی بعضی از ماها، این ارزش‌ها کمرنگ شده‌اند. مشکل از امام، رهبری یا انقلاب نیست؛ هر جا زاویه گرفتیم، هر جا در تطبیق با شرایط کم آوردیم، توجیه کردیم. تقصیر خودمان است.

وی تصریح کرد: راه درمان هم بازگشت به اصول و مبنای امام و رهبری است. کجاست؟ در صحیفه امام، در بیانات آقا، آنهایی که با خون امضا کردند و پای آن ایستادگی کردند و خانواده‌های شهدا، خانواده‌های ایثارگران، جانبازان و مردم عادی. مردم با پوست و گوشت‌شان این سختی‌ها را حس می‌کنند. اگر برگردیم می‌بینیم راه علاج رونق، آبادانی، پیشرفت و توسعه، بازگشت به همین مبانی است.

هر چه از اصول دور شدیم، ضرر کردیم روح‌الامینی تأکید کرد: هرچه از اصول امام و رهبری دور شدیم، هرچه رفتیم سراغ زد و بند، ماندن به هر قیمتی، ریاست به هر قیمتی، عناوین به هر قیمتی، ضرر کردیم. مردم هم می‌فهمند. به هر گروه و دسته‌ای، یک فرصت می‌دهند و می‌بینند اگر در مسیر انقلاب و آرمان‌ها باشی، همراهی می‌کنند؛ اگر فاصله بگیری، نه. مردم با هیچ‌کس قوم و خویشی ندارند، همان‌طور که امام و رهبری هم با هیچ‌کس تعارف و قوم و خویشی ندارند.

فاصله آیت‌الله منتظری از جایگاهش، ناشی از ساده‌انگاری و تأثیر اطرافیان بود وی با اشاره به ماجرای برکناری آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری و تأثیر آن بر جریان انقلاب و جایگاه فقاهتی ایشان گفت: این حادثه باعث نشد که ما از امام فاصله بگیریم. ما مقلد امام بودیم و بعد از امام هم ترجیح‌مان بقای بر امام بود. مرحوم آقای منتظری، یک تأسفی که داشت این بود که به‌نوعی حاصل عمر امام بود از نظر فقاهت، همراهی، و جایگاهی که داشت.

روح‌الامینی افزود: در سال اول انقلاب، تعیین شورای عالی قضایی و صلاحیت قضات قوه قضاییه به آیت‌الله منتظری واگذار شد و ایشان نیز این مأموریت را به مرحوم آقای راستی منتقل کردند. حتی بزرگانی مثل آیت‌الله جوادی آملی که امروز ستاره درخشان عالم تفسیر و فقه هستند، عضو شورای عالی قضایی بودند و گزینش شدند. این نشان‌دهنده اعتماد بزرگ امام به ایشان بود.

وی درباره علت فاصله‌گیری منتظری از مسیر امام گفت: مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی می‌گفتند من از ابتدا با قائم‌مقامی آقای منتظری موافق نبودم. آقای منتظری آدم خوبی بود، اما ساده بود. این سادگی برای رهبری مشکل‌ساز شد؛ چون منافقین و بعضی اطرافیان از این نقطه سوءاستفاده می‌کردند و برخی مواضع ایشان با کتاب‌های فقهی‌اش همخوانی نداشت.

امام حوصله زیادی به خرج دادند، اما نهایتاً آب از سر گذشت روح‌الامینی توضیح داد: امام فرمودند از همان روز اول با رهبری شما موافق نبودم اما بسیار کتوم و صبور بودند. تا سال 65 و شرایط سخت جنگ و کمبود بودجه، تفرقه و بگو مگو در داخل صورت گرفت و رعایت نشد. همین سادگی و تأثیر اطرافیان باعث شد ایشان از جایگاهش فاصله بگیرد. امام بعدها هم اشاره کردند که ایشان می‌توانست جایگاه فقهی و حوزوی‌اش را حفظ کند، اما مسیرش تغییر کرد. خدا رحمت‌شان کند؛ خدماتی هم داشتند.

دلیل جداشدن انقلابیون واقعی از سازمان مجاهدین / اولویت ما خدمت به نظام بود، نه صرفاً فعالیت سیاسی روح‌الامینی که پیش از انقلاب به همراه جمع دیگری از انقلابیون در عضویت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بوده که پس از تغییر خط مشی سازمان از آن جدا می‌شوند، گفت: قبل از انقلاب، هفت گروه مسلح حامی انقلاب به توصیه شهید مطهری دور هم جمع شدند تا از آرمان‌های انقلاب دفاع کنند و اثرگذاری بیشتری داشته باشند. بعد از تحولات و تلاطم‌های سازمان، دو سوم اعضای آن بعد از استعفا، در سپاه ماندگار شدند و جزء هسته‌های قوام‌دهنده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدند و خدمات بزرگی به کشور ارائه دادند.

وی افزود: مرحوم آیت‌الله راستی به اعضای سازمان می‌گفت: شما برای خدمت به حکومت آمده‌اید یا برای خودتان؟ اکثر دوستان ما در سازمان مجاهدین انقلاب، اولویتشان خدمت به نظام بود، نه صرفاً فعالیت سیاسی.

روح‌الامینی ادامه داد: نمونه‌های برجسته‌ای مانند شهید فدایی در غرب، شهید بروجردی که «مسیح کردستان» لقب گرفت، و بسیاری دیگر، مسیر خدمت به کشور را انتخاب کردند. حتی آقایان رضایی و ذوالقدر و بسیاری دیگر از اعضای سازمان مسیر سیاسی را رها کردند و به خدمت در حلقه نظام ادامه دادند.

چه کسانی در سپاه ماندند؟ روح‌الامینی در پاسخ به این سوال گفت: آقا محسن، آقای ذوالقدر، آقای زیبایی‌نژاد، آقای علی عسکری که هم در سپاه ماند و هم در بخش موشکی خدمت کرد. برخی افراد دیگر هم که عضو رسمی سازمان نبودند، اما مرتبط بودند و سنگر خدمت به نظام را به سنگر سیاست ترجیح دادند. این افراد تابع تکلیف و وظیفه بودند، نه نتیجه. اگر تکلیف ایجاب می‌کرد به لبنان بروند یا در صنایع دفاعی خدمت کنند، می‌رفتند.

آیت‌الله راستی، نماینده امام و ناظر بر سازمان روح‌الامینی در ادامه تاکید کرد: انسجام سازمان وقتی شکل گرفت، همه درخواست کردند و امام، با توجه به سوابق و شناخت، آیت‌الله راستی را که وزنه فقهی سنگین و باهوش بودند، به عنوان ناظر و راهنما معرفی کردند. پیش از انقلاب، گروه‌ها با روحانیت مبارز و برخی روحانیون حوزه‌ها ارتباط داشتند، اما سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به دلیل نماینده مستقیم امام، وضعیت خاصی داشت.

روایت روح‌الامینی از انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و ادامه مسیر اعضا وی افزود: بعدها، سازمان به دو یا سه شاخه تقسیم شد. یک گروه میانه هم وجود داشت. این روند از سال 60 تا 65 ادامه داشت. سال 65، اوج توجه به جبهه‌ها بود. حضرت امام فرمودند هر کسی هر کاری دارد، رها کند و به جبهه برود. دوستان ما هم از آیت‌الله راستی درخواست کردند و در نهایت، تعطیلی رسمی سازمان اعلام شد.

روح‌الامینی تصریح کرد: البته اقلیتی از دوستان جدا شدند و پنج سال بعد، با افزودن واژه «ایران»، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را ادامه دادند. در واقع، انحلال سازمان در سال 65 رقم خورد.

شکل‌گیری جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی پس از جنگ وی گفت: چند سال بعد، برخی از دوستان ما که قرابت بیشتری با هم داشتند و پس از جنگ خواستند فعالیت سیاسی را ادامه دهند، در قالب جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی گرد هم آمدند؛ افرادی مثل آقای دارابی، بنده، آقای فروزنده، آقای فدایی و دیگران. کار سیاسی ترک نشد، اما شکل متفاوتی به خود گرفت.

روایتی از روزهای رحلت امام و آغاز رهبری حضرت آقا روح‌الامینی با اشاره به روز رحلت امام خمینی (ره) اظهار داشت: آن زمان برای ادامه تحصیل در انگلستان بودم. خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی را؛ ایشان هم برای درمان در انگلستان بودند و ما در اطراف ایشان بودیم. آن شبی که همه درخواست دعا داشتند، ما در انجمن اسلامی دانشجویان لندن، در کانون توحید که کلیسای سابقی بود و به حسینیه تبدیل شده و محل دوستان اسلامی و انقلابی است، شب تا صبح تضرع و زاری داشتیم و دست به دعا برای شفای حضرت امام و همزمان با ایران، همه در حال و هوای دیگری بودیم.

تا چهلم امام خودم را از انگلستان به ایران رساندم او ادامه داد: صبح که خبر آمد؛ رادیوی موج کوتاهی داشتیم و همه دنبال کردیم. فضای عزاداری و شیون و زاری و حس و حال دیگری داشتیم. بعدش دیگر نتوانستیم تحمل کنیم؛ با اینکه تازه رفته بودیم برای ادامه درس، من یادم هست به استادم گفتم «نمی‌توانم» و او اصلاً نمی‌توانست این را حس کند؛ به طوری که ما خودمان چهلم را رساندیم ایران؛ یعنی نتوانستیم تحمل کنیم و تا بهشت زهرا، پا به پای مردم خودمان رفتیم.

تعبیر تکان‌دهنده آیت‌الله ربانی‌املشی درباره آیت‌الله خامنه‌ای پیش از رهبری روح‌الامینی در پاسخ به این سوال که آیا تصور می‌کرد که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری برسند، بیان داشت: در دهه 60، یک جمع دانشجویی از دانشگاه تهران و امیرکبیر گعده‌ای با هم داشتیم که مرتباً با علما ارتباط داشتیم. یکی از این جلسات خدمت مرحوم آیت‌الله ربانی‌املشی بودیم. ایشان در سال 64 در مورد حضرت آقا گفتند: «این حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیست که چون رئیس‌جمهور شده، بها پیدا کرده؛ این ریاست جمهوری است که با وجود ایشان بها پیدا کرده است.» این تعبیر یکی از فقهای شورای نگهبان بود که سال‌ها قبل از رهبری حضرت آقا مطرح شد.

بی‌تعلقی نسبت به مسئولیت و اعتماد مردم از ویژگی‌های حضرت آقا بود او افزود: کیهان فرهنگی در سال آخرِ ریاست جمهوری از ایشان پرسید که بعد از ریاست جمهوری چه کار می‌کنید؟ ایشان گفتند یکی از کارها خدمت در یک پاسگاه عقیدتی - سیاسی در سیستان و بلوچستان است. این بی‌تعلقی نسبت به مسئولیت و همزمان اعتماد مردم، نکته مهمی بود.

حمایت استوانه‌های حوزه علمیه و شورای استفتاء امام پشت سر حضرت آقا بود روح‌الامینی تصریح کرد: بعد از رهبری ایشان، حمایت‌هایی که استوانه‌های حوزه مانند آیت‌الله راستی، آیت‌الله غدیری و اعضای شورای استفتاء امام داشتند، اهمیت زیادی داشت. این علما که از دهه چهل با امام بودند، پای کار آمدند و پشت سر آقا حرکت کردند. شورای استفتای حضرت آقا در واقع همان شورای استفتای حضرت امام بود با تغییراتی که اعضای آن در قید حیات بودند.

روح‌الامینی تأکید کرد: این قضیه صرفاً سیاسی یا انتخاب نبود؛ روحانیت به‌تمام‌قد وارد شد. نشانه‌هایی مانند فقاهت، اهلیت، خبرگی، مدیریت، خداترسی و دوری از حب دنیا، باعث شد که وقتی علما این ویژگی‌ها را در حضرت آقا دیدند، پای کار آمدند.

رهبری حضرت آقا در اوج است این نماینده مجلس با اشاره به ویژگی‌های رهبری آیت‌الله خامنه‌ای گفت: همان‌طور که خودشان می‌گویند «ما به سوی قله می‌رویم» یعنی از گذشته پشیمان نیستیم اما رو به جلو حرکت می‌کنیم. این یک سربالایی است و با گذشته، فاصله خیلی داریم در هر عرصه‌ای.

مسئولان کشورهای دیگر می‌گویند کاش شجاعت شما را داشتیم او افزود: وقتی پا را از مرزها فراتر می‌گذاریم، در جبهه مقاومت و در بین آزادی‌خواهان دنیا می‌بینیم آن‌ها می‌گویند «شما قدر بدانید»؛ بعضی رهبران یا وزرای خارجه‌شان در دیدار با رؤسای ما حرف‌هایی می‌زنند که عمومی نمی‌گویند مثلاً «کاش شجاعت شما را داشتیم». این‌ها مستند است.

روح‌الامینی ادامه داد: قدم‌به‌قدم، پیوند امام و امت، عین دوران حضرت امام، بین رهبری و مردم و عامه انقلابیون بوده. اثرش را در تثبیت کشور در دوران سازندگی و بازسازی خرابی‌های جنگ ببینید. در پیشرفت در حوزه دفاع و صنایع دفاعی و بازآفرینی اقتدارِ ما که روزبه‌روز افزایش یافته است.

مسیر کلی کشور با شیبی ملایم اما رو به جلو بوده است او خاطرنشان کرد: با وجود مشکلات اقتصادی و تحریم‌ها، بسیاری از ناترازی‌ها و کم‌کاری‌ها، مسیر کلی ما با شیبی ملایم اما رو به جلو بوده است. این‌ها همه اوج‌هایی هستند که قدم‌به‌قدم ظاهر شده‌اند؛ ما در واقع فرودِ جدی‌ای نداشته‌ایم و همین ثباتِ قدم در مسیر، به تثبیت و تقویت اقتدار کمک کرده است.

روح‌الامینی گفت: در دوران جنگ اسلحه انفرادی، سیم‌خاردار و آرپی‌جی و بسیاری امکانات را نداشتیم، اما اکنون به این نقطه رسیده‌ایم؛ همه این‌ها قدم‌به‌قدم، در سخت‌ترین شرایط، در مواجهه با تحریم‌ها، مقابله‌ها، آشفته‌سازی‌ها و حتی ترورها که هنوز ادامه دارد، حاصل شده است.

او افزود: هرچند ریزش‌هایی هم داشته‌ایم، اما قابل‌مقایسه با رویش‌های ما نیست. برخی افراد کم آوردند، این مسئله طبیعی است اما آنهایی که با وجود همه مشکلات محکم ایستادند، کم نیستند. به نظرم باید سرجمع را در نقطه اوج حساب کرد.

ما عقبگرد نداریم روح‌الامینی با اشاره به آیه‌ای از قرآن گفت: در قرآن درباره پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) آمده است: «أَفَاِن مَاتَ أَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلَی أَعقَابِکُم» یعنی ما عقبگرد نداریم حتی اگر رسول خدا کشته شود. حتی اگر امام راحل از دست بروند خدا حضرت آقا را حفظ کند بعضی‌ها چهل‌وچند سال است در خیال و توهم‌اند و هر 6 ماه یک‌بار می‌گویند دیگر تمام شد. امام رفت، نمی‌توانیم بگوییم قوی‌تر از امام اما شاگرد امام، پیرو امام، جانشین امام، امام‌گونه، تا امروز قدم‌به‌قدم راه امام را ادامه داده است.

وی خاطرنشان کرد: بعد از جنگ 12 روزه کسی از آمریکا زنگ زده بود و گفته بود: «من نه نظام را قبول دارم نه مذهبی‌ام، ولی سلام من را به خامنه‌ای برسان؛ دمش گرم! پای کشور ایستاد، کشور را اداره کرد، توی دهان آمریکا زد و عقب ننشست.» این دمت گرم دیگر فقط حرف اصحاب انقلاب نیست؛ همه قشرها این را می‌گویند. شما ببینید حتی بعضی از کسانی که در این نظام محکوم شدند، زندان رفتند، وقتی آزاد می‌شوند رأی می‌دهند، همراهی می‌کنند، یا پیام می‌فرستند و می‌گویند «دمتان گرم». این خیلی مهم است.

با تندخویی با یاوه‌گویی به حال خوب مردم، ضربه می‌زنند این نماینده مجلس با گلایه از برخی کج‌سلیقگی‌ها یا لجبازی‌ها گفت: متأسفانه بعضی‌ها با فحاشی، با تندخویی با یاوه‌گویی به این حال خوب مردم، ضربه می‌زنند. من در بعضی جلسات داخلی دیده‌ام که برخی نمایندگان مدعی، طوری با رئیس قوه صحبت می‌کنند که ذهن نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی را مکدر می‌سازند؛ انگار دارند با دشمن خونی نظام حرف می‌زنند.

این چه نماینده‌ایست که به دکتر پزشکیان می‌گوید دروغگو در حالیکه رهبری ایشان را فرد صادقی می‌داند! وی افزود: مثلا در مورد آقای دکتر پزشکیان؛ رهبری دارد درباره او شهادت می‌دهد که ایشان انسان صادقی است. ما با او در مجلس قبل زندگی کردیم، می‌دانیم آدم صادقی است. وقتی همه مردم رأی دادند، بعد نماینده در چشم او نگاه می‌کند می‌گوید دروغگو! این چه نماینده‌ای است؟ یا مثلا سال گذشته در هفته وحدت، بدون اطلاع قبلی، آقای پزشکیان به مجلس آمدند؛ چه کار خوبی! اما یکی از نمایندگان با تمسخر گفت: «تو مگه بیکاری؟ تو که دیگر نماینده نیستی، برای چی آمدی؟» این رفتارها واقعاً سخیف است.

روح‌الامینی با بیان اینکه به این افراد بارها تذکر داده‌ایم که دست از این رفتار بردارند، گفت: متأسفانه ما مانند ایشان تریبون‌دار و دنبال فالوور نیستیم؛ امر به معروف و نهی از منکر هم مراتبی دارد. حالا این رفتارها را به حساب انقلابی‌گری بگذاریم؟ یا به‌اصطلاح «سوپر انقلابی بودن»؟ یا فقط فالوور جمع کردن؟! پس مردم چه؟ انقلاب چه؟

انقلابی بودن یعنی خدمت به مردم / باید از دولت دستگیری کنیم نه مچگیری وی تأکید کرد: انقلابی بودن یعنی خدمت به مردم، یعنی پایبندی به اصول، یعنی چسبیدن به متن جامعه، نه شعار و جنجال. الان مشکل مردم سفره‌شان است؛ مشکل گوشت قرمز است، مشکل برنج و نهاده‌های دامی است. منِ نماینده باید دنبال حل آن باشم. حالا من باید از دولت مچ‌گیری کنم؟ یا دستگیری؟ سیاست دو نوع دارد «مچ‌گیری» و «دستگیری». سیاست بازی می‌گوید مچ‌گیری. سیاست درست، دستگیری است، نه مچ‌گیری.

دکتر پزشکیان محکوم به موفقیت است روح‌الامینی اظهار داشت: آقای دکتر پزشکیان، محکوم به موفقیت است. این اراده رهبری است. چون دولت نماینده مردم است. محکوم به موفقیت یعنی همه باید کمک کنیم. اما یعنی مشکلاتش را نبینیم؟ ناکارآمدی مدیرانش را نبینیم؟ نه. آقا فرمودند جوانسازی نظام بروکراسی. خب ما به ایشان اینجا نقد داریم. اما این با مچ‌گیری نیست. با دستگیری است.

استفاده از ابزارهای نظارتی آداب دارد / اولویت این است که خودِ دولت بعد از یکی دو سال خودش را ارزیابی کند نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی توضیح داد: ما ابزارهایی مثل سؤال و استیضاح داریم، اما اگر بیش‌ازحد از آن استفاده کنیم، خاصیتش از بین می‌رود. وزیر باید فرصت کار داشته باشد؛ اگر هر روز صدها تذکر و سؤال بدهیم، چه‌طور می‌خواهد کار کند؟ بگذارید کارش را بکند، اگر نشد، آن‌وقت مجلس ورود کند.

او افزود: استیضاح و تذکر آداب و شرایطی دارد. در واقع، اولویت این است که خودِ دولت بعد از یک سال یا دو سال، ارزیابی کند و اگر لازم است جابه‌جایی انجام دهد. فقط در موارد خاص مجلس باید ورود کند. این ورود آداب و شرایط و مقدمات دارد.

برخی هنوز در حال و هوای انتخابات مانده‌اند و به دنبال تسویه حساب هستند روح‌الامینی با گلایه از اینکه انتخابات برای برخی‌ها هنوز جریان دارد، گفت: انتخابات یک سال و نیم پیش تمام شد. اگر فلانی بود چنین می‌شد یا نمی‌شد. این همانی‌ها هنوز گارد ستادهای انتخاباتی است. مردم تف و لعنت می‌کنند به ما اگر این مناصب را خرج این مسائل کنیم.

وی با اشاره به نحوه اعلام برخی مسائل حساس اقتصادی مانند افزایش قیمت بنزین توسط برخی نمایندگان مجلس گفت: اینها تسویه حساب انتخاباتی است. ضمن اینکه گفتنش هم آداب دارد. بعضی از ایرادات و مشکلات اگر هر کسی به خودش مراجعه کند که آیا علاج‌جویانه است؟ اگر هست خیلی خوب است؛ یعنی ایراد را می‌گوییم و راه‌حل هم ارائه می‌دهیم. اما اینکه فقط ناخن بزنیم و زخم را تازه کنیم بدون اینکه راه جایگزین و علاج بدهیم، این درست نیست.

مسئله سوخت و ناترازی‌ها باید در دولت حل شود او ادامه داد: در رابطه با ناترازی‌ها و موضوع سوخت، ما مشکل داریم؛ این مشکل باید در دولت آقای روحانی حل می‌شد، چون اختیارش را هم داشت. بعد در دولت شهید رئیسی هم باید به نقطه مناسبی می‌رسید که نرسید. الان آخرین تدبیر کشور این است که سهمیه‌ای که داریم با همین قیمت ثابت بماند.

روح‌الامینی افزود: اگر کسی مصرف بیشتری دارد، باید همان قیمت واقعی را بپردازد. این مصوبه وجود دارد و دولت هم می‌تواند اجرا کند. هزینه حمل سوخت و پرداخت حقوق کارکنان هم برعهده دولت است. پشت این‌ها منطقی وجود دارد؛ این سیاست فشار به مردم نیست، بلکه عدالت است.

یارانه باید به مستحقان واقعی برسد او تصریح کرد: سه دهک اول جامعه هدف هستند، اما سال‌هاست افراد متمول هم یارانه می‌گیرند. باید یارانه کسانی که حقشان نیست قطع شود و به مستحقان واقعی اضافه شود. اگر قرار است کالابرگ بدهیم، باید به دهک‌های پایین‌تر برسد. این هم به نفع مردم و هم باعث رونق تولید داخلی می‌شود.

سیاست ما عین خدمت است روح‌الامینی تأکید کرد: مشکل سیاست الان دوتاست: خدمت و غیر آن. امروز باید بگوییم سیاست ما عین خدمت است. مسابقه در خدمت و خیرات باید جایگزین مسابقه در به زیر کشیدن یکدیگر شود. مرحوم حضرت امام (ره) هم هشدار می‌دادند که کنار هم باشیم و مراقب آفت‌ها باشیم.

هماهنگی سه قوه شمشیری دولبه است / جلسات مشترک سه قوه از ابتدای انقلاب بی‌سابقه است روح‌الامینی با اشاره به هماهنگی بالای سران قوا به سخنان آیت‌الله اژه‌ای، رییس قوه قضائیه اشاره کرد و گفت: از ابتدای انقلاب تا حالا، هیچ‌گاه تا این اندازه جلسات مشترک نداشته‌اند. تقریباً هر هفته سه قوه جلسه دارند، مگر اینکه یکی از رؤسا در سفر باشد.

او ادامه داد: البته این هماهنگی شمشیری دولبه است. مجلس باید کار خودش را بکند، دولت و سایر دستگاه‌ها هم طبق وظیفه عمل کنند. ما نوکر قانون و مقرراتیم. نمی‌توانیم هر بار به بهانه کمبود وقت، قانون را تغییر دهیم یا از مسیر اصلی خارج شویم.

راهکارهای میانبر با تدبیر رهبری روح‌الامینی توضیح داد: برای برخی موارد که فرصت اجرای روندهای عادی قانونی وجود ندارد یا جابه‌جایی‌های قانونی زمان‌بر است، راه میانبری با تدبیر رهبری در نظر گرفته شده و اختیاراتی به شورای هماهنگی سران قوا داده شده است؛ مثل موضوع کالابرگ، یا پرداخت بدهی‌ها، و حل برخی گره‌های اجرایی کشور.

کالابرگ آغاز شده و مستمر خواهد بود وی درباره زمان اجرای کالابرگ نیز گفت: این طرح شروع شده است. نظر مجلس این است که ماهانه و مستمر باشد و به‌صورت کالایی واقعی ارائه شود، نه صرفاً عددی که با قیمت بازار همخوانی نداشته باشد.

او تأکید کرد: این طرح در حال پیشرفت است، روند آن ادامه دارد و در حال تکمیل است. مجلس و دولت هم در این زمینه همراه هستند، و این خودش کار بزرگی است تا اقشار ضعیف و متوسط جامعه کمتر تحت فشار باشند.

سه تا هفت دهک پایین‌تر تحت پوشش کالابرگ وی در پاسخ به اینکه آیا قشر متوسط را هم شامل می‌شود، گفت: بله. کالابرگ برای برخی سه دهک اول است، برای بعضی پنج دهک، و در برخی طرح‌ها تا هفت دهک پایین‌تر را شامل می‌شود. در عین حال، برخی دهک‌ها که نباید مشمول می‌بودند باید حذف شوند؛ این کار چند مرحله انجام شده و تازه یک دهک حذف شده و حدود یک دهک دیگر هم باید حذف شود، چون واقعاً حق نیست که افراد غیرنیازمند از این یارانه استفاده کنند.

دولت کوچک‌تر، کارآمد و اصلاح‌گر؛ کشور را مصرفانه اداره می‌کنیم روح‌الامینی درباره مدیریت منابع و ساختار دولت توضیح داد: کشور را مصرفانه اداره می‌کنیم. دولت قرار است کوچک‌تر شود. قانون برنامه هفتم توسعه میثاق ما با دولت آقای پزشکیان و با مردم است و تدابیر بسیار خوبی برای برطرف کردن ناترازی‌ها، کوچک‌سازی دولت، افزایش کارآمدی و اصلاح ساختارها دیده شده است.

او افزود: در برخی حوزه‌ها مثل هوش مصنوعی و فناوری‌های نوین نیاز به افزایش نیرو وجود دارد، اما این به معنای اضافه‌کردن نیروی غیرضروری نیست. باید داده، زیرساخت و سازمان بدهیم و از امکانات غیرضروری برخی دستگاه‌ها صرف‌نظر کنیم.

حل مسائل کشور مرحله‌به‌مرحله و با همکاری امکان‌پذیر است روح‌الامینی تأکید کرد: اگر کشور صد مسئله دارد، پنج تا یا ده تای اول را در اولویت امسال بگذاریم و پنج تا ده تای بعد را در اولویت سال بعد. این کار با همبستگی، همراهی، دست‌گیری، خیرخواهی و امر به معروف ممکن می‌شود. مشی امام و رهبر بدون تعارف بوده است: اگر مشکلی هست، اصلاح و تصحیح می‌کنیم؛ اما نباید اصل امور را نابود کنیم.

ورود لاریجانی پیامد مثبت داشت / ترکیب امید و تحرک در شورای عالی امنیت ملی ایجاد شده است روح‌الامینی درباره حضور آقای لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی گفت: به نظر من پیامد بسیار خوبی داشت. از همان روزهای اول، صحبت‌های ایشان در دوره دوازده روزه، نقاب از چهره ترامپ و رژیم صهیونیستی برداشت و نشاطی در ارتباط با همسایگان، ورود به مسائل جبهه مقاومت، دیپلماسی فعال و چشم‌اندازهای مثبت در بحث هسته‌ای ایجاد کرد. ایشان پیشینه قانون‌گذاری، سابقه خدمت در سپاه و سابقه رسانه‌ای دارند؛ یعنی در بخش‌های مختلف ورزیده‌اند و می‌توانند کمک زیادی کنند. دستش بسته نیست و می‌تواند از تیم‌هایی که آشنا و توانمندند بهره بگیرد.

نماینده مجلس شورای اسلامی تأکید کرد: هر کجای کشور اگر عزیزی، برادری یا سرمایه‌ای کار را گرفته است، همه باید کمک کنند؛ همراهی و همدلی لازم است. نقارها، کینه‌ها و زخم‌ها نباید مانع خدمت شوند؛ مردم ما را با عمل و حاصل کار می‌سنجند، نه با حرف.

او درباره موضوعات اجرایی گفت: وزیر نیرو از آب و برق صحبت کند، اما مردم قطعی‌ها را می‌بینند؛ وزیر نفت باید نفت بفروشد، پالایش کند و گاز وصل کند؛ وزیر راه باید سامانه‌های بسته را باز کند و ثبت‌نام‌ها را فعال کند. کشور ما ثروتمند است؛ اگر به متقاضیان زمین 200 متری داده شود، چه چیزی کم می‌شود؟ مردم خودشان مشارکت می‌کنند.

برنامه هفتم توسعه میثاق ما با مردم است روح‌الامینی ادامه داد: قانون و برنامه هفتم میثاق ماست؛ چشم‌انداز قبلی بیست‌ساله تمام شده و حالا برنامه هفتم باید حداکثری اجرا شود. ما باید با دستگاه‌های اجرا هم‌صدا شویم و کارنامه یک سال گذشته را بررسی کنیم تا در پایان چهار سال نگوییم «ای کاش»

بروکراسی، سد اجرای طرح‌هاست او افزود: یک مشکل بارز، رگه‌های بروکراتیک در میان مدیران میانی است. بسیاری به‌جای 'نمی‌توانیم' می‌گویند 'نمی‌شود' یا 'نداریم'. این رفتار قابل تحمل نیست. با علم به واقعیت‌ها، آرمان‌های شدنی و زمینی داریم؛ مثلاً مسکن، جاده‌ها، حمل و نقل و رفع موانع تولید.

روح‌الامینی تأکید کرد: قانون راه را باز کرده، اما اراده اجرایی کم است. ما نباید مدام به حاشیه‌ها برویم؛ باید بر فرصت‌های واقعی، اولویت‌بندی، برنامه‌ریزی و همراهی مردم، دستگاه‌ها و بخش خصوصی تمرکز کنیم تا مسائل عملی کشور حل شود.

دوگانه‌سازی پیر و جوان باطل است / میدان عمل، معلم واقعی جوانان است وی درباره حملات اخیر به آقای ظریف و روسیه گفت: این وضعیت در دهه شصت هم بود؛ تندروی، بی‌ادبی و پرخاشگری وجود داشت. همین آقای ناطق نوری؛ زمانی که در مسجد دانشگاه صحبت می‌کرد، عده‌ای مانع شدند و در را بستند. ایشان روی چهارپایه در صحن دانشگاه سخن گفت؛ اما این رفتارها استثناء بود، نه قاعده. اصل نبود، عمومیت نداشت. امروز هم نباید بگذاریم این رفتارهای تند، عمومیت پیدا کند.

این نماینده مجلس در پاسخ به این سوال که آقای قوه عاقله‌ای وجود ندارد که این جریانات را کنترل کند، گفت: رهبری سر جای خود هستند، سران قوا، مجلس، دولت، شورای عالی امنیت ملی و شورای روابط خارجی همه ارکان سر جای خود هستند. اما ما باید کمی از منیت‌ها کم کنیم و به‌جای دفاع از شخصیت، از خودمان و رفیقمان دفاع نکنیم.

جوانگرایی؛ ضرورت امروز کشور / روحیه برادری؛ اصل همکاری میان نسل‌ها روح‌الامینی تأکید کرد: ما چاره‌ای جز جوانگرایی نداریم. میدان عمل فداکاری، بصیرت، فهم، دانش و تجربه می‌خواهد و این‌ها فقط در میدان عمل به دست می‌آید. نسل جدید حرف حقی می‌زند؛ باید میدان را برایشان باز کنیم و با تجربه و مشورت کنارشان باشیم.

او گفت: حتی اگر بعضی جوانان از رسانه یا سلبریتی‌ها ابتدا فقط با نگاه بیرونی به مسائل نگاه می‌کنند، وقتی در بازدیدهای میدانی حضور می‌یابند، نگاهشان عوض می‌شود. باید میدان را به آن‌ها داد و پدرانه، برادرانه و دلسوزانه دستشان را گرفت.

روح‌الامینی ادامه داد: در دوران انقلاب و دفاع مقدس، همه همدیگر را 'برادر' صدا می‌زدیم. شهید مطهری به من 18 ساله هم اعتماد می‌کرد و گفت‌وگو می‌کرد. مرحوم دکتر شیبانی، پیرمرد شورای انقلاب، همان‌طور برادرانه رفتار می‌کرد. این روحیه برادری باید حفظ شود و تجربه و انرژی کنار هم قرار گیرد.

وی تأکید کرد: هم باسابقه و هم تازه‌کار باید دست به دست هم بدهند تا لذت خدمت برای خدا و به نفع مردم را بچشیم. این کار با حرف نیست، بلکه با عمل و همراهی محقق می‌شود.

برای حجاب باید کار اثباتی و عقیدتی انجام شود، نه صرفاً تنبیهی روح‌الامینی درباره داغ شدن دوباره قانون حجاب در برخی تریبون‌ها گفت: نظام یک قانونی را تصویب کرده و تصمیمی گرفته است، اما پیش از ابلاغ، شورای عالی امنیت ملی به دلایلی ابتدا موقت و حالا تا اطلاع ثانوی اجرای آن را متوقف کرده است. ما باید تابع قانون باشیم، اما مهم‌تر از قانون، ریشه‌های ایمانی، فرهنگی و تربیتی جامعه است.

وی افزود: طبق قانون، 31 دستگاه در کشور مسئول اجرای آن هستند. آموزش‌وپرورش، ائمه جمعه، روحانیت، مساجد، صداوسیما، آموزش عالی، وزارت ارشاد و سایر نهادها وظایف مشخصی دارند. باید کار اثباتی و عقیدتی انجام شود، نه صرفاً تنبیهی.

مردم داوطلبانه حجاب را پذیرفتند روح‌الامینی با اشاره به تاریخ گفت: از اول انقلاب، همه زنان چادر و چارقد نداشتند؛ بسیاری مانتو و روسری داشتند. پذیرش حجاب در جامعه به مرور و با رضایت مردم شکل گرفت. پس از انقلاب نیز هیچ اجبار رسمی نبود و حجاب با ایمان و باور مردم نهادینه شد.

Dress Code، جهانی است نه منحصر به ایران او ادامه داد: در همه جای دنیا محدودیت‌های پوششی وجود دارد؛ دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها، کارخانه‌ها قوانین خاص خود را دارند. نباید همه چیز را با هم قاطی کنیم. سبک زندگی حاصل سال‌ها رفتار فرهنگی است و نمی‌توان ناگهان آن را تغییر داد.

روح‌الامینی تأکید کرد: همه دستگاه‌ها وظایف خود را انجام دهند. کسی که عریان‌نمایی می‌کند یا شبکه فساد ایجاد می‌کند، قانون برای او حساب جداگانه دارد. اما نباید تنها به یک گوشه نگاه کنیم و مسائل را جزئی کنیم.

وی افزود: مردم ما جریان‌های ناخالص را جدا می‌کنند. طینت مردم، خانواده‌ها و سنت‌ها، حتی در اعیاد و مراسم، رعایت می‌شود. مثال مشابه در اروپا و حرم حضرت زینب هم قابل مشاهده است؛ اکثر افراد در عرف و فرهنگ جامعه رعایت می‌کنند.

اجرای قانون حجاب فعلا متوقف شده روح‌الامینی در پاسخ به ادعای برخی درباره قانون حجاب گفت: وقتی رئیس مجلس اعلام می‌کند که اجرای قانون فعلاً متوقف شده، واقعیت دارد. برخی همکاران ما به‌اشتباه یا به عمد می‌گویند دروغ است؛ این همان افرادی هستند که قبلاً به آقای پزشکیان نیز اتهام می‌زدند.

او درباره نقش مردم در رعایت حجاب و عفاف افزود: امر به معروف و نهی از منکر، قدم اولش تغییر است؛ یک اخم یا نگاه ناخشنود کافی است تا فرد خودش را اصلاح کند. ریشه این امر در آموزش و پرورش و خانواده است که باید نقش اثباتی و ترویجی داشته باشند.

دو قطبی‌سازی داخلی، فقط به نفع دشمن است روح‌الامینی با اشاره به تلاش دشمن برای ایجاد نفاق گفت: هر کسی که در مسیر تمایلات دشمن حرکت کند و با دو قطبی‌سازی کاذب یا ایجاد اختلاف، مردم را از انقلاب جدا کند، چه آگاهانه و چه جاهلانه، به نفع ترامپ و نتانیاهو عمل می‌کند. شاخص ساده است؛ آیا این رفتار به نفع انقلاب و مردم است یا خیر.

ابزار نظارتی محدود به بلندگو نیست وی تأکید کرد: نظارت تنها با اعلام پشت بلندگو نیست؛ ده‌ها راه وجود دارد تا از جریان انقلاب و منافع مردم محافظت شود.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم و صلی‌الله علی سیدنا محمد و آله‌الطاهرین.

سلام و درود بر شما همراهان گرامی؛ خوش آمدید به برنامه «حضور» در حسینیه‌ی جماران، خانه‌ی امام عزیزمان.

در آستانه‌ی ورود به ماه آبان هستیم؛ ماهی که روز سیزدهم آن به نام «انقلاب دوم» از سوی امام خمینی (ره) نام گرفت؛ روزی که جوانان انقلابی، لانه‌ی جاسوسی آمریکا را تسخیر کردند. در این برنامه میزبان یکی از دانشجویان پیرو خط امام هستیم؛ از همان نسلی که حضرت امام درباره‌شان فرمود: «سربازان من، اکنون در گهواره‌ها هستند.»

میهمان امروز ما متولد سال 1339 در نجف‌آباد است که بخشی از کودکی خود را در آبادان گذرانده، همراه نهضت امام بوده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تحصیلات عالی خود را در رشته‌ی داروسازی به پایان رسانده است. او اکنون نماینده‌ی مردم در مجلس شورای اسلامی (دوره‌های یازدهم و دوازدهم) است و می‌توان با اطمینان گفت از چهره‌های انقلابی و وفادار به آرمان‌های امام و انقلاب به شمار می‌آید؛ زیرا در آزمون‌های دشوار، از جمله حوادث سال 1388، با تمام وجود در کنار نظام ایستاد. در این گفت‌وگو، قرار است خاطراتی شنیدنی از روزهای تسخیر لانه‌ی جاسوسی، فضای انقلابی دهه‌ی شصت، و نیز نگاه او به مسائل روز و مکتب امام خمینی (ره) را بشنویم. در خدمت جناب آقای دکتر عبدالحسین روح‌الامینی هستیم.

سلام آقای دکتر، خیلی خوش آمدید.

روح‌الامینی: سلام بر شما و همه‌ی بینندگان و کسانی که بعداً این برنامه را خواهند دید.

چه مدت است که به حسینیه جماران نیامدید؟

روح‌الامینی: متأسفانه خیلی سال است. البته برنامه‌های مختلف سیاسی، مذهبی و مراسم‌های تشییع اینجا برگزار می‌شود ولی من کمتر توفیق حضور داشتم.

آخرین باری که آمدید را به خاطر دارید؟

خاطرات حضور را بیشتر از دهه شصت و در محضر امام به یاد دارم.

و اولین باری که به حسینیه جماران آمدید را به یاد می‌آورید؟

روح‌الامینی: همین عکس معروفی که در ورودی حسینیه جماران هم هست که مملو از جمیعت است و عده‌ای هم دم در نشستند و کفش‌ها هم بیرون است، در آن حال و هوا بوده. فکر می‌کنم شاخص‌ترین افراد، دیدار بچه‌های هویزه بود با شهید علم‌الهدی و حاج صادق آهنگران آنجا اجرا داشت. آن زمان هنوز به این صورت شناخته‌شده نبود، آقای آهنگران با بچه‌های سپاه اهواز بود و در ستاد عملیات خوزستان (گلف) پایگاه منتظران شهادت، اجرا داشت و آنجا بیشتر معروف بود. وقتی که اینجا در محضر امام اجرا کردند، دیگر معروف شدند.

شما در آن دیدار بودید؟

روح‌الامینی: الان دقیق به خاطر ندارم.

شما در آن دیداری که آقای سیف‌اللهی از طرف دانشجویان پیرو خط امام گزارش داد، حضور داشتید؟

روح‌الامینی: خیر، اینجا نبودم.

آقای دکتر، نسل شما یک نسل خاص است. همان نسلی که امام خمینی فرمود «سربازان من اکنون در گهواره‌ها هستند». چه شد که این‌قدر به امام شیفته شدید، با وجود اینکه پیش از انقلاب جذابیت‌های دیگری هم وجود داشت؟

روح‌الامینی: ما به برکت روحانیت انقلابی و مبارز رشد کردیم. در آبادان، شاخص این جریان مرحوم آیت‌الله جمی بود؛ روحانی‌ای مبارز که از دهه‌ی چهل نماینده‌ی حضرت امام در منطقه بود و سابقه‌ی زندان و دستگیری داشت. از دوران دبیرستان با این مجموعه ارتباط داشتیم. در آن سال‌ها، شبیه آنچه در حسینیه‌ی ارشاد تهران رخ می‌داد، جمعی از دانشجویان انقلابی در آبادان «حسینیه‌ی اصفهانی‌ها» را راه‌اندازی کرده بودند؛ مکانی مجهز و مبله که جلسات علمی و مذهبی برگزار می‌کرد. شخصیت‌های بزرگی مانند شهید مطهری یک ماه در آنجا سخنرانی داشت، مرحوم علامه محمدتقی جعفری نیز یک ماه آنجا منبر رفت، همچنین آیت‌الله سبحانی و آیت‌الله مکارم شیرازی حضور پیدا کردند. هنوز بخش‌هایی از سخنان علامه جعفری یا مثال‌های آیت‌الله سبحانی را پس از بیش از پنجاه سال به خاطر دارم و می‌توانم نقل کنم.

حسینیه‌ی اصفهانی‌ها کتابخانه فعالی داشت. یک پزشک اصفهانیِ خیر در آبادان نیز کتاب‌های اسلامی را با نصف قیمت در اختیار جوانان قرار می‌داد؛ نیمی از هزینه را خودش تقبل می‌کرد. مثلاً کتابی که سه تومان قیمت داشت، یک تومان و نیم می‌خریدیم. علاوه بر مطالعه، ما در این حلقه‌های مذهبی دائماً در جلسات و پای منبر علما حاضر می‌شدیم. مثلاً معلم قرآن ما مرحوم کیارش بود که بعدها در نخستین دوره‌ی مجلس خبرگان و اوایل مجلس شورای اسلامی حضور داشت و در حادثه‌ی هفتم تیر مجروح شد. یعنی این شبکه‌ی نشست‌ها، مطالعه‌ها و ارتباطات مذهبی، نسل ما را شکل داد؛ آن هم در دوره رژیم ستمشاهی.

یعنی تنها بر احساسات تکیه نداشت و ریشه عقلانی و فکری جدی داشت.

روح‌الامینی: بله ریشه‌ای بود. در سال‌های پایانی قبل از انقلاب، مرحوم آیت‌الله جمی علاوه بر فعالیت‌های مبارزاتی، برای ما کلاس‌های مقدماتی دروس حوزوی برگزار می‌کرد. درس «مبادی العربیه» را به صورت دو نفره آموزش می‌دیدیم و همین ارتباط نزدیک با یاران امام و فضای فکری ایشان باعث شد از چند سال قبل از پیروزی انقلاب، به عنوان نوجوان با فرهنگ و اندیشه امام خمینی آشنا شویم.

در این مسیر با شماری از مبارزان آن دوره، مانند محسن رضایی و شهید دقایقی که آن موقع دانشجو بودند و یا فراری بودند، نیز ارتباط داشتیم. یکی از خاطرات آن دوران ساخت یک دستگاه چاپ دستی بود که با آن اعلامیه‌های دست‌نویس امام خمینی، که ابتدا از عراق و بعد از پاریس به دست ما می‌رسید، را تکثیر و توزیع می‌کردیم. روزی برای تهیه یک دستگاه تایپ کوچک به سراغ مرحوم آیت‌الله جمی رفتیم و به ایشان گفتیم. بعد از نماز، دست‌مان را گذاشتیم در دست حاج آقا و دیدیم که چیزی در دستان گذاشتند؛ وقتی بیرون آمدیم، دیدیم یک اسکناس 500 تومانی است. مقدار دیگری پول روی آن گذاشتیم و یک دستگاه تایپ خریدیم. این کارها به ما جرأت میداد. البته الحمدلله تا پیروزی انقلاب هرگز دست ساواک به ما نرسید.

شما جزو منصورون هم بودید؟

روح‌الامینی: ما با دوستان منصورون مرتبط بودیم. یا سمپات بودیم یا مرتبط بودیم. حتی آقامحسن در دوره‌ای که فراری بود، یک‌بار به آبادان آمد و به عنوان سوغاتی یکی از اعلامیه‌های امام را بر روی استنلس استیل آورده بود که در یک زنبیل دستی گذاشته بود، چون خبر داشت ما دستگاه چاپ دستی داریم. از جلوی شهربانی هم گذشته بود. توکل و جرأتش زیاد بود.

گفتگو باعبدالحسین روح‌الامینی نجف‌آبادی در برنامه حضور

یا مثلاً در مدرسه، سر به سر بعضی از بچه‌های چپ می‌گذاشتیم. بعضی از آن‌ها واقعاً گرایش کمونیستی داشتند و ما با آن‌ها مناظره می‌کردیم. یعنی فضای مدرسه ما بسته و یک‌دست نبود؛ گفت‌وگو و تضارب آرا وجود داشت. مثلاً یکی از آن‌ها می‌گفت: «دیشب خانه ما اعلامیه انداختند.» در حالی که خود ما این کار را کرده بودیم. این‌ها هم بخشی از خاطرات ماست که حالا به آن مقدمه‌ای که گفتید مربوط می‌شود. ما واقعاً از بچه‌های درس‌خوان و بااستعداد بودیم. مدیر و ناظم مدرسه‌مان هم که به نظرم ساواکی بودند با ما رفتار محترمانه‌ای داشتند. ما کلاس را به هم می‌ریختیم و او وقتی می‌آمد کلاس را مرتب کند، از من می‌پرسید که روح‌الامینی چرا کلاس اینجوری شده؟! یعنی باورش نمی‌شد که علت آن خود من باشم. یعنی شور و هیجان در کنار علاقه به درس و گفت‌وگو وجود داشت. آن زمان، جلسات فکری و مذهبی، به‌ویژه «انجمن حجتیه»، در آبادان رونق داشت و برخی از چهره‌های شناخته‌شده امروز هم در آن سخنرانی می‌کردند. یعنی عشق به مطالعه و فهمیدن در کنار مبارزه با رژیم گذشته و با ظلم و نابرابری در ما وجود داشت.

می‌دانید که خانه ما در انتهای آسفالت بود؛ یعنی همان‌جا که خیابان خاکی شروع می‌شد. در هجده‌سالگی، در پیشرفته‌ترین دوران‌مان به منطقه آسفالت آمدیم.

چطوری از نجف‌آباد به آبادان رفتید؟

روح‌الامینی: پدرم نجار بود و برای شغل مهاجرت می‌کرد. مدتی در کویت کار می‌کرد. من بچه کشاورز بودم و آنجا در حال توسعه بود، به همین دلیل به نجاری مشغول شد و به سمت آبادان رفتیم.

از چه زمانی برای شما مشخص شد که انقلاب دارد به پیروزی می‌رسد؟

روح‌الامینی: از همان سال‌های آخر پیش از انقلاب، با بیانیه‌های امام و اخبار مبارزات، کم‌کم برایمان مسجل شد که انقلاب در حال پیروزی است. چون با بدنه‌ای از دانشجویان و روحانیت انقلابی ارتباط داشتیم. یادم هست برای به‌دست آوردن رساله امام خیلی سختی کشیدیم؛ چون داشتنش جرم محسوب می‌شد. من برای تهیه‌ی آن از نجف‌آباد یا قم، از یک کتاب‌فروشی انقلابی رساله امام را خریدم. بعد چون خطرناک بود، جلدش را درآوردیم و جلد رساله آیت‌الله خویی را روی آن گذاشتیم. خدا رحمتشان کند. یعنی تا این حد خفقان وجود داشت که حتی داشتن رساله‌ی امام جرم بود.

ما کتاب‌هایی مثل تفسیر مرحوم طالقانی را هم قاچاقی تهیه می‌کردیم و می‌خواندیم. در آبادان تظاهرات شکل گرفت؛ آن کانون جوشش انقلاب که حسینیه اصفهانی‌ها بود که جوانان و دانشجویان و مبارزین بودند، غیر از مرکز آگاهی و جلسات و سخنرانی‌ها، نقطه شروع و هسته‌های اولیه‌ی بسیاری از تظاهرات‌ها بود که به تدریج گسترده‌تر شد. البته من از مهر 57 که در دانشگاه قبول شدم، به تهران آمدم.

این هم بد نیست بپرسم. در جریان حادثه سینما رکس آبادان هم بودید؟

روح‌الامینی: من همان ایام آنجا بودم. بعد از انقلاب، دادگاهی تشکیل شد و موضوع بررسی شد. متأسفانه بعضی از همسایه‌های ما در آن حادثه سوختند و صحنه‌های بسیار رقت‌باری بود در تدفین قربانیان در گورستان آبادان. بعضی از دوستان ما هم در تدفین کمک می‌کردند و واقعاً حال‌وهوای سنگینی داشت. شوکی وارد شد که در ظاهر، می‌خواست راه بدنامی را برای نیروهای انقلابی رقم بزند، اما نگرفت.

پس از انقلاب، یکی از مهم‌ترین مقاطع تاریخی که می‌خواهیم درباره آن صحبت کنیم، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود.

روح‌الامینی: ما در روز 13 آبان 1357، هم در دانشگاه تهران بودیم؛ وقتی دانش‌آموزان مقابل درِ دانشگاه تهران شهید شدند. آن زمان تنها دو ماه از ورود ما به دانشگاه گذشته بود (مهر 57) و روزی که دانش‌آموزان به دانشگاه پناه آوردند، ما در دانشگاه بودیم. در سالگرد بزرگداشت آن شهدا، منجر به تسخیر لانه جاسوسی شد.

و یک جمعی شدید و تصمیم گرفتید این کار را انجام دهید. کاری هم بود که تا آن زمان اصلاً انجام نشده بود.

روح‌الامینی: چرا. ببنید در آن دهه‌ها در دنیا گاهی تظاهرات، گروگان‌گیری یا اشغال موقت سفارت‌خانه‌ها مد بود؛ معمولاً با خواندن یک بیانیه اعتراضی می‌خواستند ندای مخالفتشان را برسانند. ما هم برنامه‌ریزی کرده بودیم برای یکی دو روز و قصد 444 روز نکردیم. اینکه یک بیانیه اعتراضی بدهیم که چرا شاه را پذیرفتند و زمینه کودتا می‌خواهد فراهم شود مانند 28 مرداد؛ اموال شاه را برگردانند و در امور ایران هم دخالت نکنند. در واقع قرار بود این حرکت مثل یک رسانه باشد؛ چون آن موقع که رسانه‌ها مثل امروز نبود، هر اقدامِ اعتراضی می‌توانست شوکی ایجاد کند و پیام مردم انقلابی ایران علیه دخالت‌های آمریکا و پذیرش شاه را به گوش‌ها برساند. اما چند روز که گذشت، از همان روز دوم سوم اوضاع تغییر کرد؛ تبدیل شد به کعبه‌طواف مردمی که عاصی و منزجر از دخالت‌های آمریکا بودند. مردم از طبقات و طوایف مختلف شبانه‌روز جمع می‌شدند و اعلام همبستگی می‌کردند. این حضور به صورت شبانه‌روزی تا ماه‌ها ادامه داشت. از سوی دیگر حضرت امام فرمودند که در ایران انقلاب است؛ انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول که «انقلاب دوم» نامیده شد.

هم‌زمان دولت موقت مهندس بازرگان در 9 ماهه اول زیر بار اداره کشور کم آورده بود و چند بار قصد استعفا کرد؛ قبلاً امام استعفاهاشان را نپذیرفته بودند، اما این بار استعفا کردند تا نسبت به این کار شکایت کنند و امام پذیرفتند. مردم هم از یک سو می‌گفتند خوب جایی را گرفتید. یعنی دو عاملِ مهمِ حمایت امام و حضور گسترده مردمی، نقش تعیین‌کننده‌ای در طولانی شدن این کار تأثیر داشت. البته در ابتدا اصلاً قصد نداشتیم کار این‌قدر طولانی شود. هدفمان این بود که آمریکا به خواسته‌های ملت ایران و قرارداد الجزایر تن دهد. مذاکرات هم بعد از مدتی به مجلس واگذار شد، چون هنوز مجلس تشکیل نشده بود و پس از تشکیل مجلس، ادامه مذاکرات در اختیار آن قرار گرفت و در مجموع 444 روز طول کشید. در واقع، بنای اولیه هیچ‌یک از ما این نبود که ماجرا تا این حد ادامه پیدا کند یا طولانی شود.

امام هم که از قبل اصلا در جریان نبودند.

روح‌الامینی: شنبه، یعنی روز قبل از 13 آبان، من خودم رفتم چند وسیله ساده مثل دو تا بلندگو، زنجیر و قفل تهیه کردم و چند کارتن خرما. یعنی اصلاً تدارکات اقامتی یا برنامه‌ریزی بلندمدت در کار نبود.

کلا چند نفر بودید؟

رو‌ح‌الامینی: بالای دویست نفر بودیم. نزدیک به سیصد نفر. تقسیم‌کار هم شد که افراد معتمد هر دانشگاه وظیفه داشتند تا هماهنگی‌های لازم را انجام دهند. پنج دانشگاه اصلی تهران، دانشگاه تهران، صنعتی شریف، ملی (که بعدها شهید بهشتی شد)، امیرکبیر (پلی‌تکنیک سابق)، تربیت معلم، به‌علاوه مدرسه مخابرات و مدرسه عالی ساختمان، هرکدام رابط‌هایی داشتند. در دانشگاه تهران، آقای مهندس بی‌طرف رابط اصلی بود و من هم رابط یکی از دانشکده‌ها بودم. روز قبل، همه این افراد هماهنگ شدند: کجا می‌خواهیم برویم، چرا و چطور. نقشه ساختمان سفارت هم بررسی شد. البته از مدت‌ها قبل روی طرح کار شده بود و به ترتیب گروه‌ها در دانشگاه‌ها توجیه شدند.

صبح روز یکشنبه 13 آبان، همراه با تظاهراتی که از خیابان طالقانی از شرق به غرب و به سمت دانشگاه تهران در جریان بود که یادبود شهدای دانش‌آموز هم بود، قرار شد در میان جمعیت حرکت کنیم. برای اینکه همدیگر را در ازدحام بشناسیم، عکس متحدالشکلی از امام را روی سینه‌هایمان نصب کرده بودیم. در چهارراه بهار، هم‌زمان با جمعیت حرکت کردیم. درِ سفارت که رسیدیم، آن‌هایی که جلوتر بودند عجله کردند و رفتند بالا. هنوز هم بعد از بیش از چهل سال بعضی‌ها می‌گویند تقصیر شما بود که رفتید بالا، در حالی که ما اصلاً بالا نرفتیم؛ در را باز کردیم و محترمانه وارد شدیم. یک قیچی آهن‌بُر بزرگ داشتیم که دو تا از خواهران همراه‌مان زیر چادر پنهان کرده بودند. با آن زنجیر در را بریدند و باز کردند. عده‌ای هم به صورت پراکنده وارد شدند چون نشانه شناسایی همان عکس امام بود؛ هر کس عکس نداشت، مشخص می‌شد از گروه نیست.

افراد شاخص دانشگاه‌های دیگر چه کسانی بودند؟

روح‌الامینی: آقای بی‌طرف از دانشگاه تهران، آقای سیف‌اللهی و آقای اصغرزاده از شریف، آقای میردامادی از امیرکبیر، آقای وطنی از شهید بهشتی.

آقای عبدی هم بود؟

روح‌الامینی: آقای عبدی در تیم اجرایی امیرکبیر بود اما نماینده‌شان در شورا آقای میردامادی بود، اما به‌تدریج ساختارهایی شکل گرفت: بخش‌هایی برای حفاظت، نگهداری اسناد، ساماندهی گروگان‌ها و سایر امور.

مرحوم شیخ‌الاسلام کی وارد شدند؟

روح‌الامینی: ایشان به عنوان مترجم وارد شد و خانم ابتکار نیز روز بعد به‌عنوان مترجم به گروه پیوست. اینجا یاد کنیم از شهید افشار، از نخستین شهدای لانه، و حدود بیست‌وچند شهید دیگر که از جمع دانشجویان بودند؛ از جمله شهید عابدینی از دانشکده ادبیات، شهید ترکاشوند، شهید هادی‌پور از امیرکبیر، شهید ورامینی از سپاه تهران، شهید رجب‌بیگی و شهید جمال دهشور از دانشگاه تهران. چون این واقعه پیش از سال 58 رخ داد، در طول این 444 روز، بسیاری از آن دوستان بعدها در دوران جنگ به جبهه رفتند یا در مسئولیت‌های مختلف خدمت کردند. بعضی در دولت، برخی در سپاه و برخی در عرصه‌های فرهنگی و هنری فعالیت کردند. خیلی‌هایشان عاقبت‌به‌خیر شدند و گمنام در این نظام چهل‌ساله خدمت کردند. فارغ از امثال ما که هر سال جلوی تریبون می‌روند، اما چندصد نفر بودند، که غیر از آنهایی که شهید شدند یا مرحوم شدند، عده‌ای هستند که چهل سال است در این نظام، گمنام مشغول خدمت هستند.

دلشوره این را نداشتید که امام مخالفت کنند؟

روح‌الامینی: مشورت‌هایی شده بود. در آن زمان، ما چون مقلد امام بودیم و خودمان را «دانشجویان پیرو خط امام» نامیده بودیم، کوچک‌ترین اشاره امام برایمان حجت بود؛ اگر امام می‌فرمود تحویل دهید، بی‌درنگ عمل می‌کردیم. در ابتدا فقط قصد اعتراض داشتیم تا صدایمان منتقل شود، اما با حمایت مردم و امام، مسیر دیگری پیدا کرد.

مشورت‌ها از کانال حاج احمد آقا شده بود؟

روح‌الامینی: از کانال آقای موسوی خوئینی‌ها انجام می‌شد که با دانشجوها ارتباط داشتند.

اولین نفری که در جمع دانشجوها حاضر شد، حاج احمدآقا بود؟

روح‌الامینی: بعد از قضیه روز اول و دوم و بعد از جمله امام که تأیید کردند در ایران انقلاب است، انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول، همه برای احوال‌پرسی و سر زدن آمدند و ارتباطات شکل گرفت.

حاج احمدآقا که آمد، پیغام جدیدتر یا نکته‌ای از امام نیاوردند؟

روح‌الامینی: نه. امام، مانند رهبر معظم انقلاب، خصوصی و درون و بیرونشان یکی است. چیزی می‌خواستند بگویند، به همه اعلام می‌کردند. آنچه از امام از رادیو نقل شد و بیانیه‌های که دادند، همان بود.

مقام معظم رهبری کی تشریف آوردند؟

روح‌الامینی: روز دقیقش خاطرم نیست. همان روزهای اول، همه بزرگان سرزدند. اوج این دیدارها در ژانویه بود که حضرت آقا آمدند که پخش هم شد و گروگان‌ها را دیدند.

واکنش گروگان‌ها چه بود؟

روح‌الامینی: من از همان دم در که وارد شدیم دیدم که همه‌شان شوکه و متأثر بودند. ما از حدود ساعت 9 10 صبح که وارد شدیم، تا بعدازظهر ساعت سه و چهار تا آخرین سنگر که بخش ویزا و امور کنسولی بود و جایی بود که مقاومت کردند و داشتند اسناد را خرد و نابود می‌کردند، ما دست اینها را گرفته بودیم و این طرف و آن طرف می‌بردیم، با آن هیکل‌های بزرگ و عضلانی، مثل تفنگدارهای دریایی، ولی همه‌شان بهت‌زده بودند.

دنیا را منفجر کرد.

روح‌الامینی: بله اثرش را گذاشت و هنوز هم اثرش را گذاشته است. اگر آن روزها ابهت پوشالی آمریکا در هم شکسته نمی‌شد، امروز نمونه‌هایی از مقاومت در برابر آنها مانند یمن، لبنان و غزه شاید این‌گونه پایدار و مقاوم در برابر فشارها دیده نمی‌شدند. هرچند که در حد نابودی در این سرزمین‌ها نسل کشی می‌کنند؛ حتی اگر هزینه‌ها و خسارت‌های سنگینی به بار آورد. این جرأت و پایداری را یکی از پیامدهای انقلاب بود که رژیم حامی شاه با وجود پشتیبانی‌های گسترده نتوانست آن را حفظ کند و به دست مردم سرنگون شد. و دیگری، این حرکت و استمرار مشی انقلابی که امام و رهبری در این سال‌ها داشتند، برای ملت‌ها درس و الگو شد.

من از همان دوران اولیه که وارد عرصه رسانه شدم، در این از بیست و سه سال و از همان دوران هم با شما آشنا شدم، این پرسش مطرح بوده که چرا بعضی‌ها به مرور زمان از مواضع اولیه فاصله گرفتند یا پشیمان شدند؟ حالا نگوییم پشیمانی؛ برخی می‌گویند در آن زمان عمل درستی صورت گرفته بود، اما با گذشت زمان شرایط تغییر کرده و قضاوت‌ها متفاوت شده است.

روح‌الامینی: من با برخی از افرادی که متهم به این موضوع هستند و حالا اسم هم می‌برم، مثلا به آقای اصغرزاده، یادم هست که حدود ده پانزده سال پیش در یکی از دیدارها در بیت رهبری گفتم که چرا همیشه من دارم به صداوسیما می‌روم؟ خب شماها هم بیایید؛ آن‌ها در آن موقف زمانی در 13 آبان 58 اینها هیچ کدام، مخالف این اقدام نبودند، اما الان می‌گویند که دیگر حالا وقتش نیست و آن اقدام باید در همان شرایط خاص سنجیده شود.

اجماعی‌ترین کارهایی که ما در دوران انقلاب داشتیم، دوتا کار بوده است که یکی اصل پیروزی انقلاب در 22 بهمن بوده و دیگری واقعه 13 آبان. برای تأیید این ادعا کافی است مطبوعات آن روزها از جمله اطلاعات و کیهان و نشریات رسمی را مرور کنید؛ مواضع حقیقی و حقوقی آنها روشن و هم‌صدا بود. حتی شخصیت‌هایی که بعدها مواضع دیگری گرفتند، در آن روزها اغلب از رخداد دفاع کردند. نمونه آن اطلاعیه مرحوم آیت‌الله منتظری و بیانیه مرحوم یزدی (وزیر خارجه وقت) است که یکی دو روز پس از سیزده آبان از این اقدام دفاع کردند و علت واکنش‌ها را به جنایات و دخالت‌های آمریکا نسبت دادند. منافقین، چریک‌های فدایی و حزب توده همه اینها دفاع کردند. حتی مرحوم یزدی در آن صحبت، متنش هست، می‌گوید این تقصیر جنایت‌های آمریکا در حق مردم است، مسبب اوست که منجر به این عکس‌العمل شده است. نمی‌گوید تقصیر اینهاست. بله، ماه‌ها و سال‌های بعد، که از اصل موضع، فاصله گرفتیم، عده‌ای آمدند در موضع‌گیری‌های روز سیاسی‌شان گفتند که اگر اینگونه نمی‌شد، اینطور میشد! ولی اجماعی‌ترین حرکتی که ماندگار شد، برای همین بود. لفظ «انقلاب دوم» هم که امام گفتند، لفظ کمی نبود.

من البته به اندازه شما تجربه ندارم. آن زمان هنوز کودک بودیم اما بعدها تاریخ را با دقت خواندیم و نظرات مختلف را نیز مطالعه کردیم...

روح‌الامینی: ما همه تاریخ را منتقل نمی‌کنیم، من یک سؤالی از شما دارم: جنایاتی که امروز با آن‌ها مواجهیم از سوی رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه، و جنایاتی که در لبنان مرتکب شده، چطوری احساسات جهانی را برانگیخته؟ تظاهرات‌های میلیونی در سراسر جهان، صداهای مختلف در دانشگاه‌های آمریکا، میدان‌های بزرگ اروپا... بعضی صحنه‌ها واقعاً آدم را شگفت‌زده می‌کند. آیا 10 20 سال دیگر، این وقایع به همین صورت روایت می‌شود؟ مثل جنگ جهانی اول و دوم، که اروپایی‌ها در آن ده‌ها میلیون نفر را بین خودشان کشتند. شرق و غرب اروپا، روسیه و آلمان نازی... شما که حضور ذهن دارید، آیا این‌ها امروز در کتاب‌های درسی ما روایت می‌شوند. حتی جنگ بوسنی و جنایاتی که در آن رخ داد، در کتاب‌ها آمده؟ تاریخ ماده‌ای است که بعضی‌ها می‌گویند با تاریکی سروکار دارد. اگر ما روایت درست نکنیم، اگر فیلم، تئاتر، کتاب، مستند واقع نسازیم، واقعیت‌ها فراموش می‌شوند. لازم نیست همه جزئیات را بگوییم؛ گاهی فقط نشان دادن یک صحنه از غزه کافی است تا دنیا بفهمد چه خبر است. مردم ما با پوست و گوشت و استخوان‌شان دوران ستمشاهی را لمس کردند. شاه را سرنگون کردند. همه طوایف، همه عقلا، بیش از 98 درصد مردم به نظام جدید رأی دادند. همان‌ها جنایات آمریکا را با تمام وجود حس کرده بودند. شاهی که مردم بیرونش کردند...

اصلا همان افراد حاضر در مقطع گذشته میگویند، اگر دانشجویان پیرو خط امام اگر این کار را نمی‌کردند، از کجا معلوم اصلا انقلاب ادامه پیدا می‌کرد؟

روح‌الامینی: 80 جلد اسناد لانه جاسوسی هست که نشان می‌دهد همان موقع سفارت آمریکا در تهران، ایستگاه مرکزی جاسوسی سیا در منطقه بود و حتی ایستگاه لبنان را هم اداره می‌کرد. ارتباطات بین سفارت آمریکا در تهران با ایستگاه‌شان در لبنان در جاسوسی برای عرفات. چون سازمان‌های فلسطینی و عمده مبارزین‌شان به لبنان منتقل شده بودند. آنها آنجا صحبت می‌کردند و اطلاعات در اینجا به آمریکایی‌ها منتقل می‌شد. در واقع، سفارت آمریکا در تهران مرکز هدایت عملیات‌های سی‌آی‌ای در منطقه بود و این فروپاشید.

و ابعاد اختلافات قومیتی در مناطق مختلف مثل اهواز و کردستان....

روح‌الامینی: این که مرکزش اینجا بود و بعدا هم ارتباطاتش معلوم شد. الان رفتار ترامپ بسیار واضح جلوی چشم همه هست. با ونزوئلا چگونه رفتار می‌کند؟ با یک پایگاهی که در بکرام افغانستان خالی کرده است یا با اوکراین یا بقیه؟ چگونه دارد عمل می‌کند؟ با زورگویی و تحکم و با ارسال سلاح و تهدید نظامی. در همین 12 روز با ما چه کرد؟ اگر این سلسله اعصاب آمریکا از هم پاشیده نشده بود، اصلا انقلاب به سال دوم و سوم نمی‌رسید. حالا سیگنال‌هایش چه بود؟ شاه را برده بودند، فراری‌های ارتش را در ترکیه و عراق سازماندهی می‌کردند. ما که ارتباط را قطع نکردیم؛ فروش نفت را او قطع کرد. ما فقط تذکر دادیم که شاه را برگردانید و دخالت نکنید. اما آن‌ها بودند که فروش نفت را قطع کردند و تحریم‌ها را آغاز کردند.

فرض کنید تحریم‌ها هم مثل برجام؛ حالا ما نمی‌خواهیم وارد جزئیات شویم اما حضرت آقا بارها فرمودند که دلیل چیست؟ تجربه. اگر آن شبکه عصبی و ارتباطی آمریکا در داخل کشور نپاشیده بود، درست است که بازسازی کرد و زمان برد، اما مسیر انقلاب نامشخص می‌ماند. نشانه ادامه خصومت‌ها چیست؟ ورود به طبس، نشانه بعدی آن در جنگ و صدام را که جلو فرستاد. و بعدش همه همینطور ادامه یافت. یعنی تاریخ ارتباط ما با آمریکا، تاریخ یک‌سویه‌ای از تجاوزگری است. هرگاه خواستیم وارد مذاکره یا تفاهم شویم، خودشان خراب کردند. همین پنج جلسه‌ای که مذاکره کردیم، مگر بهانه‌ای بود؟ ولی آمد و زد.

من خودم نسبت به آقای ناطق نوری ارادت ویژه‌ای دارم. با ایشان رفت‌وآمد دارم، هر چند وقت یک‌بار خدمتشان می‌روم و عرض ادب و صحبت می‌کنیم و از تجربیات و نظراتشان استفاده می‌کنم. اما واقعاً از برخی حرف‌هایی که اخیراً زده شد تعجب کردم. ایشان که فرد کم‌اطلاعی نیست.

روح‌الامینی: سال 88 که می‌دانید، بعد از مناظره‌ها از سمَت بازرسی دفتر مقام معظم رهبری استعفا دادند و کنار رفتند. آن موقع هم حرفشان این بود که اگر سخنان آقای احمدی‌نژاد درباره من و فرزندانم درست باشد، نباید در این جایگاه باشم؛ و اگر اشتباه است، او نباید این حرف‌ها را بزند. سخن منطقی‌ای هم بود. اما یادم هست در آخرین روزهایی که ایشان هنوز در آن مسئولیت بودند، جلسه‌ای با هم داشتیم. به ایشان عرض کردم: شما باید بیشتر در دفاع از آقا و نظام فعال باشید، روشنگری کنید. البته من همان زمان هم گفتم که عبارت «ساکت فتنه» را درباره ایشان قبول ندارم و واقعاً بی‌انصافی است در حق بعضی از اصحاب انقلاب. متأسفانه ما یکی‌یکی نیروهای مؤمن انقلاب را از قطار پیاده کردیم، و این درست نیست. یا مهر به سمت یک رئیس قوه پرتاب کنیم در حالیکه الان از شورای امنیت کشور را از آب و گل درآوردند. مثل آقای لاریجانی که مهر به طرف ایشان پرت کردند. این رفتارهای درست و مورد تأیید نیست و افراط و تفریط‌هایی است که کسی روی آن صحه نمی‌گذارد و مصیبتی برای جریان حزب‌اللهی اصیل است.

حزب‌اللهی واقعی مسیرش مسیر گفت‌وگو، مفاهمه، و مسیری است که حضرت آقا تعیین می‌کنند. این حواشی مال همان «سوپراستارها» و «سلبریتی‌هایی» است که می‌خواهند به هر قیمتی دیده شوند، حتی با فحاشی از تریبون مجلس. گاهی برخی از این افراد از تریبونی با 90 میلیون مخاطب، کلمات زشتی به زبان می‌آورند که حتی در گفت‌وگوهای عادی هم قبیح است، فقط برای اینکه فالوور جمع کنند و دیده شوند؛ یعنی دیده شدن به هر قیمت.

در همان جلسه به آقای ناطق گفتم: «شما باید فعال‌تر شوید.» ایشان هم مخالفتی نداشتند. گفتم: «من پسرم را از دست دادم، قاعدتاً باید بروم کنار، اما ایستاده‌ام و در دفاع از نظام صحبت می‌کنم.» ایشان با حالتی از غبطه گفتند: «شما حاشیه امن دارید.» پرسیدم: «چطور؟» ایشان از برخی مطبوعات و گویندگان ناراحت بودند که نمی‌شود اسم برد که هیچ حریمی را رعایت نمی‌کنند. حقیقتش، آزرده‌خاطر بودند. من اگر جای ایشان بودم، فعال‌تر می‌شدم. ولو اینکه بد و بیراه‌هایی می‌شنیدم. این آزرده‌خاطری مقداری فاصله ایجاد کرد.

ما در حق امثال آقای ناطق، آقای لاریجانی و خیلی‌های دیگر جفا کردیم. بعضی از این افراد تازه‌واردِ «سوپر انقلابی» هم هستند که ما خیلی با مرامشان سازگار نیستیم. مرام امام (ره) این نبود، روش رهبری هم این نیست که برای دفاع از انقلاب یا اثبات حقانیت، به هر وسیله و ادبیاتی متوسل شویم. نمی‌شود توقع داشت همه دقیقاً مثل هم رفتار کنند. این آقای ناطق، همان کسی است که قبل از پیروزی انقلاب، برای جمع‌آوری اعلامیه روحانیون مبارز، در زمان حضور شاه، خانه‌به‌خانه علما می‌رفت و امضا جمع می‌کرد. همان آقای ناطق که نماینده رهبری در جهاد سازندگی بود؛ جهادی که یکی از انقلابی‌ترین نهادهای برخاسته از دل نظام بود، در کنار سپاه.

شما اینقدر زیبا صحبت می‌کنید که من دیگر چیزی ندارم برای گفتن ولی درمورد آقای ناطق نوری، همین صحبتی که شما گفتید. من با ایشان بارها صحبت کردم و چندین بار هم گفتم بیایید صحبت کنید، از صمیم دل می‌گوید که من صحبت نمی‌کنم چون نمی‌خواهم کسی سوءاستفاده کند. ولی نمی‌دانم چه شد که رفت به این استودیو و صحبت کرد. احتمالا به بازدید رفته و دو کلام هم صحبت کرده است.

روح‌الامینی: آدم نه قبلش را می‌داند و نه بعدش را. نه تفسیرش را. ولی این آقای ناطق یک نقطه در مسیر انقلاب نیست. ایشان در دوران شاه، خانه به خانه از روحانیون علیه شاه امضا می‌گرفت. حتی اگر من روح‌الامینی هم کم آوردم دیگری باید بیاید مرا بغل کند.

احسنت؛ چقدر زیباست این جمله.

روح‌الامینی: این جمله امام است.

الان یک مصاحبه‌ای یک بنده خدایی کرده. من کاری به آقای روحانی ندارم، همه می‌دانند که در عین احترام به ایشان، اعتقاد دارم خودشان هم می‌دانند که در بعضی موارد جای نقد وجود دارد. اما اینکه کسی بیاید در مصاحبه بگوید مثلاً ایشان وقتی اروپایی‌ها را می‌بیند، انگار فلان چیز را دیده، این خیلی زشت است. این واقعاً خارج از شأن روحانیت است.

روح‌الامینی: حالا «انقلابی‌نمایی» یا به‌اصطلاح «انقلابی‌نما بودن»، با بددهانی و فحش دادن، تحلیل‌های وارونه و خودنمایی نمی‌شود. انقلابی شهید باقری، شهید رشید، شهید سلامی، شهید حاجی‌زاده و شهید سلیمانی‌ها بودند که سبک زندگی، مشی و مرام و سلوکشان در زندگی و کار و خدمت مشخص بود.

همین طیف با شهید باقری یک هفته مانده به شهادتش چه کردند؟

روح‌الامینی: جفا کردند. جفا کردند. در پیام نوروزی در تخت جمشید به ایشان جفا کردند. ما به سرمایه‌هایی که داریم، خیلی بی‌توجه هستیم متأسفانه. البته من همه اینها را محصول غفلت و جهالت نمی‌دانم. در دیدار عیدانه امسال، به آقای اژه‌ای و دیگر سران عرض کردم و صریح هم گفتم. گفتم ما وسط جنگ و درگیری با دشمن هستیم، اما هر کسی می‌آید، چادری می‌زند، تابلویی بلند می‌کند، تهمتی می‌زند و جریانی را هدایت می‌کند که معلوم نیست شاید با ده‌ها واسطه به موساد یا سی‌آی‌ای وصل نباشد. نفوذ مگر چه است؟ مهمتر از نفوذ فقط فردی و شخصی و جاسوسی، نفوذ فرهنگی، رسانه‌ای و جریانی است. وقتی جریان انقلابی را با حاشیه‌ها درگیر کنیم، خدمت به مردم و رسیدگی به مسائل اصلی مثل آب، انرژی و اقتصاد به حاشیه می‌رود. یکی از شاخص‌هایی که خداوند در جریان 8 شهریور 88 به ما کمک کرد و خدمت حضرت آقا هم در آن دیدار عرض کردم، همین بود که ما اصل را رها نمی‌کنیم. اصل و فرع کردن، مشی ما در انقلاب بوده. هر چیز باید وزن خودش را داشته باشد.

امروز با جریانی مواجهیم که از نادانی یا نفوذ ده‌ها واسطه، متن جامعه و سیاست را کنار زده و انقلابیون را به حاشیه رانده که خدمت به مردم، دفاع از انقلاب و کار برای نظام، وظیفه ماست. انقلاب نکردیم که فقط حکومت عوض شود؛ هدف، خدمت و عدالت بود.

حالا آیا همه باید عین هم فکر کنند؟ عین هم استقامت کنند؟ عین هم حرف بزنند یا رفتار کنند؟ نه مسئله، اصول و چهارچوب‌هاست. پشتیبان ولایت فقیه، باشید تا به این انقلاب آسیبی نرسد. این همان توصیه حضرت امام است. «اگر سپاه نبود، کشور نبود.»، «یک موی کوخ‌نشینان را به کاخ‌نشینان ترجیح نمی‌دهم». این امهات وصایای امام است که حضرت آقا هم در استمرار آن حرکت می‌کنند. اینها خیلی روشن است و دعوا ندارد. اینها سبقت در خیرات و خدمت دارد. سبقت در فدایی شدن دارد. مشی انقلابیون همیشه این بوده که خود را سپر بلای مردم کنند تا آسیبی به مردم و نظام نرسد. اما امروز برخی جلوتر از رهبری رفته‌اند، عقب ماندن پیشکش! یعنی برخی بلندگوی دشمن شده‌اند. دشمن گاهی از همین تریبون‌ها حرف‌هایی را می‌شنود که دوست دارد. بخشی از این‌ها ممکن است ناشی از کج‌سلیقگی، تحجر یا نفهمی باشد ولی همه آن نیست. کسی اگر کلاهش را قاضی کند، می‌داند که انقلابی‌گری با نقاب حزب‌اللهی بودن، فاصله زیادی دارد. سرمایه‌های انقلاب به‌راحتی به دست نیامده‌اند که هر روز با یک تهمت یا تحلیل سطحی، آن‌ها را بسوزانیم و بگوییم اینکه خودش پیاده شد و آن را که انداختیم و دائم باعث ریزش قطار انقلاب شویم.

در این 12 روز، حضرت آقا بحثی که دارند، «اتحاد مقدس» است. یعنی هر کسی که در برابر ظلم رژیم صهیونیستی و آمریکا ایستاده و از ایران اسلامی حمایت کرده، در دایره انقلاب است. نباید این دایره را به هم بزنیم.

آقا در مراسم عاشورا، می‌گوید «ای ایران» بخوان....

روح‌الامینی: فقط الان نه. شما در انتخابات ببینید، می‌گویند من را قبول ندارید؟ به نظام اعتقاد ندارید؟ به خاطر ایران بیایید در انتخابات شرکت کنید. درباره بنی‌صدر امام تا زمانی که به نقطه نهایی نرسیده بود، برخورد نکردند و عزل نکردند. حالا ما هر روز همه را بنی‌صدر کنیم و بگوییم این هم بنی‌صدر می‌شود! یا به سمت بنی‌صدریزاسیون شدن! و سرمایه‌سوزی کنیم.

بله، ظرفیت، توان، حوصله، سن و تشخیص متفاوت است. علمای بزرگی بوده‌اند که در تشخیص با رهبری تفاوت‌هایی داشته‌اند، چه زمان امام و چه الان اما همراهی کرده‌اند. نباید همه را حذف کنیم. این نقشه خیلی ساده است: در معادلات سیاسی، از هر زد و خورد و حاشیه و متن، باید دید چه کسی سود می‌برد. آیا این سود به جیب انقلاب می‌رود یا نه؟ این شاخص را از حضرت آقا گرفتم. فرمودند: «هر آنچه به نفع انقلاب و انقلابیون باشد، همان مسیر درست است.» من در مصاحبه‌ها، مواضعم را با همین دو شاخص می‌سنجیدم که آیا به نفع انقلاب و انقلابیون است یا به ضرر. خیلی ساده و پرهیز می‌کردم.

این مشی بسیاری از بزرگان ماست. اشکالی هم ندارد، نظری یا تحلیلی ممکن است تفاوت داشته باشد، اما در میدان عمل و بیان باید رعایت‌هایی صورت گیرد.

شخصیت من این‌طور نیست که بخواهم تعریف و تمجید کنم، اما خاطره‌ای دارم از گفت‌وگویی که با شما داشتیم؛ مناظره‌ای بین شما و خانم ابتکار، فکر می‌کنم حدود سال 89 یا 90 بود، شاید هم 91، قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری 92، در برنامه «دیروز، امروز، فردا». برای ایشان احترام قائلم، خدا حفظشان کند. حتی برای پسر شما از واژه «شهید» استفاده کردند و شما چگونه برخورد کردید. روی آنتن زنده گفتید سوءاستفاده نکنید! گلایه‌های من سر جای خودش، اما مسیر این دوستان با نوع اعتراضات و قانون‌شکنی‌هایی که بعدها اتفاق افتاد، متفاوت بود. منظورم این است که آقای روح‌الامینی امتحانش را خوب پس داده...

روح‌الامینی: خدا عاقبت‌مان را بخیر کند. هیچ کسی مصون نیست.

خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. اما همه هم نمی‌توانند روح‌الامینی باشند. همین که شما می‌گویید.

روح‌الامینی: توقع هم نیست.

بله. حالا دریچه‌ای باز شد در مورد لانه جاسوسی که آن را ببندیم.

روح‌الامینی: در قضیه لانه جاسوسی هم همین است. نزدیک به 300 نفر رفتند و اکثریت مطلق‌شان یا مسیرشان را با شهادت امضا کردند یا اگر امروز همه‌شان را جمع کنیم، هیچ‌کدام پشیمان نیستند، جز تک‌وتوکی که شاید شرایط را متفاوت دیدند. بله امروز مبارزه با آمریکا فقط نظامی نیست؛ کار علمی است، کار خدمت به مردم است، کار عمران و آبادانی کشور است. دفاع از مردم در برابر هجمه‌ها، خودش نوعی مواجهه با آمریکاست. اگر امروز فراخوان بدهید، هر آن‌که از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام زنده است، جمع شود یا حتی در یک نرم‌افزار رأی‌گیری شرکت کند، خواهید دید که همه بر همان صراط باقی مانده‌اند.

بعد از واقعه لانه جاسوسی، انقلاب قوت گرفت. همان‌طور که امام فرمودند: «انقلاب دوم». مسیرها تغییر کرد.

روح‌الامینی: مسیر لیبرالیسم در ابتدای انقلاب، ترس‌هایی وجود داشت. نظام هنوز سازماندهی پذیرش یک حکومت را نداشت. اما هم‌زمان با شکل‌گیری ساختارها، قانون اساسی، مجلس، قوا، خود سپاه که نوپا بود، جهاد سازندگی و همزمان با این اوج گرفتن، قضیه لانه کمک کرد و روحیه «ما می‌توانیم» را در جامعه تزریق کرد. روحیه‌ای که گفت: ما انقلاب کردیم و پای انقلاب‌مان ایستاده‌ایم، از آنجا شکل گرفت. والا یک روحیه دیگری هم بود در آن 9 ماه اول، بروکراسی به ارث رسیده از نظام گذشته، و برخی متدینینی که توان نوآوری نداشتند، کم‌کم عقب نشستند و اگر همان مسیر ادامه پیدا می‌کرد، شاید انقلاب در همان سال‌های اول به پایان می‌رسید.

رهبری امام را قبل و بعد از انقلاب شما چطور دیدید؟ آیا تفاوتی کرد؟

روح‌الامینی: نه. همان روحیه‌ای که در فیضیه خطاب به شاه گفتند «من تو را نصیحت می‌کنم، دنبال‌رو اسرائیل نباش»، همان روحیه‌ای بود که وقتی در کویت راهشان ندادند، در مرز وضو گرفتند و آماده نماز شدند. امام بنا نداشت به پاریس برود، اما در مرز راهش ندادند و برگشت. در هواپیما، برخی جفا کردند به امام. در هواپیما از ایشان پرسیدند چه حسی دارید و امام گفت هیچ! همان امامی که میلیون‌ها نفر به استقبالش آمدند، تا لحظه رحلت، امامی که اینجا در یک حسینیه جمع‌وجور مرکز ثقل عالم بود و صحبت‌های ایشان تعیین کننده بود و قلب عالم در آن سال‌ها اینجا می‌تپید. هیچ فرقی نکرد، با خدا معامله کرده بود. امام باهوش بود، فیلسوف بود، فقیه و مرجع بود، اما اصل معامله امام با خدا بود. نه اعوجاج داشت، نه اقبال و ادبار.

و آن صحنه ماندگار که در هواپیما از ایشان می‌پرسند چه احساسی دارید؟ می گویند هیچ!

روح‌الامینی: یا آن لحظه‌ای که در بهشت زهرا وارد شده‌ای، حکومت هنوز هست و سیطره دارد و می‌گوید: «من دولت تعیین می‌کنم، به پشتوانه شما مردم، توی دهن این دولت می‌زنم» این‌ها ظاهری نبود، باطن امام بود. ضربه‌ای بالاتر از هفت تیر در این نظام نبود. روز قبلش حمله به حضرت آقا در مسجد ابوذر، و هفت تیر ترور شهید بهشتی و یارانش. اما امام خم به ابرو نیاورد و با چه ابهتی صحبت می‌کنند. یک کاری هم می‌کنند که مثلا با تأخیر به امام بگویند ولی امام چون منظم رادیو گوش می‌دادند شنیده بودند. وقتی جنگ شروع شد، چند صد هواپیما به تهران می‌آمد. ولی امام گفت کسی آمده سنگی انداخته و رفته و ورق را برگرداندند.

رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر را ترور کردند.

روح‌الامینی: در تمام این حوادث امام خم به ابرو نیاورد. الان خود حضرت آقا. در عرض چند ساعت در مراکز فرماندهی و در خانه‌، رئوس نظامی ما را زدند، در همان چند ساعت، افراد جایگزین شدند، دستور کار دادند، عملیات آغاز شد و ظرف سه چهار روز ورق برگشت. همین پریروز که گفتند «به همین خیال باش!»

در کمتر از 18 ساعت، ما زدیم.

روح‌الامینی: آن‌ها هیچ. همین پریروز که در جواب چه می‌کنیم و چه خواهیم کرد ترامپ گفتند «به همین خیال باش!». این از آن معامله‌ای که با خدا کرده، ناشی می‌شود و غشی در این معامله نیست. حالا امام را ببینید و زندگی‌اش را. رهبری را ببینید و زندگی‌اش را. یارانش را ببینید؛ چه آن‌هایی که بر عهدشان ماندند، چه آن‌هایی که شهید شدند. آقا را ببینید با قاسم سلیمانی‌ها، باقری‌ها، رشیدها. امام با شهید بهشتی‌ها، رجایی‌ها، باهنرها. این لشکر الهی با رهبری الهی، با یک پیوند الهی، حساب‌وکتابش در این عالم فرق دارد. مادی نیست، بده‌بستان نیست، ثروت و قدرت نیست.

امام اثرگذار بود. بعضی از صحبت‌های حضرت امام را اگر امروز بخوانید، مثل وصیت‌نامه‌اش. آقای رحیم‌پور ازغدی می‌گفت: از این به بعد می‌خواهم وصیت‌نامه امام را ببرم بخوانم و بدون اینکه بگویم مال امام است، چون همه فکر می‌کنند حرف‌های یک چریک جوان پابه کار رزمنده مثلا در آمریکای لاتین است و بعضی از این حرف‌ها همین حالا هم مصداق دارد. یعنی پرده‌هایی از حقیقت بر امام افتاده بود و حقایقی را در عالم دنبال می‌کرد که آن حقایق همیشه جاری است. که صدق، صداقت، مردانگی، مبارزه و مردمداری و خدمت و فاصله گرفتن از زخارف دنیاست. اما متأسفانه در زندگی بعضی از ماها، این ارزش‌ها کمرنگ شده‌اند. مشکل از امام، رهبری یا انقلاب نیست؛ هر جا زاویه گرفتیم، هر جا در تطبیق با شرایط کم آوردیم، توجیه کردیم. تقصیر خودمان است.

راه درمان هم بازگشت به اصول و مبنای امام و رهبری است. کجاست؟ در صحیفه امام، در بیانات آقا، آنهایی که با خون امضا کردند و پای آن ایستادگی کردند و خانواده‌های شهدا، خانواده‌های ایثارگران، جانبازان و مردم عادی. نمی‌خواهم بگویم فقرا؛ مردم عادی این کشور، با همه مشکلات و مصیبت‌ها، با پوست و گوشت‌شان این سختی‌ها را حس می‌کنند. کم و بیش، البته بعضی بیشتر، بعضی کمتر. اگر برگردیم می‌بینیم راه علاج رونق، آبادانی، پیشرفت و توسعه، بازگشت به همین مبانی است. هرچه از آن‌ها دور شدیم، هرچه رفتیم سراغ زد و بند، ماندن به هر قیمتی، ریاست به هر قیمتی، عناوین به هر قیمتی، ضرر کردیم. مردم هم می‌فهمند. به هر گروه و دسته‌ای، به من و شما، یک فرصت می‌دهند و می‌بینند اگر در مسیر انقلاب و آرمان‌ها باشی، همراهی می‌کنند؛ اگر فاصله بگیری، نه. مردم با هیچ‌کس قوم و خویشی ندارند، همان‌طور که امام و رهبری هم با هیچ‌کس تعارف و قوم و خویشی ندارند.

یک نکته‌ای می‌خواهم بپرسم، چون اصلیت‌تان نجف‌آبادی است. آن زمان که قضیه آیت‌الله منتظری پیش آمد و برکناری ایشان، در نجف‌آباد علاقه‌مندان ویژه‌ای داشتند. برای شماها که امام را می‌شناختید و ایشان را هم می‌شناختید، این فاصله چگونه معنا شد؟

روح‌الامینی: ما از امام که فاصله نگرفتیم. ما مقلد امام بودیم و بعد از امام هم ترجیح‌مان بقای بر امام بود. مرحوم آقای منتظری، یک تأسفی که داشت این بود که به‌نوعی حاصل عمر امام بود از نظر فقاهت، همراهی، و جایگاهی که داشت. امام در سال اول انقلاب، تعیین شورای عالی قضایی و صلاحیت قضات قوه قضاییه را به آیت‌الله منتظری واگذار کرد، ایشان هم به مرحوم آقای راستی منتقل کردند. حتی بزرگانی مثل آیت‌الله جوادی آملی که امروز ستاره درخشان عالم تفسیر و فقه هستند، ایشان عضو شورای عالی قضایی بودند و گزینش شدند. یعنی افراد در این سطح را هم آنها انتخاب کردند. یعنی مأموریت بزرگ و اعتمادی که امام به ایشان داشتند. مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، که در برخی سفرها با ایشان همراه بودیم، می‌فرمودند من از ابتدا با قائم‌مقامی آقای منتظری موافق نبودم. مثالی هم داشتند که ما در زندان شاه با هم هم‌دوره بودیم؛ مرحوم منتظری، طالقانی، خودم و دیگر بزرگان. کسانی که با هم در زندان هم‌سلول هستند، از زن و شوهر به هم نزدیک‌ترند. چون زن و شوهر در طول روز از هم جدا می‌شوند و سرکار می‌روند، اما زندانی‌ها تمام وقت با هم‌اند. ایشان می‌گفتند: آقای منتظری آدم خوبی بود، اما ساده بود یعنی لفظ سادگی را از ایشان شنیدم اینها با هم رفیق هم بودند اما این سادگی، برای رهبری مشکل‌ساز شد. همین که منافقین می‌رفتند سعایت سپاهی‌ها را می‌کردند و ایشان بعضی صحبت‌ها را می‌کرد یا برخلاف برخی مجلدات کتاب‌شان مرحوم منتظری دو جلد کتاب درباره ولایت فقیه دارد اما برخی مواضع بعدی‌شان با آن مطالب همخوانی نداشت.

امام فرمودند از همان روز اول با رهبری شما موافق نبودم اما امام بسیار کتوم بودند و حوصله‌شان زیاد بود و تا حدی رسید که دیگر آب از سر گذشت و بعد از قضایای مهدی هاشمی و موضع‌گیری‌هایی که در اوج جنگ اتفاق افتاد، در سال 65، کربلای پنج، اوج کمبود بودجه است و کاهش 50 درصدی بودجه داشتیم و فشارهای شدید؛ در همان شرایط و در اوج فشارها، تفرقه و بگو مگو در داخل صورت بگیرد. اینها که رعایت نشد، بروز همان سادگی و تأثیر اطرافیان بود و باعث شد ایشان از جایگاهی که داشت فاصله بگیرد. ایشان می‌توانست همانطور که امام بعدها فرمودند جایگاه فقهی و حوزوی‌اش را حفظ کند. اما آن نقار و زاویه‌ای که گرفتند، مسیر را تغییر داد. خدا رحمت‌شان کند؛ آن تأثیر از اطرافیان و آن سادگی منجر به این شد. ایشان به هر حال خدماتی داشتند.

من هیچ وقت پیام تسلیت حضرت آقا برای درگذشت ایشان را فراموش نمی‌کنم.

روح‌الامینی: ما باید به خودمان بیاییم و بگوییم هیچ‌کدام از ما مصون نیستیم. گذشته، ضمانت‌کننده نیست؛ سرمایه‌ای است برای پیشرفت، برای ارتقا. اما همین گذشته، اگر درست مدیریت نشود، می‌تواند تبدیل به وزنه‌ای سنگینی شود برای سقوط.

وقتی سوابق شما را نگاه می‌کنیم، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، در گروه‌های مختلف سیاسی فعال بودید. از جمله عضویت در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی سازمانی که بعدها دچار تحولات و تلاطمات زیادی شد.

روح‌الامینی: خب چرا قبلش را نمی‌گویید. هفت گروه مسلح حامی انقلاب بودند که به توصیه شهید مطهری دور هم جمع شدند برای دفاع از آرمان‌ها انقلاب و اثربخشی بیشتر. بعدها که با دچار آن تلاطمها شد، شاید دو سوم اعضای آن بعد از استعفا، در سپاه ماندگار شدند و جزء هسته‌های قوام‌دهنده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدند و خدمات بزرگی به کشور ارائه دادند.

چون همیشه ما، مسائل تاریخی را در حواشی و فرعیات دنبال می‌کنیم و به دنبال عوارضش می‌رویم. بالاخره خدمات و اثرگذاری‌ها را نباید فراموش کرد. فرض کنید در حوادث کردستان یا شرق کشور، اگر شهید فدایی در غرب نبود، یا شهید بروجردی همان «مسیح کردستان» که عضو سازمان بودند ولی ماندند و خدمت کردند. سازمان پیشمرگان کرد مسلمان، نمونه‌ای از همین خدمت‌هاست.

یا بسیاری از افراد که کار سیاسی را رها کردند، مانند آقای رضایی یا آقای ذوالقدر و بسیاری از دوستان ما از اعضای سازمان بودند که رها کردند و مسیر دیگری را انتخاب کردند به رهنمود نماینده امام، حضرت آیت‌الله راستی. مرحوم آیت‌الله راستی، ابهتی بود و جایگاه ویژه در شورای استفتاء بودند و از یاران نزدیک امام و مقربین امام بودند به همراه شهید آیت‌الله مدنی، دو قطب مؤثر در کنار امام بودند. مرحوم آیت‌الله راستی فرمود «شما برای خدمت به حکومت آمده‌اید یا برای خودتان؟ و این دوستان ما در سازمان مجاهدین انقلاب، اکثر آن‌ها خدمت در حلقه حکومت و برای قوام نظام را ترجیح دادند. البته سیاسی هم بودند، اما اولویت‌شان خدمت بود.

دقیقا چه کسانی بودید؟

روح‌الامینی: خیلی بودیم و شاید از هفت گروهی که بودیم، دو سوم اعضا به سپاه بازگشتند و در تأسیس آن نقش داشتند. در مقطعی، حضرت امام بحث عدم دخالت نیروهای مسلح در امور سیاسی را مطرح کردند و این دوستان تصمیم گرفتند که مسیر خدمت نظامی را انتخاب کنند. جز معدودی مثل آقای عرب‌سرخی و برخی دیگر که از سپاه منفک شدند، اکثریت در سپاه ماندند و در جنگ حضور داشتند.

آقای محسن هم بودند دیگر؟

روح‌الامینی: آقا محسن، آقای ذوالقدر، آقای زیبایی‌نژاد، آقای علی عسکری که هم در سپاه ماند و هم در بخش موشکی و دیگر حوزه‌ها خدمت کرد. مرتبطین سپاه افراد مشهوری که نمی‌شود اسم برد و عضو رسمی سازمان نبودند، اما ارتباط داشتند.

نمی‌توانید اسم ببرید؟

روح‌الامینی: مصلحت نیست. شأنشان اجل از این است اما افراد سنگینی در اعضا و مرتبطین سازمان بودند که سنگر خدمت به نظام را به سنگر سیاست ترجیح دادند، آنجا که وظیفه‌شان را تشخیص دادند. ما نسل امام و رهبری، نسلی هستیم که تابع وظیفه و تکلیفیم، نه نتیجه. البته رسیدن به تکلیف، عقلانیت، مشورت و اصول مبنایی می‌طلبد، اما وقتی به تکلیف رسیدیم، دیگر چیزی جلودارمان نیست. اگر تکلیف باشد که کسی برود لبنان، می‌رود. مدافع حرم بشود، می‌شود. جاده‌سازی باشد، خانه‌سازی باشد، صنایع دفاعی یا اطلاعات باشد، هر جا که وظیفه باشد، یاران امام که از گهواره با امام بودند، می‌روند.

در میان گروه‌های سیاسی، شاید جزو معدود گروه‌هایی بود که نماینده‌ای از سوی امام داشته باشد. نماینده‌ای مانند آیت‌الله راستی. در بقیه من ندیدم. درست است؟

روح‌الامینی: پیش از انقلاب با روحانیت مبارز و بعضی روحانیون حوزه‌ها، گروه‌های مختلف و بعضا افراد متدینی که مراقب بودند که مسیرشان خلاف مسیر شرع نباشد، ارتباط داشتند. مثلا مؤتلفه با روحانیت در ارتباط بودند. گروه‌های تشکیل‌دهنده سازمان هم، مثل منصورون، فلاح، و بعضی گروه‌هایی که دوستان دماوندی ما بودند مثل آقای الویری با مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی ارتباط داشتند. اما وقتی انسجام سازمان شکل گرفت، همه درخواست کردند و امام، با توجه به سوابق، آیت‌الله راستی را که وزنه فقهی سنگین و بسیار باهوش بودند را به‌عنوان ناظر و راهنما معرفی کردند.

بعد از آن هم از این سازمان مجاهدینی که باقی ماند، جدا شدید.

روح‌الامینی: بعدها، سازمان به دو یا سه شاخه تقسیم شد. یک گروه میانه هم وجود داشت. این روند از سال 60 تا 65 ادامه داشت. سال 65، اوج توجه به جبهه‌ها بود. حضرت امام فرمودند هر کسی هر کاری دارد، رها کند و به جبهه برود. دوستان ما هم از آیت‌الله راستی درخواست کردند و در نهایت، تعطیلی رسمی سازمان اعلام شد. البته اقلیتی از دوستان جدا شدند و پنج سال بعد، با افزودن واژه «ایران»، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را ادامه دادند. در واقع، انحلال سازمان در سال 65 رقم خورد. حزب جمهوری اسلامی هم هرگز به‌طور رسمی تعطیل نشد، اما فعالیتش کاهش یافت و روزنامه جمهوری اسلامی، به‌نوعی وارث آن حزب شد.

حزب و سازمان، هر دو در اواسط دهه 60، به‌ویژه سال 65، فعالیت‌شان کم‌رنگ شد. چند سال بعد، برخی از دوستان ما که قرابت بیشتری با هم داشتند، و پس از جنگ خواستند فعالیت سیاسی را ادامه دهند، در قالب جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی گرد هم آمدند. افرادی مثل آقای دارابی، بنده، آقای فروزنده، آقای فدایی و دیگران. کار سیاسی ترک نشد، اما شکل متفاوتی به خود گرفت. تأثیرگذاری سازمان در دهه 60، به‌ویژه در سال‌های اول انقلاب، تا زمانی که متحد بودیم، بسیار ویژه و تعیین‌کننده بود.

خاطره‌ای از روز رحلت امام دارید؟

روح‌الامینی: آن زمان برای ادامه تحصیل در انگلستان بودم. خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی را؛ ایشان هم برای درمان در انگلستان بودند و ما در اطراف ایشان بودیم. آن شبی که همه درخواست دعا داشتند، ما در انجمن اسلامی دانشجویان لندن، در کانون توحید که کلیسای سابقی بود و به حسینیه تبدیل شده و محل دوستان اسلامی و انقلابی است، شب تا صبح تضرع و زاری داشتیم و دست به دعا برای شفای حضرت امام و همزمان با ایران، همه در حال و هوای دیگری بودیم.

صبح که خبر آمد؛ رادیوی موج کوتاهی داشتیم و همه دنبال کردیم. فضای عزاداری و شیون و زاری و حس و حال دیگری داشتیم. بعدش دیگر نتوانستیم تحمل کنیم؛ با اینکه تازه رفته بودیم برای ادامه درس و این‌ها، من یادم هست به استادم گفتم «نمی‌توانم» و او اصلاً نمی‌توانست این را حس کند؛ به طوری که ما خودمان چهلم را رساندیم ایران؛ یعنی نتوانستیم تحمل کنیم و در این مسیر تا بهشت زهرا، پا به پای مردم خودمان رفتیم. داغ بزرگی بود.

فکر می‌کردید که حضرت آقا به رهبری برسند.

روح‌الامینی: ببینید، نشانه‌هایی که قبلاً گفته شده بود یا بعضی نکاتی که ما در دهه 60 یک جمع دانشجویی از دانشگاه تهران و امیرکبیر گعده‌ای با هم داشتیم، که به تعبیر بزرگان این جمع مبارک، مرتباً با علما ارتباط داشتیم. یکی از علمایی که ما ارتباط داشتیم و در جلسات خدمت‌شان بودیم، غیر از حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی، آیت‌الله راستی، آیت‌الله محفوظی و آیت‌الله یزدی رحمت‌الله‌علیه، ما با بزرگان علما در جامعه مدرسین تهران ارتباط تنگاتنگی داشتیم، با اینکه جمع ما دانشجویی و محدود بود. یکی از این جلسات خدمت مرحوم آیت‌الله ربانی‌املشی بودیم که عضو شورای نگهبان بودند. به نظرم همان ایامی بود که آقای دکتر فاضل، وزیر علوم، استیضاح شده بود. ایشان ناراحت بودند و ما در منزل ایشان بودیم. در مورد آقا بحث شد؛ در سال فکر کنم 64. ایشان تعبیراتی در مورد حضرت آقا مطرح کرد که «این حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیست که چون رئیس‌جمهور شده، بها پیدا کرده. این ریاست جمهوری است که ایشان به کرسی رئیس جمهوری بها داده است»؛ این تعبیر یکی از بزرگان فقهای شورای نگهبان و استوانه‌های حوزه در مورد حضرت آقا است آن هم چند سال قبل و ایشان در مظان بود، منتها بروز و ظهور نداشت.

شما می‌دانید که آن کیهان فرهنگی، در سال آخرِ ریاست جمهوری، از ایشان سؤال می‌کند که بعد از ریاست جمهوری چه کار می‌کنید؟ ایشان می‌گفتند یکی از کارها خدمت در مثلاً یک پاسگاه عقیدتی - سیاسی در سیستان و بلوچستان است. این بی‌تعلقی حضرت آقا نسبت به مسئولیت، شناخته شده بود؛ از آن‌طرف اعتمادِ مردم هم بود. آن ضیافت افطاری معروفی که امام سرپا می‌ایستادند تا آقا بیایند و این‌ها روایتی که ما خودمان از آقای املشی شنیدیم و بسیاری ارجاعاتی که داده می‌شد.

بعد از رهبری ایشان، حمایت‌هایی که استوانه‌های حوزه مانند آیت‌الله راستی یا آیت‌الله غدیری و شورای استفتاء امام داشتند. چند نفر جزو شورای استفتاءِ امام بودند، که زمانی که امام به نجف تبعید شد، خودشان درس خارج داشتند. مرحوم آیت‌الله راستی و آیت‌الله مدنی شاگرد خارج‌پرور بودند در نجف. اینها درس‌شان را تعطیل می‌کنند و گفتند که افق دیگری برای ما باز شد با امام. این صراحت آیت‌الله راستی است که گفتند ما فکر می‌کردیم در دنیای علوم چیز دیگری نمانده و امام که آمد، افق دیگری به روی ما گشوده شد. این استوانه‌ها که از دهه چهل با امام بودند، امثال آیت‌الله کریمی بابلی، آیت‌الله غدیری، آیت‌الله مدنی، آیت‌الله یزدی، ایت‌الله راستی این نسل شاگردان امام یا امام را نسبت به خود تقدم دادند و پشت سر امام حرکت کردند، پشت سر آقا آمدند. شورای استفتاء حضرت آقا همان شورای استفتای حضرت امام بود با تغییراتی که اعضای آن در قید حیات بودند؛ این مهم است. نمی‌شود گفت که قضیه صرفاً سیاسی یا انتخاب بود؛ نه. روحانیت به‌تمام‌قد وارد کار شد. تا نشانه‌هایی از فقاهت، اهلیت، خبرگی، مدیریت، خداترسی و دوری از حب دنیا؛ شرایط مختلفی دارد که وقتی این علما اینها را دیدند، پای کار آمدند.

در طی این سی‌وشش سالی که از رهبری حضرت آقا گذشته است، نقطه اوج رهبری ایشان را کجا دیدید؟

روح‌الامینی: به نظر من قدم‌به‌قدم اوج است؛ همان‌طور که خودشان می‌گویند «ما به سوی قله می‌رویم» یعنی از گذشته پشیمان نیستیم اما رو به جلو حرکت می‌کنیم. این یک سربالایی است و با گذشته، فاصله خیلی داریم در هر عرصه‌ای. بعضی وقت‌ها در اقیانوسیم و خودمان خبر نداریم، اما وقتی پا از مرزها فراتر می‌گذاریم، در جبهه مقاومت و در بین آزادی‌خواهان دنیا می‌بینیم آن‌ها می‌گویند «شما قدر بدانید»؛ بعضی رهبران یا وزرای خارجه‌شان در دیدار با رؤسای ما حرف‌هایی می‌زنند که عمومی نمی‌گویند مثلاً «کاش شجاعت شما را داشتیم». این‌ها مستند است.

ببینید قدم‌به‌قدم، پیوند امام و امت، عین دوران حضرت امام، بین رهبری و مردم و عامه انقلابیون بوده. اثرش را در تثبیت کشور در دوران سازندگی و بازسازی خرابی‌های جنگ ببینید. در پیشرفت در حوزه دفاع و صنایع دفاعی و بازآفرینی اقتدارِ ما که روزبه‌روز افزایش یافته است. مگر ما در اقتدار عقب‌رفته‌ایم؟ در علم و فناوری هم عقب‌نشینی نداشته‌ایم؛ البته مشکلات اقتصادی داریم و تحریم‌ها این مشکلات را تشدید کرده‌اند. با این حال، بسیاری از ناترازی‌ها، کم‌کاری‌ها و مشکلاتی که مردم با آن مواجه‌اند، در کنار تحریم‌ها و فشارها، قابل‌توجه است؛ ولی قابل‌تأمل‌تر این است که به‌رغم همه اینها، مسیر کلی ما با شیبی ملایم اما رو به جلو بوده است.

این‌ها همه اوج‌هایی هستند که قدم‌به‌قدم ظاهر شده‌اند؛ ما در واقع فرودِ جدی‌ای نداشته‌ایم و همین ثباتِ قدم در مسیر، به تثبیت و تقویت اقتدار کمک کرده است. کدام کشوری است که بتوانند ظرف چند ساعت، همه رده‌هایش را هدف قرار دهند و چهار ساعت بعد وضعیت را عادی‌سازی کنند؟ این نشان می‌دهد که ریشه‌ها قوی و عمیق‌اند. این یک نهال با ریشه کم توان نیست. در دوران جنگ اسلحه انفرادی، سیم‌خاردار و آرپی‌جی و بسیاری امکانات را نداشتیم، اما اکنون به این نقطه رسیده‌ایم؛ همه این‌ها قدم‌به‌قدم، در سخت‌ترین شرایط، در مواجهه با تحریم‌ها، مقابله‌ها، آشفته‌سازی‌ها و حتی ترورها که هنوز ادامه دارد، حاصل شده است.

هرچند ریزش‌هایی هم داشته‌ایم، اما قابل‌مقایسه با رویش‌های ما نیست. برخی افراد کم آوردند، این مسئله طبیعیِ زندگی است اما آنهایی که با وجود همه مشکلات محکم ایستادند، کم هستند؟ به نظرم باید سرجمع را در نقطه اوج باید حساب کرد. در نهایت باید دعا کنیم خدا ایشان را حفظ کند و ما را لایق بدارد تا قدردان باشیم؛ قدردانِ مردم و همه کسانی که عشق به این کشور دارند.

در قرآن درباره پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) آیه‌ای است که در مورد امام می‌گفتند و ممکن است بعضی آن را در مورد رهبری هم تفسیر کنند، «أَفَاِن مَاتَ أَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلَی أَعقَابِکُم» یعنی ما عقبگرد نداریم حتی اگر رسول خدا کشته شود. حتی اگر امام راحل از دست بروند خدا حضرت آقا را حفظ کند بعضی‌ها چهل‌وچند سال است در خیال و توهم‌اند و هر 6 ماه یک‌بار می‌گویند دیگر تمام شد، کار شما تمام است. امام رفت، نمی‌توانیم بگوییم قوی‌تر از امام اما شاگر امام، پیرو امام، جانشین امام، امام‌گونه، تا امروز قدم‌به‌قدم راه امام را ادامه داده است.

من یک جمله‌ای از فردی نقل کنم؛ بعد از همین جنگ دوازده‌روزه شنیدم. آن فرد چندان انقلابی هم نبود، آدمی عادی بود، پزشک بود، مذهبی مقید هم نه، می‌گفت: «ما خانواده‌مان خیلی هم اهل انقلاب و مذهب نبودیم، اما بعد از این جنگ، نگاه کل خانواده ما نسبت به آیت‌الله خامنه‌ای تغییر کرد و ایشان را وطن‌پرست‌ترین فرد دیدیم.»

روح‌الامینی: حتی کسی از آمریکا زنگ زده بود و گفته بود: «من نه نظام را قبول دارم نه مذهبی‌ام، ولی سلام من را به خامنه‌ای برسان؛ دمش گرم! پای کشور ایستاد، کشور را اداره کرد، توی دهان آمریکا زد و عقب ننشست.» این دمت گرم دیگر فقط حرف اصحاب انقلاب نیست؛ همه قشرها این را می‌گویند. شما ببینید حتی بعضی از کسانی که در این نظام محکوم شدند، زندان رفتند، وقتی آزاد می‌شوند رأی می‌دهند، همراهی می‌کنند، یا پیام می‌فرستند و می‌گویند «دمتان گرم». این خیلی مهم است.

و آقای دکتر! حفظ این فرصت از به‌دست‌آوردنش هم سخت‌تر است. خدا لطف کرده، به لطف رهبری و هدایت ایشان. این را چطور باید حفظ کرد؟

روح‌الامینی: بعضی‌ها با فحاشی، با تندخویی با یاوه‌گویی ضربه می‌زنند. من در بعضی جلسات داخلی دیده‌ام که برخی نمایندگان مدعی، طوری با رئیس قوه صحبت می‌کنند که ذهن نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی را مکدر می‌سازند؛ انگار دارند با دشمن خونی نظام حرف می‌زنند.

منظورتان آقای دکتر قالیباف است؟

روح‌الامینی: حالا یکی ایشان، یکی دیگر، فرقی نمی‌کند. آقای پزشکیان یا هر کس دیگر؛ آقا رهبری دارد درباره او شهادت می‌دهد که ایشان انسان صادقی است. ما با او در مجلس قبل زندگی کردیم، می‌دانیم آدم صادقی است. وقتی همه مردم رأی دادند، بعد نماینده در چشم او نگاه می‌کند می‌گوید دروغگو! این چه نماینده‌ای است؟ من نمی‌خواهم از همکارانم گلایه کنم، اینها قلیل هستند ولی واقعاً بعضی رفتارها سطحی است.

شما تذکر نمی‌دهید به عنوان رفیق و همکار؟

روح‌الامینی: الی ماشاءالله... منتها ما مانند ایشان تریبون‌دار و دنبال فالوور نیستیم؛ امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد. ببینید، سال گذشته در هفته وحدت، بدون اطلاع قبلی، آقای پزشکیان به مجلس آمدند؛ چه کار خوبی! اما یکی از نمایندگان با تمسخر گفت: «تو مگه بیکاری؟ تو که دیگر نماینده نیستی، برای چی آمدی؟» این رفتارها واقعاً سخیف است. حالا این را به حساب انقلابی‌گری بگذاریم؟ یا به‌اصطلاح «سوپر انقلابی بودن»؟ یعنی فقط فالوور جمع کردن؟ پس مردم چه؟ انقلاب چه؟ الان یک دوگانه هست در سیاست. از من سیاسی‌تر پیدا می‌کنید؟

انصافا نه. در همه انتخابات‌ها هم اثرگذار بودید.

روح‌الامینی: ما تا نفس می‌آید از این انقلاب دست برنمی‌داریم. از این سیاست‌بازهای فعلی هم سیاست را بیشتر مشق کرده‌ایم. چه قبل از انقلاب که جرم بود و تا بعد از انقلاب پای این جرم‌مان ایستاده‌ایم و خدا توفیق دهد تا آخرین نفس از این انقلاب منفک نشویم. اما انقلابی بودن یعنی خدمت به مردم، یعنی پایبندی به اصول، یعنی چسبیدن به متن جامعه، نه شعار و جنجال. الان مشکل مردم سفره‌شان است؛ مشکل گوشت قرمز است، مشکل برنج و نهاده‌های دامی است. منِ نماینده باید دنبال حل آن باشم. حالا من باید از دولت مچ‌گیری کنم؟ یا دستگیری؟ سیاست دو نوع دارد «مچ‌گیری» و «دستگیری». سیاست بازی می‌گوید مچ‌گیری. سیاست درست، دستگیری است، نه مچ‌گیری.

اما در دستگیری هم حد و مرز داریم. آقای دکتر پزشکیان، محکوم به موفقیت است. این اراده رهبری است. چون دولت نماینده مردم است. محکوم به موفقیت یعنی همه باید کمک کنیم. اما یعنی مشکلاتش را نبینیم؟ ناکارآمدی مدیرانش را نبینیم؟ نه. آقا فرمودند جوانسازی نظام بروکراسی. خب ما به ایشان اینجا نقد داریم. اما این با مچ‌گیری نیست. با دستگیری است. ابزارهایی مثل سؤال و استیضاح داریم، اما اگر بیش‌ازحد از آن استفاده کنیم، خاصیتش از بین می‌رود. وزیر باید فرصت کار داشته باشد؛ اگر هر روز صدها تذکر و سؤال بدهیم، چه‌طور می‌خواهد کار کند؟ بگذارید کارش را بکند، اگر نشد، آن‌وقت مجلس ورود کند. استیضاح و تذکر آداب و شرایطی دارد. در واقع، اولویت این است که خودِ دولت بعد از یک سال یا دو سال، ارزیابی کند و اگر لازم است جابه‌جایی انجام دهد. فقط در موارد خاص مجلس باید ورود کند. این ورود آداب و شرایط و مقدمات دارد.

در اینکه دولت آقای دکتر پزشکیان نقاط ضعفی دارد، شکی نیست.

روح‌الامینی: خطر سیاست‌زدگی بعضی از ما سیاسیون اینجاست. انتخابات یک سال و نیم پیش تمام شد.

دقیقا. ولی شما متوجه می‌شوید که ظاهرا انتخابات برای برخی‌ها هنوز جریان دارد!

روح‌الامینی: بله جریان دارد! که اگر فلانی بود چنین می‌شد یا نمی‌شد. این همانی‌ها هنوز گارد ستادهای انتخاباتی است. مردم تف و لعنت می‌کنند به ما اگر این مناصب را خرج این مسائل کنیم.

من یک جمله‌ای می‌گویم اگر اشتباه است شما اصلاح کنید. به هر حال بحث تأمین بودجه دولت سخت. بالاخره در جنگ هستیم. حالا یکسری جلسات محرمانه گذاشته‌اند برای بنزین درست یا نادرست که قیمت چه شود. آیا قبل از اینکه به نتیجه برسیم باید پشت تریبون مجلس گفته شود؟

روح‌الامینی: اینها تسویه حساب انتخاباتی است. ضمن اینکه گفتنش هم آداب دارد. بعضی از ایرادات و مشکلات اگر هر کسی به خودش مراجعه کند که آیا علاج‌جویانه است؟ اگر هست خیلی خوب است؛ یعنی ایراد را می‌گوییم و راه‌حل هم ارائه می‌دهیم. اما اینکه فقط ناخن بزنیم و زخم را تازه کنیم بدون اینکه راه جایگزین و علاج بدهیم، این درست نیست.

در رابطه با ناترازی‌ها و موضوع سوخت، ما مشکل داریم؛ این مشکل باید در دولت آقای روحانی حل می‌شد، چون اختیارش را هم داشت. بعد در دولت شهید رئیسی هم باید به نقطه مناسبی می‌رسید که نرسید. روزهای آخر ایشان می‌خواست کارهایی انجام دهد، اما نشد. حالا هم در این دولت باید حل شود و اختیارش هم با دولت است. مثلاً مجلس مصوبه داده و اختیار اجرای آن با دولت است. الان آخرین تدبیر کشور این است که این سهمیه‌ای که داریم با همین قیمت ثابت بماند. اما چرا باید هر سال چند میلیارد دلار از پولی که به زحمت به دست می‌آوریم، صرف واردات سوخت با قیمت‌های مثلاً 20، 30 یا 40 هزار تومان شود و بعد در داخل با قیمت 3 هزار تومان عرضه کنیم؟ اگر کسی مصرف بیشتری دارد، باید همان قیمت واقعی را بپردازد. این مصوبه وجود دارد و دولت هم می‌تواند اجرا کند.

از سوی دیگر، سوختی که قرار است حمل‌ونقل شود، هزینه حملش را هم دولت باید بدهد؟ پول کارگر پمپ‌بنزین را هم باید دولت بدهد؟ پشت این‌ها منطقی وجود دارد. بله اگر بخواهید پوپولیستی حساب کنید، بگویید اگر بنزین را سه تومان گران کنیم، روی همه چیز اثر می‌گذارد. خب، همه چیز روی همه چیز اثر می‌گذارد! آیا باید مدام به عقب برگردیم و به قهقرا برویم؟ یعنی به‌جای اینکه این پول را سر سفره کالابرگ و حقوق بازنشستگان ببریم، برای هم‌ترازی حقوق معلمان، یا برای کارهای زیربنایی کشور ببریم، جای دیگری هزینه می‌کنیم. حتی ساخت نیروگاه برای بعضی‌ها صرف نمی‌کند؛ می‌گویند با این قیمت‌ها تمام کردن پروژه‌ها ممکن نیست.

قرار است دولت کوچک‌تر شود، تصدی‌گری‌اش هم کمتر شود، و بخش غیردولتی رونق بگیرد تا پای کار آبادانی کشور بیاید نیروگاه بسازد، پالایشگاه احداث کند و زیرساخت ایجاد کند. اما اگر برایش صرف نکند، چطور رونق پیدا کند؟ این سیاست فشار به مردم نیست؛ عدالت است. یعنی کسانی که واقعاً حقشان نیست، نباید یارانه بگیرند. سه دهک اول جامعه هدف هستند، اما سال‌هاست که افراد متمول هم یارانه می‌گیرند؛ کسانی که زندگی‌شان با پول پارو می‌شود و با همان یارانه استخر خانه‌شان را گرم می‌کنند! این انصاف نیست.

باید یارانه کسانی که حقشان نیست قطع شود و به مستحقان واقعی اضافه شود. یعنی باید عدالت و تبادل واقعی در این زمینه شکل بگیرد. اگر قرار است کالابرگ بدهیم، باید آن را به سه، پنج یا هفت دهک پایین‌تر بدهیم. مجلس یازدهم بر این موضوع مصر بود و الان هم در حال انجام است، هرچند هنوز کامل نشده. به‌جای پرداخت نقدی که ارزشش با تورم از بین می‌رود، باید کالای واقعی بدهیم. این هم به نفع مردم است و هم باعث رونق تولید داخلی می‌شود. این‌ها مشکلات مردم‌اند، نه مسائل سیاسی. مشکل سیاست الان دوتاست. خدمت و غیر آن. رضایتمندی مردم و غیر آن. یک زمانی می‌گفتند «سیاست ما عین دیانت ماست»، فرمایش شهید مدرس اما امروز باید بگوییم «سیاست ما عین خدمت است».

هر بار که به اسلامشهر می‌روم، به‌جای اینکه تابلوهای سیاسی ببینم یا درگیری جناحی داشته باشم، که یک ریال به مردم فایده ندارد، باید بروم دنبال تکمیل بیمارستان شهر تا مردم برای کوچک‌ترین کار مجبور نباشند به تهران بیایند. باید بروم سراغ پساب و تصفیه‌خانه، تا زمین‌های کشاورزی اطراف کشت شوند و رونق بگیرند و بی‌رویه تبدیل به ساختمان نشوند. باید برای انتقال آب از سد لار و تونل‌هایی که آب را منتقل می‌کنند، پیگیری کنیم. باید خطرات جاده‌های اطراف تهران را کم کنیم، مترو و اتوبوس برقی توسعه دهیم، هوای تهران را بهبود دهیم. این‌ها متن زندگی مردم است. «مسابقه خدمت» و دستگیری دولت و مجلس و سیاسیون این است. سبقت در خیرات و خدمت. در دعای کمیل هم آمده است: «مسابقه در خیرات».

اما متأسفانه الان مسابقه در زیر کشیدن یکدیگر است. این اصلاً درست نیست. من شک ندارم، حتماً با 10 واسطه، دشمنان خارجی، از سفارتخانه‌ها تا صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها، این صحنه‌ها را که می‌بینند، قند در دلشان آب می‌شود! چون در مواجهه رودررو و سخت با ما همیشه شکست خورده‌اند، و ما هم در آن عرصه‌ها آسیب جدی ندیده‌ایم. هر وقت آسیب دیدیم، سرپا شدیم، ما کجا آسیب می‌بینیم؟ مرحوم حضرت امام (ره) در همان سال‌های پایانی عمرشان مرتب هشدار می‌دادند و به زعما و رؤسای کشور توصیه می‌کردند که مراقب باشید، کنار هم باشید، با هم باشید. می‌فرمودند اگر آفتی هست، از درون خود ماست.

همان چیزی که امروز هم گفته می‌شود و ما داریم می‌بینیم، من به‌عنوان کسی که در رسانه فعالیت دارم، احساس می‌کنم و آمارها هم همین را نشان می‌دهند که امروز یکی از هماهنگ‌ترین دوران میان سه قوه را شاهدیم.

روح‌الامینی: آقای اژه‌ای رییس قوه که من خدمت‌شان بودم، میگفت از ابتدای انقلاب تاحالا، هیچ‌گاه تا این اندازه جلسات مشترک نداشته‌اند. تقریباً هر هفته سه قوه جلسه دارند، مگر اینکه یکی از رؤسا در سفر باشد. البته این هماهنگی شمشیری دولبه است. مجلس باید کار خودش را بکند، دولت و سایر دستگاه‌ها هم باید طبق وظیفه عمل کنند. ما نوکر قانون و مقرراتیم. نمی‌توانیم هر بار به بهانه کمبود وقت، قانون را تغییر دهیم یا از مسیر اصلی خارج شویم. برای همین، در برخی موارد که فرصت اجرای روندهای عادی قانونی وجود ندارد یا جابه‌جایی‌های قانونی زمان‌بر است، راه میانبری با تدبیر رهبری در نظر گرفته شده و اختیاراتی به شورای هماهنگی سران قوا داده شده است؛ مثل موضوع کالابرگ، یا پرداخت بدهی‌ها، و حل برخی گره‌های اجرایی کشور.

کالابرگ کی شروع می‌شود؟

روح‌الامینی: شروع شده است. نظر مجلس این است که ماهانه و مستمر باشد و به‌صورت کالایی واقعی ارائه شود، نه صرفاً عددی که با قیمت بازار همخوانی نداشته باشد. این طرح در حال پیشرفت است، روند آن ادامه دارد و در حال تکمیل است. مجلس و دولت هم در این زمینه همراه هستند، و این خودش کار بزرگی است تا اقشار ضعیف و متوسط جامعه کمتر تحت فشار باشند.

قشر متوسط را هم شامل میشود؟

روح‌الامینی: بله. کالابرگ برای برخی سه دهک اول است، برای بعضی پنج دهک، و در برخی طرح‌ها تا هفت دهک پایین‌تر را شامل می‌شود. در عین حال، بعضی از دهک‌ها که نباید مشمول می‌بودند باید حذف می‌شدند؛ این کار چند مرحله انجام شده، تازه یک دهک حذف شده و حدود یک دهک دیگر هم باید حذف شود، چون واقعاً حق نیست که افراد غیرنیازمند از این یارانه استفاده کنند. کشور را مصرفانه اداره می‌کنیم. ببینید، دولت قرار است کوچک‌تر شود. قانون برنامه هفتم توسعه میثاق ما با دولت آقای پزشکیان و با مردم است. در این قانون تدابیر بسیار خوبی برای برطرف کردن ناترازی‌ها، کوچک‌سازی دولت، افزایش کارآمدی و اصلاح ساختارها دیده شده است؛ از جمله اینکه استخدام‌های جدید بی‌رویه صورت نگیرد و در مجموع، بدنه دولت متورم نشود.

البته در برخی حوزه‌ها ممکن است نیاز به افزایش نیرو باشد؛ مثلاً در حوزه هوش مصنوعی و فناوری‌های نوین. ما دیگر در روزگاری نیستیم که با چرتکه کشور را اداره کنیم؛ جوانان ما می‌خندند اگر ببینند هنوز با روش‌های قدیمی می‌خواهیم حکومت را پیش ببریم. شبکه‌های عصبی و نورال‌نت‌ورک‌ها و هوش مصنوعی نیاز به تاسیسات و تشکیلات دارند؛ یعنی باید داده، زیرساخت و سازمان بدهیم. اما این به‌معنای اضافه‌کردن نیروی غیرضروری نیست؛ باید جاهای دیگر را هم بی‌جهت خالی نکنیم. بعضی دستگاه‌ها برای خود مهمانسرا، باشگاه یا ساختمان دارند که عمدتاً در تهران‌اند تا کجا باید این وضع ادامه پیدا کند؟ ما باید دست به دست هم دهیم و اراده‌ای قوی برای اصلاحات داشته باشیم. خوشبختانه این اراده در دولت وجود دارد و قوانین مشابه در برنامه هفتم هم آمده است.

باید با همدلی و همکاری سراغ مسائل اصلی کشور برویم: اگر کشور صد مسئله دارد، پنج تا یا ده تای اول را در اولویت امسال بگذاریم و پنج تا ده تای بعد را در اولویت سال بعد. نمی‌توانیم همیشه همه مسائل آب، برق، گاز و غیره را هم‌زمان در صدر داشته باشیم؛ باید مرحله‌به‌مرحله جلو برویم و هر کدام را تا سرانجام برسانیم. این کار با همبستگی، همراهی، دست‌گیری، خیرخواهی و امر به معروف ممکن می‌شود. در حکومت و در هر سطحی، رودربایستی جایز نیست. مشی امام و رهبر بدون تعارف بوده است: اگر مشکلی هست، اصلاح و تصحیح می‌کنیم؛ اما نباید اصل امور را نابود کنیم.

آمدن آقای لاریجانی را چگونه دیدید؟

روح‌الامینی: به نظر من پیامد بسیار خوبی داشت. از همان روزهای اول، صحبت‌های ایشان در دوره دوازده روزه، نقاب از چهره ترامپ و رژیم صهیونیستی برداشت؛ تفسیری که نسبت به آن دوران داشتند. در نشاطی که در ارتباط با همسایگان، ورود به مسائل جبهه مقاومت، دیپلماسی فعال و نیز چشم‌اندازهای مثبت در بحث هسته‌ای ایجاد کردند. به هر حال، ایشان پیشینه قانون‌گذاری، سابقه خدمت در سپاه و سابقه رسانه‌ای دارند؛ یعنی در بخش‌های مختلف ورزیده‌اند و می‌توانند کمک زیادی کنند. ایشان دستش بسته نیست و می‌توانند از تیم‌هایی که آشنا و توانمندند بهره بگیرند. این ترکیب امید و تحرک زیاد و انتظارات بسیار مثبتی برای دوران جدید شورای عالی امنیت ملی ایجاد کرده است. برای ایشان آرزوی توفیق داریم و امیدواریم این الگو در جهات دیگر هم ترویج شود.

هر کجای کشور اگر عزیزی، برادری یا سرمایه‌ای کار را گرفته است، همه باید کمک کنند؛ همراهی و همدلی لازم است. حالا ایشان یک زمانی نامزد بوده و تایید نشده‌؛ حالا این را به رخش بکشند! ما نقارها، کینه‌ها و زخم‌هایی را که بعضی از آنها اوس و خزرجی هستند، یعنی از حب خدا یا حب مردم نیست؛ لازم است آنها را کنار بگذاریم و با خلوص وارد عرصه خدمت شویم، چون مردم ما را می‌بینند و قضاوت می‌کنند, ما را نه فقط با زبان، بلکه با رفتار و عمل و حاصل کار می‌سنجند.

حالا وزیر عزیز نیرو صبح تا شب از آب و برق صحبت کند، مردم قطعی‌ها را می‌بینند؛ وزیر نفت اگر صرفاً نصیحت کند، در نهایت باید نفت را بفروشد، پالایش کند و گاز را وصل کند؛ وزیر راه اگر فرزند شهید و کارشناس داشته باشد، در عمل باید سامانه‌هایی را که بسته شده باز کند و ثبت‌نام‌ها را فعال کند یا نه. کشور ما خدادادی ثروتمند است. اگر به متقاضیان زمین 200 متری داده شود، چه چیزی کم می‌شود؟ این کار نیاز زیادی به بودجه کلان ندارد؛ زیرساخت و ساخت لازم است که مردم خودشان مشارکت می‌کنند. وقتی خواستیم این کار را انجام دهیم، مردم می‌آمدند و انجام می‌دادند؛ الآن هم اگر شرایط فراهم باشد، قابل اجراست. اطراف قم، یزد، ساوه و اطراف تهران و شهرهای میانه ظرفیت دارند؛ نه فقط شهرهای خیلی بزرگی که جا ندارد.

200 متر به هر کسی که متقاضی است، بدهند، قانون هم هست. بگویند هر وقت توانستی بساز یا با هم جمع شوید، بسازید. قانون و برنامه هفتم میثاق ماست؛ چشم‌انداز قبلی بیست‌ساله تمام شده و حالا برنامه هفتم باید حداکثری اجرا شود. ما چند برنامه داریم و یک سال از برنامه گذشته است. در مجلس داریم کارنامه همان یک سال را به‌طور جدی بررسی می‌کنیم تا در پایان چهار سال نگوییم «ای کاش». حالا وقت مرور و حساب و کتاب است؛ با دستگاه‌های اجرا باید هم‌صدا شویم.

یک مشکل بارز، رگه‌های بروکراتیک در میان مدیران میانی است. بسیاری به‌جای «نمی‌توانیم» می‌گویند «نمی‌شود» یا «نداریم». این رفتار قابل تحمل نیست. با علم به واقعیت‌ها، ما آرمان‌هایی داریم که شدنی و زمینی هستند؛ مثلاً مسکن، قرار نبوده دولت همیشه مسکن‌ساز باشد. اگر زمین به مردم یا پیمانکار داده شود و مشارکت شکل بگیرد، قیمت زمین در محاسبات مسکن کاهش می‌یابد و تحول بزرگی ایجاد می‌شود. همچنین باید نقاط حادثه‌خیز در جاده‌ها را با پروژه‌های مشخص حذف کنیم؛ این بد است که سالی بیست هزار کشته در جاده‌ها داریم که با بهسازی قابل کاهش است. دیگر نمی‌توانیم تا ابد به دو خودروساز بزرگ چسبیده باشیم که هزینه‌های سنگینی بر مردم تحمیل می‌کنند. زمانش رسیده که با اولویت‌بندی، برنامه‌ریزی و همراهی مردم، دستگاه‌ها و بخش خصوصی، این مسائل را به‌صورت عملی حل کنیم.

ما امروز تولیدکننده‌ایم، کیفیت خوبی هم داریم، اما چرا واردات را این‌قدر سفت گرفته‌ایم؟ چرا مانع می‌شویم؟ چرا اجازه نمی‌دهیم خصوصی‌سازی واقعی شکل بگیرد؟ این وضعیت بانکی که باقی مانده، و بسیاری از مسائل دیگر، نشان می‌دهد که مشکل در «نشدن» یا «نتوانستن» نیست؛ قانون راه را باز کرده، اما اراده اجرایی کم است. ما در کشور مدام به سمت حاشیه‌ها می‌رویم، در حالی که باید بر فرصت‌های واقعی متمرکز شویم.

چون فرصت‌تان محدود است، فقط دو سؤال دیگر دارم. از صحبت‌های خودتان وام می‌گیرم؛ بعضی چیزها را آدم در صحنه می‌بیند، با یک دو یا سه یا ده تا واسطه نفعش به خارجی‌ها می‌رسد. مثلاً در این یک هفته 10 روز گذشته، دوگانه عجیبی شکل گرفت که عده‌ای به آقای ظریف حمله می‌کنند، عده‌ای به روسیه. این واقعاً جای تعجب دارد. آیا قوه عاقله‌ای نیست که این مسائل را کنترل کند؟

روح‌الامینی: هست. رهبری سر جای خود هستند، رهنمودهایشان روشن است، سران قوا حضور دارند، مجلس هست، دولت هست، شورای عالی امنیت ملی و شورای روابط خارجی داریم، همه ارکان سر جایشان هستند. همان‌جایی هم که محل تبادل نظر و تصمیم است، انسجام و هماهنگی شکل می‌گیرد. ولی ما باید کمی از منیت‌ها کم کنیم و به‌جای اینکه دفاع از شخصیت نظام کنیم، از خودمان یا رفیقمان دفاع می‌کنیم.

خدا کند ما حاکمان، حکمرانان، نمایندگان، وزرا و مدیران سابق، لاحق؛ همین جوان‌هایی که پس فردا می‌خواهند جای ما را بگیرند، ما به آن‌ها خوش‌آمد می‌گوییم و فرش قرمز پهن می‌کنیم. باید آرام‌آرام کنار برویم. اگر خواستند، با تجربه و مشورت در کنارشان باشیم، اگر هم نخواستند، هیچ؛ میدان برای آن‌ها باز است. ما چاره‌ای جز جوانگرایی نداریم. میدان عمل یک چیز دیگری است. میدان عمل فداکاری، بصیرت، فهم، دانش و تجربه می‌خواهد و این‌ها فقط در میدان عمل به دست می‌آیند. این فرماندهان امروز ما که به قله‌های درخشان رسیده‌اند، در روزهای اول تجربه‌ای نداشتند؛ سنشان کم بود. نسل جدید حرف حقی می‌زند، می‌گوید شما وقتی انقلاب کردید چند ساله بودید؟ 18 سال. چه سنی داشتید وقتی لانه جاسوسی را گرفتید؟ 19 سال. من خودم سی‌وسه‌ساله بودم که معاون وزیر شدم، در دولت مرحوم هاشمی؛ دولتی که خیلی ادعای جوان‌گرایی نداشت. حالا ما جرأت می‌کنیم به یک جوان 33 یا 40 ساله اعتماد کنیم؟

بله، ولی شرایط خاصی را پشت سر گذاشته بودید که پخته‌تر شده بودید.

روح‌الامینی: بله اما باز میدان عمل بود که ما را ساخت. الان هم باید میدان را باز کرد. حتی اگر بعضی از دوستان جوان ما از چهره‌های رسانه‌ای یا سلبریتی‌ها در ابتدا فقط با نگاه بیرونی به مسائل نگاه می‌کنند، وقتی در بازدیدهای میدانی حضور می‌یابند، نگاهشان عوض می‌شود. این تجربه مستقیم بسیار مؤثر است. باید میدان را به آن‌ها داد؛ البته نه اینکه کوچک‌ترین خطایی را بزرگ کنیم. باید پدرانه، برادرانه و دلسوزانه دستشان را گرفت. بعضی از آن‌ها جای فرزند یا نوه ما هستند، اما همه‌مان برادریم. ما در دوران انقلاب و دفاع مقدس، همه همدیگر را «برادر» صدا می‌زدیم؛ چه 20 ساله بودیم، چه 70 ساله. شهید مطهری هیچ‌وقت نمی‌گفت من «شهید مطهری‌ام»؛ من در 18 سالگی دستم، دست شهید بهشتی را لمس کرد. وقتی در انجمن اسلامی دانشگاه تهران در همین مجلس قدیم به زیارت ایشان رفته بودیم، او ابهتی داشت اما به من 18 ساله هم اعتماد می‌کرد و گفت‌وگو می‌کرد. مرحوم دکتر شیبانی، پیرمرد شورای انقلاب، همان‌طور برادرانه رفتار می‌کرد. در دفاع مقدس همه برادر بودیم. این روحیه برادری باید حفظ شود. دوگانه‌سازی بین «پیر و جوان» باطل است. ما باید تجربه و انرژی را کنار هم بگذاریم. باسابقه و تازه‌کار، همه باید دست به دست هم بدهند تا لذت خدمت برای خدا و به نفع مردم را بچشیم. این هم با حرف نیست.

من معتقدم کسی نمی‌تواند خود را انقلابی بنامد ولی احترام بزرگ‌ترش حتی اگر مخالفش باشد را نگه ندارد.

روح‌الامینی: آرام‌آرام درست می‌شود.

نظر امام و آقا را هم که نگاه می‌کنیم همین است.

روح‌الامینی: این جدید نیست. این وضعیت در دهه شصت هم بود؛ تندروی، بی‌ادبی و پرخاشگری وجود داشت. همین آقای ناطق نوری؛ زمانی که در مسجد دانشگاه صحبت می‌کرد، عده‌ای مانع شدند و در را بستند. ایشان روی چهارپایه در صحن دانشگاه سخن گفت؛ اما این رفتارها استثناء بود، نه قاعده. اصل نبود، عمومیت نداشت. امروز هم نباید بگذاریم این رفتارهای تند، عمومیت پیدا کند.

الان دوباره برخی شروع کرده‌اند درباره قانون حجاب صحبت کردن.

روح‌الامینی: بالاخره نظام یک قانونی را تصویب کرده است و تصمیمی گرفته شده، اما این قانون را پیش از ابلاغ، شورای عالی امنیت ملی، به دلایلی ابتدا موقت و الان تا اطلاع ثانوی متوقف کرده است. ما باید تابع قانون باشیم، اما در عین حال باید به سمت نگاه اثباتی هم برویم. طبق همان قانون، یک فصل این قانون، مربوط به تنبیهات است اما طبق همان قانون، 31 دستگاه در کشور وظیفه دارند در اجرای آن مشارکت کنند. مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی هم در همین زمینه وجود دارد و در خود قانون نیز به آن اشاره شده است. در آن، برای دستگاه‌هایی مانند آموزش‌وپرورش، ائمه جمعه، روحانیت، مساجد، صداوسیما، آموزش عالی، وزارت ارشاد و سایر نهادها وظایفی مشخص شده است.

ما باید کار اثباتی، کار عقیدتی، در آموزش و پرورش و در کتاب‌های درسی انجام دهیم. شما فکر می‌کنید از اول انقلاب همه زنان چادر و چارقد داشتند؟ یا بسیاری مانتو و روسری داشتند؟ اگر به روزنامه‌های تابستان سال 1358 نگاه کنید، می‌بینید که بعد از انحلال ساواک، تعدادی از کارکنان اخراجی آن، برای مطالبه حقوق و مزایای خود در خیابان پاستور تجمع کردند؛ با دامن کوتاه و بدون روسری. آیا کسی با آن‌ها برخورد کرد؟ خیر. من نمی‌گویم باید آن وضعیت را ترویج کنیم، بلکه می‌خواهم بگویم حجاب در جامعه ما به‌مرور، با پذیرش مردم نهادینه شد.

والا چادری‌های ما را که رضا شاه هم نتوانست به زور چادر را از سر اینها بردارد و بی‌چادرهای ما را هم کسی نتوانست به زور چادری کند. همه اینها در دوران انقلاب، دست به دست هم دادند تا انقلاب شد. بعد از انقلاب هم اصلا اجباری در این زمینه‌ها نبود بلکه پذیرش آن بود. در مدارس، ادارات، دانشگاه‌ها تا اینکه به تدریج قانون نیز آن را رسمی کرد. در همه‌جای دنیا، چیزی به نام «Dress Code» وجود دارد؛ این فقط مخصوص ما نیست. در هند، اروپا یا حتی دانشگاه‌های انگلستان نیز محدودیت‌هایی وجود دارد. بعضی از دانشگاه‌ها تفکیک جنسیتی دارند، بعضی ندارند، اما در همه جا برای نظم و شأن محیط، مقرراتی هست.

مثلاً در بیمارستان‌ها، کسی نمی‌تواند با هر پوششی وارد شود؛ الزام به روپوش و پوشش مناسب وجود دارد. در کارخانه‌های مواد غذایی، افراد باید کلاه و دستکش بپوشند تا آلودگی ایجاد نشود. این یعنی هر محیطی قواعد خود را دارد. ما نباید همه چیز را با هم قاطی کنیم. تابع قانون هستیم، اما مهم‌تر از قانون، ریشه‌های ایمانی، فرهنگی و تربیتی جامعه است. نمی‌شود صداوسیمایی که سال‌ها خودش در فیلم‌ها و سریال‌ها سبک خاصی از زندگی را تبلیغ کرده، حالا از آن سبک منفک شود و ادعای دیگری داشته باشد. سبک زندگی، حاصل سال‌ها رفتار فرهنگی است.

در ابتدای انقلاب هیچ اجبار رسمی برای حجاب وجود نداشت، اما مردم آن را با ایمان و باور خود پذیرفتند. اکثریت جامعه، داوطلبانه به این مسیر آمدند و به تدریج، حجاب به یک ارزش اجتماعی تبدیل شد، نه صرفاً یک دستور اداری. حجاب و عفاف و درهم‌تنیدگی آن‌ها ریشه‌ای باستانی، ایرانی و اسلامی دارد. پیش از انقلاب، در بعضی شهرهای ما، حتی کسانی که محجبه نبودند، وقتی از آن شهر عبور می‌کردند، چادر سر می‌کردند و بعد از آنجا برمی‌داشتند. مگر کسی آن‌ها را مجبور کرده بود؟ نه. بلکه نرم‌ها، سنت‌ها و آداب و رسوم اجتماعی، این رفتارها را شکل داده بود.

البته ریشه فقهی حجاب هم وجود دارد؛ یعنی حکم شرعی و قانونی است و مخالفت با آن برخلاف کرامت انسانی و آموزه‌های دینی است. اما این‌که راه درست برخورد با این موضوع چیست، اهمیت دارد. همه دستگاه‌ها، از جمله 31 دستگاه مسئول، باید وظایف خود را انجام دهند. کسی که عریان‌نمایی می‌کند، کسی که شبکه فساد راه می‌اندازد و کسی که رفتارهای غیرمجاز دارد، قانون برای آن‌ها حساب جداگانه دارد. اما ما نباید تنها به یک گوشه نگاه کنیم و مسائل را جزئی کنیم.

مردم نشان داده‌اند که با بی‌حیایی مخالف‌اند و با این رفتارهای سازمان‌یافته مخالفند و عکس‌العمل نشان می‌دهند.

روح‌الامینی: اول انقلاب، برخی افراد قیچی و پونز به دست می‌گرفتند، «اکبر پونز» که معروف است. اما این روش‌ها به جایی نرسید. مردم ما، به طور طبیعی، جریان‌های ناخالص را جدا می‌کنند. طینت مردم، خانواده‌ها و روابط فامیلی، سنت‌هایی دارند که حتی در اعیاد و مراسم حفظ می‌شوند. دقت کنید، در کشورهای دیگر هم مثال‌هایی هست: یک مسلمان ممکن است در اروپا بدون حجاب باشد، اما وقتی به مسجد می‌رود، پوشش کامل رعایت می‌کند و نماز خود را می‌خواند. نمونه مشابه آن را در حرم حضرت زینب نیز می‌توان دید. وضعیت حجاب در بعضی کشورهای اطراف ما مانند ترکیه، لبنان و عراق با نرم عرف رعایت می‌شود و اکثریت تبعیت می‌کنند.

دو تا نکته اینکه برخی افراد به صراحت می‌گویند اینکه شورای عالی امنیت ملی گفته، دروغ است. وقتی رئیس مجلس اعلام می‌کند که چنین تدبیری شده و فعلاً متوقف شده، چرا برخی همکاران شما می‌گویند دروغ است؟!

روح‌الامینی: اینها همان‌هایی هستند که به آقای پزشکیان می‌گفتند چر سرزده به مجلس آمدی! مگر بیکاری! اینها فقط اینجا نمی‌گویند که. می‌گویند فلانی کذاب است یا فلانی اینطور است.

باید به عواقبش هم فکر کنند دیگر. نکته دیگر هم اینکه به لحاظ حجاب و عفاف، بله مردم ما مسلمان و با اعتقادند و خودشان در برابر بعضی مسائل موضع‌گیری می‌کنند.

روح‌الامینی: امر به معروف و نهی از منکر، قدم اولش تغیر است یعنی نشان دادن ناراحتی و عدم پذیرش؛ یک اخم، یک نگاه ناخشنود کافی است تا فرد خودش را اصلاح کند. یعنی یک کسی با این شکل و شمایل جایی برود و او را نپذیرند. منتها ریشه‌اش این است که آموزش و پرورش و خانواده باید نقش اثباتی و ترویجی داشته باشند.

نکته آخر اینکه، در تحلیل وضعیت فعلی، دشمن در جنگ 12 روزه، به دنبال برهم زدن وحدت داخلی و ایجاد نفاق بود. تحلیل من این است که اینها بعد از جنگ، درصددند در داخل به هر صورت که هست، به هم بریزند تا بتوانند دوباره سوار جریان شوند.

روح‌الامینی: هر کسی که در مسیر تمایلات دشمن، دو قطبی‌سازی کاذب الان دو قطبی خدمت و مردم است و ایجاد نقار و ریزش‌ها و پیاده کردن از قطار انقلاب حرکت کند، در جهت اهداف ترامپ و نتانیاهو عمل می‌کند، چه آگاهانه و چه جاهلانه. شاخص ساده است؛ آیا این حرف، این رفتار این حرکت به نفع انقلاب و مردم است یا خیر. قابل تشخیص است و هر کاری که به ضرر آن‌هاست، مشخص است. ابزار نظارتی ما همین است که پشت بلندگو اعلام کنیم؟ خیر. ده‌ها راه وجود دارد.

ما استفاده کردیم، دم شما گرم. ان‌شاءالله روز به روز موفق‌تر باشید و سایه‌تان محفوظ باشد. امیدواریم بتوانیم از امثال شما الگو بگیریم در ایستادن و امتحان شدن و امتحان را درست پس دادن.

روح‌الامینی: ان‌شاءالله شرمنده خون شهدا، امام شهدا و مردم عزیزمان نباشیم و عاقبت بخیر شویم. مهم نیست کجا. هر جایی که هستیم برای مردم مفید باشیم.

خیلی ممنون که با ما همراه بودید، سپاسگزارم از همه شما. از حسینیه جماران با شما خداحافظی می‌کنم. التماس دعا. خدا یار و نگهدارتان باشد.